Channel: سهند ایرانمهر
«از ایوان خویش انجمن دور کرد
ورا نام دستور شاپور کرد
ورا نام شاپور کردم ز مهر
که از بخت تو شاد بادا سپهر
بدو گفت شاها انوشه بدی
روان را به اندیشه توشه بدی
زمین هفت کشور سراسر تراست
جهان یکسر از داد تو گشت راست»
نمایی از #دژ_شاپورخواست/#قلعه_فلکافلاک
#روز_خرمآباد
از توییت سام گیوراد
sahandiranmehr
ورا نام دستور شاپور کرد
ورا نام شاپور کردم ز مهر
که از بخت تو شاد بادا سپهر
بدو گفت شاها انوشه بدی
روان را به اندیشه توشه بدی
زمین هفت کشور سراسر تراست
جهان یکسر از داد تو گشت راست»
نمایی از #دژ_شاپورخواست/#قلعه_فلکافلاک
#روز_خرمآباد
از توییت سام گیوراد
sahandiranmehr
✔سخنی با اهل کتاب و کتاب خوانی
شمار زیادی از همراهان صفحات مجازیام خواستهاند که همزمان با برپایی نمایشگاه کتاب، کتابهایی را معرفی کنم. از شما پنهان نیست که من در کانال تلگرامم همیشه هشتگ «معرفی کتاب» دارم و در بخشی با همین نام در صفحه اینستاگرام قبلیام -که به تیر غیب دچار و هک و حذف شد- هم به دفعات، کتابهایی را معرفی میکردم(در صفحه اینستاگرام جدیدم هم البته چنین بخشی هست).
نخست عارضم که همینقدر از این دوست خود بشنوید که کتاب خواندن جزو کشف است و در نظر من تنها لذت و شاید هدف زندگی کشف باشد. دوم اینکه وقت و هزینه را بهانه نکنید چون اگر با خودتان خلوت کنید کتاب در قیاس با مابقی چیزها کمترین را اشغال میکند.
نکته مهمتر اینکه بقول بیهقی کتابی نیز که به یکبار خواندن نیارزد و البته کتابهای خوبی دربازار هست که در فهرست من نیست اما من نشستم و صادقانه از خودم پرسیدم:«در یکسال گذشته و از میان کتابهایی که خواندهام کدام ازآنها -به اصطلاح- واقعا به دل نشست به نحویکه دریچه جدید و دریافتی ماندگار را در ذهنم گشود؟». بنابراین بدون تعارف با خودم یا بازی با وقت شما این فهرست به ذهنم آمد بنابراین کتابهای خوبی را که سالیان قبل خواندم یا دوستانی به من توصیه کردند اما من هنوز نخواندهام، نیاوردم مگر یکی دو مورد از کتابهایی که سال قبل خواندم که دیدم واقعا جا دارد دوباره از آنها نام ببرم.
سخن واپسین اینکه اولا، این کتابها مطابق ذوق و سلیقه من است و ممکن است باب میل شما نباشد و ثانیا دلیل اینکه نام ناشری را آوردهام چون کتابی که من خواندم از این ناشر بوده است شما اگراین کتابها را از ناشر دیگری هم دیدید خرید آن به اختیار خودتان است. (با اجازه تان یک فقره رانت بازی هم بکنم و بگویم دلتان اگر خواست می توانید رمان «گزارش آخرین تابستان/نشر ثالث» را هم بخوانید).
ارادتمند، سهند ایرانمهر
نام کتاب – نویسنده - ناشر
جهش اجتماعی- فون هیپل - نشر نو
واقع نگری - هانس روسلینگ- کرگدن
نظریه پیچیدگی - ملانی میچل - نشرنو
پیشبینی های سیاسی- دی میسکیتا
پیروزی، راهبرد پنهانی دولت ریگان- پیتر شوایتزر- پارسه
انسان گروه - داگلاس راشکوف - پارسه
همواره مستدام سپس نابود- الکسی یورچاک - نشرنی
فاشیست جماعت را چگونه بشناسیم- اومبرتو اکو- مان کتاب
فلسفه باغ ها- ادوارد کوپر- نشرنی
تاریخ امید بخش نوع بشر- روتخر برخمان- پارسه
مردم علیه دموکراسی- یاشا مونک – پارسه
برچیدن کتابخانهام - آلبرتو مانگل - مان کتاب
جنگها چگونه ما را تغییر دادند- مارگارت مك ميلان- پارسه
فلسفه در چهل ایده- شهاب الدین عباسی - مان کتاب
اقتصاد نابهنجاری های پنهان اجتماعی- استوین لویت – نشرنی
در ستایش عقل- مایکل لینچ- نشر نو
آیندۀ جغرافیا- تیم مارشال - پارسه
آخرین تابستان اروپا- دیوید فرامکین- پارسه
ذن و فن نگاهداشت موتوسیکلت- رابرت پیرسیگ - نشر رایبد
افول و سقوط شاهنشاهی ساسانی- پروانه پورشریعتی- پارسه
کنشگران مرزی - مقصود فراستخواه - گام نو
sahandiranmehr
شمار زیادی از همراهان صفحات مجازیام خواستهاند که همزمان با برپایی نمایشگاه کتاب، کتابهایی را معرفی کنم. از شما پنهان نیست که من در کانال تلگرامم همیشه هشتگ «معرفی کتاب» دارم و در بخشی با همین نام در صفحه اینستاگرام قبلیام -که به تیر غیب دچار و هک و حذف شد- هم به دفعات، کتابهایی را معرفی میکردم(در صفحه اینستاگرام جدیدم هم البته چنین بخشی هست).
