من که کاشانه و نام و نشانی داشتم به ناچار میهنم را وانهادم و در پِی کاشانهای دیگر به چارسوی جهان رفتم. در هر سرزمینِ ناآشنایی دَمی ایستادم و با این پندار به خود گفتم: سرانجام رسیدم. ولی آن بوم بوی میهنم نمیداد و همهچیز و همهکس با من بیگانه بود. باز رفتم و رفتم. در این رفتنهای بیآماج نامم را از یاد بردم. اکنون به هر ناکجایی که میرسم نام مرا میپرسند و منِ نامِ خود زِ یاد برده، هربار و دگربار میگویم: نام من «اوتیس» است و من هنوز گمِ راهام بیمام و بینام.
نویسنده و فرستنده #خسرو_یزدانی
#پیام_پارسی
🧳 @AdabSar
>>Click here to continue<<