⭕️ متروپل ویران و آبادان در خیابان
◼️متروپل فقط ریزش یک برج نبود. آوار شدن یک ساختمان سیاسی و اقتصادی معیوب بود. تاریخ نمادین منطقهای بود که «زمین»اش با اِشغال و مصادره و «سازه»هایش با جنگ و آتش گره خورده: از پایین کشیدن نخیل با سرنیزه سربازان بریتانیایی و کاشتن لولههای آهنی نفت در دلِ زمین تا شهرکسازی استعماری برمبنای سلسله مراتب طبقاتی-قومیِ بریم و بوارده و بهمنشیر (به ترتیب محلات مدیرنشین، کارمندی و کارگری)؛ از آتش زدن سینما رکس تا بازمصادرۀ لولههای نفت در انقلاب ۵۷ و سپس قریب به یک دهه جنگی که از خوزستان ویرانهای ساخت با نابودی وسیع زیرساختهای جادهای، شهری، زیستمحیطی، آب و برق و فاضلابش. در پایان دهه شصت، این زمین سوخته البته هدیهای شد برای حکومتِ ویرانهپرستی که از آتش و زجر و روضه جان میگرفت. کالبدهای شهری این منطقه کارکردهای متفاوتی داشت؛ از یک طرف سازههای آهنی مدرن برای بلعیدن منابع زیرزمینی استفاده میشدند و از طرفی ویرانهها و مخروبهها موزههای جنگی شدند با کارکرد توریسم ایدئولوژیک راهیان نور. این شد که تصویر خوزستان چنین ماند: پالایشگاههای عظیمالجثه در کنار خرابههای شهری، کشت و صنعتهای بزرگ در کنار اراضی و محیطزیست خشکیده و سدهای آبی عظیمالجثه در کنار فقدان آب لولهکشی و فاضلاب شهری.
◼️در نیمه دهه هشتاد اما تبدیل آبادان و خرمشهر و توابعش به «منطقه آزاد» فصل جدیدی از تاریخ زمین و مستغلات را در این منطقه رقم زد. مرزهای این منطقه به بهشت معافیتهای مالیاتی و گمرکی بدل شدند، قیمت زمین بالا کشید و تردد ماشینهای لوکس خارجی در خیابانهای مخروبه خرمشهر و آبادان فضای سوررئالی از تضاد شهری را به نمایش میگذاشت. قرار بود برداشتن موانع مالیاتی و گمرکی، استثمار بیضابطه نیروی کار و بالا کشیدنِ قیمت زمین، موتور محرک انجام چیزی باشد که دولت دو دهه از انجامش سرباز زده بود: بازسازی منطقه جنگی. به عبارتی «آزادسازی» اروند چراغ سبزی بود برای هجوم سرمایهداران مستغلاتی و رونق ساخت و ساز در منطقهای با ظرفیت بازار املاک. با اینحال قابل پیشبینی بود که بساز و بفروشهای خصوصی سرمایههایشان را به سمت تولید مسکن ارزان، بیمارستان عمومی و مدرسه و دانشگاه نخواهند آورد؛ بلکه در پی کسب سودهای بادآورده، تمرکزشان به سمت برجسازی و مالسازی و ساختمانهای لوکس و تفریحی جلب میشود. چنین هم شد و نمای محدودی از شهر این برجها شد و نمای دیگرش زیرساختهای فرسوده و عقبمانده و مخروبۀ مسکونی، خدماتی، درمانی و آموزشی.
◼️عبدالباقی نماینده این سرمایهداران مستغلاتیِ نوکیسه و تازه پروارشده در بستر مقرراتزدایی (آزادسازی) منطقه اروند بود. متروپل هم مُشت نمونۀ خرواری بود از بالا رفتن قارچگونۀ مگا مالها و برج باغها و روف گاردنها، هایپرماکتها و مراکز لوکس تفریحی در بستر شهری خراب و فرسوده که حتی فاقد ابتداییترین زیرساختهای استاندارد فاضلابی است. در واقع متروپل تصویری از اقتصاد سیاسی شهری آبادان به دست میدهد که تلاقی منافع سرمایهدار خصوصی و دولتی، محلی و مرکزی، حکومتی و غیرحکومتی را روایت میکند: سرمایهدار کاسبکاری که با حداقلکردنِ مصالح و استانداردهای مهندسی و مجوزگیری، سودش را بیشینه کرد. شهرداریای که هم سهامدار و شریک پروژه و هم صادرکننده مجوز و هم ناظر پروژه بود! سازمان منطقه آزادی که در مقام دولت محلی، اروند را همچون یک شرکت بزرگ تجاری اداره میکند و دهها هزار متر زمین دولتی را در زد و بندهای سوداگرانه با قیمت زیر بازار به سرمایهداران خصوصی مثل عبدالباقی میفروشد. استاندار، فرماندار، بسیج و امام جمعه که بده بستان با سرمایهداران خصوصی و رشوهستانیشان را از مجرای تبادل خدمات و خیریهها ترتیب میدهند (از ساخت پاسگاه تا کمکهای عاشورایی و نذری و غیره). در نهایت پازل آخر این همدستی، دادگستری و قوه قضاییه هستند که با یک زد و بند آشکار، پرونده تخلفات ساختمانی متروپل را ماستمالی و حکم به تبرئه هولدینگ عبدالباقی داده بودند.
◼️این ائتلاف چندجناحی در سوداندوزی از آجر و ملات و آوار اما پدیدهای محلی نیست. جایی اسمش «پلاسکو» است، جایی «گرنفل لندن»، جایی «مسکن مهر سرپل» و «متروپل»، جایی «هتل چانگشای چین». قصه یکی است. سرمایه بزرگ برای سود بیشتر در همدستی با نهادهای شهری و حاکمیتی فاجعه میآفریند. در ایران قانون به نحوی تنظیم شده که شهرداری ذینفع تخلفات ساخت و ساز، فروش تراکم و تغییر کاربری و نوسانات قیمت زمین باشد (ماده ۱۰۰ قانون شهرداری و ماده ۵ قانون شورای شهرسازی)، اما حالا دیگر اینجا شهرداری به همین منابع درآمدزایی هم اکتفا نکرده، رسماً پیراهن یقهسفید اداری را از تن در آورده و در مقام یک بساز بفروش حرفهای وارد...
👈🏾 برای مطالعه کامل متن بر روی Instant-View کلیک کنید.
>>Click here to continue<<