TG Telegram Group Link
Channel: کانیا دل
Back to Bottom
برگزاری نخستین نشست کانیادل در ۱۴۰۳؛

گل‌های ادب و هنر کوردی، شکفتند


ششمین نشست دور جدید انجمن فرهنگی‌ و ادبی کانیادل و نخستین همنشینی سال جدید، در بیست‌ونهمین روز فروردین‌ماه ۱۴۰۳، در دفتر کانون دانشگاهیان خراسان برگزار و مثل همیشه با استقبال شوق‌آفرین اهل ادب، فرهنگ‌دوستان و هنرمندان کورد خراسان، مواجه شد.  
در این نشست نیز، حضور نویسندگان، شعرا، هنرمندان و علاقمندان شعر و هنر کوردی، به‌شکل افتخارانگیزی به چشم آمد و سخنرانی، هنرنمایی‌ و شعرخوانی‌ اهل دل، اسباب دلگرمی بسیار شد.
به نشان اختصار، به همین اندک اکتفا و ادامه‌ی گزارش به نگاه نوازشگر شما در تماشای تصاویر گویایی که سرهلدان عزیز زحمت آن را کشیده‌است، واگذار می‌شود.
به امید خدا، نشست بعدی کانیادل، چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت‌ماه راس ساعت ۱۸ در محل همیشگی‌اش برگزار خواهد شد.
ضمن تقدیم سپاس‌ گرم و فروتنانه به عزیزانی که در این نشست، همراه و همکلام کانیادل بودند، از کانون دانشگاهیان خراسان و حمایت مدیران آگاهش و نیز از برادرم حاج محمد حسین‌پور، مجری و مدیر مخلص کانیادل، صمیمانه‌ متشکرم.
به امید دیدار
دوباره.

ارادتمند؛ علیرضا سپاهی لایین
@kaniyadil
کینگا؟

تو کو دەستخوەنگا ئەورێن ئاسمینی
ل من کە! سا چ بێ‌باران دمینی؟
کراسێ کو تژی ئوردی‌بهێشتە
ببێژ کو کینگا تێیی داوەشینی؟

چه وقت؟

تو کە خواهرخواندە ابرهای آسمانی
بر من ببار! چرا بی باران می‌مانی؟
پیراهنی را کە سرشار اردیبهشت است
بگو که چه وقت می‌آیی تا بتکانی؟


#دوکتور_سادق_فه‌رهادی
@kaniyadil
Jinek bi navê helbestê...

Jinek, navê wê sitran bû
Çiqas aram dimeşîya
Nema rêya têda diçû
Jinek baran bû, çavên wê
Jinek baran bû, li malê
Ji avis hewra sersalê...

Jinek tekbîretol'êhram
ji bo ku, ez nimêj kim ser gulîyên wê
Û qedqamet li ser lêvan
Jinek can bû
Mîna jînê
Mîna beybûngulên mêrgan
Wekî teyr û wekî bazan
Lê, dûr ji kerb û ji kîn ê
hat û derdê mi wenda kir
Gilî-gazî hilanî bir
Gulek maye şûnê, li vir

Gerê dîsa xwe peyda kim
Bi vê gulê xwe dilşa kim
Evîndar im, evîndar bim
evîndarî, xwedêxwest e;
Jinek; navê wê helbest e...


#Mecîd_Rehwerd
*

ژنەک ب ناڤێ ھەلبەستێ


ژنەک، ناڤێ وێ ستران بوو
چقاس ئارام دمەشیا
نەما رێیا تێدا دچوو
ژنەک باران بوو، چاڤێن وێ
ژنەک باران بوو، ل مالێ
ژ ئاڤس ھەورا سەرسالێ...

ژنەک تکبیرەالاحرام
ژ بۆ کو، ئەز نمێژ کم سەر گولیێن وێ
و قدقامت ل سەر لێڤان
ژنەک جان بوو
مینا ژینێ
مینا بەیبوونگولێن مێرگان
وەکی تەیر و وەکی بازان
لێ، دوور ژ کەرب و ژ کینێ
ھات و دەردێ من وەندا کر
گلی-گازی ھلانی بر
گولەک مایە شوونێ، ل ڤر

گەرێ دیسا خوە پەیدا کم
ب ڤێ گولێ خوە دلشا کم
ئەڤیندارم، ئەڤیندار بم
ئەڤینداری، خوەدێ خوەستە
ژنەک؛ ناڤێ وێ ھەلبەستە

#مەجید_رەھوەرد
@kaniyadil
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
بگفتا مبر نام من پیش دوست
به انگیزه‌ی روز ملی سعدی و حضور تاریخی‌اش در ذهن و زبان همه‌ی ما

اول اردیبشت‌ماه، براساس تقویم رسمی ایران، روزملی سعدی نام گرفته‌است. این روز را به همه‌ی پارسی‌زبانان، به اهل قلم و به‌ویژه شعرای پارسی‌سرا، شادباش می‌گویم.
سعدی، شاعر و ادیب و سخنوری کم‌نظیر است و بزرگان تاریخ ادبیات ایران، بالاتفاق معتقدند که او از جمله استوانه‌های ادب پارسی است. در بزرگی و تاثیر فرهنگی و ادبی شیخ اجل برهمه‌ی ایرانیان و همچنین بر کوردهای ساکن در چهاربخش کوردستان؛ به‌ویژه ایران، نه جای تردید است و نه مجال سخن گفتن همچو منی که دراین باب، بضاعتم اندک است.
از جمله دلایلی که می‌توانم نوشتن این سطور را با آن توجیه کنم، اشاره به این واقعیت است که؛ آثار سعدی مخصوصا بوستان و گلستان، تا همین اواخر در مدارس و مکاتب کوردستان، به عنوان کتاب درسی رسمی تدریس می‌شد و شعرای بزرگی چون ملای جزیری، محوی و هژار و... به‌شکل عمیقی متاثر از سعدی بوده‌اند.
دلیل دیگرم، ذکر یک نکته‌ در خصوص تاثیرپذیری احتمالی سعدی از زبان و واژگان کوردهای هم‌عصرخود در شیرازاست. این اتفاق بعضا در غزل‌های حافظ هم افتاده‌است و می‌دانیم که شیراز، از دیرباز محل سکونت طوایفی از کوردها ازجمله شبانکاره‌ها بوده‌است. یکی از منابع معتبر تاریخی در این باره، کتاب فارس‌نامه ابن بلخی است که بین سال‌های ۵۰۰ تا ۵۱۰ هجری قمری نوشته شده و کوردهای ساکن منطقه‌ی فارس را شامل پنج گروه اسماعیلیان، رامانیان، کرزومیان، مسعودیان و شکانیان دانسته‌است. چنان‌که در منابع دیگر هم تصریح شده‌است، سابقه‌ی حضور کوردها در شیراز به زمان اشکانیان بازمی‌گردد.
و اما؛ سعدی، در باب سوم بوستان، حکایتی دارد از این قرار:

به مجنون کسی گفت که‌ای نیک پی
چه بودت که دیگر نیایی به حی؟
مگر در سرت شور لیلی نماند
خیالت دگر گشت و میلی نماند؟
چو بشنید بیچاره بگریست زار
که ای خواجه دستم ز دامن بدار
مرا خود دلی دردمند است ریش
تو نیزم نمک بر جراحت مریش
نه دوری دلیل صبوری بود
که بسیار دوری ضروری بود
بگفت ای وفادار فرخنده خوی
پیامی که داری به لیلی بگوی
بگفتا مبر نام من پیش دوست
که حیف است نام من آنجا که اوست!

در این حکایت زیبا، محل تامل و توضیح من، واژه‌ی «مَریش» است در مصرع دوم از بیت چهارم. رجوع به فرهنگهای لغت و ازجمله دهخدا، ما را به دو معنی «ریش نکردن، یعنی صیغه‌ی نهی از فعل ریشیدن یا ریش کردن» و نیز «تیری که برآن پر نهاده باشند»، می‌رساند. این در حالی است که از ظاهر بیت، معنی دیگری از مریش مستفاد می‌شود و آن چیزی نیست جز نریختن و نپاشیدن.
نکته‌ای که مورد غفلت مرحوم دهخدا و دیگر لغت‌شناسان و مولفین فرهنگ‌های لغات قرارگرفته، این است که؛ واژه‌ی مَریش، در کوردی به‌وفور استعمال می‌شود و معنای آن ریختن و پاشیدن است. یعنی همان‌که امروزمصطلح است و می‌گویم؛ نمک به زخمم نپاش! پس، مریش یعنی نپاش و نریز. مَریش، همان واژه‌ی کوردی «مَریژ است که در لهجه‌های مختلف، هردو صورت آن به‌کار می‌رود. علاوه براین، در کوردی دو فعل رَشاندن و رَشین هم داریم که معنی پاشاندن و پاشیدن دارند.
پس، معنی و ماخذ واژه و بیت روشن است.
و عرض پایانی من این که؛ شک نیست نگریستن از زاویه‌ی تاثیر و تاثر دو زبان هم‌خانواده‌ی کوردی و فارسی، می‌تواند به فهم دقیق و دور از تعصب ادبیات کهن و کلاسیک این سرزمین، کمک شایانی بکند.


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://hottg.com/maname49
بەرخوەدان ژیان ئە

ئەم ئەو کوردن کو ل دیرۆکێ مانە
مینا شێر و پلنگێن ڤێ چیا نە
سەرێ مە خوار نەبوو ل بەر ت زلمێ
بخوازن یا نەخوازن، ئەم قە ڤا نە

✍️ محمد حسین پور

Berxwdan jîyan e

Em ew kurdin ku li dîrokê ma ne
Mîna şêr û pilingên vî çîya ne
Serê me xwar nebû li ber ti zilmê
Bixwazin ya nexwazin, em qe va ne!


✏️ Mihemed Husênpûr

مقاومت، زندگی است

ما آن کُردهای در تاریخ ماندگاریم
مانند شیر و پلنگ‌های این کوهستان‌ هستیم
سَرمان در مقابل هیچ ظلمی خم نشدە است
بخواهید یا نخواهید، ما همین‌ هستیم

@kaniyadil
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
الهی خیر ببینی، رضا فردوسی

یاد‌نو‌شتی از دیدار با
برگ درختان سبز...

نگارخانه‌ی سفید، در دانشجوی یک مشهد، از جمعه‌ی گذشته تا پنجم اردیبهشت میزبان آثار خوشنویسی و طراحی استاد رضا فردوسی، از نامداران خط و گرافیک ایران است و من امروز توفیق داشتم در خدمت برادر عزیزم محمد حسین‌پور، به دیدار این نمایشگاه‌ دل‌پذیر و کم‌نظیر برویم.
رضا فردوسی، همچون همشهری همنام و نامدارش
فردوسی توسی، از نخبگان هنر و ادبیات ماست و مهمترین وجه شباهتشان هم این که رضا شخصیتی خاص و خاص‌پسند دارد و هنرش را نیز، جز برای اعتلای عشق و آکاهی و انسان، نمی‌آفریند و به نمایش نمی‌گذارد...


ادامە در پست بعد....

#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://hottg.com/maname49
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
الهی خیر ببینی، رضا فردوسی

یاد‌نو‌شتی از دیدار با
برگ درختان سبز

نگارخانه‌ی سفید، در دانشجوی یک مشهد، از جمعه‌ی گذشته تا پنجم اردیبهشت میزبان آثار خوشنویسی و طراحی استاد رضا فردوسی، از نامداران خط و گرافیک ایران است و من امروز توفیق داشتم در خدمت برادر عزیزم محمد حسین‌پور، به دیدار این نمایشگاه‌ دل‌پذیر و کم‌نظیر برویم.
رضا فردوسی، همچون همشهری همنام و نامدارش فردوسی توسی، از نخبگان هنر و ادبیات ماست و مهمترین وجه شباهتشان هم این که رضا شخصیتی خاص و خاص‌پسند دارد و هنرش را نیز، جز برای اعتلای عشق و آکاهی و انسان، نمی‌آفریند و به نمایش نمی‌گذارد.
دیدن تابلوهای زیبای خط و تذهیب استاد فردوسی از یک سو و ملاقات و همسخنی با خودشان در کنار مهندس شریعتی عزیز که از قضا با حضورمان در نگارخانه همزمان شده‌بود، لحظاتی خوش و خاطره‌ساز برایمان به همراه داشت.
در این نمایشگاه که گزیده‌ی شعر و نثر زیبای گلستان سعدی را بە مناسبت بزرگداشت روز ملی سعدی، در قاب خط و تذهیب رضا فردوسی با نام بامسمای "برگ درختان سبز" برابر چشم می‌گذارد، استاد با گرمی لبخند و آغوش و طنین گوش‌نواز کلماتش، پذیرای جمع ما شد و ضمن گذار و دیدار تابلوها، گاهی برایمان از خطرات و خاطرات کار و زندگی گفت. و از جمله گفت که؛ مادرم (روانش شاد)، همیشه به من می‌گفت؛ «رضا، الهی که خیر ببینی و الهی که بد نبینی...»
و بعد افزود که؛ «منظور مادر، آرزوی تکراری عاقبت‌به‌خیری نبود، او دلش می‌خواست که من فقط وجوه مثبت و زیبای هستی و پدیده‌هایش را ببینم، نه بدیهایش را...» و سپس، با تواضع و تانی، این جمله را تکرار کرد که: «تمام حیات و هنرم، مصروف عمل به همین توصیه‌ی مادرانه شد که نیکو ببینم و از بدی‌ها بگذرم».
نمایشگاه‌گردی ما، پس از نیم‌ساعت به انتها رسید و البته گفت‌وگوی من و محمدآقا در خیابان دنبال شد. من گفتم: «رضا فردوسی، نماینده‌ی ذوق سالم و هنرمند آگاه و آزاده‌ی عصر ماست...» و محمدآقا، با اندوهی در صدا گفت: «مشخص است، همین که نمایشگاه آثارش در چنین جای نسبتا ناشناس و محدودی دایر می‌شود و بهره‌ای از فضاهای بزرگ دولتی و تبلیغات گسترده ندارد، خودش معرف شأن و شکوه انسانی اوست».
و بعد، هر دو تاکید کردیم: «الهی خیر ببیند رضا فردوسی و الهی که بدی‌های روزگار، نگاه خیربین استاد را بیش از این مات نکنند.».
نمایشگاه آثار استاد فردوسی، شایسته‌ی نگاه شماست و پیشنهاد می‌کنم تجربه‌ی قشنگ ما را، شما هم تکرار کنید. الهی خیر ببینید.


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://hottg.com/maname49
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
چارینه/ رباعی

پرس!

دل‌گەرم دکن خوە، ب هەساوا هرسێ
هینگا ژی، سەرێ خوە خەم دکن، ژ ترسێ
ئەڤ، مەزنترین پرسا ڤێ ئەمرێ منە کو؛
ڤا خەلکا، چما قە جارێ ناکن پرسێ؟!

Pirs

Dilgerm dikin xwe, bi hesawa hirsê
Hînga jî, serê xwe xem dikin, ji tirsê
Ev mezintirîn pirsa vê emrê min e ku;
Va xelka, çima qe carê nakin pirsê?

سوال

خویش را با محاسبات طمع، دلخوش می‌کنند
آنگاه، پیش همه سر خم می‌کنند از نگرانی
این بزرگترین سوال زندگی من است که؛
این مردم، چرا یک‌بار سوالی ندارند؟!


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://hottg.com/maname49
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
لابُد

آزمودم من نشد، این انتظاری ناشد است
تا قیامت، امتحان این خودی‌ها، بی‌خود است!

