یکی از مسخره ترین تولدارو امسال داشتم😅 ایجوری بود که از صبح فقط با خودم میگفتم خوب بمون ؛طاقت بیار؛درست میشه …

وفتی داشتم از این حرف میزدم که عاشق سلاح‌و‌تفنگمو یه روز حتما ماشه رو‌میچکونم بابا گفت«با روحیاتت سازگار نیست و لطیفی» اون راست میگفت اما اون نمیدونست من دراوج لطفات چه قاتل کثافتیم😏

یه بزرگی گفت :«میخوای بری بهشت زهرا و یه کاری براش کنی؟!»

الان که داریش ؛یه کاری کن …

بزرگ جمع کوچیکا بودن،هنر نیست

آدما چیزی که میتونن تحمل کنن هیچ وقت تغییر نمیدن

سه ماهه که حتی حوصله‌ی خودمم ندارم،فقط راجبش حرفی نمیزنم چون حال توضیح دادن هم ندارم

هرچند که کوله بار درد هیچ وقت سبک تر نمیشود اما من یقین دارم ما قوی تر میشویم ..

یکی از چیزایی که همیشه تو زندگیم دوست داشتم داشته باشم این بوده که یه دختر کوچولویی که بچه‌ خودم نباشه اما خیلی دوسش داشته باشم و این حس انقدر قوی باشه که حوصله داشته باشم حتی گندزدناشم‌ درست کنم و بریم این ور اون ور فقط براش کادو بخرم و بریم هرکلاسی که دوست داره ثبت نامش کنم و بشینم و موفق شدنشو با لذت نگاه کنم

«بعد از مدت‌های طولانی حالم
با خودم خیلی بهتره »

بهتره که آدم با هرکسی توی دنیا به مشکل بخوره ولی با خودش هرگز

این حس پوچی بعد از سرپیچی از خودت خیلی مهمله اینجوری میشه که میشینی توی گوشه‌ی تنهاییات اما اونجا هم اونقدری که باید راحت نیستی چون خودت همون مهمونی هستی که نصفه شب شده و فرداشم مدرسه داری و از بخت بلندت بچه‌هاشونم پر سر و صدان و حتی اونقدرم باهاش بهت خوش نمیگذره اما گورشو و گم نمیکنه که بره

خلاصه که بهتره با هرکسی تو دنیا سرجنگ داشته باشید اما با خودتون NO No
no

اُمید زخم‌هارو وادار به بهبودی میکنه..

ازPMSمتنفرم🔝

یه روز بالاخره همچین رفیقایی پیدا میکنم✨

امروز همون روزه

میگن چیزی که بتونی تحملش کنی و هیچ وقت عوض نمیکنی ؛زیادی راست میگن زیادی از حد راست میگن

ADHD
خر است!

اگر قرار بود مثل زنی که غلام خونه های روشن و نویسنده مورد علاقه منِ. انتخابی داشته باشم من هم.
می‌نویسم که غلام پنجره هاییم که ریسه دارن و خونه‌هایی که مرد ندارن.

حس میکنم دیگه نوشتنم نمیاد!