Channel: •نارنجیات•
از کدام طرف بیایم تا به دستهای تو برسم؟ کجا سر بچرخانم که ببینم لبخند میزنی و من را نگاه میکنی؟ کجای این جهانی؟ کجای این روزها؟ در قلب تو هم تابستان شروع شده است؟ خانه ات آباد است؟
دلت برایم تنگ شده؟
از کدام راه بیایم که تو بغل وا کرده در انتهایش ایستاده باشی؟...
دلت برایم تنگ شده؟
از کدام راه بیایم که تو بغل وا کرده در انتهایش ایستاده باشی؟...
چقدر امروز و فردا میکنی، من ترس از آن دارم
به جای من ببوسی عاقبت سنگِ مزارم را
فاطمه اتحاد
به جای من ببوسی عاقبت سنگِ مزارم را
فاطمه اتحاد
Faded
Cedric Vermue
دلتنگیِ یه شبایی رو هیچ خیابونی گردن نمیگیره
تاریکی یه شبایی رو هیچ مهتابی روشن نمیکنه
گرد و غبار یه شبایی رو هیچ بارونی شستشو نمیده
این بیکلام تقدیم به تویی که تمام شب های سخت رو دووم آوردی و ادامه دادی...
شب بخیر❤️
https://hottg.com/nrnjiat
تاریکی یه شبایی رو هیچ مهتابی روشن نمیکنه
گرد و غبار یه شبایی رو هیچ بارونی شستشو نمیده
این بیکلام تقدیم به تویی که تمام شب های سخت رو دووم آوردی و ادامه دادی...
شب بخیر❤️
https://hottg.com/nrnjiat
این میتونه عهد قشنگی باشه در آغاز یک رابطهی عاطفی: من هیچ چیز رو از هیچ رابطهی دیگهای با خودم نیاوردهام توی رابطهام با تو. هر چی هست خودمم و چیزهایی که کنار تو خلق شدن. هر چی هست ماییم نه کسی جز ما.
ناپیرو
ناپیرو
آه، کاش من دونفر بودم. یکی حرف میزد و دیگری گوش میداد، یکی زندگی میکرد و آن یکی به تماشای او مینشست. چه خوب میتوانستم خودم را دوست داشته باشم! دیگر به هیچکس غبطه نمیخوردم.
نه آنقدر نزدیک است که قلب آرام گیرد و نه آنقدر دور که رشتههای امید پاره شود.
گفتند: چگونهای؟
گفت: زخمی عظیم خوردهام.
گفتند: بر کجا؟
گفت: بر جان.
-تذکرة الاولیاء
گفت: زخمی عظیم خوردهام.
گفتند: بر کجا؟
گفت: بر جان.
-تذکرة الاولیاء
خواستی آغوش و پناهی برایش باشی، مثل نیما به عالیه بگو:
بیا! روی قلبِ من قرار بگیر ...
بیا! روی قلبِ من قرار بگیر ...
چون دبهای خالیست دنیا، مادرم در آن
با تکههای بغضِ من ترشی میاندازد
حسنا محمدزاده
با تکههای بغضِ من ترشی میاندازد
حسنا محمدزاده
مولانا جان میفرماید؛
آزمودم دل خود را به هزاران شیوه
هیچ چیزش به جز از وصل تو خشنود نکرد…
آزمودم دل خود را به هزاران شیوه
هیچ چیزش به جز از وصل تو خشنود نکرد…
HTML Embed Code: