"اصلی متنپژوهانه" (در رباعیِ اشرف مازندرانی)
میانِ متنپژوهان و نسخهشناسان این نکته اصلی مسلم است که معمولاً این اثرِ شاعرانِ گمنام است که به دفتر و دیوانِ بزرگان راهمییابد نه بالعکس. و این طبیعیتر و منطقیتر نیز هست. مثلاً در قرنِ نهم، غزلی از حافظ را از آنِ خود دانستن طبیعیتر هست یا آنکه غزلی حافظانه را به دیوانِ حافظ افزودن؟! مهمترین دلیلش هم اینکه نسخههای کهنترِ شاهکارها معمولاً حجم و شمارِ ابیاتشان نیز کمتر است. ازهمینرو میتوانگفت نسخه هرچه کهنتر ابیاتش نیز کمتر. سنجش میانِ شمارِ ابیات در نسخههای کهنتر و متاخّرترِ شاهنامه یا دیوانِ حافظ، گواهی است بر این ادعا.
میگویند کسی که به شعرِ فارسی علاقهایداشت از استادی پرسید، چرا در زبانِ فارسی جز خیام هیچ رباعیسرای مشهوری نداریم؟ و استادِ آشنا با تاریخِ ادبیاتِ فارسی، پاسخداد: چون دیگر رباعیها یا آثارِ بدی بودهاند که ازبینرفتهاند یا نمونههای خوبی بودهاند که به حسابِ خیام گذاشتهشدهاند!
محمدسعید اشرفِ مازندرانی (سدهی ۱۱_۱۰) در یکی از رباعیاتش که طنازانه هم هست اما خوشبختانه چندان درخشان نبوده که به حسابِ خیام بگذارندش، به این مطلب اشارهایکرده:
فریاد کزین زمانهی پرشروشور
شد گنج شه از رزقِ گدایان معمور
آری ز کلامِ اهلِ شهرت گردد
اشعارِ نکوی شاعرِ نامشهور!
(کلیات اشرف مازندرانی، تصحیحِ هومن یوسفدهی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ص ۴۳۱).
@azgozashtevaaknoon
>>Click here to continue<<