نخست عارضم که همینقدر از این دوست خود بشنوید که کتاب خواندن جزو کشف است و در نظر من تنها لذت و شاید هدف زندگی کشف باشد. دوم اینکه وقت و هزینه را بهانه نکنید چون اگر با خودتان خلوت کنید کتاب در قیاس با مابقی چیزها کمترین را اشغال میکند.
نکته مهمتر اینکه بقول بیهقی کتابی نیز که به یکبار خواندن نیارزد و البته کتابهای خوبی دربازار هست که در فهرست من نیست اما من نشستم و صادقانه از خودم پرسیدم:«در یکسال گذشته و از میان کتابهایی که خواندهام کدام ازآنها -به اصطلاح- واقعا به دل نشست به نحویکه دریچه جدید و دریافتی ماندگار را در ذهنم گشود؟». بنابراین بدون تعارف با خودم یا بازی با وقت شما این فهرست به ذهنم آمد بنابراین کتابهای خوبی را که سالیان قبل خواندم یا دوستانی به من توصیه کردند اما من هنوز نخواندهام، نیاوردم مگر یکی دو مورد از کتابهایی که سال قبل خواندم که دیدم واقعا جا دارد دوباره از آنها نام ببرم.
سخن واپسین اینکه اولا، این کتابها مطابق ذوق و سلیقه من است و ممکن است باب میل شما نباشد و ثانیا دلیل اینکه نام ناشری را آوردهام چون کتابی که من خواندم از این ناشر بوده است شما اگراین کتابها را از ناشر دیگری هم دیدید خرید آن به اختیار خودتان است. (با اجازه تان یک فقره رانت بازی هم بکنم و بگویم دلتان اگر خواست می توانید رمان «گزارش آخرین تابستان/نشر ثالث» را هم بخوانید).
ارادتمند، سهند ایرانمهر
نام کتاب – نویسنده - ناشر
جهش اجتماعی- فون هیپل - نشر نو
واقع نگری - هانس روسلینگ- کرگدن
نظریه پیچیدگی - ملانی میچل - نشرنو
پیشبینی های سیاسی- دی میسکیتا
پیروزی، راهبرد پنهانی دولت ریگان- پیتر شوایتزر- پارسه
انسان گروه - داگلاس راشکوف - پارسه
همواره مستدام سپس نابود- الکسی یورچاک - نشرنی
فاشیست جماعت را چگونه بشناسیم- اومبرتو اکو- مان کتاب
فلسفه باغ ها- ادوارد کوپر- نشرنی
تاریخ امید بخش نوع بشر- روتخر برخمان- پارسه
مردم علیه دموکراسی- یاشا مونک – پارسه
برچیدن کتابخانهام - آلبرتو مانگل - مان کتاب
جنگها چگونه ما را تغییر دادند- مارگارت مك ميلان- پارسه
فلسفه در چهل ایده- شهاب الدین عباسی - مان کتاب
اقتصاد نابهنجاری های پنهان اجتماعی- استوین لویت – نشرنی
در ستایش عقل- مایکل لینچ- نشر نو
آیندۀ جغرافیا- تیم مارشال - پارسه
آخرین تابستان اروپا- دیوید فرامکین- پارسه
ذن و فن نگاهداشت موتوسیکلت- رابرت پیرسیگ - نشر رایبد
افول و سقوط شاهنشاهی ساسانی- پروانه پورشریعتی- پارسه
کنشگران مرزی - مقصود فراستخواه - گام نو
sahandiranmehr
✔سخنی با اهل کتاب و کتاب خوانی
شمار زیادی از همراهان صفحات مجازیام خواستهاند که همزمان با برپایی نمایشگاه کتاب، کتابهایی را معرفی کنم. از شما پنهان نیست که من در کانال تلگرامم همیشه هشتگ «معرفی کتاب» دارم و در بخشی با همین نام در صفحه اینستاگرام قبلیام -که به تیر غیب دچار و هک و حذف شد- هم به دفعات، کتابهایی را معرفی میکردم(در صفحه اینستاگرام جدیدم هم البته چنین بخشی هست).
نخست عارضم که همینقدر از این دوست خود بشنوید که کتاب خواندن جزو کشف است و در نظر من تنها لذت و شاید هدف زندگی کشف باشد. دوم اینکه وقت و هزینه را بهانه نکنید چون اگر با خودتان خلوت کنید کتاب در قیاس با مابقی چیزها کمترین را اشغال میکند.
نکته مهمتر اینکه بقول بیهقی کتابی نیست که به یکبار خواندن نیارزد و البته کتابهای خوبی دربازار هست که در فهرست من نیست اما من نشستم و صادقانه از خودم پرسیدم:«در یکسال گذشته و از میان کتابهایی که خواندهام کدام ازآنها -به اصطلاح- واقعا به دل نشست به نحویکه دریچه جدید و دریافتی ماندگار را در ذهنم گشود؟». بنابراین بدون تعارف با خودم یا بازی با وقت شما این فهرست به ذهنم آمد بنابراین کتابهای خوبی را که سالیان قبل خواندم یا دوستانی به من توصیه کردند اما من هنوز نخواندهام، نیاوردم مگر یکی دو مورد از کتابهایی که سال قبل خواندم که دیدم واقعا جا دارد دوباره از آنها نام ببرم.
سخن واپسین اینکه اولا، این کتابها مطابق ذوق و سلیقه من است و ممکن است باب میل شما نباشد و ثانیا دلیل اینکه نام ناشری را آوردهام چون کتابی که من خواندم از این ناشر بوده است شما اگراین کتابها را از ناشر دیگری هم دیدید خرید آن به اختیار خودتان است. (با اجازه تان یک فقره رانت بازی هم بکنم و بگویم دلتان اگر خواست می توانید رمان «گزارش آخرین تابستان/نشر ثالث» را هم بخوانید).
