📄 نامهای برای نسیم سیمیاری، به قلم سروناز احمدی
این متن، دلنوشتهای است از سروناز احمدی، خطاب به نسیم سیمیاری؛ زندانی سیاسی
نسیم من...
ساعت ۹ از شب گذشته. حالا تلفنِ زندان قطع شده و تو، امروز هم زنگ نزدی.
فقط میدونم بردنتون قرچک و توی سالن ورزشید.
از دیروز احساس می کنم پیر شدم،میتونم ساعت ها اونطوری داد بزنم که میگفتی این صدا از کجاست در میادچند بار نفسم اومده بگیره ولی به خودم گفتم جمع کن خودتو،الان اینجا دیگه نسیم نیست که بغلت کنه، هوشیار نگه دارید و صدای تند تند قلبش بر گردونتت و به زندگی.
نسیم دلم که برات تنگ میشه خیلی به جزئیات صورتت فکر میکنم، صورتت وقتی صبحا با بی ملاحظگی تموم میومدم پرده ی تختتو میزدم کنار و تو مثل فرشتهها خواب بودی، حالا از دیروز توی تصویر صورت قشنگت یهو شیشه های بالای تخت میشکنه و منم مثل شیشه ها هزار تیکه میشم.
از دیروز خیلیا شکستن نسیم ، شاید بالای صد تا زنگ زدیم به هم تا خبری بگیریم... زنگ زدم به خواهر پخشان که بگم دارن جابجا میکنن شما رو، دیگه نتونست فارسی حرف بزنه، سکوت شد و من فقط این صدا رو شنیدم که... زد توی صورتش. کاش کردی بلد بودم که اون سکوت رو بشکنم . هر لحظه منتظرم زنگ بزنی که مثل همیشه بپرسم هوای پخشانو داری؟ و تو بگی غمت نباشه.
نمیدونم تونستی رپ هایی رو که تازه شروع کردی به نوشتنشون با خودت ببری یا نه ، نمیدونم گذاشتن دفتر رپ هات باهات باشه یا نه... نمیدونم چیزایی که تازه به سقف تختت چسبونده بودی رو برداشتی یا نه ...
از دیروز یه سوزن بزرگ فرو میره توی قلبم نسیم و یه چیزی توی شونه م و تموم دستم تیر میکشه . آخه همین که زندان بودی برای ما بس نبود؟ این دیگه چه بلایی بود؟ گوشیمو از خودم یه لحظه جدا نمیکنم که نکنه زنگ بزنی و نباشم و ... لعنت به تلفنای یه طرفه ی زندان. لعنت به زندان...لعنت به جنگ...
عکست رو گذاشتم رو بالشم کنارم، همش تصور میکنم که تو زود میای پیشم و میریم یه جا مثل اون شب تو هواخوری زیرمون تاتامی میندازیم و زیر آسمون میخوابیم ، اما این بار زیر آسمونی که هیچ دیوار و سیم خارداری محدودش نمیکنه.
کاش فردا صدا تو بشنوم. کاش کلت بیای دیگه، تو هم بتونی تحمل کنی حبس بودنت رو من دیگه نمیتونم. بسه...
از دیروز اون آهنگه که دوست داشتی رو گوش میکنم: انگار نیمه ای از من نیست.
#نسیم_سیمیاری
#سروناز_احمدی
#زن_زندگی_آزادی
@cfppi
>>Click here to continue<<