Channel: دوماهنامه میهن | Mihan.net
د؛ اما شکستن این بن بست به کوشش های همه جانبه و مبارزه ای خستگی ناپذیر نیاز دارد و در گرو همسویی و هم اندیشی صمیمانه میان افراد و نیروهایی است که یک راه حل کارساز و مسالمت آمیز را جستجو می کنند.
◀️ تجربه نشان داده که حکومت اسلامی صرفا به زور تبلیغات و سر و صدا، هرچند وسیع و دامنه دار، عرصه قدرت را رها نخواهد نمود. تنها با بکار گرفتن استعداد های مختلف (که همه آنها در دسترس ما قرار دارد) می توانیم با بسیج مردم خسته و به تنگ آمده همراه با حمایت افکار عمومی در جهان آزاد، دولت پنهان را مجبور به عقب نشینی و تسلیم نمائیم.
◀️ جا دارد با در نظر گرفتن تمام تجربیات چهار دهه اخیر، متوجه این حقیقت غیرقابل انکار بشویم که تنها یک راه حل برای پایان بخشیدن به کابوس این سال های تیره در زندگی مردم و ملت ایران وجود دارد و آن ایجاد آن نیروی متعهد و متحد در صحنه سیاسی داخل کشور است که مرکب از چهره های معتبر، توانا و با ظرفیت و ملی باشد. اما چگونه میتوان زمینه های لازم را برای رسیدن به سرانجامی اخلاقی و انسانی و برابر با مصالح ملی، و تامین منافع همه ایرانیان فراهم آورد؟
◀️ تا زمانی که نیروئی، هرچند در ابتدا کوچک، ولی منسجم و منطقی پدید نیاید که بتواند در داخل کشور با یک خواست واحد سیاسی (همان جابجائی حاکمیت ولائی با حاکمیت ملت) با دولت پنهان رقابت کند و آن را به چالش بکشد، شرایط لازم و در نهایت تعیین کننده برای پایان دادن به وضعیت موجود فراهم نخواهد آمد. هر حرکت سیاسی فردی یا جمعی، که از سامان دادن این نیرو در داخل کشور غفلت کند و تمام تخم مرغ های خود را در سبد دولت های خارجی یا مانورهای تبلیغاتی بگذارد نه تنها محکوم به شکست است بلکه با ایجاد امیدهای غیرواقعی، انرژی جنبش اعتراضی ملی را هدر خواهد داد.
💬 نظر شما در مورد این مقاله چیست؟ 👈 @mihansitebot
http://mihan.net/1402/02/20/3862/
🌐 Mihan.net 🙂 @mihansitebot
◀️ تجربه نشان داده که حکومت اسلامی صرفا به زور تبلیغات و سر و صدا، هرچند وسیع و دامنه دار، عرصه قدرت را رها نخواهد نمود. تنها با بکار گرفتن استعداد های مختلف (که همه آنها در دسترس ما قرار دارد) می توانیم با بسیج مردم خسته و به تنگ آمده همراه با حمایت افکار عمومی در جهان آزاد، دولت پنهان را مجبور به عقب نشینی و تسلیم نمائیم.
◀️ جا دارد با در نظر گرفتن تمام تجربیات چهار دهه اخیر، متوجه این حقیقت غیرقابل انکار بشویم که تنها یک راه حل برای پایان بخشیدن به کابوس این سال های تیره در زندگی مردم و ملت ایران وجود دارد و آن ایجاد آن نیروی متعهد و متحد در صحنه سیاسی داخل کشور است که مرکب از چهره های معتبر، توانا و با ظرفیت و ملی باشد. اما چگونه میتوان زمینه های لازم را برای رسیدن به سرانجامی اخلاقی و انسانی و برابر با مصالح ملی، و تامین منافع همه ایرانیان فراهم آورد؟
◀️ تا زمانی که نیروئی، هرچند در ابتدا کوچک، ولی منسجم و منطقی پدید نیاید که بتواند در داخل کشور با یک خواست واحد سیاسی (همان جابجائی حاکمیت ولائی با حاکمیت ملت) با دولت پنهان رقابت کند و آن را به چالش بکشد، شرایط لازم و در نهایت تعیین کننده برای پایان دادن به وضعیت موجود فراهم نخواهد آمد. هر حرکت سیاسی فردی یا جمعی، که از سامان دادن این نیرو در داخل کشور غفلت کند و تمام تخم مرغ های خود را در سبد دولت های خارجی یا مانورهای تبلیغاتی بگذارد نه تنها محکوم به شکست است بلکه با ایجاد امیدهای غیرواقعی، انرژی جنبش اعتراضی ملی را هدر خواهد داد.
💬 نظر شما در مورد این مقاله چیست؟ 👈 @mihansitebot
http://mihan.net/1402/02/20/3862/
🌐 Mihan.net 🙂 @mihansitebot
دوماهنامه میهن
دوماهنامه میهن | توصیفی از امروز؛ توصیهای برای فردا
نظام حاکم و دولت پنهان علیرغم تمام فشارهای ناشی از بحران های عظیم داخلی و خارجی، و در پی پشت سرگذاشتن گسترده ترین جنبش مدرن و مدنی و سراسری پس از انقلاب در ایران، نه تنها در آستانه سقوط قرار ندارد بلکه با لجاجت بیشتر و بدون کوچکترین توجه به امیال عمومی، در…
📝 رفراندوم و جبهه نجات ملی ایران
ا➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ا
👤 حسن شریعتمداری
ا➖➖➖➖➖ا
◀️ پیوستن یک تبار سیاسی وسیع ازدین باوران دموکراسی خواه٬ به جمع کوشندگان سیاسی و مدنی گذارمحور٬ طی کنفرانس موسوم به همایش مجازی گفتگو برای نجات ایران و عمدتا برحول پیشنهادات مذکوردربیانیه آقای مهندس موسوی ٬ خود نشان ازپیروزی انقلاب زن٬ زندگی٬ آزادی٬ حداقل در سطح گفتمانی دارد . این انقلاب از جمله موفق شده است ٬ تحول طلبی را از اصلاح طلبی درون سیستمی بوضوح و قاطعانه جدا نماید.
◀️ خواست رفراندم٬ از سوی مهندس میرحسین موسوی نیز که در آخرین بیانیه اوعنوان گردید وعکس العمل های مثبتی که مجموع مواضع اخیر او در همراهی با انقلاب زنان وجوانان وهمگامی او با خواست آنان در گذار از نظام جمهوری اسلامی برانگیخته ٬ تحرکاتی را در صحنه سیاسی بوجود آورده که از جمله پیشنهاد کیوان صمیمی در تشکیل جبهه نجات ملی فراگیر و همایش فوق عمدتا ازچهره های اصلاح طلب وتحول خواه با موضع عبور از نظام جمهوری اسلامی و تاکید بربیانیه موسوی ٬ از نتایج آن بشمار میرود.
◀️ این دینامیسم٬ کوشش عده ای را برحول تشکل نخبگانی معدود درجرج تاون و بر اساس منشور ملقب به مهسا به شکست کشانده و رهبری فردی را مورد مناقشه وعدم اقبال اجتماعی قرار داده است . مرز بین جمهوریخواهان و سلطنت طلبان را بر اساس نوع نگاهشان به این خیزش انقلابی٬ تفکیک نموده وتحرک امیدوارکننده ای به جمهوریخواهان عرفی ایران داده است .
◀️ مهندس موسوی در بیانیه اخیر خود خواستار انجام رفراندمی برای به تصویب رساندن پیش نویس میثاقی جدید است که این پیش نویس باید از سوی نمایندگان منتخب مردم ازهر قومیتی و با هر گرایش سیاسی و عقیدتی تهیه شود و در یک همه پرسی آزاد به تایید مردم ایران برسد . او شرح زیادی درباره محتوای این میثاق بر اساس پیشنهاد خود نداده٬ ولی از آنجا که بطور صریح خواستار گذار از نظام کنونی است و بازگشت برطبق گفته های قبیل او دوران طلائی و اجرای بی تنازل قانون اساسی را نیز عملی نمیداند٬ پس میتوان این میثاق ملی جدید٬ را پیمانی نو و یک قرارداد اجتماعی جدید و جایگزین میثاقی تلقی کرد که نسل ۵۷ درطی رفراندوم پس از انقلاب اسلامی٬ آنرا پذیرفته بودند . یعنی این رفراندوم ضمن تاکید برگذار از جمهوری اسلامی٬ حاوی پذیرش ارزشها و رویکردهای جدید ملت ایران در راه تعیین سرنوشت جدید خود خواهد بود .
◀️ این دستاورد را باید گرامی داشت ومحیط لازم را برای گفتگوهائی فراتر و بین طیفهای وسیعتری از کوشندگان سیاسی و مدنی و حقوق بشری فراهم نمود.
◀️ تدقیق این پیشنهادها و ترکیب آنها با پیشنهادهای مشابه و همسو٬ علاوه بر این که زمینه گفتگوها را فنی تر ودقیق تر مینماید٬ با توچه به خاصیت ترکیبی همه پیشنهادهای داده شده از طیفهای مختلف٬ شائبه کوشش برای ایجاد هیرارشی از سوی یک گروه معین را نیز که در بین ایرانیان حساسیت زیادی نسبت به آن وجود دارد می زداید.
◀️ ابتدا برای تدقیق این پیشنهادات٬ باید به پیش شرطهائی که برای تحقق آنان لازم است بپردازیم . پیش شرطهائی که در خود پیش نهاد تصریح نشده است ولی بدون تحقق آنان٬ عملی شدن پیشنهادات ممکن نیست .
◀️ تا هنگامی که نظامی شناخته شده از سوی سازمان ملل بعنوان نماینده قانونی این کشور در سطح بین الملل وجود دارد٬ فقط یا با رضایت حاکمان نظام و یا با تمکین آنان از روی اضطرار٬ به انجام همه پرسی ممکن است . علاوه برآن٬ آقای مهندس موسوی انجام این رفراندوم را معلق برتهیه پیش نویس میثاق جدیدی از سوی نمایندگان انتخابی مردم از هرقومیتی و با هر گرایش سیاسی و عقیدتی میدانند. یعنی قبل از رفراندم نیزباید محیط امنی برای کاندید شدن این افراد فراهم شود و اگر عضو حزبی بودند٬ فعالیت احزابی که به آن متعلق اند تامین گردد وداشتن شانس و فرصت برابر برای تبلیغ خود و ایده ها و برنامه های کاندیداها باید وجود داشته باشد٬ بطوری که نظام و سایر مخالفین دموکراسی نتوانند این امنیت را مختل نموده و بهم بزنند و آزادی گردهم آئی و تظاهرات و آزادی بیان و پس از بیان باید فراهم آمده باشد.
◀️ سپس باید امکان گردهم آمدن امنای ملت برای نظارت بر جریان انتخابات بوجود آید و دستگاه وسیع اجرای انتخابات که تحت نفوذ نظام نبوده و مستقل باشد بوجود آمده و مجریان انتخابات تعلیمات لازم را برای اجرای وظائف خود دیده باشند. علاوه بر آن باید دستگاه قضائی برای رسیدگی سریع به شکایتهای انتخاباتی و حل و فصل سریع آن نیز بوجود آمده باشد. دستگاهی که تحت نفوذ قوه قضائیه فاسد جمهوری اسلامی نباشد.
◀️ آیا جمهوری اسلامی٬ اکنون در چنین موقعیت ضعیفی است که به انتخابات آزاد و رفراندوم متعاقب آن تمکین کرده و از روی ناچاری بپذیرد؟ یا ناگهان چنان عاقل شده که به آنها تن بدهد؟ جوابها ناپرسیده پیداست . پس احتمالا پیشنهادات آقای مهندس موسوی مربوط به دوره پس از سقوط و یا دوران اضمحلال و نزدیک به
ا➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ا
👤 حسن شریعتمداری
ا➖➖➖➖➖ا
◀️ پیوستن یک تبار سیاسی وسیع ازدین باوران دموکراسی خواه٬ به جمع کوشندگان سیاسی و مدنی گذارمحور٬ طی کنفرانس موسوم به همایش مجازی گفتگو برای نجات ایران و عمدتا برحول پیشنهادات مذکوردربیانیه آقای مهندس موسوی ٬ خود نشان ازپیروزی انقلاب زن٬ زندگی٬ آزادی٬ حداقل در سطح گفتمانی دارد . این انقلاب از جمله موفق شده است ٬ تحول طلبی را از اصلاح طلبی درون سیستمی بوضوح و قاطعانه جدا نماید.
◀️ خواست رفراندم٬ از سوی مهندس میرحسین موسوی نیز که در آخرین بیانیه اوعنوان گردید وعکس العمل های مثبتی که مجموع مواضع اخیر او در همراهی با انقلاب زنان وجوانان وهمگامی او با خواست آنان در گذار از نظام جمهوری اسلامی برانگیخته ٬ تحرکاتی را در صحنه سیاسی بوجود آورده که از جمله پیشنهاد کیوان صمیمی در تشکیل جبهه نجات ملی فراگیر و همایش فوق عمدتا ازچهره های اصلاح طلب وتحول خواه با موضع عبور از نظام جمهوری اسلامی و تاکید بربیانیه موسوی ٬ از نتایج آن بشمار میرود.
◀️ این دینامیسم٬ کوشش عده ای را برحول تشکل نخبگانی معدود درجرج تاون و بر اساس منشور ملقب به مهسا به شکست کشانده و رهبری فردی را مورد مناقشه وعدم اقبال اجتماعی قرار داده است . مرز بین جمهوریخواهان و سلطنت طلبان را بر اساس نوع نگاهشان به این خیزش انقلابی٬ تفکیک نموده وتحرک امیدوارکننده ای به جمهوریخواهان عرفی ایران داده است .
◀️ مهندس موسوی در بیانیه اخیر خود خواستار انجام رفراندمی برای به تصویب رساندن پیش نویس میثاقی جدید است که این پیش نویس باید از سوی نمایندگان منتخب مردم ازهر قومیتی و با هر گرایش سیاسی و عقیدتی تهیه شود و در یک همه پرسی آزاد به تایید مردم ایران برسد . او شرح زیادی درباره محتوای این میثاق بر اساس پیشنهاد خود نداده٬ ولی از آنجا که بطور صریح خواستار گذار از نظام کنونی است و بازگشت برطبق گفته های قبیل او دوران طلائی و اجرای بی تنازل قانون اساسی را نیز عملی نمیداند٬ پس میتوان این میثاق ملی جدید٬ را پیمانی نو و یک قرارداد اجتماعی جدید و جایگزین میثاقی تلقی کرد که نسل ۵۷ درطی رفراندوم پس از انقلاب اسلامی٬ آنرا پذیرفته بودند . یعنی این رفراندوم ضمن تاکید برگذار از جمهوری اسلامی٬ حاوی پذیرش ارزشها و رویکردهای جدید ملت ایران در راه تعیین سرنوشت جدید خود خواهد بود .
◀️ این دستاورد را باید گرامی داشت ومحیط لازم را برای گفتگوهائی فراتر و بین طیفهای وسیعتری از کوشندگان سیاسی و مدنی و حقوق بشری فراهم نمود.
◀️ تدقیق این پیشنهادها و ترکیب آنها با پیشنهادهای مشابه و همسو٬ علاوه بر این که زمینه گفتگوها را فنی تر ودقیق تر مینماید٬ با توچه به خاصیت ترکیبی همه پیشنهادهای داده شده از طیفهای مختلف٬ شائبه کوشش برای ایجاد هیرارشی از سوی یک گروه معین را نیز که در بین ایرانیان حساسیت زیادی نسبت به آن وجود دارد می زداید.
◀️ ابتدا برای تدقیق این پیشنهادات٬ باید به پیش شرطهائی که برای تحقق آنان لازم است بپردازیم . پیش شرطهائی که در خود پیش نهاد تصریح نشده است ولی بدون تحقق آنان٬ عملی شدن پیشنهادات ممکن نیست .
◀️ تا هنگامی که نظامی شناخته شده از سوی سازمان ملل بعنوان نماینده قانونی این کشور در سطح بین الملل وجود دارد٬ فقط یا با رضایت حاکمان نظام و یا با تمکین آنان از روی اضطرار٬ به انجام همه پرسی ممکن است . علاوه برآن٬ آقای مهندس موسوی انجام این رفراندوم را معلق برتهیه پیش نویس میثاق جدیدی از سوی نمایندگان انتخابی مردم از هرقومیتی و با هر گرایش سیاسی و عقیدتی میدانند. یعنی قبل از رفراندم نیزباید محیط امنی برای کاندید شدن این افراد فراهم شود و اگر عضو حزبی بودند٬ فعالیت احزابی که به آن متعلق اند تامین گردد وداشتن شانس و فرصت برابر برای تبلیغ خود و ایده ها و برنامه های کاندیداها باید وجود داشته باشد٬ بطوری که نظام و سایر مخالفین دموکراسی نتوانند این امنیت را مختل نموده و بهم بزنند و آزادی گردهم آئی و تظاهرات و آزادی بیان و پس از بیان باید فراهم آمده باشد.
◀️ سپس باید امکان گردهم آمدن امنای ملت برای نظارت بر جریان انتخابات بوجود آید و دستگاه وسیع اجرای انتخابات که تحت نفوذ نظام نبوده و مستقل باشد بوجود آمده و مجریان انتخابات تعلیمات لازم را برای اجرای وظائف خود دیده باشند. علاوه بر آن باید دستگاه قضائی برای رسیدگی سریع به شکایتهای انتخاباتی و حل و فصل سریع آن نیز بوجود آمده باشد. دستگاهی که تحت نفوذ قوه قضائیه فاسد جمهوری اسلامی نباشد.
◀️ آیا جمهوری اسلامی٬ اکنون در چنین موقعیت ضعیفی است که به انتخابات آزاد و رفراندوم متعاقب آن تمکین کرده و از روی ناچاری بپذیرد؟ یا ناگهان چنان عاقل شده که به آنها تن بدهد؟ جوابها ناپرسیده پیداست . پس احتمالا پیشنهادات آقای مهندس موسوی مربوط به دوره پس از سقوط و یا دوران اضمحلال و نزدیک به
سقوط جمهوری اسلامی است؛ درحالتی که نتواند مانعی در راه انتخابات و رفراندوم ایجاد کند وگرنه پیشنهاد زمینه عملی واقعی نخواهد داشت .
◀️ پیشنهاد تکمیلی دوست گرامی کیوان صمیمی٬ سعی دارد تا این قسمت مبهم را پوشش دهد. او سخن از تشکیل یک جبهه فراگیر نجات ملی میزند ومنظورش تا آنجا که من میفهمم تحقق همان پیش شرطهای لازم برای انجام انتخابات آزاد و رفراندوم و تصویب میثاق جدید بوسیله ملت ایران است. البته از مصاحبه او و صحبتش در همایش اخیر موسوم به همایش نجات ایران ٬ دقیقا می توان دریافت که منظور او نجات کشور از حاکمان کنونی است که ملت را باین حال و روز انداخته اند و میخواهد ملت ایران را از چنگ امت فاسد ذوب در ولی فقیه برهاند و برای این کار بزرگ خواستار همگامی و همسوئی نیروهای مختلف اجتماعی و گرایشات گوناگون حتی مشروطه خواهان قائل به دموکراسی است .
◀️ تنظیم نقشه راه و استراتژی گذار خود یک کار جمعی است ٬ زیرا همه کوشندگان سیاسی و مدنی و حقوق بشری باید در اجرای آن همکاری کنند و آن را پذیرفته باشند. بنا براین ابتدا باید جمعی را تشکیل داد که تنظیم چنین استراتژی و نقشه راه اجرائی آنرا در صلاحیت واجرای آن را در قدرت خود بداند. پس تشکیل چنین جمعی که به پیشنهاد من ٬ شورای انتقال قدرت و به پیشنهاد کیوان صمیمی جبهه نجات ملی و به پیشنهاد جبهه ملی ایران٬ کنگره ملی موقت نام دارد و هرنام دیگری نیز میتواند بخود بگیرد٬ مقدم برتدوین استراتژی گذارمیباشد. اعضای این جمع در شرایط کنونی٬ نمیتوانند صلاحیت خود را طی یک انتخابات آزاد و سالم احراز کنند. اصرار بر این خواست صحیح ولی حداکثری تعلیق به محال نمودن تشکیل یک آلترناتیو جامع و شامل است . اما اعضای چنین جمعی میتوانند از میان کسانی انتخاب شوند که سابقه فعالیت سیاسی و اجتماعی کافی برای کسب اطمینان جامعه را داشته و متعلق به طیفهای گوناگون مطرح در جامعه ایران باشند.
◀️ دوستانی که همایش نجات ایران را بنا نهادند٬ باید بتوانند با دیگرانی که از مدتها قبل از آنان درهمین مسیر که اکنون آنان نیز به آن پیوسته اند٬ بوده اند تعاملی سازنده داشته و درعملی نمودن یک برآمد جمهوریخواه سکولا رو دموکرات همکاری نمایند. پیشنهادات مهندس موسوی نباید اعلام مواضع یک تبار معین سیاسی٬ در فاصله گذاری بین تحول خواهان و سرنگونی طلبان تلقی شود. بلکه باید از آن پلی برای وحدت این دو تعبیر بسیار نزدیک به هم٬ که تفکیک آنها به آسانی میسر نیست٬ برای تشکیل اتحادی فراگیر ساخته شود.
◀️ آنچه ذکرش ضروریست فرا روئیدن ما از ساختار تباری و قبائل سیاسی به کوشندگان مدنی است . برای انجام این مهم باید پیشنهادات متنوع را که متعلق به تبارهای سیاسی گوناگون است جدی گرفت و سعی در ترکیب آنها و ادغام شان درهم نمود و با سعه صدر٬ آگاهانه از اعمال هیرارشی از هر قبیل حتی از نوع گفتمانی آن چشم پوشی کرد. علی الخصوص که اغلب پیشنهادات اخیر٬ بهیچ وجه جدید نیستند و دچار گاها تاخیری بیش از چند دهه میباشند.
◀️ اصطلاح گذار در آینده این انقلاب هم میتواند روایتی براندازانه و هم روایتی حاوی گذار نرم را درخود بپذیرد و هر دو نمونه آن نیز در مثالهای تجربیات بین المللی وجود دارد و تحقق یکی از آن دو بیش از آن که به اراده ما بستگی داشته باشد تابعی ازادامه عملکرد حاکمیت حمهوری اسلامی در برخورد با مخالفین است٬ که تا کنون ترویج و تزریق خشونت به جامعه اساس برخورد با مخالفین بوده است.
◀️ خوشبختانه تاکنون جامعه از اعمال خشونت متقابل خویشتنداری نموده است و خواست اکثریت مخالفین حمهوری اسلامی نیز مبارزه مدنی و غیر خشونت آمیز بوده است . ولی پیدایش مفاهیمی مانند دفاع شرافتمندانه و یا خرابکاری شرافتمندانه خود گویای این واقعیت است که جامعه انقلابی تا ابد خود را در یک مفهوم از نوع مبارزه و آنهم به بنا به اراده و ترجیح ما حبس نخواهد نمود و دینامیسم مستقل خود را خواهد داشت . بنا بر این گفتمان ما باید نقطه ثقل اساسی خود را بر گذاراز جمهوری اسلامی و تاکید برخشونت پرهیزی تا سرحد امکان بگذارد و از این شرط باشگاه مستقلی برای عضویت جداگانه فعالین سیاسی و مدنی نسازد.
◀️ درفقدان یک جایگزین معتبرکه مورد اطمینان نسل های انقلابی و کوشندگان مدنی وتشکل های مدنی مطالبه محور و حقوق بشری واحزاب سیاسی و اتنیک ایران قرار داشته و علاوه بر آن بتواند قشر متوسط جامعه و اقشار خاکستری مردد را بخود جلب کند٬ اعتصابات و اعتراضات سراسری کمرشکن امکان وقوع عملی نخواهد داشت .
◀️ اگر کار به همین منوال پیش رود٬ نه رژیم قادر خواهد بود که از عهده مخالفین خود برآید و نه مخالفین قادر به شکست نظام و گذار همه جانبه از آن خواهند بود. این وضعیت که سالیانی ممکن است به درازا بکشد٬ همان حالت ایجاد یک حاکمیت فاقد اقتدار یا فیلد استیت است که نتایج تاسف باری تا سرحد فروپاشی اجتماعی را میتواند ببار آورد.
◀️ در چنین وضعیتی٬
◀️ پیشنهاد تکمیلی دوست گرامی کیوان صمیمی٬ سعی دارد تا این قسمت مبهم را پوشش دهد. او سخن از تشکیل یک جبهه فراگیر نجات ملی میزند ومنظورش تا آنجا که من میفهمم تحقق همان پیش شرطهای لازم برای انجام انتخابات آزاد و رفراندوم و تصویب میثاق جدید بوسیله ملت ایران است. البته از مصاحبه او و صحبتش در همایش اخیر موسوم به همایش نجات ایران ٬ دقیقا می توان دریافت که منظور او نجات کشور از حاکمان کنونی است که ملت را باین حال و روز انداخته اند و میخواهد ملت ایران را از چنگ امت فاسد ذوب در ولی فقیه برهاند و برای این کار بزرگ خواستار همگامی و همسوئی نیروهای مختلف اجتماعی و گرایشات گوناگون حتی مشروطه خواهان قائل به دموکراسی است .
◀️ تنظیم نقشه راه و استراتژی گذار خود یک کار جمعی است ٬ زیرا همه کوشندگان سیاسی و مدنی و حقوق بشری باید در اجرای آن همکاری کنند و آن را پذیرفته باشند. بنا براین ابتدا باید جمعی را تشکیل داد که تنظیم چنین استراتژی و نقشه راه اجرائی آنرا در صلاحیت واجرای آن را در قدرت خود بداند. پس تشکیل چنین جمعی که به پیشنهاد من ٬ شورای انتقال قدرت و به پیشنهاد کیوان صمیمی جبهه نجات ملی و به پیشنهاد جبهه ملی ایران٬ کنگره ملی موقت نام دارد و هرنام دیگری نیز میتواند بخود بگیرد٬ مقدم برتدوین استراتژی گذارمیباشد. اعضای این جمع در شرایط کنونی٬ نمیتوانند صلاحیت خود را طی یک انتخابات آزاد و سالم احراز کنند. اصرار بر این خواست صحیح ولی حداکثری تعلیق به محال نمودن تشکیل یک آلترناتیو جامع و شامل است . اما اعضای چنین جمعی میتوانند از میان کسانی انتخاب شوند که سابقه فعالیت سیاسی و اجتماعی کافی برای کسب اطمینان جامعه را داشته و متعلق به طیفهای گوناگون مطرح در جامعه ایران باشند.
◀️ دوستانی که همایش نجات ایران را بنا نهادند٬ باید بتوانند با دیگرانی که از مدتها قبل از آنان درهمین مسیر که اکنون آنان نیز به آن پیوسته اند٬ بوده اند تعاملی سازنده داشته و درعملی نمودن یک برآمد جمهوریخواه سکولا رو دموکرات همکاری نمایند. پیشنهادات مهندس موسوی نباید اعلام مواضع یک تبار معین سیاسی٬ در فاصله گذاری بین تحول خواهان و سرنگونی طلبان تلقی شود. بلکه باید از آن پلی برای وحدت این دو تعبیر بسیار نزدیک به هم٬ که تفکیک آنها به آسانی میسر نیست٬ برای تشکیل اتحادی فراگیر ساخته شود.
◀️ آنچه ذکرش ضروریست فرا روئیدن ما از ساختار تباری و قبائل سیاسی به کوشندگان مدنی است . برای انجام این مهم باید پیشنهادات متنوع را که متعلق به تبارهای سیاسی گوناگون است جدی گرفت و سعی در ترکیب آنها و ادغام شان درهم نمود و با سعه صدر٬ آگاهانه از اعمال هیرارشی از هر قبیل حتی از نوع گفتمانی آن چشم پوشی کرد. علی الخصوص که اغلب پیشنهادات اخیر٬ بهیچ وجه جدید نیستند و دچار گاها تاخیری بیش از چند دهه میباشند.
◀️ اصطلاح گذار در آینده این انقلاب هم میتواند روایتی براندازانه و هم روایتی حاوی گذار نرم را درخود بپذیرد و هر دو نمونه آن نیز در مثالهای تجربیات بین المللی وجود دارد و تحقق یکی از آن دو بیش از آن که به اراده ما بستگی داشته باشد تابعی ازادامه عملکرد حاکمیت حمهوری اسلامی در برخورد با مخالفین است٬ که تا کنون ترویج و تزریق خشونت به جامعه اساس برخورد با مخالفین بوده است.
◀️ خوشبختانه تاکنون جامعه از اعمال خشونت متقابل خویشتنداری نموده است و خواست اکثریت مخالفین حمهوری اسلامی نیز مبارزه مدنی و غیر خشونت آمیز بوده است . ولی پیدایش مفاهیمی مانند دفاع شرافتمندانه و یا خرابکاری شرافتمندانه خود گویای این واقعیت است که جامعه انقلابی تا ابد خود را در یک مفهوم از نوع مبارزه و آنهم به بنا به اراده و ترجیح ما حبس نخواهد نمود و دینامیسم مستقل خود را خواهد داشت . بنا بر این گفتمان ما باید نقطه ثقل اساسی خود را بر گذاراز جمهوری اسلامی و تاکید برخشونت پرهیزی تا سرحد امکان بگذارد و از این شرط باشگاه مستقلی برای عضویت جداگانه فعالین سیاسی و مدنی نسازد.
◀️ درفقدان یک جایگزین معتبرکه مورد اطمینان نسل های انقلابی و کوشندگان مدنی وتشکل های مدنی مطالبه محور و حقوق بشری واحزاب سیاسی و اتنیک ایران قرار داشته و علاوه بر آن بتواند قشر متوسط جامعه و اقشار خاکستری مردد را بخود جلب کند٬ اعتصابات و اعتراضات سراسری کمرشکن امکان وقوع عملی نخواهد داشت .
◀️ اگر کار به همین منوال پیش رود٬ نه رژیم قادر خواهد بود که از عهده مخالفین خود برآید و نه مخالفین قادر به شکست نظام و گذار همه جانبه از آن خواهند بود. این وضعیت که سالیانی ممکن است به درازا بکشد٬ همان حالت ایجاد یک حاکمیت فاقد اقتدار یا فیلد استیت است که نتایج تاسف باری تا سرحد فروپاشی اجتماعی را میتواند ببار آورد.
◀️ در چنین وضعیتی٬
سپاهی که هنوز در لیست تحریم سراسری کشورهای غربی قرارنگرفته است٬ بخصوص پس از خامنه ای٬ ممکن است با عنوان کردن عبور از ولایت فقیه٬ مورد مذاکره غرب قرار گیرد تا حاکمیت نامقتدر را به حاکمیت نظامی آن هم از جنس سپاه تبدیل کنند.
◀️ این توده وسیع تنها دلیل تردیدشان در نپیوستن عملی به انقلاب مهسا٬ ریسک بالای فیزیکی اعمال شده از سوی نیروهای سرکوب نیست . بلکه علاوه بر مطالبات اساسی که همراه با جوانان از نظام حاکم دارند٬ در پیوستن به فرزندان خود همچنان مردد هستند. آنها سوالاتی نیز از آینده ای دارند که از آن بیمناکند. برای سوالات اساسی خود از آینده٬ تشکلی معتبر را نمی یابند٬ تا پاسخهایش را قابل اطمینان و قانع کننده بیابند .
◀️ ایجاد امید به آینده درحدی که بتواند توده های ساکت بیشمار را به میدان مبارزه بکشاند٬ کار تبلیغات بدون پشتوانه و اشخاص سلیبریتی و نامدار به تنهائی نیست . تشکلی معتبر لازم است که مردم آن را از آن خود و برخواسته از خود بدانند و سخنانش به دلشان بنشیند و بتوانند کارآئی عملی این جمع را در مطابقت با ادعاهایش ارزیابی کنند.
◀️ فقط پس از تشکیل چنین جمعی از زنان و دختران و جوانان و نخبگان سیاسی و مدنی و قهرمانان میدانی و زندانیان سیاسی و نمایندگانی از دانشجویان ٬ کارگران٬ کارمندان٬ فرهنگیان و اساتید دانشگاه و حقوقدانان و سینماگران و نویسندگان و هنرمندان و ارتشیان واحزاب سراسری و اتنیک و صاحبان ادیان مختلف تحت تبعیض و ستم ودیگرگروههای موثر است که از بخشهای مختلف جامعه ایران تشکیل میشود و میتواند از بین خود هیاتی برای تدوین و پیشبرد استراتژی گذار خشونت پرهیز از نظام را تعیین و آنرا اجرائی کند و از جامعه متوقع باشد که هماهنگ با این تشکل به اعتراضات و اعتصابات سراسری سامان دهند . پس از جا افتادن این تشکل بتدریج بخشهائی از نظام نیز دیوارمحکمی برای تکیه خود می یابند و از نظام جداشده و به اپوزیسیون می پیوندند وصحنه بین المللی هم مخاطب مطمئنی برای مذاکره وتفاهم مییابد.
◀️ من از حدود چهارماه قبل پیشنهاد تفصیلی ایجاد چنین نهادی را داده ام . اما همه این طرحها در جمعی از نخبگان میتواند مورد بازبینی و ادغام در یکدیگر قرار گیرد . اصرار بر روی واژگان ابداعی هرتبار سیاسی ٬ بمعنای کوبیدن نشانی از آن تبار بر پیشانی لکوموتیو گذار تلقی میشود و مخل امر اتحاد خواهد بود . باید سعه صدر داشت و همانگونه که کیوان صمیمی خواسته در فکر نجات ملی از این منجلاب ظلم و فساد و جنایت و واپس گرائی بود .
💬 نظر شما در مورد این مقاله چیست؟ 👈 @mihansitebot
http://mihan.net/1402/02/20/3883/
🌐 Mihan.net 🙂 @mihansitebot
◀️ این توده وسیع تنها دلیل تردیدشان در نپیوستن عملی به انقلاب مهسا٬ ریسک بالای فیزیکی اعمال شده از سوی نیروهای سرکوب نیست . بلکه علاوه بر مطالبات اساسی که همراه با جوانان از نظام حاکم دارند٬ در پیوستن به فرزندان خود همچنان مردد هستند. آنها سوالاتی نیز از آینده ای دارند که از آن بیمناکند. برای سوالات اساسی خود از آینده٬ تشکلی معتبر را نمی یابند٬ تا پاسخهایش را قابل اطمینان و قانع کننده بیابند .
◀️ ایجاد امید به آینده درحدی که بتواند توده های ساکت بیشمار را به میدان مبارزه بکشاند٬ کار تبلیغات بدون پشتوانه و اشخاص سلیبریتی و نامدار به تنهائی نیست . تشکلی معتبر لازم است که مردم آن را از آن خود و برخواسته از خود بدانند و سخنانش به دلشان بنشیند و بتوانند کارآئی عملی این جمع را در مطابقت با ادعاهایش ارزیابی کنند.
◀️ فقط پس از تشکیل چنین جمعی از زنان و دختران و جوانان و نخبگان سیاسی و مدنی و قهرمانان میدانی و زندانیان سیاسی و نمایندگانی از دانشجویان ٬ کارگران٬ کارمندان٬ فرهنگیان و اساتید دانشگاه و حقوقدانان و سینماگران و نویسندگان و هنرمندان و ارتشیان واحزاب سراسری و اتنیک و صاحبان ادیان مختلف تحت تبعیض و ستم ودیگرگروههای موثر است که از بخشهای مختلف جامعه ایران تشکیل میشود و میتواند از بین خود هیاتی برای تدوین و پیشبرد استراتژی گذار خشونت پرهیز از نظام را تعیین و آنرا اجرائی کند و از جامعه متوقع باشد که هماهنگ با این تشکل به اعتراضات و اعتصابات سراسری سامان دهند . پس از جا افتادن این تشکل بتدریج بخشهائی از نظام نیز دیوارمحکمی برای تکیه خود می یابند و از نظام جداشده و به اپوزیسیون می پیوندند وصحنه بین المللی هم مخاطب مطمئنی برای مذاکره وتفاهم مییابد.
◀️ من از حدود چهارماه قبل پیشنهاد تفصیلی ایجاد چنین نهادی را داده ام . اما همه این طرحها در جمعی از نخبگان میتواند مورد بازبینی و ادغام در یکدیگر قرار گیرد . اصرار بر روی واژگان ابداعی هرتبار سیاسی ٬ بمعنای کوبیدن نشانی از آن تبار بر پیشانی لکوموتیو گذار تلقی میشود و مخل امر اتحاد خواهد بود . باید سعه صدر داشت و همانگونه که کیوان صمیمی خواسته در فکر نجات ملی از این منجلاب ظلم و فساد و جنایت و واپس گرائی بود .
💬 نظر شما در مورد این مقاله چیست؟ 👈 @mihansitebot
http://mihan.net/1402/02/20/3883/
🌐 Mihan.net 🙂 @mihansitebot
دوماهنامه میهن
دوماهنامه میهن | رفراندوم و جبهه نجات ملی ایران
افت نسبی فعالیتهای جوانان ودختران و زنان انقلابی٬ بعلت سرکوب شدید و سبعانه جمهوری اسلامی٬ و رفتار دوگانه و متعارض جهان غرب در حمایت از مردم ایران٬ بهمراه توفیق مقطعی جمهوری اسلامی در آغاز نمودن مذاکرات مجدد با غرب و از سرگیری روابط با عربستان سعودی٬ بسیاری…
📝 آسیب شناسی دوره گذار و دو قدرت محافظ
ا➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ا
👤 کاظم علمداری
ا➖➖➖➖➖ا
◀️ هدف "گذار" صرفاً حذف دیکتاتوری حاکم نیست. بلکه فراتر از آن، دست یابی به آزادی و دموکراسی است که از گذرگاه حذف دیکتاتوری ممکن می شود. دیکتاتوری می تواند دریک حرکت تاریخی فرو بریزد. آنگونه که در بسیاری کشور ها رخ داده است. اما تنها برخی از آنها به دموکراسی گذر کرده اند. زیرا دو اصل اساسی و اجتناب نا پذیر برای گذار به دموکراسی، یعنی دولت مقتدر برای حفظ امنیت، و دوم تشکل های جامعه مدنی مستقل برای ممانعت از باز سازی یا برگشت دیکتاتوری در این در همه این جامعه ها وجود نداشت.
◀️ ساخت و پذیرش این دو قدرت، به پیش شرط آگاهی مردم نسبت به این واقعیت ها، و ضرورت و کارکرد هم زمان هر دو قدرت نه تنها برای دوره گذار بلکه برای تداوم حفظ آزادی و دموکراسی، و ممانعت از باز تولید دیکتاتوری وابسته است. این گونه مردم بهتر به اهمیت گذار توافقی از نظم قدیم به نظم جدید میان حکومت میرنده و روینده بیشتر پی خواهند برد. این گذار خود یک انقلاب، یعنی جا به جایی سیستمی، بدون اعمال خشونت است. به رغم سالیان دراز نا موفق مقابله نظامی با رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی، سرانجام گذار توافقی توانست جامعه پر التهاب را با آرامش در مسیر جا به جایی قدرت قرار دهد. در این دگرگونی نقش رهبری با توجه آگاهانه به خطر از پاشیدگی کشور و تداوم جنگ داخلی، بسیار بارز و تعیین کننده بود.
◀️ شرایط عینی و ذهنی گذار را می توان اینگونه خلاصه کرد.
◀️ زمانی که حکومت غرق در بحران های اقتصادی، سیاسی، فساد و شکاف داخلی شده، و مشروعیت اش را دست داده باشد.
◀️ زمانی که بخش بزرگی از مردم برای مقابله با حکومت مصصم به خیابان آمده باشند.
◀️ زمانی که اداره نهادهای کار و کارگری وکارمندی از کنترل دولت خارج شده باشد و کمیته های خودگران موازی اداره أمور را بدست گرفته باشند.
◀️ زمانی که حکومت دیگر قادر به حکمرانی متمرکز نباشد، ومردم نیز آنرا تحمل نکنند.
◀️ زمانی که نیروهای نظامی برای سرکوب مردم دچار تردید شده باشند.
◀️ ضرورت شکل گیری سازمان های جامعه مدنی مستقل تنها برای مهار حکومت نیست، بلکه برای تداوم مناسبات اقتصادی و اجتماعی جامعه حیاتی است. بخش خصوصی نیز باید توسط تشکل های جامعه مدنی نظارت و حفاظت شود. در واقع در فرایند دگرگونی و در دموکراسی نهاد قدرت سه ضلعی (دولت، بخش خصوصی و جامعه مدنی) است و باید سه ضلعی بماند. تأمین آزادی توسط دولت در چارچوب قانون، تأمین عدالت اجتماعی با نظارت جامعه مدنی بر کارکرد دولت و بخش خصوصی. هم زمان بخش خصوصی برای ادامه تولید، توسعه و پیشرفت و کارآفرینی باید از پشتوانه جامعه مدنی و دولت برخوردار باشد.
◀️ در دوره گذار و جا به جایی قدرت خطر از هم پاشیدن نهادهای تولیدی و توزیعی، گسترش بیکاری و تورم و سوءاستفاده از ترس و نگرانی مردم را باید جدی تلقی کرد. واقعیت ناگواری که در کشورهای مختلف تجربه شده است.
◀️ درون پاشی دیکتاتوری در بلوک شرق، نوع دیگری از جا به جایی سیستمی، که به قصد انسانی کردن چهره سوسیالیسم انجام گرفته بود پی آمد و نتایج یکسانی به همراه نداشت. در کشوری مانند روسیه، مقامات حزبی سابق با تغییر چهره سیاسی و حفظ سکوهای قدرت دولتی، دیکتاتوری شبه استالینیستی را به پوتینیسم و سرمایه داری مافیایی بدل کرده و دموکراسی را از لیست خواست جامعه خارج کردند. دست اندرکاران دولت سابق با تغییر نام و ماسک دموکراتیک نه تنها دیکتاتوری سیاسی را حفظ کردند، بلکه اموال عمومی را که در مالکیت دولت قرار داشت زیر عنوان خصوصی سازی و امکان رشد سرمایه داری به یغما بردند. در کشوری مانند تاجیکستان افزون به برگشت دیکتاتوری، مصیبت پنج سال جنگ داخلی میان طوایف مختلف نیز رخ داد. تقابل های خونین مرزی نیز بخش دیگری از این دگرگونی بود.
◀️ اما در برخی کشورهای اروپای شرقی مانند لهستان پیش از گذار از دیکتاتوری، در فرایند شکل گیری جنبش همبستگی، تشکیلات جامعه مدنی مستقل از دولت شکل گرفت و در دوره گذار به دموکراسی نقش اساسی ایفا کرد. و یا در چکسلواکی توافق برای عدم تعقیب و مجازات سران حکومت سابق سبب شد که آرامش لازم برای ساخت جامعه مدنی مستقل و گذار به دموکراسی فراهم گردد.
◀️ مطالعه 50 کشور در 50 سال گذشته که نتایج موفق و نا موفق به دموکراسی داشته اند نشان می دهد که آمادگی عینی و ذهنی درسه نهاد کلان
◀️ اقتصاد، به معنی نبود فقر، و آموزش همگانی،
◀️ سیاست، اشتیاق جامعه برای کسب آزادی، و پایان دادن به حکومت مادام العمری، و
◀️ فرهنگ، رواداری، وجود نگرشها، ارزشها، باورها، و رفتارهای مرتبط با دموکراسی لازم است.
◀️ نظریه ای عدم موفقیت گذار به دموکراسی در برخی از جوامع را به نبود فرهنگ دموکراسی نسبت می دهند. آنها استدلال می کنند که تنها جوامع شمالی و مرکزی اروپا و کُ
ا➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ا
👤 کاظم علمداری
ا➖➖➖➖➖ا
◀️ هدف "گذار" صرفاً حذف دیکتاتوری حاکم نیست. بلکه فراتر از آن، دست یابی به آزادی و دموکراسی است که از گذرگاه حذف دیکتاتوری ممکن می شود. دیکتاتوری می تواند دریک حرکت تاریخی فرو بریزد. آنگونه که در بسیاری کشور ها رخ داده است. اما تنها برخی از آنها به دموکراسی گذر کرده اند. زیرا دو اصل اساسی و اجتناب نا پذیر برای گذار به دموکراسی، یعنی دولت مقتدر برای حفظ امنیت، و دوم تشکل های جامعه مدنی مستقل برای ممانعت از باز سازی یا برگشت دیکتاتوری در این در همه این جامعه ها وجود نداشت.
◀️ ساخت و پذیرش این دو قدرت، به پیش شرط آگاهی مردم نسبت به این واقعیت ها، و ضرورت و کارکرد هم زمان هر دو قدرت نه تنها برای دوره گذار بلکه برای تداوم حفظ آزادی و دموکراسی، و ممانعت از باز تولید دیکتاتوری وابسته است. این گونه مردم بهتر به اهمیت گذار توافقی از نظم قدیم به نظم جدید میان حکومت میرنده و روینده بیشتر پی خواهند برد. این گذار خود یک انقلاب، یعنی جا به جایی سیستمی، بدون اعمال خشونت است. به رغم سالیان دراز نا موفق مقابله نظامی با رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی، سرانجام گذار توافقی توانست جامعه پر التهاب را با آرامش در مسیر جا به جایی قدرت قرار دهد. در این دگرگونی نقش رهبری با توجه آگاهانه به خطر از پاشیدگی کشور و تداوم جنگ داخلی، بسیار بارز و تعیین کننده بود.
