Channel: کانال عبدالعزیز مولودی
Forwarded from کردستان نامه
🔶 خطاب به کسانی که اورمیه(ارومیه) را "شهر ترکها" و ساکنان کرد آن را "مهاجر و مهاجم" میدانند.
✍ اسماعیل شمس
🔻بارها در این کانال نوشتهام که وظیفه تاریخدان نبش قبر گذشته و تلاش برای احیای تاریخ و مهندسی دوباره جغرافیا و جامعه بر پایه آن نیست که این ره به ناکجاآبادی به نام فاشیسم میرسد و نتیجهاش جز سقوط جمعی نیست؛ اما چه باید کرد که برخی نژادپرستان بنابر مصالح و منافع شخصی و ایدئولوژیک، با ارائه روایتی وارونه از تاریخ، سبب ایجاد تفرقه و تنفر میان مردمی میشوند که مجال مراجعه به متون تاریخی و شناخت دقیق تاریخ خود را ندارند. یکی از اهداف کانال کردستاننامه بازخوانی تاریخ برای جلوگیری از رواج تنفر قومی و تفرقهاندازی میان مردمانی معمولی است که قرنها با ملاک قراردادن اکنون و آینده خود در کنار هم زندگی کردهاند و برایشان گذشته و تفاوت زبان و مذهب در اولویت نبوده است.این یادداشت پاسخ به کسانی است که شهر اورمیه را که نماد رنگینکمان فرهنگی و زبانی در طول تاریخ بوده به شهر یک قوم خاص تقلیل دادهاند که از قضا آخرین کسانی بودهاند که وارد آن شدهاند. آنان با تقسیم ساکنان شهر به دو گروه اصلی و بومی(ترک) و مهاجر و مهاجم(کرد و بقیه) بساط تنفر و تفرقه را میان مردم عادی کوچه و بازار راه انداختهاند و بیم آن میرود که با تکرار این مطالب، امنیت و وحدت مردم را به خطر اندازند.
🔻در اینجا خطاب به تفرقه افکنان و مبلغان نفرتپراکنی قومی میگویم،یک بار مطالب منابع عربی و فارسی [و نه کردی] را بخوانید تا بدانید که کردها دستکم از هزار سال پیش ساکن اورمیه بودهاند و به قول شما مهاجمان کرد و مهاجرانی از کردستان عراق و ترکیه در دوره معاصر نیستند. نیاکان بسیاری از مردم ترک این شهر هم به لحاظ نژادی ترک نیستند و در گذشته دیلمی و آذری و تات و ... بودهاندکه در دوران حاکمیت سلجوقیان و دیگر حکومتهای ترک بر آذربایجان زبانشان ترکی شده است. لطفاً نگاهی به نوشته سنگ قبر ابن یزدانیار کردی ارموی(وفات: ٣٢٣ق) بیندازید و یکی از تٱلیفات شیخ بن صوفی الیاس کردی ارموی را در لینک B2n.ir/m30588 بخوانید و این همه جعل و دروغ تاریخی را در میان مردم بیخبر از منابع تخصصی تاریخ نگسترانید.دستکم چند صفحه از تاریخ ابناثیر را در ذیل سالهای ذکرشده که در ادامه آمده است، ببینید تا بدانید چه کسانی در هزار سال پیش از اورمیه دفاع میکردند.
🔻در سال 429ق/1038م غزها به فرماندهی بوقا، کوکتاش، منصور و دانا به آذربایجان هجوم بردند و ابتدا به مراغه حمله کردند؛ مسجد جامع آنجا را سوزاندند و شمار زیادی از مردم و کردهای هذبانی را کشتند و ساکنان شهر را دچار رعب و وحشت کردند. وهسودان بن محمد روادی کردی حاکم آذربایجان و خواهرزادهاش، ابوالهیجا بن ربیب الدوله هذبانی کردی، فرمانروای اورمیه به جنگ غزها رفتند و آنان را از آذربایجان بیرون کردند.به دنبال آن بوقا به ری و منصور و کوکتاش به همدان برگشتند.بقیه غزها هم به ارمینیه هجوم بردند و پس از قتل و غارت مردم آنجا، دوباره به اورمیه و مناطق اطراف آن آمدند و باز هم غارت کردند و جمعیت زیادی از کردها را کشتند. وهسودان در سال 432ق/1041م شماری از رٶسای غز را غافلگیر کرد و در یک مهمانی کشت.ابوالهیجا بن ربیبالدوله نیز غزها را تعقیب کرد و از آذربایجان بیرون راند.آنان به سمت هکاری و وان فرار کردند و در آنجا نیز بساط کشتار و غارت بهراه انداختند. غزها در فاصله سالهای 433 تا 435ق/1042 تا 1044م دیاربکر، موصل و سایر شهرهای جزیره را غارت کردند و هزاران نفر را کشتند. قرواش عقیلی، فرمانروای عرب موصل با مروانیان و عنازیان کرد و سایر قدرتهای منطقهای علیه غزها متحد شد و آنان را شکست داد و به روایتی سه هزار نفر از آنها را کشت و بقیه به دیاربکر و از آنجا به آذربایجان بازگشتند. پس از آن قرواش در نامهای به ابوالهیجا شکست غزها را به اطلاع او رساند. ابوالهیجا به پیکی که نامه را آورده بود، گفت: «این، شگفت انگیز است؛ هنگامی که غزها به سرزمین من (اورمیه) رسیدند،روی پلی ایستادم که از کنار آن میگذشتند و کسی را گماشتم که آنها را بشمارد؛ تعدادشان بالغ بر ۳۰ هزار نفر بود. وقتی که آنان پس از شکست در موصل به اورمیه بازگشتند، به ۵ هزار نفر نمیرسیدند و لابد این ۲۵ هزار نفر همان کسانی هستند که توسط قرواش کشته شده و یا در راه مرده اند».این روایت به خوبی نشان میدهد که کردهای اورمیه مانند دیگر ساکنان ترکزبان و نه "ترکنژاد" آن مهاجم و مهاجر نیستند و ساکنان بومی شهر میباشند.
🔻و اما حرف آخر، تاریخ نیاکان ما هرچه بوده، گذشته است و کسی حق ندارد با احیای جنگهای گذشته، همزیستی جمعی را به خطر اندازد و خود را خونخواه بخشی از مردم هزار سال پیش و قبل و بعدش بداند و انتقامشان را از بخشی از مردم کنونی بگیرد و تاریخ را بر پایه ایدئولوژی دلخواه خود بازسازی کند.
https://hottg.com/kurdistanname
✍ اسماعیل شمس
🔻بارها در این کانال نوشتهام که وظیفه تاریخدان نبش قبر گذشته و تلاش برای احیای تاریخ و مهندسی دوباره جغرافیا و جامعه بر پایه آن نیست که این ره به ناکجاآبادی به نام فاشیسم میرسد و نتیجهاش جز سقوط جمعی نیست؛ اما چه باید کرد که برخی نژادپرستان بنابر مصالح و منافع شخصی و ایدئولوژیک، با ارائه روایتی وارونه از تاریخ، سبب ایجاد تفرقه و تنفر میان مردمی میشوند که مجال مراجعه به متون تاریخی و شناخت دقیق تاریخ خود را ندارند. یکی از اهداف کانال کردستاننامه بازخوانی تاریخ برای جلوگیری از رواج تنفر قومی و تفرقهاندازی میان مردمانی معمولی است که قرنها با ملاک قراردادن اکنون و آینده خود در کنار هم زندگی کردهاند و برایشان گذشته و تفاوت زبان و مذهب در اولویت نبوده است.این یادداشت پاسخ به کسانی است که شهر اورمیه را که نماد رنگینکمان فرهنگی و زبانی در طول تاریخ بوده به شهر یک قوم خاص تقلیل دادهاند که از قضا آخرین کسانی بودهاند که وارد آن شدهاند. آنان با تقسیم ساکنان شهر به دو گروه اصلی و بومی(ترک) و مهاجر و مهاجم(کرد و بقیه) بساط تنفر و تفرقه را میان مردم عادی کوچه و بازار راه انداختهاند و بیم آن میرود که با تکرار این مطالب، امنیت و وحدت مردم را به خطر اندازند.
🔻در اینجا خطاب به تفرقه افکنان و مبلغان نفرتپراکنی قومی میگویم،یک بار مطالب منابع عربی و فارسی [و نه کردی] را بخوانید تا بدانید که کردها دستکم از هزار سال پیش ساکن اورمیه بودهاند و به قول شما مهاجمان کرد و مهاجرانی از کردستان عراق و ترکیه در دوره معاصر نیستند. نیاکان بسیاری از مردم ترک این شهر هم به لحاظ نژادی ترک نیستند و در گذشته دیلمی و آذری و تات و ... بودهاندکه در دوران حاکمیت سلجوقیان و دیگر حکومتهای ترک بر آذربایجان زبانشان ترکی شده است. لطفاً نگاهی به نوشته سنگ قبر ابن یزدانیار کردی ارموی(وفات: ٣٢٣ق) بیندازید و یکی از تٱلیفات شیخ بن صوفی الیاس کردی ارموی را در لینک B2n.ir/m30588 بخوانید و این همه جعل و دروغ تاریخی را در میان مردم بیخبر از منابع تخصصی تاریخ نگسترانید.دستکم چند صفحه از تاریخ ابناثیر را در ذیل سالهای ذکرشده که در ادامه آمده است، ببینید تا بدانید چه کسانی در هزار سال پیش از اورمیه دفاع میکردند.
🔻در سال 429ق/1038م غزها به فرماندهی بوقا، کوکتاش، منصور و دانا به آذربایجان هجوم بردند و ابتدا به مراغه حمله کردند؛ مسجد جامع آنجا را سوزاندند و شمار زیادی از مردم و کردهای هذبانی را کشتند و ساکنان شهر را دچار رعب و وحشت کردند. وهسودان بن محمد روادی کردی حاکم آذربایجان و خواهرزادهاش، ابوالهیجا بن ربیب الدوله هذبانی کردی، فرمانروای اورمیه به جنگ غزها رفتند و آنان را از آذربایجان بیرون کردند.به دنبال آن بوقا به ری و منصور و کوکتاش به همدان برگشتند.بقیه غزها هم به ارمینیه هجوم بردند و پس از قتل و غارت مردم آنجا، دوباره به اورمیه و مناطق اطراف آن آمدند و باز هم غارت کردند و جمعیت زیادی از کردها را کشتند. وهسودان در سال 432ق/1041م شماری از رٶسای غز را غافلگیر کرد و در یک مهمانی کشت.ابوالهیجا بن ربیبالدوله نیز غزها را تعقیب کرد و از آذربایجان بیرون راند.آنان به سمت هکاری و وان فرار کردند و در آنجا نیز بساط کشتار و غارت بهراه انداختند. غزها در فاصله سالهای 433 تا 435ق/1042 تا 1044م دیاربکر، موصل و سایر شهرهای جزیره را غارت کردند و هزاران نفر را کشتند. قرواش عقیلی، فرمانروای عرب موصل با مروانیان و عنازیان کرد و سایر قدرتهای منطقهای علیه غزها متحد شد و آنان را شکست داد و به روایتی سه هزار نفر از آنها را کشت و بقیه به دیاربکر و از آنجا به آذربایجان بازگشتند. پس از آن قرواش در نامهای به ابوالهیجا شکست غزها را به اطلاع او رساند. ابوالهیجا به پیکی که نامه را آورده بود، گفت: «این، شگفت انگیز است؛ هنگامی که غزها به سرزمین من (اورمیه) رسیدند،روی پلی ایستادم که از کنار آن میگذشتند و کسی را گماشتم که آنها را بشمارد؛ تعدادشان بالغ بر ۳۰ هزار نفر بود. وقتی که آنان پس از شکست در موصل به اورمیه بازگشتند، به ۵ هزار نفر نمیرسیدند و لابد این ۲۵ هزار نفر همان کسانی هستند که توسط قرواش کشته شده و یا در راه مرده اند».این روایت به خوبی نشان میدهد که کردهای اورمیه مانند دیگر ساکنان ترکزبان و نه "ترکنژاد" آن مهاجم و مهاجر نیستند و ساکنان بومی شهر میباشند.
🔻و اما حرف آخر، تاریخ نیاکان ما هرچه بوده، گذشته است و کسی حق ندارد با احیای جنگهای گذشته، همزیستی جمعی را به خطر اندازد و خود را خونخواه بخشی از مردم هزار سال پیش و قبل و بعدش بداند و انتقامشان را از بخشی از مردم کنونی بگیرد و تاریخ را بر پایه ایدئولوژی دلخواه خود بازسازی کند.
https://hottg.com/kurdistanname
Google Books
الاول من كتاب حاشية ملا شيخ بن الصوفي الياس الكردي
1 / 2
توسعه نیافتگی سیاسی استان آذربایجان غربی
عبدالعزیز مولودی
ایران اگر چه در برخی از زمینه ها به مراتبی از توسعه دست یافته است، اما از نظر سیاسی هنوز در ابتدای راه توسعه است. نمودهای این توسعه نیافتگی را در دور شدن کشور از ملاک ها و ضوابط توسعه سیاسی می توان دید. به عنوان مثال عدم وجود احزاب سیاسی واقعی در حوزه سیاسی، حضور وغلبه نظامیان در این حوزه و به محاق رفتن جامعه مدنی مهمترین ملاک ها در این زمینه است. طبعا موارد بیشتر از مثالهایی است که در اینجا عنوان شده و صاحب نظران سیاسی در دانشگاه، مطبوعات علمی و عمومی و رسانه ها در این مورد بسیار گفته و نوشته اند.
استان آذربایجان غربی در این زمینه یکی از فقیرترین استانهای کشور محسوب می شود که به مراتب از بحث توسعه در بعد سیاسی باز مانده و به مدد وجود نیروهای تندرو قومی در سطوح مختلف مدیریتی، اجتماعی و حتی سیاسی به نظر می رسد سیر قهقرایی طی می کند. از نمودهای واقعی چنین وضعیتی، شکل گیری موجی از نفرت پراکنی قومی در ارومیه بعد از اعلام نتیجه انتخابات اخیر برای مجلس است که در آن دو تن از سه نماینده این شهر از میان شهروندان کرد راهی مجلس شدند و بدنبال آن حامیان آنها به شادی عمومی پرداختند که مرسوم رفتارهای انتخاباتی است. برخی از افراد با عنوان کردن اینکه استان دچار خسارت زیادی می شود پیشا پیش و بدون هیچ دلیلی به پیشگویی پرداخته و با نگاهی از بالا ادعا کردند که گویا افراد منتخب مدت زیادی لازم است تا با ترتیبات مجلس آشنا شوند و چون از دید آنها بعید می نماید که این پروسه کوتاه مدت باشد، بنابراین حکم کرده اند که استان عقب می ماند یا رشد نمی کند. هدف از طرح این موضوع این است که گویا منتخبین از نظر دانش، درک و توانمندی فکری ناتوانند و نمی توانند در این مسند قرار گیرند. اول اینکه این دیدگاه مبتنی بر گفتمانی بالاسری و تحقیرآمیز و غیر قابل پذیرش است در حالی که هریک از مردم کرد و منتخبین فعلی مانند دیگر شهروندان استان و کشور صلاحیت و شان آن را دارند که هم انتخاب کنند هم انتخاب شوند. دوم اینکه در دوره های قبل که به هر حال نمایندگان از بین شهروندان ترک بودند، استان آذربایجان غربی کماکان جزو استانهای رتبه آخر کشور بوده و هست. از این رو، نیروهای تندرو قومی موجود در استان که ادعاهای فراتاریخی نسبت به منطقه دارند، جزو اولین عوامل توسعه نیافتگی استان محسوب می شوند و علیرغم آن تاکنون نیز به نحوی از مزایای قدرت سیاسی و مذهبی در استان بهره مند بوده وهستند. این افراد نه تنها در رسانه های اجتماعی، علیه کردها در استان اقدام به نفرت پراکنی کرده و می کنند، بلکه در روزهای اخیر در مقابله با شادی هواداران منتخبین راهیافته به مجلس، تجمعاتی را برگزار کرده و به شکافهای موجود در استان نفس تازه دمیدند. حتی در ویدیویی که در فضای مجازی منتشر شده است یک روحانی به عنوان نماد مذهبی حاکم، از کردها به عنوان مهمانان استان یاد می کند که در این استان مورد تکریم قرار گرفته و اجازه داده اند تا آنها هم نمایندگانی به مجلس بفرستند. تردیدی وجود ندارد که مواضع یادشده در فضای ارومیه و استان، موجب التهاب بیش از پیش شده و چنانکه گفته شد کمکی به رشد آن نمی کند. طبیعی است که هواداران منتخبین نیز بایستی به شیوه ای منطقی عمل کنند تا فضا دو قطبی نشود.
سید حسین مرعشی دبیرکل حزب سازندگی در تحلیل انتخابات اخیر گفته اند که در انتخابات رقابت طایفه ای جایگزین رقابت سیاسی شد. وی معتقد است که نظام، مشارکت اجتماعی که محور آن اقوام است را جایگزین مشارکت سیاسی کرد که محور آن احزاب است. چنین بر می آید که گفته های ایشان ناظر بر نتایج انتخابات در ارومیه است، زیرا در جایی دیگر مشابه آن روی نداده است. با نگاهی انتقادی به تحلیل آقای مرعشی بخوبی می توان درک و دریافت ناقص ایشان از مفهوم مشارکت اجتماعی و سیاسی و محورهایی که برای آن نام برده اند را تشخیص داد. این امر در تایید این ادعا است که نظام حزبی واقعی در کشور وجود ندارد. به نظر می رسد آقای مرعشی در مقام دبیرکل یک حزب سیاسی درون نظام، اطلاع ندارند که در دوران طلایی اصلاحات که همواره کردها پیشقدم حمایت از اصلاحات و اصلاح طلبی بودند و برای آن هزینه های زیادی هم پرداخت کردند، مشارکت آنها سیاسی و کاملا معنی دار بود. در آن دوران با استفاده از وسایل مختلف در ارومیه، برخی از افراد مورد حمایت احزاب اصلاح طلب و خارج از این جریان، در چهارچوب ایده های به اصطلاح پان ترکی، کاندیداهای کرد را از گردونه حذف می کردند و کسی یارای انتقاد از عملکرد آنها را نداشت. وضعیت در آن دوره طولانی بسیار بدتر از وضع کنونی بود. سیاست نرمش اصلاحات در آن دوران از نظر سیاسی به توسعه استان لطمه زیادی زد و به تفوق گروهی از شهروندان بر گروهی دیگر انجامید.
توسعه نیافتگی سیاسی استان آذربایجان غربی
عبدالعزیز مولودی
ایران اگر چه در برخی از زمینه ها به مراتبی از توسعه دست یافته است، اما از نظر سیاسی هنوز در ابتدای راه توسعه است. نمودهای این توسعه نیافتگی را در دور شدن کشور از ملاک ها و ضوابط توسعه سیاسی می توان دید. به عنوان مثال عدم وجود احزاب سیاسی واقعی در حوزه سیاسی، حضور وغلبه نظامیان در این حوزه و به محاق رفتن جامعه مدنی مهمترین ملاک ها در این زمینه است. طبعا موارد بیشتر از مثالهایی است که در اینجا عنوان شده و صاحب نظران سیاسی در دانشگاه، مطبوعات علمی و عمومی و رسانه ها در این مورد بسیار گفته و نوشته اند.
استان آذربایجان غربی در این زمینه یکی از فقیرترین استانهای کشور محسوب می شود که به مراتب از بحث توسعه در بعد سیاسی باز مانده و به مدد وجود نیروهای تندرو قومی در سطوح مختلف مدیریتی، اجتماعی و حتی سیاسی به نظر می رسد سیر قهقرایی طی می کند. از نمودهای واقعی چنین وضعیتی، شکل گیری موجی از نفرت پراکنی قومی در ارومیه بعد از اعلام نتیجه انتخابات اخیر برای مجلس است که در آن دو تن از سه نماینده این شهر از میان شهروندان کرد راهی مجلس شدند و بدنبال آن حامیان آنها به شادی عمومی پرداختند که مرسوم رفتارهای انتخاباتی است. برخی از افراد با عنوان کردن اینکه استان دچار خسارت زیادی می شود پیشا پیش و بدون هیچ دلیلی به پیشگویی پرداخته و با نگاهی از بالا ادعا کردند که گویا افراد منتخب مدت زیادی لازم است تا با ترتیبات مجلس آشنا شوند و چون از دید آنها بعید می نماید که این پروسه کوتاه مدت باشد، بنابراین حکم کرده اند که استان عقب می ماند یا رشد نمی کند. هدف از طرح این موضوع این است که گویا منتخبین از نظر دانش، درک و توانمندی فکری ناتوانند و نمی توانند در این مسند قرار گیرند. اول اینکه این دیدگاه مبتنی بر گفتمانی بالاسری و تحقیرآمیز و غیر قابل پذیرش است در حالی که هریک از مردم کرد و منتخبین فعلی مانند دیگر شهروندان استان و کشور صلاحیت و شان آن را دارند که هم انتخاب کنند هم انتخاب شوند. دوم اینکه در دوره های قبل که به هر حال نمایندگان از بین شهروندان ترک بودند، استان آذربایجان غربی کماکان جزو استانهای رتبه آخر کشور بوده و هست. از این رو، نیروهای تندرو قومی موجود در استان که ادعاهای فراتاریخی نسبت به منطقه دارند، جزو اولین عوامل توسعه نیافتگی استان محسوب می شوند و علیرغم آن تاکنون نیز به نحوی از مزایای قدرت سیاسی و مذهبی در استان بهره مند بوده وهستند. این افراد نه تنها در رسانه های اجتماعی، علیه کردها در استان اقدام به نفرت پراکنی کرده و می کنند، بلکه در روزهای اخیر در مقابله با شادی هواداران منتخبین راهیافته به مجلس، تجمعاتی را برگزار کرده و به شکافهای موجود در استان نفس تازه دمیدند. حتی در ویدیویی که در فضای مجازی منتشر شده است یک روحانی به عنوان نماد مذهبی حاکم، از کردها به عنوان مهمانان استان یاد می کند که در این استان مورد تکریم قرار گرفته و اجازه داده اند تا آنها هم نمایندگانی به مجلس بفرستند. تردیدی وجود ندارد که مواضع یادشده در فضای ارومیه و استان، موجب التهاب بیش از پیش شده و چنانکه گفته شد کمکی به رشد آن نمی کند. طبیعی است که هواداران منتخبین نیز بایستی به شیوه ای منطقی عمل کنند تا فضا دو قطبی نشود.
سید حسین مرعشی دبیرکل حزب سازندگی در تحلیل انتخابات اخیر گفته اند که در انتخابات رقابت طایفه ای جایگزین رقابت سیاسی شد. وی معتقد است که نظام، مشارکت اجتماعی که محور آن اقوام است را جایگزین مشارکت سیاسی کرد که محور آن احزاب است. چنین بر می آید که گفته های ایشان ناظر بر نتایج انتخابات در ارومیه است، زیرا در جایی دیگر مشابه آن روی نداده است. با نگاهی انتقادی به تحلیل آقای مرعشی بخوبی می توان درک و دریافت ناقص ایشان از مفهوم مشارکت اجتماعی و سیاسی و محورهایی که برای آن نام برده اند را تشخیص داد. این امر در تایید این ادعا است که نظام حزبی واقعی در کشور وجود ندارد. به نظر می رسد آقای مرعشی در مقام دبیرکل یک حزب سیاسی درون نظام، اطلاع ندارند که در دوران طلایی اصلاحات که همواره کردها پیشقدم حمایت از اصلاحات و اصلاح طلبی بودند و برای آن هزینه های زیادی هم پرداخت کردند، مشارکت آنها سیاسی و کاملا معنی دار بود. در آن دوران با استفاده از وسایل مختلف در ارومیه، برخی از افراد مورد حمایت احزاب اصلاح طلب و خارج از این جریان، در چهارچوب ایده های به اصطلاح پان ترکی، کاندیداهای کرد را از گردونه حذف می کردند و کسی یارای انتقاد از عملکرد آنها را نداشت. وضعیت در آن دوره طولانی بسیار بدتر از وضع کنونی بود. سیاست نرمش اصلاحات در آن دوران از نظر سیاسی به توسعه استان لطمه زیادی زد و به تفوق گروهی از شهروندان بر گروهی دیگر انجامید.
این در حالی است که برخی از نخبگان سیاسی ترک و کرد همواره با نگاه انتقادی به این مناسبات نگریسته و خواهان تعدیل آن در چهارچوب برابری سیاسی حقوق شهروندان بودند.
به نظر می رسد اکنون مدیریت سیاسی استان بر خلاف عادت مالوف عمل کرده و این البته موجب رضایت نسبی بخش حذف شده شهر ارومیه و برخی از شهرستان های استان و به تبع آن نارضایتی گرایشات تندرو شده است. این امر را البته باید به فال نیک گرفت. ضمن اینکه در مجموع و در سطحی بالاتر از استان، آنچه در جریان است بسیار متفاوت با ارومیه است و صندوقهای رای این دوره بیانگر وضعیت اجتماعی و سیاسی جامعه ایرانی و خواست هایی است که دارند. باید در نظر داشت که با توجه به سطح کم مشارکت عمومی در این دوره در ارومیه هم بخشی از جمعیت ترک و کرد مشارکت نکردند.
2 / 2
در مقام نتیجه از بحث، به یک واقعیت سیاسی دیگر در مورد وضعیت سیاسی و اجتماعی کشور اشاره می شود که در مجموع احزاب دولت ساخته –مانند سازندگی و .... - نه جایگاهی در سیاست و جامعه ایرانی دارند و نه قادر به فهم درست آن هستند بلکه وجودشان بسته به قدرت سیاسی است.
@moloudiaziz🌿🌿
به نظر می رسد اکنون مدیریت سیاسی استان بر خلاف عادت مالوف عمل کرده و این البته موجب رضایت نسبی بخش حذف شده شهر ارومیه و برخی از شهرستان های استان و به تبع آن نارضایتی گرایشات تندرو شده است. این امر را البته باید به فال نیک گرفت. ضمن اینکه در مجموع و در سطحی بالاتر از استان، آنچه در جریان است بسیار متفاوت با ارومیه است و صندوقهای رای این دوره بیانگر وضعیت اجتماعی و سیاسی جامعه ایرانی و خواست هایی است که دارند. باید در نظر داشت که با توجه به سطح کم مشارکت عمومی در این دوره در ارومیه هم بخشی از جمعیت ترک و کرد مشارکت نکردند.
2 / 2
در مقام نتیجه از بحث، به یک واقعیت سیاسی دیگر در مورد وضعیت سیاسی و اجتماعی کشور اشاره می شود که در مجموع احزاب دولت ساخته –مانند سازندگی و .... - نه جایگاهی در سیاست و جامعه ایرانی دارند و نه قادر به فهم درست آن هستند بلکه وجودشان بسته به قدرت سیاسی است.
@moloudiaziz🌿🌿
ڕۆانگەی هێژا کاک خالید تەوەکولی سەبارەت بە شەڕی حەماس و دەوڵەتی ئیسراییل.👇👇👇
Forwarded from دیدگا: کانال رسمی خالد توکلی
چرا حماس به امان خدا رها شده است؟
بعد از عملیات «طوفان الاقصی»، اسرائیل به گونهای بیسابقه و به فجیعترین شیوه به نوار غزه حمله کرد و تاکنون تلفات سنگینی را بر مردم و نیروهای حماس تحمیل کرده است. حمله اسرائیل بیسابقه است اما از آن عجیبتر و بیسابقهتر، سکوت کشورهای اسلامی است که نظارهگر ویرانی و کشتار سریع مردم غزه هستند. علت این سکوت چیست؟ چرا کشورهای اسلامی حامی ملت فلسطین به طور عام و حماس به طور خاص سکوت اختیار کردهاند و حتی در مواردی، حماس را تحت فشار قرار میدهند که به آتشبس تن بدهد؟ «والاستریت ژورنال» از تهدید مقامات حماس توسط قطر خبر داده است که اگر با اسرائیل به توافق نرسند، آنها را از آن کشور اخراج خواهد کرد. این سکوت و بیتفاوتی نسبت به جنگ غزه و سرنوشت مردم آنجا تا حدی است که گویی دولت امریکا و برخی از سیاستمداران اروپایی بیشتر از کشورهای مسلمان نگران سرنوشت و رنجی که بر مردم غزه میرود، هستند.
- کشورهایی مانند ایران و ترکیه که ظاهراً از حامیان اصلی حماس به شمار میآیند، از عملیات خودسرانه حماس رضایت چندانی نداشتند لذا به شیوههای مختلف از این عملیات و نحوه اجرای آن اعلام برائت نمودند و در نهایت آنها را در مقابل ارتش مجهز و بیرحم اسرائیل تنها گذاشتند.
- احتمالاً کشورهای اسلامی میدانند ورود به این درگیری، هزینههای فراوانی دارد و ممکن است درگیر جنگی شوند که پایان خوشی برای آن متصور نباشند. امریکا و بسیاری از کشورهای قدرتمند اروپایی، حمله به اسرائیل را تحمل نمیکنند و به طور جدی از منافع این کشور حمایت و حفاظت میکنند.
- حماس رقبای مختلفی دارد: جهاد اسلامی و جنبش فتح به رهبری محمود عباس از رقیبان اصلی حماس در فلسطین هستند. بسیاری از کشورهای اسلامی که حامی رقیبان حماس به حساب میآیند، احتمالاً تضعیف و نابودی حماس را به عنوان نتیجه ناخواسته این وضعیت اسفبار، در راستای منافع نیروها و جناحهایی که به آنها وابسته هستند، تلقی میکنند؛ در نتیجه چندان ناراضی به نظر نمیرسند.
- منافع ملی کشورهایی مانند عربستان، امارات، قطر، عمان، بحرین و ... زمانی تأمین میشود که در منطقه آرامش برقرار باشد. این کشورها در بسیاری از نقاط جهان سرمایهگذاری کرده و بسیاری از شرکتهای چندملیتی و کشورهای قدرتمند نیز در آنجا سرمایهگذاری کردهاند. این موقعیت ویژه، آسان به دست نیامده است لذا نمیخواهند تحت تأثیر توهمات، شعارها و باورهای ایدئولوژیک آن را نابود سازند.
زمانی مارکس، کارگران را تشویق به انقلاب میکرد که اگر پیروز شوند بر سرمایهداران غلبه پیدا کرده و نظام غیر عادلانه سرمایهداری را برانداختهاند اما اگر شکست بخورند، چیزی را از دست نمیدهند، چون اصولاً چیزی برای از دست دادن ندارند. سرمایهداری برای کاهش ظرفیت انقلابی طبقه کارگر، به آنها مزایایی داد که اگر در انقلاب شکست خوردند، چیزهایی برای از دست دادن داشته باشند. این امر در مورد کشورهای عربی نیز صادق است. اکنون کشورهای عربی و در رأس آنها عربستان، امارات متحده عربی و قطر، اگر درگیر جنگ شوند، چیزهای فراوانی برای از دست دادن دارند. به همین دلیل، تمامی تلاش این کشورها در جنگ غزه این بوده است که از ورود به جنگ و درگیری پرهیز کنند، حتی اگر نتیجه این جنگ به قیمت نابودی غزه، حماس و کشته شدن صدها زن و کودک فلسطینی تمام شود. این کشورها به داشتههای فراوان خود مینگرند و حفظ و تقویت آن را بر تحقق آرمانهای ایدئولوژیک ترجیح میدهند.
https://hottg.com/didgaxalid/2684
بعد از عملیات «طوفان الاقصی»، اسرائیل به گونهای بیسابقه و به فجیعترین شیوه به نوار غزه حمله کرد و تاکنون تلفات سنگینی را بر مردم و نیروهای حماس تحمیل کرده است. حمله اسرائیل بیسابقه است اما از آن عجیبتر و بیسابقهتر، سکوت کشورهای اسلامی است که نظارهگر ویرانی و کشتار سریع مردم غزه هستند. علت این سکوت چیست؟ چرا کشورهای اسلامی حامی ملت فلسطین به طور عام و حماس به طور خاص سکوت اختیار کردهاند و حتی در مواردی، حماس را تحت فشار قرار میدهند که به آتشبس تن بدهد؟ «والاستریت ژورنال» از تهدید مقامات حماس توسط قطر خبر داده است که اگر با اسرائیل به توافق نرسند، آنها را از آن کشور اخراج خواهد کرد. این سکوت و بیتفاوتی نسبت به جنگ غزه و سرنوشت مردم آنجا تا حدی است که گویی دولت امریکا و برخی از سیاستمداران اروپایی بیشتر از کشورهای مسلمان نگران سرنوشت و رنجی که بر مردم غزه میرود، هستند.
- کشورهایی مانند ایران و ترکیه که ظاهراً از حامیان اصلی حماس به شمار میآیند، از عملیات خودسرانه حماس رضایت چندانی نداشتند لذا به شیوههای مختلف از این عملیات و نحوه اجرای آن اعلام برائت نمودند و در نهایت آنها را در مقابل ارتش مجهز و بیرحم اسرائیل تنها گذاشتند.
- احتمالاً کشورهای اسلامی میدانند ورود به این درگیری، هزینههای فراوانی دارد و ممکن است درگیر جنگی شوند که پایان خوشی برای آن متصور نباشند. امریکا و بسیاری از کشورهای قدرتمند اروپایی، حمله به اسرائیل را تحمل نمیکنند و به طور جدی از منافع این کشور حمایت و حفاظت میکنند.
- حماس رقبای مختلفی دارد: جهاد اسلامی و جنبش فتح به رهبری محمود عباس از رقیبان اصلی حماس در فلسطین هستند. بسیاری از کشورهای اسلامی که حامی رقیبان حماس به حساب میآیند، احتمالاً تضعیف و نابودی حماس را به عنوان نتیجه ناخواسته این وضعیت اسفبار، در راستای منافع نیروها و جناحهایی که به آنها وابسته هستند، تلقی میکنند؛ در نتیجه چندان ناراضی به نظر نمیرسند.
- منافع ملی کشورهایی مانند عربستان، امارات، قطر، عمان، بحرین و ... زمانی تأمین میشود که در منطقه آرامش برقرار باشد. این کشورها در بسیاری از نقاط جهان سرمایهگذاری کرده و بسیاری از شرکتهای چندملیتی و کشورهای قدرتمند نیز در آنجا سرمایهگذاری کردهاند. این موقعیت ویژه، آسان به دست نیامده است لذا نمیخواهند تحت تأثیر توهمات، شعارها و باورهای ایدئولوژیک آن را نابود سازند.
