TG Telegram Group Link
Channel: الله رافراموش نکنید
Back to Bottom
وقتی خودمان را منزوی می‌کنیم و از مردم کناره می‌گیریم، چون احساس می‌کنیم که از نظر روحی پاک‌تر از آنهاییم، یا صاحب قلبی صاف‌تر و ایمانی والاتریم یا از نظر ذهنی باهوش‌تر از آن‌ها هستیم، هیچ کار بزرگی نکرده‌ایم بلکه ساده‌ترین و کم هزینه‌ترین راه را برای خودمان انتخاب کرده‌ایم!

عظمت واقعی در آمیختن با مردم است، باروحی که آغشته به بردباری و شفقت نسبت به ضعف‌ها، کاستی‌ها و اشتباهات آنهاست و روحی که میلی واقعی برای پاکسازی، تربیت و ارتقای دیگران به سطوح بالای ایمان و یقین دارد. و این بدان معنا نیست که افق‌های برتر و آرمان‌های بلند خود را رها کنیم یا به این افراد تملق بگوییم و رذیلت‌هایشان را ستایش کنیم، یا این‌که با اثبات خودمان این حس را به آنها القا کنیم که ما در جایگاه بالاتری از ایمان و اخلاقیم. بلکه توفیق واقعی زیستن با یقین میان این تناقضات و تلاش برای اصلاح بدی‌ها و ترویج و تبلیغ خوبی‌هاست. و سعه‌‌ی‌صدر داشتن و صبر بر این تناقضات است که بزرگیِ حقیقی‌ست.

حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
Forwarded from حسبی ربی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#

💠 ناامید شو.. آره ناامید شو - از شکست های پشت سر هم ناامید شو - از کارهای تکراری که تو رو به جایی نرسوندن ناامید شو - از خواب تا لنگ ظهر ناامید شو - از راکد بودن و دست رو دست گذاشتن ناامید شو - از برنامه هایی که منجر به پیشرفت نشده ناامید شو - از تلاش نکردن و دست روی دست گذاشتن ناامید شو - جرات رهایی داشته باش..  رها کن بره هر چیزی که تو رو از جلو رفتن بازنگه داشته - رها کن بره هر چیزی که امید رو تو وجودت کمرنگ کرده - رها کن بره هر چیزی که اجازه نمیده تو با بهترین حالت تلاش کنی.. رها کن بره هر چیزی که اشتیاق رو در تو تقویت نکنه - اره لازمه یه جایی ناامید شی و رها کنی تا حالت خوب بشه تا برسی تا بدرخشی  تا بگی شجاعت به خرج دادم - حالا برو از هر چیزی که لازمه قطع امید کن - هر چیزی که مانعه رو رها کن و آزاد شو.. از همین الان برای رویاهات تا میتونی تلاش کن

حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
از خدای مهربان قدردانی کن ♥️📎🙃
بر مسلمان واجب است كه ياري جستن از الله متعال و توكل بر او و تنها و تنها اطمينان نمودن به او و ايمان به قضا و قدر را به فرزندانش بياموزد؛ چنان كه پيامبر صلّي الله عليه و سلّم،وابن عباس رضي الله عنهما را در حالي كه پسر بچه اي بود، اين گونه نصيحت مي نمايند: "اي كودك! سخناني را به تو مي آموزم؛ الله را نگاه دار تا او تو را نگاه دارد و به او روي آور، تا او را مقابل خود بيابي، هر گاه خواهش و نيازي داري، از الله بخواه و هرگاه ياري و كمك خواستي، از او ياري بهواه و يقين داشته باش كه اگر همه ي امت جمع شوند تا سودي به تو برسانند، نمي توانند اين كار را انجام دهند جز آنچه كه الله براي تو نوشته باشد و اگر همه ي امت جمع شوند تا به تو زياني برسانند، نمي توانند چنين كنند مگر زياني كه الله بر تو نوشته باشد، قلم هاي سرنوشته برداشته شده و نامه ها خشك گشته اند".
(رواه الترمذي/٢٥١٦ و صححه الآلباني)
حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
📚[شيخ محمد صالح المنجد، ٤٨ فائدة في تربية الأولاد/٩]
▫️هرچه دروازه‌ى دنيا به سوى مردم گشوده شود و نگاه مردم به سوى دنيا برود؛ به همان نسبت درباره‌ى آخرت زيان مى‌كنند.

