آخرین دوشنبه مرداد:
اول:
-یه مدت تو فضای مجازی دلبستهء یه آقایی شدم. بعد برای اینکه از سرم بپره شوخی شوخی گفتم به یکی دیگه فکر کنم. ولی متاسفانه جدی شد. و دیگه رو هیچ چیز تمرکز ندارم. و میدونم که این فقط تو ذهن خودمه.
-از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد
وه که در این خیال کج عمر عزیز شد تلف
دوم:
-حس میکنم این دنیا پر از مصیبته. و هر روز این مصیبتا بیشتر میشه. و هیچ امیدی به بهبودش نیست. برای همین رفتم تو این رشته که به مردم کمک کنم.
-رشتهت چیه؟
-مامایی
-اینطوری که داری شریک جرم پدر مادرا میشی تو آوردن بچهها به این دنیای پر مصیبت.
سوم:
-حس میکنم قلبم چند تا ضربه عمودی میزنه بعد یه دونه افقی میزنه.
>>Click here to continue<<