زمانی مارکس، کارگران را تشویق به انقلاب میکرد که اگر پیروز شوند بر سرمایهداران غلبه پیدا کرده و نظام غیر عادلانه سرمایهداری را برانداختهاند اما اگر شکست بخورند، چیزی را از دست نمیدهند، چون اصولاً چیزی برای از دست دادن ندارند. سرمایهداری برای کاهش ظرفیت انقلابی طبقه کارگر، به آنها مزایایی داد که اگر در انقلاب شکست خوردند، چیزهایی برای از دست دادن داشته باشند. این امر در مورد کشورهای عربی نیز صادق است. اکنون کشورهای عربی و در رأس آنها عربستان، امارات متحده عربی و قطر، اگر درگیر جنگ شوند، چیزهای فراوانی برای از دست دادن دارند. به همین دلیل، تمامی تلاش این کشورها در جنگ غزه این بوده است که از ورود به جنگ و درگیری پرهیز کنند، حتی اگر نتیجه این جنگ به قیمت نابودی غزه، حماس و کشته شدن صدها زن و کودک فلسطینی تمام شود. این کشورها به داشتههای فراوان خود مینگرند و حفظ و تقویت آن را بر تحقق آرمانهای ایدئولوژیک ترجیح میدهند.
https://hottg.com/didgaxalid/2684
Telegram
دیدگا: کانال رسمی خالد توکلی
چرا حماس به امان خدا رها شده است؟
بعد از عملیات «طوفان الاقصی»، اسرائیل به گونهای بیسابقه و به فجیعترین شیوه به نوار غزه حمله کرد و تاکنون تلفات سنگینی را بر مردم و نیروهای حماس تحمیل کرده است. حمله اسرائیل بیسابقه است اما از آن عجیبتر و بیسابقهتر،…
بعد از عملیات «طوفان الاقصی»، اسرائیل به گونهای بیسابقه و به فجیعترین شیوه به نوار غزه حمله کرد و تاکنون تلفات سنگینی را بر مردم و نیروهای حماس تحمیل کرده است. حمله اسرائیل بیسابقه است اما از آن عجیبتر و بیسابقهتر،…
Forwarded from کردستان نامه
🔶خۆزگە گەردوون زمانی بووبا/ بە بۆنەی ساڵوەگەڕی بۆمبارانی کیمیایی هەڵەبجە[1]
✍نووسەر: ئیسماعیل شەمس
♦️وەرگێڕ: سەلاحەددین ئاشتی
🔻هەر کاتێک بە سواری فڕۆکە لە تارانەوە دەفڕم بەرەو هەولێر و سلێمانی و بەپێچەوانە دەگەڕێمەوە، ئەو کاتەی لە ئاسمانەوە سنوور تێدەپەڕێنم، لەڕێوە فرمێسک هەڵدەوەرێنم. لێرەدا مەبەستم لە سنوور، سنوورە سیاسییەکانی نێوان وڵاتانی ئێران و عێراق نییە، بەڵکوو مەبەستم لەو سنوورە سروشتی و دیوارەی چیا بەرزەکانە، کە دوو دەشتی شارەزوور و دەشتی ماد (مایەشت و ماهیدەشتی بە هەڵە باو)ی لە یەکتر دابڕیون.تێپەڕین بەم شاخ و کێوە ئەستەمەدا بۆ ئەو پەلاماردەرانەی لە سەرەتای دیرۆکەوە لە لای خۆرنشینەوە هرووژمیان دەکردە سەر باڵی خۆرهەڵات یان بەپێچەوانەوە لە خۆرهەڵاتەوە هەڵیاندەکوتایە سەر خۆرنشین، شاڵاوێکی هێندە ساکار و بێکۆسپ و گرێ نەبووە، چونکە دانیشتووانی ناوچەکە بە پشتیوانیی قەڵای چیا بەرزەکان دەکەوتنە بەرخۆدان و بەرەنگاری، بەڵام لەبەروەی دوژمنان ئەو مەڵبەندەیان بە تەنیا ڕێ و ڕەوگەی تێپەڕینی نێوان خۆرنشین و خۆرهەڵات دەزانی، لەپێناو تێپەڕیندا شوویان لێ هەڵدەکێشا و دەستیان لە وەشاندنی هیچ زەبرێک و خوڵقاندنی هیچ جینایەت و کارەساتێک نەدەپاراست.مەولانا جەلالەددین وتەنی: ئەگەر گەردوون زمانێکی بووبا بۆ دەربڕین تاکوو پەردەی لە ڕووی ڕووداوەکان داماڵیبا، جوغرافیای ئەم ناوچەیە بە شاخوداخ و دەشت و شیو و دۆڵ و کانیاوەکانییەوە وەدەنگ دەهاتن و بۆیان دەگێڕاینەوە ئەوا پەلاماردەرانی جیهانگیری مێژوو چییان بەسەر خەڵک و جەماوەرەکەی هێناوە.
🔻 ئەی خۆزگە وەک ئەم شێعرەی هاتفی ئیسفەهانی کە دەڵێ: ئەگەر هەر وردیلەیەک بقەڵشیتەوە لە هەناویدا هەتاوێک بەدی دەکەی، بستبەبستی خاکی ئەم نیشتمانە و تەنانەت وردەبەردەکانیشی قەڵشتیان تێکەوتبا تاکوو چیرۆک و بەسەرهاتی چەند هەزار ساڵەی کوشتار و تاڵانوبڕۆ و دەرد و کوێرەوەری و ئێش و ئازاری دەست پادشایانی پەلاماردەریان گێڕابایەوە، چونکە ئەگەر دەروونناسانی سەردەم بە پێوەری زانستی بکەونە هەڵسەنگاندنی ئاکار و کرداریان، دەردەکەوێ ئەوانە چەندە تووشی نەخۆشیی دەروونی بوون و هەموو لایەک ئەم بابەتەیان وەک ڕۆژ لێ ڕوون دەبێتەوە.
🔻 ئەی خۆزگە حەزرەتی سولەیمانێک پەیدا بووبا تاکوو لە زمانی باڵندە و هەموو بوونەوەرانی کوردستانی زانیبا و لە زمانی ئەوانەوە بۆ ئێمەی گێڕابایەوە چەپەڵکارانی مێژوو چۆن بەزەیان بە خۆیان و خانە و لانە و جێژیانیاندا نەهاتووە و هەموویان بۆ چێژەی ژیان و دابینی هەستی لووتبەرزانەی خۆیان قەڵتوبڕ و پێخوست کردووە.
🔻 ئەی خۆزگە هەموو گەواڵە هەورەکانی نێوان ئاسمانی هەولێر و کرماشان، کە فڕۆکە بەسەریاندا تێدەپەڕێ، دەیاندرکاند تاکوو ئێستا چەنێ ئاھ و ناڵەی چەند میلیۆن خەڵکی بێتاوانی ئەم سەرزەمینەیان دیتووە! ئەی بریا ئەو مانگ و ئەستێرانەی کەوا شەوی تاریکی ئەم کەژ و کۆیانە ڕوون دەکەنەوە، پێیان گوتباین چەندە ڕاز و نیاز و کوڵوکۆی هەناوی هەڵقرچاوی دایک و خوشک و هاوژین و کیژی دڵسووتاویان بژاردوون!
🔻ئەی خۆزگە ئەو خواوەندەی لە سەری سەرانەوە لەسەر کورسیی فەرمانڕەوایەتی پاڵی داوەتەوە، ڕۆژێک کاسەی لەکارزانی و پشوودرێژیی کەیل و پڕ بووبا و سزادانی زاڵمانی هەڵنەگرتبا بۆ دنیای دیکە و هەر لێرە لەم دنیایە و لە بەر چاوی هەموو لایەک پەردەی لە ڕووی هەموو جینایەتەکان لادابا، کە کۆمەڵێک لە بەندەکانی بە ناوی ئەو یان بە ناوی خۆیانەوە، بەناهەق دەرهەق بە کۆمەڵێکی دیکە کردوویانە.
🔻ڕەنگە لێم بپرسن باشە بۆ کەوتوویە سەر باری لاواندنەوە و شینگێڕان؟ باشە بۆ باسی مێژوو ناکەی؟ بێگومان وڵامی ئەم پرسیارە لە هەناوی ئەم نووسینەدا خۆی مەڵاس داوە، چونکە ئەوە "بوون و گەردوون"ە، کە دەتوانێ ئەم چیرۆک و بەسەرهاتە پڕ خەم و پەژارانە بگێڕێتەوە و ئیتر تەواو، بەڵام هەتا هاتنی ئەو کات و ساتە خەیاڵییە، دەبێ چۆنییەتیی ئەم زوڵم و زۆرەملییانە لەو کتێب و بەردەنووسانەدا بدۆزینەوە، کە ئەو پادشایانە سەبارەت بە شاکارەکانی خۆیان نووسیویانن!
🔻 لە دووهەزار ساڵ بەرلەزایینەوە، یانی لە ڕۆژگاری دەسەڵاتی پادشایانی ئاشوورەوە، کە سوورهەڵگێڕانی ڕەنگی ڕووبارەکانی ئەم خاکەیان بە خوێنی جەماوەرەکەی بە شانازییەوە گێڕاوەتەوە، تاکوو چوارهەزار ساڵ دواتر، یانی ڕۆژی ٢٥ی ڕەشەمەی ۱۳۶۶ی هەتاوی، ١٦/ ٣/ ١٩٨٨، کەوا سەددام حوسێن بە گازی کیمیایی پتر لە ٥٠٠٠ مرۆڤی بێتاوانی هەڵەبجەی شەهید کرد، هیچ سەدە و ساڵ و مانگ و ڕۆژێک نەبووە کە جیهانگیرێک بەم نیشتمانەدا تێنەپەڕێ و سەر و ماڵی خەڵکەکەی تێدا نەبا و تۆزیان لێ بە با نەکا.
https://hottg.com/kurdistanname
🔷درێژەی بابەت
👇👇👇👇👇👇
✍نووسەر: ئیسماعیل شەمس
♦️وەرگێڕ: سەلاحەددین ئاشتی
🔻هەر کاتێک بە سواری فڕۆکە لە تارانەوە دەفڕم بەرەو هەولێر و سلێمانی و بەپێچەوانە دەگەڕێمەوە، ئەو کاتەی لە ئاسمانەوە سنوور تێدەپەڕێنم، لەڕێوە فرمێسک هەڵدەوەرێنم. لێرەدا مەبەستم لە سنوور، سنوورە سیاسییەکانی نێوان وڵاتانی ئێران و عێراق نییە، بەڵکوو مەبەستم لەو سنوورە سروشتی و دیوارەی چیا بەرزەکانە، کە دوو دەشتی شارەزوور و دەشتی ماد (مایەشت و ماهیدەشتی بە هەڵە باو)ی لە یەکتر دابڕیون.تێپەڕین بەم شاخ و کێوە ئەستەمەدا بۆ ئەو پەلاماردەرانەی لە سەرەتای دیرۆکەوە لە لای خۆرنشینەوە هرووژمیان دەکردە سەر باڵی خۆرهەڵات یان بەپێچەوانەوە لە خۆرهەڵاتەوە هەڵیاندەکوتایە سەر خۆرنشین، شاڵاوێکی هێندە ساکار و بێکۆسپ و گرێ نەبووە، چونکە دانیشتووانی ناوچەکە بە پشتیوانیی قەڵای چیا بەرزەکان دەکەوتنە بەرخۆدان و بەرەنگاری، بەڵام لەبەروەی دوژمنان ئەو مەڵبەندەیان بە تەنیا ڕێ و ڕەوگەی تێپەڕینی نێوان خۆرنشین و خۆرهەڵات دەزانی، لەپێناو تێپەڕیندا شوویان لێ هەڵدەکێشا و دەستیان لە وەشاندنی هیچ زەبرێک و خوڵقاندنی هیچ جینایەت و کارەساتێک نەدەپاراست.مەولانا جەلالەددین وتەنی: ئەگەر گەردوون زمانێکی بووبا بۆ دەربڕین تاکوو پەردەی لە ڕووی ڕووداوەکان داماڵیبا، جوغرافیای ئەم ناوچەیە بە شاخوداخ و دەشت و شیو و دۆڵ و کانیاوەکانییەوە وەدەنگ دەهاتن و بۆیان دەگێڕاینەوە ئەوا پەلاماردەرانی جیهانگیری مێژوو چییان بەسەر خەڵک و جەماوەرەکەی هێناوە.
🔻 ئەی خۆزگە وەک ئەم شێعرەی هاتفی ئیسفەهانی کە دەڵێ: ئەگەر هەر وردیلەیەک بقەڵشیتەوە لە هەناویدا هەتاوێک بەدی دەکەی، بستبەبستی خاکی ئەم نیشتمانە و تەنانەت وردەبەردەکانیشی قەڵشتیان تێکەوتبا تاکوو چیرۆک و بەسەرهاتی چەند هەزار ساڵەی کوشتار و تاڵانوبڕۆ و دەرد و کوێرەوەری و ئێش و ئازاری دەست پادشایانی پەلاماردەریان گێڕابایەوە، چونکە ئەگەر دەروونناسانی سەردەم بە پێوەری زانستی بکەونە هەڵسەنگاندنی ئاکار و کرداریان، دەردەکەوێ ئەوانە چەندە تووشی نەخۆشیی دەروونی بوون و هەموو لایەک ئەم بابەتەیان وەک ڕۆژ لێ ڕوون دەبێتەوە.
🔻 ئەی خۆزگە حەزرەتی سولەیمانێک پەیدا بووبا تاکوو لە زمانی باڵندە و هەموو بوونەوەرانی کوردستانی زانیبا و لە زمانی ئەوانەوە بۆ ئێمەی گێڕابایەوە چەپەڵکارانی مێژوو چۆن بەزەیان بە خۆیان و خانە و لانە و جێژیانیاندا نەهاتووە و هەموویان بۆ چێژەی ژیان و دابینی هەستی لووتبەرزانەی خۆیان قەڵتوبڕ و پێخوست کردووە.
🔻 ئەی خۆزگە هەموو گەواڵە هەورەکانی نێوان ئاسمانی هەولێر و کرماشان، کە فڕۆکە بەسەریاندا تێدەپەڕێ، دەیاندرکاند تاکوو ئێستا چەنێ ئاھ و ناڵەی چەند میلیۆن خەڵکی بێتاوانی ئەم سەرزەمینەیان دیتووە! ئەی بریا ئەو مانگ و ئەستێرانەی کەوا شەوی تاریکی ئەم کەژ و کۆیانە ڕوون دەکەنەوە، پێیان گوتباین چەندە ڕاز و نیاز و کوڵوکۆی هەناوی هەڵقرچاوی دایک و خوشک و هاوژین و کیژی دڵسووتاویان بژاردوون!
🔻ئەی خۆزگە ئەو خواوەندەی لە سەری سەرانەوە لەسەر کورسیی فەرمانڕەوایەتی پاڵی داوەتەوە، ڕۆژێک کاسەی لەکارزانی و پشوودرێژیی کەیل و پڕ بووبا و سزادانی زاڵمانی هەڵنەگرتبا بۆ دنیای دیکە و هەر لێرە لەم دنیایە و لە بەر چاوی هەموو لایەک پەردەی لە ڕووی هەموو جینایەتەکان لادابا، کە کۆمەڵێک لە بەندەکانی بە ناوی ئەو یان بە ناوی خۆیانەوە، بەناهەق دەرهەق بە کۆمەڵێکی دیکە کردوویانە.
🔻ڕەنگە لێم بپرسن باشە بۆ کەوتوویە سەر باری لاواندنەوە و شینگێڕان؟ باشە بۆ باسی مێژوو ناکەی؟ بێگومان وڵامی ئەم پرسیارە لە هەناوی ئەم نووسینەدا خۆی مەڵاس داوە، چونکە ئەوە "بوون و گەردوون"ە، کە دەتوانێ ئەم چیرۆک و بەسەرهاتە پڕ خەم و پەژارانە بگێڕێتەوە و ئیتر تەواو، بەڵام هەتا هاتنی ئەو کات و ساتە خەیاڵییە، دەبێ چۆنییەتیی ئەم زوڵم و زۆرەملییانە لەو کتێب و بەردەنووسانەدا بدۆزینەوە، کە ئەو پادشایانە سەبارەت بە شاکارەکانی خۆیان نووسیویانن!
🔻 لە دووهەزار ساڵ بەرلەزایینەوە، یانی لە ڕۆژگاری دەسەڵاتی پادشایانی ئاشوورەوە، کە سوورهەڵگێڕانی ڕەنگی ڕووبارەکانی ئەم خاکەیان بە خوێنی جەماوەرەکەی بە شانازییەوە گێڕاوەتەوە، تاکوو چوارهەزار ساڵ دواتر، یانی ڕۆژی ٢٥ی ڕەشەمەی ۱۳۶۶ی هەتاوی، ١٦/ ٣/ ١٩٨٨، کەوا سەددام حوسێن بە گازی کیمیایی پتر لە ٥٠٠٠ مرۆڤی بێتاوانی هەڵەبجەی شەهید کرد، هیچ سەدە و ساڵ و مانگ و ڕۆژێک نەبووە کە جیهانگیرێک بەم نیشتمانەدا تێنەپەڕێ و سەر و ماڵی خەڵکەکەی تێدا نەبا و تۆزیان لێ بە با نەکا.
https://hottg.com/kurdistanname
🔷درێژەی بابەت
👇👇👇👇👇👇
Telegram
کردستان نامه
کردستان نامه کانالی است با مدیریت اسماعیل شمس، دکترای تاریخ ، هدف کانال، تولید دانش آکادمیک و تخصصی در حوزه مطالعات کردی و به ویژه تاریخ کردستان و کرد است.
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
[email protected]
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
[email protected]
Forwarded from شارنامه
🔺حال" تبریز" خوب است، اما تو باور مکن!
چند روز پس از نمایش بنری تجزیه طلبانه و سرشار از نفرت پراکنی در ورزشگاه تبریز، سخنی از عضو معمم و پرحاشیەی شورای شهر این کلان شهر نقل شده که آشکارا سویەهای نژادپرستانە دارد.
رسول برگی به قصد تحقیر و تخفیف یک عضو دیگر شورا او را " افغانی الاصل " نامیده است!
پیش تر برگی، کردها را "مهمان آذربایجان" خوانده بود و چند ماه قبل تر نیز اظهار نظری از نامبرده، رنجش مردم اسکو را در پی داشت.
تبریز در دوران معاصر، پایتخت مشروطیت، مهد مدرنیتەی ایرانی، مسقط الراس انجمن های ایالتی و ولایتی، زادگاه سوسیال دمکراسی، نحلەای از نواندیشی دینی و مکاتب فکری و سیاسی دیگری است.
برخی از مهم ترین چهرەهای سیاسی و فرهنگی ایران صد سال اخیر از تبریز برخاستەاند.
از ستارخان و باقرخان معروف گرفته تا شیخ محمد خیابانی، مهدی بازرگان، خلیل ملکی، محمد حنیف نژاد، صمد بهرنگی و بسیاری دیگر زادەی این شهرند.
برخی از تاثیرگذارترین نویسندگان و متفکران زمانەی ما کە هر یک بە گونەای سپهر فکری و فرهنگی را به سیطرەی خویش درآوردەاند از اهالی این شهرند:
کسانی چون جواد طباطبایی، خشایار دیهیمی، موسی غنی نژاد و ...
پیداست که پیدا کردن هر گونه نسبت میان نام ها و سنت های فکری و سیاسی پیشگفته با ایدئولوژی های قوم گرا و نفرت پراکن مانند پیوند جن و بسم الله است.
این لیست ها را می توان طولانی تر هم کرد و علامه های نامدار تبریزی و سرامدان حوزه را هم بدان افزود.
تبریز گنجینەی عجیبی از دانش و تفکر است. اما به جرات می توان گفت هنوز حتی یک نفر قوم گرا و ناسیونالیست باسواد و دانشمند را در دامن خود نپرورده است!
با این وصف چگونه از یکی از غنی ترین و فرهنگی ترین شهرهای ایران، باید سازهای ناکوک به گوش برسد!
پاسخ روشن است! نه تنها تبریز بلکه حال هیچ یک از ما خوب نیست. انسداد سیاسی و اجتماعی جاری کاری کرده که میدان برای اندیشەهای ارتجاعی و ضد مدرن فراهم شود.
اندیشه هایی که به آسانی مشکلات را فرافکنی می کنند و آب را برای گرفتن ماهی توسط سیاستمداران فاسد گل آلود می نمایند.
حتی ممکن است کسانی که سخنان ناصواب را بر زبان می رانند، قلبا باوری به آن نداشته باشند.
اما از باب " نان آوری " مواضع افراطی می گیرند و در جنگ " همه علیه همه " نمدی برای خود می دوزند.
سوگمندانه مانند اروپای دهەی سی شدەایم، باز رکود بزرگ و فقدان هر گونه چشم انداز امید بخش متهم اصلی است. پرولتاریا در حال غرق شدن است و بورژوازی و طبقات متوسط در حال تکه تکه شدن.
بیش از صد سال قبل، شیخ محمد خیابانی که از ستم و فترت اواخر قاجاریه به ستوه آمده بود و از تحولات سیاسی آن سوی ارس هم بیمناک بود، تشکیلاتی حکومتی تاسیس و نام آذربایجان را " آزادیستان " گذاشت.
یکی از روزنامه های تهران به طعنه نوشت:
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
که این ره که تو می روی به ترکستان است
خیابانی در روزنامەی آزادیستان محکم و قاطع جواب داد:
ای بدبخت! تبریز به قبله نیاز ندارد، خودش قبلەی آزادی و آزادیستان است!
بعید می دانم شیخ برگی داستان ما، این حکایات را خوانده و اصولا به اندازەی کافی با تاریخ آشنا باشد!
لذا بهترین پاسخ برای کسی که بخشی از ملت ایران را مهمان می خواند و از میزبانی و مهمانی می گوید، یادآوری خط لولەی انتقال آب زرینه رود به تبریز است.
یاشیخ! این آبی که تو هر روز می نوشی از کردستان است!
گوارای وجودت باد، اما کوزە شکستن چرا؟!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
چند روز پس از نمایش بنری تجزیه طلبانه و سرشار از نفرت پراکنی در ورزشگاه تبریز، سخنی از عضو معمم و پرحاشیەی شورای شهر این کلان شهر نقل شده که آشکارا سویەهای نژادپرستانە دارد.
رسول برگی به قصد تحقیر و تخفیف یک عضو دیگر شورا او را " افغانی الاصل " نامیده است!
پیش تر برگی، کردها را "مهمان آذربایجان" خوانده بود و چند ماه قبل تر نیز اظهار نظری از نامبرده، رنجش مردم اسکو را در پی داشت.
تبریز در دوران معاصر، پایتخت مشروطیت، مهد مدرنیتەی ایرانی، مسقط الراس انجمن های ایالتی و ولایتی، زادگاه سوسیال دمکراسی، نحلەای از نواندیشی دینی و مکاتب فکری و سیاسی دیگری است.
برخی از مهم ترین چهرەهای سیاسی و فرهنگی ایران صد سال اخیر از تبریز برخاستەاند.
از ستارخان و باقرخان معروف گرفته تا شیخ محمد خیابانی، مهدی بازرگان، خلیل ملکی، محمد حنیف نژاد، صمد بهرنگی و بسیاری دیگر زادەی این شهرند.
برخی از تاثیرگذارترین نویسندگان و متفکران زمانەی ما کە هر یک بە گونەای سپهر فکری و فرهنگی را به سیطرەی خویش درآوردەاند از اهالی این شهرند:
کسانی چون جواد طباطبایی، خشایار دیهیمی، موسی غنی نژاد و ...
پیداست که پیدا کردن هر گونه نسبت میان نام ها و سنت های فکری و سیاسی پیشگفته با ایدئولوژی های قوم گرا و نفرت پراکن مانند پیوند جن و بسم الله است.
این لیست ها را می توان طولانی تر هم کرد و علامه های نامدار تبریزی و سرامدان حوزه را هم بدان افزود.
تبریز گنجینەی عجیبی از دانش و تفکر است. اما به جرات می توان گفت هنوز حتی یک نفر قوم گرا و ناسیونالیست باسواد و دانشمند را در دامن خود نپرورده است!
با این وصف چگونه از یکی از غنی ترین و فرهنگی ترین شهرهای ایران، باید سازهای ناکوک به گوش برسد!
پاسخ روشن است! نه تنها تبریز بلکه حال هیچ یک از ما خوب نیست. انسداد سیاسی و اجتماعی جاری کاری کرده که میدان برای اندیشەهای ارتجاعی و ضد مدرن فراهم شود.
اندیشه هایی که به آسانی مشکلات را فرافکنی می کنند و آب را برای گرفتن ماهی توسط سیاستمداران فاسد گل آلود می نمایند.
حتی ممکن است کسانی که سخنان ناصواب را بر زبان می رانند، قلبا باوری به آن نداشته باشند.
اما از باب " نان آوری " مواضع افراطی می گیرند و در جنگ " همه علیه همه " نمدی برای خود می دوزند.
سوگمندانه مانند اروپای دهەی سی شدەایم، باز رکود بزرگ و فقدان هر گونه چشم انداز امید بخش متهم اصلی است. پرولتاریا در حال غرق شدن است و بورژوازی و طبقات متوسط در حال تکه تکه شدن.
بیش از صد سال قبل، شیخ محمد خیابانی که از ستم و فترت اواخر قاجاریه به ستوه آمده بود و از تحولات سیاسی آن سوی ارس هم بیمناک بود، تشکیلاتی حکومتی تاسیس و نام آذربایجان را " آزادیستان " گذاشت.
یکی از روزنامه های تهران به طعنه نوشت:
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
که این ره که تو می روی به ترکستان است
خیابانی در روزنامەی آزادیستان محکم و قاطع جواب داد:
ای بدبخت! تبریز به قبله نیاز ندارد، خودش قبلەی آزادی و آزادیستان است!
بعید می دانم شیخ برگی داستان ما، این حکایات را خوانده و اصولا به اندازەی کافی با تاریخ آشنا باشد!
لذا بهترین پاسخ برای کسی که بخشی از ملت ایران را مهمان می خواند و از میزبانی و مهمانی می گوید، یادآوری خط لولەی انتقال آب زرینه رود به تبریز است.
یاشیخ! این آبی که تو هر روز می نوشی از کردستان است!
گوارای وجودت باد، اما کوزە شکستن چرا؟!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
خبر دستگیری خانم وسمقی که از نواندیشان دینی و بحق از زنان آزاده کشورند، در روزهای پایانی سال گذشته از جمله خبرهای تاسف برانگیز آخر سال بود و توجه دکتر توکلی عزیز به این موضوع جای تقدیر دارد. وجود چنین اندیشمندان با عزتی در میان زنان و مادران کشور، آنان را رهبران فکری و عملی جامعه ما قرار داده است.
Forwarded from دیدگا: کانال رسمی خالد توکلی
از «صدیقه» تا «صدیقی»
- در روزهای گذشته، خبر دستگیری «صدیقه» وسمقی رسانهای شد. ایشان که اسلامپژوهی نواندیش هستند و در برخی از مسائل و مباحث دینی و به طور خاص فقهی، نظرات چالشبرانگیز و نوینی ارائه کرده است، با متانت خاص خود تلاش میکند، این نظرات را به بحث، گفتوگو و در ترازوی نقد بگذارد. فعالیتهای وی صرفاً به حوزه نظر محدود نمیماند، در حوزه عمل نیز مواضع و تحلیلهای انتقادی نسبت به حاکمیت دارد و کم و بیش آنها را ابراز و رسانهای کرده است. برای مثال، در مورد حجاب و در جریان اعتراضهای سال گذشته، با دلایل خاص خود اعلام کرد که قانون حجاب را قبول ندارد و لذا آن را رعایت نمیکند.
- کاظم «صدیقی» که در روزهای گذشته، خبر انتقال باغ 4200 متری به مؤسسهای با سهامداری وی منتشر شده است، خبر جنجالی دومی است که در روزهای اخیر توجه بسیاری از مردم را به سوی خود جلب کرده است. وی که امام جمعه موقت تهران و دبیر ستاد امر به معروف است، در واکنش به افشای این خبر، اعلام کرده است که امضایش را جعل کردهاند و از ماجرای انتقال این باغ هزار میلیاردی، بیخبر بوده است.
- «صدیقه» وسمقی چون نمیداند اتهامش چیست از رفتن به دادگاه امتناع میورزد و به همین دلیل در منزل بازداشت میشود. کاظم «صدیقی» میداند، اتهامش چیست اما تا کنون نه خبری از احضار وی منتشر و نه بازداشت شده است. این در حالیست که بر طبق قانون اساسی، حقوق بشر که بر آزادی بیان و اندیشه و آزادی اعتراض تأکید دارد، «صدیقه» باید آزاد باشد و «صدیقی» که اتهامش جعل سند و انتقال باغ 4200 متری به مؤسسه تحت مدیریت وی است، حداقل، باید احضار شود.
- برخی از فعالان سیاسی در واکنش به جریان انتقال باغ به مؤسسه تحت مدیریت «صدیقی»، گفتهاند که کیفیت برخورد با این پرونده آزمون مهمی برای قوه قضائیه است. به باور من، نحوه قضاوت و برخورد با «صدیقه» وسمقی که اسلامپژوه، منتقد اسلام فقهمحور و یک فعال سیاسی آزاداندیش هستند، آزمون مهمتری است که نشان داده شود تا چه حد قانون و حقوق بشر در این جامعه ارزش دارد و مبنای قضاوت است، البته اکر زمانی برای آزمون مانده باشد!!!
https://hottg.com/didgaxalid/2686
- در روزهای گذشته، خبر دستگیری «صدیقه» وسمقی رسانهای شد. ایشان که اسلامپژوهی نواندیش هستند و در برخی از مسائل و مباحث دینی و به طور خاص فقهی، نظرات چالشبرانگیز و نوینی ارائه کرده است، با متانت خاص خود تلاش میکند، این نظرات را به بحث، گفتوگو و در ترازوی نقد بگذارد. فعالیتهای وی صرفاً به حوزه نظر محدود نمیماند، در حوزه عمل نیز مواضع و تحلیلهای انتقادی نسبت به حاکمیت دارد و کم و بیش آنها را ابراز و رسانهای کرده است. برای مثال، در مورد حجاب و در جریان اعتراضهای سال گذشته، با دلایل خاص خود اعلام کرد که قانون حجاب را قبول ندارد و لذا آن را رعایت نمیکند.
- کاظم «صدیقی» که در روزهای گذشته، خبر انتقال باغ 4200 متری به مؤسسهای با سهامداری وی منتشر شده است، خبر جنجالی دومی است که در روزهای اخیر توجه بسیاری از مردم را به سوی خود جلب کرده است. وی که امام جمعه موقت تهران و دبیر ستاد امر به معروف است، در واکنش به افشای این خبر، اعلام کرده است که امضایش را جعل کردهاند و از ماجرای انتقال این باغ هزار میلیاردی، بیخبر بوده است.
- «صدیقه» وسمقی چون نمیداند اتهامش چیست از رفتن به دادگاه امتناع میورزد و به همین دلیل در منزل بازداشت میشود. کاظم «صدیقی» میداند، اتهامش چیست اما تا کنون نه خبری از احضار وی منتشر و نه بازداشت شده است. این در حالیست که بر طبق قانون اساسی، حقوق بشر که بر آزادی بیان و اندیشه و آزادی اعتراض تأکید دارد، «صدیقه» باید آزاد باشد و «صدیقی» که اتهامش جعل سند و انتقال باغ 4200 متری به مؤسسه تحت مدیریت وی است، حداقل، باید احضار شود.
- برخی از فعالان سیاسی در واکنش به جریان انتقال باغ به مؤسسه تحت مدیریت «صدیقی»، گفتهاند که کیفیت برخورد با این پرونده آزمون مهمی برای قوه قضائیه است. به باور من، نحوه قضاوت و برخورد با «صدیقه» وسمقی که اسلامپژوه، منتقد اسلام فقهمحور و یک فعال سیاسی آزاداندیش هستند، آزمون مهمتری است که نشان داده شود تا چه حد قانون و حقوق بشر در این جامعه ارزش دارد و مبنای قضاوت است، البته اکر زمانی برای آزمون مانده باشد!!!
https://hottg.com/didgaxalid/2686
Telegram
دیدگا: کانال رسمی خالد توکلی
از «صدیقه» تا «صدیقی»
- در روزهای گذشته، خبر دستگیری «صدیقه» وسمقی رسانهای شد. ایشان که اسلامپژوهی نواندیش هستند و در برخی از مسائل و مباحث دینی و به طور خاص فقهی، نظرات چالشبرانگیز و نوینی ارائه کرده است، با متانت خاص خود تلاش میکند، این نظرات را به…
- در روزهای گذشته، خبر دستگیری «صدیقه» وسمقی رسانهای شد. ایشان که اسلامپژوهی نواندیش هستند و در برخی از مسائل و مباحث دینی و به طور خاص فقهی، نظرات چالشبرانگیز و نوینی ارائه کرده است، با متانت خاص خود تلاش میکند، این نظرات را به…
لە ستایشی ژیاندا، ئەزموونی نوسەرێکی کورد
ڕەفیق سابیر، شاعیر و نوسەری کوردە کە ئەزمونی ژیان و بەسەرهاتی خۆی لە کوردستانی عێڕاقەوە تاکو نیشتەجێبوون لە سوێد لە کتێبی" لە ستایشی ژیاندا" باس دەکات. بەستێنی فیکری ڕەفیق سابیر، بزوتنەوەی چەپە و ئەندامی حیزبی شیوعی بووە، بەڵان وەک نوسەرێکی ڕەخنەگر زۆرتر دەردەکەوێ و بە عەقڵی ڕەخنەیی بۆ ڕووداوەکان دەروانێ. هەم ئەزموونی شاری بە تەواوی تاقی کردۆ هەم لە شاخدا وەک بیرمەندێکی خاوەن هزروبیر، بەکردەوە تێکۆشاوە. واقیعی کێشەی کورد و کوردستان، وادەکا تاکو ڕەفیق سابیر لە بیرۆکەی حیزبی بێتە دەر و بڕیاری خۆی بدا. دیارە بۆی هەیە دەگەڵ بۆچوونەکانی ئەو هاودڵ بی یان نا، بەڵام بە ڕای من هێندە ئەزموونە گرینگە کە ناکرێ خۆی لێ بوێری.
وەک نوسەرێکی بەرپرس، ڕەفیق سابیر دۆای گەڕانەوە بۆ زێدی خۆی دەگەڵ کێشەکانی هەریمی کوردستان بەڕەوڕوو دەبێ، بۆیە ناتوانێ بە هەر بەهایەک لە نێو بازنەی بەرتەسکی کاری حیزبی و دەسەڵاتی هەریمدا بگونجێ. ئەوەی بۆ ڕەفیق سابیر پلەی یەکەمە، ئەنجامی کاری فەرهەنگییە کە بە پێشکێش کردنی چەن کۆمەڵە شێعر، لێکدانەوە و نوسینی دیکە بە ئەنجامی گەیاندوون. ئەزموونی ژیانی ڕەفیق سابیر، بارودۆخی پارچەکانی کوردستان دەگرێتەوە، کە وایە لەو بارەوە گرینگی تایبەتی هەیە و هەوڵدەدا کە ڕاستێکان بگێڕێتەوە. لەو نێوەدا هێندێ ڕاستی شاراوە یان نەکوتراو باس دەکا کە جێگای سرنجن. بە ئۆگرانی ئەو تەوەرانە پێشنیار دەکەم ئەو کتێبە بخوێننەوە و چێژی لێ وەرگرن.
@moloudiaziz🌿🌿
ڕەفیق سابیر، شاعیر و نوسەری کوردە کە ئەزمونی ژیان و بەسەرهاتی خۆی لە کوردستانی عێڕاقەوە تاکو نیشتەجێبوون لە سوێد لە کتێبی" لە ستایشی ژیاندا" باس دەکات. بەستێنی فیکری ڕەفیق سابیر، بزوتنەوەی چەپە و ئەندامی حیزبی شیوعی بووە، بەڵان وەک نوسەرێکی ڕەخنەگر زۆرتر دەردەکەوێ و بە عەقڵی ڕەخنەیی بۆ ڕووداوەکان دەروانێ. هەم ئەزموونی شاری بە تەواوی تاقی کردۆ هەم لە شاخدا وەک بیرمەندێکی خاوەن هزروبیر، بەکردەوە تێکۆشاوە. واقیعی کێشەی کورد و کوردستان، وادەکا تاکو ڕەفیق سابیر لە بیرۆکەی حیزبی بێتە دەر و بڕیاری خۆی بدا. دیارە بۆی هەیە دەگەڵ بۆچوونەکانی ئەو هاودڵ بی یان نا، بەڵام بە ڕای من هێندە ئەزموونە گرینگە کە ناکرێ خۆی لێ بوێری.
وەک نوسەرێکی بەرپرس، ڕەفیق سابیر دۆای گەڕانەوە بۆ زێدی خۆی دەگەڵ کێشەکانی هەریمی کوردستان بەڕەوڕوو دەبێ، بۆیە ناتوانێ بە هەر بەهایەک لە نێو بازنەی بەرتەسکی کاری حیزبی و دەسەڵاتی هەریمدا بگونجێ. ئەوەی بۆ ڕەفیق سابیر پلەی یەکەمە، ئەنجامی کاری فەرهەنگییە کە بە پێشکێش کردنی چەن کۆمەڵە شێعر، لێکدانەوە و نوسینی دیکە بە ئەنجامی گەیاندوون. ئەزموونی ژیانی ڕەفیق سابیر، بارودۆخی پارچەکانی کوردستان دەگرێتەوە، کە وایە لەو بارەوە گرینگی تایبەتی هەیە و هەوڵدەدا کە ڕاستێکان بگێڕێتەوە. لەو نێوەدا هێندێ ڕاستی شاراوە یان نەکوتراو باس دەکا کە جێگای سرنجن. بە ئۆگرانی ئەو تەوەرانە پێشنیار دەکەم ئەو کتێبە بخوێننەوە و چێژی لێ وەرگرن.
@moloudiaziz🌿🌿
Forwarded from کردستان نامه
🔶ایلام، مرکز ولایت کردستان در نزهةالقلوب حمدالله مستوفی
✍ اسماعیل شمس
🔻شاید برای نویسندگان کرد و علاقهمندان به تاریخ کردستان چنین تیتری تعجبآور و بالاتر از آن غیرقابل باور باشد. من هم به آنان حق میدهم، زیرا همه شرقشناسان و کردشناسان غربی و شرقی و همه پژوهشگران کرد از محمد امین زکی بیگ تا امروز، بالاتفاق گفتهاند که قلعه بهار، مرکز ولایت کردستان مندرج در نزهة القلوب حمدالله مستوفی، همان شهر بهار در استان همدان امروزی است. با وجود این نگارنده این یادداشت پس از سالها پژوهش، ضمن رد دیدگاه همه تاریخنگاران و پژوهشگران پیشین، بدون هیچ گونه شک و تردیدی و با قطعیت تمام به این نتیجه رسیده است که مرکز ولایت کردستان، بهار همدان نبوده و در ایلام کنونی است. هرچند دوست پژوهشگرم جناب آقای د. رحمتی پیشتر تردیدهایی را درباره تطبیق مرکز ولایت کردستان با بهار همدان مطرح کرده بود، اما او هم در جایابی محل اصلی بهار به نتیجه نرسیده بود. میدانم که با قطعیت و حتمیت سخنگفتن با اصول حرفهای پژوهش سازگار نیست، اما از آنجا که پذیرش چنین ادعایی برای پژوهشگران و خوانندگانی که بیش از چند قرن یک روایت خاص را شنیده و از فرط تکرار به آن ایمان آوردهاند،بسیار سخت است، ناچارم برخلاف روال قبلی با قطعیتی غیرقابل تردید این موضوع را که پیشتر در قالب فرضیه به برخی دوستان نزدیکم گفته بودم،این بار همچون جدیدترین یافته پژوهشیام به خوانندگان عزیز کردستاننامه ارائه دهم. مستندات تاریخی و میدانی این مطلب را که پس از مطالعه صدها منبع تاریخی مرتبط، بازدید از منطقه و تطبیق جاینامهای جغرافیایی قدیم و کنونی به دست آمده است، در چند ماه آینده در نشریهای پژوهشی انتشار خواهم داد. امیدوارم برخی کسان که عادتشان سرقت ایدههای دیگران و انتشار آن به نام خودشان است، پیش از انتشار مقالە دستبهکار نشوند و آن را هم مانند مواردی دیگر به اسم خود ثبت ننمایند.
🔻خوشحالم که یک بار دیگر روشن شد که سخن شرقشناسان غربی درباره تاریخ کرد و کردستان آخرین حرف و فصلالخطاب نیست و یک پژوهشگر کرد آشنا با تاریخ و جغرافیای منطقه میتواند به سادگی سخن آنان را نفیکند و به کنارینهد. این کشف پژوهشی به بسیاری از خطاها و بدفهمیها در این باره پایان خواهد داد و عرصه جدیدی را بر روی پژوهش درباره منطقهای که من همواره قلب حکومت ساسانیان خواندهام، خواهد گشود.پیش از این در همین کانال نوشته بودم که سخن لسترنج و پیروانش درباره آمدن نام کردستان برای نخستین بار در عصر سلطان سنجر سلجوقی و نزهةالقلوب نادرست است و سلیمانشاه، والی کردستان هیچ ربطی به سلجوقیان ندارد، حالا هم با قاطعیت میگویم که مرکزیت حکومت او بهار همدان نیست، بلکه تپه گلوهار در روستای مهدیآباد در شهر ایلام کنونی است.
🔶هەڵوەشاندنەوەی مێژوویێکی دێرین/ناوەندی ویلایەتی کوردستان کە لە نوزهەتولقولووبی حەمدۆڵڵا مستەوفی قەڵای وەهارە، لە شاری ئیلامی ئێستایە.
🔻ڕەنگە زۆربەی توێژەران و خوێنەرانی کورد لەم بابەتە سەریان سۆڕ بمێنێت و بڵێن ئەمە یانێ چی؟ چۆن دەبێ ئەم هەموو مێژوونووس و توێژەرە لە محەمەد ئەمین زەکیبەگ بگرە تا ئەمڕۆ و ئەو هەموو ڕۆژهەڵاتناسە لە لسترەنج و مینورسکی تا برۆیینسن و ئەوانیتر بە هەڵە چووبن؟ مافی خۆتانە کە بڕوام پێنەکەن، منیش نەمدەویست ئەم باسە کە هەڵوەشاندنەوەی مێژوویێکی دێرین و گشتگیرە لەم کۆرتە باسە پێشکەش بکەم، بەڵام ئەمڕۆ کە نەورۆزی شکۆمەندی ئیلامم دی نەمتوانی تا بڵاو بوونەوەی توێژینەوەکەم کە لەوێ بە تێر و تەسەلی و بە بەڵگە و فەکت و دۆکیۆمێنت ئەم ڕاستیەم پیشان داوە سەبر بکەم. لە بەر ئەوە لەیرە بە دڵنیایی و بێ هیچ شک و گۆمانێک پێتان دەڵێم کە تا ئێستا هەرچی لە بارەی وەهاری هەمەدان وەکوو ناوەندی ویلایەتی کوردستان نووسراوە هەڵەیە و ناوەندی ئەو ویلایەتە شاری ئیلامی ئێستایە. پێشتریش وتبووم کە ناوی کوردستان هیچ پەیوەندیێکی بە سوڵتان سەنجەری سەلجووقیوە نیە و یەکەم جاریش لە نوزهەتولقلووب نەهاتووە. هیوادارم لە چەند مانگی داهاتوو تەواوی توێژینەوەکەم لە گۆڤارێکی زانستیدا بڵاو ببێت و بکەوێتە بەردەستی خوێنەرانی ئازیز.خۆشحاڵم کە جارێکیتر بۆ هەموان ڕوون دەبێت کە بۆچوونی ڕۆژهەڵاتناسان، وێڕای سپاس بۆ هەموو زەحمەتەکانیان،دوایین قسە لە سەر مێژووی کورد نین و توێژەرێکی کورد بە ئاسانی دەتوانێت بیر و بۆچوونیان هەڵوەشێنێت.
🔻هیوادارم لەمه زیاتر بەچاۆیلکەیێکی سووک و لە ئاستێکی نزمەوە چاو لە توێژەرانی کورد نەکەین و پشتیان بگرین و ئەو هەموە بە توێژەرانی بیانی و ڕۆژهەڵاتناس سەرسام نەبین.دەیان توێژەری بەهێز و نەناسراو لەم وڵاتە دەژین کە دەتوانن بۆچوونە هەڵەکانی بیانیەکان پووچەڵ بکەن، بەڵام بە داخەوە بێ هیوا و بێ پەنان و لە بەر بژیوی ژیان کاری مێژوویی ناکەن.
🆔 https://hottg.com/kurdistanname
🆔 بازنشر این مطلب بدون آیدی کانال کردستاننامه ممنوع است.
✍ اسماعیل شمس
🔻شاید برای نویسندگان کرد و علاقهمندان به تاریخ کردستان چنین تیتری تعجبآور و بالاتر از آن غیرقابل باور باشد. من هم به آنان حق میدهم، زیرا همه شرقشناسان و کردشناسان غربی و شرقی و همه پژوهشگران کرد از محمد امین زکی بیگ تا امروز، بالاتفاق گفتهاند که قلعه بهار، مرکز ولایت کردستان مندرج در نزهة القلوب حمدالله مستوفی، همان شهر بهار در استان همدان امروزی است. با وجود این نگارنده این یادداشت پس از سالها پژوهش، ضمن رد دیدگاه همه تاریخنگاران و پژوهشگران پیشین، بدون هیچ گونه شک و تردیدی و با قطعیت تمام به این نتیجه رسیده است که مرکز ولایت کردستان، بهار همدان نبوده و در ایلام کنونی است. هرچند دوست پژوهشگرم جناب آقای د. رحمتی پیشتر تردیدهایی را درباره تطبیق مرکز ولایت کردستان با بهار همدان مطرح کرده بود، اما او هم در جایابی محل اصلی بهار به نتیجه نرسیده بود. میدانم که با قطعیت و حتمیت سخنگفتن با اصول حرفهای پژوهش سازگار نیست، اما از آنجا که پذیرش چنین ادعایی برای پژوهشگران و خوانندگانی که بیش از چند قرن یک روایت خاص را شنیده و از فرط تکرار به آن ایمان آوردهاند،بسیار سخت است، ناچارم برخلاف روال قبلی با قطعیتی غیرقابل تردید این موضوع را که پیشتر در قالب فرضیه به برخی دوستان نزدیکم گفته بودم،این بار همچون جدیدترین یافته پژوهشیام به خوانندگان عزیز کردستاننامه ارائه دهم. مستندات تاریخی و میدانی این مطلب را که پس از مطالعه صدها منبع تاریخی مرتبط، بازدید از منطقه و تطبیق جاینامهای جغرافیایی قدیم و کنونی به دست آمده است، در چند ماه آینده در نشریهای پژوهشی انتشار خواهم داد. امیدوارم برخی کسان که عادتشان سرقت ایدههای دیگران و انتشار آن به نام خودشان است، پیش از انتشار مقالە دستبهکار نشوند و آن را هم مانند مواردی دیگر به اسم خود ثبت ننمایند.
🔻خوشحالم که یک بار دیگر روشن شد که سخن شرقشناسان غربی درباره تاریخ کرد و کردستان آخرین حرف و فصلالخطاب نیست و یک پژوهشگر کرد آشنا با تاریخ و جغرافیای منطقه میتواند به سادگی سخن آنان را نفیکند و به کنارینهد. این کشف پژوهشی به بسیاری از خطاها و بدفهمیها در این باره پایان خواهد داد و عرصه جدیدی را بر روی پژوهش درباره منطقهای که من همواره قلب حکومت ساسانیان خواندهام، خواهد گشود.پیش از این در همین کانال نوشته بودم که سخن لسترنج و پیروانش درباره آمدن نام کردستان برای نخستین بار در عصر سلطان سنجر سلجوقی و نزهةالقلوب نادرست است و سلیمانشاه، والی کردستان هیچ ربطی به سلجوقیان ندارد، حالا هم با قاطعیت میگویم که مرکزیت حکومت او بهار همدان نیست، بلکه تپه گلوهار در روستای مهدیآباد در شهر ایلام کنونی است.
🔶هەڵوەشاندنەوەی مێژوویێکی دێرین/ناوەندی ویلایەتی کوردستان کە لە نوزهەتولقولووبی حەمدۆڵڵا مستەوفی قەڵای وەهارە، لە شاری ئیلامی ئێستایە.
🔻ڕەنگە زۆربەی توێژەران و خوێنەرانی کورد لەم بابەتە سەریان سۆڕ بمێنێت و بڵێن ئەمە یانێ چی؟ چۆن دەبێ ئەم هەموو مێژوونووس و توێژەرە لە محەمەد ئەمین زەکیبەگ بگرە تا ئەمڕۆ و ئەو هەموو ڕۆژهەڵاتناسە لە لسترەنج و مینورسکی تا برۆیینسن و ئەوانیتر بە هەڵە چووبن؟ مافی خۆتانە کە بڕوام پێنەکەن، منیش نەمدەویست ئەم باسە کە هەڵوەشاندنەوەی مێژوویێکی دێرین و گشتگیرە لەم کۆرتە باسە پێشکەش بکەم، بەڵام ئەمڕۆ کە نەورۆزی شکۆمەندی ئیلامم دی نەمتوانی تا بڵاو بوونەوەی توێژینەوەکەم کە لەوێ بە تێر و تەسەلی و بە بەڵگە و فەکت و دۆکیۆمێنت ئەم ڕاستیەم پیشان داوە سەبر بکەم. لە بەر ئەوە لەیرە بە دڵنیایی و بێ هیچ شک و گۆمانێک پێتان دەڵێم کە تا ئێستا هەرچی لە بارەی وەهاری هەمەدان وەکوو ناوەندی ویلایەتی کوردستان نووسراوە هەڵەیە و ناوەندی ئەو ویلایەتە شاری ئیلامی ئێستایە. پێشتریش وتبووم کە ناوی کوردستان هیچ پەیوەندیێکی بە سوڵتان سەنجەری سەلجووقیوە نیە و یەکەم جاریش لە نوزهەتولقلووب نەهاتووە. هیوادارم لە چەند مانگی داهاتوو تەواوی توێژینەوەکەم لە گۆڤارێکی زانستیدا بڵاو ببێت و بکەوێتە بەردەستی خوێنەرانی ئازیز.خۆشحاڵم کە جارێکیتر بۆ هەموان ڕوون دەبێت کە بۆچوونی ڕۆژهەڵاتناسان، وێڕای سپاس بۆ هەموو زەحمەتەکانیان،دوایین قسە لە سەر مێژووی کورد نین و توێژەرێکی کورد بە ئاسانی دەتوانێت بیر و بۆچوونیان هەڵوەشێنێت.
🔻هیوادارم لەمه زیاتر بەچاۆیلکەیێکی سووک و لە ئاستێکی نزمەوە چاو لە توێژەرانی کورد نەکەین و پشتیان بگرین و ئەو هەموە بە توێژەرانی بیانی و ڕۆژهەڵاتناس سەرسام نەبین.دەیان توێژەری بەهێز و نەناسراو لەم وڵاتە دەژین کە دەتوانن بۆچوونە هەڵەکانی بیانیەکان پووچەڵ بکەن، بەڵام بە داخەوە بێ هیوا و بێ پەنان و لە بەر بژیوی ژیان کاری مێژوویی ناکەن.
🆔 https://hottg.com/kurdistanname
🆔 بازنشر این مطلب بدون آیدی کانال کردستاننامه ممنوع است.
برگزاری انتخابات شهرداریهای ترکیه
عبدالعزیز مولودی1403/1/15
برگزاری انتخابات دوره ای برای اداره شهرداریهای ترکیه، به عنوان حکمرانی محلی در این کشور، بدون تردید از جمله بخشهای قابل توجه روند مشارکت محلی مردم در اداره امور شهرها است. این امر همانند دیگر زمینه های سیاسی مشارکت عمومی در ترکیه به عنوان نمادی از وجود دمکراسی نسبی در این کشور به شمار می آید. زیرا این کشور دارای نظام چند حزبی است و احزاب پوزیسیون و اپوزیسیون می توانند در انتخابات حضور داشته باشند. این ویژگی ترکیه را کشورهای دیگر منطقه ندارند و از این نظر ترکیه قدمهایی از سایر کشورها از جمله کشور ما جلوتر است. اما همه ویژگی های یک دولت دمکراتیک تنها در برگزاری آزادانه انتخابات خلاصه نمی شود. از این نظر دولت ترکیه نیز با مشکلاتی روبرو است که ضریب وجود دمکراسی را در این کشور پایین می آورد. باید در نظر داشت که از بعد از به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه، برخی از تغییرات در ساختار سیاسی این کشور ایجاد شده است که برخی را می توان مثبت ارزیابی کرد و برخی را منفی. از جمله تغییرات مثبت در سیستم سیاسی این کشور، کاهش قدرت مستقیم نظامیان در عرصه سیاسی است. قبل از این دوره، نظامیان در عرصه سیاسی حضور تعیین کننده داشتند و این امر به بحران سیاسی و اقتصادی در این کشور می انجامید. اما با حضور اسلامگرایان حزب عدالت و توسعه این امر کمرنگ شد و نظامیان از حضور در عرصه سیاسی بازداشته شدند. طبیعی است که این به مفهوم غیرنظامی شدن سیاست در این کشور نیست و همانند گذشته نظامیان به صورت غیر مستقیم نقش دارند. حضور نظامی ترکیه در کردستان سوریه یکی از نمودهای آن است. از سوی دیگر تغییر نظام پارلمانی در این کشور و تبدیل آن به نظام نیمه ریاستی در دوران حکومت آقای اردوغان در سالهای گذشته به تقویت قدرت رئیس جمهور در این کشور انجامیده است و منشاء اقتدارگرایی در حوزه سیاسی این کشور شده است.
با وجود این تغییرات، و با توجه به اینکه نظام چند حزبی نظامی نسبتا شکننده است، قدرت احزاب سیاسی، عملکرد آنها در دولت یا در نقش اپوزیسیون، تعیین کننده میزان تاثیرگذاری آنها در حوزه سیاسی است. از این رو است که تاکنون و در مدت بیش از دو دهه، آقای اردوغان به صورت نسبی در ترکیه واجد آرای لازم برای تداوم حضور در مسند قدرت بوده است. از یک سو گفته می شود از نوعی قدرت شخصی کاریزماتیک برخوردار است و از سوی دیگر در غیاب یک اپوزیسیون منسجم، حزب ایشان به قدرت تکیه زده است. در اینجا البته باید بین دو سطح از انتخابات تفکیک قائل شد. حکمرانی محلی یا اداره شهرداری های ترکیه که در آن آرای مردم در قالب احزاب اما در سطح محلی شکل دهنده به مناسبات قدرت است. در این سطح ممکن است حزب حاکم ملی، در اداره محلی نیز نقش مسلط داشته باشد یا نداشته باشد. وجود حزب حاکم در صدر اداره شهرداریها البته امری مهم و تاثیرگذار می تواند باشد. زیرا از رهگذر اداره شهرداریها بسیاری و از جمله خود آقای اردوغان به دولت راه یافته اند. اما در صورت عدم توفیق دولت در بدست آوردن قدرت اداره شهرداری ها، خلل جدی برای رئیس جمهور ایجاد نمی شود.
برگزاری انتخابات شهرداری ها در دو روز گذشته و مشخص شدن افت آرای حزب حاکم با کسب 36 درصد آرا در مقابل حزب جمهوری خلق – حزب کمالیست ترکیه و رقیب اصلی آک پارتی در این انتخابات- با کسب 37 درصد آرا، اگر چه شکستی فاحش برای حزب حاکم است، اما به معنای حذف قطعی آن از قدرت دولتی نیست. در انتخابات شهرداریها، احزاب با تکیه بر پایگاه و آرای محلی خود و با هدف تفوق بر کرسی شهرداریها وارد کارزار انتخابات می شوند، در حالیکه در سطح ملی و برای تصرف دولت در نظام چند حزبی، کسب حداقل 51 درصدآرا نیازمند ائتلاف های سیاسی است. تجربه بیش از دو دهه ترکیه نشان داده است که در غیاب یک ائتلاف موثر اپوزیسیونی، آک پارتی و شخص اردوغان توانسته اند به حضور خود در قدرت تداوم بخشند. امری که در دور بعدی انتخابات قابل تصور است و در سخنرانی اردوغان پیرامون پذیرش شکست در انتخابات شهرداری ها به این موضوع اشاره شد که اشتباهات دولت و خواست مردم را همزمان دریافته است و در فرصت چند ساله پیش رو آک پارتی و اردوغان تلاش خواهند کرد تا موقعیت از دست داده را دوباره به دست آورند. از نظر دور نیست که آرای آک پارتی و اردوغان با گذشت بیش از دو دهه تصدی قدرت در این کشور دچار افت شده است، اما به نظر می رسد افکار عمومی ترکیه هنوز به این قناعت نرسیده است که یکی از احزاب اپوزیسیون و از جمله حزب جمهوری خلق جایگزین مناسبی برای حزب حاکم هستند یا نه.
عبدالعزیز مولودی1403/1/15
برگزاری انتخابات دوره ای برای اداره شهرداریهای ترکیه، به عنوان حکمرانی محلی در این کشور، بدون تردید از جمله بخشهای قابل توجه روند مشارکت محلی مردم در اداره امور شهرها است. این امر همانند دیگر زمینه های سیاسی مشارکت عمومی در ترکیه به عنوان نمادی از وجود دمکراسی نسبی در این کشور به شمار می آید. زیرا این کشور دارای نظام چند حزبی است و احزاب پوزیسیون و اپوزیسیون می توانند در انتخابات حضور داشته باشند. این ویژگی ترکیه را کشورهای دیگر منطقه ندارند و از این نظر ترکیه قدمهایی از سایر کشورها از جمله کشور ما جلوتر است. اما همه ویژگی های یک دولت دمکراتیک تنها در برگزاری آزادانه انتخابات خلاصه نمی شود. از این نظر دولت ترکیه نیز با مشکلاتی روبرو است که ضریب وجود دمکراسی را در این کشور پایین می آورد. باید در نظر داشت که از بعد از به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه، برخی از تغییرات در ساختار سیاسی این کشور ایجاد شده است که برخی را می توان مثبت ارزیابی کرد و برخی را منفی. از جمله تغییرات مثبت در سیستم سیاسی این کشور، کاهش قدرت مستقیم نظامیان در عرصه سیاسی است. قبل از این دوره، نظامیان در عرصه سیاسی حضور تعیین کننده داشتند و این امر به بحران سیاسی و اقتصادی در این کشور می انجامید. اما با حضور اسلامگرایان حزب عدالت و توسعه این امر کمرنگ شد و نظامیان از حضور در عرصه سیاسی بازداشته شدند. طبیعی است که این به مفهوم غیرنظامی شدن سیاست در این کشور نیست و همانند گذشته نظامیان به صورت غیر مستقیم نقش دارند. حضور نظامی ترکیه در کردستان سوریه یکی از نمودهای آن است. از سوی دیگر تغییر نظام پارلمانی در این کشور و تبدیل آن به نظام نیمه ریاستی در دوران حکومت آقای اردوغان در سالهای گذشته به تقویت قدرت رئیس جمهور در این کشور انجامیده است و منشاء اقتدارگرایی در حوزه سیاسی این کشور شده است.
با وجود این تغییرات، و با توجه به اینکه نظام چند حزبی نظامی نسبتا شکننده است، قدرت احزاب سیاسی، عملکرد آنها در دولت یا در نقش اپوزیسیون، تعیین کننده میزان تاثیرگذاری آنها در حوزه سیاسی است. از این رو است که تاکنون و در مدت بیش از دو دهه، آقای اردوغان به صورت نسبی در ترکیه واجد آرای لازم برای تداوم حضور در مسند قدرت بوده است. از یک سو گفته می شود از نوعی قدرت شخصی کاریزماتیک برخوردار است و از سوی دیگر در غیاب یک اپوزیسیون منسجم، حزب ایشان به قدرت تکیه زده است. در اینجا البته باید بین دو سطح از انتخابات تفکیک قائل شد. حکمرانی محلی یا اداره شهرداری های ترکیه که در آن آرای مردم در قالب احزاب اما در سطح محلی شکل دهنده به مناسبات قدرت است. در این سطح ممکن است حزب حاکم ملی، در اداره محلی نیز نقش مسلط داشته باشد یا نداشته باشد. وجود حزب حاکم در صدر اداره شهرداریها البته امری مهم و تاثیرگذار می تواند باشد. زیرا از رهگذر اداره شهرداریها بسیاری و از جمله خود آقای اردوغان به دولت راه یافته اند. اما در صورت عدم توفیق دولت در بدست آوردن قدرت اداره شهرداری ها، خلل جدی برای رئیس جمهور ایجاد نمی شود.
برگزاری انتخابات شهرداری ها در دو روز گذشته و مشخص شدن افت آرای حزب حاکم با کسب 36 درصد آرا در مقابل حزب جمهوری خلق – حزب کمالیست ترکیه و رقیب اصلی آک پارتی در این انتخابات- با کسب 37 درصد آرا، اگر چه شکستی فاحش برای حزب حاکم است، اما به معنای حذف قطعی آن از قدرت دولتی نیست. در انتخابات شهرداریها، احزاب با تکیه بر پایگاه و آرای محلی خود و با هدف تفوق بر کرسی شهرداریها وارد کارزار انتخابات می شوند، در حالیکه در سطح ملی و برای تصرف دولت در نظام چند حزبی، کسب حداقل 51 درصدآرا نیازمند ائتلاف های سیاسی است. تجربه بیش از دو دهه ترکیه نشان داده است که در غیاب یک ائتلاف موثر اپوزیسیونی، آک پارتی و شخص اردوغان توانسته اند به حضور خود در قدرت تداوم بخشند. امری که در دور بعدی انتخابات قابل تصور است و در سخنرانی اردوغان پیرامون پذیرش شکست در انتخابات شهرداری ها به این موضوع اشاره شد که اشتباهات دولت و خواست مردم را همزمان دریافته است و در فرصت چند ساله پیش رو آک پارتی و اردوغان تلاش خواهند کرد تا موقعیت از دست داده را دوباره به دست آورند. از نظر دور نیست که آرای آک پارتی و اردوغان با گذشت بیش از دو دهه تصدی قدرت در این کشور دچار افت شده است، اما به نظر می رسد افکار عمومی ترکیه هنوز به این قناعت نرسیده است که یکی از احزاب اپوزیسیون و از جمله حزب جمهوری خلق جایگزین مناسبی برای حزب حاکم هستند یا نه.
مدل های چند حزبی اروپایی مانند فرانسه و ایتالیا، از طریق تشکیل ائتلاف های پایدارتر، دولت تشکیل می دهند در حالیکه در نبود انسجام سیاسی چند حزبی های خاورمیانه موفق به تشکیل ائتلاف های پایدار نشده، بنابراین یک حزب بوسایل مختلف باید سعی کند نصف به اضافه یک آرا را کسب کند. در این شرایط معمولا حزب حاکم دست بالاتری برای بدست آوردن رای مورد نظر را خواهد داشت مگر اینکه با بحرانی ساختاری روبرو شود که تا هنگام برگزاری انتخابات قابل کنترل نباشد.
هدف از سیستم دمکراتیک و تفکیک نسبی قوا از یکدیگر، جلوگیری از استبداد سیاسی و تضمین تداوم گردش نخبگان است. آنچه در مورد دمکراسی هایی مانند ترکیه، یا دولت های غیرحزبی اقتدارگرای خاورمیانه و حتی احزاب رسمی و غیر رسمی منطقه باید تاکید کرد ماندگاری رهبران برای مدت طولانی ولو از طریق انتخابات است که با مهم ترین اصل حاکمیت دمکراتیک در تضاد است. این در واقع روی دیگر استبداد سیاسی است که به صورت پنهان و آشکار وجود دارد.
@moloudiaziz🌿🌿
هدف از سیستم دمکراتیک و تفکیک نسبی قوا از یکدیگر، جلوگیری از استبداد سیاسی و تضمین تداوم گردش نخبگان است. آنچه در مورد دمکراسی هایی مانند ترکیه، یا دولت های غیرحزبی اقتدارگرای خاورمیانه و حتی احزاب رسمی و غیر رسمی منطقه باید تاکید کرد ماندگاری رهبران برای مدت طولانی ولو از طریق انتخابات است که با مهم ترین اصل حاکمیت دمکراتیک در تضاد است. این در واقع روی دیگر استبداد سیاسی است که به صورت پنهان و آشکار وجود دارد.
@moloudiaziz🌿🌿
Forwarded from عکس نگار
🔶برگی از تاریخ مقاومت مردم شهر وان
✍ اسماعیل شمس
🔻شاید یکی از مهمترین خبرهای مرتبط با کردستان در این هفته عزل عبدالله زیدان، شهردار منتخب مردم وان توسط دولت ترکیه و جایگزینی شهردار منصوب خود و سرانجام فسخ این حکم در پی مقاومت مردم کرد و بازگشت زیدان به شهرداری بود. نگارنده کاری به مسائل سیاسی و حزبی پیرامون این ماجرا ندارد و تنها به یادآوری برگی از مقاومت مردم وان در ۶۴۰ سال پیش میپردازد تا به آنانی که فکر میکنند با زور و سرکوب و ارعاب میتوانند مردمی را از فرهنگ و زبان و هویت دیرین و اخیراً نام سرزمین خود محروم کنند، یادآور شود که پیش از آنان قَدَرقدرتهایی چون طغرل و چنگیز و تیمور هم نتوانستهاند و آنان هم نخواهند توانست؛ پس بهتر است عزت و کرامت انسانی را جایگزین سلطهطلبی نژادی نمایند و خویشتن را مانند تیمور لنگ که روایتش را در ادامه یادداشت میخوانید، دستمایه پند و عبرت تاریخ نکنند.
🔻تیمورکه خود را نواده چنگیز و پادشاه توران میخواند و در صدد الحاق دیگر نواحی جهان به این پادشاهی بود در سال ۷٨٨ق/۱۳٨۶م پس از تصرف ایران راهی غرب شد. او تصمیم داشت ملک عزالدین شیر،فرمانروای قدرتمند کرد در وان را که هنوز تسلیم او نشده بود، تنبیه کند.عزالدین که از شهرسوزیها، جنایتها و قتلعامهای تیمور پس از سرکوب مخالفان مطلع شده بود، سرانجام تسلیم را بر مقاومت ترجیح داد، اما مردم وان زیر بار توصیه او نرفتند و ناصرالدین[احتمالاً برادر او] را حاکم خود کردند و به جنگ با تیمور پرداختند.عزالدین شیر هم به ناچار به اردوی تیمور رفت و تسلیم او شد. شرفالدین یزدی، نویسنده ظفرنامه تیموری ساکنان قلعه وان را یاغی، شقی، متمرد، جاهل، خبیث، فساد پیشه و شیطانصفت مینامد. نوشتههای او که در فایل پیوست آمدهاند، نشان میدهند که یک تاریخنگار قلمبهمزد چگونه پادشاه جهانگشای بیگانهای را که از چند هزار کیلومتر آنطرفتربرخاسته و به قلمرو دیگران تجاوز کرده است در موضع حق مطلق مینشاند و مردم شهری را که تنها جرمشان دفاع از آب و خاک و خانه و کاشانه خود در برابر این پادشاه مهاجم است، به انواع و اقسام تهمتها وصف میکند. تیمور بیش از ۲۰ و به قولی ۲۷روز با منجنیق شهر وان را سنگباران کرد و سرانجام پس از تخریب حصار، سپاهیان او «بسیاری خلق را به قتل آوردند».گزارش حافظ ابرو از نحوۀ مجازات ساکنان قلعه توسط تیمور بسیار عجیب و تأسف آور است. به نوشتۀ این مورخ، تیمور پس از تصرف وان دستور داد که اهالی آن را «دو دو بر یکدیگر بسته از قلعۀ کوه در موضعی که از آنجا تا به پایین می رسیدند پانصد گز بل زیادت بود، بینداختند و آن ناصرالدین حاکم دوم[بعد از ملک عزالدین] را پیش طلبید و گفت: این چه بیداد بود که بر خود و خلایق کردی؟ زبانش در جواب لال بود.مهر خاموشی بر لب نهاد.حکم شد تا یک نیمۀ سر و یک نیمۀ ریش و یک نیمۀ بروت[سبیل] و یک ابروی او را بر ضد یکدیگر تراشیدند و گرد تمامی اردو و الوس برآوردند و بعد از فضایح، روزِ کوچ او را گردن زده بر یک طرف راه نهادند در تنگنایی تا تمام لشکر بر او عبور کردند و فضیحت بسیار با او بکردند». تیمور از وان راهی خوی و سلماس شد.در آنجا «ملک عزالدین شیر را تربیت فرموده ولایت کردستان بر او مسلم داشت».
🔻نکته مهم در روایت شرفنامه یزدی آنجاست که میگوید تیمور پس از فرمان تخریب قلعه وان، گروهی از لشکریانش را مٲمور اجرای آن کرد، " اما هرچند سعی نمودند یک سنگ از آن کنده نشد ". به نظر میرسد علت بازگرداندن ملک عزالدین به وان توسط تیمور و صرف نظر او از واگذاری شهر به منصوبان خودش را باید در مقاومت نه تنها مردم شهر، بلکه بنای مستحکم قلعه دید. عزالدین شیر که اینک به دستور تیمور فرمانروای " کردستان" شده بود، با پندگرفتن از گذشته وان را آباد و امنیت و رفاه را در آنجا برقرار کرد و پس از مرگ تیمور و هجوم ترکمانان قرهقوینلو و آققوینلو به منطقه، وان و نواحی آن را از نفوذ و دستبرد آنان حفظ کرد. به این ترتیب وان همچنان سنگر مقاومت باقی ماند و در نوروز ماه ۲۰۲۴ برگی دیگر از مقاومت را به دفتر تاریخ خود افزود.
🔻این یادداشت را به آن نوجوانی تقدیم میکنم که در هنگام دستگیری لبخندزنان تاریخ ظلم و اشغال را از زمانه خود تا تیمور و پیش از او به سخره گرفت و نشان داد مردمی که ریشه در خاک خود دارند هرگز از بین نخواهند رفت.مایل بودم این یادداشت را به کردی کرمانجی(زبان ساکنان وان) هم منتشر کنم، اما به سبب مشغله زیاد فرصت ترجمه آن از زبان فارسی فراهم نشد.امیدوارم یکی از خوانندگان عزیز کانال کردستاننامه که به هر دو زبان تسلط دارد،چنین کند تا وانیها هم با تاریخ پرافتخار خود آشنا شوند.
🆔 بازنشر این مطلب تنها با آیدی کانال کردستاننامه جایز است.
https://hottg.com/kurdistanname
✍ اسماعیل شمس
🔻شاید یکی از مهمترین خبرهای مرتبط با کردستان در این هفته عزل عبدالله زیدان، شهردار منتخب مردم وان توسط دولت ترکیه و جایگزینی شهردار منصوب خود و سرانجام فسخ این حکم در پی مقاومت مردم کرد و بازگشت زیدان به شهرداری بود. نگارنده کاری به مسائل سیاسی و حزبی پیرامون این ماجرا ندارد و تنها به یادآوری برگی از مقاومت مردم وان در ۶۴۰ سال پیش میپردازد تا به آنانی که فکر میکنند با زور و سرکوب و ارعاب میتوانند مردمی را از فرهنگ و زبان و هویت دیرین و اخیراً نام سرزمین خود محروم کنند، یادآور شود که پیش از آنان قَدَرقدرتهایی چون طغرل و چنگیز و تیمور هم نتوانستهاند و آنان هم نخواهند توانست؛ پس بهتر است عزت و کرامت انسانی را جایگزین سلطهطلبی نژادی نمایند و خویشتن را مانند تیمور لنگ که روایتش را در ادامه یادداشت میخوانید، دستمایه پند و عبرت تاریخ نکنند.
🔻تیمورکه خود را نواده چنگیز و پادشاه توران میخواند و در صدد الحاق دیگر نواحی جهان به این پادشاهی بود در سال ۷٨٨ق/۱۳٨۶م پس از تصرف ایران راهی غرب شد. او تصمیم داشت ملک عزالدین شیر،فرمانروای قدرتمند کرد در وان را که هنوز تسلیم او نشده بود، تنبیه کند.عزالدین که از شهرسوزیها، جنایتها و قتلعامهای تیمور پس از سرکوب مخالفان مطلع شده بود، سرانجام تسلیم را بر مقاومت ترجیح داد، اما مردم وان زیر بار توصیه او نرفتند و ناصرالدین[احتمالاً برادر او] را حاکم خود کردند و به جنگ با تیمور پرداختند.عزالدین شیر هم به ناچار به اردوی تیمور رفت و تسلیم او شد. شرفالدین یزدی، نویسنده ظفرنامه تیموری ساکنان قلعه وان را یاغی، شقی، متمرد، جاهل، خبیث، فساد پیشه و شیطانصفت مینامد. نوشتههای او که در فایل پیوست آمدهاند، نشان میدهند که یک تاریخنگار قلمبهمزد چگونه پادشاه جهانگشای بیگانهای را که از چند هزار کیلومتر آنطرفتربرخاسته و به قلمرو دیگران تجاوز کرده است در موضع حق مطلق مینشاند و مردم شهری را که تنها جرمشان دفاع از آب و خاک و خانه و کاشانه خود در برابر این پادشاه مهاجم است، به انواع و اقسام تهمتها وصف میکند. تیمور بیش از ۲۰ و به قولی ۲۷روز با منجنیق شهر وان را سنگباران کرد و سرانجام پس از تخریب حصار، سپاهیان او «بسیاری خلق را به قتل آوردند».گزارش حافظ ابرو از نحوۀ مجازات ساکنان قلعه توسط تیمور بسیار عجیب و تأسف آور است. به نوشتۀ این مورخ، تیمور پس از تصرف وان دستور داد که اهالی آن را «دو دو بر یکدیگر بسته از قلعۀ کوه در موضعی که از آنجا تا به پایین می رسیدند پانصد گز بل زیادت بود، بینداختند و آن ناصرالدین حاکم دوم[بعد از ملک عزالدین] را پیش طلبید و گفت: این چه بیداد بود که بر خود و خلایق کردی؟ زبانش در جواب لال بود.مهر خاموشی بر لب نهاد.حکم شد تا یک نیمۀ سر و یک نیمۀ ریش و یک نیمۀ بروت[سبیل] و یک ابروی او را بر ضد یکدیگر تراشیدند و گرد تمامی اردو و الوس برآوردند و بعد از فضایح، روزِ کوچ او را گردن زده بر یک طرف راه نهادند در تنگنایی تا تمام لشکر بر او عبور کردند و فضیحت بسیار با او بکردند». تیمور از وان راهی خوی و سلماس شد.در آنجا «ملک عزالدین شیر را تربیت فرموده ولایت کردستان بر او مسلم داشت».
🔻نکته مهم در روایت شرفنامه یزدی آنجاست که میگوید تیمور پس از فرمان تخریب قلعه وان، گروهی از لشکریانش را مٲمور اجرای آن کرد، " اما هرچند سعی نمودند یک سنگ از آن کنده نشد ". به نظر میرسد علت بازگرداندن ملک عزالدین به وان توسط تیمور و صرف نظر او از واگذاری شهر به منصوبان خودش را باید در مقاومت نه تنها مردم شهر، بلکه بنای مستحکم قلعه دید. عزالدین شیر که اینک به دستور تیمور فرمانروای " کردستان" شده بود، با پندگرفتن از گذشته وان را آباد و امنیت و رفاه را در آنجا برقرار کرد و پس از مرگ تیمور و هجوم ترکمانان قرهقوینلو و آققوینلو به منطقه، وان و نواحی آن را از نفوذ و دستبرد آنان حفظ کرد. به این ترتیب وان همچنان سنگر مقاومت باقی ماند و در نوروز ماه ۲۰۲۴ برگی دیگر از مقاومت را به دفتر تاریخ خود افزود.
🔻این یادداشت را به آن نوجوانی تقدیم میکنم که در هنگام دستگیری لبخندزنان تاریخ ظلم و اشغال را از زمانه خود تا تیمور و پیش از او به سخره گرفت و نشان داد مردمی که ریشه در خاک خود دارند هرگز از بین نخواهند رفت.مایل بودم این یادداشت را به کردی کرمانجی(زبان ساکنان وان) هم منتشر کنم، اما به سبب مشغله زیاد فرصت ترجمه آن از زبان فارسی فراهم نشد.امیدوارم یکی از خوانندگان عزیز کانال کردستاننامه که به هر دو زبان تسلط دارد،چنین کند تا وانیها هم با تاریخ پرافتخار خود آشنا شوند.
🆔 بازنشر این مطلب تنها با آیدی کانال کردستاننامه جایز است.
https://hottg.com/kurdistanname
Forwarded from دیدگا: کانال رسمی خالد توکلی
هیچ چیز به اندازه حکومت دینی یک جامعه را سکولاریزه نمیکند
- سکولاریسم مبناها و معناهای مختلفی دارد. عجالتاً اگر بپذیریم یکی از معناهای سکولاریزاسیون این است که مفاهیم، عقاید، رسوم و مناسکی که در ذیل سیستمی یکپارچه هستند و مقدس تلقی میگردند، بهتدریج عرفی و زمینی میشوند و در میان عامه مردم مورد چون و چرا قرار میگیرند.
اگر این معنا پذیرفته شود، باید گفت که نتیجه ناخواسته رفتار و عملکرد حاکمان و حاکمیت دینی، بیشترین تأثیر را در عملیاتی شدن این معنا دارد. نمونههای فراوانی وجود دارد که این ادعا را تأیید میکند. این نکته قابل انکار نیست که تمامی ناکارآمدی، ناکامی و شکستهای حکومت به نام دین تمام میشود و در حوزه عمومی و عرفی جامعه در بوته نقد و بررسی و اعتراض قرار میگیرند و بدین وسیله از ماهیت قدسی دین کاسته میشود.
- آخرین نمونه از سکولارشدن جامعه از طریق حاکمان دینی، توصیفی است که «حجتالاسلام» پناهیان از «پیامبر اسلام» ارائه کرده است. وی در آنتن زنده صدا و سیما گفته است: «پیامبر وضعیتی درست کرده بود که حتی یک رفیق نه برای خودش و نه برای امام علی نمانده بود. فکر نکنیم پیامبر مهربان بود و امام علی خشن و گوشتتلخ، پیامبر به خاطر گوشتتلخی همه را از خود میتاراند».
در مورد صدق و کذب این ادعا، نظر خاصی ندارم اما بدون تردید، این سخن، بیش از هر چیز به قرائت و خوانش عرفی و زمینی از دین و مقدسات آن میانجامد و در واقع انجامیده است. در میان دینداران، پیامبر، معمولاً در هالهای از تقدس قرار داده میشود که دسترسی به صفات و درک ویژگیهای آن دشوار و مستلزم طی مراحل و کسب صفات خاصی است که هر کسی نمیتواند این این مراحل و صفات را طی و کسب کند. از این روست که روحانیون، همواره خود را خواص و مردم را عوام نامیدهاند و میان خود و مردم مرزبندی داشتهاند.
اکنون، یک روحانی با زمینیترین و عامیانهترین واژهها به تحلیل صفات، وضعیت و عملکرد پیامبر اسلام میپردازد. بدون توجه به محتوای این ادعا که آیا درست است یا غلط، نتیجه این سخنان، اما، گسترش بیش از پیش عرفی و دنیویشدن دین است و در واقع قابل دفاعترین نتیجه حاکمیت دینی نیز همین است که صد البته آسان به دست نیامده است.
https://hottg.com/didgaxalid/2697
- سکولاریسم مبناها و معناهای مختلفی دارد. عجالتاً اگر بپذیریم یکی از معناهای سکولاریزاسیون این است که مفاهیم، عقاید، رسوم و مناسکی که در ذیل سیستمی یکپارچه هستند و مقدس تلقی میگردند، بهتدریج عرفی و زمینی میشوند و در میان عامه مردم مورد چون و چرا قرار میگیرند.
اگر این معنا پذیرفته شود، باید گفت که نتیجه ناخواسته رفتار و عملکرد حاکمان و حاکمیت دینی، بیشترین تأثیر را در عملیاتی شدن این معنا دارد. نمونههای فراوانی وجود دارد که این ادعا را تأیید میکند. این نکته قابل انکار نیست که تمامی ناکارآمدی، ناکامی و شکستهای حکومت به نام دین تمام میشود و در حوزه عمومی و عرفی جامعه در بوته نقد و بررسی و اعتراض قرار میگیرند و بدین وسیله از ماهیت قدسی دین کاسته میشود.
- آخرین نمونه از سکولارشدن جامعه از طریق حاکمان دینی، توصیفی است که «حجتالاسلام» پناهیان از «پیامبر اسلام» ارائه کرده است. وی در آنتن زنده صدا و سیما گفته است: «پیامبر وضعیتی درست کرده بود که حتی یک رفیق نه برای خودش و نه برای امام علی نمانده بود. فکر نکنیم پیامبر مهربان بود و امام علی خشن و گوشتتلخ، پیامبر به خاطر گوشتتلخی همه را از خود میتاراند».
در مورد صدق و کذب این ادعا، نظر خاصی ندارم اما بدون تردید، این سخن، بیش از هر چیز به قرائت و خوانش عرفی و زمینی از دین و مقدسات آن میانجامد و در واقع انجامیده است. در میان دینداران، پیامبر، معمولاً در هالهای از تقدس قرار داده میشود که دسترسی به صفات و درک ویژگیهای آن دشوار و مستلزم طی مراحل و کسب صفات خاصی است که هر کسی نمیتواند این این مراحل و صفات را طی و کسب کند. از این روست که روحانیون، همواره خود را خواص و مردم را عوام نامیدهاند و میان خود و مردم مرزبندی داشتهاند.
اکنون، یک روحانی با زمینیترین و عامیانهترین واژهها به تحلیل صفات، وضعیت و عملکرد پیامبر اسلام میپردازد. بدون توجه به محتوای این ادعا که آیا درست است یا غلط، نتیجه این سخنان، اما، گسترش بیش از پیش عرفی و دنیویشدن دین است و در واقع قابل دفاعترین نتیجه حاکمیت دینی نیز همین است که صد البته آسان به دست نیامده است.
https://hottg.com/didgaxalid/2697
Telegram
دیدگا: کانال رسمی خالد توکلی
هیچ چیز به اندازه حکومت دینی یک جامعه را سکولاریزه نمیکند
- سکولاریسم مبناها و معناهای مختلفی دارد. عجالتاً اگر بپذیریم یکی از معناهای سکولاریزاسیون این است که مفاهیم، عقاید، رسوم و مناسکی که در ذیل سیستمی یکپارچه هستند و مقدس تلقی میگردند، بهتدریج عرفی…
- سکولاریسم مبناها و معناهای مختلفی دارد. عجالتاً اگر بپذیریم یکی از معناهای سکولاریزاسیون این است که مفاهیم، عقاید، رسوم و مناسکی که در ذیل سیستمی یکپارچه هستند و مقدس تلقی میگردند، بهتدریج عرفی…
اندک اندک جمع مستان می رسند
برای صدیقه وسمقی، اندیشمندی متعهد
صدیقه وسمقی از جمله اندیشمندان صاحب نظر و نظریه پرداز در حوزه دین است. کسی که با توجه به پژوهش هایی که در این حوزه انجام داده است، همزمان مانند یک پژوهشگر، منتقد و نظریه پرداز مستقل دیگر، در عمل هم با ابراز نظر و نقد وضعیت موجود، سهم خود را دارد. ابراز نظرهای ایشان آثار عملی هم در زندگیشان داشته است به گونه ای که در نهایت وی را در حالیکه از چند بیماری رنج می برد، روانه زندان کردند.
صدیقه وسمقی با خوانش انتقادی به مقولات دینی، دیدگاه رسمی و دولتی از دین را که معمولا آنرا با قرائت رسمی و متناسب با خواست دولتمردان قرین می کند، به چالش کشیده است. قرائت رسمی، زاویه دید را نسبت به مقولات ذاتا نامحدود و گسترده دینی، می بندد و مجال اندیشه ورزی را از پژوهشگران، منتقدان و عامه مردم می بندد و منشا فشاری داخلی و خارجی بر روح و جسم جامعه می شود. در حالی که حتی در درون قرائت رسمی هم نمیتوان یک همنوایی ایدئولوژیک منسجم پیدا کرد، قرائت های شخصی و فردی معمولا در بستر آن می نشیند و این انتظار را ایجاد می کند که مانند یگانه قرائت دین با آن روبرو شوند و از آن تبعیت کنند. این وضعیت تا جایی پیشرفته است که برخی در تریبون رسمی از گوشت تلخ بودن پیامبر اسلام گفته اند. این امر نقطه ثقل توجه خانم وسمقی است تا بکوشند با جایگزین کردن نگاه از پایین به بالای جامعه نسبت به دین، قرائت بالاسری را به نقد و چالش بکشند. پیامبری را به همین دلیل ایشان قبل از تعیین خداوند، به انتخاب جامعه نسبت می دهند. در زمینه حجاب خانم ها هم ایشان با نقد دیدگاه رسمی، معتقدند که حجاب اجباری جایگاهی در دین ندارد و برای تاکید بر آن به کشف حجاب می پردازند. در ادامه این وضعیت، و بعد از تجربە زندان، اکنون ایشان در نقطه نظر جدیدشان از جدایی دین و دولت به عنوان یک ضرورت بحث کرده اند. به نظر می رسد این نتیجه، در ادامه بحرانهایی حاصل شده است که طی چهار دهه حضور قدرت در این عرصه بدنبال داشته است.
بازیگران عرصه قدرت در این سالها هریک به تناسب موقعیت خود به تفسیر دین پرداخته اند و این امر به نظر می رسد موقعیت دین را در برابر قدرت در مرتبه پایین تری قرار داده است. بروز مسائلی از جمله فساد اداری، مالی، آسیب های ناشی از اختلاسهای وسیع، زمین خواری و ....... بسیار بیشتر دیدگاه جامعه را نسبت به موقعیت دین در جامعه تغییر داده است. بنابراین، طبیعی است که با گذر از یک دوره انتقالی، دیدگاه جامعه با دیدگاه متفکران و اندیشمندانی چون خانم وسمقی نسبت پیدا کند و همگرایی ایجاد شود.
امیدوارم خانم وسمقی که از بیماری رنج می برند، بیش از این در زندان نباشند و آزاد شوند.
@moloudiaziz 🌿🌿
برای صدیقه وسمقی، اندیشمندی متعهد
صدیقه وسمقی از جمله اندیشمندان صاحب نظر و نظریه پرداز در حوزه دین است. کسی که با توجه به پژوهش هایی که در این حوزه انجام داده است، همزمان مانند یک پژوهشگر، منتقد و نظریه پرداز مستقل دیگر، در عمل هم با ابراز نظر و نقد وضعیت موجود، سهم خود را دارد. ابراز نظرهای ایشان آثار عملی هم در زندگیشان داشته است به گونه ای که در نهایت وی را در حالیکه از چند بیماری رنج می برد، روانه زندان کردند.
صدیقه وسمقی با خوانش انتقادی به مقولات دینی، دیدگاه رسمی و دولتی از دین را که معمولا آنرا با قرائت رسمی و متناسب با خواست دولتمردان قرین می کند، به چالش کشیده است. قرائت رسمی، زاویه دید را نسبت به مقولات ذاتا نامحدود و گسترده دینی، می بندد و مجال اندیشه ورزی را از پژوهشگران، منتقدان و عامه مردم می بندد و منشا فشاری داخلی و خارجی بر روح و جسم جامعه می شود. در حالی که حتی در درون قرائت رسمی هم نمیتوان یک همنوایی ایدئولوژیک منسجم پیدا کرد، قرائت های شخصی و فردی معمولا در بستر آن می نشیند و این انتظار را ایجاد می کند که مانند یگانه قرائت دین با آن روبرو شوند و از آن تبعیت کنند. این وضعیت تا جایی پیشرفته است که برخی در تریبون رسمی از گوشت تلخ بودن پیامبر اسلام گفته اند. این امر نقطه ثقل توجه خانم وسمقی است تا بکوشند با جایگزین کردن نگاه از پایین به بالای جامعه نسبت به دین، قرائت بالاسری را به نقد و چالش بکشند. پیامبری را به همین دلیل ایشان قبل از تعیین خداوند، به انتخاب جامعه نسبت می دهند. در زمینه حجاب خانم ها هم ایشان با نقد دیدگاه رسمی، معتقدند که حجاب اجباری جایگاهی در دین ندارد و برای تاکید بر آن به کشف حجاب می پردازند. در ادامه این وضعیت، و بعد از تجربە زندان، اکنون ایشان در نقطه نظر جدیدشان از جدایی دین و دولت به عنوان یک ضرورت بحث کرده اند. به نظر می رسد این نتیجه، در ادامه بحرانهایی حاصل شده است که طی چهار دهه حضور قدرت در این عرصه بدنبال داشته است.
بازیگران عرصه قدرت در این سالها هریک به تناسب موقعیت خود به تفسیر دین پرداخته اند و این امر به نظر می رسد موقعیت دین را در برابر قدرت در مرتبه پایین تری قرار داده است. بروز مسائلی از جمله فساد اداری، مالی، آسیب های ناشی از اختلاسهای وسیع، زمین خواری و ....... بسیار بیشتر دیدگاه جامعه را نسبت به موقعیت دین در جامعه تغییر داده است. بنابراین، طبیعی است که با گذر از یک دوره انتقالی، دیدگاه جامعه با دیدگاه متفکران و اندیشمندانی چون خانم وسمقی نسبت پیدا کند و همگرایی ایجاد شود.
امیدوارم خانم وسمقی که از بیماری رنج می برند، بیش از این در زندان نباشند و آزاد شوند.
@moloudiaziz 🌿🌿
Forwarded from کردستان نامه
🔶ما با که نشینیم که یاران همه رفتند؟
✍ اسماعیل شمس
🔻در طول سال گذشته و فروردین امسال شمار زیادی از شخصیتهای فرهنگی کرد را از دست دادیم که خیلی زودتر از عهد پیری رٶیایشان را به گور بردند و ما را در حسرت خود تنها گذاشتند که همینجا به روحشان درود میفرستم و به بازماندگان و دوستدارانشان تسلیت میگویم.
🔻نوروز امسال که بر سر مزار کاک جمیل نوسودی، هنرمند نامدار کرد در هورامان رفتم، احساسی شگرف به من دست داد که به راستی گناه این همه مرد بزرگ خفته درخاک چیست؟ چرا پیش از آنکه به مرگ طبیعی از دنیا بروند دست اجل آنان را زودهنگام با خود میبرد؟ چرا خیلی از آنان وقتی یقین میکنند رٶیاهایشان مانند رٶیای پدرانشان هرگز تحقق پیدا نخواهد کرد، آرزوی مرگ میکنند؟ در سوی دیگر، چرا بیشتر ما تا پیش از آنکه کسی بمیرد او را کمتر میشناسیم و کارهایش را نمیخوانیم و نمیشنویم یا او را آزار میدهیم و دستکم نادیده میگیریم، اما آنگاه که رفت در سوگ فقدانش و ذکر محاسنش با هم مسابقه میگذاریم؟ چرا بسان مثل مشهور، زنده کش مرده پرست شدهایم؟در کنار مزار کاک جمیل یک قبر خالی برای متوفای بعدی خانواده که کسی نمیداند کیست، حفر شده بود و من برای چند دقیقه داخل آن دراز کشیدم تا در موقعیت او به پاسخ این پرسشها فکر کنم. جوابهای متعددی به ذهنم رسید که وجه مشترک همه آنها این بود که مردم عادی ما گناهی ندارند. آنان تا جایی که توانستهاند قدردان بزرگان خود بودهاند و ما حق نداریم جامعه خود را سرزنش نماییم و وارد فاز خودآزاری شویم. مشکل، جای دیگری است که ما چون جسارت رویارویی با آن را نداریم، آگاهانه یا ناخودآگاه فرافکنی میکنیم و سراغ جامعه میرویم و بهجای مبارزه با علت، مشغول رویارویی با معلول میشویم.
🔻وقتی هنرمند بزرگ ما کاک علی زندی درگذشت، ناخودآگاه مقایسه او با کاک جمیل نوسودی ذهنم را فرا گرفت.برای پاسخ به پرسشهایی که سر قبر کاک جمیل سراغم آمده بودند، ترانههای کاک علی را از مناجاتها و مولودیخوانیهای او تا عاشقانهها و حسرتنامههایش یکبار دیگر گوش دادم و سیر تکوین و تحول اندیشه او را در فراز و نشیبهای زندگیاش بررسی کردم؛ آنگاه مطمئن شدم که پس از مرگ بزرگان کرد، جایی که باید بعد از همه نقد شود، مردم عادی کردستان هستند. شاید باور نکنید تمام سایتها و شبکههای اجتماعی را گشتم تا کمی درباره زندگی او بنویسم، اما دریغ از یک سطر مطلب. کمیبعد جایی خواندم که او متولد سال ۱۹۵۶م در سنندج بود و بس. اگر ننوشتن کاک علی زندی درباره خودش به حساب فرهنگ حاکمی گذاشته شود که بهغلط باور دارد، نگفتن از خود نشانه فروتنی و تواضع؛ و نوشتن درباره خود علامت غرور و خودنمایی است، باز این پرسش، باقی است که چرا ما تاریخنگاران و خبرنگاران و صاحبان تریبونهای گوناگون، در زمان حیاتش سراغ او نرفتیم و زندگی و زمانه و اندیشهاش را از زبان خودش ثبت نکردیم؟ اگر هنرمندانی چون نوسودی و زندی در هرجای جهان زندگی میکردند، قطعاً زندگی و اندیشه و زمانه و کارنامه هنری آنان در قالب کتاب و فایل صوتی و تصویری منتشر میگردید، اما ما اهل تاریخ و رسانه و سیاست و قدرت و سرمایه در کردستان این کار را برایشان نکردیم و حالا که رفتهاند با نوحهسرایی و تبرئه خود، جامعه یا مردم عادی کرد را مجرم میدانیم که از قضا کارهای فاخر آن هنرمندان نتیجه حمایت مردم است.
🔻اجازه بفرمایید براساس یکی از ترانههای علی زندی بپرسم که چرا او و بزرگان پیش از او با وجود بیگناهی و بیپناهی، آواره و بیچاره شدند؟ "من بێگۆناهم. من بێپەناهم/ من بۆ ئاوارەم یا خۆ بێچارەم؟" علی زندی خودش پاسخ این معما را جستجوی آرمان روز روشن یعنی عشق و آزادی و مرگ زودرس را نتیجه ناامیدی از تحقق آن میداند: " ئاخ بۆ ئامانجی ڕۆژی ڕووناک". طبیعی است که عشق و آزادی فقط امری سیاسی نیست،بلکه آزادی از قیدوبندهای دگرساخته و فرهنگ سنتی حاکم برکردستان هم هست.او در ترانه "مامە کوڕنوو" سروده محمد صالح دیلان نیز سراغ تاریخ رفته و داستان ناکامی وطندوستان کرد را خطاب به او شرح داده است: "مامە کوڕنووی راکشاوی گردەکەی سەیوانەکەم/سەر رەحەت دڵ بێگرێ گوێ شلکە بۆ داستانەکەم". نکته تٲسفآور در پرحرفی و کمعملی ما آن است که این ترانه و آهنگ را بارها در صفحههایمان گذاشتیم؛ بیآنکه بگوییم، مامه کوڕنوو کیست و حکایت تپه سیوان چیست.احمد درگزینی مشهور به مامه کوڕنوو از رجال خوشنام سلیمانیه؛ و تپه سیوان هم گورستان مشهور این شهر است که او و بسیاری از بزرگان کرد در آن آرمیده و شاعران زیادی در وصفش شعر سرودهاندکه ویژگی مشترک همه آنها ناکامی است.نگاه کنید به لینک زیر
B2n.ir/q31104
🔻و کوتاه سخن اینکه پس از وفات بزرگان به جای مرثیهسرایی برای آنان یا کشمکش بر سر عملکردشان به این بیندیشیم که چه باید کرد که ما هم مانند آنان، ناکام از این دنیا نرویم؟
https://hottg.com/kurdistanname
✍ اسماعیل شمس
🔻در طول سال گذشته و فروردین امسال شمار زیادی از شخصیتهای فرهنگی کرد را از دست دادیم که خیلی زودتر از عهد پیری رٶیایشان را به گور بردند و ما را در حسرت خود تنها گذاشتند که همینجا به روحشان درود میفرستم و به بازماندگان و دوستدارانشان تسلیت میگویم.
🔻نوروز امسال که بر سر مزار کاک جمیل نوسودی، هنرمند نامدار کرد در هورامان رفتم، احساسی شگرف به من دست داد که به راستی گناه این همه مرد بزرگ خفته درخاک چیست؟ چرا پیش از آنکه به مرگ طبیعی از دنیا بروند دست اجل آنان را زودهنگام با خود میبرد؟ چرا خیلی از آنان وقتی یقین میکنند رٶیاهایشان مانند رٶیای پدرانشان هرگز تحقق پیدا نخواهد کرد، آرزوی مرگ میکنند؟ در سوی دیگر، چرا بیشتر ما تا پیش از آنکه کسی بمیرد او را کمتر میشناسیم و کارهایش را نمیخوانیم و نمیشنویم یا او را آزار میدهیم و دستکم نادیده میگیریم، اما آنگاه که رفت در سوگ فقدانش و ذکر محاسنش با هم مسابقه میگذاریم؟ چرا بسان مثل مشهور، زنده کش مرده پرست شدهایم؟در کنار مزار کاک جمیل یک قبر خالی برای متوفای بعدی خانواده که کسی نمیداند کیست، حفر شده بود و من برای چند دقیقه داخل آن دراز کشیدم تا در موقعیت او به پاسخ این پرسشها فکر کنم. جوابهای متعددی به ذهنم رسید که وجه مشترک همه آنها این بود که مردم عادی ما گناهی ندارند. آنان تا جایی که توانستهاند قدردان بزرگان خود بودهاند و ما حق نداریم جامعه خود را سرزنش نماییم و وارد فاز خودآزاری شویم. مشکل، جای دیگری است که ما چون جسارت رویارویی با آن را نداریم، آگاهانه یا ناخودآگاه فرافکنی میکنیم و سراغ جامعه میرویم و بهجای مبارزه با علت، مشغول رویارویی با معلول میشویم.
🔻وقتی هنرمند بزرگ ما کاک علی زندی درگذشت، ناخودآگاه مقایسه او با کاک جمیل نوسودی ذهنم را فرا گرفت.برای پاسخ به پرسشهایی که سر قبر کاک جمیل سراغم آمده بودند، ترانههای کاک علی را از مناجاتها و مولودیخوانیهای او تا عاشقانهها و حسرتنامههایش یکبار دیگر گوش دادم و سیر تکوین و تحول اندیشه او را در فراز و نشیبهای زندگیاش بررسی کردم؛ آنگاه مطمئن شدم که پس از مرگ بزرگان کرد، جایی که باید بعد از همه نقد شود، مردم عادی کردستان هستند. شاید باور نکنید تمام سایتها و شبکههای اجتماعی را گشتم تا کمی درباره زندگی او بنویسم، اما دریغ از یک سطر مطلب. کمیبعد جایی خواندم که او متولد سال ۱۹۵۶م در سنندج بود و بس. اگر ننوشتن کاک علی زندی درباره خودش به حساب فرهنگ حاکمی گذاشته شود که بهغلط باور دارد، نگفتن از خود نشانه فروتنی و تواضع؛ و نوشتن درباره خود علامت غرور و خودنمایی است، باز این پرسش، باقی است که چرا ما تاریخنگاران و خبرنگاران و صاحبان تریبونهای گوناگون، در زمان حیاتش سراغ او نرفتیم و زندگی و زمانه و اندیشهاش را از زبان خودش ثبت نکردیم؟ اگر هنرمندانی چون نوسودی و زندی در هرجای جهان زندگی میکردند، قطعاً زندگی و اندیشه و زمانه و کارنامه هنری آنان در قالب کتاب و فایل صوتی و تصویری منتشر میگردید، اما ما اهل تاریخ و رسانه و سیاست و قدرت و سرمایه در کردستان این کار را برایشان نکردیم و حالا که رفتهاند با نوحهسرایی و تبرئه خود، جامعه یا مردم عادی کرد را مجرم میدانیم که از قضا کارهای فاخر آن هنرمندان نتیجه حمایت مردم است.
🔻اجازه بفرمایید براساس یکی از ترانههای علی زندی بپرسم که چرا او و بزرگان پیش از او با وجود بیگناهی و بیپناهی، آواره و بیچاره شدند؟ "من بێگۆناهم. من بێپەناهم/ من بۆ ئاوارەم یا خۆ بێچارەم؟" علی زندی خودش پاسخ این معما را جستجوی آرمان روز روشن یعنی عشق و آزادی و مرگ زودرس را نتیجه ناامیدی از تحقق آن میداند: " ئاخ بۆ ئامانجی ڕۆژی ڕووناک". طبیعی است که عشق و آزادی فقط امری سیاسی نیست،بلکه آزادی از قیدوبندهای دگرساخته و فرهنگ سنتی حاکم برکردستان هم هست.او در ترانه "مامە کوڕنوو" سروده محمد صالح دیلان نیز سراغ تاریخ رفته و داستان ناکامی وطندوستان کرد را خطاب به او شرح داده است: "مامە کوڕنووی راکشاوی گردەکەی سەیوانەکەم/سەر رەحەت دڵ بێگرێ گوێ شلکە بۆ داستانەکەم". نکته تٲسفآور در پرحرفی و کمعملی ما آن است که این ترانه و آهنگ را بارها در صفحههایمان گذاشتیم؛ بیآنکه بگوییم، مامه کوڕنوو کیست و حکایت تپه سیوان چیست.احمد درگزینی مشهور به مامه کوڕنوو از رجال خوشنام سلیمانیه؛ و تپه سیوان هم گورستان مشهور این شهر است که او و بسیاری از بزرگان کرد در آن آرمیده و شاعران زیادی در وصفش شعر سرودهاندکه ویژگی مشترک همه آنها ناکامی است.نگاه کنید به لینک زیر
B2n.ir/q31104
🔻و کوتاه سخن اینکه پس از وفات بزرگان به جای مرثیهسرایی برای آنان یا کشمکش بر سر عملکردشان به این بیندیشیم که چه باید کرد که ما هم مانند آنان، ناکام از این دنیا نرویم؟
https://hottg.com/kurdistanname
ڤەژینبوکس
گەڕان | ڤەژینبوکس
هەوڵێکە بۆ کۆکردنەوەی زانستییانەی دەقی ئەدەبی و مێژووییی کوردستان
1 / 1
مساله فلسطین و جنگ غزه
عبدالعزیزمولودی
تصویب عضویت فلسطین در سازمان ملل توسط بیش از 140 عضومجمع عمومی را می توان به عنوان یکی از تحولات مهم خاورمیانه تلقی کرد. اگرچه فلسطین تا رسیدن به عضویت واقعی ملل متحد هنوز راه درازی در پیش دارد، با این وصف قدم مهمی برای به رسمیت شناختن کشور مستقل فلسطینی برداشته شده است. تحقق این موضوع البته بستگی به خواست اعضای شورای امنیت سازمان ملل در سطح جهانی دارد و قبل از آن نیز در گرو ایجاد همبستگی ملی در میان گروههای فلسطینی و شکل گیری هویت ملی در میان آنان است. دشواره ی اصلی به نظر می رسد محور دومی است که می تواند ملاک اصلی در تصمیم گیری اعضای شورای امنیت نیز باشد.
اکنون فلسطین به علت جنگ غزه بیش از هر زمان دیگری دچار تشتت است. زیرا آنگونه که حماس ادعاکرده است، شروع این جنگ در هفتم اکتبر با اراده بخش نظامی آن بوده است. جنگی که آنها شروع کردند ولی پایان دهنده به آن نخواهند بود. این امر حتی موجب فاصله بیشتر میان حماس و سازمان آزادیبخش فلسطین گردید. همدلی جهانی با فلسطین و تلاش برای عضویت کامل آن در سازمان ملل، بدنبال حملات سنگین اسرائیل به غزه و کشتار جمعی مردم و تخریب آن روی داده است. تلاش ها برای صلح علیرغم موافقت حماس با آن و حتی پذیرش انحلال گردانهای قسام – بخش نظامی جماس- در صورت تحقق کامل آتش بس به نتیجه ای نرسیده است، زیرا طرف اسرائیلی یعنی دولت حاکم در اسرائیل و شخص ناتانیاهو از ادامه جنگ حمایت می کنند، امری که به نظر می رسد خوشایند آمریکا و اروپا نبوده و نیست. آمریکا البته ابتکار عمل بیشتری را در این مورد در دست دارد. زیرا از سیاست های جنگی ناتانیاهو هم آمریکا و اروپا و نیز در داخل این کشور نارضایتی وجود دارد و این هزینه های زیادی برای ناتانیاهو و دولتش خواهد داشت. انتقادات آمریکا از رفتار جنگی دولت تندرو اسرائیل و تحریم بخشی از نیروهای نظامی این کشور و مخالفت با ادامه جنگ در رفح بخشی از نارضایتی یاد شده است. البته باید در نظر داشت که حمایت آمریکا از موجودیت اسرائیل جزو استراتژی این کشور در خاورمیانه است اما به معنای حمایت بی قید و شرط از دولت فعلی نیست.
مسئولیت جنگ غزه در وهله اول با حماس و بعد با دولت اسرائیل است و به قاعده باید جوابگوی عواقب ناشی از جنگ باشند. تعداد بسیار زیاد کشته شدگان فلسطینی، کشته شدن تعدادی از اسیران غیرنظامی در دست حماس و وجود تعداد بیشتری اسیر، زخمیان زیاد، آوارگان بیشمار و تخریب شهرها و سکونت گاه های مردم که تا سالیان متمادی زمان نیاز دارد تا به حالت اولیه برگردد، بخشی از عواقب مادی و معنوی جنگ است. به نظر می رسد که خاورمیانه دیگر تاب تحمل رفتارهای جنگی از این دست را ندارد. این تنها دولت اسرائیل یا حماس نیست که آسیب دیده اند یا می بینند، بلکه اقتدارگرایان و نیروهای نیابتی در منطقه نیز در مجموع آسیب می بینند. انتظار یک خاورمیانه بدون جنگ، انتظار زیادی برای مردم منطقه نیست، امری که اقتدارگرایان به دلیل منافع شخصی – گروهی خود قادر به دیدن آن نیستند. درهرحال، پایان جنگ غزه احتمالا به حیات نظامی حماس و حیات سیاسی ناتانیاهو خاتمه می دهد و تغییرات بیشتری را نیز به دنبال خواهد آورد. در مورد مساله فلسطین باید گفت که مهمترین موضوع تشکیل دولت فلسطینی مستقل و ملی است و چنانکه تاکید شد، جنگ غزه نوعی از همنوایی جهانی را با خود ایجاد کرده است اما شرط تحقق این امر در وهله اول اتحاد سیاسی گروه های فلسطینی حول محور مساله فلسطین از یک سو، حمایت کشورهای عربی منطقه و جهان از کیان فلسطینی و در نهایت پذیرش و تایید شورای امنیت است. در این زمینه نیز دیدگاه ایالات متحده آمریکا به عنوان قدرت سیاسی جهانی بسیار تاثیر گذار است.
@moloudiaziz🌿🌿
مساله فلسطین و جنگ غزه
عبدالعزیزمولودی
تصویب عضویت فلسطین در سازمان ملل توسط بیش از 140 عضومجمع عمومی را می توان به عنوان یکی از تحولات مهم خاورمیانه تلقی کرد. اگرچه فلسطین تا رسیدن به عضویت واقعی ملل متحد هنوز راه درازی در پیش دارد، با این وصف قدم مهمی برای به رسمیت شناختن کشور مستقل فلسطینی برداشته شده است. تحقق این موضوع البته بستگی به خواست اعضای شورای امنیت سازمان ملل در سطح جهانی دارد و قبل از آن نیز در گرو ایجاد همبستگی ملی در میان گروههای فلسطینی و شکل گیری هویت ملی در میان آنان است. دشواره ی اصلی به نظر می رسد محور دومی است که می تواند ملاک اصلی در تصمیم گیری اعضای شورای امنیت نیز باشد.
اکنون فلسطین به علت جنگ غزه بیش از هر زمان دیگری دچار تشتت است. زیرا آنگونه که حماس ادعاکرده است، شروع این جنگ در هفتم اکتبر با اراده بخش نظامی آن بوده است. جنگی که آنها شروع کردند ولی پایان دهنده به آن نخواهند بود. این امر حتی موجب فاصله بیشتر میان حماس و سازمان آزادیبخش فلسطین گردید. همدلی جهانی با فلسطین و تلاش برای عضویت کامل آن در سازمان ملل، بدنبال حملات سنگین اسرائیل به غزه و کشتار جمعی مردم و تخریب آن روی داده است. تلاش ها برای صلح علیرغم موافقت حماس با آن و حتی پذیرش انحلال گردانهای قسام – بخش نظامی جماس- در صورت تحقق کامل آتش بس به نتیجه ای نرسیده است، زیرا طرف اسرائیلی یعنی دولت حاکم در اسرائیل و شخص ناتانیاهو از ادامه جنگ حمایت می کنند، امری که به نظر می رسد خوشایند آمریکا و اروپا نبوده و نیست. آمریکا البته ابتکار عمل بیشتری را در این مورد در دست دارد. زیرا از سیاست های جنگی ناتانیاهو هم آمریکا و اروپا و نیز در داخل این کشور نارضایتی وجود دارد و این هزینه های زیادی برای ناتانیاهو و دولتش خواهد داشت. انتقادات آمریکا از رفتار جنگی دولت تندرو اسرائیل و تحریم بخشی از نیروهای نظامی این کشور و مخالفت با ادامه جنگ در رفح بخشی از نارضایتی یاد شده است. البته باید در نظر داشت که حمایت آمریکا از موجودیت اسرائیل جزو استراتژی این کشور در خاورمیانه است اما به معنای حمایت بی قید و شرط از دولت فعلی نیست.
مسئولیت جنگ غزه در وهله اول با حماس و بعد با دولت اسرائیل است و به قاعده باید جوابگوی عواقب ناشی از جنگ باشند. تعداد بسیار زیاد کشته شدگان فلسطینی، کشته شدن تعدادی از اسیران غیرنظامی در دست حماس و وجود تعداد بیشتری اسیر، زخمیان زیاد، آوارگان بیشمار و تخریب شهرها و سکونت گاه های مردم که تا سالیان متمادی زمان نیاز دارد تا به حالت اولیه برگردد، بخشی از عواقب مادی و معنوی جنگ است. به نظر می رسد که خاورمیانه دیگر تاب تحمل رفتارهای جنگی از این دست را ندارد. این تنها دولت اسرائیل یا حماس نیست که آسیب دیده اند یا می بینند، بلکه اقتدارگرایان و نیروهای نیابتی در منطقه نیز در مجموع آسیب می بینند. انتظار یک خاورمیانه بدون جنگ، انتظار زیادی برای مردم منطقه نیست، امری که اقتدارگرایان به دلیل منافع شخصی – گروهی خود قادر به دیدن آن نیستند. درهرحال، پایان جنگ غزه احتمالا به حیات نظامی حماس و حیات سیاسی ناتانیاهو خاتمه می دهد و تغییرات بیشتری را نیز به دنبال خواهد آورد. در مورد مساله فلسطین باید گفت که مهمترین موضوع تشکیل دولت فلسطینی مستقل و ملی است و چنانکه تاکید شد، جنگ غزه نوعی از همنوایی جهانی را با خود ایجاد کرده است اما شرط تحقق این امر در وهله اول اتحاد سیاسی گروه های فلسطینی حول محور مساله فلسطین از یک سو، حمایت کشورهای عربی منطقه و جهان از کیان فلسطینی و در نهایت پذیرش و تایید شورای امنیت است. در این زمینه نیز دیدگاه ایالات متحده آمریکا به عنوان قدرت سیاسی جهانی بسیار تاثیر گذار است.
@moloudiaziz🌿🌿
HTML Embed Code: