من اصلاً راه و رسم زود به شهرت رسیدن و یک شبه نام درکردن را بلد نبودم، به دنبال جستن این راه و رسم هم نمیرفتم! وقتی روی دندهِ نوشتن بودم به آن تار زنی میمانستم که یک قِران میگرفت بزند، راه که میافتاد دیگر با ده قِران هم دست از زدن نمیکشید! قصهها یکی بعد دیگری روی کاغذ میآمد و وقتی به حجم مناسبی میرسید به صورت کتاب منتشر میشد.
© مهشید امیرشاهی
@Writing_lovers
>>Click here to continue<<