📝پیامبر ﷺ فرمودند:


«من برای شما از بابت فقر نگران نیستم؛
بلکه از این می‌ترسم که دروازه‌ی دنیا به روی شما گشوده شود و مانند گذشتگان که بر سر دنیا با هم رقابت کردند، شما نیز به رقابت با یکدیگر بپردازید و دنیا همان گونه که آنان را به هلاکت کشاند، شما را نیز به هلاکت برساند».
حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9

متفق عليه 📚
^
#اعلم_رحمک_الله (13)

121- در صورت توانایی هرسال قربانی کن.
122- چیزی از گوشت قربانیت نفروش، و از آن گوشت به عنوان مزد به قصاب نده.

«#حج»
123- در صورت استطاعت بدون تأخیر به حج و عمره برو و تکرار کن حتی اگر هرپنج سال یکبار باشد.
124- با کسانی که آشنائی و علم کامل در مناسک حج دارند مرافقت کن.
125- قبل از خروج جهت حج توبه نصوح کرده و بده‌کاری‌های خود را بپرداز.
126- در سفر حج به قدر استطاعت انفاق کن.
127- هرگز با مال حرام حج نرو.
128- در رمضان به عمره برو.
129- تکبیر را با صدای بلند بگو.
130- بر طوافت بیفزا و حجرالأسود را لمس کن، همچنین گوشه سمت راست خانه کعبه یا به سویش با دست اشاره کن.حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
💕 چند درس زندگی...


از پست فطرت قرض  مگير
حرف سخن چين را باور مکن
از نيک کرداري خود غره مشو
با دزدان معامله مکن
با فرومايه مشورت مکن
هیچگاه سوگند مخور
نسبت به پدر و مادر فرمانبردار باش
مال خود را به حسود نشان نده
با انسان نادان راز مگوي
خود را به بندگي کسي مسپار
نزد نادان منشين
قبل از جواب دادن تفکر کن
در هر گفتار ادب را فراموش مکن
آنچه را گذشته فراموش کن
دشمن کهنه را دوست مساز
با آنکس که پدر و مادر ازحسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
او ناخشنود است هم‌کلام مباش...
حكايت و تلنگر
دو نفر بر سر صاحب بودن مقداری زمین با هم بحث میکردند !
از شخص حکیمی تقاضا کردند تا میان انها قضاوت کند ، فرد دانا را بردند در محل زمین مورد بحث .
فرد دانا سر خود را روی زمین قرار داد و گفت زمین می گوید
من صاحب این دو نفر هستم !

اي بشر آخر تو پنداري که دنيا مال توست؟
ور نه پنداري که هر ساعت اجل دنبال توست!!
هر چه خوردي مال مور است
هر چه بردي مال گور
هر چه مانده مال وارث
هر چه کردي مال تو.حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
#داستانک :رد پاه....


در یک روز سرد زمستانی، مدیر مدرسه بچه‌ها را به صف کرد و گفت: «بچه‌ها، آیا موافقید یک مسابقه برگزار کنیم؟»
تمام بچه‌ها با خوشحالی قبول کردند. پس از انتخاب چند شرکت‌کننده، مدیر از آنها خواست که آن طرف حیاط مدرسه در یک ردیف بایستند و با صدای سوت او، به سمت دیگر حیاط بیایند و هر کس بتواند ردپای مستقیم و صافی از خود بجای گذارد برنده مسابقه است. در پایان مسابقه، آقای مدیر از یکی از بچه‌هایی که ردپای کجی از خود بجای گذاشته بود پرسید: «تو چه کردی؟»
دانش آموز در جواب گفت: «با وجودی که در تمام طول راه من دقیقاً جلوی پایم را نگاه کرده بودم ولی بجای یک خط راست از ردپا روی برف، خطوط کج و معوجی بوجود آمده است!»
تنها یکی از دانش آموزان بود که توانسته بود ردپایش را بصورت یک خط راست درآورد. مدیر مدرسه او را صدا کرد و پس از تشویق از او پرسید: «تو چطور توانستی ردپایی صاف در برف‌ها به وجود آوری؟»
آن دانش آموز گفت: «آقا اینکه کاری ندارد، من جلوی پایم را نگاه نکردم!»
مدیر پرسید: «پس کجا را نگاه کردی؟»
دانش آموز گفت: «من آن تخته سنگ بزرگی را که آن طرف حیاط است نگاه کردم و به طرف آن حرکت کردم و هیچ توجهی به جلوی پایم نداشتم و تنها هدفم رسیدن به آن تخته سنگ بود.»

اگر در زندگی خودمان ایده و هدفی نداشته باشیم و تمام توجهمان را دقیقاً به مشکلات امروز و فردا و فرداهای بعد معطوف کنیم سرانجام به هدفمان نخواهیم رسید. ولی اگر بجای آنکه توجهمان را به مشکلات روزانه متوجه کنیم به هدفمان متمرکز کنیم، قطعاً به هدفمان خواهیم رسید.حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺

✍🏻پشت سرت بد ميگن، بدى مى كنن؟؟؟

📍⚡️❗️تو در جواب خوب باش، چون تو پيرو قرآنى هستى كه می فرماید:👇🏻

🌺ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ 🌺

🍃المؤمنون : 96🍃

🌸جواب بدى را با خوبى بده🌸

🤲🏻خدایا در دین آگاهم کن🤲🏻
حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9

♥️الَّلهُمَّ صَلِّ علَےَ مُحَمَّـدٍ وعلَےَ آلِ مُحَمَّـــد
داستان واقعی کافه عشق
✍🏻: فاطمه سون ارا و ن.ی
قسمت: هفدهم

خاله سمیرا از جایش بلند شد و به سوی خاله صدیقه رفته گفت خداوند از شما راضی باشد خواهر جان خیلی به این کار نیاز داشتم خاله صدیقه به زحل اشاره کرده گفت از من نه از زحل دخترم تشکری کن او مادرش را راضی ساخت تا شما را اینجا بخواهد خاله سمیرا با نگاهی تحسین آمیز به زحل دیده گفت تشکر دخترم الله همه آرزوهایت را پوره کند زحل لبخندی مهربانی روی لبانش جاری ساخته گفت سلامت باشید خاله جان شما با خاله صدیقه بروید تا به همه چیز آشنا شوید چیزی نیاز داشتید به من بگویید بعد از پله ها بالا رفت خاله سمیرا با نگاهش او را بدرقه کرد و از عمق قلب برایش دعا کرد.
فردای آنروز زحل تنهایی به کافه رفت برای خودش قهوه ای سفارش داد و به سوی تیمور که قیافه ای غمگینش از ناراحتی اش خبر میداد خیره شد تیمور نگاهی سنگین کسی را روی خودش احساس کرد سرش را بلند کرد چشمش به زحل افتاد چند لحظه محو نگاهی او شد که با صدای سمیع چشمانش را محکم روی هم فشار داد بعد به سمیع که تازه از آشپزخانه بیرون شده بود دید سمیع با نگرانی پرسید چی شده رفیق؟ چرا امروز زانوی غم بغل کردی؟ تیمور با ناراحتی جواب داد مادرم بدون اینکه مرا در جریان بگذارد دوباره برای خودش در خانه کسی کار پیدا کرده است هر قدر دیشب همرایش حرف زدم حرفم‌ را قبول نمی کند و میخواهد به کارش ادامه دهد این موضوع خیلی فکرم را درگیر کرده است سمیع شانه بالا انداخت و گفت خوب این چی مشکلی دارد خاله جان میخواهد دستی ترا سبک بسازد اینگونه برای تو هم خوب است تو محصل دانشکده طب هستی ولی بخاطر دو وقت کار کردن نمیتوانی به درسهایت درست رسیدگی کنی تیمور با بی حوصلگی گفت کار کردن من هیچ مشکلی برای درسهایم پیدا نمی کند من میتوانم به همه ای کارهایم رسیدگی کنم و در کنارش درس هم بخوانم ولی مادرم مریض است حالا من در سنی هستم که باید خدمت مادرم را کنم نه اینکه او هنوز هم در خانه های دیگران کار کند سمیع حرفی نزد و تیمور ادامه داد من دوست دارم مادرم استراحت کند او از وقتی پدرم کشته شد بخاطر بزرگ ساختن من و حمیرا خیلی تلاش کرده است میخواهم حالا من زحماتش را جبران کنم سمیع با مهربانی گفت تا جای که من خاله جان را میشناسم هر قدر تلاش کنی نمیتوانی او‌ را از کار کردن منصرف بسازی ولی به حمیرا بگو همرایش بعضاً به خانه ای که کار میکند برود و کمک دستش باشد تیمور آهی کشید و گفت تو راست میگویی اگر منصرف میشد دیشب منصرف میشد با صدای زحل سخن آنها قطع شد و هر دو‌ به زحل دیدند...
حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
ادامه   دارد   ان  شاءالله
داستان واقعی کافه عشق
✍🏻: فاطمه سون ارا و ن.ی
قسمت: هژدهم

همینکه نگاهی تیمور به صورت زحل خورد لبخند کم رنگی روی لبانی زحل جاری شد و گفت صورت حسابم را لطف کنید بدهید تیمور نگاهش را از او گرفت و صورت حساب زحل را مقابلش روی میز گذاشت و گفت بفرمایید خانم زحل نگاهی به صورت حساب انداخت بعد مبلغی پول از بکسک پولش روی میز گذاشت و با گفتن وقت بخیر از آنجا بیرون شد بعد از رفتن او تیمور پول را داخل گاو صندوق کوچک گذاشت سمیع اسمش را صدا زد تیمور به او دید سمیع گفت ببین رفیق من شرط میبندم که این دختر عاشق تو شده است تیمور نگاهش را از‌ سمیع گرفت و گفت اینطور حرف نزن بعد به سوی آشپزخانه حرکت کرد که سمیع پشت سرش راه افتاده گفت من مطمین هستم او فقط بخاطر دیدن او به اینجا می آید ظاهراً دختر خوب و با شخصیتی است ولی حرف قلبش را برایت گفته نمیتواند تیمور در جایش ایستاده شد به میز که زحل هر روز‌ پشت آن می نشست دید سمیع خودش را به او رسانید و سمت نگاهش را تعقیب کرد بعد کنج لبش بخاطر لبخند کج شد و ادامه داد احساس میکنم تو هم به این دختر بی علاقه نیستی پس چرا همرایش حرف نمیزنی؟ تیمور نفس عمیقی کشید بعد لبخندی کمرنگی زد و گفت من کجا و او‌ کجا! میبینی هر روز‌ سوار موتری که من حتا اسمش را نمیدانم سوار شده اینجا می آید تا وقتی قهوه اش را تمام کرده از کافه بیرون‌ میشود راننده اش بیرون کافه منتظرش میباشد پولی که او دو روز در اینجا مصرف میکند من یکماه بخاطر بدست آوردن همان مقدار پول اینجا زحمت میکشم من میدانم او به من احساس دارد من هم از او خوشم می آید ولی میدانی او دو روز با من باشد هوای عشق و عاشقی از سرش میپرد  از طرف دیگر من هم میان این همه مشکلات که دارم نمیخواهم درد عشق هم بالای زندگیم سایه بیاندازد برای همین دیگر در این مورد با من حرف نزن سمیع خیره نگاهش کرد و آرام لب زد شاید تو در مورد او اشتباه قضاوت کرده باشی شاید برای او عشق کفایت کند تیمور از حرف سمیع خنده اش گرفت و گفت رفیق عشق شکم را سیر نمی سازد عشق برایت لباس جدید و خانه ای زیبا نمی خرد من اگر نمیخواهم شکست عشقی بخورم پس بهتر است پایم را اندازه ای گلیم که دارم دراز کنم با داخل شدن مشتری داخل کافه تیمور گرم پذیرایی از آنها شد و سمیع هم به حرفهای تیمور فکر کرد.حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9

ادامه   دارد  ان  شاءالله
🌺🦋🍃🌼
🦋💐🌸
🍃🌸
🌼


📿قدیمی ها میگن مادر خونه مثل نخ تسبیح می مونه...
بودنش باعث میشه تمام دونه ها کنار هم جمع بشن...
تبیسح که توی دست حرکت می کنه دونه ها می چرخن و با تکونشون یه فاصله ای از هم میگیرن ولی باز می یان کنار هم... اصلا نمی تونن نیان...

🔮یه مادری رو می شناسم که روز تولد دخترش، صبح زود به دامادش زنگ میزنه که تولد زنتو تبریک بگو ! ...

🔮همه از این مادرا میشناسن... از اونا که به بهونه اینکه حالشون بده خواهر برادرای قهر رو می کشونن کنار هم تا با هم چشم تو چشم بشن و یادشون بره...
الکی از قول عروس و داماد به بابای خونه چیزای خوب می گن که دلش صاف بشه از اشتباه فلان روزشون...

📿شبا یه چایی خوشرنگ میبرن و کنار بابا میشینن و لا به لای حرفای به نظر روزمره شون خوبی های دامادشون رو که بابا ازش دلگیره رو پررنگ و پررنگتر میکنن ...

🔮شب که صبح میشه یهو بابا به صورت کاملا غیراداری تو جواب سلام دومادش لبخند میزنه و میگه چطوری پسرم...!

📿شاید این نخ تسبیح بودن مادرا ذاتی باشه...
شایدم نه اکتسابیه و از مادراشون یاد گرفتن...
چون خوب و دقیق بلدن کی شام درست کنن و به همه زنگ بزنن... کی سرشون درد بگیره... هدیه چی بخرن....

🔮عیدی به کی چقدر بدن... چایی رو چقدر داغ بریزن تا وقت بشه دل بابای خونه رو صاف کنن از دلگیری ها... روسری عروس رو کی و کجا سرشون کنن...
کلیداشونو کی گم کنن و سرزده برن خونه دخترشون...

📿زمان که میگذره این نخ های تسبیح نازک و نازکتر میشن.
اگه نباشن خیلی سخته کنار هم نگه داشتن این دونه های ریز... خیلی... خیلی !!!

👤 #فاطمه_شاهبگلو

‎‌‌‌‎‌‎حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
ســـوال⁉️

آیا برای انسان جایز است جنسیت خود را از زن به مرد و یا بلعکس تغییر دهد، با ارائه دلیل از کتاب و سنت توضیح دهید

جواب🔻

برای انسان جایز نیست جنسیت خود را از مرد به زن و یا بلعکس آن تغییر دهد، بر هر مسلمانی لازم است به آنچه خدای متعال برای او تعیین کرده راضی و خشنود باشد، و چه می داند چه بسا اگر زن بماند برایش بهتر باشد و اگر مرد می بود برایش شرمی شد، همانطور بعضی از بندگان خدا جز با فقر احوالش اصلاح نشود و اگر خدا او را ثروتمند و غنی کند به او ضرر وارد شود، و احوال بعضی دیگر از انسانها جز با ثروت اصلاح نشود و اگر فقیر شود برایش زیان آور باشد.

👈بعضی از زنان (صحابه) آرزو می کردند که اگر مرد می بودند در راه خدا می جنگیدند، آیه ای در نهی آن (یعنی آرزویی که می کردند) نازل شد :

🌷« وَلاَ تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَی بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاء نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبْنَ» (نساء ۳۲).
یعنی : « و چیزی‌ را که‌ خداوند بوسیله آن‌ بعضی‌ از شما را بر بعضی‌ برتری‌ بخشیده ‌است‌ آرزو نکنید، مردان‌ از آنچه‌ حاصل‌ کرده‌اندحسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
بهره‌ای‌ دارند و زنان‌ نیز از آنچه‌ حاصل ‌کرده‌اند بهره‌ای‌ خواهند داشت ».


پس اگر این نهی تنها به مجرد آرزو نازل شد در آنصورت در مورد عملی کردن آن چگونه خواهد بود؟! و اگر مسلمان نهی شده که خلقت خداوندی را در پاره ای از اموراتش تغییر دهد، در آنصورت در مرد تغییر کامل جنسیتش چگونه است؟!»

🔺تغییر جنسیت در واقع بازی کردن با خلقت خداوندی است، و پیروی از راه شیطان که با خود عهد بست بنی آدم را گمراه کند، چنانکه الله متعال از او اینگونه ذکر می کند :

🌷« وَلأُضِلَّنَّهُمْ وَلأُمَنِّیَنَّهُمْ وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الأَنْعَامِ وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ وَمَن یَتَّخِذِ الشَّیْطَانَ وَلِیًّا مِّن دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِینًا » (نساء ۱۱۹).
یعنی : «(ابلیس گفت) : « و انسانها را به گمراهی می‏کشانم و به آرزوهایشان سرگرم می‏سازم و به آنان دستور می‏دهم که اعمال خرافی انجام دهند، و گوش چهارپایان را بشکافند، و آفرینشِ پاک خدایی را تغییر دهند!»
هر کس، شیطان را به جای خدا ولّیِ خود برگزیند، زیانِ آشکاری کرده است»
حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
💢  توصیه‌های مولانا مفتی محمدقاسم قاسمی به داوطلبان کنکور

🔹 دانش‌آموزان عزیز حالا که در آستانهٔ برگزاری آزمون سراسری قرار دارید، شایسته است که مجددا «نیت» خود را از درس خواندن بازنگری و تجدید کنید.

🔹 هدف شما از فراگیری علم و دانش، خدمت به اسلام و مسلمانان و تلاش برای موفقیت آنان در دین و دنیا باشد.

🔹 لازم است که برای هر آزمونی آمادگی کامل صورت بگیرد، اما در‌ کنار تلاش و کوشش، باید نگاه‌مان به لطف و احسان خداوند باشد و یقین داشته باشیم که خداوند ما را کمک خواهد کرد.

🔹قبل از آزمون وضو بگیرید و با وضو سر جلسهٔ آزمون حاضر شوید.

🔹 قبل از آزمون دو رکعت نماز حاجت بخوانید و از خداوند کمک بخواهید.

🔹 سعی کنید که سورهٔ مبارکهٔ «یاسین» را بعداز نماز صبح روز آزمون بخوانید.

🔹 هنگام ورود دعای «رَبِّ أدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَاناً نَصِیْراً» را بخوانید.

🔹 قبل از ورود به سالن آزمون، حداقل ۴۰ مرتبه «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيلُ» و ۴۰ مرتبه «درود شریف» خوانده شود.

🔹قبل از شروع آزمون ۳ مرتبه سورهٔ «فاتحه»، ۳ مرتبه «سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا ۖ إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ» خوانده شود و سپس با «بسم الله الرحمن الرحیم» و توکل و اعتماد بر خداوند آزمون را شروع کنید.

📝 دعاگوی همهٔ شما عزیزان هستم و از درگاه الهی برای همهٔ آرزوی موفقیت دارم.

▪️ تنظیم: شاکر رئیسی
حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
🌷💥قدرت دعا را دست کم نگیرید، مطلقاً هیچ چیز قدرتمندتر از دعای شما نیست، حتی اگر دیدید اجابت به تأخیر می‌افتد، باز پافشاری کنید و مطمئن باشید که ترازوهای زندگی ممکن است با دعایی از صمیم قلب، به کلی تغییر کند.

☺️همیشه به یاد داشته باشید که،
نوح با دعای "إني مغلوب فانتصر " سراسر زمین را غرق کرد و سلیمان با دعای "وهب لي ملكاً"، آن را صاحب شد."...
🌺👈با یک دعا‌ی خالصانه، کفه‌های ترازوی زندگی، در یک لحظه می‌تواند کاملا تغییر کند...حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
تا وقتی درونمان چشمه‌ای از مهربانی می‌جوشد؛ بیهوده‌ نزیسته‌ایم.
تا وقتی کسی را دوست داریم و کسی دوستمان دارد؛ بیهوده نزیسته‌ایم.
تا وقتی که هرچند سخت، داریم برای هدفی تلاش می‌کنیم؛ بیهوده نزیسته‌ایم.
تا وقتی حضورمان نقطه‌ی آرامش انسان دیگری‌ست؛ بیهوده نزیسته‌ایم.
تا وقتی می‌رویم و می‌دویم، حتی اگر نمی‌رسیم؛ بیهوده نزیسته‌ایم...
بیهوده نزیسته‌ایم اگر در خیل عظیم آدم‌های هزار سیاستِ بدکردار، هنوز ساده و خوب و نجیب مانده‌ایم...
بیهوده نزیسته‌ایم اگر هنوز انسانیم و شبیه به یک انسان رفتار می‌کنیم...

حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
#داستان_مجاهد " راهی دیگر "🩵🩷
قسمت سی وسوم 👇👇👇🩵🩷

🔸 محمد بن قاسم با حیرت
پرسید: این چیه؟
نعیم با صدای غمگین جواب داد نامه
چه جور نامه ای؟
🔹عبدااله به من داده بود من وعده کرده بودم که این نامه رو به دایی بدم اما خدا نخواست که من به وعده ام وفا کنم.
می تونم ببینمش؟
چیز خاصی نیست.
🔸محمد بن قاسم نامه را از قبر برداشت و خواند و به نعیم پس داد و گفت:
» اینو نزد خودت ،بزار هیچ چیز دنیا و آخرت از نگاه شهید پوشیده نیست «
هیچ رازی از زندگی نعیم بر محمد بن قاسم مخفی نبود وقتی ایثار عبدالله نسبت به برادرش نعیم و فداکاری های
نعیم در راه خدا را دید محیت آن دو در قلبش چند برابر شد.
🔹محمد بن قاسم شب قبل از خوابیدن نعیم را به خیمه ی خود صدا زد و بعد از کمی صحبت گفت:
🔸 حالا بعد از چند روز برهمن آباد رو فتح میکنیم و به طرف ملتان حرکت میکنیم شاید در اونجا نیاز به مجاهد بیشتری داشته باشیم. من فکر میکنم تو رو به بصره بفرستم تو آنجا برای آماده کردن جوانان به جهاد سخنرانی کن، در راه به خونه ات هم سری بزن و خانواده تو تسلی بده «
🔹 تا جایی که مساله تسلی خانواده است من اونو از جهاد بیشتر اهمیت نمیدم و در مورد کمک نظامی که گفتین
جنگ امروز ثابت کرد برای سند نیاز به لشگر بیشتری نداریم
🔸اما من نمیخوام فقط سند رو فتح کنم
به عنوان یک دوست قدیمی این نیکی شما نسبت به من لازم نیست
کدوم نیکی؟
🔹شما به بهونه ی بصره منو خونه میفرستین و من اینو نسبت به خودم نیکی میدونم
اگه این نیکی با مسئولیت دینی من یا تو مغایرت میداشت من هرگز به تو اجازه نمیدادم اما فعلا در اینجا نیازی به تو نیست، چون که فتح برهمن آباد برامون خیلی آسونه بعد از اون شهرهای کوچک اطراف رو فتح میکنیم و بطرف ملتان میرویم ، تو تا اون وقت برمیگردی و کسانی که با تو بیان کمکی خواهد بود برای ما
🔸خیلی خوب پس من کی باید برم ....

📌ادامه دارد ان شاءالله


حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
HTML Embed Code:
2024/04/26 00:11:08
Back to Top