TG Telegram Group Link
Channel: روز + نامه - نگین حسینی
Back to Bottom
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برای استاد محمد عمرانی
پست بعدی را بخوانید
@neginpaper
این صدای دلنشین، روایت‌هایی که تا عمق جان نفوذ می‌کند، و همراهی بی‌دریغ و شجاعانه استاد #محمد_عمرانی با #جنبش_مردمی در چند ماه اخیر، از نقطه‌های امید من به این انقلاب بوده است. هر بار که «شک» کرده‌ام، لحن آرام اما اطمینان‌بخش او نجاتم داده است.
این ویدیو را (که نمی‌دانم چه کسی به این خوش‌سلیقگی ساخته)، به پاس همراهی و همدلی ایشان به اشتراک می‌گذارم. بر این باورم که «آزادگی» آدمی را بزرگتر و عزیزتر و ارزشمندتر می‌کند، و آقای عمرانی چقدر این روزها بزرگتر و عزیزتر و ارزشمندتر شده است.
هرکسی ایشان را از نزدیک دید، سلام گرم مرا از دل سرد شیکاگو به ایشان برساند و بگوید که ستاره شمال من شدید در شب‌هایی که با دلهره، خیال کردم راه را گم کرده‌ام… باشد تا صبح پیروزی، این لبخند را بر صورت مهربان‌تان ببینم.

#نگین_حسینی #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #هنرمند_آزاده
@neginpaper
بیزارم از دین شما! نفرین به آیین شما!

مجیدرضا رهنورد هم در دقایق پایانی زندگی‌اش، شجاعانه همین دو خط را گفت اما با کلماتی دیگر:
«برایم نماز نخوانید... برایم قرآن نخوانید!»
#صدا_و_سیمای_ جمهوری_اسلامی که بی‌شرمانه دوربینش را حتی داخل وصیت‌نامه یک جوان بی‌گناه درآستانه اعدام فرو کرد تا به وظیفه‌اش برای پاسداری از شر به هر قیمتی عمل کند، میکروفن را جلوی مجیدرضا گرفت و باز به سبک بازجوها، از او حرف کشید که «بگو! تکرار کن که نوشتی برایم #قرآن نخوانید. برایم #نماز نخوانید!» تا به جماعت #مذهبی پشتیبان خود نشان دهد که او #دین نداشته یا منکر دین شده، پس سزاوار #اعدام است!
جماعت مذهبی هنوز در خواب و انکار!
تا وقتی که همچنان به نام #اسلام و دین و قرآن پشت این #رژیم_منحوس قاتل ایستاده‌اید، دست شما نیز به خون این جوانان بی‌گناه آلوده است! #مجیدرضا_رهنورد در آخرین خواسته‌اش تنها نبود. شک نکنید که امروز میلیون‌ها ایرانی که به سبب عملکرد کثیف جمهوری اسلامی، از دین و مذهب بریده‌اند، مانند او فکر می‌کنند و از این دین و آیین بیزار شده‌اند؛ همانگونه که مجیدرضا تا پیش از این، اهل هیات و نوحه و زیارت بود.
مذهبیون طرفدار رژیم!
از چه چیز این حکومت حمایت می‌کنید؟! دیگر باید چه کنند تا به شما نشان دهند که پشت دفاع از دین و اسلام، سنگر گرفته‌اند تا همچنان به دزدی و غارت ثروت ملت ایران و کشتن و به دام کشیدن جوانان و مردم بی‌گناه ادامه دهند؟! تا زندگی پر از رنج و مشقت را بر شما تحمیل کنند و خودشان و فرزندان‌شان، در کشورهای خارجی عیش و عشرت داشته باشند؟! دیگر باید چه کنند تا متوجه حقیقت شوید؟! به خودتان بیایید و دست از حمایت از این رژیم ستمکار بردارید که سرانجام شما را نیز با خودش به دوزخ خواهد برد.

همین چند کلمه‌ای که این جوان بی‌گناه به زبان آورد، آخرین گواه بود بر بی‌گناهی‌اش که گرفتار در حلقه کفتارها، با دست شکسته دور گردنش، شکنجه شده اما نهراسیده گفت: اگر دین اسلام و قرآن و نماز این است که شما دارید، پس: بیزارم از دین شما! نفرین به آیین شما!

#نگین_حسینی #مجیدرضا_رهنورد #مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری #انقلاب_مهسا #زن_زندگی_آزادی
@neginpaper
بودجه صفر، ستم صد

بودجه قانون حمایت از حقوق معلولان از #بودجه_سالانه کشور حذف شد. من که تعجب نمی‌کنم! فقط کافی است نگاهی بیندازید به مسیری که رژیم جمهوری اسلامی در طول سه-چهار دهه گذشته در زمینه #حقوق_افراد_دارای_معلولیت طی کرده است تا متوجه شوید که بر أساس الگوی رفتاریِ گذشته، این اتفاق چقدر قابل پیش‌بینی بود.

حکومت اسلامی در طول دهه‌های گذشته، برنامه و حرکت منسجمی برای بهبود زیربنایی حقوق افراد دارای #معلولیت نداشته است. تنها دو سری #قانون_حمایتی در سال‌های ۱۳۸۳ و ۱۳۹۶ تهیه و تصویب شد که آن هم در واقع، بخشی از دستاوردهای فعالان حقوق معلولیت بود. اما این قوانین، ردیف بودجه‌ای را که برای اجرای کامل نیاز داشتند، هرگز دریافت نکردند. سال پس از سال، یا بودجه به اجرای قانون حمایت از حقوق معلولان تعلق نگرفت یا بودجه اختصاص داده شده تنها در حد ۳-۴ درصد از کل بودجه لازم بود و البته همین مقدار اندک هم کامل پرداخت نشد. در ادامه این مسیر پر از #ستم، اختصاص نیافتن بودجه به قانون حمایتی کاملا قابل پیش‌بینی بود.

