TG Telegram Group Link
Channel: کانال شعرهاونوشته های"مسعودکلانتری"
Back to Bottom
"غزل ۳۳۱"


ای برف ِتازه! میهن ِمن را سپید کن!
ما را که خسته ایم سراسر امید کن!

قفل است و بند هرچه به هرسو که بنگری
قحط ِگشایش است؛تو فکرِکلید کن!

ای مرهم! ای حریر ِنوازشگر! ای نجیب!
مارا رها ازاین همه زخم ِپلید کن!

بنشین به رغم تیره دلان،با صفایِ خویش
با خامُشان ِسوخته گفت و شنید کن!

رخت ِعروسی ار نشوی رخت ِمرگ باش!
هان!جامه یِ سیاه ِوطن را سپید کن!

از ره بیا و مژده یِ کودک شدن بیار!
سرمست ِپایکوبیِمان زین نوید کن!

بس سال هاست خانه سیاه است و بی فروغ
درفصل ِسرد،پیک ِطرب باش! عید کن!

ای هفت پشت ِپاک ِتو ازنسل ِروشنان!...
شب را زِ واژگان ِزمین ناپدید کن!



🔴مسعودکلانتری



🟣کانال شعرها و نوشته های "مسعودکلانتری":
https://hottg.com/masoodkalantari
"غزلی ۲۹۲"



ای برف تازه ! نیم شبان بی خبر  ببار !
تا صبح ، تا نهایت شب ، تا سحر ببار !

تا ازسپیدی تو برآید سپیده ها ....
بر این شبان تیره ی خوف و خطر ببار !

با التماس خواسته ایمت از آسمان
باری به پاس این همه چشمان تر ببار !

دیریست خشک-سال ِجوان-مردی است و مهر
تا چشمه ای بجوشد از این دشت و در ببار !

بنشین که با تو باز مرا شور کودکیست
ای با تو من ز خویش و جهان بی خبر !… ببار !

ناپاکی است و کینه زمین ؛ بی امان بیا !
بی برگ و بار مانده زمان ؛ پر ثمر ببار !

من خسته ام ازین همه نیرنگ و رنگ ها
یکرنگ بی دریغ ! به رنگی دگر ببار!

باران تیرگیست که می بارد از فلک
تا برکشیم چتر سپیدی به سر ببار !

شعر سپید ! اصل تمام قصیده ها!…
روح ترانه ! جان غزل ! شعر تر ! ببار!

من بیش درد و رنج سیاهی کشیده ام !……
ای برف تازه ! بر سر من بیش تر ببار!!!




🔴مسعودکلانتری



🟣کانال شعرها و نوشته های "مسعودکلانتری":
https://hottg.com/masoodkalantari
"مستانه می گریزی"


🟡خواننده : علی رضا قربانی
🟠آهنگ ساز : سامان صمیمی
🔴شعر بر روی ملودی
از: مسعود کلانتری

( آلبوم " فروغ " )


چون آهوی خرامان
مستانه می گریزی
ازما کشیده دامان
مستانه می گریزی

دل را نکرده درمان
یکباره می شتابی
سر را نداده سامان
مستانه می گریزی

ای چشم جان به راهت !
و ای کام دل نگاهت !....
چند از نبرده کامان
مستانه می گریزی ؟!

خود شعله درفکندی
در نای عشق بازان
وز آتشین کلامان
مستانه می گریزی

ای چهره ات چو خورشید
سرخ ازصفای مستی !....
ازما شکسته جامان
مستانه می گریزی

باماشکسته حالان ،
رندانه می نشینی
وز ما اسیر دامان
مستانه می گریزی

ای دل ! به کوی رندان
بدنامی ات مبارک !
کز کوی نیک نامان
مستانه می گریزی !



🟣کانال شعرها و نوشته های "مسعودکلانتری":
https://hottg.com/masoodkalantari
Escaping Drunk
Alireza Ghorbani
"مستانه می گریزی"

خواننده : علی رضا قربانی
آهنگ ساز : سامان صمیمی
شعر بر روی ملودی از :
مسعود کلانتری

( آلبوم " فروغ " )
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اجرای تمرینی تصنیف
"مستانه می گریزی"
(ازآلبوم"فروغ")

🔹آهنگ ساز:
سامان صمیمی
♦️شاعر:مسعودکلانتری
🔸خواننده:علیرضاقربانی
@masoodkalantari
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
" مستانه می گریزی "
خواننده:علی رضا قربانی
آهنگ ساز:سامان صمیمی
شاعر : مسعود کلانتری
کنسرت"فروغ"تالاروحدت
تهران/تیرماه ۹۶
@masoodkalantari
"غزل ۱"


تنها نه امید من و ایمان من است این
معشوق من و روح من و جان من است این

صدزخم به دل دارد و صد درد به خاطر
ازلطف ولی مرهم و درمان من است این

سر درخط مهر تو و پا بسته ی عشقت
نگریزم ازاین دایره ، پیمان من است این

گیسوی تو بازیچه ی گستاخی باد است
شب تابه سحر خواب پریشان من است این !

صدبار خزان آمد و صدبار خزان رفت
سبز است ولی باز ، گلستان من است این !

تاهست غمت ، شهد و شراب است حرامم
دیگر چه خورم ؟! آب من و نان من است این

فردای تو زیبا و طربناک می آید
هان ! اشک مگو ! آینه بندان من است این !

خاک است ولی برتر ازافلاک نشسته ست
آهسته بنه گام که ایران من است این !

وصف تو و عشق تو نهایت نپذیرد
گر لب زسخن بستم پایان من است این !


🔴مسعودکلانتری



🟣کانال شعرها و نوشته های "مسعودکلانتری":
https://hottg.com/masoodkalantari
درود دوستان نازنینم

"سال نو" زمانی معنی دارد که همراه با حرکت به جلو، پیشرفت و تغییرات دلخواه باشد اما آن چه سال هاست بر ما می گذرد پسرفت و حرکت به سوی قهقراست؛ درواقع هربار سالی کهنه و تلخ می رود و سالی کهنه تر و تلخ تر می آید بنابراین حتا اگر به خود بقبولانیم که باید فرهنگ و آیین های ملی را پاس بداریم تا خاری درچشم دشمنان ایران باشد این پاسداشت از دید من نمی تواند با رقص و پایکوبی و شادباش همراه باشد؛ مگر می شود باهزاران داغ بر دل و هزاران زخم درجان شادی و سرمستی کرد؟!
امسال هم به کسی تبریک نگفتم؛ به رسم ادب ازتبریک های دوستان و یاران مهربانم قدردانی کردم و درمقابل برایشان آرزوی سالی خوب کردم، اگرچه سالی که نکوست ازبهارش پیداست!!!
درحدود یک سال و نیم گذشته به سبب شدت خشم و اندوه، انسجام ذهنی ام چنان به پریشانی و گسستگی گراییده که سررشته ی همه ی کارها ازجمله سرودن ازدستم خارج شده آنسان که به مثل از هر ده سروده، نُه سروده نیمه کاره و ناتمام مانده است،ازجمله غزلی که روزهاست برای فرارسیدن فروردین آغاز کرده ام.
آن چه پیشکش به حضورتان می شود نسخه ی دیگری است از "غزل ۳۷۹" که پیش تر برای "شب چله" (یلدا) تقدیم شما عزیزان شده بود و اکنون با تغییراتی متناسب با نوروز، بازسازی شده است.
امیدوارم با بزرگواری آن را بپذیرید.

