🟡 موانع و چالشهای درونی جنبش زن، زندگی، آزادی
۱۰ ماه از عمر جنبشی میگذرد که چهره اعتراضات قرن جدید در ایران را تغییر داد. برخی نقداً از آن به عنوان بارقهای دوردست یاد میکنند که برای لحظاتی درخشید و خاموش شد؛ چونان یک نوستالژی که دیگر جز به مدد ویدیو و موسیقی زنده نمیشود. برخی دیگر منکر هر نوع گسست و انقطاعی در این جنبشاند و شکلگیری تجمعات گهگاهی به ویژه بر مزار جانباختگان، برداشتن روزمره حجاب اجباری و ایستادگی و پیوند میان خانوادههای دادخواه جانباختگانِ این جنبش را سندی بر تداومش میدانند. هر دوی این برداشتها رگههایی از حقیقت را دارند. همه حرکتهای تاریخی ترکیب گسست و پیوست را باهم دارند. حکم دادن به امتداد یا انقطاع یک جنبش، درکی خطی از یک تجربه پیچیده تاریخی ارائه میکند و این مخاطره را دارد که در هر دو سویش به مبالغه یا دستکمانگاری منجر شود.
پس طرح این سوال که آیا جنبش هنوز ادامه دارد یا پایان یافته، به لحاظ شناختی کمکی به ما نمیکند. اما تصمیم به تمرکز و تأکید بر وجوه گسستگی یا پیوستگی این جنبش اگر به قصد کسب نتایج عملی باشد، به عنوان یک تمهید روششناختی کمککننده است. در این مطلب میخواهیم بر وجوه گسست در این جنبش تمرکز کنیم. بر اینکه جنبش در کجاها نتوانسته ظرفیتش را محقق کند؟ چرا نتوانسته؟ در کدام نقاط مغلوب اینرسی درونی خود شده؟ به عبارتی میخواهیم «زن زندگی آزادی» را از منظر چالشهای درونیاش بنگریم.
◼️لغو حجاب اجباری، نقطه پرش یا افق مبارزه؟
◼️چرا شکاف خیابان و محل کار پُر نشد؟
◼️نداشتن قدرت بازدارندگی در مقابل رقبای ج.ا
◼️توهم به امپریالیسم
◼️ «خودسازماندهی» هم نیازمند برنامه انقلابی است
◼️درک وارونه از اتحاد و افتراق، منشور، جبهه و حزب
◼️غلبۀ تهییج بر تحلیل
◼️عدم تفکیک وزن پیشروها و دنبالهروها
◼️ «جایگزینگرایی» و مصائبش
◼️حباب شبکههای اجتماعی
◼️جمعبندی
برای مطالعه کامل متن بر Instant-view کلیک کنید👇🏾
>>Click here to continue<<