◀️ شرایط عینی و ذهنی گذار را می توان اینگونه خلاصه کرد.
◀️ زمانی که حکومت غرق در بحران های اقتصادی، سیاسی، فساد و شکاف داخلی شده، و مشروعیت اش را دست داده باشد.
◀️ زمانی که بخش بزرگی از مردم برای مقابله با حکومت مصصم به خیابان آمده باشند.
◀️ زمانی که اداره نهادهای کار و کارگری وکارمندی از کنترل دولت خارج شده باشد و کمیته های خودگران موازی اداره أمور را بدست گرفته باشند.
◀️ زمانی که حکومت دیگر قادر به حکمرانی متمرکز نباشد، ومردم نیز آنرا تحمل نکنند.
◀️ زمانی که نیروهای نظامی برای سرکوب مردم دچار تردید شده باشند.
◀️ ضرورت شکل گیری سازمان های جامعه مدنی مستقل تنها برای مهار حکومت نیست، بلکه برای تداوم مناسبات اقتصادی و اجتماعی جامعه حیاتی است. بخش خصوصی نیز باید توسط تشکل های جامعه مدنی نظارت و حفاظت شود. در واقع در فرایند دگرگونی و در دموکراسی نهاد قدرت سه ضلعی (دولت، بخش خصوصی و جامعه مدنی) است و باید سه ضلعی بماند. تأمین آزادی توسط دولت در چارچوب قانون، تأمین عدالت اجتماعی با نظارت جامعه مدنی بر کارکرد دولت و بخش خصوصی. هم زمان بخش خصوصی برای ادامه تولید، توسعه و پیشرفت و کارآفرینی باید از پشتوانه جامعه مدنی و دولت برخوردار باشد.
◀️ در دوره گذار و جا به جایی قدرت خطر از هم پاشیدن نهادهای تولیدی و توزیعی، گسترش بیکاری و تورم و سوءاستفاده از ترس و نگرانی مردم را باید جدی تلقی کرد. واقعیت ناگواری که در کشورهای مختلف تجربه شده است.
◀️ درون پاشی دیکتاتوری در بلوک شرق، نوع دیگری از جا به جایی سیستمی، که به قصد انسانی کردن چهره سوسیالیسم انجام گرفته بود پی آمد و نتایج یکسانی به همراه نداشت. در کشوری مانند روسیه، مقامات حزبی سابق با تغییر چهره سیاسی و حفظ سکوهای قدرت دولتی، دیکتاتوری شبه استالینیستی را به پوتینیسم و سرمایه داری مافیایی بدل کرده و دموکراسی را از لیست خواست جامعه خارج کردند. دست اندرکاران دولت سابق با تغییر نام و ماسک دموکراتیک نه تنها دیکتاتوری سیاسی را حفظ کردند، بلکه اموال عمومی را که در مالکیت دولت قرار داشت زیر عنوان خصوصی سازی و امکان رشد سرمایه داری به یغما بردند. در کشوری مانند تاجیکستان افزون به برگشت دیکتاتوری، مصیبت پنج سال جنگ داخلی میان طوایف مختلف نیز رخ داد. تقابل های خونین مرزی نیز بخش دیگری از این دگرگونی بود.
◀️ اما در برخی کشورهای اروپای شرقی مانند لهستان پیش از گذار از دیکتاتوری، در فرایند شکل گیری جنبش همبستگی، تشکیلات جامعه مدنی مستقل از دولت شکل گرفت و در دوره گذار به دموکراسی نقش اساسی ایفا کرد. و یا در چکسلواکی توافق برای عدم تعقیب و مجازات سران حکومت سابق سبب شد که آرامش لازم برای ساخت جامعه مدنی مستقل و گذار به دموکراسی فراهم گردد.
◀️ مطالعه 50 کشور در 50 سال گذشته که نتایج موفق و نا موفق به دموکراسی داشته اند نشان می دهد که آمادگی عینی و ذهنی درسه نهاد کلان
◀️ اقتصاد، به معنی نبود فقر، و آموزش همگانی،
◀️ سیاست، اشتیاق جامعه برای کسب آزادی، و پایان دادن به حکومت مادام العمری، و
◀️ فرهنگ، رواداری، وجود نگرشها، ارزشها، باورها، و رفتارهای مرتبط با دموکراسی لازم است.
◀️ نظریه ای عدم موفقیت گذار به دموکراسی در برخی از جوامع را به نبود فرهنگ دموکراسی نسبت می دهند. آنها استدلال می کنند که تنها جوامع شمالی و مرکزی اروپا و کُ
لنی های آنها، مانند آمریکا، استرالیا و کانادا مستعد دمکراسی بوده اند. فرهنگ کنفسیوسی، مسیحیت اُرتدکس، کاتولیسم و اسلام ظرفیت لازم برای شکل گیری دموکراسی را ندارند. آنها بود و نبود فرهنگ دموکراسی را به دگرگونی های تاریخی، ساختاری و فکری مانند فئودالیسم، انقلاب صنعتی، رنسانس، رفرماسیون، نهضت روشنگری، انقلاب فرانسه و لیبرالیسم نسبت می دهند.
◀️ درصورت گذار جامعه ازدیکتاتوری، برای پایداری دموکراسی، طبقات اجتماعی مختلف باید منافع متفاوت خود را در نظم جدید بیابند تا پشتیبان آن باشند. این منافع در سه حوزه مرتبط بهم یعنی آزادی، توسعۀ اقتصادی، و عدالت اجتماعی، و همچنین خواست و اراده دولت سکولار در حفظ همه جانبۀ حقوق شهروندی، حکمرانی قانونی لازم است. نمونه بارز جامعه ای که به دلیل حضور تشکل های مستقل جامعه مدنی توانست از دیکتاتوری گذر کرده به آزادی و دموکراسی دست یابد، اما نتوانست آنرا حفظ کند تونس بود. ناتوانی در تامین عدالت اجتماعی و یا توسعه و پیشرفت مورد انتظار جامعه از جمله مشکلات کار آفرینی زمینه ساز برگشت دیکتاتوری در تونس بوده است.
◀️ تونس تنها کشوری بود که در بهار عرب گرفتار درگیری های مذهبی، قومی، مداخله قدرت های خارجی و جنگ داخلی نشد، اما نا توانی دولت در فراهم آوردن انتظارات طبقات فرودست جامعه، یعنی ضعف در فراهم آوردن عدالت اجتماعی، به ویژه کار و زمینه تأمین معاش طبقات فرو دست جامعه منجر به کودتای کاخی توسط قیس سعید، رئیس جمهور منتخب کشور شد. قیس سعید با شعارهای پوپولیستی، یعنی تکیه بر مشکلات اقتصادی جامعه تونس، و وعده حل آنها توسط او، توانست آرای مردم را جلب کرده به کاخ ریاست جمهوری دست یابد. اما با اقدامات ضد قانونی و ضد دموکراتیک مانند انحلال مجلس و حتا دستگیری الغنوشی، رئیس مجلس، دموکراسی را با شکست روبرو کرد.
◀️ حذف دیکتاتوری تنها نخستین گام گذار به آزادی و دموکراسی است، اما پایداری آن نه تنها منوط به شکل گیری و حضور سازمان های مستقل جامعه مدنی است، بلکه اراده دولتی مقتدر و پاسخگو، و سرانجام تأمین منافع متفاوت طبقات اجتماعی مختلف جامعه نیز نیازمند است.
💬 نظر شما در مورد این مقاله چیست؟ 👈 @mihansitebot
http://mihan.net/1402/02/20/3860/
🌐 Mihan.net 🙂 @mihansitebot
◀️ درصورت گذار جامعه ازدیکتاتوری، برای پایداری دموکراسی، طبقات اجتماعی مختلف باید منافع متفاوت خود را در نظم جدید بیابند تا پشتیبان آن باشند. این منافع در سه حوزه مرتبط بهم یعنی آزادی، توسعۀ اقتصادی، و عدالت اجتماعی، و همچنین خواست و اراده دولت سکولار در حفظ همه جانبۀ حقوق شهروندی، حکمرانی قانونی لازم است. نمونه بارز جامعه ای که به دلیل حضور تشکل های مستقل جامعه مدنی توانست از دیکتاتوری گذر کرده به آزادی و دموکراسی دست یابد، اما نتوانست آنرا حفظ کند تونس بود. ناتوانی در تامین عدالت اجتماعی و یا توسعه و پیشرفت مورد انتظار جامعه از جمله مشکلات کار آفرینی زمینه ساز برگشت دیکتاتوری در تونس بوده است.
◀️ تونس تنها کشوری بود که در بهار عرب گرفتار درگیری های مذهبی، قومی، مداخله قدرت های خارجی و جنگ داخلی نشد، اما نا توانی دولت در فراهم آوردن انتظارات طبقات فرودست جامعه، یعنی ضعف در فراهم آوردن عدالت اجتماعی، به ویژه کار و زمینه تأمین معاش طبقات فرو دست جامعه منجر به کودتای کاخی توسط قیس سعید، رئیس جمهور منتخب کشور شد. قیس سعید با شعارهای پوپولیستی، یعنی تکیه بر مشکلات اقتصادی جامعه تونس، و وعده حل آنها توسط او، توانست آرای مردم را جلب کرده به کاخ ریاست جمهوری دست یابد. اما با اقدامات ضد قانونی و ضد دموکراتیک مانند انحلال مجلس و حتا دستگیری الغنوشی، رئیس مجلس، دموکراسی را با شکست روبرو کرد.
◀️ حذف دیکتاتوری تنها نخستین گام گذار به آزادی و دموکراسی است، اما پایداری آن نه تنها منوط به شکل گیری و حضور سازمان های مستقل جامعه مدنی است، بلکه اراده دولتی مقتدر و پاسخگو، و سرانجام تأمین منافع متفاوت طبقات اجتماعی مختلف جامعه نیز نیازمند است.
💬 نظر شما در مورد این مقاله چیست؟ 👈 @mihansitebot
http://mihan.net/1402/02/20/3860/
🌐 Mihan.net 🙂 @mihansitebot
دوماهنامه میهن
دوماهنامه میهن | آسیب شناسی دوره گذار و دو قدرت محافظ
هدف “گذار” صرفاً حذف دیکتاتوری حاکم نیست. بلکه فراتر از آن، دست یابی به آزادی و دموکراسی است که از گذرگاه حذف دیکتاتوری ممکن می شود. دیکتاتوری می تواند دریک حرکت تاریخی فرو بریزد. آنگونه که در بسیاری کشور ها رخ داده است. اما تنها برخی از آنها به دموکراسی…
📝 نسبت سه بلوک سیاسی بزرگ در ایران؛ همسویی عملی در سیاست و انسجام و استقلال در تشکیلات
ا➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ا
👤 رضا علیجانی
ا➖➖➖➖➖ا
◀️ وضعیت اسف بار زندگی مردم و اوضاع بحران زده کشور ما بخش عمده مردمان سرزمینمان را به ضرورت «گذار» رسانده است. به همین خاطر نیروهای مختلف سیاسی و مدنی و صنفی به همگرایی هایی یین خود رسیده و منشورهایی منتشر کرده و یا سمینارهایی را برگزار کرده اند. در این میان یک آسیب مهم این است که برخی از این تلاشها معطوف به گذار و بیشتر پس از گذار بوده است تا وضعیت پیشاگذار کنونی و این که چگونه میتوان تدارک گذار دید. البته مباحث دوران گذار و پس از آن نیز در حد برخی افق گشایی ها و سمت گیری هایِ از هم اکنونی برای اینکه پس از گذارِ مناسبی فراهم شود تا مملکت ما از چرخه استبداد و خشونت و تبعیض و توسعه نیافتگی رهایی یابد، مهم است. اما با حلوا، حلوا کردن دهان شیرین نمیشود و با گذار، گذار کردن گذاری اتفاق نمی افتد.
◀️ مسئله مرحله کنونی این است که علیرغم همه تلاشها و جانفشانیهایی که در یکی دو دهه اخیر و در اوج آن جنبش «زن، زندگی، آزادی» صورت گرفته، به علت تصلب نظام ولایی و لجبازی رهبر فرتوت آن فعلا شرایط قفل شده و نه حکومت می تواند خیزشها و جنبشهای مردمی را برچیند و نه مردم میتوانند حکومت را کنار بزنند. بنابراین مسئله گذار همچنان در فاز اولیه آن یعنی شرایط پیشاگذار فریز شده است.
◀️ از منظر گذار تحول طلبانه مانع و مشکل اولیه و اصلی ای که باید تغییر کند موازنه قوای سیاسی در وضعیت و لحظه کنونی سیاست در ایران است. عناصر و متغیرهای دیگر در رتبه های بعدی قرار دارند، از جمله مسئله راهبری و رهبری جنبش.
◀️ در ایران کنونی چهار بلوک سیاسی اصلی وجود دارد: نیروهای درون نظام- نیروهای اصلاح طلب- نیروهای جمهوریخواه و نیروهای مشروطه خواه و سلطنت طلب.
◀️ نیروی درون نظام مرتب در حال تشتت و ریزش است اما هسته اصلی آن یعنی نیروی ولایی اینک مهمترین مانع شکل گیری یک گذار کم هزینه و مسالمت آمیز است. هر چند در مرحله نهایی این نوع گذار باید بخشی از این نیرو نیز با جنبش مردم همراهی و با آن مصالحه کند (مثل نمونه های آفریقای جنوبی، لهستان، شیلی و...)، اما اینک توازن قوا در وضعیتی نیست که بتواند زمینه ای برای این مصالحه باشد. با این حساب در لحظه کنونی سیاست در ایران سه بلوک دیگر باقی میمانند و مسئله کنونی ما تنظیم رابطه بین این سه بلوک است.
◀️ در رویکرد گذار تحول طلبانه این سه بلوک علیرغم برخی تفاوتها و بعضا تفاوتهای جدی در هدف یا خط مشی اما در مواجهه با نظام ولایی و استبداد سهمگین دینی رابطه شان باید رقابتی باشد و نه حذفی. آنها کم و بیش رقیب یکدیگرند و نه دشمن هم. این فرمول ساده اما تبعات بسیار مهمی دارد که در ادامه بدان خواهیم پرداخت. این نسبت را اما میتوان در دو موضوع سیاست و تشکیلات طبقه بندی کرد. تا اطلاع ثانوی نسبت سه بلوک یاد شده با یکدیگر، در عرصه تشکیلات، بلوک سازی مستقل و در عرصه سیاست رقابت گفتمانی و همسویی عملی علیه دیو سیاه استبداد دینی است.
◀️ به لحاظ تشکیلاتی می توان گفت مهمترین مسئله ای که از سیر همگرایی ها در طول این چهار دهه (از فهرستهای انتخاباتی مشترک در سالهای 57 تا 60 و تشکیل شورای ملی مقاومت مجاهدین در دهه شصت گرفته تا اتحاد جمهوریخواهان در دهه های بعدی و تا شوراها و جمع های شکل گرفته در سالها و ماه های اخیر)، و تجربه نسبتا ناموفق آنها، بدون نادیده گرفتن برخی دستاوردهای مثبتشان، میتوان آموخت این است که سیر همگرایی ها و جبهه سازی و تشکیل ائتلافها باید در یک روند طبیعی، تدریجی و از ساده به پیچیده و در یک روند تمرین و اعتمادسازی صورت گیرد و نه مکانیکی و یا ناگهانی و غیرروشمند.
◀️ مهم ترین وظیفه تشکیلاتی نیروهای جمهوریخواه تشکیل کانون و قطب جمهوریخواهی است. بدون تشکیل این قطب هر گونه میل به گفتگو و تعامل با نیروهای دیگر جز تبدیل شدن به چرخ پنجم آنها نخواهد بود. البته میدانیم که در این راه نیز به علت طیف بسیار متنوع جمهوریخواهان مشکلاتی وجود دارد. در مقاله «چند جمهوریخواهی با چند خط مشی چگونه همسویی کنند؟» به این مشکل ها پرداخته شده است. اما در فاصله بیش از سه سالی که از نوشتن این مقاله می گذرد برخی از مهمترین مشکلات حل شده است چرا که جنبش بزرگ مهسا و نیز رفتار انعطاف ناپذیر حکومت ولایی بسیار از اختلاف خط مشی های سیاسی را در این طیف متنوع به شدت کاهش داده است.
◀️ آخرین تجربه همگرایی بین چند چهره معروف که به صورت شتابزده و نزدیک بینانه (با این تصور که ایران در آستانه یک انقلاب است) و به صورت مکانیکی و جهشی آن هم بین چهرهای منفرد(که بعضا سلبریتی بودند که باید سفیر جنبش باشند نه رهبر آن)، صورت گرفت تجربه به سرعت شکست خورده ای شد و درسهای مختلفی در پی داشت از جمله بی تجربگی این جمع در کار جمعی و تشکیلاتی که حتی یک آئی
ا➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ا
👤 رضا علیجانی
ا➖➖➖➖➖ا
◀️ وضعیت اسف بار زندگی مردم و اوضاع بحران زده کشور ما بخش عمده مردمان سرزمینمان را به ضرورت «گذار» رسانده است. به همین خاطر نیروهای مختلف سیاسی و مدنی و صنفی به همگرایی هایی یین خود رسیده و منشورهایی منتشر کرده و یا سمینارهایی را برگزار کرده اند. در این میان یک آسیب مهم این است که برخی از این تلاشها معطوف به گذار و بیشتر پس از گذار بوده است تا وضعیت پیشاگذار کنونی و این که چگونه میتوان تدارک گذار دید. البته مباحث دوران گذار و پس از آن نیز در حد برخی افق گشایی ها و سمت گیری هایِ از هم اکنونی برای اینکه پس از گذارِ مناسبی فراهم شود تا مملکت ما از چرخه استبداد و خشونت و تبعیض و توسعه نیافتگی رهایی یابد، مهم است. اما با حلوا، حلوا کردن دهان شیرین نمیشود و با گذار، گذار کردن گذاری اتفاق نمی افتد.
◀️ مسئله مرحله کنونی این است که علیرغم همه تلاشها و جانفشانیهایی که در یکی دو دهه اخیر و در اوج آن جنبش «زن، زندگی، آزادی» صورت گرفته، به علت تصلب نظام ولایی و لجبازی رهبر فرتوت آن فعلا شرایط قفل شده و نه حکومت می تواند خیزشها و جنبشهای مردمی را برچیند و نه مردم میتوانند حکومت را کنار بزنند. بنابراین مسئله گذار همچنان در فاز اولیه آن یعنی شرایط پیشاگذار فریز شده است.
◀️ از منظر گذار تحول طلبانه مانع و مشکل اولیه و اصلی ای که باید تغییر کند موازنه قوای سیاسی در وضعیت و لحظه کنونی سیاست در ایران است. عناصر و متغیرهای دیگر در رتبه های بعدی قرار دارند، از جمله مسئله راهبری و رهبری جنبش.
◀️ در ایران کنونی چهار بلوک سیاسی اصلی وجود دارد: نیروهای درون نظام- نیروهای اصلاح طلب- نیروهای جمهوریخواه و نیروهای مشروطه خواه و سلطنت طلب.
◀️ نیروی درون نظام مرتب در حال تشتت و ریزش است اما هسته اصلی آن یعنی نیروی ولایی اینک مهمترین مانع شکل گیری یک گذار کم هزینه و مسالمت آمیز است. هر چند در مرحله نهایی این نوع گذار باید بخشی از این نیرو نیز با جنبش مردم همراهی و با آن مصالحه کند (مثل نمونه های آفریقای جنوبی، لهستان، شیلی و...)، اما اینک توازن قوا در وضعیتی نیست که بتواند زمینه ای برای این مصالحه باشد. با این حساب در لحظه کنونی سیاست در ایران سه بلوک دیگر باقی میمانند و مسئله کنونی ما تنظیم رابطه بین این سه بلوک است.
◀️ در رویکرد گذار تحول طلبانه این سه بلوک علیرغم برخی تفاوتها و بعضا تفاوتهای جدی در هدف یا خط مشی اما در مواجهه با نظام ولایی و استبداد سهمگین دینی رابطه شان باید رقابتی باشد و نه حذفی. آنها کم و بیش رقیب یکدیگرند و نه دشمن هم. این فرمول ساده اما تبعات بسیار مهمی دارد که در ادامه بدان خواهیم پرداخت. این نسبت را اما میتوان در دو موضوع سیاست و تشکیلات طبقه بندی کرد. تا اطلاع ثانوی نسبت سه بلوک یاد شده با یکدیگر، در عرصه تشکیلات، بلوک سازی مستقل و در عرصه سیاست رقابت گفتمانی و همسویی عملی علیه دیو سیاه استبداد دینی است.
◀️ به لحاظ تشکیلاتی می توان گفت مهمترین مسئله ای که از سیر همگرایی ها در طول این چهار دهه (از فهرستهای انتخاباتی مشترک در سالهای 57 تا 60 و تشکیل شورای ملی مقاومت مجاهدین در دهه شصت گرفته تا اتحاد جمهوریخواهان در دهه های بعدی و تا شوراها و جمع های شکل گرفته در سالها و ماه های اخیر)، و تجربه نسبتا ناموفق آنها، بدون نادیده گرفتن برخی دستاوردهای مثبتشان، میتوان آموخت این است که سیر همگرایی ها و جبهه سازی و تشکیل ائتلافها باید در یک روند طبیعی، تدریجی و از ساده به پیچیده و در یک روند تمرین و اعتمادسازی صورت گیرد و نه مکانیکی و یا ناگهانی و غیرروشمند.
◀️ مهم ترین وظیفه تشکیلاتی نیروهای جمهوریخواه تشکیل کانون و قطب جمهوریخواهی است. بدون تشکیل این قطب هر گونه میل به گفتگو و تعامل با نیروهای دیگر جز تبدیل شدن به چرخ پنجم آنها نخواهد بود. البته میدانیم که در این راه نیز به علت طیف بسیار متنوع جمهوریخواهان مشکلاتی وجود دارد. در مقاله «چند جمهوریخواهی با چند خط مشی چگونه همسویی کنند؟» به این مشکل ها پرداخته شده است. اما در فاصله بیش از سه سالی که از نوشتن این مقاله می گذرد برخی از مهمترین مشکلات حل شده است چرا که جنبش بزرگ مهسا و نیز رفتار انعطاف ناپذیر حکومت ولایی بسیار از اختلاف خط مشی های سیاسی را در این طیف متنوع به شدت کاهش داده است.
◀️ آخرین تجربه همگرایی بین چند چهره معروف که به صورت شتابزده و نزدیک بینانه (با این تصور که ایران در آستانه یک انقلاب است) و به صورت مکانیکی و جهشی آن هم بین چهرهای منفرد(که بعضا سلبریتی بودند که باید سفیر جنبش باشند نه رهبر آن)، صورت گرفت تجربه به سرعت شکست خورده ای شد و درسهای مختلفی در پی داشت از جمله بی تجربگی این جمع در کار جمعی و تشکیلاتی که حتی یک آئی
ن نامه درونی برای نحوه تصمیم گیری و مثلا نفر افزایی نداشتند!