ارادتمند همگی: مسعودکلانتری
                       فروردین ۱۴۰۳


@masoodkalantari
غزل "۳۸۰"


چه نوروزی؟!چه تبریکی؟! شب ازبیداد لبریزست
سکوت از بی کران در بی کران فریاد لبریزست

به شاخ ِسرو ازخون ِتَذروان بسته اند آذین
که باغ ازخنده یِ مستانه یِ صیّاد لبریزست

نه برگیشان نه باریشان نه شوق نوبهاریشان
درختان پنجه یِ خشکیده شان از باد لبریزست

دل ِتنگ ِشقایق هایِ بیدار ِبهارآجین
ز داغ ِسروهایِ خفته یِ آزاد لبریزست

خیال ِشاخه هایِ خسته یِ خشک ِخُمارآلود
ز یاد ِنغمه یِ گنجشگکان ِشاد لبریزست

جهان باعاشقان هیچش مدارا نیست،دل هاشان...
ز زخم ِخنجر ِاین پیر ِبی بنیاد لبریزست

صدایِ عاشقان ماناست،خون ِعاشقان جوشان
دمادم بیستون از نعره یِ فرهاد لبریزست

به جایِ داغ بر دل، داغ بر پیشانیَند اینان
دریغا شهر ِشیدایان که از شیّاد لبریزست!

مجال ِشادباشی کو؟!..که با نام ِبهار این دشت
ز پاییزی سراسر فتنه و بیداد لبریزست

نه نوروزی،نه روزی نو،شبی کهنه ست و ویرانگر
که از ننگ ِحضورش این خراب آباد لبریزست

تمام فصل ها تلخند و تاریکند و یخبندان
وز اندوهی گران خرداد تا خرداد لبریزست


🔴مسعودکلانتری
🟡فروردین ۱۴۰۳



🟣کانال شعرها و نوشته های "مسعودکلانتری":
https://telegram.me‌/masoodkalantari
"روایت"

یک طرف دیوانگانِ لااُبالی
یک طرف تصویرسازانِ خیالی

این میان ،ما و امیدی نقش بر آب:

کاشکی ایمن بماند این حوالی
از دروغ و دشمن و ازخشکسالی!


🔴مسعودکلانتری


🟣کانال شعرها و نوشته های "مسعودکلانتری":
https://hottg.com/masoodkalantari
اول اردیبهشت ماه هرسال ، روز بزرگداشت "سعدی" است و سروده ی ناچیز من که در ذیل می آید غزلی است پیشکش به خداوند غزل:(( سعدی ))



ای پادشاهِ ملک ِسخن تا هماره ها !
از قرن ها گذشته به اوجِ هزاره ها !

منشورِ بی بدیلِ کلام ِتو درنوشت …
هرقصّه ای که بود به طومارپاره ها!

کاری به کارگاهِ سخن کرده ای، شگرف
دیگر چه برمی آید ازاین هیچ کاره ها ؟!!

تو چون گلی، شکفته و چون چشمه ای ، روان
آخر چه نسبتت به چنین خار و خاره ها ؟!!

"تلقینِ درس ِ اهلِ نظر یک اشارت است"
تو عینِ معنی ای و رها از اشاره ها !

صدبار "شهسوارِسخن" بود نیّتم
دیدم به نام ِتوست همه استخاره ها!

ای رام ِتازیانه یِ طبعت سمندِشعر !
پیشت پیاده اند سراسر سواره ها

تکبیر می زنند به نام ِبزرگ ِتو …
در شهرهایِ شعر بر اوجِ مناره ها !

ما بندگانِ خاکیِ خود را ؛ سخن-خدای! …
برکش بر آسمانِ ادب چون ستاره ها!



🔴مسعودکلانتری



🟣کانال شعرها و نوشته های "مسعودکلانتری":
https://hottg.com/masoodkalantari
🟡🔴 سروده ی جدید 🔴🟡
رباعی"۱۸۹"


ماییم که ازجنگ و جنون
بیزاریم
زین قوم ِتَبَهکارِ زبون
بیزاریم

دیریست که سیریم ازاین
خون خوردن
وز ریختنِ این همه خون
بیزاریم


🔴 مسعودکلانتری
🔴 اردیبهشت ۱۴۰۳



🟣کانال شعرها و نوشته های "مسعودکلانتری":
https://hottg.com/masoodkalantari
HTML Embed Code:
2024/06/01 16:43:09
Back to Top