TG Telegram Group & Channel
نقدفلسفه=دفاع از عقلانیت | United States America (US)
Create: Update:

📌 تفکیک یا دخول در جرگه سوفسطائیان؟

🖌 در مکتب تفکیک_میرزا و شاگردان_ هرگونه تعقل و تفکر و تصور و تصدیق آلت ضلالت و دوری از معرفت بیان گشته و برهان و استدلال و یقین حاصل از آن بی فایده انگشته میشود.

میرزای اصفهانی مدعی است تنها چیزی که از طریق تصورات و تصدیقات و اقامه برهان میتوان بدان رسید #یقین است که ضمانتی برای درستی و تطابق آن با واقع نیست:

التصوّرات والتصديقات لا يفيدان الا اليقين. ولا أمان لخطأ اليقين ... / ابواب الهدی؛نسخه نجفی؛ ص69

( سیر حکمت در اروپا؛ ص59: شکاکان جماعتی از حکما هستند معتقد بر اینکه انسان برای کسب علم و یقین بمعلومات خود میزان و ماخذ صحیحی ندارد، حس خطا میکند و عقل از اصلاح خطای او عاجز است).

لذا تقعل را بزرگترین مانع معرفت دانسته:
أعظم الحجب للمعرفة حجاب التعقل... فأصعب الصعاب خلع الانداد عن الله وخرق حجب الوهم والعقل وذلـك لا يمكن الا باللا فكرية واللا وهمية و اللا تعقلیة/ تقریرات؛ ص23

و استفاده از عقل و معقولات و رسیدن به معرفت از طریق آنرا ضلالت و روش دیوانگان میداند:
إن المعقولات الضرورية مظلمة الذات، واستکشاف الحقائق النورية أو الظلمانية بها عين الباطل، وطلب المعرفة من هذا الطريق عين الضلال المبین؛ فإنه طريق معوج، وهو سلوک المجانين ... ابواب الهدی؛ ص294

و سر ضلالت های صوفیان و عارفان را اهل برهان بودن آنها معرفی میکند!( به جای اینکه بگوید چون سخنان انها خلاف برهان است لذا باطل است، کاملا بر عکس میگوید چون آنها اهل برهانند و برهان هم ضلالت است لذا بر باطل اند!):

السر المستسر الذي أوقع العرفاء والمتصوفة الكملين المتبحرين في ورطة الاشتباه وبحر الغفلة في جمیع الابـواب المعارف الربوبي أمر واحد وهو أنهم كانوا من أهل البرهان/ تقریرات؛ ص41

🖌 وقتی در علم و معرفت به اشیا، عقل و برهان و تصور و تصدیق کنار گذاشته شود، قطعا راهی جز علم حضوری و حضور معلومات در ذات عالم نمیماند:

• نتیجة البراهین هي العلوم الحصولیة وهي تضاد المعرفة لانها الشهود الحضوري، فاذن تکون المعقولات الحاصلة من البراهین کلها حجبا عن المعرفة لا موصلة إلیها، فانّ المعرفة تحصل حضورا وشهودا للنفس لا للعقل، اي لیس للعقل فیه سبیل وطریق/ تقریرات؛ ص30

🔍 با کنار هم گذاشتن این مطالب به روشنی آشکار میشود که آیا مکتب تفکیک بین معارف وحیانی با اوهام فلسفی و عرفانی تفکیک کرده یا خواسته یا ناخواسته به دام سفسطه و انکار واقعیات افتاده است؟ توضیح مطلب اینکه وقتی بساط علم حصولی و معرفت از طریق عقل و تصورات و تصدیقات به اشیا برچیده شد و یقین حاصل از برهان و استدلال بی ارزش انگاشته شد مفری از قبول یکی از این دو شق نیست:

1- یا واقعیات و اشیایی ورای نفس انسانی وجود ندارد.
2- یا اگر هم وجود دارد انسان نمیتواند بدان برسد چه اینکه نهایت چیزی که انسان میتواند به آن برسد یقین است که به قول میرزا امانی از خطای آن نیست.

و از طرف دیگر اگر علم منحصر در شهود حضوری دانسته شد، پس علم و معرفت ما به زمین و آسمان و درخت و ماه و خورشید و ... چیزی جز حضور این اشیا در نفس ما نمیشود و به عبارت دیگر این اشیا واقعیتی ورای نفس ما ندارند! و به عبارت سوم این خود نفس است که اشیایی به نام خورشید و ماه و ... در خود تخیل نموده است ( و این عینا شق اول است که بیان داشتیم) و از همین جاست که به صراحت تمام مدعی اند:

بیرون ز تو نیست آنچه در عالم هست ... معارف الهیه حلبی؛ ص146

این عالم چیزی جز ادراک نیست ... معارف الهیه؛ ص143

خودت را بخوان، به خودت نگاه کن، همه چیز را می بینی چون تمام این مدرکات و ادراکات در این عالم در کنه وجود ما مخزون است ... معارف الهیه؛ص 145

وقتی به خودت نگاه کردی همه را می بینی... ای برادر تو همه اندیشه ای ... معارف الهیه؛ ص145

سیر حکمت در اروپا مینویسد:
معتبر ترین حکمای سوفسطائی پروتاغورس است ... عبارتی در حکمت از او به یادگار مانده که « میزان همه چیز انسان است»
سیر حکمت در اروپا؛ ص 14

و این مبانی عینا مبانی کفار و زنادقه گذشته است و قبل از به دنیا آمدن داعیه داران تفکیک مبانی عارفان سرخ پوستی( شمنیسم) چنین بوده است:

جهانی که ما مشاهده میکنیم چیزی بیش از یک توهم نیست ... جهان وجود خارجی ندارد و واقعیتی برای آن نیست ... اگر جهانی موجود است و خارج از ماست پس آن کجاست؟! ... جهان چیزی جز تصورات ما نیست ...
آفتاب و سایه ها؛ ص 223 به نقل از کاستاندا

📌 تفکیک یا دخول در جرگه سوفسطائیان؟

🖌 در مکتب تفکیک_میرزا و شاگردان_ هرگونه تعقل و تفکر و تصور و تصدیق آلت ضلالت و دوری از معرفت بیان گشته و برهان و استدلال و یقین حاصل از آن بی فایده انگشته میشود.

میرزای اصفهانی مدعی است تنها چیزی که از طریق تصورات و تصدیقات و اقامه برهان میتوان بدان رسید #یقین است که ضمانتی برای درستی و تطابق آن با واقع نیست:

التصوّرات والتصديقات لا يفيدان الا اليقين. ولا أمان لخطأ اليقين ... / ابواب الهدی؛نسخه نجفی؛ ص69

( سیر حکمت در اروپا؛ ص59: شکاکان جماعتی از حکما هستند معتقد بر اینکه انسان برای کسب علم و یقین بمعلومات خود میزان و ماخذ صحیحی ندارد، حس خطا میکند و عقل از اصلاح خطای او عاجز است).

لذا تقعل را بزرگترین مانع معرفت دانسته:
أعظم الحجب للمعرفة حجاب التعقل... فأصعب الصعاب خلع الانداد عن الله وخرق حجب الوهم والعقل وذلـك لا يمكن الا باللا فكرية واللا وهمية و اللا تعقلیة/ تقریرات؛ ص23

و استفاده از عقل و معقولات و رسیدن به معرفت از طریق آنرا ضلالت و روش دیوانگان میداند:
إن المعقولات الضرورية مظلمة الذات، واستکشاف الحقائق النورية أو الظلمانية بها عين الباطل، وطلب المعرفة من هذا الطريق عين الضلال المبین؛ فإنه طريق معوج، وهو سلوک المجانين ... ابواب الهدی؛ ص294

و سر ضلالت های صوفیان و عارفان را اهل برهان بودن آنها معرفی میکند!( به جای اینکه بگوید چون سخنان انها خلاف برهان است لذا باطل است، کاملا بر عکس میگوید چون آنها اهل برهانند و برهان هم ضلالت است لذا بر باطل اند!):

السر المستسر الذي أوقع العرفاء والمتصوفة الكملين المتبحرين في ورطة الاشتباه وبحر الغفلة في جمیع الابـواب المعارف الربوبي أمر واحد وهو أنهم كانوا من أهل البرهان/ تقریرات؛ ص41

🖌 وقتی در علم و معرفت به اشیا، عقل و برهان و تصور و تصدیق کنار گذاشته شود، قطعا راهی جز علم حضوری و حضور معلومات در ذات عالم نمیماند:

• نتیجة البراهین هي العلوم الحصولیة وهي تضاد المعرفة لانها الشهود الحضوري، فاذن تکون المعقولات الحاصلة من البراهین کلها حجبا عن المعرفة لا موصلة إلیها، فانّ المعرفة تحصل حضورا وشهودا للنفس لا للعقل، اي لیس للعقل فیه سبیل وطریق/ تقریرات؛ ص30

🔍 با کنار هم گذاشتن این مطالب به روشنی آشکار میشود که آیا مکتب تفکیک بین معارف وحیانی با اوهام فلسفی و عرفانی تفکیک کرده یا خواسته یا ناخواسته به دام سفسطه و انکار واقعیات افتاده است؟ توضیح مطلب اینکه وقتی بساط علم حصولی و معرفت از طریق عقل و تصورات و تصدیقات به اشیا برچیده شد و یقین حاصل از برهان و استدلال بی ارزش انگاشته شد مفری از قبول یکی از این دو شق نیست:

1- یا واقعیات و اشیایی ورای نفس انسانی وجود ندارد.
2- یا اگر هم وجود دارد انسان نمیتواند بدان برسد چه اینکه نهایت چیزی که انسان میتواند به آن برسد یقین است که به قول میرزا امانی از خطای آن نیست.

و از طرف دیگر اگر علم منحصر در شهود حضوری دانسته شد، پس علم و معرفت ما به زمین و آسمان و درخت و ماه و خورشید و ... چیزی جز حضور این اشیا در نفس ما نمیشود و به عبارت دیگر این اشیا واقعیتی ورای نفس ما ندارند! و به عبارت سوم این خود نفس است که اشیایی به نام خورشید و ماه و ... در خود تخیل نموده است ( و این عینا شق اول است که بیان داشتیم) و از همین جاست که به صراحت تمام مدعی اند:

بیرون ز تو نیست آنچه در عالم هست ... معارف الهیه حلبی؛ ص146

این عالم چیزی جز ادراک نیست ... معارف الهیه؛ ص143

خودت را بخوان، به خودت نگاه کن، همه چیز را می بینی چون تمام این مدرکات و ادراکات در این عالم در کنه وجود ما مخزون است ... معارف الهیه؛ص 145

وقتی به خودت نگاه کردی همه را می بینی... ای برادر تو همه اندیشه ای ... معارف الهیه؛ ص145

سیر حکمت در اروپا مینویسد:
معتبر ترین حکمای سوفسطائی پروتاغورس است ... عبارتی در حکمت از او به یادگار مانده که « میزان همه چیز انسان است»
سیر حکمت در اروپا؛ ص 14

و این مبانی عینا مبانی کفار و زنادقه گذشته است و قبل از به دنیا آمدن داعیه داران تفکیک مبانی عارفان سرخ پوستی( شمنیسم) چنین بوده است:

جهانی که ما مشاهده میکنیم چیزی بیش از یک توهم نیست ... جهان وجود خارجی ندارد و واقعیتی برای آن نیست ... اگر جهانی موجود است و خارج از ماست پس آن کجاست؟! ... جهان چیزی جز تصورات ما نیست ...
آفتاب و سایه ها؛ ص 223 به نقل از کاستاندا


>>Click here to continue<<

نقدفلسفه=دفاع از عقلانیت




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)