انسان، همین شب است، این هیچِ خالی که در وجود بسیط خود همه چیز را در برمیگیرد. این شب مطلق، اندرونِ طبیعت انسان، در اینجا حضور دارد ــ نفس محض ـ و در پهنۀ تصورهای وهمیّه همهجا شب است: در اینجا سری خونچکان ناگهان مثل شعلهای زبانه میکشد و آنجا هیبت سفید دیگری که به همان اندازه ناگهان پدیدار میشود. این شب را زمانی میبینیم که در چشمان انسانی مینگریم، به درون شبی که هولانگیز میشود، چرا که از سویدای چشمهای او شب جهان به دامان ما در میآویزد.
📖 قطعه شب
© هگل
@writing_lovers
>>Click here to continue<<