◀️ نیروهای سلطنت طلب هنوز ماقبل و مادون جبهه و ائتلاف هستند و به احساس نیاز به دیگری که پیش نیاز اصلی هر ائتلاف و جبهه ای است نرسیده اند و با خود اکثریت پنداری (که در طول این چند دهه یک بار مجاهدین و بعد اصلاح طلبها و اینک آنها دچارش شده اند) و با این فرض نادرست که رهبر ما بالاتر و بر فراز همه است، هنوز فاصله زیادی با هر گونه ائتلاف و جبهه دارند. آنها مرتب تکرار می کنند که اسم رهبرشان در کف خیابان شنیده میشود. اما به این نمیپردازند که این نوع شعارها در بخش اقلیتی و در آخرین جنبش داخل کشور در بخش بسیار اندکی در کف خیابان شنیده شده و این نمیتواند دلیلی برای خود اکثریت پنداری و رهبر خود را بر فراز دیگران و بالای همه ملت تلقی کردن باشد که تصور بلوک خود آنهاست و نه بقیه بلوکها و اکثریت مردم.
◀️ تجربه برخورد آقای رضا پهلوی هم نشان داد که همان اندازه که در درون جمع جرج تاون و برای نوشتن منشور انعطاف نشان میدهد اما در برابر فشارهای طیف افراطی طرفدار و به خصوص پیرامون خود ضعیف است و استحکام ندارد. این حالت را نیروی درونی دوگانه و دو صدایی خود او که یک وجهش تمایل به شاه شدن است نیز تشدید می کند.
◀️ سیر جمع های پیرامون وی در طی این چهار دهه که هر یک بی دستاورد و بی نتیجه به پایان رسیده اند وشاهزاده آنها را سوزانده و خود به خاطر شاه زاده بودن نسوخته است نیز بر این درس صحه میگذارد. شخص آقای پهلوی نیز بدون استحکام فردی و غلبه یکی از دوگانه درونی اش نمیتواند قدم به هیچ جبهه و ائتلافی بگذارد. بنابراین به لحاظ تشکیلاتی برای شخص ایشان و طیف طرفداراش هم همچنان ضرورت این است که به تشکیل بلوک خودشان بپردازند.
◀️ سهمگینی استبداد سیاسی، سرکوب خونین هر گونه اعتراض مردمی و ناموزونی موازنه قوا بین مردم و حکومت اقتضاء می کند که تا اطلاع ثانونی اولویت اول سیاست ورزی این باشد که همه نیروها در جهت مواجهه با شکاف و مانع و تضاد اصلی در مسیر آزادی و رهایی مردم و مملکت همسو شوند و هم افزایی کنند. در این مسیر سخت و دشوار جا برای هیچ فرد و نیرویی تنگ نیست و هر فرد و فرصت و ظرفیتی به حد خودش باید در این مسیر اصلی حرکت کند. در بستر این نوع سیاست ورزی است که به تعبیر آقای علی کشتگر باید به حداکثر همسویی روی حداقل توافقات پرداخت. تعابیر از تاجزاده تا شاهزاده، از موسوی تا پهلوی و از هر فرد و جریانی دیگر مثل مهدی نصیری و جریان عدالتخواهان منشعب از جریان ولایی و... را باید در این جاده پر از سنگلاخ دید. آنها به لحاظ هویت، تبار و حتی اهداف سیاسی مشخص شان میتوانند با یکدیگر متفاوت و حتی متضاد باشند اما میتواند روی حداقلهایی مثل گذار، خشونت پرهیزی، دموکراسی، توسعه، رابطه متوازن و مبتنی بر منافع ملی با جهان و... با یکدیگر تا اطلاع ثانوی همسو عمل کنند.
◀️ همسویی سیاسی همان طور که هر بار که به این مهم پرداخته ام، بلافاصله تصریح کرده ام به معنای تشکیل ائتلاف و جبهه بین آنها نیست که فعلا نه ممکن است و نه مفید. ممکن نیست چون فاصله زیادی بین این بلوکها و افراد وجود دارد و تا اطلاع ثانوی مفید نیست چون هر یک بخشی از بدنه شان را از دست میدهند. بخش مهمی از این بدنه ها هنوز به مرحله احساس نیاز به دیگری و حد و سطح ائتلاف و جبهه نرسیده اند. همسویی عملی اما هم ضروری و هم ممکن است. یک نمونه موفق آن تحریم انتخاباغت 1400 ریاست جمهوری در ایران بود که دو سر این طیف و بلوکهای مختلف بدون اینکه با یکدیگر حتی هیچ گفتگویی کرده و یا هماهنگی کرده باشند اما با تشخیص راهبردی درستی بدون اینکه به یکدیگر بپردازند متوجه تضاد اصلی شدند و تجربه موفقی را شکل دادند.
◀️ سه بلوک یاد شده در عرصه سیاست اینک رقیب یکدیگرند و نه دشمن. درک این مکانیسم الزاماتی دارد از جمله اینکه میتوانند ضمن نقد پیشینیه یکدیگر و یا نقشها وقرائت هایشان از وقایع و تند پیچ های تاریخی (مثل کودتای 28 مرداد، انقلاب بهمن 57، دهه شصت و ...) و یا نقد هر رفتار و گفتار کنونی یکدیگر، اما لحن و رویکردشان نه حذفی و دشمنانه بلکه رقیبانه و استعلایی (به خصوص در رابطه با پایگاه و بدنه اجتماعی هر فرد و نیرو بلوکی)، باشد.
◀️ اینک که جنبش داخلی در حالت «جزر»ی خود است (و در مرحله قبلی یک «مَد» بزرگتر به سر میبرد)، احتمال دارد نیروهای ارتدوکسی و افراطی درون هر بلوک دور بیشتری بگیرند و بلوکها هریک بیشتر در درون پیله خود فرو روند اما همچنان قابل پیش بینی است که در مد و برآمد بعدی جنبش داخلی دوباره این وضعیت تغییر کند.
◀️ امیدواریم در آینده بخشی از بلوک متشتت درون نظام نیز بنا به هر دلیل و علت و مصلحتی هم که شده به این سه بلوک بپیوندند و به گذاری مسالمت آمیز و کم هزینه یاری برسانند و گرنه مردم و مملکت ما باید هزینه سنگین تری را برای یک گذار انقلابی و براندازانه بپردازد. تازه م
◀️ نیروهای سلطنت طلب هنوز ماقبل و مادون جبهه و ائتلاف هستند و به احساس نیاز به دیگری که پیش نیاز اصلی هر ائتلاف و جبهه ای است نرسیده اند و با خود اکثریت پنداری (که در طول این چند دهه یک بار مجاهدین و بعد اصلاح طلبها و اینک آنها دچارش شده اند) و با این فرض نادرست که رهبر ما بالاتر و بر فراز همه است، هنوز فاصله زیادی با هر گونه ائتلاف و جبهه دارند. آنها مرتب تکرار می کنند که اسم رهبرشان در کف خیابان شنیده میشود. اما به این نمیپردازند که این نوع شعارها در بخش اقلیتی و در آخرین جنبش داخل کشور در بخش بسیار اندکی در کف خیابان شنیده شده و این نمیتواند دلیلی برای خود اکثریت پنداری و رهبر خود را بر فراز دیگران و بالای همه ملت تلقی کردن باشد که تصور بلوک خود آنهاست و نه بقیه بلوکها و اکثریت مردم.
◀️ تجربه برخورد آقای رضا پهلوی هم نشان داد که همان اندازه که در درون جمع جرج تاون و برای نوشتن منشور انعطاف نشان میدهد اما در برابر فشارهای طیف افراطی طرفدار و به خصوص پیرامون خود ضعیف است و استحکام ندارد. این حالت را نیروی درونی دوگانه و دو صدایی خود او که یک وجهش تمایل به شاه شدن است نیز تشدید می کند.
◀️ سیر جمع های پیرامون وی در طی این چهار دهه که هر یک بی دستاورد و بی نتیجه به پایان رسیده اند وشاهزاده آنها را سوزانده و خود به خاطر شاه زاده بودن نسوخته است نیز بر این درس صحه میگذارد. شخص آقای پهلوی نیز بدون استحکام فردی و غلبه یکی از دوگانه درونی اش نمیتواند قدم به هیچ جبهه و ائتلافی بگذارد. بنابراین به لحاظ تشکیلاتی برای شخص ایشان و طیف طرفداراش هم همچنان ضرورت این است که به تشکیل بلوک خودشان بپردازند.
◀️ سهمگینی استبداد سیاسی، سرکوب خونین هر گونه اعتراض مردمی و ناموزونی موازنه قوا بین مردم و حکومت اقتضاء می کند که تا اطلاع ثانونی اولویت اول سیاست ورزی این باشد که همه نیروها در جهت مواجهه با شکاف و مانع و تضاد اصلی در مسیر آزادی و رهایی مردم و مملکت همسو شوند و هم افزایی کنند. در این مسیر سخت و دشوار جا برای هیچ فرد و نیرویی تنگ نیست و هر فرد و فرصت و ظرفیتی به حد خودش باید در این مسیر اصلی حرکت کند. در بستر این نوع سیاست ورزی است که به تعبیر آقای علی کشتگر باید به حداکثر همسویی روی حداقل توافقات پرداخت. تعابیر از تاجزاده تا شاهزاده، از موسوی تا پهلوی و از هر فرد و جریانی دیگر مثل مهدی نصیری و جریان عدالتخواهان منشعب از جریان ولایی و... را باید در این جاده پر از سنگلاخ دید. آنها به لحاظ هویت، تبار و حتی اهداف سیاسی مشخص شان میتوانند با یکدیگر متفاوت و حتی متضاد باشند اما میتواند روی حداقلهایی مثل گذار، خشونت پرهیزی، دموکراسی، توسعه، رابطه متوازن و مبتنی بر منافع ملی با جهان و... با یکدیگر تا اطلاع ثانوی همسو عمل کنند.
◀️ همسویی سیاسی همان طور که هر بار که به این مهم پرداخته ام، بلافاصله تصریح کرده ام به معنای تشکیل ائتلاف و جبهه بین آنها نیست که فعلا نه ممکن است و نه مفید. ممکن نیست چون فاصله زیادی بین این بلوکها و افراد وجود دارد و تا اطلاع ثانوی مفید نیست چون هر یک بخشی از بدنه شان را از دست میدهند. بخش مهمی از این بدنه ها هنوز به مرحله احساس نیاز به دیگری و حد و سطح ائتلاف و جبهه نرسیده اند. همسویی عملی اما هم ضروری و هم ممکن است. یک نمونه موفق آن تحریم انتخاباغت 1400 ریاست جمهوری در ایران بود که دو سر این طیف و بلوکهای مختلف بدون اینکه با یکدیگر حتی هیچ گفتگویی کرده و یا هماهنگی کرده باشند اما با تشخیص راهبردی درستی بدون اینکه به یکدیگر بپردازند متوجه تضاد اصلی شدند و تجربه موفقی را شکل دادند.
◀️ سه بلوک یاد شده در عرصه سیاست اینک رقیب یکدیگرند و نه دشمن. درک این مکانیسم الزاماتی دارد از جمله اینکه میتوانند ضمن نقد پیشینیه یکدیگر و یا نقشها وقرائت هایشان از وقایع و تند پیچ های تاریخی (مثل کودتای 28 مرداد، انقلاب بهمن 57، دهه شصت و ...) و یا نقد هر رفتار و گفتار کنونی یکدیگر، اما لحن و رویکردشان نه حذفی و دشمنانه بلکه رقیبانه و استعلایی (به خصوص در رابطه با پایگاه و بدنه اجتماعی هر فرد و نیرو بلوکی)، باشد.
◀️ اینک که جنبش داخلی در حالت «جزر»ی خود است (و در مرحله قبلی یک «مَد» بزرگتر به سر میبرد)، احتمال دارد نیروهای ارتدوکسی و افراطی درون هر بلوک دور بیشتری بگیرند و بلوکها هریک بیشتر در درون پیله خود فرو روند اما همچنان قابل پیش بینی است که در مد و برآمد بعدی جنبش داخلی دوباره این وضعیت تغییر کند.
◀️ امیدواریم در آینده بخشی از بلوک متشتت درون نظام نیز بنا به هر دلیل و علت و مصلحتی هم که شده به این سه بلوک بپیوندند و به گذاری مسالمت آمیز و کم هزینه یاری برسانند و گرنه مردم و مملکت ما باید هزینه سنگین تری را برای یک گذار انقلابی و براندازانه بپردازد. تازه م
علوم نیست این گذارِ معمولا همراه با قهر و خشونت چقدر در دوران پس از گذار بتواند دموکراسی ساز و توسعه آفرین باشد. تجربیات مختلف جهانی بنا به تحقیقات خانم چننوت نشان داده که گذارهای خشونت پرهیز چهار برابر امکان جذب نیرو و دو برابر امکان موفقیت بیشتری دارند و باز تجربیات مکرر جهانی نشان داده که امکان شکل گیری دموکراسی در گذارهای خشونت پرهیز بسیار بیشتر از گذارهای خشونت آمیز بوه که گویی نوعی قهرو خشونت را با خود به مرحله پس از گذار نیز حمل میکنند.
◀️ بر این اساس بود که در سمینار واقعیت های گذار به فردای ایران که در پاریس تشکیل شد و از مشروطه خواه تا جمهوریخواه و از ملی- مذهبی تا چپ و از لیبرال تا سوسیال دموکرات و از اقوام گوناگون ایرانی نمونه وار در آن به سخنان هم گوش دادند و به گفتگو پرداختند با اشاره به ترکیب سمینار گفتم جای یک صندلی در اینجا خالی است و آن صندلی نیروهایی از درون نظام است. حتی از سپاه. اما نه سپاه سرکوبگر و فاسد و خونریز بلکه بچه های آرمانخواه جبهه و جنگی که خود ناراضی اند و به آینده ایران می اندیشند. و نیز بارها تاکید کرده ام که جمهوری خواهان و هر نیروی ملی ای که به آینده ایران، مردم و مملکت، می اندیشند باید چنان گشودگی داشته باشند که برای نجات ایران از سپاه تا سلطنت را قابل گفتگو بدانند. این رویکرد هر چند امروز بسیار آرزواندیشانه است اما همچنان بهترین سناریو و نقشه اول (پلن آ) برای آینده ایران است.
💬 نظر شما در مورد این مقاله چیست؟ 👈 @mihansitebot
http://mihan.net/1402/02/20/3857/
🌐 Mihan.net 🙂 @mihansitebot
◀️ بر این اساس بود که در سمینار واقعیت های گذار به فردای ایران که در پاریس تشکیل شد و از مشروطه خواه تا جمهوریخواه و از ملی- مذهبی تا چپ و از لیبرال تا سوسیال دموکرات و از اقوام گوناگون ایرانی نمونه وار در آن به سخنان هم گوش دادند و به گفتگو پرداختند با اشاره به ترکیب سمینار گفتم جای یک صندلی در اینجا خالی است و آن صندلی نیروهایی از درون نظام است. حتی از سپاه. اما نه سپاه سرکوبگر و فاسد و خونریز بلکه بچه های آرمانخواه جبهه و جنگی که خود ناراضی اند و به آینده ایران می اندیشند. و نیز بارها تاکید کرده ام که جمهوری خواهان و هر نیروی ملی ای که به آینده ایران، مردم و مملکت، می اندیشند باید چنان گشودگی داشته باشند که برای نجات ایران از سپاه تا سلطنت را قابل گفتگو بدانند. این رویکرد هر چند امروز بسیار آرزواندیشانه است اما همچنان بهترین سناریو و نقشه اول (پلن آ) برای آینده ایران است.
💬 نظر شما در مورد این مقاله چیست؟ 👈 @mihansitebot
http://mihan.net/1402/02/20/3857/
🌐 Mihan.net 🙂 @mihansitebot
دوماهنامه میهن
دوماهنامه میهن | نسبت سه بلوک سیاسی بزرگ در ایران؛ همسویی عملی در سیاست و انسجام و استقلال در تشکیلات
وضعیت اسف بار زندگی مردم و اوضاع بحران زده کشور ما بخش عمده مردمان سرزمینمان را به ضرورت «گذار» رسانده است. به همین خاطر نیروهای مختلف سیاسی و مدنی و صنفی به همگرایی هایی یین خود رسیده و منشورهایی منتشر کرده و یا سمینارهایی را برگزار کرده اند. در این میان…
📝 نه فقط نجات از این نظام، که چگونگی آن!
ا➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ا
👤 بهزاد کریمی
ا➖➖➖➖➖ا
◀️ ورود جامعهی جنبشی ایران از نیمهی دههی ٩٠ به چالش کلان با نظام، خصلت تعیین تکلیف با جمهوری اسلامی دارد و بیجا نخواهد بود هرآیینه اگر با نظرداشت مجموعه شرایط اجتماعی و اقتصادی، ذهنیت مردم، اوضاع حکومت، مناسبات ایران با جهان و بلوغ اپوزیسیون، مرحلهی بعدی به احتمال بالا فاز پایانی روند تعیین تکلیف با نظام ارزیابی شود.
◀️ در پی جنبش «زن – زندگی – آزادی»، فضای کشور از آمادگی ذهنی برای عبور از نظام به سطح اقدامات و ابتکارات پردامنه و ممتد فراروئیده است و در همین رابطه میباید بر عوامل نوپدیدی درنگ داشت که آیندهسازند: ١) جسارتورزی نه فقط در شکل دفاع مدنی، که در قالب تعرض میدانی از سوی جوانان و زنان؛ ٢) تحرکات تشکلهای مدنی صنفی و محلهای با خصلت و جهتگیری سیاسی؛ ٣) شتاب در سمت متشکلشدنها، بلوکسازیها و یارگیریهای سیاسی در میان اپوزیسیون؛ ٤) تسریع پروسه پلاتفورمیزاسیون و عرضهداشت انواع منشورهای سیاسی؛ و ٥) در برابر این رویشها، ریزشها در بدنهی نظام در سطوحی متفاوت و فروریزی بزرگ ابعاد اتوریتهی راس و حلقهیواصل نظام.
◀️ جمهوری اسلامی که در طول دو دههی گذشته مسیر طرد متعلقین به خود و نتیجتاً لاغرشدگی مداوم را طی کرده، اکنون با موج ریزش جدید و دامنهداری روبروست و به ناچار میباید که پدیدهی برائت جویی رو به گسترش از اساس حکومت، کندهشدنهای سریالی از نظام و فرارویی بخشی از آنان به سکولاریسم را با تلخکامی قورت بدهد.
◀️ با سرعتگیری تبوتاب میان اسلامگرایان، در لحظهی حاضر میتوان با اندک مسامحه از تکاپوها در وجود پنج جریان جمهموری اسلامیتبار سخن گفت و با سایه و روشنهایی بر خط و ربطهای سیاسی آنان انگشت گذاشت. اولی در چهرهی مهندس موسوی (برای تغییر قانون اساسی)، دومی با نقش نمادین محمد خاتمی (اصلاحات در قانون اساسی)، سومی به سخنگویی حسن روحانی (رفراندوم سر سیاست معین)، چهارمی با چراغ خاموش محمود احمدی نژادها (اقتدار غیر ولایی) و پنجمی نیز کمین نشستگانی از درون قدرت با ترکیب احتمالی بیت و سپاه ( حفظ قدرت موجود با تغییراتی در پساخامنهای). آرایش سیاسی صحنه، خبر از احتمال نقشآفرینی اینها در فعل و انفعالات سیاسی پیش روی میدهد.
◀️ این نظام واپسگرا بنا به مصالح و منافع رانتی بدنه و پایگاه سازمانیافتهاش که به اقتضای ولایت حامیپرور پروار شدهاند، بنیاداً تهی از ظرفیت تعامل جدی با جامعه ناراضی است. سیستم حاکم کمترین پیامد عقب نشینی سیاسی و فرهنگی در قبال جامعه ی انباشته از مطالبات را، از یکسو تعرض دومینووار مردم و از سوی دیگر فروریزیهای حاد و اجتنابناپذیر در نیروی «خودی» و بدنهاش میداند و در آیینهی بهم خوردن مرگبار چنین توازن قوایی، اضمحلال اقتدار خود و فرارسیدن مرگش را میبیند. اشارات مداوم سران حکومت به تجربهی شوروی اصلاً تصادفی نیست و هم از اینرو در مقابله با مخالفتهای روزافزون، هرچه بیشتر بر روی ابزار سرکوب و پایگاه رانتی حساب میکند.
◀️ انجام تحول اساسی در اقتصاد تحت سلطهی این نظام نیز منتفی است. زیرا هم به لحاظ ساختاری فاقد چنین ظرفیتی است و هم اینکه مولفههای بورژوا آخوندی، نظامی و بوروکرات در پیکرهی آن، دگرگونیهای راهگشا برای اقتصاد ملی را بخاطر مغایرت آنها با منافعشان بر نمیتابند. در جمهوری اسلامی، اقتصاد وابسته سیاست است و نه برعکس؛ و این، اهمیت محوری در شناخت وضعیت دارد. نظام تهی کیسه وقتی هم به پول ناشی از رهایی نسبی از تحریمها میرسد، آن را بیشتر صرف تحکیم ارکان نظامی و امنیتیاش میکند.
◀️ در عرصهی خارجی اما، بنا به نشانههای مشهود، نمیتوان عقب نشینیهای سیاسی معین جمهوری اسلامی را منتفی دانست. احتیاج عاجل آن به وجوه بلوکهشده، نقش بس جدی در این زمینه دارد. نیاز به جرح و تعدیلها در این رابطه را، وضعیت ابر بحرانی کشور بر نظام دیکته میکند (منجر به مشی سرکوب در داخل - سازش با خارج)، رشته بنبستهای پدید آمده در سیاست منطقهای موکد میدارد (ناشی از رو به ورشکستگی گذاشتن مشی امپریالیسم منطقهای با هزینههای سنگینی که داشته و دارد)، و بالاخره تندشدن برخوردهای عمومی غرب با جمهوری اسلامی که ضرورت سردزدیدن مقطعی برای آن را ناگزیر میکند (بر اثر نافرجامی برجام و ارسال پهباد برای روسیه متجاوز به اوکراین).
◀️ موضوع گرهی اما برای اپوزیسیون دمکرات در سوگیریهایش نسبت به چالشها و تنشهای میان جمهوری اسلامی با غرب و منطقه، اینست که از هیچ نظر با رژیم همسو نشود. ضرورت پیگیری اعمال فشار سیاسی غرب به جمهوری اسلامی در سمت حقوق بشری از سوی این اپوزیسیون، هشیاری آن نسبت به خودغرضیهای آنان را هم لازم دارد. تنظیم نسبت با مشی دوگانهی غرب در قبال حکومت - گاه فشار و گاه مماشات - هم از این زاویه مطر
ا➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ا
👤 بهزاد کریمی
ا➖➖➖➖➖ا
◀️ ورود جامعهی جنبشی ایران از نیمهی دههی ٩٠ به چالش کلان با نظام، خصلت تعیین تکلیف با جمهوری اسلامی دارد و بیجا نخواهد بود هرآیینه اگر با نظرداشت مجموعه شرایط اجتماعی و اقتصادی، ذهنیت مردم، اوضاع حکومت، مناسبات ایران با جهان و بلوغ اپوزیسیون، مرحلهی بعدی به احتمال بالا فاز پایانی روند تعیین تکلیف با نظام ارزیابی شود.
◀️ در پی جنبش «زن – زندگی – آزادی»، فضای کشور از آمادگی ذهنی برای عبور از نظام به سطح اقدامات و ابتکارات پردامنه و ممتد فراروئیده است و در همین رابطه میباید بر عوامل نوپدیدی درنگ داشت که آیندهسازند: ١) جسارتورزی نه فقط در شکل دفاع مدنی، که در قالب تعرض میدانی از سوی جوانان و زنان؛ ٢) تحرکات تشکلهای مدنی صنفی و محلهای با خصلت و جهتگیری سیاسی؛ ٣) شتاب در سمت متشکلشدنها، بلوکسازیها و یارگیریهای سیاسی در میان اپوزیسیون؛ ٤) تسریع پروسه پلاتفورمیزاسیون و عرضهداشت انواع منشورهای سیاسی؛ و ٥) در برابر این رویشها، ریزشها در بدنهی نظام در سطوحی متفاوت و فروریزی بزرگ ابعاد اتوریتهی راس و حلقهیواصل نظام.
◀️ جمهوری اسلامی که در طول دو دههی گذشته مسیر طرد متعلقین به خود و نتیجتاً لاغرشدگی مداوم را طی کرده، اکنون با موج ریزش جدید و دامنهداری روبروست و به ناچار میباید که پدیدهی برائت جویی رو به گسترش از اساس حکومت، کندهشدنهای سریالی از نظام و فرارویی بخشی از آنان به سکولاریسم را با تلخکامی قورت بدهد.
◀️ با سرعتگیری تبوتاب میان اسلامگرایان، در لحظهی حاضر میتوان با اندک مسامحه از تکاپوها در وجود پنج جریان جمهموری اسلامیتبار سخن گفت و با سایه و روشنهایی بر خط و ربطهای سیاسی آنان انگشت گذاشت. اولی در چهرهی مهندس موسوی (برای تغییر قانون اساسی)، دومی با نقش نمادین محمد خاتمی (اصلاحات در قانون اساسی)، سومی به سخنگویی حسن روحانی (رفراندوم سر سیاست معین)، چهارمی با چراغ خاموش محمود احمدی نژادها (اقتدار غیر ولایی) و پنجمی نیز کمین نشستگانی از درون قدرت با ترکیب احتمالی بیت و سپاه ( حفظ قدرت موجود با تغییراتی در پساخامنهای). آرایش سیاسی صحنه، خبر از احتمال نقشآفرینی اینها در فعل و انفعالات سیاسی پیش روی میدهد.
◀️ این نظام واپسگرا بنا به مصالح و منافع رانتی بدنه و پایگاه سازمانیافتهاش که به اقتضای ولایت حامیپرور پروار شدهاند، بنیاداً تهی از ظرفیت تعامل جدی با جامعه ناراضی است. سیستم حاکم کمترین پیامد عقب نشینی سیاسی و فرهنگی در قبال جامعه ی انباشته از مطالبات را، از یکسو تعرض دومینووار مردم و از سوی دیگر فروریزیهای حاد و اجتنابناپذیر در نیروی «خودی» و بدنهاش میداند و در آیینهی بهم خوردن مرگبار چنین توازن قوایی، اضمحلال اقتدار خود و فرارسیدن مرگش را میبیند. اشارات مداوم سران حکومت به تجربهی شوروی اصلاً تصادفی نیست و هم از اینرو در مقابله با مخالفتهای روزافزون، هرچه بیشتر بر روی ابزار سرکوب و پایگاه رانتی حساب میکند.
◀️ انجام تحول اساسی در اقتصاد تحت سلطهی این نظام نیز منتفی است. زیرا هم به لحاظ ساختاری فاقد چنین ظرفیتی است و هم اینکه مولفههای بورژوا آخوندی، نظامی و بوروکرات در پیکرهی آن، دگرگونیهای راهگشا برای اقتصاد ملی را بخاطر مغایرت آنها با منافعشان بر نمیتابند. در جمهوری اسلامی، اقتصاد وابسته سیاست است و نه برعکس؛ و این، اهمیت محوری در شناخت وضعیت دارد. نظام تهی کیسه وقتی هم به پول ناشی از رهایی نسبی از تحریمها میرسد، آن را بیشتر صرف تحکیم ارکان نظامی و امنیتیاش میکند.
◀️ در عرصهی خارجی اما، بنا به نشانههای مشهود، نمیتوان عقب نشینیهای سیاسی معین جمهوری اسلامی را منتفی دانست. احتیاج عاجل آن به وجوه بلوکهشده، نقش بس جدی در این زمینه دارد. نیاز به جرح و تعدیلها در این رابطه را، وضعیت ابر بحرانی کشور بر نظام دیکته میکند (منجر به مشی سرکوب در داخل - سازش با خارج)، رشته بنبستهای پدید آمده در سیاست منطقهای موکد میدارد (ناشی از رو به ورشکستگی گذاشتن مشی امپریالیسم منطقهای با هزینههای سنگینی که داشته و دارد)، و بالاخره تندشدن برخوردهای عمومی غرب با جمهوری اسلامی که ضرورت سردزدیدن مقطعی برای آن را ناگزیر میکند (بر اثر نافرجامی برجام و ارسال پهباد برای روسیه متجاوز به اوکراین).
◀️ موضوع گرهی اما برای اپوزیسیون دمکرات در سوگیریهایش نسبت به چالشها و تنشهای میان جمهوری اسلامی با غرب و منطقه، اینست که از هیچ نظر با رژیم همسو نشود. ضرورت پیگیری اعمال فشار سیاسی غرب به جمهوری اسلامی در سمت حقوق بشری از سوی این اپوزیسیون، هشیاری آن نسبت به خودغرضیهای آنان را هم لازم دارد. تنظیم نسبت با مشی دوگانهی غرب در قبال حکومت - گاه فشار و گاه مماشات - هم از این زاویه مطر
ح است.
◀️ گرچه چشم انداز، تغییر اوضاع است؛ سناریوهای تغییر اما، مختلف و متعددند. یکی صرفاً به درون نظام بر می گردد، دومی با تعیین کنندگی عامل خارج معنی مییابد، سومی و چهارمی ولی محصول نبرد ظفرمند جامعه با نظاماند که به ترتیب در شکل سقوط کامل نظام و یا در برخورداری از تعامل بخشی از آن با اپوزیسیون مطرح است. در زیر هر یک را مستقل از هم بخوانیم و از احتمالات نتایج محتمل برگیریم. فقط با این تصریح که در حدس زدنها نباید دچار سادهسازی شد و از نظر دور داشت که هر کدام از چهار شق چهبسا با عناصری از دیگر سناریوها درآمیزد و شقی مرکب و نوین را از دل خود بیرون دهد.
◀️ سناریو جابجایی درون سیستمی که قابلیت وقوع آن عمدتا به پساخامنهای برمیگردد میتواند نقشهی جریانی باشد با داشتن پایی در بیت و پایی دیگر در سپاه. زیرا هنوز هم حرف اول را اقتدار ولایت خامنهای میزند، ولو اینکه طنین ماهها «مرگ بر خامنهای» در آسمان کشور، او را بی اعتبارتر کرده و موجب تضعیف کنترل راس بر سیستم شده است. این هم بعید نیست که همین سناریو و یا مشابه آن از سوی خود ولی فقیه ولو در سرّیت بسیار حول امر جانشینی معماری بشود. اما لحاف چهل تیکه جمهوری اسلامی نمیتواند بستر خواب راحت وارث وی قرار گیرد. جامعهای که نه با فلان ولی فقیه بلکه با اصل ولایت طرف است، به طریق اولی ولی فقیه غیر مقتدر را بیشتر زیر رگبار خواهد گرفت.
◀️ سناریوی دخالت تعیین کنندهی غرب در مختصات کنونی، نامحتملترین است. چه نه واقعیتهای ایران و چه اوضاع جهان چند قطبی – مغایر دورههای دو قطبی و تک قطبی- به تکرار بمباردمان بالکانی و یا «آسمان ممنوع اقلیم» و نیز لشکرکشی نوع افغانستانی و عراقی میدان نمیدهد. اروپا با هرگونه عملیات نظامی مخالف است زیرا خود را در معرض ترکشهای ناشی از ماجراجوییها در قلب خاورمیانه میبیند. عمده تهدید از برونمرز، اسرائیل است که برایش چندان هم آسان نیست بخواهد اقدام انفرادی را از سطح عملیات ایذایی فراتر ببرد. بنابراین نباید مقهور بزرگنمایی خطر سناریوی دوم شد.
◀️ سناریوی سوم و چهارم برآیند نبرد جامعه با نظاماند. سومی فروپاشی ناگهانی سیستم قدرت است که خود این میتواند مواجه با دو حالت شود. در بهترین حالت منجر به استقرار قدرتی نوین، هرگاه اپوزیسیون مرتبط با جامعه و دارای مشروعیت ملی شکل گرفته باشد و در حالت نارسایش، متحمل دورهی تلخی از کشاکشهای شبه «جنگ داخلی» بشود. این سناریو، در وجه نخست خود با توجه به توازن قوای کنونی نامحتمل نیست؛ وجه دوم آن اما، یعنی پیشی گرفتن سرنگونی بر شکل گیری جایگزین، دغدغهای است مطرح با پیامدهای آنارشیک. گرچه این نیز نه بکلی عاری از این امید که بلبشو دوام نیابد؛ زیرا سطح شعور سیاسی جامعه آن اندازه است که ایران، بدل به لیبی و افغانستان نشود.
◀️ و اما سناریوی چهارم این میتواند باشد که بخشی از اسلامیهای رانده از قدرت و یا نه هنوز بکلی دل کندهها از سیستم، چه دلخواسته و چه ناگزیر وارد تعامل با جامعهی بپاخاستهای شوند که به پشتوانهی مبارزهی فرسایندهاش، توانسته باشد برج و باروی قدرت را به محاصره درآورد. تحقق چنین سناریویی با همهی بغرنجیهایش کمهزینهترین است. راهبرد سکولار دمکراسی لازم است احتمال چنین سناریویی را زیر رصد بگیرد اما فقط و فقط از جایگاه مشی گذار در معنای «نه به جمهوری اسلامی» و تغییر حکومت و مرزبندی روشن با مشی اصلاح اعم از غیرساختاری و ساختاری این حکومتای که کوس اصلاحناپذیریاش اگر هم از قبل در صدا بود، طی این دو دهه کرکنندهتر هم شده است.
◀️ فهم دینامیک از گذار، بیشتر از همه متوجه تامین اشتراکات ملی در اپوزیسیون متکثر است و در واقع، مشی گذار پیش از همه در مشخصهی تعامل ملی برای تعویض ساختار قدرت معنی دارد. امر گذار اگر هم الزاماً با نقشآفرینی جریاناتی از تبار حکومت و عناصری از قدرت مستقر فعلیت مییابد، اما مشروط به حتمیت حضور رکنی از نظام در روند گذار نیست. اپوزیسیون طبعاً پیجوی تطور چنین پدیدهای در درون جمهوری اسلامی است، ولی برای گذار از نظام معطل بروز آن نمیماند. این همان تفاوت ظریف گذار است با اصلاح. به همین دلیل در مشی گذار، ثقل تمرکز بر محاصرهی مدنی قدرت حاکم و تولید یک «مای اپوزیسیونی» است که بر هر توافقی با بخشی از پوزیسیون تقدم دارد.
◀️ نجات ایران از امر گذار از نظام میگذرد. اما برای ممانعت از دو سناریوی ابقای نظام و تغییر از بیرون و نیز جهت دادن به فروپاشی در خدمت جایگزینی، میباید اهرم تحقق این شق را فراهم آورد که نیرومند شدن جنبش و گرد همآمدن منادیان جامعهی متکثر (آلترناتیو) است. وگرنه هدایت انرژی دمکراتیک جامعه برای گذار از نظام و فرجام یابی نیک آن ممکن نخواهد شد. از اینرو، هماهنگیها برای شکلگیری اهرم «مای بزرگ سکولار دمکراسی» میان اپوزیسیون دمکراتیک، امر کلیدی و متقدم در رون
◀️ گرچه چشم انداز، تغییر اوضاع است؛ سناریوهای تغییر اما، مختلف و متعددند. یکی صرفاً به درون نظام بر می گردد، دومی با تعیین کنندگی عامل خارج معنی مییابد، سومی و چهارمی ولی محصول نبرد ظفرمند جامعه با نظاماند که به ترتیب در شکل سقوط کامل نظام و یا در برخورداری از تعامل بخشی از آن با اپوزیسیون مطرح است. در زیر هر یک را مستقل از هم بخوانیم و از احتمالات نتایج محتمل برگیریم. فقط با این تصریح که در حدس زدنها نباید دچار سادهسازی شد و از نظر دور داشت که هر کدام از چهار شق چهبسا با عناصری از دیگر سناریوها درآمیزد و شقی مرکب و نوین را از دل خود بیرون دهد.
◀️ سناریو جابجایی درون سیستمی که قابلیت وقوع آن عمدتا به پساخامنهای برمیگردد میتواند نقشهی جریانی باشد با داشتن پایی در بیت و پایی دیگر در سپاه. زیرا هنوز هم حرف اول را اقتدار ولایت خامنهای میزند، ولو اینکه طنین ماهها «مرگ بر خامنهای» در آسمان کشور، او را بی اعتبارتر کرده و موجب تضعیف کنترل راس بر سیستم شده است. این هم بعید نیست که همین سناریو و یا مشابه آن از سوی خود ولی فقیه ولو در سرّیت بسیار حول امر جانشینی معماری بشود. اما لحاف چهل تیکه جمهوری اسلامی نمیتواند بستر خواب راحت وارث وی قرار گیرد. جامعهای که نه با فلان ولی فقیه بلکه با اصل ولایت طرف است، به طریق اولی ولی فقیه غیر مقتدر را بیشتر زیر رگبار خواهد گرفت.
◀️ سناریوی دخالت تعیین کنندهی غرب در مختصات کنونی، نامحتملترین است. چه نه واقعیتهای ایران و چه اوضاع جهان چند قطبی – مغایر دورههای دو قطبی و تک قطبی- به تکرار بمباردمان بالکانی و یا «آسمان ممنوع اقلیم» و نیز لشکرکشی نوع افغانستانی و عراقی میدان نمیدهد. اروپا با هرگونه عملیات نظامی مخالف است زیرا خود را در معرض ترکشهای ناشی از ماجراجوییها در قلب خاورمیانه میبیند. عمده تهدید از برونمرز، اسرائیل است که برایش چندان هم آسان نیست بخواهد اقدام انفرادی را از سطح عملیات ایذایی فراتر ببرد. بنابراین نباید مقهور بزرگنمایی خطر سناریوی دوم شد.
◀️ سناریوی سوم و چهارم برآیند نبرد جامعه با نظاماند. سومی فروپاشی ناگهانی سیستم قدرت است که خود این میتواند مواجه با دو حالت شود. در بهترین حالت منجر به استقرار قدرتی نوین، هرگاه اپوزیسیون مرتبط با جامعه و دارای مشروعیت ملی شکل گرفته باشد و در حالت نارسایش، متحمل دورهی تلخی از کشاکشهای شبه «جنگ داخلی» بشود. این سناریو، در وجه نخست خود با توجه به توازن قوای کنونی نامحتمل نیست؛ وجه دوم آن اما، یعنی پیشی گرفتن سرنگونی بر شکل گیری جایگزین، دغدغهای است مطرح با پیامدهای آنارشیک. گرچه این نیز نه بکلی عاری از این امید که بلبشو دوام نیابد؛ زیرا سطح شعور سیاسی جامعه آن اندازه است که ایران، بدل به لیبی و افغانستان نشود.
◀️ و اما سناریوی چهارم این میتواند باشد که بخشی از اسلامیهای رانده از قدرت و یا نه هنوز بکلی دل کندهها از سیستم، چه دلخواسته و چه ناگزیر وارد تعامل با جامعهی بپاخاستهای شوند که به پشتوانهی مبارزهی فرسایندهاش، توانسته باشد برج و باروی قدرت را به محاصره درآورد. تحقق چنین سناریویی با همهی بغرنجیهایش کمهزینهترین است. راهبرد سکولار دمکراسی لازم است احتمال چنین سناریویی را زیر رصد بگیرد اما فقط و فقط از جایگاه مشی گذار در معنای «نه به جمهوری اسلامی» و تغییر حکومت و مرزبندی روشن با مشی اصلاح اعم از غیرساختاری و ساختاری این حکومتای که کوس اصلاحناپذیریاش اگر هم از قبل در صدا بود، طی این دو دهه کرکنندهتر هم شده است.
◀️ فهم دینامیک از گذار، بیشتر از همه متوجه تامین اشتراکات ملی در اپوزیسیون متکثر است و در واقع، مشی گذار پیش از همه در مشخصهی تعامل ملی برای تعویض ساختار قدرت معنی دارد. امر گذار اگر هم الزاماً با نقشآفرینی جریاناتی از تبار حکومت و عناصری از قدرت مستقر فعلیت مییابد، اما مشروط به حتمیت حضور رکنی از نظام در روند گذار نیست. اپوزیسیون طبعاً پیجوی تطور چنین پدیدهای در درون جمهوری اسلامی است، ولی برای گذار از نظام معطل بروز آن نمیماند. این همان تفاوت ظریف گذار است با اصلاح. به همین دلیل در مشی گذار، ثقل تمرکز بر محاصرهی مدنی قدرت حاکم و تولید یک «مای اپوزیسیونی» است که بر هر توافقی با بخشی از پوزیسیون تقدم دارد.
◀️ نجات ایران از امر گذار از نظام میگذرد. اما برای ممانعت از دو سناریوی ابقای نظام و تغییر از بیرون و نیز جهت دادن به فروپاشی در خدمت جایگزینی، میباید اهرم تحقق این شق را فراهم آورد که نیرومند شدن جنبش و گرد همآمدن منادیان جامعهی متکثر (آلترناتیو) است. وگرنه هدایت انرژی دمکراتیک جامعه برای گذار از نظام و فرجام یابی نیک آن ممکن نخواهد شد. از اینرو، هماهنگیها برای شکلگیری اهرم «مای بزرگ سکولار دمکراسی» میان اپوزیسیون دمکراتیک، امر کلیدی و متقدم در رون
د گذار است و عنصر مکمل و ناگسستنی این مشی، تلاش جمهوریخواهان سکولار دمکرات برای ثقل شدن در دمکراسیخواهی و البته با این وسعت دید که اتحاد حول جمهوریخواهی همه چیز نیست.
◀️ بنمایهی نجات ایران از قید جمهوری اسلامی، وفاق همگانی بر متن دمکراسیخواهی است و سنگپایهی آن نیز احترام به تنوع سیاسی تا بتوان با فرارفتن از همپذیری، به هماهنگی در مبارزه همسو رسید. از آنجا هم که بدل شدن به نیرو در بستر عمل ممکن است، باید تامین و تحکیم دو رکن پایهای یکی رابطهی زندهی اپوزیسیون سکولار دمکرات با فعالان نهادها، کانونها و تشکلهای میدانی و دیگری دامن زدن به گفتگوها در سپهر سیاسی حول نقشه راه را کانون فعالیت دانست. اگر نقشهی راه نیروزاست، ضامن تحقق آن به وجود و ایجاد نیروست. تلفیق مناسب سیاست و نیرو در شرایط کنونی هم، متحقق در راهبرد بسیج نیرو است حول هدف تدوین قانون اساسی در مجلس موسسان محصول انتخابات آزاد.
◀️ شرط موفقیت در نقشهی راه نجات (راهبرد گذار) را نیز در تشخیص دقیق گرهگاههای راهکاری باید جست تا مسیر درست نشانهگذاری شود و مسیر را بتوان هدفمند و روشمند طی کرد. عمده مولفههای کامیابی این نقشه راه عبارتند از: ١) گسترش و همپیوندی جنبشهای اعتراضی و مطالباتی؛ ٢) فعالیت در جهت رسیدن به توافق ملی در سطح جنبش بر سر تدوین قانون اساسی نوین جایگزین جمهوری اسلامی؛ ٣) ایجاد هماهنگی میان بلوکهای سکولار دمکرات و ارایه دهندگان منشورهای همسو در سمت نیل به تاسیس مجلس موسسان با هر تفاوت و تنوعی که دارند؛ و ٤) تدارک از هم اکنون برای شکل گیری طرح قانون اساسی و کسب آمادگی در این مسیر از سوی گرایشهای اصلی.
◀️ در میان بارآوردهها و سربرآوردههای اپوزیسیونالی جنبش «زن – زندگی – آزادی»، منشور درونمرزی ٢٠ تشکل صنفی - مدنی حاوی ١٢ بند و منشور عمدتاً برونمرزی «همگامی» پنج تشکل جمهوریخواه سکولار دمکرات، از پایداری در مواضع برخوردارند و ریشهی اجتماعی به پشتوانه دارند. گرچه اولی نیازمند همپیوندی مستمر با همگنانی مدام در حال زایش بر متن مبارزات مطالبهمحوری است، و دومی گرهخوردگی با دیگر جمهوریخواهان سکولار دمکرات و نیز چشم انداز شکلگیری ائتلاف ملی حول گذار از جمهوری اسلامی به سکولار دمکراسی را لازم دارد که همانگونه که گفته شد این نیاز با ساماندهی امر گفتگو و هماهنگیهای عملی در اپوزیسیون دمکرات به دست میآید.
◀️ تاثیر کلان مبارزات مطالباتی بر راهبرد گذار از نظام به نظامی دمکراتیک، به درآمیزی امر مطالبهمحوری با آزادیخواهی است. روند ارایه منشورها و بروز تحرکات متنوع از سوی جریانات و بلوک سیاسی را علیرغم اینکه هیچ کدام آنها به درجات مختلف و از جهات متفاوت بری از کژی یا نارسایی نیستند و این روند هنوز در ابهام و آشوب پیش میرود، نشان از این دارد که اپوزیسیون سکولار دمکرات پروسهی همگرایی را طی میکند.
💬 نظر شما در مورد این مقاله چیست؟ 👈 @mihansitebot
http://mihan.net/1402/02/20/3855/
🌐 Mihan.net 🙂 @mihansitebot
◀️ بنمایهی نجات ایران از قید جمهوری اسلامی، وفاق همگانی بر متن دمکراسیخواهی است و سنگپایهی آن نیز احترام به تنوع سیاسی تا بتوان با فرارفتن از همپذیری، به هماهنگی در مبارزه همسو رسید. از آنجا هم که بدل شدن به نیرو در بستر عمل ممکن است، باید تامین و تحکیم دو رکن پایهای یکی رابطهی زندهی اپوزیسیون سکولار دمکرات با فعالان نهادها، کانونها و تشکلهای میدانی و دیگری دامن زدن به گفتگوها در سپهر سیاسی حول نقشه راه را کانون فعالیت دانست. اگر نقشهی راه نیروزاست، ضامن تحقق آن به وجود و ایجاد نیروست. تلفیق مناسب سیاست و نیرو در شرایط کنونی هم، متحقق در راهبرد بسیج نیرو است حول هدف تدوین قانون اساسی در مجلس موسسان محصول انتخابات آزاد.
◀️ شرط موفقیت در نقشهی راه نجات (راهبرد گذار) را نیز در تشخیص دقیق گرهگاههای راهکاری باید جست تا مسیر درست نشانهگذاری شود و مسیر را بتوان هدفمند و روشمند طی کرد. عمده مولفههای کامیابی این نقشه راه عبارتند از: ١) گسترش و همپیوندی جنبشهای اعتراضی و مطالباتی؛ ٢) فعالیت در جهت رسیدن به توافق ملی در سطح جنبش بر سر تدوین قانون اساسی نوین جایگزین جمهوری اسلامی؛ ٣) ایجاد هماهنگی میان بلوکهای سکولار دمکرات و ارایه دهندگان منشورهای همسو در سمت نیل به تاسیس مجلس موسسان با هر تفاوت و تنوعی که دارند؛ و ٤) تدارک از هم اکنون برای شکل گیری طرح قانون اساسی و کسب آمادگی در این مسیر از سوی گرایشهای اصلی.
◀️ در میان بارآوردهها و سربرآوردههای اپوزیسیونالی جنبش «زن – زندگی – آزادی»، منشور درونمرزی ٢٠ تشکل صنفی - مدنی حاوی ١٢ بند و منشور عمدتاً برونمرزی «همگامی» پنج تشکل جمهوریخواه سکولار دمکرات، از پایداری در مواضع برخوردارند و ریشهی اجتماعی به پشتوانه دارند. گرچه اولی نیازمند همپیوندی مستمر با همگنانی مدام در حال زایش بر متن مبارزات مطالبهمحوری است، و دومی گرهخوردگی با دیگر جمهوریخواهان سکولار دمکرات و نیز چشم انداز شکلگیری ائتلاف ملی حول گذار از جمهوری اسلامی به سکولار دمکراسی را لازم دارد که همانگونه که گفته شد این نیاز با ساماندهی امر گفتگو و هماهنگیهای عملی در اپوزیسیون دمکرات به دست میآید.
◀️ تاثیر کلان مبارزات مطالباتی بر راهبرد گذار از نظام به نظامی دمکراتیک، به درآمیزی امر مطالبهمحوری با آزادیخواهی است. روند ارایه منشورها و بروز تحرکات متنوع از سوی جریانات و بلوک سیاسی را علیرغم اینکه هیچ کدام آنها به درجات مختلف و از جهات متفاوت بری از کژی یا نارسایی نیستند و این روند هنوز در ابهام و آشوب پیش میرود، نشان از این دارد که اپوزیسیون سکولار دمکرات پروسهی همگرایی را طی میکند.
💬 نظر شما در مورد این مقاله چیست؟ 👈 @mihansitebot
http://mihan.net/1402/02/20/3855/
🌐 Mihan.net 🙂 @mihansitebot
دوماهنامه میهن
دوماهنامه میهن | نه فقط نجات از این نظام، که چگونگی آن!
جنبش انقلابی، جامعهی جنبشی و روند گذار جنبش انقلابی «زن – زندگی – آزادی» تا همینجای راه، کاری بس سترگ کرده و در فرهنگ و سیاست کشور نشانی مانا برجای گذاشته است. نه دچار رکود است و نه رو به اعتلاء در خودش؛ حضور در تداوم روند کلانی دارد که «ژینا»ی شکوهمند مرحلهای…
📝 راه نجات ملی وگذار به دموکراسی!
ا➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ا
👤 علی کشتگر
ا➖➖➖➖➖ا
◀️ مردم ایران مثل همه مردمان دیگر جهان دارای عقاید مذهبی و سیاسی متفاوت و حتی متضاد هستند، اما همه آنان در ورای این اختلافات بر اساس نقاط مشترک خود که عبور از استبداد دینی و استقرار دموکراسی است، جنبش تاریخی "زن، زندگی، آزادی" را پدید آوردند. جنبشی که به برکت همین همبستگی میان زنان و مردان و دارندگان عقاید و گرایش های متفاوت در برابر جمهوری اسلامی مثل یک تن واحد عمل کرد و می کند و همین رمز پیروزی آن بود در شکستن نخستین سنگر جمهوری اسلامی یعنی "حجاب اجباری"، در ایجاد تحول فرهنگی و سیاسی در ایران و در ایجاد تردید میان نیروهای سرکوب و حتی جلب همدردی برخی از آنان.
◀️ به باور من در میان جریانات و کنشگران سیاسی رسیدن به همبستگی بر اساس مخرج مشترک همه این جریانات به خاطر خرابکاری های گرایش های تنگ نظرانه و یا هژمونی خواهانه به امری دشوار تبدیل شده است.
◀️ در این یادداشت من به دو گرایش طرفداران نظام پادشاهی اشاره می کنم که یکی بر مشروطه پادشاهی تاکید دارد و بر آن است که می شود در ایران نظام پادشاهی نظیر بریتانیا و سوئد و غیره به وجود آورد که در آن شاه فقط سلطنت می کند و در حکومت دخالت نمی کند. این گرایش شاه را سمبل وحدت ملی می داند. اما حکومتگران در انتخابات پارلمانی توسط رای آزادانه مردم انتخاب می شوند، با رای مردم می آیند و می روند و شاه در تحولات دگرگونیهای سیاسی دخالتی نخواهد داشت. صرفنظر از این که این نوع دموکراسی در ایران قابل تحقق باشد یا خیر کسی نمی تواند این گرایش که خود را تابع رای مردم می داند و خواستار رفراندوم برای تعیین نوع نظام سیاسی ایران است نادیده بگیرد.
◀️ هیچ دموکراسی خواهی نمی تواند با رفراندوم برای تعیین نوع نظام مخالف باشد. بنابراین جمهوریخواهان هرچند مخالف بازگشت نظام پادشاهی باشند و بر این اعتقاد باشند که استقرار نظام سلطنتی شبیه انگلیس در ایران دارای ریشه های کهن استبدادی نه امکانپذیر است و نه مفید بازهم ناچارند به حکم جمهوریخواه بودن با برگزاری رفراندوم برای تعیین نوع نظام موافق باشند.
◀️ به عقیده من بلوک جمهوریخواهان با این بخش از طرفداران نظام پادشاهی که خود را دموکراسی خواه می دانند و خواهان گفتگو و تفاهم با جمهوریخواهان هستند، می تواند برای همسوئی در مبارزه علیه دیکتاتوری مذهبی گفتگو و همکاری کند. به این هم اشاره کنم که شاید درست این است که این گرایش مشروطه خواه به حکم آن که خواستار مشروطه ای از نوع نظام های مشروطه اروپائی است، از هم اکنون نامزد پادشاهی خود را از دخالت در رقابت های سیاسی منع کند.
◀️ و اما یک مشکل بزرگ بر سر راه همبستگی ملی، سلطنت طلبان شاه الهی هستند که از هم اکنون و هنوز به هیچ جا نرسیده با روش های حزب الهی های بعد از انقلاب بهمن با جریانات سیاسی متفاوت از خود برخورد می کنند و در مهد دموکراسی های غربی، در عمل و سخن، چماقداری می کنند، به دیگران دشنام می دهند، صحبت از انتقام و اعدام می کنند و حتی می کوشند گرایش مشروطه خواه را مرعوب اقدامات خود کنند. از شعارهای تهوع آورشان که بارها به آن اشاره کرده ام و همه از آن با خبرند می گذرم.
◀️ و اما من به راستی نمی دانم موضع واقعی آقای رضا پهلوی چیست؟ آیا به گرایش نخستین نزدیک است و یا با چماقداران شاه الهی طرفدار بازگشت دیکتاتوری سلطنتی؟ آیا یک پا در آنجا و یک پا در این جا دارد؟ آیا نقش بازی می کند به امید زمانی که بخت و وقت اش برسد و ماهیت واقعی خود را عیان کند؟ آیا به نقش دیکتاتوری سلطنتی در روی کار آمدن جمهوری اسلامی باور دارد؟ او تاکنون از پاسخ صریح به این پرسشها طفره رفته است.
◀️ امیدوارم گفتگو "برای نجات ملی" همچنان ادامه یابد و به همبستگی ملی منجر شود. به امید پیروزی جنبش "زن، زندگی، آزادی" بر تروریسم دینی حاکم و استقرار دموکراسی در ایران.
💬 نظر شما در مورد این مقاله چیست؟ 👈 @mihansitebot
http://mihan.net/1402/02/20/3853/
🌐 Mihan.net 🙂 @mihansitebot
ا➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ا
👤 علی کشتگر
ا➖➖➖➖➖ا
◀️ مردم ایران مثل همه مردمان دیگر جهان دارای عقاید مذهبی و سیاسی متفاوت و حتی متضاد هستند، اما همه آنان در ورای این اختلافات بر اساس نقاط مشترک خود که عبور از استبداد دینی و استقرار دموکراسی است، جنبش تاریخی "زن، زندگی، آزادی" را پدید آوردند. جنبشی که به برکت همین همبستگی میان زنان و مردان و دارندگان عقاید و گرایش های متفاوت در برابر جمهوری اسلامی مثل یک تن واحد عمل کرد و می کند و همین رمز پیروزی آن بود در شکستن نخستین سنگر جمهوری اسلامی یعنی "حجاب اجباری"، در ایجاد تحول فرهنگی و سیاسی در ایران و در ایجاد تردید میان نیروهای سرکوب و حتی جلب همدردی برخی از آنان.
◀️ به باور من در میان جریانات و کنشگران سیاسی رسیدن به همبستگی بر اساس مخرج مشترک همه این جریانات به خاطر خرابکاری های گرایش های تنگ نظرانه و یا هژمونی خواهانه به امری دشوار تبدیل شده است.
◀️ در این یادداشت من به دو گرایش طرفداران نظام پادشاهی اشاره می کنم که یکی بر مشروطه پادشاهی تاکید دارد و بر آن است که می شود در ایران نظام پادشاهی نظیر بریتانیا و سوئد و غیره به وجود آورد که در آن شاه فقط سلطنت می کند و در حکومت دخالت نمی کند. این گرایش شاه را سمبل وحدت ملی می داند. اما حکومتگران در انتخابات پارلمانی توسط رای آزادانه مردم انتخاب می شوند، با رای مردم می آیند و می روند و شاه در تحولات دگرگونیهای سیاسی دخالتی نخواهد داشت. صرفنظر از این که این نوع دموکراسی در ایران قابل تحقق باشد یا خیر کسی نمی تواند این گرایش که خود را تابع رای مردم می داند و خواستار رفراندوم برای تعیین نوع نظام سیاسی ایران است نادیده بگیرد.
◀️ هیچ دموکراسی خواهی نمی تواند با رفراندوم برای تعیین نوع نظام مخالف باشد. بنابراین جمهوریخواهان هرچند مخالف بازگشت نظام پادشاهی باشند و بر این اعتقاد باشند که استقرار نظام سلطنتی شبیه انگلیس در ایران دارای ریشه های کهن استبدادی نه امکانپذیر است و نه مفید بازهم ناچارند به حکم جمهوریخواه بودن با برگزاری رفراندوم برای تعیین نوع نظام موافق باشند.
◀️ به عقیده من بلوک جمهوریخواهان با این بخش از طرفداران نظام پادشاهی که خود را دموکراسی خواه می دانند و خواهان گفتگو و تفاهم با جمهوریخواهان هستند، می تواند برای همسوئی در مبارزه علیه دیکتاتوری مذهبی گفتگو و همکاری کند. به این هم اشاره کنم که شاید درست این است که این گرایش مشروطه خواه به حکم آن که خواستار مشروطه ای از نوع نظام های مشروطه اروپائی است، از هم اکنون نامزد پادشاهی خود را از دخالت در رقابت های سیاسی منع کند.
◀️ و اما یک مشکل بزرگ بر سر راه همبستگی ملی، سلطنت طلبان شاه الهی هستند که از هم اکنون و هنوز به هیچ جا نرسیده با روش های حزب الهی های بعد از انقلاب بهمن با جریانات سیاسی متفاوت از خود برخورد می کنند و در مهد دموکراسی های غربی، در عمل و سخن، چماقداری می کنند، به دیگران دشنام می دهند، صحبت از انتقام و اعدام می کنند و حتی می کوشند گرایش مشروطه خواه را مرعوب اقدامات خود کنند. از شعارهای تهوع آورشان که بارها به آن اشاره کرده ام و همه از آن با خبرند می گذرم.
◀️ و اما من به راستی نمی دانم موضع واقعی آقای رضا پهلوی چیست؟ آیا به گرایش نخستین نزدیک است و یا با چماقداران شاه الهی طرفدار بازگشت دیکتاتوری سلطنتی؟ آیا یک پا در آنجا و یک پا در این جا دارد؟ آیا نقش بازی می کند به امید زمانی که بخت و وقت اش برسد و ماهیت واقعی خود را عیان کند؟ آیا به نقش دیکتاتوری سلطنتی در روی کار آمدن جمهوری اسلامی باور دارد؟ او تاکنون از پاسخ صریح به این پرسشها طفره رفته است.
◀️ امیدوارم گفتگو "برای نجات ملی" همچنان ادامه یابد و به همبستگی ملی منجر شود. به امید پیروزی جنبش "زن، زندگی، آزادی" بر تروریسم دینی حاکم و استقرار دموکراسی در ایران.
💬 نظر شما در مورد این مقاله چیست؟ 👈 @mihansitebot
http://mihan.net/1402/02/20/3853/
🌐 Mihan.net 🙂 @mihansitebot
دوماهنامه میهن
دوماهنامه میهن | راه نجات ملی وگذار به دموکراسی!
به باور من همه جریانات و کنشگران سیاسی دموکراسی خواه (خطاب به خود من هم هست) باید از همبستگی زنان و مردانی که در جنبش “زن، زندگی، آزادی” به میدان آمدند بیاموزند. در این جنبش همه عقاید و گرایش های سیاسی مختلف و متفاوت دست در دست هم به میدان آمدند و اطمینان…
📝 کمبودها و دستاوردهای جنبش «زن، زندگی، آزادی»
ا➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ا
👤 علیرضا منافزاده
ا➖➖➖➖➖ا
◀️ از بحران ناامیدی کمتر سخن میگویند. اما این بحران یکی از ویرانگرترین بحرانهاست. زیرا نتیجۀ گسیختگی رشتههای پیوند میان مردم و حکومت است. هنگامی که اکثریت مردم احساس کنند که حکومتگران جز به منافع خود نمیاندیشند، اعتماد به نهادهای رسمی کشور را به کل از دست میدهند. باید بپذیریم که بسیاری از بحرانهای دیگر بر اثر همین «بحران ناامیدی اجتماعی» تشدید شده اند.
◀️ کمبود اساسی جنبش این بود که قشر معروف به «قشر خاکستری» را، چنان که انتظار میرفت، نتوانست با خود همراه کند. حقیقت این است که این قشر به حمایت گسترده از جنبش «زن، زندگی، آزادی» برنخاست. تنها گروههای اندکی از هنرمندان و سلبریتیها از آن حمایت کردند. چرا؟ به سبب آنکه جنبش نتوانست مرحلۀ سلبی را پشت سر بگذارد و به مرحلۀ ایجابی برسد. یعنی نتوانست رژیم را در تنگنایی قرار دهد که ضعف و ناتوانیاش را در کنترل اوضاع به نمایش بگذارد. البته باید اضافه کنم که این جنبش هنوز در مرحلۀ سلبی قرار دارد. درست است که فروکش کرده، اما خاموش نشده است. شاید دارد نفس تازه میکند.
◀️ بسیاری از جامعهشناسان معتقدند که رژیمهای استبدادی از «قشر خاکستری» یا «اکثریت خاموش» بیش از همه میترسند. قشر خاکستری به علل گوناگون و معمولاً با شرمساری زورگویی آن رژیمها را تحمل میکند. اما اگر به ضعف و زبونی رژیم پی ببرد، به صف مخالفان میپیوندد. زیرا به ذات و با توجه به نیازهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسیاش مخالف رژیم است. بنابراین، رژیمهایی مانند جمهوری اسلامی نمیتوانند خاموشی این قشر را به حساب مشروعیت خود بگذارند.
◀️ بسیاری از تحلیلگران بیبهره بودن جنبش را از رهبری بزرگترین کمبود آن میدانند و میگویند اگر جنبش در همان هفتههای اول برخوردار از رهبری میبود، میتوانست به نتیجه برسد. به همین سبب، در ماههای آخر که نشانههای فروکش کردن جنبش ظاهر میشد، گروههایی در خارج کوشیدند خلأ رهبری را به نوعی پُر کنند بی آنکه به این حقیقت توجه کنند که رهبری در بیرون از جنبش شکل نمیگیرد. ما دیگر در دوران رهبران کاریزماتیک (فره مند) مانند گاندی، نهرو، مائو، هوشی مین یا ناصر زندگی نمیکنیم که جنبش یا انقلابی را یک تنه رهبری کنند. بعید به نظر میرسد که در عصر اینترنت و شبکههای اجتماعی چنین رهبرانی دوباره ظهور کنند. انقلابهای بهار عربی این حقیقت را به نمایش گذاشتند. بنابراین، رهبری (و نه لزوماً «رهبر») از دل همین جنبش بیرون خواهد آمد، به شرطی که جنبش به مرحلۀ ایجابی نزدیک شود. یعنی وضعی پیش آید که رژیم از کنترل اوضاع دربماند و درماندگیاش را به نمایش بگذارد.
◀️ این جنبش تاکنون در چارچوب خواستههای سیاسی و اجتماعی باقی مانده است. باید بتواند به گونهای با جنبشهای دی ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ ارتباط برقرار کند. خواستههای اصلی آن جنبشها، در اصل، اقتصادی بودند. برپایۀ آمارهای رسمی، جمعیت زیر خط فقر مطلق در یک سال گذشته به بیش از ۳۵ درصد رسیده است. این جنبش باید بتواند پیام روشنی برای این جمعیت عظیم داشته باشد. در چنین حالتی است که صفوف جنبش گستردهتر خواهد شد و مسألۀ نظام جانشین با فوریت تمام مطرح خواهد شد. وظیفۀ رهبری به ثمر رساندن جنبش در این مرحله است که جز با ترسیم آیندهای روشن ممکن نیست.
◀️ در دورۀ سلبی، جنبش نیازمند مدیریت است. باید بپذیریم که جوانان به ویژه دختران جوان با استفاده از شبکههای اجتماعی جنبش را در چند ماه گذشته به خوبی مدیریت کردند. دیدیم که مدیران ناشناختۀ جنبش، جوانان انقلابی هوشمندی بودند که جامعهشناسان زیر عنوانِ «همسالانِ اینترنت و موبایل» از آنان یاد میکنند. این جوانان همزاد شبکههای اجتماعیاند، میدانند چگونه از طریق آن شبکهها خبررسانی کنند، چگونه با رمز و نشان معترضان را در زمان و مکانی معین گرد هم بیاورند، با چه شعارهای وحدت بخش و برانگیزنده معترضان را برانگیزند، چه رویدادهایی را با تلفن موبایل ضبط کنند و چگونه آنها را در اختیار تلویزیونهای فارسی زبان خارج قرار دهند تا به اطلاع عموم مردم برسد.
◀️ این جنبش با هیچیک از جنبشهای پیشین قیاسپذیر نیست. (اگر در توصیف این جنبش زمان حال به کار میبرم به این سبب است که معتقدم جنبش فروکش کرده اما فرونمرده است). نه جنبش مشروطهخواهی و نه دیگر جنبشهایی که ایران در یک قرن اخیر از سر گذرانده، تا این اندازه سراسری و فراگیر نبودهاند. بعضی از کارشناسان از زایش واقعی «ملت ایران» به معنای مدرن کلمه سخن میگویند و معتقدند که برای نخستین بار با ملتی یکپارچه و یگانه سر و کار داریم. عَلَم کردن موضوع «تجزیه طلبی» و ترساندن مردم از فروپاشی کشور شوخی نابهنگامی بیش نبود. جریانهای قومگرا نیز بهتر است این حقیقت را بپذیرند و خواستههای قومیشان را با توجه به
ا➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ا
👤 علیرضا منافزاده
ا➖➖➖➖➖ا
◀️ از بحران ناامیدی کمتر سخن میگویند. اما این بحران یکی از ویرانگرترین بحرانهاست. زیرا نتیجۀ گسیختگی رشتههای پیوند میان مردم و حکومت است. هنگامی که اکثریت مردم احساس کنند که حکومتگران جز به منافع خود نمیاندیشند، اعتماد به نهادهای رسمی کشور را به کل از دست میدهند. باید بپذیریم که بسیاری از بحرانهای دیگر بر اثر همین «بحران ناامیدی اجتماعی» تشدید شده اند.
◀️ کمبود اساسی جنبش این بود که قشر معروف به «قشر خاکستری» را، چنان که انتظار میرفت، نتوانست با خود همراه کند. حقیقت این است که این قشر به حمایت گسترده از جنبش «زن، زندگی، آزادی» برنخاست. تنها گروههای اندکی از هنرمندان و سلبریتیها از آن حمایت کردند. چرا؟ به سبب آنکه جنبش نتوانست مرحلۀ سلبی را پشت سر بگذارد و به مرحلۀ ایجابی برسد. یعنی نتوانست رژیم را در تنگنایی قرار دهد که ضعف و ناتوانیاش را در کنترل اوضاع به نمایش بگذارد. البته باید اضافه کنم که این جنبش هنوز در مرحلۀ سلبی قرار دارد. درست است که فروکش کرده، اما خاموش نشده است. شاید دارد نفس تازه میکند.
◀️ بسیاری از جامعهشناسان معتقدند که رژیمهای استبدادی از «قشر خاکستری» یا «اکثریت خاموش» بیش از همه میترسند. قشر خاکستری به علل گوناگون و معمولاً با شرمساری زورگویی آن رژیمها را تحمل میکند. اما اگر به ضعف و زبونی رژیم پی ببرد، به صف مخالفان میپیوندد. زیرا به ذات و با توجه به نیازهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسیاش مخالف رژیم است. بنابراین، رژیمهایی مانند جمهوری اسلامی نمیتوانند خاموشی این قشر را به حساب مشروعیت خود بگذارند.
◀️ بسیاری از تحلیلگران بیبهره بودن جنبش را از رهبری بزرگترین کمبود آن میدانند و میگویند اگر جنبش در همان هفتههای اول برخوردار از رهبری میبود، میتوانست به نتیجه برسد. به همین سبب، در ماههای آخر که نشانههای فروکش کردن جنبش ظاهر میشد، گروههایی در خارج کوشیدند خلأ رهبری را به نوعی پُر کنند بی آنکه به این حقیقت توجه کنند که رهبری در بیرون از جنبش شکل نمیگیرد. ما دیگر در دوران رهبران کاریزماتیک (فره مند) مانند گاندی، نهرو، مائو، هوشی مین یا ناصر زندگی نمیکنیم که جنبش یا انقلابی را یک تنه رهبری کنند. بعید به نظر میرسد که در عصر اینترنت و شبکههای اجتماعی چنین رهبرانی دوباره ظهور کنند. انقلابهای بهار عربی این حقیقت را به نمایش گذاشتند. بنابراین، رهبری (و نه لزوماً «رهبر») از دل همین جنبش بیرون خواهد آمد، به شرطی که جنبش به مرحلۀ ایجابی نزدیک شود. یعنی وضعی پیش آید که رژیم از کنترل اوضاع دربماند و درماندگیاش را به نمایش بگذارد.
◀️ این جنبش تاکنون در چارچوب خواستههای سیاسی و اجتماعی باقی مانده است. باید بتواند به گونهای با جنبشهای دی ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ ارتباط برقرار کند. خواستههای اصلی آن جنبشها، در اصل، اقتصادی بودند. برپایۀ آمارهای رسمی، جمعیت زیر خط فقر مطلق در یک سال گذشته به بیش از ۳۵ درصد رسیده است. این جنبش باید بتواند پیام روشنی برای این جمعیت عظیم داشته باشد. در چنین حالتی است که صفوف جنبش گستردهتر خواهد شد و مسألۀ نظام جانشین با فوریت تمام مطرح خواهد شد. وظیفۀ رهبری به ثمر رساندن جنبش در این مرحله است که جز با ترسیم آیندهای روشن ممکن نیست.
◀️ در دورۀ سلبی، جنبش نیازمند مدیریت است. باید بپذیریم که جوانان به ویژه دختران جوان با استفاده از شبکههای اجتماعی جنبش را در چند ماه گذشته به خوبی مدیریت کردند. دیدیم که مدیران ناشناختۀ جنبش، جوانان انقلابی هوشمندی بودند که جامعهشناسان زیر عنوانِ «همسالانِ اینترنت و موبایل» از آنان یاد میکنند. این جوانان همزاد شبکههای اجتماعیاند، میدانند چگونه از طریق آن شبکهها خبررسانی کنند، چگونه با رمز و نشان معترضان را در زمان و مکانی معین گرد هم بیاورند، با چه شعارهای وحدت بخش و برانگیزنده معترضان را برانگیزند، چه رویدادهایی را با تلفن موبایل ضبط کنند و چگونه آنها را در اختیار تلویزیونهای فارسی زبان خارج قرار دهند تا به اطلاع عموم مردم برسد.
◀️ این جنبش با هیچیک از جنبشهای پیشین قیاسپذیر نیست. (اگر در توصیف این جنبش زمان حال به کار میبرم به این سبب است که معتقدم جنبش فروکش کرده اما فرونمرده است). نه جنبش مشروطهخواهی و نه دیگر جنبشهایی که ایران در یک قرن اخیر از سر گذرانده، تا این اندازه سراسری و فراگیر نبودهاند. بعضی از کارشناسان از زایش واقعی «ملت ایران» به معنای مدرن کلمه سخن میگویند و معتقدند که برای نخستین بار با ملتی یکپارچه و یگانه سر و کار داریم. عَلَم کردن موضوع «تجزیه طلبی» و ترساندن مردم از فروپاشی کشور شوخی نابهنگامی بیش نبود. جریانهای قومگرا نیز بهتر است این حقیقت را بپذیرند و خواستههای قومیشان را با توجه به
خواستههای این جنبش سراسری مطرح کنند. به عبارت بهتر، به جای آرمانگرایی بهتر است عقلانیت پیشه کنند.
◀️ بسیاری از کارشناسان ایرانی و خارجی معتقدند که زنان آزادیخواه ایران در به زانو درآوردن جمهوری اسلامی نقش تعیین کننده خواهند داشت. بنابراین، بعید به نظر میرسد که «رهبری» جنبش کنونی بدون حضور پررنگ زنان آزادیخواه شکل بگیرد. شما بهتر از من میدانید که چه شخصیتهای برجسته و شایستهای در میان آنان در ایران وجود دارد. بعضی از آنان زندانیاند یا در حصر به سر میبرند. مردم ایران به ویژه جوانان کشور با کارنامۀ درخشان آن بانوان و تاریخ مبارزۀ دلیرانهشان در راه آزادی آشنا هستند و مطمئن باشید که این بار با وجود چنین بانوانی، زمام امور کشورشان را به دست هرکسی نخواهند سپرد.
◀️ بسیاری از ایرانیان خارج در گروهها و انجمنها گرد آمدهاند و با کوششهای بیدریغشان چراغ پشتیبانی از جنبش مردم ایران را در خارج از کشور فروزان نگاه میدارند. آنان از آغاز خیزش سراسری در ایران به پا خاستند و بیاعتنا به کشمکشهای سیاسی گروهها و جریانهای سیاسیِ خارج به کوششهای خود همچنان ادامه میدهند.
◀️ موج منشورنویسی که با دو هدف به راه افتاد، به نتیجۀ دلخواه منشورنویسان نرسید. بعضیها گمان میکردند با تنظیم و انتشار منشور زمینه را برای همکاری و احتمالاً ائتلاف گروهها و جریانهای سیاسی فراهم میکنند و مایۀ دلگرمی مردم به پا خاسته در ایران میشوند. اما سپس متوجه شدند که با این کار به جدایی و پراکندگی در میان طرفداران خود دامن زدهاند.
◀️ ایرانیان خارج به شرطی میتوانند به جنبش مردم در داخل ایران کمک کنند که خود را پشت جبهۀ آن جنبش بدانند و توهّم رهبری را از سر بیرون کنند. وگرنه، خیلی زود به سرداران بی سپاه تبدیل میشوند.
💬 نظر شما در مورد این مقاله چیست؟ 👈 @mihansitebot
http://mihan.net/1402/02/20/3850/
🌐 Mihan.net 🙂 @mihansitebot
◀️ بسیاری از کارشناسان ایرانی و خارجی معتقدند که زنان آزادیخواه ایران در به زانو درآوردن جمهوری اسلامی نقش تعیین کننده خواهند داشت. بنابراین، بعید به نظر میرسد که «رهبری» جنبش کنونی بدون حضور پررنگ زنان آزادیخواه شکل بگیرد. شما بهتر از من میدانید که چه شخصیتهای برجسته و شایستهای در میان آنان در ایران وجود دارد. بعضی از آنان زندانیاند یا در حصر به سر میبرند. مردم ایران به ویژه جوانان کشور با کارنامۀ درخشان آن بانوان و تاریخ مبارزۀ دلیرانهشان در راه آزادی آشنا هستند و مطمئن باشید که این بار با وجود چنین بانوانی، زمام امور کشورشان را به دست هرکسی نخواهند سپرد.
◀️ بسیاری از ایرانیان خارج در گروهها و انجمنها گرد آمدهاند و با کوششهای بیدریغشان چراغ پشتیبانی از جنبش مردم ایران را در خارج از کشور فروزان نگاه میدارند. آنان از آغاز خیزش سراسری در ایران به پا خاستند و بیاعتنا به کشمکشهای سیاسی گروهها و جریانهای سیاسیِ خارج به کوششهای خود همچنان ادامه میدهند.
◀️ موج منشورنویسی که با دو هدف به راه افتاد، به نتیجۀ دلخواه منشورنویسان نرسید. بعضیها گمان میکردند با تنظیم و انتشار منشور زمینه را برای همکاری و احتمالاً ائتلاف گروهها و جریانهای سیاسی فراهم میکنند و مایۀ دلگرمی مردم به پا خاسته در ایران میشوند. اما سپس متوجه شدند که با این کار به جدایی و پراکندگی در میان طرفداران خود دامن زدهاند.
◀️ ایرانیان خارج به شرطی میتوانند به جنبش مردم در داخل ایران کمک کنند که خود را پشت جبهۀ آن جنبش بدانند و توهّم رهبری را از سر بیرون کنند. وگرنه، خیلی زود به سرداران بی سپاه تبدیل میشوند.
💬 نظر شما در مورد این مقاله چیست؟ 👈 @mihansitebot
http://mihan.net/1402/02/20/3850/
🌐 Mihan.net 🙂 @mihansitebot
دوماهنامه میهن
دوماهنامه میهن | کمبودها و دستاوردهای جنبش «زن، زندگی، آزادی»
در اکتبر سال گذشته مقالهای از شما با عنوان «جمهوری اسلامی، نظامی بحرانزا، بحران آفرین و بحرانزی» در مجلۀ میهن (شمارۀ ۴۶) چاپ شد. در آن مقاله از بحرانهای ریشهدار و ویرانگری سخن گفتهاید که جمهوری اسلامی به عمد یا بنا به ساختار سیاسی و سرشت ایدئولوژیکیاش…
📝 چرا جنبشانقلابی در چندین ماه گذشته در زاهدان ادامه داشته است؟
ا➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ا
👤 مهدی نخل احمدی
ا➖➖➖➖➖ا
◀️ تجربیاتی که معترضین ایرانی از اعتراضات سالهای گذشته داشتهاند. اعتراضات سالهای ۹۶ و ۹۸ و شیوهی سرکوب حکومت تا حدودی تجربهی اندوختهای برای معترضین در ایران برای مواجهه با سبک و سیاق سرکوب توسط نهادهای امنیتی داشته است.
◀️ قتل مهسا ژینا)) امینی که دختری کرد و اهلسنت بود، مسالهی تبعیض را در این دوره از اعتراضات خصوصا در میان زنان ایران برجسته کرده و بسیاری از اقشار و طبقات اجتماعی تا حدود زیادی میتوانستند خود را قربانی این تبعیض بدانند.
◀️ علیرغم آنکه بسیاری راه حل برونرفت از بنبستهای چند ماه گذشته را تن دادن حاکمیت به خواست اکثریت جامعه میدانستند، اما حکومت همچنان حاضر به عقبنشینی از سیاستهای تبعیضگرایانهی خود نبوده است. تا جایی که علی خامنهای، رهبر نظام، در سخنرانی سال جدید کسانی که خواستار تغییر قانون اساسی هستند را دشمن خوانده و هرگونه تغییر در ساختار نظام را منتفی دانست. این شکل از لجاجت در کنار ناکامی حاکمیت در پیشبرد سیاستهای مطلوب خود در عرصهی اجتماعی، شرایط را به سمت عمیقتر شدن شکاف میان حاکمیت و جامعه پیش برده است.
◀️ گمانهزنیهای مختلفی درباره اینکه چرا نظام در ۸ مهرماه دست به چنین کشتار وسیعی در زاهدان زد مطرح شده است. از آن جمله میتوان به امیدواری جمهوریاسلامی به انعکاس کمرنگ ای فاجعه در رسانهها و افکار عمومی و جلوگیری از شروع و ادامهی اعتراضات در این استان، با توجه به مختصات خاص آن، نام برد. این مختصات خاص شاید همان دلایلی باشد که باعث شده است بعد از جمعهی خونین زاهدان اعتراضات در این شهر و دیگر شهرهای استان به شکل مستمر ادامه داشته باشد.
◀️ جمعهی خونین زاهدان شاید نقطهعطفی برای مولوی عبدالحمید بود تا تغییری در برخی از رویکردهای مناقشهبرانگیز خود کرده و مرجعیت خود در افکار عمومی را ترمیم کند. وی در ماههای گذشته همهی گروههای سیاسی در ایران را، اعم از اصلاحطلب و اصولگرا، بیاختیار دانسته و از ایجاد هرگونه تغییر در وضعیت با ادامهی ساختار ساختار کنونی اعلام ناامیدی کرده است. همچنین مولوی عبدالحمید چندین بار انتقاداتی، هرچند بسیار ملایم و احتمالا بیتاثیر، بر سیاستهای طالبان داشته است. سکوت مولوی در هفتهی بعد از جمعهی خونین زاهدان میتوانست او را به مهرهای بیتاثیر در افکار عمومی استان تبدیل کند. اما انتقادات او هرچند باعث خارج شدناش از دایرهی خودیهای نظام شد اما اقبال گستردهی مردمی را در پی داشت.
◀️ از آنجایی که طبقهی روحانیت مهمترین خاستگاه جمهوریاسلامی از سال ۵۷ محسوب میشود، کنترل و جلب حمایت حوزههای علمیه و روحانیت نیز یکی از مهمترین سیاستهای جمهوریاسلامی در دههی گذشته بوده است. در این راستا حاکمیت از ابزارهای مختلفی شامل در اختیار قرار دادن منابع مالی کلان، تهدید، ارعاب و به حاشیه راندن منتقدان بهره برده است. این سیاست دربارهی حوزههای علمیهی اهلسنت نیز از سال ۸۶ با رسمیت دادن به شورای نظارت بر مدارس دینی اهلسنت کلید خورد. هرچند حاکمیت تا حدود زیادی در این زمینه موفق بوده اما این پروژه همواره مخالفانی نیز داشته است. مولوی عبدالحمید، مولوی گرگیج و کاکحسن امنیتی از جمله مخالفان این سیاست جمهوریاسلامی بوده و هستند.
◀️ مولوی عبدالحمید در یک دههی گذشته بارها نسبت به حکومتی شدن و وابستگی حوزههای علمیه به حکومت هشدار داده و اعلام کرده که در صورت تحقق چنین مسألهای، تریبونهای مساجد نه برای احقاق حقوق مردم که برای دفاع از منافع حکومت به خدمت گرفته خواهند شد. بر همین مبنا میتوان ادعا کرد که برخی از حوزههای علمیه اهلسنت در ایران همچنان توانستهاند استقلال نسبی خود از حکومت را حفظ کنند. این استقلال زمینهی ایجاد انعطاف نسبی در موضعگیریها را برای روحانیون و مولویهای اهلسنت فراهم میسازد.
◀️ بهنظر میرسد که در شرایط کنونی نظام هیچ ابتکار دیگری در رابطه با رسیدن به مصالحه با مردم بلوچ ندارد لذا با افزایش تهدید و اقدامات امنیتی تلاش میکند تا معترضین و مولوی عبدالحمید را مرعوب سازد. تهدیدات و اتهامهای رو به افزایش از سوی مقامات مختلف نظام برعلیه مولوی عبدالحمید، افزایش شمار بازداشتشدگان و اجرای احکام اعدام در سطح استان و ایجاد تفرقه در میان طوایف مختلف بلوچ از جمله اقدامات نظام در این مسیر است.
◀️ هرچند که در حال حاضر حضور خیابانی مردم در دیگر شهرهای کشور کمی کمرنگتر شده است اما مردم زاهدان با محوریت این شعارها همچنان در جمعهها به خیابان آمده و برعلیه حکومت اعتراض میکنند. هرچند مطالبهی عبور از نظام اساسیترین خواست امروز مردم ایران با هر قومیت، دین، مذهب و عقیدهای است اما ابهامات در رابطه به چگونگی رسیدن به این هدف باعث میش
ا➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ا
👤 مهدی نخل احمدی
ا➖➖➖➖➖ا
◀️ تجربیاتی که معترضین ایرانی از اعتراضات سالهای گذشته داشتهاند. اعتراضات سالهای ۹۶ و ۹۸ و شیوهی سرکوب حکومت تا حدودی تجربهی اندوختهای برای معترضین در ایران برای مواجهه با سبک و سیاق سرکوب توسط نهادهای امنیتی داشته است.
◀️ قتل مهسا ژینا)) امینی که دختری کرد و اهلسنت بود، مسالهی تبعیض را در این دوره از اعتراضات خصوصا در میان زنان ایران برجسته کرده و بسیاری از اقشار و طبقات اجتماعی تا حدود زیادی میتوانستند خود را قربانی این تبعیض بدانند.
◀️ علیرغم آنکه بسیاری راه حل برونرفت از بنبستهای چند ماه گذشته را تن دادن حاکمیت به خواست اکثریت جامعه میدانستند، اما حکومت همچنان حاضر به عقبنشینی از سیاستهای تبعیضگرایانهی خود نبوده است. تا جایی که علی خامنهای، رهبر نظام، در سخنرانی سال جدید کسانی که خواستار تغییر قانون اساسی هستند را دشمن خوانده و هرگونه تغییر در ساختار نظام را منتفی دانست. این شکل از لجاجت در کنار ناکامی حاکمیت در پیشبرد سیاستهای مطلوب خود در عرصهی اجتماعی، شرایط را به سمت عمیقتر شدن شکاف میان حاکمیت و جامعه پیش برده است.
◀️ گمانهزنیهای مختلفی درباره اینکه چرا نظام در ۸ مهرماه دست به چنین کشتار وسیعی در زاهدان زد مطرح شده است. از آن جمله میتوان به امیدواری جمهوریاسلامی به انعکاس کمرنگ ای فاجعه در رسانهها و افکار عمومی و جلوگیری از شروع و ادامهی اعتراضات در این استان، با توجه به مختصات خاص آن، نام برد. این مختصات خاص شاید همان دلایلی باشد که باعث شده است بعد از جمعهی خونین زاهدان اعتراضات در این شهر و دیگر شهرهای استان به شکل مستمر ادامه داشته باشد.
◀️ جمعهی خونین زاهدان شاید نقطهعطفی برای مولوی عبدالحمید بود تا تغییری در برخی از رویکردهای مناقشهبرانگیز خود کرده و مرجعیت خود در افکار عمومی را ترمیم کند. وی در ماههای گذشته همهی گروههای سیاسی در ایران را، اعم از اصلاحطلب و اصولگرا، بیاختیار دانسته و از ایجاد هرگونه تغییر در وضعیت با ادامهی ساختار ساختار کنونی اعلام ناامیدی کرده است. همچنین مولوی عبدالحمید چندین بار انتقاداتی، هرچند بسیار ملایم و احتمالا بیتاثیر، بر سیاستهای طالبان داشته است. سکوت مولوی در هفتهی بعد از جمعهی خونین زاهدان میتوانست او را به مهرهای بیتاثیر در افکار عمومی استان تبدیل کند. اما انتقادات او هرچند باعث خارج شدناش از دایرهی خودیهای نظام شد اما اقبال گستردهی مردمی را در پی داشت.
◀️ از آنجایی که طبقهی روحانیت مهمترین خاستگاه جمهوریاسلامی از سال ۵۷ محسوب میشود، کنترل و جلب حمایت حوزههای علمیه و روحانیت نیز یکی از مهمترین سیاستهای جمهوریاسلامی در دههی گذشته بوده است. در این راستا حاکمیت از ابزارهای مختلفی شامل در اختیار قرار دادن منابع مالی کلان، تهدید، ارعاب و به حاشیه راندن منتقدان بهره برده است. این سیاست دربارهی حوزههای علمیهی اهلسنت نیز از سال ۸۶ با رسمیت دادن به شورای نظارت بر مدارس دینی اهلسنت کلید خورد. هرچند حاکمیت تا حدود زیادی در این زمینه موفق بوده اما این پروژه همواره مخالفانی نیز داشته است. مولوی عبدالحمید، مولوی گرگیج و کاکحسن امنیتی از جمله مخالفان این سیاست جمهوریاسلامی بوده و هستند.
◀️ مولوی عبدالحمید در یک دههی گذشته بارها نسبت به حکومتی شدن و وابستگی حوزههای علمیه به حکومت هشدار داده و اعلام کرده که در صورت تحقق چنین مسألهای، تریبونهای مساجد نه برای احقاق حقوق مردم که برای دفاع از منافع حکومت به خدمت گرفته خواهند شد. بر همین مبنا میتوان ادعا کرد که برخی از حوزههای علمیه اهلسنت در ایران همچنان توانستهاند استقلال نسبی خود از حکومت را حفظ کنند. این استقلال زمینهی ایجاد انعطاف نسبی در موضعگیریها را برای روحانیون و مولویهای اهلسنت فراهم میسازد.
◀️ بهنظر میرسد که در شرایط کنونی نظام هیچ ابتکار دیگری در رابطه با رسیدن به مصالحه با مردم بلوچ ندارد لذا با افزایش تهدید و اقدامات امنیتی تلاش میکند تا معترضین و مولوی عبدالحمید را مرعوب سازد. تهدیدات و اتهامهای رو به افزایش از سوی مقامات مختلف نظام برعلیه مولوی عبدالحمید، افزایش شمار بازداشتشدگان و اجرای احکام اعدام در سطح استان و ایجاد تفرقه در میان طوایف مختلف بلوچ از جمله اقدامات نظام در این مسیر است.
◀️ هرچند که در حال حاضر حضور خیابانی مردم در دیگر شهرهای کشور کمی کمرنگتر شده است اما مردم زاهدان با محوریت این شعارها همچنان در جمعهها به خیابان آمده و برعلیه حکومت اعتراض میکنند. هرچند مطالبهی عبور از نظام اساسیترین خواست امروز مردم ایران با هر قومیت، دین، مذهب و عقیدهای است اما ابهامات در رابطه به چگونگی رسیدن به این هدف باعث میش
ود تا خیزش اخیر در ایران فراز و فرودهایی برای روشن شدن برخی دورنماها داشته باشد. اما رسیدگی به فاجعهی جمعهی خونین زاهدان مطالبهای است که کاملا روشن، قانونی و قابل فرمولبندی برای هر ذهن سلیم و آگاهی است.
◀️ قرار دادن مطالبه دادخواهی در کنار حمایت صریح مولوی عبدالحمید و انسجام اجتماعی مردم بلوچ در اعلام و پیگیری مطالبات خود باعث شده است که علیرغم افت و خیزهایی که در رابطه با اعتراضات در دیگر نقاط کشور شاهد هستیم، اعتراضات در زاهدان همچنان به قوت خود باقی بماند. در واقع میتوان گفت که مطالبهی روشن شدن ابعاد واقعی جنایت جمعهی خونین زاهدان، موتور محرک و کمکی برای استمرار اعتراضات و بیان خواست کلانتر، یعنی عبور از این نظام در میان مردم بلوچ است.
◀️ استان سیستان و بلوچستان به دلایل مختلف یکی از محرومترین استانهای کشور محسوب میشود. این مسأله را میتوان در آمار و ارقام و شاخصهای منتشر شده از سوی نهادهای رسمی نیز مشاهده کرد. البته این محرومیت الزاما نتیجهی حاکمیت چهاردههی جمهوریاسلامی نیست. در نظام گذشته نیز شاهد همین محرومیت، البته در ابعاد و با دلایل متفاوت، در این استان بودهایم. شاید یکی از دلایلی که در شعارهای مردم معترض در جمعههای زاهدان شعارهایی در نفی نظام پادشاهی و ولایتفقیهی سر داده میشود، همین تجربهی ناکام این استان در طول دهههای گذشته بوده است. این محرومیتها و تبعیضهای آشکار باعث شده است که شهروندان بلوچ یکی از مدعیترین بخشهای ایران برای گذار از جمهوریاسلامی باشند.
◀️ با فروکش کردن نسبی اعتراضات در مناطق دیگر ایران، حاکمیت با تمرکز بیشتری پروژهی سرکوب و ایجاد انفعال در مردم و شخصیتهای تاثیرگذار در این استان را در پیش گرفته است. هرچند به نظر نمیرسد اقدامات حکومت در خاموش کردن اعتراضات، چه در استان سیستان و بلوچستان و چه در کل کشور در دراز مدت، منتج به نتیجه باشد، اما میتواند تاثیراتی در روند اعتراضات و همچنین ایجاد شکاف در میان طوایف مختلف بلوچ داشته باشد. این تهدیدات با افزایش اعتراضات سراسری در کل ایران میتواند بلااثرتر شود.
◀️ آنچه مسلم است شکاف میان حاکمیت جمهوریاسلامی و اکثریت جامعهی ایران به حدی رسیده است که امکان ایجاد یک مفاهمه را به حداقل رسانده است. حاکمیت همچنان بر مواضع خود پافشاری میکند و اکثریت جامعه نیز از تصور آیندهای قابل پیشبینی و قابلقبول، با استمرار این حاکمیت، ناامید است. این شکاف و بنبست دورنمای ادامهی اعتراضات را در ایران گریزناپذیر میکند.
💬 نظر شما در مورد این مقاله چیست؟ 👈 @mihansitebot
http://mihan.net/1402/02/20/3846/
🌐 Mihan.net 🙂 @mihansitebot
◀️ قرار دادن مطالبه دادخواهی در کنار حمایت صریح مولوی عبدالحمید و انسجام اجتماعی مردم بلوچ در اعلام و پیگیری مطالبات خود باعث شده است که علیرغم افت و خیزهایی که در رابطه با اعتراضات در دیگر نقاط کشور شاهد هستیم، اعتراضات در زاهدان همچنان به قوت خود باقی بماند. در واقع میتوان گفت که مطالبهی روشن شدن ابعاد واقعی جنایت جمعهی خونین زاهدان، موتور محرک و کمکی برای استمرار اعتراضات و بیان خواست کلانتر، یعنی عبور از این نظام در میان مردم بلوچ است.
◀️ استان سیستان و بلوچستان به دلایل مختلف یکی از محرومترین استانهای کشور محسوب میشود. این مسأله را میتوان در آمار و ارقام و شاخصهای منتشر شده از سوی نهادهای رسمی نیز مشاهده کرد. البته این محرومیت الزاما نتیجهی حاکمیت چهاردههی جمهوریاسلامی نیست. در نظام گذشته نیز شاهد همین محرومیت، البته در ابعاد و با دلایل متفاوت، در این استان بودهایم. شاید یکی از دلایلی که در شعارهای مردم معترض در جمعههای زاهدان شعارهایی در نفی نظام پادشاهی و ولایتفقیهی سر داده میشود، همین تجربهی ناکام این استان در طول دهههای گذشته بوده است. این محرومیتها و تبعیضهای آشکار باعث شده است که شهروندان بلوچ یکی از مدعیترین بخشهای ایران برای گذار از جمهوریاسلامی باشند.
◀️ با فروکش کردن نسبی اعتراضات در مناطق دیگر ایران، حاکمیت با تمرکز بیشتری پروژهی سرکوب و ایجاد انفعال در مردم و شخصیتهای تاثیرگذار در این استان را در پیش گرفته است. هرچند به نظر نمیرسد اقدامات حکومت در خاموش کردن اعتراضات، چه در استان سیستان و بلوچستان و چه در کل کشور در دراز مدت، منتج به نتیجه باشد، اما میتواند تاثیراتی در روند اعتراضات و همچنین ایجاد شکاف در میان طوایف مختلف بلوچ داشته باشد. این تهدیدات با افزایش اعتراضات سراسری در کل ایران میتواند بلااثرتر شود.
◀️ آنچه مسلم است شکاف میان حاکمیت جمهوریاسلامی و اکثریت جامعهی ایران به حدی رسیده است که امکان ایجاد یک مفاهمه را به حداقل رسانده است. حاکمیت همچنان بر مواضع خود پافشاری میکند و اکثریت جامعه نیز از تصور آیندهای قابل پیشبینی و قابلقبول، با استمرار این حاکمیت، ناامید است. این شکاف و بنبست دورنمای ادامهی اعتراضات را در ایران گریزناپذیر میکند.
💬 نظر شما در مورد این مقاله چیست؟ 👈 @mihansitebot
http://mihan.net/1402/02/20/3846/
🌐 Mihan.net 🙂 @mihansitebot
دوماهنامه میهن
دوماهنامه میهن | چرا جنبشانقلابی در چندین ماه گذشته در زاهدان ادامه داشته است؟
با قتل مهسا (ژینا) امینی در ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ بهدست گشت ارشاد در تهران، اولین جرقههای اعتراضات در کردستان زده شد. در زمان کوتاهی این اعتراضات در دیگر شهرهای ایران هم شروع و جرقهی خیزش انقلابی ماههای بعد را رقم زد. در رابطه با دلایل استمرار این خیزش انقلابی…
📝 گذشته، حال، آینده
ا➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ا
👤 محسن یلفانی
ا➖➖➖➖➖ا
◀️ آنچه به این جنبش رنگ و درخششی بخشید و آن را به صفحهای ماندگار از تاریخ معاصر ما تبدیل کرد و پرتوی نیز بر آینده انداخت، جوانی آن بود با همۀ تصویرها و تصوراتی که این دوره از زندگی را شکل میدهد و به خاطر میآورد. همراه با این پرسش مصرّانه و جانکاه که آیا این جنبش ادامه خواهد یافت؟ آیا ما از شایستگی و توانائی و شهامت لازم برخورداریم تا بتوانیم این جنبش را زنده و کارا نگاه بداریم و تا رسیدن به آنچه همان خواستهای ساده و ابتدائیاش بود، پیگیرش باشیم؟
◀️ در آستانۀ رو-در-روئی گریزناپذیری که عقلاً و منطقاً پیش روست و جنبش زن، زندگی، آزادی نویدبخش آن بوده است، بیش و پیش از هر چیز باید به کوششی عقلائی و منطقی و منصفانه در شناخت وضعیت عمومیای که در آن بسر میبریم، پرداخت. و خواه-ناخواه با نظرداشتن به این پرسش ناگزیر که به راستی در دنیای امروز چه سهم قابل اعتنا و اعتمادی از این گونه توانائیهای ذهن بشری – عقل و منطق و انصاف–باقی مانده است.
◀️ مبالغه نخواهد بود اگر گفته شود یکی از عوامل تعیینکننده در بروز انقلاب 57، به رغم رشد اقتصادی و رفاه بیسابقۀ طبقۀ متوسط، همانا چهار برابر شدن قیمت نفت در سال 1354بود که عوارض و شرایطی پیش آورد که فهم و پیشبینی و کنترل آنها یک سره از توانائی شاه و رژیمش خارج بودند.
◀️ تنها در صحنۀ اقتصاد نیست که جستجوی «عقل و منطق و انصاف» در نظم و نظامی که بشریت برای خود اختیار کرده – یا به عبارت دقیقتر، بدان تن در داده، حتّی با انتظار و توقعی محتاطانه و محجوبانه، ما را بیشتر با ناکامی روبرو میکند تا با رضایت خاطر. در سیاست نیز روابط و مناسبات میان گروههای انسانی، هم در میان طبقات اجتماعی درون هر کشور و هم در روابط بین کشورها، بسی بیش از آن که بر اعتماد و همکاری و همزیستی و تفاهم متکی باشد، بر رقابت و بدگمانی و ستیز مبتنی است که بخش بزرگ منابع و نیروهای موجود را به خود اختصاص میدهد و تلف میکند. شمار کشورهائی که در آنها حداقلی از وفاق و همزیستی ملّی حاکم بوده کم و کمتر میشود و آنچه بیشتر و بیشتر میشود گسترش کشمکشها و ناسازگاریهای اجتماعی و کشیده شدن جماعتهای رهبری سیاسی به افراط و خشونت و خودبینی همراه با پرهیز از همیاری با دیگری است.
◀️ این جنبش، هم با جوانی و معصومیت خود به ما نشان داد و ثایت کرد که حتّی در وضعیت کنونی که بحرانیترین نمونه و مورد آن را در میهن خودمان و زیر سیطرۀ حکومت اسلامی میبینیم، آرزو و گرایش و خواست صمیمانه و فداکارانه به سوی دگرگونی، آزادی، بهزیستی و... همچنان نیرومند و مقاومتناپذیر است.
◀️ تلاش و کنکاش فکری و عقیدتی که این جنبش بدان دامن زد و به آن سرعت و فوریت بیشتری بخشید، به نتایجی رسیده که میتواند یا امید میرود که به کمکاری، ناامیدی، و تفرقه پایان دهد و با تکیه بر میراث معتبر و همچنان ضروریای که تاریخ بلاواسطۀ ما، از مشروطیت به این سو، بر جای گذاشته، راههای رهائی از طلسم حکومت اسلامی شناخته شود.
💬 نظر شما در مورد این مقاله چیست؟ 👈 @mihansitebot
http://mihan.net/1402/02/20/3845/
🌐 Mihan.net 🙂 @mihansitebot
ا➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ا
👤 محسن یلفانی
ا➖➖➖➖➖ا
◀️ آنچه به این جنبش رنگ و درخششی بخشید و آن را به صفحهای ماندگار از تاریخ معاصر ما تبدیل کرد و پرتوی نیز بر آینده انداخت، جوانی آن بود با همۀ تصویرها و تصوراتی که این دوره از زندگی را شکل میدهد و به خاطر میآورد. همراه با این پرسش مصرّانه و جانکاه که آیا این جنبش ادامه خواهد یافت؟ آیا ما از شایستگی و توانائی و شهامت لازم برخورداریم تا بتوانیم این جنبش را زنده و کارا نگاه بداریم و تا رسیدن به آنچه همان خواستهای ساده و ابتدائیاش بود، پیگیرش باشیم؟
◀️ در آستانۀ رو-در-روئی گریزناپذیری که عقلاً و منطقاً پیش روست و جنبش زن، زندگی، آزادی نویدبخش آن بوده است، بیش و پیش از هر چیز باید به کوششی عقلائی و منطقی و منصفانه در شناخت وضعیت عمومیای که در آن بسر میبریم، پرداخت. و خواه-ناخواه با نظرداشتن به این پرسش ناگزیر که به راستی در دنیای امروز چه سهم قابل اعتنا و اعتمادی از این گونه توانائیهای ذهن بشری – عقل و منطق و انصاف–باقی مانده است.
◀️ مبالغه نخواهد بود اگر گفته شود یکی از عوامل تعیینکننده در بروز انقلاب 57، به رغم رشد اقتصادی و رفاه بیسابقۀ طبقۀ متوسط، همانا چهار برابر شدن قیمت نفت در سال 1354بود که عوارض و شرایطی پیش آورد که فهم و پیشبینی و کنترل آنها یک سره از توانائی شاه و رژیمش خارج بودند.
◀️ تنها در صحنۀ اقتصاد نیست که جستجوی «عقل و منطق و انصاف» در نظم و نظامی که بشریت برای خود اختیار کرده – یا به عبارت دقیقتر، بدان تن در داده، حتّی با انتظار و توقعی محتاطانه و محجوبانه، ما را بیشتر با ناکامی روبرو میکند تا با رضایت خاطر. در سیاست نیز روابط و مناسبات میان گروههای انسانی، هم در میان طبقات اجتماعی درون هر کشور و هم در روابط بین کشورها، بسی بیش از آن که بر اعتماد و همکاری و همزیستی و تفاهم متکی باشد، بر رقابت و بدگمانی و ستیز مبتنی است که بخش بزرگ منابع و نیروهای موجود را به خود اختصاص میدهد و تلف میکند. شمار کشورهائی که در آنها حداقلی از وفاق و همزیستی ملّی حاکم بوده کم و کمتر میشود و آنچه بیشتر و بیشتر میشود گسترش کشمکشها و ناسازگاریهای اجتماعی و کشیده شدن جماعتهای رهبری سیاسی به افراط و خشونت و خودبینی همراه با پرهیز از همیاری با دیگری است.
◀️ این جنبش، هم با جوانی و معصومیت خود به ما نشان داد و ثایت کرد که حتّی در وضعیت کنونی که بحرانیترین نمونه و مورد آن را در میهن خودمان و زیر سیطرۀ حکومت اسلامی میبینیم، آرزو و گرایش و خواست صمیمانه و فداکارانه به سوی دگرگونی، آزادی، بهزیستی و... همچنان نیرومند و مقاومتناپذیر است.
◀️ تلاش و کنکاش فکری و عقیدتی که این جنبش بدان دامن زد و به آن سرعت و فوریت بیشتری بخشید، به نتایجی رسیده که میتواند یا امید میرود که به کمکاری، ناامیدی، و تفرقه پایان دهد و با تکیه بر میراث معتبر و همچنان ضروریای که تاریخ بلاواسطۀ ما، از مشروطیت به این سو، بر جای گذاشته، راههای رهائی از طلسم حکومت اسلامی شناخته شود.
💬 نظر شما در مورد این مقاله چیست؟ 👈 @mihansitebot
http://mihan.net/1402/02/20/3845/
🌐 Mihan.net 🙂 @mihansitebot
دوماهنامه میهن
دوماهنامه میهن | گذشته، حال، آینده
آثار جنبش «زن، زندگی، آزادی» هنوز با ماست و همچنان خواهد بود. این جنبش ناگهان و با اصراری مقاومتناپذیر به خاطرمان آورد که آنچه میخواهیم چقدر ضروری، صرفنظرناکردنی و حیاتی است و چه آسان، با رضایت و همکاری خودمان و با قهر بیمهار و خدعۀ بیامان از آن محروم…
بیانیه شورای دبیران نشریه میهن
شورای دبیران نشریه میهن پس از حدود نه سال انتشار ادواری به صورت یک نشریه اینترنتی، بنا به دلایلی، تصمیم به قطع انتشار میهن به صورت مجله اینترنتی ادواری گرفته است.
شورای دبیران میهن قضاوت در باره مزیتها و کاستیهای این 48 شماره را به خوانندگان عزیز نشریه می سپارد اما همه تلاش این شورا و مجموعه دوستانی که در این سالیان همکار و همراه یکدیگر بوده ایم این بوده است که بتوانیم در حد توان محدودمان به مبرم ترین مسائل سیاسی کشور، البته از منظر راهبردی و نه صرفا تحلیل مسائل روز، بپردازیم. مرور عناوین انتخابی برای هر شماره نشریه در طول این سالها شاید به خوبی بیانگر این رویکرد باشد.
صحنه سیاست و سیاست ورزی ایرانیان در طول این سالیان اما، شاهد حوادث گوناگونی بوده و فراز و نشیبهای مختلفی را پشت سر گذاشته است. یکی از این تحولات هم تغییر ماهیت ارتباط ، رسانه و شیوه ها و ابزارهای گوناگون آن بوده است.
میهن دوره اخیر خود را از یک نشریه هم کاغذی و هم مجازی آغاز کرد ولی در گذر زمان نشر کاغذی را متوقف نمود و سالهاست که به صورت ادواری در فضای مجازی منتشر می شود.
اگر نگوییم در چند سال ولی با تاکید میتوانیم بگوییم در چند ماهه اخیر، به خصوص بعد از جنبش مهسا، مسئولان نشریه به تناوب در باره میزان ارتباط گیری ما با مخاطب و به هنگام و موثر بودن آن به صورت یک مجله اینترنتی آن هم با فواصل دو ماهه، بحث و گفتگو داشته ایم.
در این نوشتار ضروری می دانیم که این جمع بندی شورای دبیران را با همراهان و همکاران و به خصوص با خوانندگانی که بسیاری شان در طول این سالیان مشوق ما بوده اند در میان بگذاریم که با توجه به سیر شتابناک حوادث در عرصه سیاسی کشورمان از یکسو و کندی ارتباط به خاطر شکل و شمایل نشریه ای با فاصله دو، سه ماه (به صورت یک نشریه اینترنتی به همراه نسخه پی دی اف هر شماره)، از دیگر سو، به نظر می رسد دیگر میهن در شمایل کنونی اش از کارایی لازم برای ارتباط گیری با مخاطب و به هنگام و موثر بودن آن برخوردار نباشد.
بر این اساس شورای دبیران میهن به این تصمیم رسیدیم که با قطع انتشار کنونی به بررسی این بپردازیم که آیا بهتر نیست که صورت و سیمای میهن به عنوان یک رسانه سیاسی- راهبردی تغییر کند و مثلا به مثابه یک اتاق فکر با همان رویکرد اما به شکل سیال تر و فعال تری در شکل چند رسانه ای و به خصوص به صورت ویدئویی در آید و تولید محتواهای راهبردی را نه دیگر الزاما به صورت مقاله بلکه به اشکال مختلف به خصوص به صورت صدا و تصویر در فضای مجازی با تناوب زمانی بسیار کمتری منتشر کند.
با سپاس از یکایک نویسندگانی که در این ۹ سال آثار و آراء ارزشمندشان را به میهن سپردهاند و با قدردانی از همه خوانندگان و مشاوران و منتقدان، شورای دبیران میهن درباره آنچه گفته شد همفکری میکند تا به یک نتیجه مشخص برسد. امیدواریم علیرغم همه محدودیتهای مالی که همیشه داشته و داریم، بتوانیم هر چه زودتر در شکل و صورتی متفاوت و متناسب با شرایط جدید، مباحث و دغدغههای راهبردی و مبرم میهنمان را، در حد توان محدودمان پیش ببریم. در این مسیر از هر نوع مشورت و کمک مادی و معنوی و همراهی مخاطبان عزیزنیز استقبال میکنیم.
شورای دبیران نشریه میهن
جواد اکبرین، رضا علیجانی، علی کشتگر و محسن یلفانی
سی مهر 1402/ بیست و دو اکتبر 2023
شورای دبیران نشریه میهن پس از حدود نه سال انتشار ادواری به صورت یک نشریه اینترنتی، بنا به دلایلی، تصمیم به قطع انتشار میهن به صورت مجله اینترنتی ادواری گرفته است.
شورای دبیران میهن قضاوت در باره مزیتها و کاستیهای این 48 شماره را به خوانندگان عزیز نشریه می سپارد اما همه تلاش این شورا و مجموعه دوستانی که در این سالیان همکار و همراه یکدیگر بوده ایم این بوده است که بتوانیم در حد توان محدودمان به مبرم ترین مسائل سیاسی کشور، البته از منظر راهبردی و نه صرفا تحلیل مسائل روز، بپردازیم. مرور عناوین انتخابی برای هر شماره نشریه در طول این سالها شاید به خوبی بیانگر این رویکرد باشد.
صحنه سیاست و سیاست ورزی ایرانیان در طول این سالیان اما، شاهد حوادث گوناگونی بوده و فراز و نشیبهای مختلفی را پشت سر گذاشته است. یکی از این تحولات هم تغییر ماهیت ارتباط ، رسانه و شیوه ها و ابزارهای گوناگون آن بوده است.
میهن دوره اخیر خود را از یک نشریه هم کاغذی و هم مجازی آغاز کرد ولی در گذر زمان نشر کاغذی را متوقف نمود و سالهاست که به صورت ادواری در فضای مجازی منتشر می شود.
اگر نگوییم در چند سال ولی با تاکید میتوانیم بگوییم در چند ماهه اخیر، به خصوص بعد از جنبش مهسا، مسئولان نشریه به تناوب در باره میزان ارتباط گیری ما با مخاطب و به هنگام و موثر بودن آن به صورت یک مجله اینترنتی آن هم با فواصل دو ماهه، بحث و گفتگو داشته ایم.
در این نوشتار ضروری می دانیم که این جمع بندی شورای دبیران را با همراهان و همکاران و به خصوص با خوانندگانی که بسیاری شان در طول این سالیان مشوق ما بوده اند در میان بگذاریم که با توجه به سیر شتابناک حوادث در عرصه سیاسی کشورمان از یکسو و کندی ارتباط به خاطر شکل و شمایل نشریه ای با فاصله دو، سه ماه (به صورت یک نشریه اینترنتی به همراه نسخه پی دی اف هر شماره)، از دیگر سو، به نظر می رسد دیگر میهن در شمایل کنونی اش از کارایی لازم برای ارتباط گیری با مخاطب و به هنگام و موثر بودن آن برخوردار نباشد.
بر این اساس شورای دبیران میهن به این تصمیم رسیدیم که با قطع انتشار کنونی به بررسی این بپردازیم که آیا بهتر نیست که صورت و سیمای میهن به عنوان یک رسانه سیاسی- راهبردی تغییر کند و مثلا به مثابه یک اتاق فکر با همان رویکرد اما به شکل سیال تر و فعال تری در شکل چند رسانه ای و به خصوص به صورت ویدئویی در آید و تولید محتواهای راهبردی را نه دیگر الزاما به صورت مقاله بلکه به اشکال مختلف به خصوص به صورت صدا و تصویر در فضای مجازی با تناوب زمانی بسیار کمتری منتشر کند.
با سپاس از یکایک نویسندگانی که در این ۹ سال آثار و آراء ارزشمندشان را به میهن سپردهاند و با قدردانی از همه خوانندگان و مشاوران و منتقدان، شورای دبیران میهن درباره آنچه گفته شد همفکری میکند تا به یک نتیجه مشخص برسد. امیدواریم علیرغم همه محدودیتهای مالی که همیشه داشته و داریم، بتوانیم هر چه زودتر در شکل و صورتی متفاوت و متناسب با شرایط جدید، مباحث و دغدغههای راهبردی و مبرم میهنمان را، در حد توان محدودمان پیش ببریم. در این مسیر از هر نوع مشورت و کمک مادی و معنوی و همراهی مخاطبان عزیزنیز استقبال میکنیم.
شورای دبیران نشریه میهن
جواد اکبرین، رضا علیجانی، علی کشتگر و محسن یلفانی
سی مهر 1402/ بیست و دو اکتبر 2023
HTML Embed Code: