آبشارُ دیدی، آب وقتی از بالا میاد میریزه پایین چه تلاطمی داره، چه جنب و جوشی، انگار میدوعه تو رودخونه، زود میخواد برسه به دریا ولی وقتی میرسه دریا دیگه آروم میگیره، تو دریا محو میشه.
میدونی میخوام بگم منم وقتی میرسم به تو، تک تک سلول های بدنم، همهی خون تو رگ هام، همین حسو دارن
انگاری بغلت اون اقیانوسه منم اون رودخونه، انگار همه چیز میره رو سکوت، دیگه فکر و خیالی نیس تو سرم، دیگه برام مهم نیس که فردا چی میشه، یا کلاسم دیر شد یا ترافیک چقد امروز کلافه کننده بود.
فقط غرق میشم تو بغلت، همه اون اعصاب خوردی ها ،همه اون دلشکستگی ها و سرشکستگی ها ناپدید میشن
زخم هام میرسن به مرحم
میدونی! اصن انگار وجود نداشتن، دیگه ازشون خبر نیست. دیگه هیچ جنگی با خودم و دنیا ندارم، با همه مهربونم با همه آشتی ام، با خودم دیگه قهر نیستم. تو باعث میشی من یه ورژن بهتر از خودم بسازم❤️
🌙
>>Click here to continue<<