تــزلـزُل اخـلاقـی
محمدعلی اسلامی ندوشن
در مورد تزلزل اخلاقی مردم امروز _بخصوص در شهرهای بزرگ_ حرف زیاد زده میشود و از هر سو ابراز نگرانیهایی میشود. اگر در جامعهای قانون نباشد، میتوان آن را از نو برقرار کرد، ولی اگر اخلاق، یعنی پایبندیها و حفاظها، از هم فرو ریخت، دیگر امید چندانی باقی نمیماند، و به منزلهی بازگرداندنِ آبِ رفته به جوی است.
عجیب است که راجع به همه چیز حرف زده میشود؛ اقتصاد و جمعیّت، آلودگی محیط، بورس، ارز، مگر اخلاق اجتماعی، که گویا در برابر این، یک حالتِ تخدیر شدگی، نومیدی و وحشت زدگی، هر سه برقرار است.
گاهی اوقات انسان ناچار میشود که از واقعهی کوچکی نتیجهگیری کلّیای بکند، یعنی مُشت را نمونهی خروار بگیرد.
@EAL21st
دوستی حکایت میکرد که به یکی از ادارات بسیار مهم مراجعه کرده بوده است. کاری داشته، با سه چهار میز که پشت هر یک جوانِ بیست و چند سالهای نشسته بوده، و همهی آنها بیاستثنا، به خطابِ «تو، تو» با او حرف زده بودند، در حالی که سنّش از شصت گذشته و موی سرش سراپا سفید بوده. این بیادبی و بیاعتنایی و آدابندانی برای نسلِ جوانِ کنونی که مرجع احتياجات مردم و جانشینِ «دیوانی» قدیم و Coil servant جدید هستند، بسیار تأسف بار است.
میگفت که این جوانان شاید تقصیر و سوء نظری نداشتند، یاد نگرفتهاند، در هیچ جا روشِ روبرو شدن با مردم را نیاموختهاند، شاید به عمرشان یک کتاب نخواندهاند، با جوّ خشنِ اجتماعی روبرو بودهاند.
این را نمیدانند که با پایینترین افراد هم هیچ کس حق ندارد «تو، تو» حرف بزند، تا چه رسد با کسی که لااقل چهل سال از آنان مسنتر است؛
این دوست که تجربهی زیادی در برخورد با ادارات دارد میگفت: در دستگاههای رسمی کم نیستند افرادی که جزو یکی از این دو دسته باشند؛
@EAL21st
کسانی که خود را جزو خانوادهی نظام میدانند، و اینان آموختهاند که همهی کسانِ متفاوت با خود را طاغوتی، مسلوبُالْحقوق، طفیلی، و واجب اهانت، و دشمنِ دین و دولت ببینند.
دستهی دوّم، عکس آنها، کسانی هستند که صد در صد ضدّ حکومتاَند، امّا به اقتضای گرفتن حقوق، خود را مطیع و متظاهر قلمداد میکنند. اینان همهی لجِ خود را بر سر ارباب رجوع فرو میریزند، تا او را هر چه بیشتر دلزده و ناراضی سازند.
این دو گروه، گویی در چزاندن و عصبی کردنِ مردم با هم مسابقه دارند، و معلوم نیست که کدام از دیگری جلو میافتند.
شاید بشود از گروه سومی هم یاد کرد، و آن جوانهایی هستند از نوع نمونهی فوق که بقدری سر به هوا، تربیّت نادیده، بیمسئولیت و بیخبر هستند که فرق میان درست و نادرست برایشان معلوم نیست. روشن نیست از کجا آمده و پشت این میزها نشستهاند، و خلاصه این هر سه گروه، چون مرجعِ حلّ و عقد امور مردم هستند، میتوانند نرم نرم، و بیآنکه بشود به آنها اعتراض کرد، مردم را ببرند به جانب این فکر، که در یک کشورِ غریبهی سنگدل زندگی میکنند.
حتّی در دستگاههایی که نامِ فرهنگ همراه با اسم خود دارند، کسانی یافت میشوند که گویا فريضهای برای خود بشناسند و شرط وظیفه شناسی و احتیاط بدانند، که کمترین اصلِ ادب و فرهنگ را نادیده بگیرند.
این از ادارات، سایر شئون اجتماعی نیز کم و بیش بر همین قیاس است، مگر آنکه در روابطی که مردم با همدیگر دارند، یک شفیع و گِرِهگشا و ناجی پا به میان نهد و جان را بخرد، و آن را همه میشناسند که چیست، زیرا هیچ وقت رابطهی جان و پول که این یک بلاگردانِ دیگری باشد، تا این حد گرم نبوده است.
گوسالهی سامری را که از طلا ساخته شده بود، دست کم نگیریم.
🍃🌺🍃
کانال مدیریت و رهبری آموزشی در قرن ۲۱
@EAL21st
___
hottg.com/EAL21st
>>Click here to continue<<
