Channel: یک حرف از هزاران
#گزیده_های_ایران
☑️ گفتوگو با دکتر محمود سریعالقلم
▫️ماهنامهی اندیشهی پویا، شماره ۹۵، ویژهنامهی نوروز ۱۴۰۴
به نظر میرسد مهمترین روندها در وقایع سال آینده در جهان، بیتأثیر از بازگشت ترامپ به کاخ سفید، سیاستهای شوکآور او و واکنشهای سایر قدرتها در برابر آن نباشد. عملکرد ترامپ در روزهای آغازین حضورش در کاخ سفید و تصمیماتی همچون تعلیق برخی کمکهای خارجی امریکا، پیشنهاد خریداری گرینلند و طرح موضوع ادارهی غزه توسط امریکا نیز شگفتی برخی ناظران را برانگیخت. شما چه برداشتی از شخصیت سیاسی و دیپلماتیک ترامپ دارید؟
به باور من اندیشهها و اقدامات ترامپ، حتا اگر به اندازهی بیستدرصد به اجرا درآید و موفق شود، به یک دگردیسی اساسی نه تنها در داخل امریکا که در سطح جهانی خواهد انجامید. ترامپ چند ویژگی دارد که باعث میشود، بسیاری از رؤسای جمهور و رهبران جهان به جای اینکه در مقابل او بایستند، سعی کنند با او انطباقپذیری پیدا کنند. یک ویژگی او این است که فردی مکتوب نیست بلکه شفاهیست. خاطرم هست که باراک اوباما در یک کنفرانس روایت میکرد که در دوران ریاستجمهوریاش، بعد از خوردن شام با خانواده در کاخ سفید، تا ساعت یازده شب مطالعه میکرد تا خودش را برای جلسات حکومتیِ روز بعد آماده کند و با آگاهی و بههنگام بودن در جلسات وارد شود و بحث کند. اما این یک ویژگی ترامپ است که دوست دارد مسائل را با صحبت کردنِ رودررو یا تلفنی حلوفصل کند. او همینحالا ساعتها پای تلفن است و اصلاً از سخن گفتن پای تلفن لذت میبرد. افراد زیادی از بخش خصوصی و شرکتهای بزرگ امریکایی، این روزها به کاخ سفید میآیند و با ترامپ مذاکرهي رودررو میکنند. در گذشته سنت بر این بود که رئیس یک شرکت خصوصی، برای ملاقات با رئیسجمهور امریکا باید ابتدا نامهنگاری میکرد و بعد از طی شدن روند اداری، برای سه هفته تا یک ماه بعد، موعدی برای دیدار او با رئیسجمهور امریکا تعیین میشد. این روزها چنین پروتکلی رعایت نمیشود و افرادی هستند که بدون وقت قبلی، پایشان به کاخ سفید باز است و با رئیسجمهور جدید گفتوگو میکنند. ترامپ علاقه دارد مسائل را به صورت سریع و با مذاکرهی حضوری یا تلفنیِ دوطرفه، با حداقل روند اداری یا مطالعهی پیشین دربارهی آن حلوفصل کند. روبیو، وزیر خارجهی جدید امریکا، اخیراً در یک مصاحبه گفته بود اگر قرار بود رویههای عادی در دولت امریکا به کار گرفته شود، اخراج مهاجران غیرقانونی کلمبیایی از خاک امریکا لااقل شش ماه طول میکشید. ولی ترامپ در عرض شش ساعت دستورات لازم برای انجام این کار را با چند تلفن انجام داد و بخشهای مختلف انتظامی و اداری و دفاعی را برای آماده کرد تا مهاجران کلمبیایی را سوار هواپیما کنند و به کلمبیا بازگردانند...
➕ مطالعه متن کامل: اینجا
@yekhezaran
☑️ گفتوگو با دکتر محمود سریعالقلم
▫️ماهنامهی اندیشهی پویا، شماره ۹۵، ویژهنامهی نوروز ۱۴۰۴
به نظر میرسد مهمترین روندها در وقایع سال آینده در جهان، بیتأثیر از بازگشت ترامپ به کاخ سفید، سیاستهای شوکآور او و واکنشهای سایر قدرتها در برابر آن نباشد. عملکرد ترامپ در روزهای آغازین حضورش در کاخ سفید و تصمیماتی همچون تعلیق برخی کمکهای خارجی امریکا، پیشنهاد خریداری گرینلند و طرح موضوع ادارهی غزه توسط امریکا نیز شگفتی برخی ناظران را برانگیخت. شما چه برداشتی از شخصیت سیاسی و دیپلماتیک ترامپ دارید؟
به باور من اندیشهها و اقدامات ترامپ، حتا اگر به اندازهی بیستدرصد به اجرا درآید و موفق شود، به یک دگردیسی اساسی نه تنها در داخل امریکا که در سطح جهانی خواهد انجامید. ترامپ چند ویژگی دارد که باعث میشود، بسیاری از رؤسای جمهور و رهبران جهان به جای اینکه در مقابل او بایستند، سعی کنند با او انطباقپذیری پیدا کنند. یک ویژگی او این است که فردی مکتوب نیست بلکه شفاهیست. خاطرم هست که باراک اوباما در یک کنفرانس روایت میکرد که در دوران ریاستجمهوریاش، بعد از خوردن شام با خانواده در کاخ سفید، تا ساعت یازده شب مطالعه میکرد تا خودش را برای جلسات حکومتیِ روز بعد آماده کند و با آگاهی و بههنگام بودن در جلسات وارد شود و بحث کند. اما این یک ویژگی ترامپ است که دوست دارد مسائل را با صحبت کردنِ رودررو یا تلفنی حلوفصل کند. او همینحالا ساعتها پای تلفن است و اصلاً از سخن گفتن پای تلفن لذت میبرد. افراد زیادی از بخش خصوصی و شرکتهای بزرگ امریکایی، این روزها به کاخ سفید میآیند و با ترامپ مذاکرهي رودررو میکنند. در گذشته سنت بر این بود که رئیس یک شرکت خصوصی، برای ملاقات با رئیسجمهور امریکا باید ابتدا نامهنگاری میکرد و بعد از طی شدن روند اداری، برای سه هفته تا یک ماه بعد، موعدی برای دیدار او با رئیسجمهور امریکا تعیین میشد. این روزها چنین پروتکلی رعایت نمیشود و افرادی هستند که بدون وقت قبلی، پایشان به کاخ سفید باز است و با رئیسجمهور جدید گفتوگو میکنند. ترامپ علاقه دارد مسائل را به صورت سریع و با مذاکرهی حضوری یا تلفنیِ دوطرفه، با حداقل روند اداری یا مطالعهی پیشین دربارهی آن حلوفصل کند. روبیو، وزیر خارجهی جدید امریکا، اخیراً در یک مصاحبه گفته بود اگر قرار بود رویههای عادی در دولت امریکا به کار گرفته شود، اخراج مهاجران غیرقانونی کلمبیایی از خاک امریکا لااقل شش ماه طول میکشید. ولی ترامپ در عرض شش ساعت دستورات لازم برای انجام این کار را با چند تلفن انجام داد و بخشهای مختلف انتظامی و اداری و دفاعی را برای آماده کرد تا مهاجران کلمبیایی را سوار هواپیما کنند و به کلمبیا بازگردانند...
➕ مطالعه متن کامل: اینجا
@yekhezaran
دکتر محمود سریع القلم
گفتوگو با دکتر محمود سریعالقلم / ماهنامهی اندیشهی پویا. ویژهنامهی نوروزی. شمارهی ۹۵ | دکتر محمود سریع القلم
گفتوگو با دکتر محمود سریعالقلم ماهنامهی اندیشهی پویا. ویژهنامهی نوروزی. شمارهی ۹۵ به نظر میرسد مهمترین روندها در وقایع
#گزیده_های_جهان
☑️ کسانی که دیگر نمیخوانند، توان اندیشیدن را هم از دست میدهند*
▫️سایمون کوپر، فایننشال تایمز، ۱۹ اکتبر ۲۰۲۳| ترجمان علوم انسانی
@tarjomaanweb
🔴 کاتبی را تصور کنید که بعد از اختراع ماشین چاپ، مشغول نوشتن متنی بود که تا به حال بارها و بارها آن را نوشته بود. چه احساسی داشت؟ احتمالاً با خودش فکر میکرد «مشغول چه کار بیهودهای هستم!» امروزه خیلی از آدمها وقتی مجبور میشوند متنی بنویسند که طولانیتر از سی کلمه است، همچین حسی پیدا میکنند. به خودشان میگویند: چه کسی متنی چنین طولانی را خواهد خواند؟ نکتۀ تلخ ماجرا این است که چندان اشتباه فکر نمیکنند. انسانها در خواندن متنهای طولانی به مشکل خوردهاند.
🔴 مجموعهای از ناشران، محققان، کتابداران و نویسندگان سراسر جهان، ماه پیش، با انتشار «مانیفست خواندنِ لیوبلینا» اعلام کردند: خواندنِ دیجیتال در حال تخریب عادتِ «خواندن عمیق» در میان ماست.
🔴 دستگاههای دیجیتال باعث شدهاند انسانهای امروزی، «بیشتر» از هر دورۀ دیگری در تاریخ بشریت بخوانند. اما آنها دیگر مثل قبل نمیخوانند. خواندنِ دیجیتال، به شکلی روزافزون، به تجربهای تکهتکه، کوتاهمدت، سطحی و گذرا تبدیل شده است. بنابراین شاید تعداد کلمات خیلی زیادی در روز بخوانیم، ولی همۀ آنها در قالب متنهای چند کلمهای یا نهایتاً چند خطی است. حال اگر بخواهیم همان تعداد کلمه را در قالبِ یک متن واحد بخوانیم، با دشواری بسیاری مواجه میشویم. زیرا درک متنی طولانی نیازمند مهارتهای «خواندن عمیق» است.
🔴 خواندن عمیق نقشی حیاتی در تمدن بشری داشته است. استیون پینگر، روانشناس و نویسندۀ آمریکایی، با رواج خواندنِ متنهای طولانی در بین عموم مردم از اواخر قرن هفدهم، توانایی «همدردی» کردن با دیگران در میان انسانها افزایش یافت.
🔴 مردم با خواندنِ متنهای مفصل دربارۀ زندگیِ دیگر انسانها، توانستند دنیا را از چشم آنها ببینند و این توانایی تأثیر بسیار مهمی در نگرش آنها دربارۀ موضوعاتی مثل بردهداری، شکنجه، ساحرهسوزی، استبداد و دیگر چیزها گذاشت. از نظر استیون پینکر، خواندنِ عمیق باعث «انقلاب نوعدوستانه»ای شد که بعدتر به رویدادهای دورانسازی مثل انقلاب آمریکا و انقلاب فرانسه منتهی گردید. آنچه خواندنِ متنهای تکهپاره و کوتاه دیجیتال ما را از آن محروم میکند، دقیقاً همین توانایی دیدن دنیا از چشم دیگران است.
🔴 ماریان وولف، محقق آمریکایی، مینویسد: ما در دنیای آنلاین دائماً در حال اسکرولکردن، نصفهنیمه خواندن یا ذخیرهکردن متنهاییم تا در آیندهای نامعلوم آنها را بخوانیم، چون این رسانه برای خواندنِ عمیق طراحی نشده است.
🔴 خواندن دیجیتال از دلایل مهم رواج «سادهگرایی» در دنیای امروز است. سادهگرایی یعنی تمایل به سادهکردن هر چیز پیچیده. اظهارنظرها و موضعگیریهای یکخطی، شفاف و سرراست و فرارکردن از درک عمیق و چندوجهی مسائل. سایمون کوپر میگوید: استادِ سادهگراهای جهان، دونالد ترامپ است؛ کسی که هیچکس حتی توقع «همدلی» کردن را از او ندارد. اما ظهور این نوع سیاستمداران زنگ خطری برای جهان است. پینکر میگوید: «هر وقت سیاستمداران شروع میکنند به ساده حرف زدن، منتظر جنگ باشید».
* این مطلب در فایننشال تایمز با عنوان زیر منتشر شده است:
Skimming, scanning, scrolling: the age of deep reading is over
https://www.ft.com/content/421210aa-8a29-416a-8f52-f5510c30582f
@yekhezaran
☑️ کسانی که دیگر نمیخوانند، توان اندیشیدن را هم از دست میدهند*
▫️سایمون کوپر، فایننشال تایمز، ۱۹ اکتبر ۲۰۲۳| ترجمان علوم انسانی
@tarjomaanweb
🔴 کاتبی را تصور کنید که بعد از اختراع ماشین چاپ، مشغول نوشتن متنی بود که تا به حال بارها و بارها آن را نوشته بود. چه احساسی داشت؟ احتمالاً با خودش فکر میکرد «مشغول چه کار بیهودهای هستم!» امروزه خیلی از آدمها وقتی مجبور میشوند متنی بنویسند که طولانیتر از سی کلمه است، همچین حسی پیدا میکنند. به خودشان میگویند: چه کسی متنی چنین طولانی را خواهد خواند؟ نکتۀ تلخ ماجرا این است که چندان اشتباه فکر نمیکنند. انسانها در خواندن متنهای طولانی به مشکل خوردهاند.
🔴 مجموعهای از ناشران، محققان، کتابداران و نویسندگان سراسر جهان، ماه پیش، با انتشار «مانیفست خواندنِ لیوبلینا» اعلام کردند: خواندنِ دیجیتال در حال تخریب عادتِ «خواندن عمیق» در میان ماست.
🔴 دستگاههای دیجیتال باعث شدهاند انسانهای امروزی، «بیشتر» از هر دورۀ دیگری در تاریخ بشریت بخوانند. اما آنها دیگر مثل قبل نمیخوانند. خواندنِ دیجیتال، به شکلی روزافزون، به تجربهای تکهتکه، کوتاهمدت، سطحی و گذرا تبدیل شده است. بنابراین شاید تعداد کلمات خیلی زیادی در روز بخوانیم، ولی همۀ آنها در قالب متنهای چند کلمهای یا نهایتاً چند خطی است. حال اگر بخواهیم همان تعداد کلمه را در قالبِ یک متن واحد بخوانیم، با دشواری بسیاری مواجه میشویم. زیرا درک متنی طولانی نیازمند مهارتهای «خواندن عمیق» است.
🔴 خواندن عمیق نقشی حیاتی در تمدن بشری داشته است. استیون پینگر، روانشناس و نویسندۀ آمریکایی، با رواج خواندنِ متنهای طولانی در بین عموم مردم از اواخر قرن هفدهم، توانایی «همدردی» کردن با دیگران در میان انسانها افزایش یافت.
🔴 مردم با خواندنِ متنهای مفصل دربارۀ زندگیِ دیگر انسانها، توانستند دنیا را از چشم آنها ببینند و این توانایی تأثیر بسیار مهمی در نگرش آنها دربارۀ موضوعاتی مثل بردهداری، شکنجه، ساحرهسوزی، استبداد و دیگر چیزها گذاشت. از نظر استیون پینکر، خواندنِ عمیق باعث «انقلاب نوعدوستانه»ای شد که بعدتر به رویدادهای دورانسازی مثل انقلاب آمریکا و انقلاب فرانسه منتهی گردید. آنچه خواندنِ متنهای تکهپاره و کوتاه دیجیتال ما را از آن محروم میکند، دقیقاً همین توانایی دیدن دنیا از چشم دیگران است.
🔴 ماریان وولف، محقق آمریکایی، مینویسد: ما در دنیای آنلاین دائماً در حال اسکرولکردن، نصفهنیمه خواندن یا ذخیرهکردن متنهاییم تا در آیندهای نامعلوم آنها را بخوانیم، چون این رسانه برای خواندنِ عمیق طراحی نشده است.
🔴 خواندن دیجیتال از دلایل مهم رواج «سادهگرایی» در دنیای امروز است. سادهگرایی یعنی تمایل به سادهکردن هر چیز پیچیده. اظهارنظرها و موضعگیریهای یکخطی، شفاف و سرراست و فرارکردن از درک عمیق و چندوجهی مسائل. سایمون کوپر میگوید: استادِ سادهگراهای جهان، دونالد ترامپ است؛ کسی که هیچکس حتی توقع «همدلی» کردن را از او ندارد. اما ظهور این نوع سیاستمداران زنگ خطری برای جهان است. پینکر میگوید: «هر وقت سیاستمداران شروع میکنند به ساده حرف زدن، منتظر جنگ باشید».
* این مطلب در فایننشال تایمز با عنوان زیر منتشر شده است:
Skimming, scanning, scrolling: the age of deep reading is over
https://www.ft.com/content/421210aa-8a29-416a-8f52-f5510c30582f
@yekhezaran
#گزیده_های_ایران
☑️ دریافت هزینه از تلویزیون بابت گفتگو
▫️کامبیز نوروزی
@kambiznouroozi
هیاهویی که برای دستمزد ۶۰۰ میلیون تومانی یحیی گلمحمدی برای شرکت در یک برنامۀ تلویزیونی شکل گرفته است بی مورد و نادرست است. اخلاقاً و قانوناً او حق داشته این مبلغ یا بیشتر یا کمتر از آن را بگیرد. تقریباً در تمام کشورهای دنیا شخصیتهای هنری و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی برای حضور در یک برنامۀ تلویزیونی میتوانند دستمزد می گیرند.
از لحاظ حقوق رسانه مصاحبه، خصوصاً مصاحبۀ تفصیلی یک فرد با یک رسانه دارای ماهیت قراردادی است. آن فرد می تواند گفتگوی تفصیلی را بپذیر یا نه. می تواند برای آن شرط بگذارد. می تواند مبلغی را مطالبه کند یا نه. رسانه هم می تواند آن شرایط را رد یا قبول کند. باید توجه کرد که آنچه مصاحبه شونده به رسانه می دهد شامل اعتبار، چهره، وقت و کلام خود است که همگی دارای ارزش معنوی و مادی اند و به نسبت موقعیت و اهمیت او در عرصۀ عمومی موجب اعتبار و ارزش مادی و معنوی و حرفهای برای رسانه می شود.
اتفاقاً یکی از دلایل کاهش شدید مخاطبان تلویزون ایران آوردن کسانی برای گفتگوست که عرصۀ عمومی در عرصۀ عمومی اعتبار و شهرتی ندارند و چهره و کلامشان جاذبه یا محتوایی تولید نمی کند.
حضور افرادی مانند گلمحمدی در تلویزیون موجب جلب مخاطبهای زیاد است. برنامه های پرمخاطب نیز درامد تبلیغاتی هنگفتی برای تلویزیون دارد.
میانگین هزینۀ تبلیغات تلویزیون بنا به نوشته آسیانیوز در شهریور ۱۴۰۳ برای هر ثانیه ۱۷۴ میلیون تومان است. این مبلغ برای برنامه های پربیننده تا ۳۷۰ میلیون تومان برای هر ثانیه افزایش پیدا می کند.
براساس همان قیمت میانگی درآمد تلویزیون برای ۱۰ ثانیه تبلیغ مبلغ یک میلیارد و هفتصد میلیارد تومان می شود. اگر قبل و در میان برنامه فقط ۵ دقیقه (۳۰۰ ثانیه) تبلیغ پخش شود درآمدی بالغ بر ۵۲ میلیارد تومان نصیب صدا و سیما می شود.
این درآمد در برنامه های گفتگویی ناشی از کیفیت و میزان مخاطبان برنامه و میزان شهرت و اعتبار و اهمیت کسی است که در مصاحبه شرکت کرده است. به عبارت دیگر بخش قابل اعتنایی از این ارزش افزوده را آن شخصیت خلق می کند.
چرا باید کسی که در حد خود شخصیتی معتبر است و برای برنامه اعتبار و مخاطب می آورد وقت و چهره و کلام خود را به رایگان در اختیار تلویزیون بگذارد؟ آیا مجریان، کارگردانها، بازیگراها و عومل تولید سریالها و برنامه ها و سایر کارکنان یا همکاران دائم یا موقت صدا و سیما رایگان کار می کنند؟ آیا کسانی که در همه برنامه محفل شرکت میکنند پولی نمیگیرند؟
هزینۀ هر سریال معمولی تلویزیون طبق برآوردها چیزی حدود ۵ میلیارد تومان برای هر قسمت است.
اگر تلویزیون ایران به دلیل سوءمدیریت و ناتوانی در جلب مخاطب زیانده است و هزینههای بیحسابش بیش از بودجه و درآمدهای تبلیغاتی است، نمی توان توقع داشت که دیگران به رایگان در اختیارش قرارگیرند.
اگرچه کسانی هستند که به اسم کارشناس پزشکی یا روانشناسی یا امثال اینها پول هم به صدا و سیما می دهند تا در برنامه های عامه پسند شرکت کنند و به این ترتیب برای خود به شکل نامحسوس تبلیغ کنند، اما حکایت اشخاص مشهور و معتبر و محبوب فرق می کند.
تا جایی که می دانم خیلی از شخصیتهای مشهور هنری و فرهنگی و اجتماعی و احتمالا سیاسی برای حضور در برنامه ها مبلغی را دریافت می کنند ولی از اعلام آن خودداری می کنند. یحیی گل محمدی اولین کسی است که صادقانه اعلام می کند برای شرکت در یک برنامۀ ۵۶ دقیقه ای از صدا و سیما پول دریافت کرده است. وی بعداً گفت این مبلغ را صرف امور خیریه کرده است اما اگر این کار را هم نمی کرد کمترین ایراد و خدشه ای به این وارد نمیشد که او چنین مبلغی دریافت کرده است. باب شدن علنی این رویه بالاجبار به حرفه ای تر شدن رسانه ها، از جمله تلویزیون کمک می کند.
در مورد صدا و سیما هم اگرچه فعالیتهای این سازمان بی حساب و کتاب است و انتقادات و ایرادات حرفهای و سیاسی و مالی بی شماری به آن وارد است اما در این مورد که این مبلغ را به کسی مثل گل محمدی پرداخت کرده است نمی توان انتقاد کرد.
#برای_آگاهی | بازنشر مطالب در يک حرف از هزاران برای آگاهی از گزارش های مهم منتشر شده در ایران و جهان بوده و الزاما به معنای تأیید کامل محتوای آن نیست.
@yekhezaran
☑️ دریافت هزینه از تلویزیون بابت گفتگو
▫️کامبیز نوروزی
@kambiznouroozi
هیاهویی که برای دستمزد ۶۰۰ میلیون تومانی یحیی گلمحمدی برای شرکت در یک برنامۀ تلویزیونی شکل گرفته است بی مورد و نادرست است. اخلاقاً و قانوناً او حق داشته این مبلغ یا بیشتر یا کمتر از آن را بگیرد. تقریباً در تمام کشورهای دنیا شخصیتهای هنری و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی برای حضور در یک برنامۀ تلویزیونی میتوانند دستمزد می گیرند.
از لحاظ حقوق رسانه مصاحبه، خصوصاً مصاحبۀ تفصیلی یک فرد با یک رسانه دارای ماهیت قراردادی است. آن فرد می تواند گفتگوی تفصیلی را بپذیر یا نه. می تواند برای آن شرط بگذارد. می تواند مبلغی را مطالبه کند یا نه. رسانه هم می تواند آن شرایط را رد یا قبول کند. باید توجه کرد که آنچه مصاحبه شونده به رسانه می دهد شامل اعتبار، چهره، وقت و کلام خود است که همگی دارای ارزش معنوی و مادی اند و به نسبت موقعیت و اهمیت او در عرصۀ عمومی موجب اعتبار و ارزش مادی و معنوی و حرفهای برای رسانه می شود.
اتفاقاً یکی از دلایل کاهش شدید مخاطبان تلویزون ایران آوردن کسانی برای گفتگوست که عرصۀ عمومی در عرصۀ عمومی اعتبار و شهرتی ندارند و چهره و کلامشان جاذبه یا محتوایی تولید نمی کند.
حضور افرادی مانند گلمحمدی در تلویزیون موجب جلب مخاطبهای زیاد است. برنامه های پرمخاطب نیز درامد تبلیغاتی هنگفتی برای تلویزیون دارد.
میانگین هزینۀ تبلیغات تلویزیون بنا به نوشته آسیانیوز در شهریور ۱۴۰۳ برای هر ثانیه ۱۷۴ میلیون تومان است. این مبلغ برای برنامه های پربیننده تا ۳۷۰ میلیون تومان برای هر ثانیه افزایش پیدا می کند.
براساس همان قیمت میانگی درآمد تلویزیون برای ۱۰ ثانیه تبلیغ مبلغ یک میلیارد و هفتصد میلیارد تومان می شود. اگر قبل و در میان برنامه فقط ۵ دقیقه (۳۰۰ ثانیه) تبلیغ پخش شود درآمدی بالغ بر ۵۲ میلیارد تومان نصیب صدا و سیما می شود.
این درآمد در برنامه های گفتگویی ناشی از کیفیت و میزان مخاطبان برنامه و میزان شهرت و اعتبار و اهمیت کسی است که در مصاحبه شرکت کرده است. به عبارت دیگر بخش قابل اعتنایی از این ارزش افزوده را آن شخصیت خلق می کند.
چرا باید کسی که در حد خود شخصیتی معتبر است و برای برنامه اعتبار و مخاطب می آورد وقت و چهره و کلام خود را به رایگان در اختیار تلویزیون بگذارد؟ آیا مجریان، کارگردانها، بازیگراها و عومل تولید سریالها و برنامه ها و سایر کارکنان یا همکاران دائم یا موقت صدا و سیما رایگان کار می کنند؟ آیا کسانی که در همه برنامه محفل شرکت میکنند پولی نمیگیرند؟
هزینۀ هر سریال معمولی تلویزیون طبق برآوردها چیزی حدود ۵ میلیارد تومان برای هر قسمت است.
اگر تلویزیون ایران به دلیل سوءمدیریت و ناتوانی در جلب مخاطب زیانده است و هزینههای بیحسابش بیش از بودجه و درآمدهای تبلیغاتی است، نمی توان توقع داشت که دیگران به رایگان در اختیارش قرارگیرند.
اگرچه کسانی هستند که به اسم کارشناس پزشکی یا روانشناسی یا امثال اینها پول هم به صدا و سیما می دهند تا در برنامه های عامه پسند شرکت کنند و به این ترتیب برای خود به شکل نامحسوس تبلیغ کنند، اما حکایت اشخاص مشهور و معتبر و محبوب فرق می کند.
تا جایی که می دانم خیلی از شخصیتهای مشهور هنری و فرهنگی و اجتماعی و احتمالا سیاسی برای حضور در برنامه ها مبلغی را دریافت می کنند ولی از اعلام آن خودداری می کنند. یحیی گل محمدی اولین کسی است که صادقانه اعلام می کند برای شرکت در یک برنامۀ ۵۶ دقیقه ای از صدا و سیما پول دریافت کرده است. وی بعداً گفت این مبلغ را صرف امور خیریه کرده است اما اگر این کار را هم نمی کرد کمترین ایراد و خدشه ای به این وارد نمیشد که او چنین مبلغی دریافت کرده است. باب شدن علنی این رویه بالاجبار به حرفه ای تر شدن رسانه ها، از جمله تلویزیون کمک می کند.
در مورد صدا و سیما هم اگرچه فعالیتهای این سازمان بی حساب و کتاب است و انتقادات و ایرادات حرفهای و سیاسی و مالی بی شماری به آن وارد است اما در این مورد که این مبلغ را به کسی مثل گل محمدی پرداخت کرده است نمی توان انتقاد کرد.
#برای_آگاهی | بازنشر مطالب در يک حرف از هزاران برای آگاهی از گزارش های مهم منتشر شده در ایران و جهان بوده و الزاما به معنای تأیید کامل محتوای آن نیست.
@yekhezaran
#گزیده_های_ایران
☑️ تمهيد تعهد: تله اسرائيل براى مذاكرات ايران و آمريكا
▫️ميريوسف علوی
@Mir_Yousef_Alavi1
در دو دهه گذشته نتانياهو بيشترين تلاش براي وارد كردن آمريكا به جنگ مستقيم با دشمنان اسراييل در خاورميانه و همچنين جلوگيري از هر گونه كاهش تنش بين دو طرف داشته است. يكي از تكنيك هاي شناخته شده اسراييل در اين مسير، روشي است كه پال پيلار، سال ها قبل، آن را تمهيد تعهد يا commitment ploy نام نهاده است. در اين روش اسراييلي ها با جار و جنجال رسانه اي يك شعار يا موضع به ظاهر بي ضرر (innocent phrase) را در ذهن و دهان مقامات آمريكايي مي كارند و بعد از همان در جهت منافعشان سواستفاده مي كنند. دوگانه "توافق يا بمباران" ايران، يكي از تله هاي اين تكنيك قديمي است كه بر فضاي مذاكرات شنبه آينده نمايندگان دو طرف سايه افكنده است.
اساس تكنيك تمهيد تعهد چندان پيچيده نيست: مثلا فرزند خردسالي داريد كه اصرار دارد وي را به پارك ببريد و چون شما تمايلي نشان نمي دهيد، به فريب "تمهيد تعهد" متوسل مي شود. از شما می خواهد قول دهيد كه اگر فرزند خوبي بود بعدا وي را به پارك خواهيد برد و شماي خسته از اصرار فرزند، به خيال خودتان يك قول بي ضرر به وي مي دهيد. فرزند شما چند دقيقه اي وانمود مي كند فرزند خوبي است و بعد دور جديدي از درخواست ها را مطرح مي كند، با اين تفاوت كه اين بار موضوع قول و اعتبار شما مطرح است و يك موضوع ساده پارك رفتن تبديل به موضوعي مي شود كه تخطي از آن، اعتبار و قول شما را زير سوال مي برد. استفاده از اين فريب، زماني كه طرف شما يك ابرقدرت مدعي و مغرور است، قابل اجراتر و خطرناك تر است.
نتانياهو بارها از اين فريب را استفاده كرده است: در سال ٢٠١٢ اين جمله كه استفاده سوريه از سلاح شيميايي خط قرمز آمريكاست را در دهان مقامات آمريكايي گذاشت و آمريكا را تا آستانه مداخله مستقيم در اين جنگ پيش برد. در سال ٢٠١٦ جمله اختراعي نتانياهو يعني "عدم توافق بهتر از توافق بد است" توسط مقامات دولت اوباما تكرار شد و هم كار را بر آنها سخت تر كرد و هم زمينه ادامه انتقادات شديد بعد از توافق را فراهم نمود. در سال ٢٠٢١ هم ايده "توافق بهتر و طولاني تر از برجام" كه بازهم توسط مقامات دولت بايدن تكرار شد، كار را براي احياي برجام دشوار نمود.
در مورد دولت ترامپ ،كار نتانياهو براي تزريق خواسته هايش به مراتب آسان تر بود. در دور اول ترامپ، وي با قبولاندن اين ايده كه "برجام طناب نجات اوباما براي ايران در حال فروپاشي"بود، باعث شد ترامپ از برجام خارج شود و انتظار داشته باشد طي چند ماه ايران در دوراهي تسليم يا فروپاشي در برابر فشار حداكثري قرار گيرد؛ موضوعي كه هيچ وقت اتفاق نيفتاد.
در دوره جديد ترامپ هم نتانياهو با قبولاندن اين ادعا كه دندان هاي ايران در جنگ اخير خاورميانه كشيده شده و در حملات به خاك ايران، پايگاههاي اصلي پدافند هوايي از بين رفته است، ترامپ را به طرح موضع دوگانه "توافق يا بمباران" رسانده است؛ اين موضع در كنار مدل خلع سلاح ليبي كه توسط برخي اطرافيان ترامپ تكرار مي شود صحنه آرايي مدنظر نتانياهو را در مذاكرات آتي ايران و آمريكا تشکيل داده است.
هرچند ترامپ احتمالا هنوز به تبعات تكرار اين موضع دوگانه، توجه كافي نداشته است، ولي مذاكره كنندگان ايراني مي بايست توجه كافي به تبعات اين صحنه آرايي مطلوب نتانياهو داشته باشند كه تا به اينجاي كار داشته اند. ورود به مذاكراتي كه خروجي آن يكي از دوگانه "توافق يا جنگ" است، كار معقولي به نظر نمي رسد و به احتمال زياد دليل اصرار تيم ايراني به انجام مذاكره غير مستقيم، اطمينان از عدم ورود به اين دوگانه خطرناك و پرآسبب براي هر دو طرف است.
تيم مذاكره كننده ايراني روز شنبه براي طرف مقابل بايد روشن كند كه ورود به تله نتانياهو به نفع هيچ كدام از دو طرف نيست، مدل ليبي قابل تكرار نيست، ايران كماكان قدرت دفاعي قابل توجهي را داراست و گزينه هايش محدود به آنچه نتانياهو تبليغ مي كند نيست و اين كه تكرار موضع "توافق يا بمباران" نه تنها كمكي به مذاكره و توافق نمي كند، بلكه صرفا فشار زماني و رواني بر شخص ترامپ و دولت آمريكا را براي گزينه هايي كه دردناك و بي نتيجه بودن آنها بارها ثابت شده، افزايش مي دهد.
به اميد موفقيت تيم مذاكره كننده ايرانی در مذاكرات پيش رو در مسقط.
@yekhezaran
☑️ تمهيد تعهد: تله اسرائيل براى مذاكرات ايران و آمريكا
▫️ميريوسف علوی
@Mir_Yousef_Alavi1
در دو دهه گذشته نتانياهو بيشترين تلاش براي وارد كردن آمريكا به جنگ مستقيم با دشمنان اسراييل در خاورميانه و همچنين جلوگيري از هر گونه كاهش تنش بين دو طرف داشته است. يكي از تكنيك هاي شناخته شده اسراييل در اين مسير، روشي است كه پال پيلار، سال ها قبل، آن را تمهيد تعهد يا commitment ploy نام نهاده است. در اين روش اسراييلي ها با جار و جنجال رسانه اي يك شعار يا موضع به ظاهر بي ضرر (innocent phrase) را در ذهن و دهان مقامات آمريكايي مي كارند و بعد از همان در جهت منافعشان سواستفاده مي كنند. دوگانه "توافق يا بمباران" ايران، يكي از تله هاي اين تكنيك قديمي است كه بر فضاي مذاكرات شنبه آينده نمايندگان دو طرف سايه افكنده است.
اساس تكنيك تمهيد تعهد چندان پيچيده نيست: مثلا فرزند خردسالي داريد كه اصرار دارد وي را به پارك ببريد و چون شما تمايلي نشان نمي دهيد، به فريب "تمهيد تعهد" متوسل مي شود. از شما می خواهد قول دهيد كه اگر فرزند خوبي بود بعدا وي را به پارك خواهيد برد و شماي خسته از اصرار فرزند، به خيال خودتان يك قول بي ضرر به وي مي دهيد. فرزند شما چند دقيقه اي وانمود مي كند فرزند خوبي است و بعد دور جديدي از درخواست ها را مطرح مي كند، با اين تفاوت كه اين بار موضوع قول و اعتبار شما مطرح است و يك موضوع ساده پارك رفتن تبديل به موضوعي مي شود كه تخطي از آن، اعتبار و قول شما را زير سوال مي برد. استفاده از اين فريب، زماني كه طرف شما يك ابرقدرت مدعي و مغرور است، قابل اجراتر و خطرناك تر است.
نتانياهو بارها از اين فريب را استفاده كرده است: در سال ٢٠١٢ اين جمله كه استفاده سوريه از سلاح شيميايي خط قرمز آمريكاست را در دهان مقامات آمريكايي گذاشت و آمريكا را تا آستانه مداخله مستقيم در اين جنگ پيش برد. در سال ٢٠١٦ جمله اختراعي نتانياهو يعني "عدم توافق بهتر از توافق بد است" توسط مقامات دولت اوباما تكرار شد و هم كار را بر آنها سخت تر كرد و هم زمينه ادامه انتقادات شديد بعد از توافق را فراهم نمود. در سال ٢٠٢١ هم ايده "توافق بهتر و طولاني تر از برجام" كه بازهم توسط مقامات دولت بايدن تكرار شد، كار را براي احياي برجام دشوار نمود.
در مورد دولت ترامپ ،كار نتانياهو براي تزريق خواسته هايش به مراتب آسان تر بود. در دور اول ترامپ، وي با قبولاندن اين ايده كه "برجام طناب نجات اوباما براي ايران در حال فروپاشي"بود، باعث شد ترامپ از برجام خارج شود و انتظار داشته باشد طي چند ماه ايران در دوراهي تسليم يا فروپاشي در برابر فشار حداكثري قرار گيرد؛ موضوعي كه هيچ وقت اتفاق نيفتاد.
در دوره جديد ترامپ هم نتانياهو با قبولاندن اين ادعا كه دندان هاي ايران در جنگ اخير خاورميانه كشيده شده و در حملات به خاك ايران، پايگاههاي اصلي پدافند هوايي از بين رفته است، ترامپ را به طرح موضع دوگانه "توافق يا بمباران" رسانده است؛ اين موضع در كنار مدل خلع سلاح ليبي كه توسط برخي اطرافيان ترامپ تكرار مي شود صحنه آرايي مدنظر نتانياهو را در مذاكرات آتي ايران و آمريكا تشکيل داده است.
هرچند ترامپ احتمالا هنوز به تبعات تكرار اين موضع دوگانه، توجه كافي نداشته است، ولي مذاكره كنندگان ايراني مي بايست توجه كافي به تبعات اين صحنه آرايي مطلوب نتانياهو داشته باشند كه تا به اينجاي كار داشته اند. ورود به مذاكراتي كه خروجي آن يكي از دوگانه "توافق يا جنگ" است، كار معقولي به نظر نمي رسد و به احتمال زياد دليل اصرار تيم ايراني به انجام مذاكره غير مستقيم، اطمينان از عدم ورود به اين دوگانه خطرناك و پرآسبب براي هر دو طرف است.
تيم مذاكره كننده ايراني روز شنبه براي طرف مقابل بايد روشن كند كه ورود به تله نتانياهو به نفع هيچ كدام از دو طرف نيست، مدل ليبي قابل تكرار نيست، ايران كماكان قدرت دفاعي قابل توجهي را داراست و گزينه هايش محدود به آنچه نتانياهو تبليغ مي كند نيست و اين كه تكرار موضع "توافق يا بمباران" نه تنها كمكي به مذاكره و توافق نمي كند، بلكه صرفا فشار زماني و رواني بر شخص ترامپ و دولت آمريكا را براي گزينه هايي كه دردناك و بي نتيجه بودن آنها بارها ثابت شده، افزايش مي دهد.
به اميد موفقيت تيم مذاكره كننده ايرانی در مذاكرات پيش رو در مسقط.
@yekhezaran
HTML Embed Code: