Ⓜ️ #رویا ❤️💥❤️ 🎤راغب

.


درون آیینه دیدم دو
چشم مسٺ و شهلایٺ
نمیٺرسم من از چشمٺ ،
میٺرسم ز فردایٺ.......

منم آن یوسفِ قلبٺ ،
منم شیدا و دیوانه
زلیخای منی جانا ،
منم مجنونِ لیلایٺ.......


#نیما_پارسا

مرد بودن سخته
اصلا بحث جنسیتی نیست ولی بخدا مرد بودن و نون دادن سخته.
تو بیابون های طبس کیلومترها دور از هر انسان و آبادی تو دل یه معدن باید جون بدی تا بتونی نون بدی.
مادر بزرگم همیشه اینجور وقتا میخوند..
یکی را داده ای صد ناز و نعمت
یکی را نان جو اغشته در خون…

طبس تسلیت 🖤

درود عزیزان
غروبتون بیغم

﷽
          بِسْـــمِ اللَّهِ الرَّحْمـــــَنِ الرَّحِيـــــم
               اَُلَُهــــــــے_بَُــــه_َُاَُمَُیَُــــد_َُتــــَُوُ

می‌وزی همچون نسیمی
در رواق چشم من
ای نسیم صبحگاهم
صبح زیبایت بخیر


# عباس جواهری

درود و احتـــراامـ صبحتـونـ عـالـی♥️


‌‌

تقویم من
از پاییز شروع می‌شود؛
حول‌حالنا میخوانم و
تو را آرزو میکنم :✋️

#سیدعلی_صالحی

هر صبح پلک هایت

فصل جدیدی از زندگی را ورق می زند

سطر اول همیشه این است:

خدا همیشه با ماست

پس بخوانش با لبخند 🦋✌️

بيدارم ميكند
هرروز صبح صدايت

در جستجوي تو
نگاه ميكنم
سراسيمه،    بيداري را
چقدر
  وصله ميزني،
مرا
به زندگي
بهانه ي بيدارىِ صبحهاي من

.
                 بوي بهشت مي گذرد
                    يا نسيم دوست
                    يا کاروان صبح
                  که گيتي منورست

                    گفتيم عشق را
                به صبوري دوا کنيم
               هر روز عشق بيشتر
                  و صبر کمترست

        #شیخ اجل سعدی
                        
       

پر کن از باده ی چشمت، قدح صبحِ مرا...

خود بگو
من ز ِ تو سرمست شوم،یا خورشيد...؟


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

و عشق؛
لبخندِ توست؛
از فرسنگ‏ها دورتر؛
آنگاه که نگاهت،
فاصله‏ ها را
در گوشم نجوا می‏ کرد!
و من تو را خواستم
حتی با همین
فاصله ‏های بینمان...

اونجا که مهدی یراحی میگه:

‌اونی که عاشقت بود
تنها نفس نفس زد
اونی که هرکسی رو
غیر از تو ساده پس زد

اونی که خاطراتت
هر لحظه روبروشه
دیدار اتفاقی
یک عمر آرزوشه

میشود آخر این شعر پناهم بدهی؟
من کمی گم شده ام نور به راهم بدهی؟

میشود دست به دستم بدهی در ظلمت
کمی از نور خودت قرض به ماهم بدهی؟

شاعران گیج و بد اخلاق و پراز دلهره اند
میشود عشق کمی گاه به گاهم بدهی؟

هرچه دیدم همگی زشتی و پندارِ پلید
کاش میشد گُل سرخی به نگاهم بدهی

سمت ما رنگ ندارد چه سیاه و چه سپید
رنگ قرمز تو نداری به سیاهم بدهی؟

میشود با تو از این مسلخ بیهوده گذشت
گر تو فرمانده شوی, جاه و سپاهم بدهی....