Channel: مکتب الف
🎨گلهای آفتابگردان ون گوک
این اثر در دوران مثبتاندیشی ونگوگ کشیده شده است،از معروفترین آثار ونسان و مهمترین نقاشیهای تاریخ هنر جهان محسوب میشود.
این تابلو زمانی که ونگوگ منتظر «پل گوگن» بود تا با همراهی او به عنوان استاد، یک گروه هنری راه بیندازد، خلق شد و قرار بود بهعنوان نماد دوستی، گوگن را تحت تأثیر قرار دهد، اما شرایط بهگونهای که ونگوگ هرگز تصور نمیکرد، پیش رفت.
«گلهای آفتابگردان» اهمیت ویژهای برای ونگوگ داشت. او هفت نسخه از این تابلو را کشید. برای او رنگ زرد به معنی شادی و خوشبختی بود. گل آفتابگردان در ادبیات هلند، نمادی از فداکاری و وفاداری است. این گل در مراحل مختلف، پژمرده شدن، چرخه زندگی و مرگ را به مخاطب یادآوری میکند.
ونگوگ در فوریه ۱۸۸۸ درست زمانی که از تنهایی شدید رنج میبرد، به «آرل» سفر کرد. او قصد داشت یک گروه از هنرمندان را در خانه زردرنگی که اجاره کرده بود، گردهم آورد. او در بهار همان سال از «پل گوگن» نقاش پستامپرسیونیست فرانسوی، برای پیوستن به این طرح دعوت کرد. که همه تلاشهای ونسان برای پیوستن به گوگن به نتیجه ماند.
#ون_گوک
#نقاشی
#گل_آفتابگردان
🔺@maktabe_alef
این اثر در دوران مثبتاندیشی ونگوگ کشیده شده است،از معروفترین آثار ونسان و مهمترین نقاشیهای تاریخ هنر جهان محسوب میشود.
این تابلو زمانی که ونگوگ منتظر «پل گوگن» بود تا با همراهی او به عنوان استاد، یک گروه هنری راه بیندازد، خلق شد و قرار بود بهعنوان نماد دوستی، گوگن را تحت تأثیر قرار دهد، اما شرایط بهگونهای که ونگوگ هرگز تصور نمیکرد، پیش رفت.
«گلهای آفتابگردان» اهمیت ویژهای برای ونگوگ داشت. او هفت نسخه از این تابلو را کشید. برای او رنگ زرد به معنی شادی و خوشبختی بود. گل آفتابگردان در ادبیات هلند، نمادی از فداکاری و وفاداری است. این گل در مراحل مختلف، پژمرده شدن، چرخه زندگی و مرگ را به مخاطب یادآوری میکند.
ونگوگ در فوریه ۱۸۸۸ درست زمانی که از تنهایی شدید رنج میبرد، به «آرل» سفر کرد. او قصد داشت یک گروه از هنرمندان را در خانه زردرنگی که اجاره کرده بود، گردهم آورد. او در بهار همان سال از «پل گوگن» نقاش پستامپرسیونیست فرانسوی، برای پیوستن به این طرح دعوت کرد. که همه تلاشهای ونسان برای پیوستن به گوگن به نتیجه ماند.
#ون_گوک
#نقاشی
#گل_آفتابگردان
🔺@maktabe_alef
...
🌱وداع با پیرمرد و دریاهایش
خیلی از آدمها میمیرند بیآنکه در زندگی کار چشمگیری کرده باشند. بیآنکه حتی کسی از آنها انتظار کار مهمی داشته باشد.
بعضی ادمها ناتمام میمیرند. کار بزرگ کردهاند اما کارهای نکرده هم زیاد دارند. خبر رفتنشان را که میشنوی افسوس میخوری. کاش میماندند و کار ماندگارشان را هم میکردند.
اما بعضیها، که تعدادشان هم زیاد نیست کار را به بهترین شکل تمام میکنند. مثل پیرمرد که آخرین کارش را هم تمام کرد، میز کارش را مرتب چید. یک فنجان قهوهی هلدار عربی دم گذاشت، پردهی توری نقرهدوزی شده را کنار زد تا آفتاب کمی در اتاقش بیاساید، پنجره را باز کرد، مُشتی نانخشک خرد کرد برای پرندههای آوازخوان بهاری، شمعدانیها و حسنیوسفها را آب داد و برگهایشان را نوازش کرد، آنوقت طوری نشست روی مبل تکنفرهی راحتی که آفتاب لطیف اردیبهشت بتابد روی پاهایش، فنجان قهوهش را برداشت، عطر هل و قهوه را جرعهجرعه سر کشید، به صدای پرندههای پشت پنجره گوش سپرد و خیره شد به شمعدانیها، قهوهاش که تمام شد چشمهایشان را آرام بست و فکر کرد؛ دیگر برایش فرقی نمیکند در کدام دنیا چشم باز کند.
عالیجناب نجف دریابندری آنقدر سنگ تمام گذاشت تا تمام شد.
آری؛ چنین کنند بزرگان
عالیجناب دریابندری رفت اما همیشه در خانهی همهی ما هست. از آنتیگونه، در انتظار گودو، خانهی برنارد آلبا تا وداع با اسلحه، پیرمرد و دریا، یک گل سرخ برای امیلی تا پیامبر دیوانه، معنی هنر و خیلیهای دیگر.
برایش دلتنگ خواهیم شد.
.
.
علیرضا آلیمین
#نجف_دریابندری
🔺@maktabe_alef
🌱وداع با پیرمرد و دریاهایش
خیلی از آدمها میمیرند بیآنکه در زندگی کار چشمگیری کرده باشند. بیآنکه حتی کسی از آنها انتظار کار مهمی داشته باشد.
بعضی ادمها ناتمام میمیرند. کار بزرگ کردهاند اما کارهای نکرده هم زیاد دارند. خبر رفتنشان را که میشنوی افسوس میخوری. کاش میماندند و کار ماندگارشان را هم میکردند.
اما بعضیها، که تعدادشان هم زیاد نیست کار را به بهترین شکل تمام میکنند. مثل پیرمرد که آخرین کارش را هم تمام کرد، میز کارش را مرتب چید. یک فنجان قهوهی هلدار عربی دم گذاشت، پردهی توری نقرهدوزی شده را کنار زد تا آفتاب کمی در اتاقش بیاساید، پنجره را باز کرد، مُشتی نانخشک خرد کرد برای پرندههای آوازخوان بهاری، شمعدانیها و حسنیوسفها را آب داد و برگهایشان را نوازش کرد، آنوقت طوری نشست روی مبل تکنفرهی راحتی که آفتاب لطیف اردیبهشت بتابد روی پاهایش، فنجان قهوهش را برداشت، عطر هل و قهوه را جرعهجرعه سر کشید، به صدای پرندههای پشت پنجره گوش سپرد و خیره شد به شمعدانیها، قهوهاش که تمام شد چشمهایشان را آرام بست و فکر کرد؛ دیگر برایش فرقی نمیکند در کدام دنیا چشم باز کند.
عالیجناب نجف دریابندری آنقدر سنگ تمام گذاشت تا تمام شد.
آری؛ چنین کنند بزرگان
عالیجناب دریابندری رفت اما همیشه در خانهی همهی ما هست. از آنتیگونه، در انتظار گودو، خانهی برنارد آلبا تا وداع با اسلحه، پیرمرد و دریا، یک گل سرخ برای امیلی تا پیامبر دیوانه، معنی هنر و خیلیهای دیگر.
برایش دلتنگ خواهیم شد.
.
.
علیرضا آلیمین
#نجف_دریابندری
🔺@maktabe_alef
....
🌹آقای غزل در خیابان حافظ
پانزدهم اردیبهشت سالمرگ حسین منزوی است. او از بزرگان شعر در زمانهی ماست و اگر آنقدر زود نمیرفت بیشک تحولات عمیقی را در غزلسرایی بنیاد میگذاشت. چنان که حالا او را از بزرگان غزل نئوکلاسیک میدانند. شیرینی غزل منزوی طعم اشعار حافظ را به خاطر میآورد.
جز همين دربدر دشت و صحاری بودن
ما به جايی نرسيديم ز جاری بودن
.
چالشت چيست؟ كه تقدير تو هم، زين دو يکی است:
از كبوتر شدن و باز شكاری بودن
.
چه نشانی است به جز داغ خيانت به جبين؟
اين يهودا صفتان را ، ز حواری بودن
.
دوست خواهی است، به تعبير تو يا خودخواهی؟
در قفس، عاشق آواز قناری بودن
.
مرهمی زندگی ام، زخمی اگر، مرگم باش
كه به هر كار خوشا، يكسره كاری بودن
.
گر خزان اينهمه رنگين و اگر مرگ اين است
دل كند گل به تمامی، ز بهاری بودن
.
عشق را ديده و نشناخت ترنج از دستش
آنكه میخواست ز هر وسوسه عاری بودن
.
باز ((بودن و نبودن؟)) اگر این است سؤال
همچنان ((بودن)) اگر با توام آری ((بودن!))
.
دل من دشت پر از آهوكان شد، تا چند،
تو و در قلعهء يك ياد، حصاری بودن؟
.
آتش عشقی از امروز بتابان ، تا كی
زير خاكستر پيراری و پاری بودن؟
.
.
#حسین_منزوی #شعر_فارسی #شعر #ادبیات #ادبیات_فارسی #یاد #مرگ #عشق #غزل #داستانویسی #شاعر #مکتب_الف
🔺@maktabe_alef
🌹آقای غزل در خیابان حافظ
پانزدهم اردیبهشت سالمرگ حسین منزوی است. او از بزرگان شعر در زمانهی ماست و اگر آنقدر زود نمیرفت بیشک تحولات عمیقی را در غزلسرایی بنیاد میگذاشت. چنان که حالا او را از بزرگان غزل نئوکلاسیک میدانند. شیرینی غزل منزوی طعم اشعار حافظ را به خاطر میآورد.
جز همين دربدر دشت و صحاری بودن
ما به جايی نرسيديم ز جاری بودن
.
چالشت چيست؟ كه تقدير تو هم، زين دو يکی است:
از كبوتر شدن و باز شكاری بودن
.
چه نشانی است به جز داغ خيانت به جبين؟
اين يهودا صفتان را ، ز حواری بودن
.
دوست خواهی است، به تعبير تو يا خودخواهی؟
در قفس، عاشق آواز قناری بودن
.
مرهمی زندگی ام، زخمی اگر، مرگم باش
كه به هر كار خوشا، يكسره كاری بودن
.
گر خزان اينهمه رنگين و اگر مرگ اين است
دل كند گل به تمامی، ز بهاری بودن
.
عشق را ديده و نشناخت ترنج از دستش
آنكه میخواست ز هر وسوسه عاری بودن
.
باز ((بودن و نبودن؟)) اگر این است سؤال
همچنان ((بودن)) اگر با توام آری ((بودن!))
.
دل من دشت پر از آهوكان شد، تا چند،
تو و در قلعهء يك ياد، حصاری بودن؟
.
آتش عشقی از امروز بتابان ، تا كی
زير خاكستر پيراری و پاری بودن؟
.
.
#حسین_منزوی #شعر_فارسی #شعر #ادبیات #ادبیات_فارسی #یاد #مرگ #عشق #غزل #داستانویسی #شاعر #مکتب_الف
🔺@maktabe_alef
Gloomy Sunday
Diamanda Galas
Last of all Sunday
یکشنبه ی غمگین
یکشنبه ای غمگین بود، من منتظر ماندم و ماندم
با گل هایی در دستم برای رویایی که ساخته بودم
منتظر ماندم تا زمانی که رویاهایم مانند قلبم شکستند
گل ها همه مردند و حرف ها نگفته ماندند
غمی که حس کردم فراتر از همه تسلیتها بود
ضربان قلبم مثل ناقوس کلیسا می زدند
غمگین ترینِ یکشنبه ها
سپس یکشنبه ای آمد که تو برای یافتن من آمدی
آنها مرا در کلیسا دفن کردند و من تو را پشت سرم جا گذاشتم
حال چشمانم نمی توانستند ببینند آن کسی را که همیشه آرزو داشتم دوستم بدارد
حال زمین و گل ها برای همیشه بالای سرم هستند
ناقوس برایم به صدا در آمد و باد زمزمه کرد: هرگز!
اما تویی که عاشقت بودم و همیشه ستایشت خواهم کرد
آخرینِ همه یکشنبه ها
🔺@maktabe_alef
یکشنبه ی غمگین
یکشنبه ای غمگین بود، من منتظر ماندم و ماندم
با گل هایی در دستم برای رویایی که ساخته بودم
منتظر ماندم تا زمانی که رویاهایم مانند قلبم شکستند
گل ها همه مردند و حرف ها نگفته ماندند
غمی که حس کردم فراتر از همه تسلیتها بود
ضربان قلبم مثل ناقوس کلیسا می زدند
غمگین ترینِ یکشنبه ها
سپس یکشنبه ای آمد که تو برای یافتن من آمدی
آنها مرا در کلیسا دفن کردند و من تو را پشت سرم جا گذاشتم
حال چشمانم نمی توانستند ببینند آن کسی را که همیشه آرزو داشتم دوستم بدارد
حال زمین و گل ها برای همیشه بالای سرم هستند
ناقوس برایم به صدا در آمد و باد زمزمه کرد: هرگز!
اما تویی که عاشقت بودم و همیشه ستایشت خواهم کرد
آخرینِ همه یکشنبه ها
🔺@maktabe_alef
مکتب الف
Diamanda Galas – Gloomy Sunday
یکشنبه غمانگیز نام آهنگی است که توسط آهنگساز مجارستانی «رزو سرس» در سال ۱۹۳۳ برای یک شعر مجاری که توسط لازلو خاور سروده شدهاست، ساخته شد. یأس مالیخولیایی که آهنگ القا می کرد باعث شد مدتها طول بکشد تا ناشری، انتشار این آهنگ را قبول کند. با این حال در آخر، سال 1935 بود که اولین نسخه اورجینال این آهنگ با صدای «پال کالمر» در مجارستان ضبط شد و چیزی نگذشت که نام این آهنگ با تعداد زیادی خودکشی پیوند خورد.
اولین بار ماموران پلیس بوداپست فوریه 1936 هنگام تحقیق روی پرونده خودکشی کفاشی به نام جوزف کِلر به قدرت این آهنگ پی بردند. آنها متوجه شدند که متوفی به جای وصیتنامه یا متنی که دلیل خودکشی اش را توضیح دهد، کاغذی با چند بیت شعر از یکشنبه غم انگیز به جا گذاشته. آنها گمان کردند که این ترانه برای جوزف کلر، خاطرهای شخصی را تداعی می کرده است.
اما پس از مرگ جوزف کلر، موارد مشابه دیگری در مجارستان اتفاق افتاد که در تمام آنها رد پای یکشنبه غمگین وجود داشت. بعضی از درگذشتگان، شعر این ترانه را به جای وصیتنامه از خود باقی گذارده و بعضی ها نیز پیش از مرگ به تأثیر این آهنگ بر تصمیمشان به خودکشی اشاره کرده بودند.
با مشهور شدن آهنگ در اروپا و امریکا، خودکشی های مرتبط با آن نیز به خارج از مرزهای مجارستان سرایت کرد. در شهرهای مختلف اروپا کسانی پیش از اقدام به خودکشی، وصیت کردند که در مجلس خاکسپاریشان یکشنبه غم انگیز نواخته شود.
شعر یکشنبه غم انگیز به انگلیسی ترجمه شد و چند نفر آن را اجرا کردند. مشهورترین و نخستین نسخه به زبان انگلیسی با صدای «بیلی هالیدی» خوانده شده است. او از آهنگسازش خواسته بود تا ترانه را به گونه ای تغییر دهد که شنوندگان آمریکایی به اندازه اروپاییها افسرده نشوند!!
چند دهه بعد، هنگامی که «دیاماندا گالاس» خواست تا روایتی وفادار به اصل را به زبان انگلیسی روی صحنه اجرا کند، ماجرای تغییر دادن آهنگ را برای شنوندگانش تعریف کرده و متلکی هم نثار موسیقی عامه پسند کرده بود: "نخواستند شما را غمگین کنند. فکر میکنم موسقی پاپ با همین تصمیم به دنیا آمد!"
رزو سرس (RezsőSeress) اندکی پس از تولد ۶۹ سالگی از پنجره آپارتمانش در بوداپست پایین پرید. فردای مرگ سرس، روزنامه نیویورک تایمز نوشت: روز گذشته رزو سرس سازنده آهنگ مشهور «یکشنبه غمگین» به زندگی خود خاتمه داد. دیروز یکشنبه بود!
کشور هایی مثل آمریکا و مجارستان این آهنگ رو ممنوع کرده اند. این آهنگ اکنون در لیست آهنگ های بن شده توسط BBC قرار دارد.
#موسیقی
#موسیقی_جهان
#هنر
#BBC
#نیویورک_تایمز
🔺@maktabe_alef
اولین بار ماموران پلیس بوداپست فوریه 1936 هنگام تحقیق روی پرونده خودکشی کفاشی به نام جوزف کِلر به قدرت این آهنگ پی بردند. آنها متوجه شدند که متوفی به جای وصیتنامه یا متنی که دلیل خودکشی اش را توضیح دهد، کاغذی با چند بیت شعر از یکشنبه غم انگیز به جا گذاشته. آنها گمان کردند که این ترانه برای جوزف کلر، خاطرهای شخصی را تداعی می کرده است.
اما پس از مرگ جوزف کلر، موارد مشابه دیگری در مجارستان اتفاق افتاد که در تمام آنها رد پای یکشنبه غمگین وجود داشت. بعضی از درگذشتگان، شعر این ترانه را به جای وصیتنامه از خود باقی گذارده و بعضی ها نیز پیش از مرگ به تأثیر این آهنگ بر تصمیمشان به خودکشی اشاره کرده بودند.
با مشهور شدن آهنگ در اروپا و امریکا، خودکشی های مرتبط با آن نیز به خارج از مرزهای مجارستان سرایت کرد. در شهرهای مختلف اروپا کسانی پیش از اقدام به خودکشی، وصیت کردند که در مجلس خاکسپاریشان یکشنبه غم انگیز نواخته شود.
شعر یکشنبه غم انگیز به انگلیسی ترجمه شد و چند نفر آن را اجرا کردند. مشهورترین و نخستین نسخه به زبان انگلیسی با صدای «بیلی هالیدی» خوانده شده است. او از آهنگسازش خواسته بود تا ترانه را به گونه ای تغییر دهد که شنوندگان آمریکایی به اندازه اروپاییها افسرده نشوند!!
چند دهه بعد، هنگامی که «دیاماندا گالاس» خواست تا روایتی وفادار به اصل را به زبان انگلیسی روی صحنه اجرا کند، ماجرای تغییر دادن آهنگ را برای شنوندگانش تعریف کرده و متلکی هم نثار موسیقی عامه پسند کرده بود: "نخواستند شما را غمگین کنند. فکر میکنم موسقی پاپ با همین تصمیم به دنیا آمد!"
رزو سرس (RezsőSeress) اندکی پس از تولد ۶۹ سالگی از پنجره آپارتمانش در بوداپست پایین پرید. فردای مرگ سرس، روزنامه نیویورک تایمز نوشت: روز گذشته رزو سرس سازنده آهنگ مشهور «یکشنبه غمگین» به زندگی خود خاتمه داد. دیروز یکشنبه بود!
کشور هایی مثل آمریکا و مجارستان این آهنگ رو ممنوع کرده اند. این آهنگ اکنون در لیست آهنگ های بن شده توسط BBC قرار دارد.
#موسیقی
#موسیقی_جهان
#هنر
#BBC
#نیویورک_تایمز
🔺@maktabe_alef
.
💬پاموک و گابریل مارکز
.
فرید اورخان پاموک نویسنده، فیلمنامهنویس و رماننویس متولد هفت ژوئن 1952 میلادی است. اورهان پاموک نخستین نویسنده ترک زبان است که موفق به دریافت جایزهی نوبل ادبیات شده است. او این جایزه را در سال 2006 دریافت کرد و بعد از دریافت این جایزه بود که به شهرت جهانی دست یافت.
شهرت پاموک در ایران بیشتر به سبب قلم روان و دلنشینش در آثار ماندگارش است. این نویسنده همچنین در طول زندگیش دو بار به ایران سفر کرده است و در کتابهایش از عناصر فرهنگی ایرانی مانند اشعار عطار و شاهنامه استفاده کرده است.
شاید هیچ نویسندهی دیگری به اندازهی اورهان پاموک در نثر خود لطافت و سادگی نداشته باشد. اورهان پاموک این توانایی را دارد که با نثر ساده اما پرقدرت شخصیتهایش را شرح دهد.
او قصهگوی خوبی است و در کتابهایش داستان را به شکلی روایت میکند که علاوه بر اینکه داستان به شدت ملموس و آشناست، در لحظه بسیار نامتعارف و متفاوت است.
سایت معتبر گودریدز در طی مقالهای نثر اورهان پاموک را مشابه به نثر گابریل گارسیا مارکز دانسته است.
#اورهان_پاموک
#گابریل_گارسیا_مارکز
#ادبیات_جهان
#ادبیات
🔺@maktabe_alef
💬پاموک و گابریل مارکز
.
فرید اورخان پاموک نویسنده، فیلمنامهنویس و رماننویس متولد هفت ژوئن 1952 میلادی است. اورهان پاموک نخستین نویسنده ترک زبان است که موفق به دریافت جایزهی نوبل ادبیات شده است. او این جایزه را در سال 2006 دریافت کرد و بعد از دریافت این جایزه بود که به شهرت جهانی دست یافت.
شهرت پاموک در ایران بیشتر به سبب قلم روان و دلنشینش در آثار ماندگارش است. این نویسنده همچنین در طول زندگیش دو بار به ایران سفر کرده است و در کتابهایش از عناصر فرهنگی ایرانی مانند اشعار عطار و شاهنامه استفاده کرده است.
شاید هیچ نویسندهی دیگری به اندازهی اورهان پاموک در نثر خود لطافت و سادگی نداشته باشد. اورهان پاموک این توانایی را دارد که با نثر ساده اما پرقدرت شخصیتهایش را شرح دهد.
او قصهگوی خوبی است و در کتابهایش داستان را به شکلی روایت میکند که علاوه بر اینکه داستان به شدت ملموس و آشناست، در لحظه بسیار نامتعارف و متفاوت است.
سایت معتبر گودریدز در طی مقالهای نثر اورهان پاموک را مشابه به نثر گابریل گارسیا مارکز دانسته است.
#اورهان_پاموک
#گابریل_گارسیا_مارکز
#ادبیات_جهان
#ادبیات
🔺@maktabe_alef
📖هنر ظریف بیخیالی
.
.
ما از اینکه احساس بدی داریم، حس بدی پیدا میکنیم. از احساس عذاب وجدان، عذاب وجدان می گیریم. از عصبانی شدن،عصبی می شویم. از نگران شدن، نگران میشویم. یعنی من چه مشکلی دارم؟
برای همین است که اهمیت ندادن، کلیدی است و این راه حل دنیا را نجات خواهد داد.
این کار، از طریق پذیرش این واقعیت انجام میگیرد که، دنیا کاملاً به هم ریخته است و البته اشکالی ندارد چون همیشه همین گونه بوده است و همیشه هم همین طور خواهد بود.
با اهمیت ندادن به داشتن احساس بد، از چرخه بازخورد جهنمی خارج می شوید.
خودتان می گویید: «حال من خیلی خراب است اما چه اهمیتی دارد؟» و آن وقت است که انگار فرشته ها روی شما گرد بی اهمیتی پاشیده باشند، دیگر برای داشتن حس بد از خودتان متنفر نمی شوید.
.
📷@siamak_omidi
.
.
#هنر_ظریف_بیخیالی
#مارک_منسون
#نشر_کلید_آموزش
#خودشناسی
#روانشناسی
#مکتب_الف
🔺@maktabe_alef
.
.
ما از اینکه احساس بدی داریم، حس بدی پیدا میکنیم. از احساس عذاب وجدان، عذاب وجدان می گیریم. از عصبانی شدن،عصبی می شویم. از نگران شدن، نگران میشویم. یعنی من چه مشکلی دارم؟
برای همین است که اهمیت ندادن، کلیدی است و این راه حل دنیا را نجات خواهد داد.
این کار، از طریق پذیرش این واقعیت انجام میگیرد که، دنیا کاملاً به هم ریخته است و البته اشکالی ندارد چون همیشه همین گونه بوده است و همیشه هم همین طور خواهد بود.
با اهمیت ندادن به داشتن احساس بد، از چرخه بازخورد جهنمی خارج می شوید.
خودتان می گویید: «حال من خیلی خراب است اما چه اهمیتی دارد؟» و آن وقت است که انگار فرشته ها روی شما گرد بی اهمیتی پاشیده باشند، دیگر برای داشتن حس بد از خودتان متنفر نمی شوید.
.
📷@siamak_omidi
.
.
#هنر_ظریف_بیخیالی
#مارک_منسون
#نشر_کلید_آموزش
#خودشناسی
#روانشناسی
#مکتب_الف
🔺@maktabe_alef
Forwarded from آل یمین
بسمالله
خدا:
تلک الایام نداولها بین الناس ولیعلم الله الذین آمنوا...
ما روزها را در میان مردم میگردانیم؛ تا خدا، افرادی را که ایمان آوردهاند، بداند.
آل عمران - ۱۴۰
من:
هرچه آن خسرو کند شیرین بود...
@alirezaaleyamin
خدا:
تلک الایام نداولها بین الناس ولیعلم الله الذین آمنوا...
ما روزها را در میان مردم میگردانیم؛ تا خدا، افرادی را که ایمان آوردهاند، بداند.
آل عمران - ۱۴۰
من:
هرچه آن خسرو کند شیرین بود...
@alirezaaleyamin
...
گروه "الف" برگزار میکند:
کارگاه مهارتهای زندگی برای کودکان با قصههای کهن ایرانی
*مهارت خودآگاهی
*مهارت همدلی
*مهارت جرأتورزی
*مهارت برقراری ارتباط مؤثر
همراه با؛
*آشپزی در طبیعت با مشارکت کودکان
*ستاره نگری و تماشای آسمان
*بازی گروهی
روانشناس و تسهیلگر کودک: مریم کاظمی
مدت برنامه: چهارشنبه عصر تا پنجشنبه عصر(۵ و ۶ مرداد)
محل اقامت: عمارت بومگردشگری خشت و فیروزه - شهر رازقان در فاصله ۱۴۰ کیلومتری تهران
گروه سنی: ۷ تا ۱۱ سال
پذیرایی: شام، صبحانه، ناهار به همراه دو میانوعده و چای آتشی
هزینه ثبت نام: برای هر کودک ۵۰۰ هزار تومان، برای یک والد ۲۵۰ هزار تومان
برای ثبت نام و اطلاعات تکمیلی به شماره ذیل در واتساپ پیام دهید.
09032752333
https://www.instagram.com/p/CgaCJnrKZYE/?igshid=MDJmNzVkMjY=
گروه "الف" برگزار میکند:
کارگاه مهارتهای زندگی برای کودکان با قصههای کهن ایرانی
*مهارت خودآگاهی
*مهارت همدلی
*مهارت جرأتورزی
*مهارت برقراری ارتباط مؤثر
همراه با؛
*آشپزی در طبیعت با مشارکت کودکان
*ستاره نگری و تماشای آسمان
*بازی گروهی
روانشناس و تسهیلگر کودک: مریم کاظمی
مدت برنامه: چهارشنبه عصر تا پنجشنبه عصر(۵ و ۶ مرداد)
محل اقامت: عمارت بومگردشگری خشت و فیروزه - شهر رازقان در فاصله ۱۴۰ کیلومتری تهران
گروه سنی: ۷ تا ۱۱ سال
پذیرایی: شام، صبحانه، ناهار به همراه دو میانوعده و چای آتشی
هزینه ثبت نام: برای هر کودک ۵۰۰ هزار تومان، برای یک والد ۲۵۰ هزار تومان
برای ثبت نام و اطلاعات تکمیلی به شماره ذیل در واتساپ پیام دهید.
09032752333
https://www.instagram.com/p/CgaCJnrKZYE/?igshid=MDJmNzVkMjY=
Bad az Zohre bashokuhe Baltazar - bookhapdf .pdf
222.5 KB
⭕️ داستان کوتاه
📝 بعدازظهر باشکوه بالتازار
✍ گابریل گارسیا مارکز
۱۰ صفحه
#داستان_کوتاه
#گابریل_گارسیا_مارکز
@maktabe_alef
📝 بعدازظهر باشکوه بالتازار
✍ گابریل گارسیا مارکز
۱۰ صفحه
#داستان_کوتاه
#گابریل_گارسیا_مارکز
@maktabe_alef
Forwarded from آل یمین
💣 چرخهی تاریخ
فکر مقاومت مسلحانه در برابر رژیم شاه، از اواخر سال ۱۳۵۲، پس از سرکوب آخرین مقاومتهای ملی و مذهبی، متلاشی شدن نیروهای اپوزیسیون و شکست نهضت ملی و از بین رفتن امکانات مبارزه از طریق قانونی،شکل گرفت؛ بهطوری که از سال ۱۳۴۳ همه گروهها و دستهجات مخالف رژیم،با افکار و ایدئولوژیهای گوناگون، به یک نتیجه.ی واحد رسیدهبودند که تنها راه مبارزه با رژیم شاه مبارزهی مسلحانه است.بنده نیز، ضمن دفاع در دادگاه نظامی،این نکته را به رئیس دادگاه خاطرنشان ساختم و گفتم: «ما آخرین کسانی هستیم که از راه قانون اساسی به مبارزه برخاستهایم و از رئیس دادگاه انتظار داریم این نکته را به بالاتریها بگوید.»۱
وقتی مهندس بازرگان جملات بالا را خطاب به رئیس دادگاه میگفت شاید نمیدانست که بیرون از زندان سه جوان به نامهای مجید شریف واقفی، سعید محسن و اصغر بدیع زادگان در حال پایه ریزی یک جنبش مسلحانه علیه حکومت شاه هستند.
جوانانی نخبهای که از مبارزهی مدنی و قانونمند به شیوهی نهضت آزادی ناامید شده بودند و بنا داشتند با مطالعه، آموزش و کادرسازی تشکیلات خودشان را راهاندازی کنند. تشکیلاتی که مدتی بعد تبدیل به یکی از بزرگترین جریانهای مبارزهی مسلحانه در ایران شد.
از سوی دیگر تعدادی از جوانان چپگرا هم به مبارزه مسلحانه روی آورده بودند و همفکران خودشان را در این مسیر توجیه و سازماندهی میکردند.
اولتیماتوم مهدی بازرگان به «بالاتریها» اثر نکرد و کار به آنجا رسید که در اواخر دههی چهل و نیمهی اول دههی پنجاه هر روز اخبار مربوط به ترور، درگیری مسلحانه، انهدام خانههای تیمی، دستگیری و اعدام چریکهای مسلح در روزنامهها منتشر میشد.
مبارزین مسلح با هر مرام و مسلکی در بهپاخاستن توده مردم و پیروزی انقلاب ۵۷ نقش کلیدی داشتند.
شاید اگر «بالاتریها» به هشدار مهدی بازرگان توجه میکردند مسیر تاریخ عوض می.شد.
۱- از کتاب «شصت سال خدمت و مقاومت» خاطرات مهندس مهدی بازرگان اثر غلامرضا نجاتی
#مهدی_بازرگان
#سازمان_مجاهدین_خلق
#چریکهای_فدایی_خلق
@alirezaaleyamin
فکر مقاومت مسلحانه در برابر رژیم شاه، از اواخر سال ۱۳۵۲، پس از سرکوب آخرین مقاومتهای ملی و مذهبی، متلاشی شدن نیروهای اپوزیسیون و شکست نهضت ملی و از بین رفتن امکانات مبارزه از طریق قانونی،شکل گرفت؛ بهطوری که از سال ۱۳۴۳ همه گروهها و دستهجات مخالف رژیم،با افکار و ایدئولوژیهای گوناگون، به یک نتیجه.ی واحد رسیدهبودند که تنها راه مبارزه با رژیم شاه مبارزهی مسلحانه است.بنده نیز، ضمن دفاع در دادگاه نظامی،این نکته را به رئیس دادگاه خاطرنشان ساختم و گفتم: «ما آخرین کسانی هستیم که از راه قانون اساسی به مبارزه برخاستهایم و از رئیس دادگاه انتظار داریم این نکته را به بالاتریها بگوید.»۱
وقتی مهندس بازرگان جملات بالا را خطاب به رئیس دادگاه میگفت شاید نمیدانست که بیرون از زندان سه جوان به نامهای مجید شریف واقفی، سعید محسن و اصغر بدیع زادگان در حال پایه ریزی یک جنبش مسلحانه علیه حکومت شاه هستند.
جوانانی نخبهای که از مبارزهی مدنی و قانونمند به شیوهی نهضت آزادی ناامید شده بودند و بنا داشتند با مطالعه، آموزش و کادرسازی تشکیلات خودشان را راهاندازی کنند. تشکیلاتی که مدتی بعد تبدیل به یکی از بزرگترین جریانهای مبارزهی مسلحانه در ایران شد.
از سوی دیگر تعدادی از جوانان چپگرا هم به مبارزه مسلحانه روی آورده بودند و همفکران خودشان را در این مسیر توجیه و سازماندهی میکردند.
اولتیماتوم مهدی بازرگان به «بالاتریها» اثر نکرد و کار به آنجا رسید که در اواخر دههی چهل و نیمهی اول دههی پنجاه هر روز اخبار مربوط به ترور، درگیری مسلحانه، انهدام خانههای تیمی، دستگیری و اعدام چریکهای مسلح در روزنامهها منتشر میشد.
مبارزین مسلح با هر مرام و مسلکی در بهپاخاستن توده مردم و پیروزی انقلاب ۵۷ نقش کلیدی داشتند.
شاید اگر «بالاتریها» به هشدار مهدی بازرگان توجه میکردند مسیر تاریخ عوض می.شد.
هرچند هنوز هم دیر نشده است!
۱- از کتاب «شصت سال خدمت و مقاومت» خاطرات مهندس مهدی بازرگان اثر غلامرضا نجاتی
#مهدی_بازرگان
#سازمان_مجاهدین_خلق
#چریکهای_فدایی_خلق
@alirezaaleyamin
Forwarded from آل یمین
یالطیف
دوستان عزیزم سلام
طی یک سال گذشته هر چند وقت یکبار با چند نفر از دوستان در یک آشپزخانه کوچک حوالی میدان خراسان جمع میشویم، غذا میپزیم و شب میبریم در محلات جنوب شهر و بین کارتنخوابها توزیع میکنیم.
حالا دیگر این مردمان کوچهگرد ما را میشناسد و این گرمترین آشناییست که نصیبم شده.
بنا داریم تا شب عید سه نوبت دیگر غذا را بهانه کنیم و میانشان برویم شاید دلجویی کمی باشد از رنجی که میبرند.
مهمترین وعدهی پیش رو، بستهی غذای شب عید است. ۱۲۰۰ بسته شامل موارد زیر:
۱. یک پرس سبزی پلو با ماهی
۲. ۸۰ گرم آجیل شور
۳. ۱۵ گرم شکلات و آبنبات و تافی
۴. ۱ عدد نوشابه ۳۳۰ سیسی
۵. ۱ قطعه میوه یا ۱۵۰ گرم سمنو
با توجه به تورم شب عید میخواهیم بیستم دیماه خریدهای این پخت را انجام دهیم. هزینهی هر بسته حدود ۵۰ هزارتومان است.
تا امروز به لطف دوستان برای تأمین مخارج پخت غذا مشکلی نداشتهایم، اما حالا کفگیرمان به ته دیگ خورده است.
لطفا؛
۱. خودتان به قدر وسع کمک کنید.
۲. به دوستان و آشنایان و اهالی فامیل و خانواده خبر دهید که کمک کنند.
(چه بهتر اگر کمکهایتان مضربی از عدد ۵۰ هزارتومان باشد.)
احتمالا به حضور فیزیکی در روز پخت و شب توزیع هم نیازمندیم. برای این هم اگر میتوانید از زیر خانهتکانی شب عید دربروید، اعلام آمادگی کنید.
اغلب غذا را در این محلههای شهر پخش میکنیم:
۱. ترمینال خاوران، پارک مسگرآباد، پارک بیسیم، دروازه غار، باغ آذری، اطراف ایستگاه راهآهن و ...
۲. سلطان آباد، مرتضی گرد، مسگرآباد (مسعودیه)
شماره کارت:
5041721045777142
به نام علیرضا آل یمین
لطفاً پس از واریز همینجا و در خصوصی برایم فیش واریز را ارسال فرمایید.
گزارش کار برایتان ارسال خواهد شد.
امید آنکه در آخرین روزهای زمستان حتی برای لحظهای حس عید بودن را به این مردمانِ مهربانِ اندوهگین هدیه کنیم تا بهار از راه برسد.
@alirezaaleyamin
یا حکیم
سلام به دوستان عزیز
قصد دارم یک گروه تلگرامی برای کتابخوانی با محوریت ادبیات راه بندازم .
شیوه کار ِ گروه به این ترتیب خواهد بود که یک موضوع انتخاب میشه و کتابهایی که دربارهی اون موضوع نوشته شده معرفی میکنیم. اعضا گروه هر کدام یک کتاب رو انتخاب و شروع به خواندن میکنند، گزیدههایی از کتاب رو در همون گروه به اشتراک میگذارن تا دوستان دیگر هم در جریان حال و هوای کتاب قرار بگیرند. در نهایت به صورت مجازی یا حضوری جلسهای تشکیل میشه و هر یک از اعضا درباره کتابی که خوانده مفصل حرف میزنه.
برای شروع موضوع «تجربهی زندگی در بلوک شرق» رو پیشنهاد میکنم.
در این باره کتابهای زیادی نوشته شده اما دستههای از کتابها مد نظر ماست که از جنبهی ادبی هم قابل بحث باشه. اعم از داستان، جستار، مستندنگاری و از این قبیل.
صرفا دوستانی در گروه خواهند ماند که فعال باشند.
سلام به دوستان عزیز
قصد دارم یک گروه تلگرامی برای کتابخوانی با محوریت ادبیات راه بندازم .
شیوه کار ِ گروه به این ترتیب خواهد بود که یک موضوع انتخاب میشه و کتابهایی که دربارهی اون موضوع نوشته شده معرفی میکنیم. اعضا گروه هر کدام یک کتاب رو انتخاب و شروع به خواندن میکنند، گزیدههایی از کتاب رو در همون گروه به اشتراک میگذارن تا دوستان دیگر هم در جریان حال و هوای کتاب قرار بگیرند. در نهایت به صورت مجازی یا حضوری جلسهای تشکیل میشه و هر یک از اعضا درباره کتابی که خوانده مفصل حرف میزنه.
برای شروع موضوع «تجربهی زندگی در بلوک شرق» رو پیشنهاد میکنم.
در این باره کتابهای زیادی نوشته شده اما دستههای از کتابها مد نظر ماست که از جنبهی ادبی هم قابل بحث باشه. اعم از داستان، جستار، مستندنگاری و از این قبیل.
دوستانی که مایل به حضور در این گروه هستند در خصوصی پیام بدن.
صرفا دوستانی در گروه خواهند ماند که فعال باشند.
Forwarded from آل یمین
...
📝 یکی بود یکی نبود
پیش از آنکه کووید سایهی کریهاش را بر جهان بیاندازد سهشنبهها دور هم جمع میشدیم در مکتب الف و جانمان را با ادبیات جلا میدادیم. شعر و داستان می نوشتیم و می نوشیدیم و سیراب میشدیم.
حالا که چهار سال از آن سهشنبههای شیرین میگذرد بنا داریم دوباره دورهمی سهشنبهها را با همراهی مدرسه آزاد روزنامهنگاری برپا کنیم.
در دورهمی سهشنبهها چند صفحه از یک کتاب را تورق میکنیم، داستانها و شعرهایمان را میخوانیم و دربارهشان حرف میزنیم. خودمان و دوستانمان را ترغیب و تشویق به خواندن و نوشتن میکنیم، از اهل فن؛ نویسندگان و شاعران و هنرمندان دعوت میکنیم مهمانمان شوند و پای حرف هایشان مینشینیم و چای و قهوه و عصرانه میخوریم.
مختصر آنکه سهشنبهها با هم در جهان ادبیات نفس میکشیم سیر و سیاحت میکنیم.
برای شرکت در این دورهمی شیرین به اکانت مدرسه آزاد روزنامهنگاری در اینستاگرام و تلگرام پیام دهید.
https://hottg.com/journalism_ac
منتظر دیدارتان هستم.
@alirezaaleyamin
#داستان
#ادبیات
#مکتب_الف
#مدرسه_آزاد_روزنامه_نگاری
📝 یکی بود یکی نبود
پیش از آنکه کووید سایهی کریهاش را بر جهان بیاندازد سهشنبهها دور هم جمع میشدیم در مکتب الف و جانمان را با ادبیات جلا میدادیم. شعر و داستان می نوشتیم و می نوشیدیم و سیراب میشدیم.
حالا که چهار سال از آن سهشنبههای شیرین میگذرد بنا داریم دوباره دورهمی سهشنبهها را با همراهی مدرسه آزاد روزنامهنگاری برپا کنیم.
در دورهمی سهشنبهها چند صفحه از یک کتاب را تورق میکنیم، داستانها و شعرهایمان را میخوانیم و دربارهشان حرف میزنیم. خودمان و دوستانمان را ترغیب و تشویق به خواندن و نوشتن میکنیم، از اهل فن؛ نویسندگان و شاعران و هنرمندان دعوت میکنیم مهمانمان شوند و پای حرف هایشان مینشینیم و چای و قهوه و عصرانه میخوریم.
مختصر آنکه سهشنبهها با هم در جهان ادبیات نفس میکشیم سیر و سیاحت میکنیم.
برای شرکت در این دورهمی شیرین به اکانت مدرسه آزاد روزنامهنگاری در اینستاگرام و تلگرام پیام دهید.
https://hottg.com/journalism_ac
منتظر دیدارتان هستم.
@alirezaaleyamin
#داستان
#ادبیات
#مکتب_الف
#مدرسه_آزاد_روزنامه_نگاری
...
📝 «کلمه هرگز مرا رها نکرده است»
مارگریت دوراس در یادداشتی درباره زیست نویسنده و نوشتن با نگاه ظریفش مرگ یک مگس را به تصویر میکشد. او در چند صفحه کاری میکند که مخاطب به هیچ چیز جز مرگ مگس توجه نکند. در پایان فاتحانه اعلام میکند که این قدرت ادبیات است. دوراس به خودش یک مگس را با ادبیات و نوشتن جاودانه میکند.
«لحظهای که مگس را نگاه میکردم ساعت درست سه و بیست دقیقه و چند ثانیه بود. صدای بالها قطع شد... مگس مرده بود... ملکهای سیاه و آبی.
بله همینطور است، مرگ مگس به این نحو به ادبیات راه یافت.»
در دورهمی روز سهشنبه سوم بهمن صفر دو درباره ادبیات، نوشتن، مارگریت دوراس و مرگ مگس حرف میزنیم.
همراهمان باشید.
برای هماهنگی حضور به این آدرس پیام دهید.
https://hottg.com/journalism_ac
#نوشتن_همین_و_تمام
#ادبیات
#نوشتن
#مارگریت_دوراس
#قاسم_روبین
#انتشارات_نیلوفر
#
https://www.instagram.com/p/C2Xz5YVowtb/?igsh=YTI4YzE2YTYwMA==
📝 «کلمه هرگز مرا رها نکرده است»
مارگریت دوراس در یادداشتی درباره زیست نویسنده و نوشتن با نگاه ظریفش مرگ یک مگس را به تصویر میکشد. او در چند صفحه کاری میکند که مخاطب به هیچ چیز جز مرگ مگس توجه نکند. در پایان فاتحانه اعلام میکند که این قدرت ادبیات است. دوراس به خودش یک مگس را با ادبیات و نوشتن جاودانه میکند.
«لحظهای که مگس را نگاه میکردم ساعت درست سه و بیست دقیقه و چند ثانیه بود. صدای بالها قطع شد... مگس مرده بود... ملکهای سیاه و آبی.
بله همینطور است، مرگ مگس به این نحو به ادبیات راه یافت.»
در دورهمی روز سهشنبه سوم بهمن صفر دو درباره ادبیات، نوشتن، مارگریت دوراس و مرگ مگس حرف میزنیم.
همراهمان باشید.
برای هماهنگی حضور به این آدرس پیام دهید.
https://hottg.com/journalism_ac
#نوشتن_همین_و_تمام
#ادبیات
#نوشتن
#مارگریت_دوراس
#قاسم_روبین
#انتشارات_نیلوفر
#
https://www.instagram.com/p/C2Xz5YVowtb/?igsh=YTI4YzE2YTYwMA==
📝 آخرین جلسهی یکی بود یکی نبود
با حضور جناب آقای هادی مقدم دوست نویسنده و کارگردان سینما برگزار میشد.
https://hottg.com/maktabe_alef
با حضور جناب آقای هادی مقدم دوست نویسنده و کارگردان سینما برگزار میشد.
https://hottg.com/maktabe_alef
HTML Embed Code: