TG Telegram Group & Channel
📜"Form & Film"🎥 | United States America (US)
Create: Update:

▪️«جایی برای یهودیان نیست»
▪️نقد فیلم «منطقه دلخواه»
▪️نمره‌ارزشیابی: بی‌ارزش
▪️نویسنده: آریاباقـری



«منطقه دلخواه» یا «منطقه تحت نظر» چنان است که اصلا قصد شروع ندارد، فیلم وقتی اینطور گمان می‌کند که با فید-این می‌تواند حرف بزند، نشان از آن دارد که نطفۀ کار در موضعش بسته شده است. درحالیکه فیلم بیشتر از آنکه نقد کند درراستای عادی‌سازی ارعاب و توحش فاشیسم گام برمی‌دارد. زندگی را در جایی که زندگی نیست و جرس مرگ طنین دارد جستجو می‌کند - در کنار اردوگاه های کار اجباری آشویتس. وقتی هنرمند از جوانب و مسلماتِ سوژه خود ناآگاه باشد و فقط با یک ایده تک‌خطی، «اینکه نشان ندادن مؤثرتر است»، جلو رود، که معلوم نیست از کجا آن را اشتباه فهمیده است؛ نتیجه می‌شود فیلمی الکن که بیش از آنکه با مظلوم هم‌زیستی و همدردی کند با ظالم چنین می‌کند.

با تاکید بر مکان‌هایی تخت و بدوی از خانه‌هایی بی‌روح و خام که انسان را در تمام سطوح، فرعِ خود می‌کند. الیناسیونی ماقبل قصه؛ آن‌زمان که حتی دغدغه‌اش کوره‌های آدمسوزی نیست. در همین راستاست که ناخوداگاه فیلمساز مرعوب آکسسوارهایش است و بیشتر تعلق‌ خاطر به دیوارهای ملوّن و محوطهٔ مزینِ دکوراتیو شده‌اش دارد تا به سوژه و شخصیت‌هایش. یهودی‌ها هم هستند تا سوزانده شوند. اصلا مگر هستند؟ - با چند جیغ و فریاد مگر یهودی و یهودسوزی - هولوکاست - ساخته می‌شود؟ منطقه دلخواه، از قضا به دلخواه خود نه پشت قربانیان، بلکه پشت جلادان می‌ایستد. و بجای مأوای قربانیان بودن، بیشتر با اسم «منطقه دلخواه» گزاره «جایی برای یهودیان نیست» را مجسم می‌کند.

فیلم بیشتر در مدح سبوعیت نازیسم و احترام به زیست و ایدئولوژی طرفدارانش است. نوعی همدردی و تسلی‌دادن به ظالم برای آسان‌تر سلاخی کردن مظلومان. هرچند که فیلم حتی قادر نیست دو جناح ظالم و مظلوم بسازد. روایت عاطل و باطل خانواده‌ایست بی‌منیت و بی‌هویت که این بین یهودیان هم مزاحم تفریح‌‌شان شدند. ادعای بسیاری از طرفداران فیلم این است که فیلم مدلول‌ها را می‌دهد تا مخاطب خود دال‌های هولوکاست را دریابد. جدا؟ طرفداران فیلم نمی‌دانند که این کلک آماتورهاست که توپ را در زمین مخاطب می‌اندازند. ضمن اینکه ما چه دالی داریم که هولوکاست را القا کند؟ اینکه یک قطار رد می‌شود این یعنی هولوکاست؟

«منطقه دلخواه» فیلمی انحصارگرا، نئوفاشیستی و شبه‌هنری، در دستان فیلمسازیست که با پنج فیلم بلندش همچنان آماتور است. با یک ایده تک‌خطی که برای فرار از ترویج خشونت‌، آن را به شکل دیگری ترویج می‌کند. فیلمسازی که چه بسا پسرفت داشته است. از قضا وقتی به همه چیز می‌پردازد و آسمان ریسمان می‌بافد تا از سوژۀ اصلی‌اش - کوره‌های آدم سوزی - دم نزند؛ این بدتر رویۀ علیه یهودیان می‌شود. یعنی نه که طالب نقد باشد بلکه نمی‌خواهد حقیقت را بپذیرد و -بگوید-. از همه چیز می‌گوید غیر از حرف اصلی‌.

حاضر است به انواع گل و گیاهان توجه کند اما به سوژه‌اش نزدیک نشود. این پاس رو به جلوست و دست آخر گمان می‌کند چون بازتاب ضجه و فریادها را روی رنگارنگیِ گل‌ها گذاشته یعنی خیلی کار خاص و معترضانه‌ای کرده است. حال آنکه غیرمستقیم منطقه دلخواه، مکانیست برای ظالمین تا از قِبل نشان دادنِ روزمرگیِ آنان، ایدئولوژِ‌ی‌شان توجیه شود.

همانطور که دست آخر ‌شاهدیم نظافچیان، ویترینِ مربوط به هولوکاست را، که کفشِ تمام کشته‌شدگان روی هم تلنبار شده تمیز می‌کنند. دوربین چه کار می‌کند؟ تأثر بر می‌انگیزد یا در عوض نقدی تاریخی، با زبان بی‌زبانی از نسل‌کشی فاشیسم، به زبان تصویر (با تمیزکاریِ جنايات جنگی) تجلیل می‌کند؟ چه بسا این همان منطقه دلخواه است. منطقه‌ای که فیلمساز دم‌به‌دم، با افسران نازی هم‌نفس شده، و در آب و هوایی تمیز و آزاد به زیبایی گل‌ها چشم می‌دوزد. آن هنگام که ضجه و فریاد عده‌ای به گوش می‌رسد. براستی چه اشتراکی بین مخاطب و یک افسر نازی وجود دارد که باید روزمرگی‌های اورا ببیند؟

بیخیال ! ما در منطقه دلخواه هستیم، منطقه فاشیست‌هایی که در فضا و طبیعتی بکر، در کنار جنایات‌شان زندگی می‌کنند و خرم‌اند. اصلش‌ هم [در فیلم] همین است. حالا اینکه پدر خانواده به ناگاه چیزی حس می‌کند و بچه های خود را از آب رودخانه بیرون می‌کشد را باید دالی بر کوره‌های آدم‌سوزیِ آشویتس بدانیم؟ یا با تاکید بر پیچک درون گلها به ظلم و ستمی که بر یهودیان میشود پی ببریم؟ آن هم درحالیکه فیلمساز دردمند ما، برایش رنگ گل‌ها قشنگ‌تر - ومهم‌تر - از رنج و فغان آدمی است. سپاسگزارم از منطق، مرام و حمایت‌های بشردوستانهٔ فیلمسازی که یک بازه‌ی ده ساله را صرف تولید چنین اثری کرده است. شگفتا ! اما از طرفی فیلم می ‌تواند نکتۀ آموزنده و مصداق خوبی هم باشد برای سینه‌فیل‌ها و هنرجویانِ فیلمسازی - که همیشه طولانی شدن تولید، بدین معنی نیست که با یک شاهکار طرف هستید.


✍️| نویسنده: #آریا_باقری
📽| @FormandFilm

📜"Form & Film"🎥
📌- نقد فیلم « منطقه دلخواه » ✍️- نویسنده: #آریا_باقری ▪️#نقد_هفتاد_و_هفتم ▪️#نقد_فیلم_منطقه_دلخواه ▪️نمره: بی‌ارزش 📄- خلاصه داستان: داستان درمورد یک فرمانده نازیست که با همسر خود سعی دارند یک زندگی رویایی را برای خانواده‌شان در نزدیکی اردوگاه کار اجباری…
▪️«جایی برای یهودیان نیست»
▪️نقد فیلم «منطقه دلخواه»
▪️نمره‌ارزشیابی: بی‌ارزش
▪️نویسنده: آریاباقـری



«منطقه دلخواه» یا «منطقه تحت نظر» چنان است که اصلا قصد شروع ندارد، فیلم وقتی اینطور گمان می‌کند که با فید-این می‌تواند حرف بزند، نشان از آن دارد که نطفۀ کار در موضعش بسته شده است. درحالیکه فیلم بیشتر از آنکه نقد کند درراستای عادی‌سازی ارعاب و توحش فاشیسم گام برمی‌دارد. زندگی را در جایی که زندگی نیست و جرس مرگ طنین دارد جستجو می‌کند - در کنار اردوگاه های کار اجباری آشویتس. وقتی هنرمند از جوانب و مسلماتِ سوژه خود ناآگاه باشد و فقط با یک ایده تک‌خطی، «اینکه نشان ندادن مؤثرتر است»، جلو رود، که معلوم نیست از کجا آن را اشتباه فهمیده است؛ نتیجه می‌شود فیلمی الکن که بیش از آنکه با مظلوم هم‌زیستی و همدردی کند با ظالم چنین می‌کند.

با تاکید بر مکان‌هایی تخت و بدوی از خانه‌هایی بی‌روح و خام که انسان را در تمام سطوح، فرعِ خود می‌کند. الیناسیونی ماقبل قصه؛ آن‌زمان که حتی دغدغه‌اش کوره‌های آدمسوزی نیست. در همین راستاست که ناخوداگاه فیلمساز مرعوب آکسسوارهایش است و بیشتر تعلق‌ خاطر به دیوارهای ملوّن و محوطهٔ مزینِ دکوراتیو شده‌اش دارد تا به سوژه و شخصیت‌هایش. یهودی‌ها هم هستند تا سوزانده شوند. اصلا مگر هستند؟ - با چند جیغ و فریاد مگر یهودی و یهودسوزی - هولوکاست - ساخته می‌شود؟ منطقه دلخواه، از قضا به دلخواه خود نه پشت قربانیان، بلکه پشت جلادان می‌ایستد. و بجای مأوای قربانیان بودن، بیشتر با اسم «منطقه دلخواه» گزاره «جایی برای یهودیان نیست» را مجسم می‌کند.

فیلم بیشتر در مدح سبوعیت نازیسم و احترام به زیست و ایدئولوژی طرفدارانش است. نوعی همدردی و تسلی‌دادن به ظالم برای آسان‌تر سلاخی کردن مظلومان. هرچند که فیلم حتی قادر نیست دو جناح ظالم و مظلوم بسازد. روایت عاطل و باطل خانواده‌ایست بی‌منیت و بی‌هویت که این بین یهودیان هم مزاحم تفریح‌‌شان شدند. ادعای بسیاری از طرفداران فیلم این است که فیلم مدلول‌ها را می‌دهد تا مخاطب خود دال‌های هولوکاست را دریابد. جدا؟ طرفداران فیلم نمی‌دانند که این کلک آماتورهاست که توپ را در زمین مخاطب می‌اندازند. ضمن اینکه ما چه دالی داریم که هولوکاست را القا کند؟ اینکه یک قطار رد می‌شود این یعنی هولوکاست؟

«منطقه دلخواه» فیلمی انحصارگرا، نئوفاشیستی و شبه‌هنری، در دستان فیلمسازیست که با پنج فیلم بلندش همچنان آماتور است. با یک ایده تک‌خطی که برای فرار از ترویج خشونت‌، آن را به شکل دیگری ترویج می‌کند. فیلمسازی که چه بسا پسرفت داشته است. از قضا وقتی به همه چیز می‌پردازد و آسمان ریسمان می‌بافد تا از سوژۀ اصلی‌اش - کوره‌های آدم سوزی - دم نزند؛ این بدتر رویۀ علیه یهودیان می‌شود. یعنی نه که طالب نقد باشد بلکه نمی‌خواهد حقیقت را بپذیرد و -بگوید-. از همه چیز می‌گوید غیر از حرف اصلی‌.

حاضر است به انواع گل و گیاهان توجه کند اما به سوژه‌اش نزدیک نشود. این پاس رو به جلوست و دست آخر گمان می‌کند چون بازتاب ضجه و فریادها را روی رنگارنگیِ گل‌ها گذاشته یعنی خیلی کار خاص و معترضانه‌ای کرده است. حال آنکه غیرمستقیم منطقه دلخواه، مکانیست برای ظالمین تا از قِبل نشان دادنِ روزمرگیِ آنان، ایدئولوژِ‌ی‌شان توجیه شود.

همانطور که دست آخر ‌شاهدیم نظافچیان، ویترینِ مربوط به هولوکاست را، که کفشِ تمام کشته‌شدگان روی هم تلنبار شده تمیز می‌کنند. دوربین چه کار می‌کند؟ تأثر بر می‌انگیزد یا در عوض نقدی تاریخی، با زبان بی‌زبانی از نسل‌کشی فاشیسم، به زبان تصویر (با تمیزکاریِ جنايات جنگی) تجلیل می‌کند؟ چه بسا این همان منطقه دلخواه است. منطقه‌ای که فیلمساز دم‌به‌دم، با افسران نازی هم‌نفس شده، و در آب و هوایی تمیز و آزاد به زیبایی گل‌ها چشم می‌دوزد. آن هنگام که ضجه و فریاد عده‌ای به گوش می‌رسد. براستی چه اشتراکی بین مخاطب و یک افسر نازی وجود دارد که باید روزمرگی‌های اورا ببیند؟

بیخیال ! ما در منطقه دلخواه هستیم، منطقه فاشیست‌هایی که در فضا و طبیعتی بکر، در کنار جنایات‌شان زندگی می‌کنند و خرم‌اند. اصلش‌ هم [در فیلم] همین است. حالا اینکه پدر خانواده به ناگاه چیزی حس می‌کند و بچه های خود را از آب رودخانه بیرون می‌کشد را باید دالی بر کوره‌های آدم‌سوزیِ آشویتس بدانیم؟ یا با تاکید بر پیچک درون گلها به ظلم و ستمی که بر یهودیان میشود پی ببریم؟ آن هم درحالیکه فیلمساز دردمند ما، برایش رنگ گل‌ها قشنگ‌تر - ومهم‌تر - از رنج و فغان آدمی است. سپاسگزارم از منطق، مرام و حمایت‌های بشردوستانهٔ فیلمسازی که یک بازه‌ی ده ساله را صرف تولید چنین اثری کرده است. شگفتا ! اما از طرفی فیلم می ‌تواند نکتۀ آموزنده و مصداق خوبی هم باشد برای سینه‌فیل‌ها و هنرجویانِ فیلمسازی - که همیشه طولانی شدن تولید، بدین معنی نیست که با یک شاهکار طرف هستید.


✍️| نویسنده: #آریا_باقری
📽| @FormandFilm


>>Click here to continue<<

📜"Form & Film"🎥







Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)