حرف ممنوع است، لیکن حرف خوش‌رقصان سواست
این نمایش، چند سالی می‌شود، اینجا مُد است

کاش برگردد سلیمان تا ببیند در سبا
زاغ‌زادی ادعا دارد که نامش هدهد است

تخم‌ زرینش تماما قسمت همسایه‌هاست
سهم ما از ثروت این مرغ‌، تنها قدقد است

می‌کنندت منع می این زاهدان، آن‌هم کجا؟
در زمینی که فقط یک شهر جُزئش، میبد است!

همچنان غمگین و خاموشیم، اما روضه را
گاه پایان است و این البته امری لابُد است

قصه‌ی تلخی است این شوخی، که در اردیبهشت
شعر من، از فرط آزادی، سراپا یک کُد است....


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://hottg.com/maname49
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
دوستان، درود.

حوالی ساعت ۱۰ دوشنبە‌شب بە وقت ایران (مشهد) به آدرس ذیل در کلاب‌هاوس، بە‌ مناسبت دوم اردیبهشت (۲۲ آوریل-نیسان) کە روز روزنامە‌نگاری کوردی است، با جمعی از روزنامە‌نگاران و اهل رسانە همسخن خواهیم شد. خوشحال می‌شویم کە همراهمان باشید.

دەمباش هەڤال‌ و هەڤزمانێن کورد.
ئیشەڤ، ل کلاب‌هاوسێ
ئەز و چەند هەڤال، ل سەر سالرۆژا رۆژنامەڤانیا کوردی، گۆت و بێژێ دکن. هوون ژی هەبن، ژ مە را شوونا شانازیێ یە.💐

ئادرس ل کلاب‌هاوس:👇

https://www.clubhouse.com/@komas.shabazi?utm_medium=ch_profile&utm_campaign=bsfpPXTPvuajI_hh0P6Y3g-1212659

https://hottg.com/maname49
وەلاتێ مە....

تو بلبلێ ناڤ چیانی
موسافرێ گشت ریانی
سا یێن دبهیزن گیانی

چاڤێ تە نا، رەشچالەکە
گیشتنا وێ خەیالەکە
سا ئاشقان زەڤالەکە

ھەز نزانم ژ کودا تێ
ئاور، شکل، ئەختەلاتێ
سەر دلێ تە ھەر بەلا تێ

وەرە ھەڤرا بفڕنی
رۆژێ سا خوە داگرنی
ل رێیا خوە بممرنی

وەلاتێ مە کوردستانە
ھەر کەس دییە ب ئەرمانە
برینێن مە، ئەو دەرمانە

وارێ مە لۆ شاییجانە
ب خەمل و رەوش و لانجانە
سا مە کورمانجان ئەو جانە

وەکی بەرفێ زڤستانی
دەمەک کێم ل من مێڤانی
چۆلەک ھشکم، تو دەرمانی

رۆژا ئیرۆ، نوورۆز، شا نی
تێ گیشتنی کو ل‌ڤرا نی
ئەمێ ھەڤرا سبەیدا نی
...

#شیرکووھ_پەھلەوانی

@kaniyadil
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
چارینه/ رباعی

سبە

دیسا سبه هات و شەهر، مایە ل خەوێ
هاوار کە، گاشە ڕا کی ڤێ جارا، کەوێ...
ئەی ئشق! تو زانی کو برین بەرفا دلە؛
ئێر بەردە هەوێ و دیسا دەرمان بکە وێ!

sibe

dîsa sibe hat û şehr maye li xewê
hawar ke gaşe rakî vê cara Kewê
ey êşq! tu zanî ku birîn berfa dil e;
êr berde hewê û dîsa derman bike, wê!