ارادتمند
✍️سهند ایرانمهر
نام کتاب – نویسنده - ناشر
جهش اجتماعی- فون هیپل - نشر نو
واقع نگری - هانس روسلینگ- کرگدن
نظریه پیچیدگی - ملانی میچل - نشرنو
پیشبینیهای سیاسی- دی میسکیتا - ثالث
پیروزی، راهبرد پنهانی دولت ریگان- پیتر شوایتزر- پارسه
انسان گروه - داگلاس راشکوف - پارسه
همواره مستدام سپس نابود- الکسی یورچاک - نشرنی
فاشیست جماعت را چگونه بشناسیم- اومبرتو اکو- مان کتاب
فلسفه باغها- ادوارد کوپر- نشرنی
تاریخ امید بخش نوع بشر- روتخر برخمان- پارسه
مردم علیه دموکراسی- یاشا مونک – پارسه
برچیدن کتابخانهام - آلبرتو مانگل - مان کتاب
جنگها چگونه ما را تغییر دادند- مارگارت مك ميلان- پارسه
فلسفه در چهل ایده- شهاب الدین عباسی - مان کتاب
اقتصاد نابهنجاری های پنهان اجتماعی- استوین لویت – نشرنی
در ستایش عقل- مایکل لینچ- نشر نو
آیندۀ جغرافیا- تیم مارشال - پارسه
آخرین تابستان اروپا- دیوید فرامکین- پارسه
ذن و فن نگاهداشت موتوسیکلت- رابرت پیرسیگ - نشر رایبد
افول و سقوط شاهنشاهی ساسانی- پروانه پورشریعتی- پارسه
کنشگران مرزی - مقصود فراستخواه - گام نو
#معرفی_کتاب
@sahandiranmehr
شمار زیادی از همراهان صفحات مجازیام خواستهاند که همزمان با برپایی نمایشگاه کتاب، کتابهایی را معرفی کنم. از شما پنهان نیست که من در کانال تلگرامم همیشه هشتگ «معرفی کتاب» دارم و در بخشی با همین نام در صفحه اینستاگرام قبلیام -که به تیر غیب دچار و هک و حذف شد- هم به دفعات، کتابهایی را معرفی میکردم(در صفحه اینستاگرام جدیدم هم البته چنین بخشی هست).
نخست عارضم که همینقدر از این دوست خود بشنوید که کتاب خواندن جزو کشف است و در نظر من تنها لذت و شاید هدف زندگی کشف باشد. دوم اینکه وقت و هزینه را بهانه نکنید چون اگر با خودتان خلوت کنید کتاب در قیاس با مابقی چیزها کمترین را اشغال میکند.
نکته مهمتر اینکه بقول بیهقی کتابی نیست که به یکبار خواندن نیارزد و البته کتابهای خوبی دربازار هست که در فهرست من نیست اما من نشستم و صادقانه از خودم پرسیدم:«در یکسال گذشته و از میان کتابهایی که خواندهام کدام ازآنها -به اصطلاح- واقعا به دل نشست به نحویکه دریچه جدید و دریافتی ماندگار را در ذهنم گشود؟». بنابراین بدون تعارف با خودم یا بازی با وقت شما این فهرست به ذهنم آمد بنابراین کتابهای خوبی را که سالیان قبل خواندم یا دوستانی به من توصیه کردند اما من هنوز نخواندهام، نیاوردم مگر یکی دو مورد از کتابهایی که سال قبل خواندم که دیدم واقعا جا دارد دوباره از آنها نام ببرم.
سخن واپسین اینکه اولا، این کتابها مطابق ذوق و سلیقه من است و ممکن است باب میل شما نباشد و ثانیا دلیل اینکه نام ناشری را آوردهام چون کتابی که من خواندم از این ناشر بوده است شما اگراین کتابها را از ناشر دیگری هم دیدید خرید آن به اختیار خودتان است. (با اجازه تان یک فقره رانت بازی هم بکنم و بگویم دلتان اگر خواست می توانید رمان «گزارش آخرین تابستان/نشر ثالث» را هم بخوانید).
ارادتمند
✍️سهند ایرانمهر
نام کتاب – نویسنده - ناشر
جهش اجتماعی- فون هیپل - نشر نو
واقع نگری - هانس روسلینگ- کرگدن
نظریه پیچیدگی - ملانی میچل - نشرنو
پیشبینیهای سیاسی- دی میسکیتا - ثالث
پیروزی، راهبرد پنهانی دولت ریگان- پیتر شوایتزر- پارسه
انسان گروه - داگلاس راشکوف - پارسه
همواره مستدام سپس نابود- الکسی یورچاک - نشرنی
فاشیست جماعت را چگونه بشناسیم- اومبرتو اکو- مان کتاب
فلسفه باغها- ادوارد کوپر- نشرنی
تاریخ امید بخش نوع بشر- روتخر برخمان- پارسه
مردم علیه دموکراسی- یاشا مونک – پارسه
برچیدن کتابخانهام - آلبرتو مانگل - مان کتاب
جنگها چگونه ما را تغییر دادند- مارگارت مك ميلان- پارسه
فلسفه در چهل ایده- شهاب الدین عباسی - مان کتاب
اقتصاد نابهنجاری های پنهان اجتماعی- استوین لویت – نشرنی
در ستایش عقل- مایکل لینچ- نشر نو
آیندۀ جغرافیا- تیم مارشال - پارسه
آخرین تابستان اروپا- دیوید فرامکین- پارسه
ذن و فن نگاهداشت موتوسیکلت- رابرت پیرسیگ - نشر رایبد
افول و سقوط شاهنشاهی ساسانی- پروانه پورشریعتی- پارسه
کنشگران مرزی - مقصود فراستخواه - گام نو
#معرفی_کتاب
@sahandiranmehr
یک میلیمتر مکعب از مغز ، حاصل کار یک دهه تلاش محققان دانشگاه هاروارد . تصویر دوم هم یک نورون تنهاست که با آکسونهای نورون احاطه شده است.
x: Blue Jack
https://www.science.org/doi/10.1126/science.adk4858
@sahandiranmehr
x: Blue Jack
https://www.science.org/doi/10.1126/science.adk4858
@sahandiranmehr
✔اژدها را دار در برف فراق
✍سهند ایرانمهر
🔸چند روز پیش ویدیویی از آقای زاکانی -شهردار تهران- دیدم که در آن با عصبانیتی شدید به چهره رسانهای که قرارداد خرید اتوبوس برقی از شرکت چینی را افشا کرده بود، وعده تعقیب قضایی میداد و با اطمینان، از مجازات حتمی افشاکننده خبر میداد.
آقای شهردار از شدت عصبانیت در جمله بندی و ادای واژگان هم دچار مشکل شده بود و تناقضهای زیادی در سخنانش داشت. از سویی ادعا میکرد که این قرارداد در کمال شفافیت منعقد شده و از سویی ادعا میکرد که افشای آن اقدامی ضدامنیتی است. این ادعای اخیر در شرایطی مطرح میشود که حتی عالیترین مقام کشور در جریان مذاکرات هستهای برضرورت شفافیت و اطلاعرسانی به مردم تاکید میکرد و حالا شهردار، افشای قرارداد خرید اتوبوس برقی را که مرتبط با رفاه مردم، زندگی و بودجه عمومی شهر است، ذیل اقدامی ضدامنیتی میدانست و وعده مجازات و تعقیب میداد. جالبتر اینکه روزهای بعد واگنهای مترو محل عرضه بنرها و پوسترهایی شد که باز از سکویی عمومی و متعلق به مردم، منتقدان اقدام شهردار را حسود و غرضورز معرفی میکردند.
🔸خبر مهم دیگر، شکایت آموزش و پرورش از عوامل سریال افعی (پلان مربوط به دیالوگ قهرمان داستان با ناظم دوران کودکی) بود. حالا این پرسشها بماند که مگر کسی در ایران هست که مدعی باشد چنین شخصیتهایی را در مدرسه دوران کودکیاش ندیده است؟ مگر بیان خاطره تلخ انسان از برخورد بد یک روحانی، پزشک، معلم ، بنا و بقال و کذا و کذا یا یادآوری تلخ آن، جرم یا رذیلتی اخلاقی و به منزله زیر سوال بردن همه اعضا و کلیت یک صنف است؟ مگر میتوان فیلمی ساخت یا اندیشه نقادانهای را به حوزه عمومی آورد و آن وقت چیزی گفت که به قبای هیچکدام از اعضا و اجزای جامعه و صنوف ان برنخورد؟ پرسش دیگر این است که چرا به جای صنوف معلمان، وزیر باید شکایت کند و دست آخر اینکه اگر معلمان بتوانند زبان به شکایت بگشایند آیا یک پلان از یک سریال محور اصلی مطالبات آنان است و اگر وزیر تا این حد نسبت به کرامت آنان دغدغهمند است آیا شکایت از عوامل یک سریال را در صدر اولویت معلمان دانسته است؟
🔸اینها همه پرسشهایی است که میتوان مطرح کرد اما سخن من چیز دیگری است. سخن این است که اصولا چرا کار برعکس شده است و به جای اینکه شهروندان از متصدیان امر چیزی را مطالبه کنند یا آنان را حوالت به دستگاه قضایی و تعقیب به دلیل قصور یا ارتکاب کار ناصوابی کنند این متصدیان امرند که دنبال شکایت و تعقیب قضاییاند؟ چرا ارباب قدرت و متصدیان مسئولیت اینقدر نابردبار و دل نازک و مهرطلباند و با اندک نقد و اعتراضی از کوره در میروند؟
ابو سعید آبی در کتاب «نثر الدر» آورده است : خلیفه به مردی که در کوی و برزن، زبان به اعتراض گشوده بود، خشم گرفت. حاضرش کردند. خلیفه گفت: می دانی! مرا از تو خوش نمی آید؟ مرد گفت:زن، از نبود محبت همسرش بی تاب می شود، مردم از تو عدل و انصاف می خواهند!
🔸حال باید از مسئولین نابردبار، آماده به شکایت و صفراوی مزاج پرسید که مگر قبول مسئولیت به این معناست که به قول آن ضربالمثل پرمعنا، کسی نباید هیچ صدایی دربیاورد چون «احمدک خیار کاشته؟!» و یا این مردماند که باید ناز و غمزه آنان را به مهر و دلربایی خریدار باشند؟ بگذریم از آن آموزههای درون دینی که خیلی از صاحب منصبان داعیه تاسی بدان را دارند( برای مثال، نامه حضرت علی به مالک اشتر درباره ایجاد شرایط اعتراض بدون لکنت).
🔸نگاه این دسته صاحب منصبان را به یک نمونه مشابه خارجی موسوم به پرونده «نیویورک تایمز در برابر سالیوان»(۱) New York Times Co. v. Sullivan جلب میکنم که از پروندههای مهم و تأثیرگذار در تاریخ حقوق رسانهها است. این پرونده در سال 1964 در دادگاه عالی ایالات متحده بررسی شد و تعیین کرد که استانداردهای برای اثبات خطای رسانهای در مورد مقامهای دولتی چگونه باید باشد. در این پرونده، روزنامه نیویورک تایمز ادعا کرد که لیبرل والاس سالیوان وزیر دولتی آلاباما به اقدام غیرقانونی و خشونت دست زده است. سالیوان به دلیل این ادعا، اقدام به اقامه دادخواست تجاوز به حریم شخصی و خسارت مالی کرد. قاضی در دادگاه عالی تصمیم گرفت که روزنامه نیویورک تایمز باید اثبات کند که ادعاهایش صحیح هستند. اما دادگاه عالی اعلام کرد که استانداردهای برای اثبات خطای رسانهای در مورد مقامهای دولتی بسیار سختگیرانه است واین مقام دولتی است که باید اثبات کند که رسانه با قصد تخریب و تشویش دست به این ادعا زده است. این پرونده موجب تغییر چارچوب قانونی در مورد حق تحقیر و برخوردهای رسانهای شد و استانداردهای جدید برای اثبات خطای رسانهای در مورد مقامهای دولتی تعیین کرد.
(ادامه در پست بعدی)
✍سهند ایرانمهر
🔸چند روز پیش ویدیویی از آقای زاکانی -شهردار تهران- دیدم که در آن با عصبانیتی شدید به چهره رسانهای که قرارداد خرید اتوبوس برقی از شرکت چینی را افشا کرده بود، وعده تعقیب قضایی میداد و با اطمینان، از مجازات حتمی افشاکننده خبر میداد.
آقای شهردار از شدت عصبانیت در جمله بندی و ادای واژگان هم دچار مشکل شده بود و تناقضهای زیادی در سخنانش داشت. از سویی ادعا میکرد که این قرارداد در کمال شفافیت منعقد شده و از سویی ادعا میکرد که افشای آن اقدامی ضدامنیتی است. این ادعای اخیر در شرایطی مطرح میشود که حتی عالیترین مقام کشور در جریان مذاکرات هستهای برضرورت شفافیت و اطلاعرسانی به مردم تاکید میکرد و حالا شهردار، افشای قرارداد خرید اتوبوس برقی را که مرتبط با رفاه مردم، زندگی و بودجه عمومی شهر است، ذیل اقدامی ضدامنیتی میدانست و وعده مجازات و تعقیب میداد. جالبتر اینکه روزهای بعد واگنهای مترو محل عرضه بنرها و پوسترهایی شد که باز از سکویی عمومی و متعلق به مردم، منتقدان اقدام شهردار را حسود و غرضورز معرفی میکردند.
🔸خبر مهم دیگر، شکایت آموزش و پرورش از عوامل سریال افعی (پلان مربوط به دیالوگ قهرمان داستان با ناظم دوران کودکی) بود. حالا این پرسشها بماند که مگر کسی در ایران هست که مدعی باشد چنین شخصیتهایی را در مدرسه دوران کودکیاش ندیده است؟ مگر بیان خاطره تلخ انسان از برخورد بد یک روحانی، پزشک، معلم ، بنا و بقال و کذا و کذا یا یادآوری تلخ آن، جرم یا رذیلتی اخلاقی و به منزله زیر سوال بردن همه اعضا و کلیت یک صنف است؟ مگر میتوان فیلمی ساخت یا اندیشه نقادانهای را به حوزه عمومی آورد و آن وقت چیزی گفت که به قبای هیچکدام از اعضا و اجزای جامعه و صنوف ان برنخورد؟ پرسش دیگر این است که چرا به جای صنوف معلمان، وزیر باید شکایت کند و دست آخر اینکه اگر معلمان بتوانند زبان به شکایت بگشایند آیا یک پلان از یک سریال محور اصلی مطالبات آنان است و اگر وزیر تا این حد نسبت به کرامت آنان دغدغهمند است آیا شکایت از عوامل یک سریال را در صدر اولویت معلمان دانسته است؟
🔸اینها همه پرسشهایی است که میتوان مطرح کرد اما سخن من چیز دیگری است. سخن این است که اصولا چرا کار برعکس شده است و به جای اینکه شهروندان از متصدیان امر چیزی را مطالبه کنند یا آنان را حوالت به دستگاه قضایی و تعقیب به دلیل قصور یا ارتکاب کار ناصوابی کنند این متصدیان امرند که دنبال شکایت و تعقیب قضاییاند؟ چرا ارباب قدرت و متصدیان مسئولیت اینقدر نابردبار و دل نازک و مهرطلباند و با اندک نقد و اعتراضی از کوره در میروند؟
ابو سعید آبی در کتاب «نثر الدر» آورده است : خلیفه به مردی که در کوی و برزن، زبان به اعتراض گشوده بود، خشم گرفت. حاضرش کردند. خلیفه گفت: می دانی! مرا از تو خوش نمی آید؟ مرد گفت:زن، از نبود محبت همسرش بی تاب می شود، مردم از تو عدل و انصاف می خواهند!
🔸حال باید از مسئولین نابردبار، آماده به شکایت و صفراوی مزاج پرسید که مگر قبول مسئولیت به این معناست که به قول آن ضربالمثل پرمعنا، کسی نباید هیچ صدایی دربیاورد چون «احمدک خیار کاشته؟!» و یا این مردماند که باید ناز و غمزه آنان را به مهر و دلربایی خریدار باشند؟ بگذریم از آن آموزههای درون دینی که خیلی از صاحب منصبان داعیه تاسی بدان را دارند( برای مثال، نامه حضرت علی به مالک اشتر درباره ایجاد شرایط اعتراض بدون لکنت).
🔸نگاه این دسته صاحب منصبان را به یک نمونه مشابه خارجی موسوم به پرونده «نیویورک تایمز در برابر سالیوان»(۱) New York Times Co. v. Sullivan جلب میکنم که از پروندههای مهم و تأثیرگذار در تاریخ حقوق رسانهها است. این پرونده در سال 1964 در دادگاه عالی ایالات متحده بررسی شد و تعیین کرد که استانداردهای برای اثبات خطای رسانهای در مورد مقامهای دولتی چگونه باید باشد. در این پرونده، روزنامه نیویورک تایمز ادعا کرد که لیبرل والاس سالیوان وزیر دولتی آلاباما به اقدام غیرقانونی و خشونت دست زده است. سالیوان به دلیل این ادعا، اقدام به اقامه دادخواست تجاوز به حریم شخصی و خسارت مالی کرد. قاضی در دادگاه عالی تصمیم گرفت که روزنامه نیویورک تایمز باید اثبات کند که ادعاهایش صحیح هستند. اما دادگاه عالی اعلام کرد که استانداردهای برای اثبات خطای رسانهای در مورد مقامهای دولتی بسیار سختگیرانه است واین مقام دولتی است که باید اثبات کند که رسانه با قصد تخریب و تشویش دست به این ادعا زده است. این پرونده موجب تغییر چارچوب قانونی در مورد حق تحقیر و برخوردهای رسانهای شد و استانداردهای جدید برای اثبات خطای رسانهای در مورد مقامهای دولتی تعیین کرد.
(ادامه در پست بعدی)
Justia Law
New York Times Co. v. Sullivan, 376 U.S. 254 (1964)
New York Times Co. v. Sullivan: To sustain a claim of defamation or libel, the First Amendment requires that the plaintiff show that the defendant knew that a statement was false or was reckless in deciding to publish the information without investigating…
ادامه پست پیشین...
🔸در شرایطی که برخی متصدیان امر علیرغم داعیههای مذهبی به آموزههای ان هم در عمل بیاعتنایند، این مثال را نزدم که در خیال خودم آنان را مجاب کنم که نفس قدرت شرایط برتری ایجاد میکند که انصاف ایجاب میکند دست مردم برای نقد و شکایت از آن و نه بالعکس باز باشد بلکه از آن روست که یادآور شوم پیچیدگیهای جامعه و مدیریت و ذات خطرآفرین قدرت در تاثیری که بر عملکرد و ذهن صاحب قدرت میگذارد تا حدی است که اگر راهی برای نقد و اعتراض و سینهای بردبار برای تحمل آننباشد. اژدهای خودمحوری و ترکتازی و حقبهجانبی که قدرت در جان آدمیان می اندازد تنها با برفِ «امکان انتقاد و اعتراض مردم» در انجماد گرفتار میشود و اگر «خورشیدِ داغِ عراقِ» تهدید و شکایت و برخورد از جایگاه قدرت بر آن بیفتد این اژدها بیدار میشود و با دست گشادهای که دارد بر صغیر و کبیر مُلک و مملکت رحم نمیکند و همه چیز را درهم میپیچد و هیچ فرصتی برای توقف در مسیر اشتباه فراهم نمیشود.
اژدها را دار در برف فراق
هین مکِش او را به خورشید عراق
مولانا
@sahandiranmehr
🔸در شرایطی که برخی متصدیان امر علیرغم داعیههای مذهبی به آموزههای ان هم در عمل بیاعتنایند، این مثال را نزدم که در خیال خودم آنان را مجاب کنم که نفس قدرت شرایط برتری ایجاد میکند که انصاف ایجاب میکند دست مردم برای نقد و شکایت از آن و نه بالعکس باز باشد بلکه از آن روست که یادآور شوم پیچیدگیهای جامعه و مدیریت و ذات خطرآفرین قدرت در تاثیری که بر عملکرد و ذهن صاحب قدرت میگذارد تا حدی است که اگر راهی برای نقد و اعتراض و سینهای بردبار برای تحمل آننباشد. اژدهای خودمحوری و ترکتازی و حقبهجانبی که قدرت در جان آدمیان می اندازد تنها با برفِ «امکان انتقاد و اعتراض مردم» در انجماد گرفتار میشود و اگر «خورشیدِ داغِ عراقِ» تهدید و شکایت و برخورد از جایگاه قدرت بر آن بیفتد این اژدها بیدار میشود و با دست گشادهای که دارد بر صغیر و کبیر مُلک و مملکت رحم نمیکند و همه چیز را درهم میپیچد و هیچ فرصتی برای توقف در مسیر اشتباه فراهم نمیشود.
اژدها را دار در برف فراق
هین مکِش او را به خورشید عراق
مولانا
@sahandiranmehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در سالروز درگذشت غزاله علیزاده....
در یادداشت پیش از خودکشی خود چنین نوشت: «آقای دکتر براهنی و آقای گلشیری و کوشان عزیز! رسیدگی به نوشتههای ناتمام خودم را به شما عزیزان واگذار میکنم. ساعت یک و نیم است. خستهام. باید بروم. لطف کنید و نگذارید گم و گور شوند و در صورت امکان چاپشان کنید. نمیگویم بسوزانید. از هیچکس متنفر نیستم. برای دوستداشتن نوشتهام، نمیخواهم، تنها و خستهام برای همین میروم. دیگر حوصله ندارم. چقدر کلید در قفل بچرخانم و قدم بگذارم به خانهای تاریک. من غلام خانههای روشنم. از خانم دانشور عزیز خداحافظی میکنم. چقدر به همه و به من محبت کردهاست. چقدر به او احترام میگذارم. بانوی رمان، بانوی عطوفت و یک هنرمند راست و درست. با شفقت بسیار. خداحافظ دوستان عزیزم»
@sahandiranmehr
در یادداشت پیش از خودکشی خود چنین نوشت: «آقای دکتر براهنی و آقای گلشیری و کوشان عزیز! رسیدگی به نوشتههای ناتمام خودم را به شما عزیزان واگذار میکنم. ساعت یک و نیم است. خستهام. باید بروم. لطف کنید و نگذارید گم و گور شوند و در صورت امکان چاپشان کنید. نمیگویم بسوزانید. از هیچکس متنفر نیستم. برای دوستداشتن نوشتهام، نمیخواهم، تنها و خستهام برای همین میروم. دیگر حوصله ندارم. چقدر کلید در قفل بچرخانم و قدم بگذارم به خانهای تاریک. من غلام خانههای روشنم. از خانم دانشور عزیز خداحافظی میکنم. چقدر به همه و به من محبت کردهاست. چقدر به او احترام میگذارم. بانوی رمان، بانوی عطوفت و یک هنرمند راست و درست. با شفقت بسیار. خداحافظ دوستان عزیزم»
@sahandiranmehr
در شاخههای دستخوش غارت
تخت کلاغها را آماده میکنند
این گونه شهر طعمه پاییز میشود ...
"محمدعلی سپانلو"
امروزسالگرد درگذشت شاعر است
@sahandiranmehr
تخت کلاغها را آماده میکنند
این گونه شهر طعمه پاییز میشود ...
"محمدعلی سپانلو"
امروزسالگرد درگذشت شاعر است
@sahandiranmehr
✔️مکاشفههای بکر کودکی
✍️سهند ایرانمهر
آدمی آنگاه که هنوز زندگی و قواعد بقا و رازهای «موفقیت» به قیمت پشت سرگذاشتن «دیگری» گریبانش را نگرفته است، آنگاه که کودک است انگار که همه چیز را شفافتر، خوشبوتر، بکرتر و تازهتر دریافت میکند. این دریافتهای دمدست با گذر عمر، دور و دورتر میشود.
آدمی علم را و فیزیک را و اقتصاد را و دین و فلسفه و خیلی چیزهای دیگر را در طول عمر میفهمد و حالا ته همه این فهمیدنها همه چیز هست جز آن چیزی که از جنس فهمیدن نبود، «دیدن»، «شنیدن»، «چشیدن»، «حکمت شادان»، حکمتی که عقربههای ساعت لگدش میکنند و هیچ فهمی نمیتواند بدان اندازه آدمی را سرخوش کند.
تاگور جملهای نزدیک به این مضمون دارد که تولد هر کودک
یعنی هنوز خدا از بشر ناامید نشده است، شاید معنای این سخن زنده شدن همین احساسی باشد که از این فیلم میگیریم، در این فیلم بیش از درک خدا، یقین به دیدن است که لذت دارد، یقین به در دسترس بودن. تاگور در جایی دیگر میگوید:
ای کاش میتوانستم در دل جهانِ بچهام جای آرامی بگیرم
میدانم که جهانش ستارههایی دارد که با او حرف میزنند و آسمانی که روی صورتش خم میشود...
ای کاش میتوانستم در راهی که از جانِ کودک میگذرد و به آن سوی تمامیِ مرزها میرسد سفر کنم.
آنجا که عقل از قوانینش بادبادک میسازد و هوا میکند، و حقیقت، واقعیت را از بندهایش آزاد میکند
(ماه نو و مرغان آواره، رابیندرانات تاگور، ترجمهی ع.پاشایی، نشرثالث)
بوبن هم تعبیر نغزی دارد:
«در چشمانِ گِرد کودکان خردسال، اعتمادی وجود دارد که هنوز خدشهدار نشده است و همین اعتماد است که پیوسته در دیدگانشان موج میزند و همین اعتماد است که میتوان آن را نزد انسانی بس سالخورده و لرزان و نیمهبینا بازیافت، و بازیافتنِ آن معجزه است. میتوان درک کرد که کودکان از چه روی اعتماد میکنند، زیرا هرگز خیانت ندیدهاند... آنچه در این نگاهها میدرخشد، ایمان به ممکن بودن همه چیز است...»
(نور جهان، کریستیان بوبن، ترجمه پیروز سیار، ص۱۲۵، نشر دوستان)
#یکآن_یکنوشته
@sahandiranmehr
✍️سهند ایرانمهر
آدمی آنگاه که هنوز زندگی و قواعد بقا و رازهای «موفقیت» به قیمت پشت سرگذاشتن «دیگری» گریبانش را نگرفته است، آنگاه که کودک است انگار که همه چیز را شفافتر، خوشبوتر، بکرتر و تازهتر دریافت میکند. این دریافتهای دمدست با گذر عمر، دور و دورتر میشود.
آدمی علم را و فیزیک را و اقتصاد را و دین و فلسفه و خیلی چیزهای دیگر را در طول عمر میفهمد و حالا ته همه این فهمیدنها همه چیز هست جز آن چیزی که از جنس فهمیدن نبود، «دیدن»، «شنیدن»، «چشیدن»، «حکمت شادان»، حکمتی که عقربههای ساعت لگدش میکنند و هیچ فهمی نمیتواند بدان اندازه آدمی را سرخوش کند.
تاگور جملهای نزدیک به این مضمون دارد که تولد هر کودک
یعنی هنوز خدا از بشر ناامید نشده است، شاید معنای این سخن زنده شدن همین احساسی باشد که از این فیلم میگیریم، در این فیلم بیش از درک خدا، یقین به دیدن است که لذت دارد، یقین به در دسترس بودن. تاگور در جایی دیگر میگوید:
ای کاش میتوانستم در دل جهانِ بچهام جای آرامی بگیرم
میدانم که جهانش ستارههایی دارد که با او حرف میزنند و آسمانی که روی صورتش خم میشود...
ای کاش میتوانستم در راهی که از جانِ کودک میگذرد و به آن سوی تمامیِ مرزها میرسد سفر کنم.
آنجا که عقل از قوانینش بادبادک میسازد و هوا میکند، و حقیقت، واقعیت را از بندهایش آزاد میکند
(ماه نو و مرغان آواره، رابیندرانات تاگور، ترجمهی ع.پاشایی، نشرثالث)
بوبن هم تعبیر نغزی دارد:
«در چشمانِ گِرد کودکان خردسال، اعتمادی وجود دارد که هنوز خدشهدار نشده است و همین اعتماد است که پیوسته در دیدگانشان موج میزند و همین اعتماد است که میتوان آن را نزد انسانی بس سالخورده و لرزان و نیمهبینا بازیافت، و بازیافتنِ آن معجزه است. میتوان درک کرد که کودکان از چه روی اعتماد میکنند، زیرا هرگز خیانت ندیدهاند... آنچه در این نگاهها میدرخشد، ایمان به ممکن بودن همه چیز است...»
(نور جهان، کریستیان بوبن، ترجمه پیروز سیار، ص۱۲۵، نشر دوستان)
#یکآن_یکنوشته
@sahandiranmehr
Telegram
attach 📎
🔸سالگرد درگذشت حبیب یغمایی پژوهشگر ادبی، روزنامهنگار، و شاعر
@sahandiranmehr
@sahandiranmehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لذت بخشترین لحظه خواندن متون نظم و نثر کلاسیک وقتیه که در متن، نثر یا نظم، مصادیق و نشانگان کاملا آشنا و سهلالوصولی رو میبینی و بعد یادت میاد این حس آشنا رو یکی قرنها قبل گفته. یهو انگار یکی تمام فاصلههای زمانی و مکانی رو طی کرده و از اونور هزاره و با عبور از تکینگی سیاهچاله معانی و مضامین و قرون، بهت پیامی میده که کاملا برات مفهومه، اسم اینو گذاشتم قواعد کوانتومی ادبیات(!)مثل این:
ستاره
شب تیره
یار من است
من آنم
که دریا
کنار من است
فردوسی
@sahandiranmehr
ستاره
شب تیره
یار من است
من آنم
که دریا
کنار من است
فردوسی
@sahandiranmehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸بهرام بیضایی از شاهنامه فردوسی و آموزههایش میگوید.
چو بستر ز خاك است و بالین ز خشت
درختی چرا باید امروز كشت ؟
كه هرچند روز از بَرَش بگذرد
بُنَش خون خورد، كینه بار آورد
فردوسی
#روز_بزرگداشت_فردوسی
« برگرفته از اینستاگرام: مجله تئاتر»
@sahandiranmehr
چو بستر ز خاك است و بالین ز خشت
درختی چرا باید امروز كشت ؟
كه هرچند روز از بَرَش بگذرد
بُنَش خون خورد، كینه بار آورد
فردوسی
#روز_بزرگداشت_فردوسی
« برگرفته از اینستاگرام: مجله تئاتر»
@sahandiranmehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یکبار جَستی ملخک، دوبار جستی مَلخک… آخر به دستی (شستی) ملخک!
@sahandiranmehr
@sahandiranmehr
خرید در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران:شبستان (ناشران عمومی) راهروی ۱۰ غرفه ۲۱۶ نشر ثالث
خرید آنلاین کتاب:
https://salesspublication.com/گزارش-آخرین-تابستان
خرید آنلاین کتاب:
https://salesspublication.com/گزارش-آخرین-تابستان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تصاویر دیدنی و زیبا از انعکاس شفق قطبی بر کوه سبلان و کهکشان راه شیری از دریچه دوربین علیرضا موسوی عکاس آسمان.
این تصاویر جمعه ۲۱ اردیبهشت تا بامداد شنبه، همزمان با پدیده شفق قطبی ثبت شده است و نور صورتی رنگی را بر روی کوهستان سبلان واقع در استان اردبیل میتوان مشاهده کرد.
ناخودآگاه و به دلیل و ارتباطی که نمیدانم، این بیت از شعر زیبای بانو«سیمین بهبهانی» به خاطرم آمد:
نیامدی که فلک خوشه خوشه پروین داشت
کنون که دست سحر دانه دانه چید بیا
@sahandiranmehr
این تصاویر جمعه ۲۱ اردیبهشت تا بامداد شنبه، همزمان با پدیده شفق قطبی ثبت شده است و نور صورتی رنگی را بر روی کوهستان سبلان واقع در استان اردبیل میتوان مشاهده کرد.
ناخودآگاه و به دلیل و ارتباطی که نمیدانم، این بیت از شعر زیبای بانو«سیمین بهبهانی» به خاطرم آمد:
نیامدی که فلک خوشه خوشه پروین داشت
کنون که دست سحر دانه دانه چید بیا
@sahandiranmehr
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
به یاد ابوالقاسم بختیار نخستین پزشک متخصص و جراح ایرانی.
@sahandiranmehr
@sahandiranmehr
HTML Embed Code: