Channel: -تجربم کن!
احساس میکنم امشب تموم "نا"ها هستم. ناراحت، ناکافی، نادرست، ناامید، ناامن، ناچیز و احتمالا ناپدید.
-نهنگ
-نهنگ
«میدانم چرا هیچگاه یاد من نیستی... من زخمی بر روحت به یادگار نگذاشتهام که با هر تلنگری به یادم بیفتی... انسان به زخمها بیشتر میاندیشد تا مرهمها!»
چرا دوستت دارم؟
نپرس
گلوله كه فرو رفته باشد
از كجا آمدنش مهم نيست...
-نزار قبانی
نپرس
گلوله كه فرو رفته باشد
از كجا آمدنش مهم نيست...
-نزار قبانی
کرگدنم اما دلی نازک دارم؛ درختم اما تنگی نفس دارم، اسیرم اما در بند نیستم؛ رنج میکشم اما نقاش نیستم، مچاله میشوم اما کاغذ نیستم؛ شکسته میشوم اما بغض نیستم، لگدمال میشوم اما پیادهرو نیستم؛ افسوس میخورم اما گرسنه نیستم، به ساز دنیا میرقصم اما رقاص نیستم.
-ایمان
کرگدنم اما دلی نازک دارم؛ درختم اما تنگی نفس دارم، اسیرم اما در بند نیستم؛ رنج میکشم اما نقاش نیستم، مچاله میشوم اما کاغذ نیستم؛ شکسته میشوم اما بغض نیستم، لگدمال میشوم اما پیادهرو نیستم؛ افسوس میخورم اما گرسنه نیستم، به ساز دنیا میرقصم اما رقاص نیستم.
-ایمان
دیگر نمی خواهم کسی به من عادت کند.
من به کسی عادت کنم.یک روز باید جدا شد.
یک روز باید تنها ماند.باید شکست.
اما در این شکستگی تنها،فقط به تو فکر میکنم.
-بهمن فرسی
من به کسی عادت کنم.یک روز باید جدا شد.
یک روز باید تنها ماند.باید شکست.
اما در این شکستگی تنها،فقط به تو فکر میکنم.
-بهمن فرسی
غذا میپزم (خیلی به این کار علاقهمندم). کمی کار میکنم. میخوابم و پرسه میزنم. طبعاً حالم خیلی بهتر شده اما به گمانم این سلامتی را مثلا گاوها هم دارند و از این بابت خیلی مشعوف نیستم.
-بخشی از نامهای از آلبر کامو به ماریا کاسارس
-بخشی از نامهای از آلبر کامو به ماریا کاسارس
Forwarded from -تجربم کن!
«مثل خاموش شدن چراغ
در ظهری آفتابی
ای کاش میشد مرد
بی آنکه کسی بفهمد»
در ظهری آفتابی
ای کاش میشد مرد
بی آنکه کسی بفهمد»
Forwarded from -تجربم کن!
«آدمها نمیتوانند ابعاد تنهایی هم را بفهمند. وقتی من میگویم تنهام، برداشت مخاطبم از اندازهی تنهاییام، نهایتِ همان چیزی است که خودش تصور میکند. کی میداند که کداممان تنهایی بزرگتری داریم؟ مثال میزنیم، وضعیتمان را توضیح میدهیم، دردها و غصهها را مثل ادویههای تند و معطر به روایتمان اضافه میکنیم و در انتها مخاطب، فقط میتواند با تنهاترین لحظهی خودش مقایسهمان کند.»
فقط این را میدانم که همه میخواهند به یک نفر دیگر متوسل بشوند و به او تکیه کنند. و اغلب، دستی را در دست میگیرند که دستی است عوضی.
-عذاب وجدان
-عذاب وجدان
HTML Embed Code: