TG Telegram Group & Channel
عطش انتظار ³¹³ | United States America (US)
Create: Update:

🖤🖤

#فریاد_مهتاب

داستان و واقعیت حضرت زهرا س بعد از شهادت پیامبر ص 🥀

ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ  ☆🖤☆ ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ
                        
                               
#قسمت_سی_یکم


🍃در اين هنگام، على (ع) دست مى برد و با يك حركت، خالد را بر زمين مى اندازد و گلوى او را مى گيرد. خالد فرياد مى زند و مردم را به كمك مى طلبد، هيچ كس جرأت ندارد نزديك شود، خالد دست و پا مى زند. ابوبكر چه كند؟ الآن خالد كشته مى شود، ما به او نياز داريم، او شمشير اسلامِ مامى باشد!!
بايد هر طور هست او را نجات داد.
عُمَر به طرف عبّاس، عموى پيامبر مى رود و از او مى خواهد كه نزد على برود(ع) و براى خالد شفاعت كند.
عبّاس جلو مى آيد، نگاهى به على (ع) مى كند و با دست، اشاره به قبر پيامبر مى كند و مى گويد: "فرزندِ برادرم، تو را به حقّ صاحب اين قبر، قسم مى دهم خالد را رها كن".
على (ع) به ياد وصيّت هاى پيامبر مى افتد، گويا پيامبر را مى بيند كه به او مى گويد: "على جان! بعد از من بايد بر همه سختى ها و بلاها صبر كنى".
اكنون، على (ع) دستش را از روى گلوى خالد برمى دارد. خالد برمى خيزد و فرار مى كند.

🔰نگاه كن! عبّاس جلو مى آيد و على (ع) را در آغوش گرفته، پيشانى او را مى بوسد.
وقتى فاطمه (س) متوجّه مى شود كه خليفه براى كشتن على (ع) نقشه ريخته است بسيار ناراحت مى شود.
آنها حقّ على (ع) را گرفتند، فدك را غصب كردند، اكنون مى خواهند على را ه(ع)م از فاطمه (س) بگيرند. ديگر نمى توان سكوت كرد وقت فرياد است،
فريادى به بلنداى تاريخ!
فريادى كه حق وحقيقت را يارى كند.
فاطمه (س) مى داند كه امروز تمام حقّ در قامت على (ع) جلوه كرده است و او براى يارى على (ع) به مسجد مى آيد.
او چادر خود را بر سر كرده و همراه با زنان بنى هاشم به سوى مسجد حركت مى كند. وقت نماز نزديك است، مسجد پر از جمعيّت است.

همه مسلمانان، در فكر اين هستند كه فاطمه (س) براى چه كارى به مسجد آمده است. چادر فاطمه (س) روى زمين كشيده مى شود، اين نشانه اى از بيمارى اوست...
سرانجام فاطمه (س) در گوشه اى از مسجد مى نشيند. در همان جا پرده اى مى زنند. سكوت بر فضاى مسجد، سايه افكنده است.
فاطمه (س) آهى از عمق وجودش مى كشد!
نمى دانم اين "آه" چه بود كه همه مردم را به گريه انداخت. براى لحظاتى همه مردم گريه مى كنند.
آهِ فاطمه (س)، قيامتى بر پا كرده و موجى از اشك را در بين مردم مى افكند.
اين آه، جلوه تمام مظلوميّت است.
لحظاتى بعد، سكوت به مسجد باز مى گردد وفاطمه (س) سخن خود را آغاز
مى كند:

💠بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ

من خداى بزرگ را براى همه آن نعمت هايى كه به ما داده است شكر مى كنم.
من گواهى مى دهم كه پدرم، محمّد فرستاده اوست، خدا او را براى هدايت مردم فرستاد و او در اين راه، تلاش زيادى نمود تا آن زمان كه به جوار رحمت الهى رفت.
اى مردم! پيامبر، قرآن را در ميان شما به يادگار گذاشت و شما مى دانيد كه در اين قرآن، همه دستورهاى آسمانى آمده است، اگر شما به قرآن عمل كنيد به سعادت خواهيد رسيد.
اين دستورات قرآن است كه براى سعادت شماست:
توحيد، قلب شما را از شرك و بت پرستى پاك مى كند.
نماز، نشانه فروتنى و تواضع شما نسبت به خداست.
روزه، سياهى ها را از دل هاى شما بر طرف مى كند.
حج، باعث تقويت ايمان و خداپرستى شما مى شود.
ولايت ما، از اختلاف در ميان امّت اسلامى جلوگيرى مى كند...
اى مردم! شما مى دانيد كه من فاطمه هستم و پدرم محمّد است.
شما، آب هاى آلوده مى آشاميديد و غذاهاى پست مى خورديد و زبون و خوار بوديد، پدر من بود كه شما را از آن وضع نجات داد و شما را عزيز نمود.
آيا به ياد داريد هرگاه كه دشمنان اسلام به جنگ شما مى آمدند، پدرم، على را براى مقابله با آنها مى فرستاد؟
على مى رفت و هيچ گاه ميدان را ترك نمى كرد و تا دشمنان را نابود نمى كرد از ميدان باز نمى گشت، براى همين او عزيزترين شخص نزد پدرم بود، آرى، هنگامى كه جنگ سخت مى شد شما فرار مى كرديد.


● ادامه دارد...