صبح

صبحی دوباره آمد و شهر درخواب است
فریاد کن، شاید این بار، کبک هم بیدار شد
ای عشق، می‌دانی زخم ما از برفی است که بر دلها باریده
هوا را آتش بزن، شاید که این زخم درمان شود!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://hottg.com/maname49
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
برس

یک بوسه، به حال این‌همه قهر، برس
یک جرعه، به جام اینهمه زهر، برس..‌.
با هر چه که برمی‌آید از دست‌ این صبح!
ای عشق، بە داد مردم شهر، برس!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://hottg.com/maname49
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
دو منظر از کوردستان زیبا و مراسم هزاردف‌زن روستای پالنگان ببینیم و به همیاران این همایش دلپذیر و کم‌نظیر، درود و دستمریزاد بگوییم.

https://hottg.com/maname49
Audio
صحبت‌های استاد علیرضا سپاهی لایین در جمع اهل قلم کورد به مناسبت ۲ اردیبهشت روز روزنامه نگاری کوردی به تاریخ ۳ / ٢ / ١٤٠٣ در کلاب‌هاوس

گۆتارێن مامۆستە ئەلیرزا سپاهی لایین ل جەمئا ئەهلێ قەلەمێ کورد ب مانەیا ۲ ئوردیبهشت سالرۆژا رۆژنامە‌ڤانیا کوردی ب وەختا ٣ / ٢ / ١٤٠٣ ل سەر کلاب‌هاوسێ

@kaniyadil
Forwarded from عکس نگار
علی کریمی، آوای بلند اصالت و میهن دوستی

🖋اسماعیل حسین پور

🔸چندی است زلالی آوای هنرمندی دل‌آگاه چون رود جاری از دل زادگاهش، در پهنۀ دل کُردهای خراسان جاری است. کُردهای خراسان با طنین صدای این هنرمند لایق و مردمی، به وجد می‌آیند. قد می‌کشند. جان می‌گیرند. لبخند می‌زنند. با او هم‌نوا می‌شوند و می‌خوانند. می‌گریند. درست مثل چشمه‌های جاری از دل "سوخسوی مرادخان". این صدای دل‌نشین که دیری است خراسان عزیز ما را جان و جلایی دیگر بخشیده است؛ آوای سحرانگیز "بخشی علی کریمی" است.

🔸علی فرزند "احیاء"و "زهرا" است. او متولد 5 امرداد 1367 خورشیدی در روستای "سوخسوی مرادخان" واقع در بخش غلامان شهرستان راز و جرگلان خراسان شمالی است. این روستای سبز و زیبا، با جویباران جاری از دلش، یکی از مأمن‌های کردهای خراسان است که ایل‌های زغفرانلو و رشوانلو در آن سکونت دارند. علی کریمی اصالتاً از روستای "سرخ‌زو" تکمران شیروان است که پدر بزرگش از تکمران به سمت جرگلان کوچیده است و در آن جا جایگیر شده اند ولی علی دلش هنوز با دشت وسیع تکمران نفس تازه می‌کند. دلش با شقایقش می‌تپد و شاید این بیت استاد اشرف زاده عزیز، زبان حال علی کریمی برای تکمران باشد که:
چنان که لاله ز باد بهار می‌لرزد
دلم به یاد تو بی‌اختیار می‌لرزد

🔸او در خانه‌ای چشم بر زندگی گشوده است که آوای "تار و ترانه" از آن بر می‌خاسته است. پدرش احیا بخشی اولین و تنها استاد علی کریمی بوده است. احیا در جوانی عاشق می‌شود و شعلۀ عشق، او را آوازه‌خوان و دوتار نواز می‌کند تا آبی بر آتش‌دل بنشاند. در هنگامی که آوازۀ آوازهای پدر ِعاشقش فراتر از روستا، در منطقه پیچیده؛ علی هم دست به دوتار می‌برده است و اگر امروز این همه شور، شِکوه، افتخار و حماسه در لحن و کلامش موج می‌زند؛ ثمرۀ آن آموزه‌های دوران کودکی است.

