♦️علیی شریعتی، ایدهئولوگ و نظریهپرداز اجتماعیی دینی: پاسخی به دکتر نجاتیی حسینی
✍️ حسن محدّثی
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
از نوشتههای برادر عزیز ام دکتر نجاتیی حسینی چنین استنباط میشود که شریعتی «جامعهشناس دین»، «جامعهشناس دینی»، و «فیلسوف اجتماعی» است:
«آن مفصل تئوریکی که در آثار علی شریعتی برای این شناخت پرمایه باید کاویده شود، چیست؟ پاسخ مفروض و مختار نگارنده در این جستار در نسبت با این پرسش که در عنوان آن نیز برجسته شده، چنین است:
الف) «جامعهشناسی دین» وبری، دورکیمی و مارکسی مورد استفاده شریعتی، بهعنوان «ایده» علمی؛
ب) «جامعهشناسی دینی» خلاق و اصیل شکل گرفته در آثار شریعتی، بهعنوان «عقیده» ایدئولوژیک؛
ج) «فلسفه تاریخی و متافیزیکی» فهم شده و بازنمایی شده توسط شریعتی، بهعنوان بافتار تحقق «حقیقت متعین رادیکال»؛
د) «فلسفه اجتماعی و دینی» طراحی شده توسط شریعتی، بهعنوان «عمل» انقلابی» (نجاتیی حسینی، ۳۰ خرداد ۱۴۰۱، https://isfahan.iqna.ir/fa/news/4065337/).
من در هیچیک از موارد فوق با ایشان موافق نیستم. از آنجا که فلسفهی تاریخ شاخهای از فلسفه است و فلسفهی اجتماعی نیز در ذیل نظامی فلسفی شکل میگیرد (معنای ماقبل مدرن فلسفهی اجتماعی) یا نیازمند تاملات فلسفی در بارهی جامعه و جهان اجتماعی و زیست اجتماعی و واقعیت اجتماعی است (معنای مدرن فلسفهی اجتماعی)، شریعتی را نمیتوان با چنین صفاتی توصیف کرد. شریعتی هیچ اثر فلسفی ارائه نداده و نیز نظام فلسفی نپروده و هیچ دیدگاه فلسفی در بارهی تاریخ ارایه نکرده است؛ مگر اینکه معنای تخصّصیی فلسفه را کنار بگذاریم و به این کلمه توسّع ببخشیم.
همچنین، رسالهی کارشناسیی ارشد ام در بارهی جامعهشناسیی دین در کار شریعتی بود و در آنجا نشان دادم که شریعتی جامعهشناس دین نیست بلکه یک معتقد است و فاقد انتقادیاندیشیی لازم برای کار جامعهشناسانه در بارهی دین است و جز پاره افکار درخشان در این باره، چیز قابل اعتنای دیگری ندارد.
«جامعهشناسیی دینی» هم از نظر من مفهومی مرضی و مسألهدار و آسیبشناختی است و هنوز هم طرفداران اش معلوم نکرده اند چهگونه چیزی است و از نظر من محصول خلط معرفتی است.
از نظر من شریعتی در وهلهی نخست ایدهئولوگی اسلامگرا است و در وهلهی دوم یک نظریهپرداز اجتماعیی دینی. درست است که شریعتی با جامعهشناسی آشنایی دارد و گاه تحلیلهایی جامعهشناختی ارایه میکند، اما هیچ اثر جامعهشناختیی مشخصی ندارد و ایدههای جامعهشناسانهی پراکنده اش همراه است با افکار دینی و هنجارین. هیچ کار تجربیی جامعهشناختی در کارنامهی شریعتی وجود ندارد.
او فیلسوف اجتماعی و فیلسوف تاریخ هم نیست زیرا نه در بارهی جامعه و نه در بارهی تاریخ بحثی فلسفی ارایه نکرده است؛ اگر چه او در برخی از آثار اش بر اساس اندیشهی شیعی، مراحلی برای تاریخ برشمرده و این کار نیز در ادامهی موجهسازیی اندیشهی شیعی و نظام اعتقادی اش بوده است.
شریعتی ایدهئولوگی اسلامگرا است و نوع ایدهئولوگ بودن او همراه با انتقادی اندیشی / critical thinking نیست زیرا او یک معتقد تمامعیار است و هرگز در آثار خود با بنیادهای اعتقادی اش مواجههای انتقادی اندیشانه نداشته است. او معتقد به حقایق لایتغیر دینی بوده است. مشکل مهم ایدهئولوژی از هر نوع اش پدید آوردن چنبرهای اعتقادی است. یک ایدهئولوگ در وهلهی نخست میکوشد از زیر سقف اعتقاد خارج نشود. اما یک جستوجوگر انتقادیاندیش در زیر سقف آسمان نفس میکشد و لزومی نمیبیند در هر صورت به یک نظام اعتقادی وفادار باشد. همهی نظامهای اعتقادی فرد را به سمت مدافعهگری از نظام اعتقادی اش وا میدارند.
تنها انسان جستوجوگر انتقادیاندیش است که آمادهگی دارد و میتواند بهطور مداوم با باورهای خویش بهنحو انتقادی مواجه شود. اما شریعتی در بهترین حالت، یک اعتقادیاندیش بازاندیش است.
در زیر سقف اعتقاد (محدثی، ۱۳۸۳) بهطور مستند نشان داده ام که در مقایسهی بین اسلام و مسیحیت، شریعتی نتوانسته است سوگیریهای اعتقادیی خود را مهار کند.
در بهترین حالت میتوانیم بگوییم که علاوه بر ایدهئولوگ بودن، علیی شریعتی همچنین نظریهپرداز اجتماعیی دینی است؛ یعنی میکوشد برای جامعه اش بر اساس میراث دینی و تفکر اجتماعیی مدرن یک نظریه ارایه میکند. اگر چه این کار او کامل نشده و بهنحو نظاممند هم نبوده اما میتوان اضلاع مهمی از یک نظریهی اجتماعیی دینی را از آرا و آثار او استخراج کرد.
لازم به یادآوری است که من بین نظریهی جامعهشناختی و نظریهی اجتماعی تفاوت قایل هستم و در مقالهی زیر در بارهی فرق بین آنها سخن گفته ام.👇
http://www.jss-isa.ir/article_21475_ed6ad30bd239d74c539b3627191f1fdd.pdf
#ایدهئولوژی
#علی_شریعتی
#یوسف_شیخی
#نجاتی_حسینی
@NewHasanMohaddesi
>>Click here to continue<<