#پارت1044
مهمونيه ، همه مي يان چند روز پيش به نيما گفتم،
ولي اون گفت بايد به شما هم زنگ بزنم و گرنه نمياد، راستش عمه بهم بر خورد
، زن و شوهر كه از اين حرفا ندارن، حالا من بايد به خاطر يه مهموني هر دوي شما رو دعوت كنم...
ولي حيفم اومد نباشين...
میترا خانوم شخصا" ازتون دعوت مي كنم تشريف فرما بشين.
عمه با يه حرصي صحبت مي كرد كه انگار مي خواد منو خفه كنه
چشم عمه زحمت مي ديم
بعد از تلفن عمه دوباره به هم ريختم چرا نيما به من چيزي نگفت؟
من چطوري براي شب آماده بشم؟ نه لباس مناسب دارم، نه برنامه كاريم اجازه ميده زودتر برم خونه
و يه دستي به سر و صورتم بکشم... اي لعنت به بخت بد
من...
به نيما زنگ زدم و كلي ازش گله كردم،
عزیزان رمان #راز خیلی طولانیه بسیار هیجانیه هر کی کاملشو میخواد پیام بده الان بگه رمان #راز رو میخوام براشون ارسال بشه 👇👇👇👇👇👇
@tabliq660👈👈👈👈
>>Click here to continue<<