علی کریمی شیفتۀ ایثار سرخ"سەردار ئێوەز" است. او در هر مراسمی یادی از سردار می‌کند. با ترانۀ سردار بال می‌گشاید؛ جان می‌گیرد. با این ترانه، از میان خنکای مرخ‌های سبز و سوگوار "گلیل" و از فراز آسمان "سرانی" بر روح بلند سردار بلندآوازه ایران، سەردار ئێوەز خان جلالی درود می‌فرستد و اندوه بلند اَرمان و آرزوهای بر دل ماندۀ کُردهای خراسان را، در گوش مظلومان فیروزه زمزمه می‌کند که:
نا موراد و پر ئەرمان سەردار ئێوەز خان...
او سروده‌اش خطاب به سردار را با اندوهی بلند می‌خواند و چشمانش پر اشک می‌شود:
تو چووی مه‌رخ کولی وه‌رگه‌ریان
چیا وه دوو ته را گریان
وقتی این دل سروده را بر لب می‌آورد؛ گویی چشم در چشم سرداری دارد که خون‌ِ گرم و سرخش، هنوز در هر طلوع و غروب، آسمان فیروزه، گلیل و سرانی را به شهادت فرا می‌خواند.

🔸علی کریمی ضمن مباهات به کُهن داشته های کُردی و اصالت های دیروز، دلدادۀ زبان مادری است. او حفظ زبان را اولین و مهم‌ترین اولویت برای کُردهای خراسان می‌داند. در مراسم‌هایی که او حضور دارد؛ ضمن تشویق خانواده‌ها به تکلم و آموزش زبان مادری، به دختران و پسران کرمانج زبان کتاب هدیه می‌دهد. اگر او در بین ترانه‌هایش"خه‌وا کوور" را دوست دارد به خاطر این است که در این ترانه، بر ما خفتگان نهیب می‌زند تا از خواب سنگین قرون برخیزیم.

🔸یکی از کارهای مانا و مبارک "بخشی علی کریمی" موسیقی ویدئوی "وه‌لات" است. اثری لبریز غرور و افتخار، لبریز حماسه و ایثار و سند سرخ دلدادگی کُردهای خراسان به این سرزمین است. وه‌لات در بین کارهای مبارک علی کریمی، سرآمد است. وه‌لات طنین غربت و مظلومیت اجداد این مردم است که با سرخی خونشان، این خاک پاک را، این مرزها و مرخ‌ها را پاس داشته‌اند و بی‌هیچ نام و نشانی در دل دره‌های این غریب‌ستان، برای اعتلای نام "وه‌لات" در برابر بیگانگان ایستاده‌اند و جان داده‌اند. این روزها جای "وه‌لات" در رادیو و تلویزیون‌های محلی و ملی ما بسیار خالی است.

🔸علی کریمی، این هنرمند صادق و صمیمی، کُردباور میهن دوستی است که راهش را یافته است. او با آوای پرشکوه خود و با نگاه روشنش به فرهنگ، اصالت و هنر، محبوب دل پیران و جوانان است. با وقار و متین است. حرمت نگهدار ساز و آواز است. چشم و دل‌پاک است. بینش و منش او ستودنی است. او سرمایۀ بزرگ فرهنگی برای کُردهای خراسان است. در این روزهای ناسپاسی ها و حق ناشناسی ها، علی بخشی را عزیز می داریم.
سرو وجودش سبز و مانا باد!


@kaniyadil
وەلاتێ من...

وەلاتێ من، چ رەنگینی
تژی خەلکێ دلۆڤانی
ژ کورد و ترک و تاتێن خوە
خۆراسان، تو گولستانی

خۆراسانا منا مەقبوول!
ژ تە دوور بم نزام چەر کم
چەرە دیسا گولان بهین کم
چەرە بێ چییێن تە سەر کم؟

چیایێن تە ھەزارمەچیت
شاییجان و گولیلا مە
چییێن کوردانن و ئەز ژی
د وەختێ‌ دا، گەریلا مە

خۆراسانا منا رەنگین
تمیشە شین بمین سا مە
داییک! گەر ئەز هەبم یان نا
دمینی تو، ل بیرا مە...

#شیرکووھ_پەھلەوانی

@kaniyadil
HTML Embed Code:
2024/04/25 10:14:44
Back to Top