TG Telegram Group & Channel
ادبیات و... | United States America (US)
Create: Update:

«جحی» در کودکی، چند روز مزدور خیاط بود. روزی استادش، کاسه عسل به دکان برده، خواست که به کاری رود، جحی را گفت: در این کاسه، زهر است، زنهار تا مخوری که هلاک شوی.

گفت: مرا با آن چه کار است. چون استاد برفت، جحی وصله‌ی جامه به صراف داد و پاره‌ی نان ستد و با آن عسل، تمام بخورد. استاد باز آمد و وصله طلبید.

جحی گفت: مرا مزن، تا راست بگویم. حال که من غافل شدم، طرار، وصله بربود، من ترسیدم که تو بیایی و مرا بزنی، گفتم زهر بخورم و هنوز زنده‌ام، باقی تو دانی.

عبید زاکانی

«جحی» در کودکی، چند روز مزدور خیاط بود. روزی استادش، کاسه عسل به دکان برده، خواست که به کاری رود، جحی را گفت: در این کاسه، زهر است، زنهار تا مخوری که هلاک شوی.

گفت: مرا با آن چه کار است. چون استاد برفت، جحی وصله‌ی جامه به صراف داد و پاره‌ی نان ستد و با آن عسل، تمام بخورد. استاد باز آمد و وصله طلبید.

جحی گفت: مرا مزن، تا راست بگویم. حال که من غافل شدم، طرار، وصله بربود، من ترسیدم که تو بیایی و مرا بزنی، گفتم زهر بخورم و هنوز زنده‌ام، باقی تو دانی.

عبید زاکانی


>>Click here to continue<<

ادبیات و...




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)