𝒿ℴ𝒾𝓃↷
❥• @Atashe_entezarr313

🖤🖤

#فریاد_مهتاب

داستان و واقعیت حضرت زهرا س بعد از شهادت پیامبر ص 🥀

ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ  ☆🖤☆ ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ
                        
                               
#قسمت_سی_یکم


🍃در اين هنگام، على (ع) دست مى برد و با يك حركت، خالد را بر زمين مى اندازد و گلوى او را مى گيرد. خالد فرياد مى زند و مردم را به كمك مى طلبد، هيچ كس جرأت ندارد نزديك شود، خالد دست و پا مى زند. ابوبكر چه كند؟ الآن خالد كشته مى شود، ما به او نياز داريم، او شمشير اسلامِ مامى باشد!!
بايد هر طور هست او را نجات داد.
عُمَر به طرف عبّاس، عموى پيامبر مى رود و از او مى خواهد كه نزد على برود(ع) و براى خالد شفاعت كند.
عبّاس جلو مى آيد، نگاهى به على (ع) مى كند و با دست، اشاره به قبر پيامبر مى كند و مى گويد: "فرزندِ برادرم، تو را به حقّ صاحب اين قبر، قسم مى دهم خالد را رها كن".
على (ع) به ياد وصيّت هاى پيامبر مى افتد، گويا پيامبر را مى بيند كه به او مى گويد: "على جان! بعد از من بايد بر همه سختى ها و بلاها صبر كنى".
اكنون، على (ع) دستش را از روى گلوى خالد برمى دارد. خالد برمى خيزد و فرار مى كند.

🔰نگاه كن! عبّاس جلو مى آيد و على (ع) را در آغوش گرفته، پيشانى او را مى بوسد.
وقتى فاطمه (س) متوجّه مى شود كه خليفه براى كشتن على (ع) نقشه ريخته است بسيار ناراحت مى شود.
آنها حقّ على (ع) را گرفتند، فدك را غصب كردند، اكنون مى خواهند على را ه(ع)م از فاطمه (س) بگيرند. ديگر نمى توان سكوت كرد وقت فرياد است،
فريادى به بلنداى تاريخ!
فريادى كه حق وحقيقت را يارى كند.
فاطمه (س) مى داند كه امروز تمام حقّ در قامت على (ع) جلوه كرده است و او براى يارى على (ع) به مسجد مى آيد.
او چادر خود را بر سر كرده و همراه با زنان بنى هاشم به سوى مسجد حركت مى كند. وقت نماز نزديك است، مسجد پر از جمعيّت است.

همه مسلمانان، در فكر اين هستند كه فاطمه (س) براى چه كارى به مسجد آمده است. چادر فاطمه (س) روى زمين كشيده مى شود، اين نشانه اى از بيمارى اوست...
سرانجام فاطمه (س) در گوشه اى از مسجد مى نشيند. در همان جا پرده اى مى زنند. سكوت بر فضاى مسجد، سايه افكنده است.
فاطمه (س) آهى از عمق وجودش مى كشد!
نمى دانم اين "آه" چه بود كه همه مردم را به گريه انداخت. براى لحظاتى همه مردم گريه مى كنند.
آهِ فاطمه (س)، قيامتى بر پا كرده و موجى از اشك را در بين مردم مى افكند.
اين آه، جلوه تمام مظلوميّت است.
لحظاتى بعد، سكوت به مسجد باز مى گردد وفاطمه (س) سخن خود را آغاز
مى كند:

💠بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ

من خداى بزرگ را براى همه آن نعمت هايى كه به ما داده است شكر مى كنم.
من گواهى مى دهم كه پدرم، محمّد فرستاده اوست، خدا او را براى هدايت مردم فرستاد و او در اين راه، تلاش زيادى نمود تا آن زمان كه به جوار رحمت الهى رفت.
اى مردم! پيامبر، قرآن را در ميان شما به يادگار گذاشت و شما مى دانيد كه در اين قرآن، همه دستورهاى آسمانى آمده است، اگر شما به قرآن عمل كنيد به سعادت خواهيد رسيد.
اين دستورات قرآن است كه براى سعادت شماست:
توحيد، قلب شما را از شرك و بت پرستى پاك مى كند.
نماز، نشانه فروتنى و تواضع شما نسبت به خداست.
روزه، سياهى ها را از دل هاى شما بر طرف مى كند.
حج، باعث تقويت ايمان و خداپرستى شما مى شود.
ولايت ما، از اختلاف در ميان امّت اسلامى جلوگيرى مى كند...
اى مردم! شما مى دانيد كه من فاطمه هستم و پدرم محمّد است.
شما، آب هاى آلوده مى آشاميديد و غذاهاى پست مى خورديد و زبون و خوار بوديد، پدر من بود كه شما را از آن وضع نجات داد و شما را عزيز نمود.
آيا به ياد داريد هرگاه كه دشمنان اسلام به جنگ شما مى آمدند، پدرم، على را براى مقابله با آنها مى فرستاد؟
على مى رفت و هيچ گاه ميدان را ترك نمى كرد و تا دشمنان را نابود نمى كرد از ميدان باز نمى گشت، براى همين او عزيزترين شخص نزد پدرم بود، آرى، هنگامى كه جنگ سخت مى شد شما فرار مى كرديد.


● ادامه دارد...

𝒿ℴ𝒾𝓃↷
❥• @Atashe_entezarr313


>>Click here to continue<<

عطش انتظار ³¹³




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)