TG Telegram Group & Channel
عرفان و خودشناسی | United States America (US)
Create: Update:

🌿🌿🌿🌿🌿🌿

شرح جامع مثنوی معنوی - دفتر اول - داستانِ آن پادشاهِ جُهود که نصرانیان می کُشت از بهرِ تعصّب

قسمت قبلی

(547) پَروَرَد در آتش، ابراهیم را
ايـــــمنیّ روح ســـــازه بــــیم را


به عنوان، مثال ابراهیم خلیل (ع) را در میان آتش نگه میدارد و می پرورد. و بیم و هراس را سبب ایمنی روح ها و روان ها می کند.

(548) از سبب سوزيش، من سَوْدایی ام
در خـــــیالاتش چـــــو سُــــوفِسطایی ام


من از سیب سوزی خدا دچار حیرت و گیجی شده ام، و در این باره به حکم عقل اعتماد نتوانم کرد. و در اندیشه مربوط به افعال خداوند مانند سوفسطائیان نمیتوانم حکمی جزمی و قطعی دهم.

مَکرِ دیگر انگیختنِ وزیر در اِضلالِ قوم

(549) مکرِ دیگر آن وزیر از خود ببست
وعـــــظ را بگذاشت و در خلوت نشست


آن وزیر پُر تزویر، مکر و نیرنگی دیگر بکار بست. بدین معنی که وعظ و اندرز به پیروان خود را ترک کرد و خلوت نشینی اختیار نمود.

(550) در مریدان در فکند از شوق، سوز
بـــــود در خـــــلوت، چـــــهل پنجاه روز


آن وزیر پُر تزویر در میان مریدان خود شور و شوقی افکند. بدین ترتیب که چهل یا پنجاه روز از مریدان خود فاصله گرفت و در گوشه ای تنها نشست و همین به خلوت رفتن، آتش اشتیاق مریدان را تیز تر کرد.

(551) خلق، دیوانه شدند از شوقِ او
از فــــراقِ حــــال و قــــال و ذوقِ او


مریدان از فرط اشتیاق دیدار وزیر و از فراق حال و قال و ذوق او دیوانه و بی تاب شدند.

(552) لابه و زاری همی کردند و او
از ریاضت گشته در خـــــلوت دو تُو


مریدان گریه و زاری سر میدادند و آن وزیر از شدت ریاضت، کمرش خمیده شده بود.

(553) گفته ایشان: نیست ما را بی تو نور
بی عصا کَش، چـــــون بُوَد احـــــوالِ کور؟


مریدان به وزیر می گفتند: بدون تو ما از نور معرفت محرومیم. مثلاً اگر نابینایی، عصاکش و راهنما نداشته باشد چه حالی پیدا می کند؟

(554) از ســـرِ اِکرام و از بهرِ خدا
بیش از این ما را مدار از خود جُدا


بزرگواری کن و محض رضای خدا بیش از این ما را از خود جدا مکن.

(555) ما چو طفلانیم، ما را دایه تو
بر ســـــرِ ما گـــــستران آن ســـایه تو


ما همچون کودکانیم و تو برای ما همچون دایه ای، پس سایه لطف خود را برسر ما بگستران.



🌿🌿🌿🌿🌿🌿

🌿🌿🌿🌿🌿🌿

شرح جامع مثنوی معنوی - دفتر اول - داستانِ آن پادشاهِ جُهود که نصرانیان می کُشت از بهرِ تعصّب

قسمت قبلی

(547) پَروَرَد در آتش، ابراهیم را
ايـــــمنیّ روح ســـــازه بــــیم را


به عنوان، مثال ابراهیم خلیل (ع) را در میان آتش نگه میدارد و می پرورد. و بیم و هراس را سبب ایمنی روح ها و روان ها می کند.

(548) از سبب سوزيش، من سَوْدایی ام
در خـــــیالاتش چـــــو سُــــوفِسطایی ام


من از سیب سوزی خدا دچار حیرت و گیجی شده ام، و در این باره به حکم عقل اعتماد نتوانم کرد. و در اندیشه مربوط به افعال خداوند مانند سوفسطائیان نمیتوانم حکمی جزمی و قطعی دهم.

مَکرِ دیگر انگیختنِ وزیر در اِضلالِ قوم

(549) مکرِ دیگر آن وزیر از خود ببست
وعـــــظ را بگذاشت و در خلوت نشست


آن وزیر پُر تزویر، مکر و نیرنگی دیگر بکار بست. بدین معنی که وعظ و اندرز به پیروان خود را ترک کرد و خلوت نشینی اختیار نمود.

(550) در مریدان در فکند از شوق، سوز
بـــــود در خـــــلوت، چـــــهل پنجاه روز


آن وزیر پُر تزویر در میان مریدان خود شور و شوقی افکند. بدین ترتیب که چهل یا پنجاه روز از مریدان خود فاصله گرفت و در گوشه ای تنها نشست و همین به خلوت رفتن، آتش اشتیاق مریدان را تیز تر کرد.

(551) خلق، دیوانه شدند از شوقِ او
از فــــراقِ حــــال و قــــال و ذوقِ او


مریدان از فرط اشتیاق دیدار وزیر و از فراق حال و قال و ذوق او دیوانه و بی تاب شدند.

(552) لابه و زاری همی کردند و او
از ریاضت گشته در خـــــلوت دو تُو


مریدان گریه و زاری سر میدادند و آن وزیر از شدت ریاضت، کمرش خمیده شده بود.

(553) گفته ایشان: نیست ما را بی تو نور
بی عصا کَش، چـــــون بُوَد احـــــوالِ کور؟


مریدان به وزیر می گفتند: بدون تو ما از نور معرفت محرومیم. مثلاً اگر نابینایی، عصاکش و راهنما نداشته باشد چه حالی پیدا می کند؟

(554) از ســـرِ اِکرام و از بهرِ خدا
بیش از این ما را مدار از خود جُدا


بزرگواری کن و محض رضای خدا بیش از این ما را از خود جدا مکن.

(555) ما چو طفلانیم، ما را دایه تو
بر ســـــرِ ما گـــــستران آن ســـایه تو


ما همچون کودکانیم و تو برای ما همچون دایه ای، پس سایه لطف خود را برسر ما بگستران.



🌿🌿🌿🌿🌿🌿


>>Click here to continue<<

عرفان و خودشناسی




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)