TG Telegram Group & Channel
مرورگر | Moroorgar | United States America (US)
Create: Update:

سفید روی سفیدی!

پروانه اعتمادی همیشه خلاف جریان بود! وقتی به عضویت تالار قندریز درآمد با این‌که می‌دانست نقاشی آبستره روش تثبیت‌شده‌ی آن حلقه‌ی هنری‌ست اصرار کرد که به جای آبستره، فیگوراتیو کار کند؛ به قول خودش می‌خواست با یک ذهنیت آبستره نقاشی فیگوراتیو بکشد چون آبستره را برای خودش نوعی بن‌بست می‌دانست که به فرمالیسم محض می‌انجامد؛ وقتی در اواخر دهه‌ی شصت تازه نمایشگاه گذاشتن داشت دوباره مجاز و باب می‌شد برای مدتی قابل توجه نمایشگاه گذاشتن را کنار گذاشت‌! این سرکشی و لجبازی و برخلاف مسیر متعارف حرکت کردن از جوانی با او بود و برای همین هم بود که شش ماه بیشتر در دانشکده‌ی هنرهای زیبا دوام نیاورد.

اعتمادی دوره‌ی کوتاهی در پانزده‌-شانزده‌سالگی شاگرد محصص بود اما در مجموع خودش را نقاشی خودساخته می‌دید. جایی در مورد خودش گفته بود: «در خانواده‌ی هنرپروری بزرگ نشدم. نمی‌توانستم متوقع باشم که مورد تشویق قرار بگیرم، تمام ذوقی که داشتم این بود که مورد تکذیب قرار نگیرم! پدرم تنها کسی در خانواده بود که لااقل با کارم مخالفتی نکرد و چون مخالفت نکرده، می‌توانم بگویم که مشوق من بوده است!»

اعتمادی چهار دوره‌ی‌ متمایز را در نقاشی پشت سر گذاشت. از نقاشی با متریالِ سیمان و رنگ روغن شروع کرد و بعد به مدادرنگی و پاستل رسید و در دوره‌ی آخر به کولاژهایی رسید که درواقع نوعی بازگشت به همان آبستره‌ی محضی بود که در آغاز دوران کاری‌اش از آن گریزان شده بود.

اعتمادی با همان لجبازی همیشگی در مصاحبه‌های اندکی که از او باقی مانده هر گونه تأثیر خارجی بر نقاشی‌هایش را کتمان می‌کند «من تن نمی‌دهم که مثل یک نقاش جهان سومی دائم با معیارهای اروپایی و امریکایی مقایسه شوم…» با این‌حال رد تأثیر نقاشان و مکتب‌های مختلفی بر آثار او در دوره‌های کاری مختلفش دیده می‌شود؛ از سزان و ماتیس و جورجو موراندو تا نقاشی ایرانی و از پرینت‌های ژاپنی تا پاپ آرت.

جابجاشدگی عنصر ‌تکرارشونده‌ی کارهای اوست. به قول خودش وقتی سر بریده‌ی یک گوسفند را روی یک حریر سفید نشان می‌داد می‌خواست مؤکد کند که جای این سر روی تن حیوان است و در دل طبیعت و این مفهوم در اکثر کارهای او در دوره‌های مختلف کاری‌اش بسط یافته. این آثار میان حضور و غیاب، میان فیگور و آبستره و میان جهان‌های متناقضی که انسان ایرانی در دهه‌های گذشته در آن‌ها زیسته‌، حرکت می‌کنند و به زندگی‌شان ادامه می‌دهند.

یکی از ایده‌ها‌ی مرکزی دوران مداد رنگی پروانه‌ اعتمادی «نشاندن سفید روی سفیدی» بود و حالا خودش نیز به سفیدی مرگ پیوسته است!

✍🏻 علیرضا اکبری



#پروانه_اعتمادی

@moroor_gar

https://shorturl.at/3PZdC

سفید روی سفیدی!

پروانه اعتمادی همیشه خلاف جریان بود! وقتی به عضویت تالار قندریز درآمد با این‌که می‌دانست نقاشی آبستره روش تثبیت‌شده‌ی آن حلقه‌ی هنری‌ست اصرار کرد که به جای آبستره، فیگوراتیو کار کند؛ به قول خودش می‌خواست با یک ذهنیت آبستره نقاشی فیگوراتیو بکشد چون آبستره را برای خودش نوعی بن‌بست می‌دانست که به فرمالیسم محض می‌انجامد؛ وقتی در اواخر دهه‌ی شصت تازه نمایشگاه گذاشتن داشت دوباره مجاز و باب می‌شد برای مدتی قابل توجه نمایشگاه گذاشتن را کنار گذاشت‌! این سرکشی و لجبازی و برخلاف مسیر متعارف حرکت کردن از جوانی با او بود و برای همین هم بود که شش ماه بیشتر در دانشکده‌ی هنرهای زیبا دوام نیاورد.

اعتمادی دوره‌ی کوتاهی در پانزده‌-شانزده‌سالگی شاگرد محصص بود اما در مجموع خودش را نقاشی خودساخته می‌دید. جایی در مورد خودش گفته بود: «در خانواده‌ی هنرپروری بزرگ نشدم. نمی‌توانستم متوقع باشم که مورد تشویق قرار بگیرم، تمام ذوقی که داشتم این بود که مورد تکذیب قرار نگیرم! پدرم تنها کسی در خانواده بود که لااقل با کارم مخالفتی نکرد و چون مخالفت نکرده، می‌توانم بگویم که مشوق من بوده است!»

اعتمادی چهار دوره‌ی‌ متمایز را در نقاشی پشت سر گذاشت. از نقاشی با متریالِ سیمان و رنگ روغن شروع کرد و بعد به مدادرنگی و پاستل رسید و در دوره‌ی آخر به کولاژهایی رسید که درواقع نوعی بازگشت به همان آبستره‌ی محضی بود که در آغاز دوران کاری‌اش از آن گریزان شده بود.

اعتمادی با همان لجبازی همیشگی در مصاحبه‌های اندکی که از او باقی مانده هر گونه تأثیر خارجی بر نقاشی‌هایش را کتمان می‌کند «من تن نمی‌دهم که مثل یک نقاش جهان سومی دائم با معیارهای اروپایی و امریکایی مقایسه شوم…» با این‌حال رد تأثیر نقاشان و مکتب‌های مختلفی بر آثار او در دوره‌های کاری مختلفش دیده می‌شود؛ از سزان و ماتیس و جورجو موراندو تا نقاشی ایرانی و از پرینت‌های ژاپنی تا پاپ آرت.

جابجاشدگی عنصر ‌تکرارشونده‌ی کارهای اوست. به قول خودش وقتی سر بریده‌ی یک گوسفند را روی یک حریر سفید نشان می‌داد می‌خواست مؤکد کند که جای این سر روی تن حیوان است و در دل طبیعت و این مفهوم در اکثر کارهای او در دوره‌های مختلف کاری‌اش بسط یافته. این آثار میان حضور و غیاب، میان فیگور و آبستره و میان جهان‌های متناقضی که انسان ایرانی در دهه‌های گذشته در آن‌ها زیسته‌، حرکت می‌کنند و به زندگی‌شان ادامه می‌دهند.

یکی از ایده‌ها‌ی مرکزی دوران مداد رنگی پروانه‌ اعتمادی «نشاندن سفید روی سفیدی» بود و حالا خودش نیز به سفیدی مرگ پیوسته است!

✍🏻 علیرضا اکبری



#پروانه_اعتمادی

@moroor_gar

https://shorturl.at/3PZdC


>>Click here to continue<<

مرورگر | Moroorgar






Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)


Fatal error: Uncaught TypeError: shuffle(): Argument #1 ($array) must be of type array, null given in /var/www/hottg/post.php:352 Stack trace: #0 /var/www/hottg/post.php(352): shuffle() #1 /var/www/hottg/route.php(63): include_once('...') #2 {main} thrown in /var/www/hottg/post.php on line 352