پیشتر هم نوشته‌ام، حکومت اسلامی چهل سال است که ما فعالان #حقوق_معلولیت را به دنبال نخودسیاه دوانده است اما اصرار دارد که جامعه افراد دارای معلولیت واکنشی نشان ندهند و بدانند که چقدر دوست‌داشتنی هستند و همواره دست محبت آقای رهبر و رییس جمهور بر سر آنها کشیده شده است! حکومت اسلامی معلولیت را معادل #نقص و #ترحم می‌بیند و فقط در همین چارچوب است که افراد دارای معلولیت را به حساب می‌آورد؛ فقط با نگرش‌های #خیریه‌ای، جشن‌های گلریزانی و نمایش‌های سالانه توانمندی‌های افراد معلول به صرف ناهار و شیرینی.

حال که گروهی از افراد دارای معلولیت به #اعتراضات_مردمی پیوسته‌اند، رژیم اسلامی به خشم می‌آید؛ آنها را تهدید و احضار می‌کند و یک لحظه هم به این فکر نمی‌کند که در چهل سال گذشته، جز #ترحم و #صدقه و کلماتِ از درون تهی، چه کار زیربنایی و اساسی برای حل مشکلات مربوط به #مناسب_سازی و #دسترس_‌پذیری، معیشتی، شغلی، تحصیلی، و سایر زمینه‌ها کرده است؟!

چرا از گروهی که بیشتر از دیگران، بطور مداوم تحت #ظلم و #نابرابری بوده‌اند توقع دارید که همچنان ساکت بنشینند و قربان صدقه «پینه‌های روی پیشانی» شما بروند و خدا را هر روز هزاران مرتبه شکر کنند که در کشوری اسلامی (بخوانید در ام‌القرای فساد و ستم و تجاوز و نابرابری) زندگی می‌کنند؟! شما فقط به خاطر منافع و #رانت‌ها و #فساد خودتان است که می‌خواهید بمانید و دغدغه‌ای برای مردم، و حتی برای دین و ایمان دروغین‌تان ندارید!

#نگین_حسینی #نه_به_ستم
دوره جدید: مهارت‌های قانون‌نویسی در حوزه حقوق افراد دارای معلولیت

قوانین مرتبط با #افراد_دارای_معلولیت در ایران اجرا نمی‌شوند، زیرا بودجه نمی‌گیرند یا در حد کمتر از ۵٪ کل بودجه لازم را با ده‌ها اما و اگر دریافت می‌کنند. بجز نداشتن بودجه، مسائل دیگری هم هست که کمتر به آنها پرداخته می‌شود. در داخل قوانین حمایتی افراد دارای معلولیت مشکلاتی وجود دارد که برای بهبود اساسی آنها باید همفکری کرد، خواند و یاد گرفت.

بر این اساس، دوره #مهارت‌های_قانون‌نویسی در حوزه حقوق افراد دارای معلولیت از طرف مرکز اروپایی خدمات‌رسانی به افراد دارای معلولیت در بلژیک
(EASPD)
با حضور مترجم زبان اشارانی، به صورت رایگان و با ارائه‌ی اسکالرشیپ برگزار می‌شود.

این دوره برای ارائه در دو گروه در ماه‌های بهمن و اسفند برنامه‌ریزی شده است. شرکت‌کنندگان پس از گذراندن موفق این دوره، گواهینامه معتبر دریافت خواهند کرد.

برای اطلاعات بیشتر به فرم ثبت‌نام مراجعه کنید. اگر لینک باز نشد، مطمئن شوید که همه وی‌پی‌ان‌ها روی دستگاه شما خاموش است.

آخرین مهلت ثبت‌نام سه‌شنبه: ۱۱ بهمن‌ ۱۴۰۱ ساعت ۸ شب به وقت ایران
کسانی که زودتر ثبت‌نام می‌کنند، در اولویت قرار می‌گیرند.

اگر سوالی دارید، برای من پیام بفرستید.

لینک ثبت نام:

https://forms.gle/1ZUpq9MzppxsA9QR8

#حقوق_معلولیت #قوانین_معلولیت
@neginpaper
چه شد که از #ائتلاف و اتحاد رسیدیم به #وکالت؟!
و از وکالت به کجا خواهیم رسید؟!
طرفداران #پهلوی حق دارند که از #رضا_پهلوی حمایت کنند اما طبیعتا او نمی‌تواند #تنوع طیف‌ها را نمایندگی کند. من نیز مانند بسیاری دیگر بر این عقیده‌ام که باید یک تیم (و نه یک فرد) صدای #معترضان_ایرانی در عرصه‌های رسمی‌تر سیاست جهانی باشد. در این تیم، نمایندگان طیف‌های مختلف و #قومیت‌ها و گروه‌های به #حاشیه‌رانده شده و مورد ستمِ سیستماتیک، همچون جامعه #ال‌جی‌بی‌تی‌کیو و #افراد_دارای_معلولیت نیز باید حضور داشته باشند. حضور این نماینده‌ها کمک می‌کند که همه اعضای تیم، ایران را فقط قشر پایتخت‌نشین و فارسی‌زبان و متوسط و مرفه و دوگانه زن/مرد و غیرمعلول ندانند، در مورد حقوق گروه‌های همواره در حاشیه نگه داشته شده بیشتر بیاموزند، آنها را از همان ابتدای فعالیت به حساب آورند و پرداختن به حقوق‌شان را موکول به «گذر از برهه حساس کنونی» و «زمانی بهتر» نکنند.

نکته مهم‌دیگر این که در نهایت، مردم داخل ایران هستند که می‌توانند سرنوشت خود را رقم بزنند. #اتحاد، #همبستگی، #وکالت یا هر نام و رفتارِ احتمالا شگفت‌انگیز دیگری که در انتظار ماست، بخشی بیرونی از ماجرایی است که ابتدا باید در داخل #ایران به بلوغ برسد و نتیجه دهد. واکنش‌های حمایتی خارج از ایران، با این که به حتم روی معادله‌های داخلی اثر مستقیم دارند اما همه آن نیستند. بخش بزرگی از معادلات اصلی به دست مردم داخل ایران رقم می‌خورد؛ مردمی که جای خالی آنها ممکن است فضا را برای اتفاق‌هایی دور از روحِ #زن_زندگی_آزادی باز کند. #انقلاب_مهسا در این چهار ماه، متاثر از حیات واقعی آن در خیابان‌های ایران، وسعت بزرگی در خارج از کشور و نیز در جهان مجازی پیدا کرد. این وسعتِ رو به فزونیِ #انقلاب_ژینا باید در داخل ایران نیز همچنان رو به رشد باشد تا به مقصود برسد.

در چند روزِ پس از ماجرای وکالت، انبوهی پست و استوری در مخالفت با وکالت به پهلوی در صفحات دوستانی دیدم که در همه این چهار ماه یا خاموش بودند یا گاهی اشاره‌هایی مبهم داشتند که مشخص نمی‌کرد در کدام سوی این #شکاف ایستاده‌اند. وکالت باعث شد که این جمعیت بزرگ خاموشی‌گزیده رُخی بنمایانند (شاید به این دلیل که نفی پهلوی در داخل ایران هزینه‌سیاسی امنیتی ندارد). تداومِ خاموشی این گروه بزرگ، دل‌نگرانیِ «به کجا خواهیم رسید» را بیشتر می‌کند. #اتحاد_سراسری است که سرانجامِ مطلوبِ همه طیف‌ها و اقوام و گرایش‌ها را رقم می‌زند؛ بی‌دلیل نیست که رژیم اسلامی هر جنایتی می‌کند تا جلوی این اتحاد را بگیرد.
#نگین_حسینی #مهسا‏_امینی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
جایزه گرَمی بهترین موسیقی در بخش تغییر اجتماعی به #شروین_حاجی_آقاپور اهدا شد. متن سخنرانی جیل بایدن در پست بعدی
@neginpaper
خانم دکتر جیل بایدن، امشب با حضور در مراسم موسوم به گرَمی (جشن اهدای جایزه به بهترین‌های موسیقی در سال گذشته)، جایزه جدید ترانه در بخش تغییر اجتماعی را به #شروین_حاجی_آقاپور برای ترانه #برای اهدا کرد.

جیل بایدن در سخنرانی خود که در پس‌زمینه آن تصویر شروین و بخش‌هایی از ترانه برای پخش می‌شد، گفت:

«یک ترانه می‌تواند (مردم را) متحد کند، الهام ببخشد و در نهایت جهان را تغییر دهد. از امسال، آکادمی ضبط، جایزه جدیدی را ارائه می‌دهد برای پرداختن به ترانه‌ای که به مشکلات اجتماعی عصر ما می‌پردازد و پتانسیل ایجاد تغییرات مثبت جهانی دارد. بیش از ۱۳۰ هزار نفر ترانه‌هایی را در این بخش ثبت‌نام کردند که باعث اطلاع‌رسانی، افزایش آگاهی و ایجاد تغییر می‌شوند. برنده این جایزه ویژه توسط هیاتی ویژه انتخاب شد و به تایید هیات مدیره آکادمی ضبط رسید. امشب افتخار دارم که نخستین برنده بهترین موسیقی آکادمی ضبط در بخش تغییر اجتماعی را اعلام کنم: شروین حاجی‌پور، خواننده و ترانه‌سرای ایرانی برای ترانه «برای».
این ترانه به موسیقی ملیِ اعتراضات مهسا امینی تبدیل شد؛ یک فراخوان پرقدرت و شاعرانه برای آزادی و حقوق زنان. این ویدیو در صفحه اینستاگرام شروین منتشر شد و در کمتر از دو روز، بیش از ۴۰ میلیون مرتبه دیده شد. شروین دستگیر شد اما این ترانه با موضوع قدرتمندش، به انعکاس در تمامی دنیا همچنان ادامه داده است: زن، زندگی، آزادی. تبریک می‌گویم شروین و ممنون بابت ترانه‌ات.»
***
برای #مهسا_امینی، برای همه عزیزانی که کشته شدند. برای ادامه مسیر #زن_زندگی_آزادی
(سخنرانی را خودم به فارسی
#خانم دکتر جیل بایدن، امشب با حضور در مراسم موسوم به گرَمی (جشن اهدای جایزه به بهترین‌های موسیقی در سال گذشته)، جایزه جدید ترانه در بخش تغییر اجتماعی را به #شروین_حاجی_آقاپور برای ترانه #برای اهدا کرد.

جیل بایدن در سخنرانی خود که در پس‌زمینه آن تصویر شروین و بخش‌هایی از ترانه برای پخش می‌شد، گفت:

«یک ترانه می‌تواند (مردم را) متحد کند، الهام ببخشد و در نهایت جهان را تغییر دهد. از امسال، آکادمی ضبط، جایزه جدیدی را ارائه می‌دهد برای پرداختن به ترانه‌ای که به مشکلات اجتماعی عصر ما می‌پردازد و پتانسیل ایجاد تغییرات مثبت جهانی دارد. بیش از ۱۳۰ هزار نفر ترانه‌هایی را در این بخش ثبت‌نام کردند که باعث اطلاع‌رسانی، افزایش آگاهی و ایجاد تغییر می‌شوند. برنده این جایزه ویژه توسط هیاتی ویژه انتخاب شد و به تایید هیات مدیره آکادمی ضبط رسید. امشب افتخار دارم که نخستین برنده بهترین موسیقی آکادمی ضبط در بخش تغییر اجتماعی را اعلام کنم: شروین حاجی‌پور، خواننده و ترانه‌سرای ایرانی برای ترانه «برای».
این ترانه به موسیقی ملیِ اعتراضات مهسا امینی تبدیل شد؛ یک فراخوان پرقدرت و شاعرانه برای آزادی و حقوق زنان. این ویدیو در صفحه اینستاگرام شروین منتشر شد و در کمتر از دو روز، بیش از ۴۰ میلیون مرتبه دیده شد. شروین دستگیر شد اما این ترانه با موضوع قدرتمندش، به انعکاس در تمامی دنیا همچنان ادامه داده است: زن، زندگی، آزادی. تبریک می‌گویم شروین و ممنون بابت ترانه‌ات.»
***
برای #مهسا_امینی، برای همه عزیزانی که کشته شدند. برای ادامه مسیر #زن_زندگی_آزادی
(سخنرانی را خودم به فارسی ترجمه کردم)
#نگین_حسینی #جایزه_گرمی
تجمع اعتراضی نسبت به واگذاری مرکز نابینایان خزانه

مرکز نابینایان خزانه، در آستانه واگذاری به بخش خصوصی است. خانواده بزرگ افراد نابینا و کم‌بینا که از مراجعان اصلی این مرکز هستند، فردا سه‌شنبه (۹ اسفند ۱۴۰۱) ساعت ۱۰ صبح، تجمعی را در اعتراض به واگذاری این مرکز به بخش خصوصی در مقابل ساختمان #بهزیستی (خ فیاض‌بخش) برگزار خواهند کرد.

به گفته تعدادی از خانواده‌هایی که کودکان خود را از مناطق مختلف تهران به این مرکز می‌برند، #مرکز_نابینایان_خزانه که وابسته به #بهزیستی است، مربیانی با تجربه و اتاق رشد #کودکان نابینا دارد که کارهای آموزشی موثری انجام می‌دهند. یکی از والدینی که کودکش نابیناست، به من گفت: «این مرکز که با عنوان امور نابینایان خزانه هم شناخته شده، چند نیروی متخصص و #روانشناس دارد که با نیازهای کودکان نابینا آشنایی کامل دارند و مسلط به کار هستند. من این چند سال خیلی هزینه کردم و فرزندم را به مدرسه و کلاس‌های مختلف بردم اما هیچ جایی را به کیفیت این مرکز ندیده‌ام.»

پدر یکی از کودکان نابینا هم به من گفت: «بچه‌های نابینا با هم متفاوت هستند و نیازهای ویژه‌ای دارند که برای هر کدام باید برنامه‌هایی جداگانه در نظر گرفته شود. مربیان این مرکز با هر کودکی بر اساس نیازهای خودش کار می‌کنند.»

تجربه واگذاری مراکز بهزیستی (مانند #کتابخانه_رودکی) به بخش خصوصی نشان داده که این مراکز پس از واگذاری، کیفیت اصلی خود را از دست می‌دهند، پولی می‌شوند و مراجعان دیگر استقبال نمی‌کنند و در نتیجه مرکز بسته می‌شود.
جامعه افراد #نابینا و #کم‌_بینا و خانواده‌هایی که #کودک_نابینا دارند، بر این باورند که واگذاری #مرکز_نابینایان_خزانه به بخش خصوصی منجر به کاهش سطح کیفی آن خواهد شد، زیرا بنا به تجربه آنها، نیروهای متخصص در بخش خصوصی به اندازه کادر باتجربه #خزانه، دانش و تجربه کافی برای کار با کودکان نابینا ندارند و در این زمینه آموزش ندیده‌اند.

مادر یکی از #کودکان_نابینا می‌گوید: «بهزیستی به ما می‌گوید شما چرا از #شمال_شهر بچه را به اینجا می‌آورید؟ به مراکز دیگر بروید، بهزیستی پولش را پرداخت می‌کند. بگذریم که بهزیستی در نهایت این هزینه‌ها را پرداخت نمی‌کند اما تنها دلیلش این است که مراکز دیگر را امتحان کرده‌ام و هیچ کدام به کیفیت #مرکز_خزانه نبوده است.»

مرکز نابینایان خزانه در محله خزانه، باغ خزانه در منطقه ۱۷ تهران، قلب خدمات‌رسانی به افراد نابینا در شهر تهران است. خانواده‌ها امیدوارند که با این تجمع اعتراضی بتوانند جلوی واگذاری این مرکز به #بخش_خصوصی را بگیرند.

#نگین_حسینی #حقوق_نابینایان
آپدیت پست قبلی: محل تجمع عوض شد: مقابل ساختمان بهزیستی، خیابان فیاض‌بخش
برای پیروز

#پیروز بخشی از تاریخ مبارزه ما و از نمادهای انقلاب ژینا شد. با ترانه #برای، ناگهان نشست وسط فریاد‌های‌مان. ما ایرانیان خارج از کشور، با همخوانی ترانه شروین، هزاران هزار مرتبه فریاد زدیم «برای پیروز و احتمال انقراضش». اگر کسی مثل من، دلی در گرو گربه‌ها دارد، حتما از یادآوری نگاه معصوم این توله‌یوز بارها و بارها اشک ریخته است. نگاه نگران پیروز مرا یاد چشمان ری‌را می‌انداخت که حتی وقتی پر از شور و شادی بود، حسی از نگرانی و بی‌گناهی داشت.

پیروز #یوز_آسیایی بود؛ یوزپلنگی که به آسانی رامِ انسان می‌شود. یوزهای آسیایی در اسناد تاریخی، نزدیک به انسان ترسیم و روایت شده‌اند. گفته می‌شود اکبر شاه هندوستان هزار #یوز داشته که برای شکار آهو از آنها استفاده می‌کرده است. اما #پیروز چنان در جان و دل ما نشسته بود که گویی ما اهلیِ او شده بودیم. پیروز انگار خود ما بود؛ گیر افتاده وسط یک مشت خرفت که با ندانم‌کاری، با فساد و رانت، با کشتن و اعدام کردن و شکنجه صدها نفر، با دستگیری دوستداران #محیط_زیست، به زور خود را روی گرده ملت نشاند‌ه‌اند، فقط به فکر چپاول و مال‌اندوزی‌اند و دلشان برای جان شیرینِ هیچ موجودی نمی‌سوزد.

سرنوشت پیروز شبیه ما بود؛ ملتهب و در نوسانِ دائمی میان مرگ و زندگی‌، وسط بلبشوب سیاسی، #تورم و گرانی، امنیتی شدن هر امری از جمله حیاتش، محیط زیستش، آب و غذایش، دارو و درمانش. جان پیروز چون جان آدمیزادِ تحت ستم حکومت، ماهیتی سیاسی گرفت. پیروز خود ما شد که باید برای زندگی‌اش می‌جنگید؛ مبارزه با قدرتی که به ارزشمندی حیات پیروز و اهمیتِ زیستِ پایدار، باورمند نبود و نیست.

سرنوشت پیروز، ادامه سرنوشت #مهسا و #نیکا و #سارینا و #محسن و #سیاوش و ... شد. لویاتانی چند سر، رفته سراغ بندبند ترانه شروین تا نمادهای ما را ببلعد. پیروز رفت اما نامش چون اسم #مهسا، رمز خواهد شد و #لویاتان را، #ضحاک را، به خاکِ سیاه خواهد نشاند

بدرود پسر عزیز ایران!

#نگین_حسینی #برای_پیروز
زن تاریخ‌ساز
در سال ۱۹۷۰ زنی ۲۲ ساله به اسم جودی هیومن، در امتحان کتبی و شفاهی مجوز تدریس در شهر نیویورک قبول شد اما بورد آموزشی نیویورک او را نپذیرفت، فقط به این دلیل که او از ویلچر استفاده می‌کرد.
جودی هیومن پس از آن که در ۹ ماهگی #پولیو (فلج اطفال) گرفت، مجبور شد از #ویلچر استفاده کند. از همان زمان بود که جودی متوجه #تبعیض‌ها شد. وقتی جودی پنج ساله شد، مادرش خواست او را در مهدکودک ثبت‌نام کند. اما مدیر او را نپذیرفت و دقیقا این عبارت را به کار برد که «جودی ماده آتش‌زا (خطرناک) است!»؛ تبعیضی که به اشکال مختلف بروز می‌کرد.

در سال ۱۹۷۰ وقتی که بورد آموزشی نیویورک جودی را به خاطر ویلچرش مردود کرد، او از بورد شکایت کرد و اولین پرونده حقوق مدنی مرتبط با معلولیت در دادگاه #فدرال امریکا مطرح شد. این دادگاه به نفع جودی رای داد و #جودی_هیومن اولین معلم در #نیویورک شد که از ویلچر استفاده می‌کرد.

در سال ۱۹۷۳ #ریچارد_نیکسون، رییس جمهور وقت امریکا قانونی امضا کرد که به موجب آن، هر سازمانی که بودجه دولتی دریافت می‌کرد، حق نداشت تبعیضی نسبت به #افراد_دارای_معلولیت قائل شود. خوشحالی جامعه افراد دارای معلولیت در امریکا دیری نپایید، چراکه قانون در اجرا با مشکلاتی مواجه شد. در واقع، صدای مراکز دولتی و خدماتی، از جمله بیمارستان‌ها و مراکز درمانی درآمد که حالا مجبوریم #رمپ و دستشویی‌های #مناسب_‌سازی شده بسازیم!

تنها راه چاره، #اعتراض_مدنی بود. #کنشگران حقوق معلولیت از جمله جودی هیومن، سلسه تظاهرات و تجمعاتی در سراسر #امریکا تدارک دیدند و ساختمان‌های فدرال را به اشغال خود درآوردند. جودی تظاهراتی در #سانفرانسیسکو برگزار کرد که به طولانی‌ترین تسخیر مسالمت‌آمیز یک مرکز فدرال در تاریخ امریکا تبدیل شد. بیش از ۱۰۰ کنشگر دارای معلولیت حدود چهارهفته در آن ساختمان اتراق کردند؛ در حالی که نه آب گرم در اختیار داشتند و نه جای خواب و نه حتی داروهای لازم. جودی در ملاقاتی با مسئولان دولتی تاکید کرد: «تا وقتی که افراد معلول مورد تبعیض قرار می‌گیرند، همه مراکز دولتی یکی پس از دیگری به اشغال ما درخواهند آمد. ما می‌خواهیم که قانون اجرا شود!» آن مبارزه به نفع کنشگران تمام شد.
جودی هیومن، کنشگر خستگی‌ناپذیر حقوق معلولیت و یکی از طراحان قانون امریکاییان دارای معلولیت در سال ۱۹۹۰ و کنوانسیون جهانی ۲۰۰۶، و مشاور معلولیت در دولت #باراک_اوباما متاسفانه روز چهارم مارس امسال در سن ۷۶ سالگی از دنیا رفت.
#نگین_حسینی #حقوق_معلولیت
تا جمهوری مرگ و قتل همچنان نفس می‌کشد، من:
۱. خبرهای #خودکشی را به سادگی باور نمی‌کنم.
۲. جمهوری نکبت را دلیل اصلی همه مرگ‌های خودخواسته، مرگ‌های خودنخواسته، سرطان‌ها، سکته‌ها، بیماری‌ها، تصادفات منجر به فوت و‌سایر اشکال پایان زندگی می‌دانم.
۳. زندگی زیر سایه جمهوری اسلامی یعنی کشته‌شدن به شیوه‌های مختلف.
حتی اگر اسمش #مرگ_خود_خواسته باشد، این کاری است که رژیم با همه آدم‌های #غیر_خودی‌اش می‌کند؛ اگر آنها را مستقیم با گلوله نکشد، در زندان‌های بزرگ و کوچک گرفتار و محکوم‌شان می‌کند به مرگ تدریجی، یا واکسن را ازشان دریغ می‌کند، یا آزادی نفس کشیدن را از آنها می‌گیرد، و خلاصه چنان به روز آدمیان می‌آورد که حلقه دار را خودشان به گردن بیاویزند…

کارگردانیِ کشتن تو در جای دیگری بود، دست‌های تو فقط آخرین سکانس را بازی کرد.

#نگین_حسینی #کیومرث_پوراحمد #زن_زندگی_آزادی #همه_کشته_شدگان
روز + نامه - نگین حسینی pinned «تا جمهوری مرگ و قتل همچنان نفس می‌کشد، من: ۱. خبرهای #خودکشی را به سادگی باور نمی‌کنم. ۲. جمهوری نکبت را دلیل اصلی همه مرگ‌های خودخواسته، مرگ‌های خودنخواسته، سرطان‌ها، سکته‌ها، بیماری‌ها، تصادفات منجر به فوت و‌سایر اشکال پایان زندگی می‌دانم. ۳. زندگی زیر سایه…»
تایید حکم قصاص بدون در نظر گرفتن معلولیت
نگاهی به پرونده #محمد_قبادلو
مطلب کامل در پست بعدی @neginpapet
این مطلب را برای صفحه اینستاگرامی به توان یک نوشتم و در اینجا بازنشر می‌کنم:

تایید حکم قصاص، بدون در نظر گرفتن معلولیت ذهنی

کمیته حقوق افراد دارای معلولیت سازمان ملل در سال ۲۰۱۷، با ارسال ملاحظات نهایی بر گزارش اولیه جمهوری اسلامی ایران در مورد قانون جامع حمایت از حقوق #افراد_دارای_معلولیت به نکته مهمی اشاره کرده که خلاء آن در قوانین جمهوری اسلامی دیده می‌شود: حق برخورداری از روند دادرسی عادلانه در محاکم صالحه و خطر #اعدام برای افرادی که با #بیماری‌های_روانی و شرایط متفاوت ذهنی زندگی می‌کنند. در ملاحظات این کمیته (شماره‌های ۲۲ و ۲۳) آمده است: «کمیته نگران این مساله است که افراد دارای معلولیت به ویژه افراد دارای معلولیت روان و/یا ذهنی ممکن است به دلیل نبود امکانات مناسب در جریان #روند_دادرسی، بیشتر در معرض #حکم_اعدام قرار گیرند.کمیته به دولت عضو توصیه می‌کند تمهیداتی برای جایگزینی اعدام به عنوان مجازات در نظر گیرد و تضمین کند که افراد دارای معلولیت در معرض سلب حیات خودسرانه قرار نگیرند.»

وضعیتی که حالا محمد قبادلو با آن روبروست، دقیقا آینه نگرانی کمیته حقوق افراد دارای معلولیت سازمان ملل است. محمد، جوانی حدودا ۲۲ ساله، متهم است که در اعتراضات پس از قتل #مهسا_امینی، استوار #فرید_کرم_پور از پرسنل نیروی انتظامی را با ماشین زیر گرفته است. حکم_قصاص محمد در حالی در #دیوان_عالی_کشور تایید شده که او از سال‌ها پیش تشخیص بیماری #دوقطبی گرفته و حتی به همین دلیل، با گرفتن کارت قرمز سربازی، از خدمت معاف شد. هرچند که محمد قبادلو بطور رسمی به عنوان یک بیمار اعصاب و روان تشخیص گرفته و پرونده روانپزشکی دارد، متاسفانه این شرایط او مورد توجه دادگاه و دیوان عالی کشور قرار نگرفته است.

#حبیب_دانشور که چند روزی با محمد قبادلو در یک زندان بوده، اخیرا در یادداشتی خطاب به او نوشت: «یادت هست که یک روز با یکی از هم‌بندی‌ها دعوایت شد و بی‌دلیل به صورتش ضربه زدی؟ شب به انفرادی بردندت. فردا صبح که برگشتی، بدون این که عذرخواهی کنی، با همان یک نفر شوخی کردی و نخندید. آن لحظه هیچ کس به شوخی‌هایت نخندید. یکی از هم‌اتاقی‌هایت گفت لازم است اول عذرخواهی کنی و بعد فازِ رفاقت بگیری. یادت نبود. هیچ چیزی یادت نبود از دیشب و کل ماجرا را بچه‌های اتاق برایت تعریف کردند. یادت هست محمدِ ما؟»

پرونده محمد قبادلو نمونه روشنی است از تضییع حقوق افراد دارای شرایط خاص روانی و ذهنی در دادگاه‌های جمهوری اسلامی. جان یک فرد معلول ذهنی در خطر است!

#نگین_حسینی #محمد_قبادلو
#حقوق_معلولیت #دادرسی_عادلانه
ویدیوی بالا به زیبایی واقعیت #افسردگی را به تصویر کشیده است. بارانی که همه جا و همه حال روی زن می‌بارد، تعبیری از هجوم افسردگی است که او را هرگز تنها نمی‌گذارد: در قطار، در تنهایی، در جمع، موقع کار کردن، موقع خوردن و آشامیدن، موقع انتظار کشیدن... وقتی که دیگران با تمرکز و آرامش کارهای‌شان را پیش می‌برند، این زن باید زیر بارش افسردگی پا به پای آنها کار کند و نتیجه یا دستاورد همسان با آنها داشته باشد.

افسردگی بی‌وقفه روی هر ثانیه زندگی او فرود می‌آید؛ داخل بشقابش می‌بارد و غذایش را زهر مار می‌کند، کاغذهای کاری‌اش را خراب می‌کند، و حتی در #رستوران هم راحتش نمی‌گذارد. اطرافیان از حجم ناپسندی که زن را احاطه کرده، به تنگ می‌آیند و چشم چرخاندن‌ها و سر تکان‌دادن‌ها شروع می‌شود، چراکه حضور آدمی گرفتار افسردگی برایشان خوشایند نیست. گارسون از زن می‌خواهد که رستوران را ترک کند. زن در خیابان چترش را باز می‌کند اما باران افسردگی همچنان روی سر و صورتش می‌بارد...

در امریکا، افسردگی‌هایی که (با تایید متخصص) منجر به #ناتوانی در انجام امور عادی زندگی می‌شوند، در زمره #معلولیت‌ها قرار گرفته‌اند و #قانون_امریکاییان_دارای_معلولیت از آنها حمایت می‌کند. افسردگی یکی از غم‌انگیزترین شرایطی است که انسان‌های زیادی با آن زندگی می‌کنند؛ غم‌انگیز است زیرا زندگی را از معنا تهی می‌کند و فرد را به گوشه‌هایی تاریک می‌راند که گاه حتی روزنه‌ای از نور هم بدان نمی‌تابد. مراقب آدم‌های افسرده اطرافمان باشیم!

او می‌خندد اما کسی درونش همواره سوگوار است...

#نگین_حسینی #حقوق_معلولیت #افسردگی_ناتوان_کننده
@neginpaper
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
واقعیت افسردگی
(مطلب اصلی در پست قبلی)
@neginpaper
بی‌پناهان علیه بی‌پناهان

پیش از هر حرفی بگویم که این نوشته، یک تحلیل تخصصی نیست؛ که بدون تردید برای انجام چنین کاری، تخصص لازم است و پرداختنِ چند وجهی به جوانب مختلفِ امر. من فقط به عنوان یک کنشگر، با سابقه روزنامه‌نگاری و تدریس در علوم ارتباطات به این موضوع می‌پردازم.

در همه این سال‌هایی که در حوزه کنشگری کار کرده‌ام و به خصوص در یک سال اخیر، بیشتر به این نکته پی بردم که برانگیختن نفرت مردم از هم و خشم آنها نسبت به یکدیگر اولا چقدر آسان است و دوم، چقدر کاربردی است. حکومت‌های تمامیت‌خواه این تخصص را دارند که مردم را از هم متنفر کنند تا خشمِ انباشته‌ای که باید در جای درستش (روی حکومت) خالی شود، روی سر خود مردم ببارد و حکومت این وسط، از آبی که گل‌آلود کرده، ماهی بگیرد. به نظرم ماجرای #افغانستانیها در ارتباط با همین نیروی #خشم و #نفرت طراحی شده و لایه‌هایی دارد که از دید مردمِ آماده انفجار، پنهان است.

احتمالا جریانی حساب‌شده در حال کار روی این #پروژه است: باز کردن #مرزها و ورود بیشتر افغانستانی‌ها از یک طرف، و تبلیغات منفی و هدایت احساسات عمومی #مردم_ایران به سمت نفرت و خشم از #مهاجران افغانستانی از سوی دیگر. این دو پروژه دارند به موازات هم کار می‌کنند. تا اینجا نتیجه این شده که افغانستانی‌ها هر روز بیشتر و خطرناکتر از قبل، مورد حملات زبانی و حتی فیزیکی قرار می‌گیرند. ویدیویی از پسر جوان ایرانی که پیرمردی افغانستانی را روی زمین نشانده و به سر و صورتش چک می‌زند و فحاشی می‌کند، دل هر «آدمی» را به درد می‌آورد. اما همین رفتار شنیع، احتمالا هدف اصلی پروژه‌ای است که آن را #اتاق_فکر معینی با هدفی خاص به راه انداخته است.

ما مردم ایران سال‌های زیادی‌ست که میزبان مردم ستمدیده افغانستان بوده‌ایم. به آنها که مرگ را جلوی چشمانشان دیده‌اند و از وحشتی غیرقابل توصیف به کشور مجاور پناه آورده‌اند، #امنیت نسبی داده‌ایم. از بی‌مدرک بودن بسیاری از آنها شاکی بوده‌ایم اما در کنارش، از همان بی‌مدرک‌ها مفت و مجانی کار کشیده‌ایم، چون دست‌شان به جایی بند نبوده که شکایتی کنند. کدام ساختمان در تهران و شهرهای دیگر هست که بدون #کارگران_افغانستانی بالا نرفته باشد؟! جمهوری اسلامی به بسیاری از فرزندان‌مهاجران افغانستان #اجازه_تحصیل نداده است. جرم و جنایاتی که برخی مردم افغانستانی مرتکب شده‌اند، به پای همه‌شان نوشته شده. اینها هر کدام داستانی بی‌نهایت تلخ دارد؛ درست عین همان ماجراهایی که در فیلم‌ها و کتاب‌ها، مثلا از برخورد با ژاپنی‌ها در امریکای زمان جنگ جهانی دوم یا برخورد با ایرانی‌های مقیم امریکا بعد از جریان #گروگانگیری کارکنان #سفارت_امریکا می‌بینیم و می‌خوانیم و به غایت متاسف می‌شویم؛ بدون آن که فکر کنیم در تاریخ امروز، بسیاری از ما در سمت تاریک همان داستان‌ها ایستاده‌ایم.

در شرایط دشوار اقتصادی و سیاسی که هر روز رو به وخامت می‌رود، به نظرم موضوع برخورد مستقیم با مهاجران اففانستان در دستور کار اتاق فکر حکومت قرار گرفته است. زیر بار زندگی سخت، اقتصاد رو به زوال، تورم افسارگسیخته، #گرانی وحشتناک، رشد هر روزه #خط_فقر به سمت بالا و بلعیدن شمار بیشتری از خانواده‌ها، فقدان آزادی‌های سیاسی و اجتماعی و فردی، سرکوب‌های گسترده، تضییع حقوق گروه‌های در حاشیه‌نگه داشته شده و ده‌ها مشکل دیگر، مردم ایران چهل سال است که نفرت و خشم را در خود انباشته می‌کنند؛ احساساتی که منشاء و سرچشمه آن، ناکارآمدی حکومت و ظلم و فساد گسترده آن است. این نفرت و خشم در یک سال اخیر، با ماجراهای پس از کشتن #مهسا_امینی و افزودن فشار به مردم و به خصوص #زنان به اوج خود رسیده. همزمان، ناگهان پروژه افغانستانی‌ها از راه می‌رسد تا جریان نفرت و خشم عمومی به سوی مردم افغانستان هدایت شود: مردم علیه مردم. ایرانی‌های زیادی به جای آن که یقه مسئولانی را بگیرند که در فراهم کردن حداقل‌های زندگی مردم درمانده‌اند اما تخصصی کم‌نظیر برای تولید و انباشت ثروت شخصی و خانوادگی پیدا کرده‌اند، به بی‌پناهانی حمله می‌کنند که خود قربانی جریان‌های دیگر سیاسی بوده و هستند؛ بی‌پناهان علیه بی‌پناهان. بقیه در پست بعدی
همیشه گروهی افراطی وجود دارند که آماده خشونت‌اند. آنها با واسطه‌هایی، به جریان‌های قدرت می‌رسند و پتانسیل خشونت‌زایی‌شان از سمت و سوی نظام‌حاکم هدایت می‌شود؛ در حالی که بسیاری‌شان حتی خبر ندارند که ملعبه دست قدرتی بالاترند. آنها از #قلدری، #زورگویی و تحمیل #خشونت زبانی و فیزیکی لذت می‌برند؛ چه در خانه و با اعضای ضعیف‌تر و چه در جامعه با گروه‌هایی که هدف حکومتِ سرکوبگر قرار گرفته‌اند. فقط کافی‌ست فضای خشونت‌ورزی برایشان فراهم شود، به راحتی می‌توانند دست به هر عملی بزنند. اما گروه دوم، تعداد بیشتری هستند که دنبال منفعت بیشترند و به راحتی دستکاری فکری می‌شوند. آنها شاید دست به خشونت فیزیکی نزنند اما کسانی‌اند که دورِ کتک‌زن‌ها معرکه می‌گیرند و برایشان دست می‌زنند. پسری که در ویدیو آن مرد افغانستانی را کتک می‌زند، نمونه‌ای از گروه اول است و مردمی که دور او جمع شده‌اند بی‌آنکه اعتراضی کنند، گروه بزرگتر دوم هستند. این دو گروه در اتحاد با هم، دانسته و نادانسته، حکومت را برای اجرای پروژه‌هایش یاری می‌کنند.

دشمن‌سازی از درون و بیرون، سیاست آشنای جمهوری اسلامی در طول چهار دهه گذشته بوده است؛ چراکه فضای کینه و نفرت، قیچی تیزی است که نخ‌های اتحاد را به راحتی پاره می‌کند. جامعه پاره‌پاره شده‌و به خصوص در رقابتی نفسگیر برای بقا و بهره‌بردن از محدود منابع باقی‌مانده، حس همدلی را از دست می‌دهد و فرد به جای جنگ با قدرتی که منابع و نعمت‌ها را به حداقل رسانده است، ناخن در چشم بغل‌دستی می‌کند تا ریزه‌نانی که برایش باقی مانده، نصیب دیگری نشود. حال اگر این بغل‌دستی از جای دیگری آمده باشد، که دیگر هیچ! باید دائما تحقیر شود و مثل امروز، کار به تهدیدهای جانی بکشد. جامعه‌ای که چهار دهه است در تقلا برای حداقل‌های معیشتی به سر برده، عامدا به سمتی هدایت شده تا از دردها و زخم‌های بی‌شمارش، همدلی و همدردی نیاموزد؛ بلکه یاد بگیرد که برای التیام زخم‌هایش باید به دیگریِ فرودست‌تر زخم بزند و او را براند. زخم زدن به یکدیگر، کار حکومت مستبد را آسان می‌کند. مردم جلاد خودشان خواهند شد و حکومت از این فضای پرکینه و نفرت و بدخواهی، فربه‌تر و جایش محکم‌تر می‌شود.

متاسفانه پروژه مهاجران افغانستانی به تلخ‌ترین بخش‌هایش نزدیک می‌شود و خبرهای ناگوار خواهد آمد؛ اتفاق‌هایی که جز نفرت میان مردم دو ملت حاصلی نخواهد داشت؛ و البته حاصلی که منظورِ گردانندگان این پروژه است. در نهایت، از دل این نفرت و خشم چه بیرون خواهد آمد؟ جمهوری اسلامی از پیاده کردن سناریوی افزایش مهاجران افغانستانی و افزایش خشم و نفرت مردم دنبال چیست؟ من هم مانند خیلی‌ها جواب قطعی برای این سوال‌ها ندارم اما به این فکر می‌کنم که انسان‌های متنفر از دیگری و زخم‌دیده از دیگری، به نیروهایی برای سرکوبگریِ مستقیم و غیرمستقیم تبدیل می‌شوند.

#نگین_حسینی #روزنامه #تاریخ_ستم #مهاجران_بی_پناه
HTML Embed Code:
2024/04/26 09:50:11
Back to Top