و وضعیت تراز کلی مبادله را چند متغیر تعیین میکنندکه آقای حجاریان از آنها نام برده است(بنیه دفاعی، مادی، و معنوی) و آشکار است طرف برنده در تراز این مبادله، آن کشور هست که قویتر است. همچنین در موقعیتی که چیزی برای مبادله وجود ندارد(مثل عربستان و قطر)بنیه دفاعی تنها تعیین کننده ماهیت رابطه است و عنصر جابجا کننده تعادل محسوب میشود.
حالا در مورد ایران ، با توجه به سابقه تاریخی آن در قرون جدید که همه میدانیم( با فرهنگ خاص تعارض گریز، تنها ، آسیبپذیر،) به دوران کنونی و بویژه تاثیرات چهار دهه حاکمیت یک حکومت ویرانگر نگاه کنیم. کشور ما آن بنیه هایی را که آقای حجاریان به آنها توجه دارد از دست داده است: بنیه مادی (اقتصادی) از بین رفته و کشور در حالتی مستهلک به ردههای پایین قدرت اقتصادی (حجم اقتصاد، نرخ رشد، درگیری با رکود تورمی و حذف شدگی از بازارها)رسیده، از نظر معنوی(انسجام درونی ملی ) وصع اسفناکی دارد ، و از جنبه دفاعی هم مانند آدمی یکپا است: ابزار تهاجمی (به قیمت تضعیف عمومی کشور)کسب کرده ، اما فاقد قدرت دفاعی (فناوری رهگیری) و متحدان متعهد خارجی است. آینده نیز نوید بهتری برایش نمیدهد. مثلا اگر کسی بتواند ۳۰۰ وسیله تخریبی به ایران شلیک کند، چند کشور هست که دیوار دفاعی برای خاک ایران تامین کنند؟
نتیجه آنکه از نظرگاه تاریخی، این کشور برای بقا فعلا چیزی در مشت ندارد، اما نیاز فراوان دارد . این هم واضح است که با صلح طلبی ماندلایی و دالاییلامایی نمیتوان کشور را در روابطی نسبتا پایدار با همسایگانی دشمنخو و جهانیانی غارتگر حفظ دائم کرد. صلح کردن وسیله میخواهد: یا زور زیاد، یا ضعف زیاد. صلح طلبی از نوعی که اصلاح طلبان بایداز آن حمایت کنند ، در منطقه ما بدون مسلح بودن امری پوچ و خلاف عقل این جهانی است. آنچه میتوان واقعبینانه و فارع از تمایلات جناحی برای اینده دوربرد ایران و استراتژی امنیت ملیاش توصیه کرد، حرکت در همان جهت صلح مسلح (ما می گوئیم فعلا متارکه مسلح) با منطقه پیرامون است و البته نه "میلیتاریسم با انگیزش روستایی!" (که حاصل شناخت سران حکومت از جهان پیرامون است). واضح است که ما وضعیت مورد مطالبه را صرفا انبار کردن موشک نمیدانیم: بلکه انتظام وضع کشور در مسیر عقلانیت ابزاری، بهبود اقتصادی (بدون حضور دزدان حکومتی ) از نوع آلمان ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۰، تجدید سرمایه اجتماعی از طریق نفی استبداد فردی و ایجاد حس مشارکت ملی (حتی اندکی شوونیستی)، و جستجوی پیوندهای اقتصادی عمیق و دوجانبه با آسیا و اروپا ( یعنی تضمینهای اقتصادی صلح و متارکه) میدانیم. البته که در دوران کنونی کار مشکلی است، اما تنها مسیر است. همه اینها تامین کننده آن بنیه اولیه ذکر شده توسط آقای حجاریان (بنیه دفاعی) هستند که ضامن بقای ما به عنوان یک ملت و کشور است.
سر جمع، برای قرار گرفتن در موقعیت متعادل و با ثبات، کشور ما به یک مانوربزرگ نیازمند است: در بعضی مواضع باید عقب بکشیم و در موارد و مواضع دیگر جلو برویم. مثلا از آمریکای جنوبی باید دل بکنیم ( مثل این است که دویست کیلومتر بروی که زبالهات را بگذاری پشت در خانه دشمنت!) و آسیای موسوم به میانه را دریابیم، نگاه فرقه گرا به روابط بویژه در خاورمیانه را بکلی دور بیندازیم، بین قدرتها مانور موازنه مثبت و منفی بدهیم،... در کنار همه اینها باید چماق را در پستو تکثیر و سنگین کنیم و حواسمان باشد سهل نگیریم، که فعلا با قواعد واقعی این جهان نمیخواند. اسمش را هرچه میخواهید بگذارید: صلح مسلح، متارکه مسلح، همزیستی مسلحانه، ترک مخاصمه،ادغام داوطلبانه در روابط بینالمللی،.... ما قبلا اسمش را استراتژی #خارپشت گذاشتهایم. این نوعی استراتزی امنیت ملی است که میلیتاریستی نیست (یعنی مثل روش حکومت فعلی ستیزهجو نیست)، اما به این که تنها تضمین متعادل بودن جایگاهش در رابطه با جهان خارج مسلح بودن حداکثری همراه با همپیوندیهای اقتصادی منطقهای است باور دارد.
🆔@jameeno
>>Click here to continue<<