TG Telegram Group & Channel
Mohammad-Tabibian | United States America (US)
Create: Update:

منطق انتخابات پیشِ رو
البته این فدوی کاری به سیاست ندارم و آن را بسیار دل‌آزار یافته و پشت به آن کرده‌ام و سر در گلیم کهنه و مندرس خود کشیده و کنج عزلت گُزیده‌ام. اما این ابزار تبلیغات و خبر رسانی و رسانه و اینترنت متاسفانه این خبرها را مرتبا روزی چند صد بار جلو چشم هر کس قرار می‌دهد. کاری به سیاست ندارم اما به دلیل سابقه حرفه‌ای با منطق کار دارم. از روزی که دیدم برخی فلاسفه معاصر بی منطقی را در رده بی اخلاقی قرار می دهند برخی امور ، کنجکاوی من را بر انگیخته.
چرا در بسیاری موارد که پای حقوق انسانی در میان است بی منطقی معادل بی اخلاقی است؟ چند مثال: فرض کنید به پرتقال فروش مراجعه کنید پنج پرتقال بخرید که هر پرتقال بیست ریال است و باید صد ریال پرداخت کنید، حال اگر فروشنده بگوید پنج ضربدر بیست می شود دویست و باید دویست ریال بدهی. هم بی منطقی است هم بی اخلاقی. مبنای بی اخلاقی بی منطقی است. اگر به اداره ای مراجعه کنید و بگویند پرونده شما گم شده، و در پاسخ این که چگونه ممکن است در این قفسه پرونده گم شود و‌پاسخ این که به شما مربوط نیست و البته هدف واقعی اخذ ‘پول چای’ باشد. دو مورد ‌بی اخلاقی و بی منطقی مطرح است چون به رشوه نباید بگویند پول چای. و زحمت دادن به شما و دروغ بافی هم یک مورد دوم.
اگر دم در بنویسند که برای هر مورد اتمام کار باید این مقدار رشوه بدهید، گرچه به شدت مخالف این شیوه هستم اما به دلیل صداقت و صراحتی که به‌کار برده اند، رضایت می دهم. گیرم مثل پرداخت به زور گیر سر گردنه یا سر گذر. ما که حرفی نداریم.
اگر تورم، قیمت اتومبیل دست دوم شما را افزایش داده و می خواهند از آن مالیات بگیرند یک بی منطقی مطرح است چون از ایجاد تورم که تقصیر شما نبوده و تقصیر خودشان است و منجر به کاهش قدرت خرید شما هم شده می خواهند مالیات بگیرند. مالیات ازتنعم گرفته می شود نه از فلاکت. این غارت است از آنچه ته کیسه شما مانده، اسمش را می گذارند مالیات. هم غیر منطقی است هم غیر اخلاقی.

بر گردیم به انتخابات و آنچه که می بینیم. وقتی مردم از حق انتخاب شدن و انتخاب کردن با گزینش پیشانه محروم می شوند، بسیار خوب خودتان انتخاب کردید زحمت ما را کم کردید، ممنون. همه هم طُرفه و ترمه و عالی. ما که حرفی نداریم.

پس این هزینه صندوق و رفت و آمد و جنجال و غیره چه لزومی دارد؟ پس این اصرار برای مشارکت چه ضرورتی می یابد؟ اسمش را لازم نیست انتخاب بگذارید، اعلام کنید ای مجموعه عوام الناس روز فلان به خیابان بیایید و به طرف این مراکز حرکت و جنجال روز محشر ایجاد کنید. خوب منطق این کار معلوم است. بنده را خواهید دید که در جلو جمعیت دوان خواهم بود. ما که حرفی نداریم.
اما چه انتخابی؟ سر در گلیم مانده بهتر است از دیگ حلیم خورده.
در همین باب در پاسخ به یک خبرنگار که برای چه می‌خواهید به خانه ملت بروید، بزرگوار گفته بود من دوازده سال خوردم و خوابیدم و یاد گرفتم حالا موقع رفتن و بهره رساندن است. این برادر اگر بگوید چند سال دیگر می‌خواهم بروم بخورم و بخوابم منطق آن کاملاً صحیح و قابل فهم است و محترم. ما که حرفی نداریم.

اما از نوع بنده که برای کمی یاد گیری دود چراغ بسیار خورده‌ام، می‌دانم که با خوردن و خوابیدن کسی چیزی نمی‌آموزد به جز همان خوردن و خوابیدن. بی منطقی قضیه است که کمی آزار دهنده است که البته راحتی عده‌ای معدود در مقابل ناراحتی عموم به هم در. این را هم اعلام کنند قابل درک و منطقی است.
ما کلاً حرفی نداریم.
.

منطق انتخابات پیشِ رو
البته این فدوی کاری به سیاست ندارم و آن را بسیار دل‌آزار یافته و پشت به آن کرده‌ام و سر در گلیم کهنه و مندرس خود کشیده و کنج عزلت گُزیده‌ام. اما این ابزار تبلیغات و خبر رسانی و رسانه و اینترنت متاسفانه این خبرها را مرتبا روزی چند صد بار جلو چشم هر کس قرار می‌دهد. کاری به سیاست ندارم اما به دلیل سابقه حرفه‌ای با منطق کار دارم. از روزی که دیدم برخی فلاسفه معاصر بی منطقی را در رده بی اخلاقی قرار می دهند برخی امور ، کنجکاوی من را بر انگیخته.
چرا در بسیاری موارد که پای حقوق انسانی در میان است بی منطقی معادل بی اخلاقی است؟ چند مثال: فرض کنید به پرتقال فروش مراجعه کنید پنج پرتقال بخرید که هر پرتقال بیست ریال است و باید صد ریال پرداخت کنید، حال اگر فروشنده بگوید پنج ضربدر بیست می شود دویست و باید دویست ریال بدهی. هم بی منطقی است هم بی اخلاقی. مبنای بی اخلاقی بی منطقی است. اگر به اداره ای مراجعه کنید و بگویند پرونده شما گم شده، و در پاسخ این که چگونه ممکن است در این قفسه پرونده گم شود و‌پاسخ این که به شما مربوط نیست و البته هدف واقعی اخذ ‘پول چای’ باشد. دو مورد ‌بی اخلاقی و بی منطقی مطرح است چون به رشوه نباید بگویند پول چای. و زحمت دادن به شما و دروغ بافی هم یک مورد دوم.
اگر دم در بنویسند که برای هر مورد اتمام کار باید این مقدار رشوه بدهید، گرچه به شدت مخالف این شیوه هستم اما به دلیل صداقت و صراحتی که به‌کار برده اند، رضایت می دهم. گیرم مثل پرداخت به زور گیر سر گردنه یا سر گذر. ما که حرفی نداریم.
اگر تورم، قیمت اتومبیل دست دوم شما را افزایش داده و می خواهند از آن مالیات بگیرند یک بی منطقی مطرح است چون از ایجاد تورم که تقصیر شما نبوده و تقصیر خودشان است و منجر به کاهش قدرت خرید شما هم شده می خواهند مالیات بگیرند. مالیات ازتنعم گرفته می شود نه از فلاکت. این غارت است از آنچه ته کیسه شما مانده، اسمش را می گذارند مالیات. هم غیر منطقی است هم غیر اخلاقی.

بر گردیم به انتخابات و آنچه که می بینیم. وقتی مردم از حق انتخاب شدن و انتخاب کردن با گزینش پیشانه محروم می شوند، بسیار خوب خودتان انتخاب کردید زحمت ما را کم کردید، ممنون. همه هم طُرفه و ترمه و عالی. ما که حرفی نداریم.

پس این هزینه صندوق و رفت و آمد و جنجال و غیره چه لزومی دارد؟ پس این اصرار برای مشارکت چه ضرورتی می یابد؟ اسمش را لازم نیست انتخاب بگذارید، اعلام کنید ای مجموعه عوام الناس روز فلان به خیابان بیایید و به طرف این مراکز حرکت و جنجال روز محشر ایجاد کنید. خوب منطق این کار معلوم است. بنده را خواهید دید که در جلو جمعیت دوان خواهم بود. ما که حرفی نداریم.
اما چه انتخابی؟ سر در گلیم مانده بهتر است از دیگ حلیم خورده.
در همین باب در پاسخ به یک خبرنگار که برای چه می‌خواهید به خانه ملت بروید، بزرگوار گفته بود من دوازده سال خوردم و خوابیدم و یاد گرفتم حالا موقع رفتن و بهره رساندن است. این برادر اگر بگوید چند سال دیگر می‌خواهم بروم بخورم و بخوابم منطق آن کاملاً صحیح و قابل فهم است و محترم. ما که حرفی نداریم.

اما از نوع بنده که برای کمی یاد گیری دود چراغ بسیار خورده‌ام، می‌دانم که با خوردن و خوابیدن کسی چیزی نمی‌آموزد به جز همان خوردن و خوابیدن. بی منطقی قضیه است که کمی آزار دهنده است که البته راحتی عده‌ای معدود در مقابل ناراحتی عموم به هم در. این را هم اعلام کنند قابل درک و منطقی است.
ما کلاً حرفی نداریم.
.


>>Click here to continue<<

Mohammad-Tabibian




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)