Channel: محمدرضا جلائیپور🍀Jalaeipour
🔴 آیا کنشگری جمعی آنلاین برای برچیده شدن گشت ارشاد و اجبارِ حجاب تقلیلگرا و بیتاثیر است؟
✍️ محمدرضا جلائیپور
در اعتراض به فاجعهٔ مرگ مهسا امینی حدود ۶۰۰ هزار ایرانی در کمتر از سه روز با نامشان در اینستاگرام همصدا شدند: «کثافت گشت ارشاد را جمع کنید». بعضی از منتقدان گفتند که چنین همصداییهایی تقلیلگرا و بیتاثیر است. در پس پارهای از نقدها نوعی انحصارگرایی در شیوه و شکل کنش یا حد اعتراض و عدم پذیرش تکثر دیده میشود. اگر مسالهٔ فعالان واقعا تحقق عملی هدف باشد و نه کاسبی با رنج و اعتراض به تبعیض، قاعدتا باید از هر نوع و میزان همراهی طیف هر چه گستردهتری از شهروندان و نیروها با آن مطالبه و کنشهای متکثرِ همافزا استقبال کنند و توانشان را صرف تخطئهٔ کسانی که شیوه و زبان دیگری را در راستای هدف مشترک موثرتر میبینند نکنند. بسیاری از کنشهای خلاق و متنوع مدنی و خشونتپرهیز این روزها با پیشگامی زنان اثری همافزا دارند. ارزیابی سنجشگرانهتر نشان میدهد همین دو میلیون هشتگ #مهسا_امینی و همصداییها در اعتراض به گشت ارشاد هم نه بیتاثیر است و نه تقلیلگرا.
🔹 چرا بیتاثیر نیست؟
پاسخ به این پرسش بستگی به انتظار ما از سرعت و میزان تاثیر و هدف کنشگری جمعی آنلاین (آگاهیافزایی/بسیج اجتماعی/تغییر حقوقی و سیاستی/تغییر ساختاری و نهادی) دارد. اگر انتظار داشته باشیم در همهٔ موارد کنشگریهای آنلاین به تنهایی و به سرعت به تغییرات ریشهای و بنیادین گسترده بیانجامد انتظار واقعبینانهای نیست. حتی کسانی که با ابزارهای دیگر و پرهزینهتر به دنبال تغییرات ریشهای و ساختاری هستند هم در چند دههٔ گذشته به نتیجه نرسیدهاند و از آنها نیز میتوان پرسید چه دستاورد ملموسی داشتهاند. کنشگری آنلاین اگر واجد پارهای از ویژگیها و با پایهٔ وسیع باشد، نه به تنهایی، ولی به عنوان مکمل سایر کنشهای آفلاین و انواع مقاومت مدنی و رایزنی و کنشگری حقوقی و مداخلات جمعی و متشکل و نهادینه و مستمر میتواند بسیار تاثیرگذار باشد. در مواردی مثل توقف احداث پتروشیمی میانکاله و دهها هدف سهلالوصولتر در زمان کوتاهی به نتیجه رسید و در موارد صعبالوصولتری زمان و تلاش بیشتری میبرد.
در همین موضوع گشت ارشاد و اجبارِ حجاب همینکه امروز، بر خلاف دهههای پیش، اکثر شهروندان ایران طبق نظرسنجیهای معتبر مخالف اجبار حجاب و گشتهای ارشاد شدهاند، از جمله محصول آگاهیافزاییهای فعالان حقوق زنان در چند دههٔ گذشته و کنش جمعی آنلاین ایرانیان است.
همین که رئیس جمهورِ همان اصولگرایانی که تا پریروز مهسا امینی را وقیحانه «دختر هنجارشکن» میخواندند و سناریوهای مضحک فضایی برای توجیه مرگش منتشر میکردند دیروز با خانوادهٔ مهسا امینی تماس میگیرد و او را «همچون دخترش» میخواند، از جمله محصول همین اعتراض مدنی و مطالبهگری و فشار اجتماعی آنلاین است.
همینکه ستاد امر به معروف و نهی از منکر کشور که از نهادهای حامی برخورد پلیسی برای تحمیل حجاب بوده و از مردسالار و اقتدارگراترین نهادهای کشور است امروز بیانیهای میدهد که لااقل ظاهرا حامی توقف برخورد پلیسی و قضایی در حوزهٔ پوشش (عملا برچیدن گشت ارشاد؟) است و خواهان برخورد عادلانه و شفاف قضایی با عاملان مصیبت مرگ مهسا امینی میشود، محصول همین فشار افکار عمومی از طریق فضای آنلاین است.
همینکه برای اولین بار در چند دههٔ گذشته دهها حزب و تشکل سیاسی داخل کشور در بیانیههایشان صراحتا خواهان برچیدن گشتهای ارشاد و/یا توقف اجبار حجاب میشوند و رسانههای متعدد داخل کشور چنین مطالباتی را تیتر یک میکنند و ورزشکاران و هنرمندان و چهرههای سیاسی و مذهبی پرشمارتری با این مطالبه همراه میشوند، پیشنیاز ضروریِ تحقق عملی این مطالبات است و از جمله محصول همین آگاهیافزاییها و فضایی است که کنشهای جمعی آنلاین ایرانیان ساخته است.
همین که امروز، بر خلاف گذشته، حتی اکثر اصولگرایان و نهادهای سنتی مذهبی علیرغم اینکه حامی اجبار حجاب و گشت ارشادند به لاک دفاعی رفتهاند و حاضر به دفاع صریح علنی از موضعشان نیستند و حتی در مناظرههای ریاست جمهوری مجبورند موضع ریاکارانه در نقد گشت ارشاد و تبعیض جنسیتی بگیرند، از جمله محصول همین فضایی است که کنشهای آنلاین ایرانیان ساخته است.
بله، هیچیک کافی نیست و متاسفانه هنوز گشت ارشاد و حجاب اجباری برچیده نشده است، اما چنین کنشهای مدنی ارزشمندی هم در پیشگیری از پیشروی اقتدارگرایانِ تحمیلگر سبک زندگی موثر بوده است و هم در صورت همراهی با کنشهای مکمل مدنی میتواند زمان حصول نتیجه در آینده را نزدیکتر کند.
👈 ادامهٔ متن کامل
@jalaeipour
✍️ محمدرضا جلائیپور
در اعتراض به فاجعهٔ مرگ مهسا امینی حدود ۶۰۰ هزار ایرانی در کمتر از سه روز با نامشان در اینستاگرام همصدا شدند: «کثافت گشت ارشاد را جمع کنید». بعضی از منتقدان گفتند که چنین همصداییهایی تقلیلگرا و بیتاثیر است. در پس پارهای از نقدها نوعی انحصارگرایی در شیوه و شکل کنش یا حد اعتراض و عدم پذیرش تکثر دیده میشود. اگر مسالهٔ فعالان واقعا تحقق عملی هدف باشد و نه کاسبی با رنج و اعتراض به تبعیض، قاعدتا باید از هر نوع و میزان همراهی طیف هر چه گستردهتری از شهروندان و نیروها با آن مطالبه و کنشهای متکثرِ همافزا استقبال کنند و توانشان را صرف تخطئهٔ کسانی که شیوه و زبان دیگری را در راستای هدف مشترک موثرتر میبینند نکنند. بسیاری از کنشهای خلاق و متنوع مدنی و خشونتپرهیز این روزها با پیشگامی زنان اثری همافزا دارند. ارزیابی سنجشگرانهتر نشان میدهد همین دو میلیون هشتگ #مهسا_امینی و همصداییها در اعتراض به گشت ارشاد هم نه بیتاثیر است و نه تقلیلگرا.
🔹 چرا بیتاثیر نیست؟
پاسخ به این پرسش بستگی به انتظار ما از سرعت و میزان تاثیر و هدف کنشگری جمعی آنلاین (آگاهیافزایی/بسیج اجتماعی/تغییر حقوقی و سیاستی/تغییر ساختاری و نهادی) دارد. اگر انتظار داشته باشیم در همهٔ موارد کنشگریهای آنلاین به تنهایی و به سرعت به تغییرات ریشهای و بنیادین گسترده بیانجامد انتظار واقعبینانهای نیست. حتی کسانی که با ابزارهای دیگر و پرهزینهتر به دنبال تغییرات ریشهای و ساختاری هستند هم در چند دههٔ گذشته به نتیجه نرسیدهاند و از آنها نیز میتوان پرسید چه دستاورد ملموسی داشتهاند. کنشگری آنلاین اگر واجد پارهای از ویژگیها و با پایهٔ وسیع باشد، نه به تنهایی، ولی به عنوان مکمل سایر کنشهای آفلاین و انواع مقاومت مدنی و رایزنی و کنشگری حقوقی و مداخلات جمعی و متشکل و نهادینه و مستمر میتواند بسیار تاثیرگذار باشد. در مواردی مثل توقف احداث پتروشیمی میانکاله و دهها هدف سهلالوصولتر در زمان کوتاهی به نتیجه رسید و در موارد صعبالوصولتری زمان و تلاش بیشتری میبرد.
در همین موضوع گشت ارشاد و اجبارِ حجاب همینکه امروز، بر خلاف دهههای پیش، اکثر شهروندان ایران طبق نظرسنجیهای معتبر مخالف اجبار حجاب و گشتهای ارشاد شدهاند، از جمله محصول آگاهیافزاییهای فعالان حقوق زنان در چند دههٔ گذشته و کنش جمعی آنلاین ایرانیان است.
همین که رئیس جمهورِ همان اصولگرایانی که تا پریروز مهسا امینی را وقیحانه «دختر هنجارشکن» میخواندند و سناریوهای مضحک فضایی برای توجیه مرگش منتشر میکردند دیروز با خانوادهٔ مهسا امینی تماس میگیرد و او را «همچون دخترش» میخواند، از جمله محصول همین اعتراض مدنی و مطالبهگری و فشار اجتماعی آنلاین است.
همینکه ستاد امر به معروف و نهی از منکر کشور که از نهادهای حامی برخورد پلیسی برای تحمیل حجاب بوده و از مردسالار و اقتدارگراترین نهادهای کشور است امروز بیانیهای میدهد که لااقل ظاهرا حامی توقف برخورد پلیسی و قضایی در حوزهٔ پوشش (عملا برچیدن گشت ارشاد؟) است و خواهان برخورد عادلانه و شفاف قضایی با عاملان مصیبت مرگ مهسا امینی میشود، محصول همین فشار افکار عمومی از طریق فضای آنلاین است.
همینکه برای اولین بار در چند دههٔ گذشته دهها حزب و تشکل سیاسی داخل کشور در بیانیههایشان صراحتا خواهان برچیدن گشتهای ارشاد و/یا توقف اجبار حجاب میشوند و رسانههای متعدد داخل کشور چنین مطالباتی را تیتر یک میکنند و ورزشکاران و هنرمندان و چهرههای سیاسی و مذهبی پرشمارتری با این مطالبه همراه میشوند، پیشنیاز ضروریِ تحقق عملی این مطالبات است و از جمله محصول همین آگاهیافزاییها و فضایی است که کنشهای جمعی آنلاین ایرانیان ساخته است.
همین که امروز، بر خلاف گذشته، حتی اکثر اصولگرایان و نهادهای سنتی مذهبی علیرغم اینکه حامی اجبار حجاب و گشت ارشادند به لاک دفاعی رفتهاند و حاضر به دفاع صریح علنی از موضعشان نیستند و حتی در مناظرههای ریاست جمهوری مجبورند موضع ریاکارانه در نقد گشت ارشاد و تبعیض جنسیتی بگیرند، از جمله محصول همین فضایی است که کنشهای آنلاین ایرانیان ساخته است.
بله، هیچیک کافی نیست و متاسفانه هنوز گشت ارشاد و حجاب اجباری برچیده نشده است، اما چنین کنشهای مدنی ارزشمندی هم در پیشگیری از پیشروی اقتدارگرایانِ تحمیلگر سبک زندگی موثر بوده است و هم در صورت همراهی با کنشهای مکمل مدنی میتواند زمان حصول نتیجه در آینده را نزدیکتر کند.
👈 ادامهٔ متن کامل
@jalaeipour
Telegraph
آیا کنشگری جمعی آنلاین برای برچیده شدن گشت ارشاد و اجبارِ حجاب تقلیلگرا و بیتاثیر است؟
✍️ محمدرضا جلائیپور در اعتراض به فاجعهٔ مرگ مهسا امینی حدود ۶۰۰ هزار ایرانی در کمتر از سه روز با نامشان در اینستاگرام همصدا شدند: «کثافت گشت ارشاد را جمع کنید». بعضی از منتقدان گفتند که چنین همصداییهایی تقلیلگرا و بیتاثیر است. در پس پارهای از نقدها…
🔴 آیا کنشگری جمعی آنلاین برای برچیده شدن گشت ارشاد و اجبارِ حجاب تقلیلگرا و بیتاثیر است؟
قسمت ۲ از ۲
✍️ محمدرضا جلائیپور
🔹چرا تقلیلگرا نیست؟
اینکه بگوییم مطالبهٔ برچیدن گشت ارشاد و/یا اجبارِ حجاب تقلیلگرا است ایرادگیری بنیاسرائیلی و عجیبی است چون بخش بزرگی از مشارکتکنندگان در این کنش جمعی صراحتا با حجاب اجباری هم مخالفند و در حرکتهای جمعی آنلاین دیگر برای این هدف و رفع سایر تبعیضهای جنسیتی و حتی اهداف ریشهایتر سیاسی فعال بودهاند، حتی اگر شیوهٔ تغییرخواهیشان اصلاحطلبانه (خشونتپرهیز و تدریجیگرا و قانونی) بوده باشد. مثلا نگارنده به عنوان یکی از این ۶۰۰ هزار نفر، در ۱۵ سال گذشته دهها مطلب و از جمله چندین متن تفصیلی در نقد اجبار حجاب و مطالبهٔ اختیاری شدنش منتشر و در چند حرکت جمعی آنلاین برای این هدف و اعتراض به سایر تبعیضهای ساختارمند جنسیتی و سیاسی مشارکت فعال کرده است. بسیاری دیگر نیز چنیناند.
اثبات شیء (در اینجا مطالبهٔ شیء) نفی ما عدا نمیکند. روشن است کسی که مثلا با منع ورود زنان به ورزشگاه یا کودکهمسری یا توقف غربالگری فراگیر مخالفت میکند، همهٔ مطالباتش را به این مطالبات خاص تقلیل نمیدهد و همزمان میتواند مخالف اجبار حجاب و سایر تبعیضهای جنسیتی و سیاسی هم باشد. در این مورد هم مخالفت با گشت ارشاد اغلب همزمان با مخالفت با اجبار حجاب و سایر مصادیق تبعیض علیه زنان و علل نهادی و ساختاری آن است. انواع تبعیضهای ساختارمندِ جنسیتی در قوانین و نهادهای کنونیِ جمهوری اسلامی همه شایستهٔ برچیدنند اما لازمهٔ برچیده شدن هر یک تمرکز و ائتلافسازی هر چه گستردهتر برای هر کدام است.
گشت ارشاد، اجبار حجاب، اجبار پوشش خاص در مدارس و ادارات، منع ورود تماشاچیان زن به ورزشگاهها، اجزای مختلف قانون خانواده و سیاستهای جمعیتی، انواع تبعیض و نابرابری جنسیتی در بازار کار و نهادهای حکمرانی و ... همه از مصادیق تبعیض جنسیتی و مردسالاری و عناصر زنستیز نهادها و ساختارها و رویههای حاکماند، اما برای برچیدن هر کدام نیاز به مجموعهای از کنشهای متمرکز موثر است که متاسفانه بعضا تحققشان هم زمان میبرد و مداومت در کنشگری میطلبد.
از طرفی لازمهٔ اثربخشی بیشتر هر کنش جمعی، هدفگذاری هر چه دقیقتر و مرحلهبندیشده و تحققپذیر و ساختن ائتلافهای هر چه گستردهتر است. اگر ۶۰۰ هزار ایرانی با نامشان با جریانی همراه میشوند و طیف گسترده و متنوعی را همراه میکنند احتمال اثربخشی عملیشان بیشتر از حالتی است که هدفی انتخاب شود که به خاطر پرهزینه بودن همراهان کمتری مییابد و از نظر طیف گستردهتری از شهروندان در این مرحله قابل تحقق نیست.
اتفاقا در همین روزها و با استفاده از همین قابلیت افزودنی در استوریهای اینستاگرام (add yours) جریانها و فراخوانهای با اهداف رادیکالتر هم راه افتادند و توسط صفحات بسیار پرمخاطبتر هم حمایت شدند. چرا هیچکدام حتی یکصدم این پویش همراه پیدا نکردند؟ چرا فراخوان رادیکال ضد حجاب ۲۱ تیر ۱۴۰۱ که از خارج از ایران داده شده بود موفق نبود و چند روز بعد از آن جریان مدنی آنلاینی که در داخل ریشه داشت و ضد گشت ارشاد و اجبار حجاب بود و به براندازی گره نخورده بود از جمله با همراهی بخشی از محجبهها و طیف گستردهتر و متنوعتری فضاسازتر و موثرتر و میلیونی شد؟
به نظرم پاسخش این است که هنوز اکثر شهروندان ایران ترجیح میدهند و نتیجهبخشتر میبینند که در راستای اهداف دستیافتنیتر و مرحلهبندیشده از شیوههای خشونتپرهیز کمهزینهتری که سرکوب خشن و خونین نمیشود بهره بگیرند. این شهروندان متوجهند که اگر هنوز توان نیروها در حدی نشده که به شیوهٔ خشونتپرهیز پارهای از اهداف محقق شوند، به طریق اولی توانشان در این مرحله در حدی نیست که به شیوهٔ خشونتپرهیز اهداف بزرگتر از آنها را محقق کنند. و حتی اگر این اهداف بزرگتر قابل تحقق فوری باشند، پایداریشان مستلزم شرایط و زمینههایی است که دفعتا قابل حصول نیست. درسگیری از سرنوشت انقلاب ۵۷ و بهار عربی بخش بزرگی از این جامعه را نسبت به پایداری و مطلوبیت تغییرات دفعی و جهشی در جامعهٔ متکثر و چندپارهٔ ایران دچار تردید کرده است. این تردید تحقیرکردنی و ناسنجیده و لزوما برآمده از محافظهکاری نیست و از قضا برآمده از خردی ژرفنگر و توجه به اقتضائات و زمینههای تحقق عملی و پایدارِ دستاوردها در جهت خیر همگانی است.
از تکثر و همافزاییِ انواع شیوههای کنش جمعی و مدنی و هر نوع و میزان کمک نیروهای متنوع برای تحقق هر بخش از اهداف مشترکِ تحققپذیر باید استقبال کرد. نشانهٔ مقاومت و زنده بودن جامعه است و تاثیرگذار، ولو تاثیر آن دفعتا مرئی نشود.
👈 متن کامل
@jalaeipour
قسمت ۲ از ۲
✍️ محمدرضا جلائیپور
🔹چرا تقلیلگرا نیست؟
اینکه بگوییم مطالبهٔ برچیدن گشت ارشاد و/یا اجبارِ حجاب تقلیلگرا است ایرادگیری بنیاسرائیلی و عجیبی است چون بخش بزرگی از مشارکتکنندگان در این کنش جمعی صراحتا با حجاب اجباری هم مخالفند و در حرکتهای جمعی آنلاین دیگر برای این هدف و رفع سایر تبعیضهای جنسیتی و حتی اهداف ریشهایتر سیاسی فعال بودهاند، حتی اگر شیوهٔ تغییرخواهیشان اصلاحطلبانه (خشونتپرهیز و تدریجیگرا و قانونی) بوده باشد. مثلا نگارنده به عنوان یکی از این ۶۰۰ هزار نفر، در ۱۵ سال گذشته دهها مطلب و از جمله چندین متن تفصیلی در نقد اجبار حجاب و مطالبهٔ اختیاری شدنش منتشر و در چند حرکت جمعی آنلاین برای این هدف و اعتراض به سایر تبعیضهای ساختارمند جنسیتی و سیاسی مشارکت فعال کرده است. بسیاری دیگر نیز چنیناند.
اثبات شیء (در اینجا مطالبهٔ شیء) نفی ما عدا نمیکند. روشن است کسی که مثلا با منع ورود زنان به ورزشگاه یا کودکهمسری یا توقف غربالگری فراگیر مخالفت میکند، همهٔ مطالباتش را به این مطالبات خاص تقلیل نمیدهد و همزمان میتواند مخالف اجبار حجاب و سایر تبعیضهای جنسیتی و سیاسی هم باشد. در این مورد هم مخالفت با گشت ارشاد اغلب همزمان با مخالفت با اجبار حجاب و سایر مصادیق تبعیض علیه زنان و علل نهادی و ساختاری آن است. انواع تبعیضهای ساختارمندِ جنسیتی در قوانین و نهادهای کنونیِ جمهوری اسلامی همه شایستهٔ برچیدنند اما لازمهٔ برچیده شدن هر یک تمرکز و ائتلافسازی هر چه گستردهتر برای هر کدام است.
گشت ارشاد، اجبار حجاب، اجبار پوشش خاص در مدارس و ادارات، منع ورود تماشاچیان زن به ورزشگاهها، اجزای مختلف قانون خانواده و سیاستهای جمعیتی، انواع تبعیض و نابرابری جنسیتی در بازار کار و نهادهای حکمرانی و ... همه از مصادیق تبعیض جنسیتی و مردسالاری و عناصر زنستیز نهادها و ساختارها و رویههای حاکماند، اما برای برچیدن هر کدام نیاز به مجموعهای از کنشهای متمرکز موثر است که متاسفانه بعضا تحققشان هم زمان میبرد و مداومت در کنشگری میطلبد.
از طرفی لازمهٔ اثربخشی بیشتر هر کنش جمعی، هدفگذاری هر چه دقیقتر و مرحلهبندیشده و تحققپذیر و ساختن ائتلافهای هر چه گستردهتر است. اگر ۶۰۰ هزار ایرانی با نامشان با جریانی همراه میشوند و طیف گسترده و متنوعی را همراه میکنند احتمال اثربخشی عملیشان بیشتر از حالتی است که هدفی انتخاب شود که به خاطر پرهزینه بودن همراهان کمتری مییابد و از نظر طیف گستردهتری از شهروندان در این مرحله قابل تحقق نیست.
اتفاقا در همین روزها و با استفاده از همین قابلیت افزودنی در استوریهای اینستاگرام (add yours) جریانها و فراخوانهای با اهداف رادیکالتر هم راه افتادند و توسط صفحات بسیار پرمخاطبتر هم حمایت شدند. چرا هیچکدام حتی یکصدم این پویش همراه پیدا نکردند؟ چرا فراخوان رادیکال ضد حجاب ۲۱ تیر ۱۴۰۱ که از خارج از ایران داده شده بود موفق نبود و چند روز بعد از آن جریان مدنی آنلاینی که در داخل ریشه داشت و ضد گشت ارشاد و اجبار حجاب بود و به براندازی گره نخورده بود از جمله با همراهی بخشی از محجبهها و طیف گستردهتر و متنوعتری فضاسازتر و موثرتر و میلیونی شد؟
به نظرم پاسخش این است که هنوز اکثر شهروندان ایران ترجیح میدهند و نتیجهبخشتر میبینند که در راستای اهداف دستیافتنیتر و مرحلهبندیشده از شیوههای خشونتپرهیز کمهزینهتری که سرکوب خشن و خونین نمیشود بهره بگیرند. این شهروندان متوجهند که اگر هنوز توان نیروها در حدی نشده که به شیوهٔ خشونتپرهیز پارهای از اهداف محقق شوند، به طریق اولی توانشان در این مرحله در حدی نیست که به شیوهٔ خشونتپرهیز اهداف بزرگتر از آنها را محقق کنند. و حتی اگر این اهداف بزرگتر قابل تحقق فوری باشند، پایداریشان مستلزم شرایط و زمینههایی است که دفعتا قابل حصول نیست. درسگیری از سرنوشت انقلاب ۵۷ و بهار عربی بخش بزرگی از این جامعه را نسبت به پایداری و مطلوبیت تغییرات دفعی و جهشی در جامعهٔ متکثر و چندپارهٔ ایران دچار تردید کرده است. این تردید تحقیرکردنی و ناسنجیده و لزوما برآمده از محافظهکاری نیست و از قضا برآمده از خردی ژرفنگر و توجه به اقتضائات و زمینههای تحقق عملی و پایدارِ دستاوردها در جهت خیر همگانی است.
از تکثر و همافزاییِ انواع شیوههای کنش جمعی و مدنی و هر نوع و میزان کمک نیروهای متنوع برای تحقق هر بخش از اهداف مشترکِ تحققپذیر باید استقبال کرد. نشانهٔ مقاومت و زنده بودن جامعه است و تاثیرگذار، ولو تاثیر آن دفعتا مرئی نشود.
👈 متن کامل
@jalaeipour
Forwarded from انجمن جامعه شناسی ایران
💢 بیانیه انجمن جامعهشناسی ایران درباره حوادث منجر به بروز اندوه و خشم عمومی
مرگ غمانگیز مهسا امینی که در پی بازداشت از سوی گشت ارشاد روی داد، افکار عمومی را جریحه دار کرد و موجب اندوه و فوران خشم در بین کثیری از مردم ایران شد. در اعتراض به این اتفاق ناگوار، احزاب سیاسی، گروهها و نهادهای مدنی، شخصیتهای فرهنگی، اجتماعی و دینی بیانیههای متعددی منتشر کردند. در فضای مجازی هم تعداد زیادی از افراد اندوه و خشم خود را از این اتفاق و نحوه عمل گشت ارشاد ابراز داشتند. گستردگی و شدت واکنش نسبت به این واقعه دردناک در اندازهای بود که معمولاً در مواقع مصیبتها و فاجعههای جمعی شاهد آن هستیم. این اتفاق، بخش بزرگی از ایرانیان را متاثر کرد، همدلی با خانواده قربانی را برانگیخت، موج انتقادات سهمگینی را به سوی گشت ارشاد روانه کرد و فوران خشم عمومی را موجب شد. متاسفانه این اتفاق در زنجیرهای از اتفاقات گذشته روی داده است و نمیتوان آن را حادثهای موردی و تصادفی دانست. این اولین مورد نیست ولی امیدواریم با تغییر رویهها، آخرین مورد از این دست حوادث باشد.
متاسفانه دستگاههای مسئول بیش از آن که به دنبال حل ریشهای این نوع مشکلات باشند، تمام تلاش خود را مصروف آن کردهاند که این حادثه را یک اتفاق طبیعی معرفی کنند. مسئولان بیشتر از آن که به افکار عمومی توضیحات قانعکننده بدهند و یا سعی کنند با بازماندگان قربانی همدلی کنند، واکنشهایی را ابراز میدارند که به افزایش خشم منجر میشود. امیدواریم دستور مقامات مبنی بر پیگیری موضوع و ارائه گزارش، ابعاد مختلف این اتفاق و نحوه روی دادن آن را روشن کند و پاسخی شفاف و قانعکننده به افکار عمومی ارائه شود. این نکته را نباید از نظر دور داشت که رویههای معمول در زمان خریدن و به فراموشی سپردن ماجرا موثر نیست، چنان که امروز هم مشاهده می کنیم اتفاقات گذشته از حافظه جمعی پاک نشده است و در هر فرصتی بازتولید میشود و پاسخ امروز مسئولان را با آن محک میزنند. تعویق موضوعات و بیاعتنایی به ارائه پاسخهای شایسته، مشکلی را حل نمیکند بلکه تهمانده اعتماد مردم به دستگاههای رسمی را از بین میبرد.
جدا از این نوع اقدامات رسمی و اداری، بهعنوان یک نهاد علمی، مسئولان کشور را به ریشهیابی این اتفاق و اتفاقات پیاپی دعوت میکنیم. ما بر این باوریم که این یک اتفاق موردی نیست بلکه نتیجه اجتنابناپذیر رویکردها و سیاستهایی است که به تحولات اجتماعی بیاعتناست. فیلم های متعددی که از برخوردهای گشت ارشاد با زنان و دختران در فضای عمومی منتشر شده است، حاکی از برخوردهای خشن، آن هم در ملاء عام است. ما به مدارک معتبر دسترسی نداریم که بدانیم در سالنهای گشت ارشاد چه گذشته و میگذرد ولی نمیتوانیم خوشبین باشیم که در غیاب چشم ناظر عمومی، برخورد ماموران با زنان و دختران گرفتار، متفاوت از رفتاری باشد که در ملاءعام انجام میشود. یکی از مهمترین ریشههای این نوع برخوردهای خشن زبانی و بدنی را باید در فاصله فزاینده بین ارزشهای حاکمیت با ارزشها و هنجارهای عمومی جامعه جستجو کرد. هر چه این فاصله بیشتر میشود و نهادها و دستگاههای تبلیغاتی، فرهنگی و آموزشی در پر کردن این فاصله ناتوانتر و ناکارآمدتر میشوند، میل به کاربرد روشهای قهری برای کاهش این فاصله بیشتر میشود.
امروز سطح نارضایتی عمومی از شیوه اداره کشور بالاتر از گذشته است. مردم در تامین نیازهای اساسی خود درمانده شدهاند و هر روز سطح معیشتی آنان نازلتر می شود. جامعه ما درگیر مشکلاتی چون فقر و فساد فراگیر و گسترده، بیکاری و تورم مهارگسیخته، ناکارآمدی در اداره امور، بحران زیستمحیطی و مانند آن است. اکثریت مردم از این وضعیت ناراضیاند و به انحاء مختلف آن را ابراز کرده اند. آثار این وضعیت را میتوان در پدیدههایی مانند گرایش به مهاجرت به ویژه در بین نسل جوان و تحصیلکرده مشاهده کرد. افکار عمومی با این پرسش بدون پاسخ درگیر است که چرا مسئولان به جای آن که همت و منابع خود را مصروف حل این نوع مشکلات کنند، مسائل فرعی مثل کنترل حجاب را در اولویت گذاشتهاند که نهتنها رافع مشکلات موجود نیست، بلکه سطح تنش و ناامنی روانی در بین کثیری از زنان و دختران و خانوادههای آنان را افزایش میدهد. متاسفانه مسئولان و دستگاههای مسئول این نوع دغدغهها و پرسشهای افکار عمومی را پاسخ نمیدهند.
ادامه این مطلب را روی وب سایت انجمن جامعه شناسی ایران بخوانید.
yun.ir/diebw9
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
مرگ غمانگیز مهسا امینی که در پی بازداشت از سوی گشت ارشاد روی داد، افکار عمومی را جریحه دار کرد و موجب اندوه و فوران خشم در بین کثیری از مردم ایران شد. در اعتراض به این اتفاق ناگوار، احزاب سیاسی، گروهها و نهادهای مدنی، شخصیتهای فرهنگی، اجتماعی و دینی بیانیههای متعددی منتشر کردند. در فضای مجازی هم تعداد زیادی از افراد اندوه و خشم خود را از این اتفاق و نحوه عمل گشت ارشاد ابراز داشتند. گستردگی و شدت واکنش نسبت به این واقعه دردناک در اندازهای بود که معمولاً در مواقع مصیبتها و فاجعههای جمعی شاهد آن هستیم. این اتفاق، بخش بزرگی از ایرانیان را متاثر کرد، همدلی با خانواده قربانی را برانگیخت، موج انتقادات سهمگینی را به سوی گشت ارشاد روانه کرد و فوران خشم عمومی را موجب شد. متاسفانه این اتفاق در زنجیرهای از اتفاقات گذشته روی داده است و نمیتوان آن را حادثهای موردی و تصادفی دانست. این اولین مورد نیست ولی امیدواریم با تغییر رویهها، آخرین مورد از این دست حوادث باشد.
متاسفانه دستگاههای مسئول بیش از آن که به دنبال حل ریشهای این نوع مشکلات باشند، تمام تلاش خود را مصروف آن کردهاند که این حادثه را یک اتفاق طبیعی معرفی کنند. مسئولان بیشتر از آن که به افکار عمومی توضیحات قانعکننده بدهند و یا سعی کنند با بازماندگان قربانی همدلی کنند، واکنشهایی را ابراز میدارند که به افزایش خشم منجر میشود. امیدواریم دستور مقامات مبنی بر پیگیری موضوع و ارائه گزارش، ابعاد مختلف این اتفاق و نحوه روی دادن آن را روشن کند و پاسخی شفاف و قانعکننده به افکار عمومی ارائه شود. این نکته را نباید از نظر دور داشت که رویههای معمول در زمان خریدن و به فراموشی سپردن ماجرا موثر نیست، چنان که امروز هم مشاهده می کنیم اتفاقات گذشته از حافظه جمعی پاک نشده است و در هر فرصتی بازتولید میشود و پاسخ امروز مسئولان را با آن محک میزنند. تعویق موضوعات و بیاعتنایی به ارائه پاسخهای شایسته، مشکلی را حل نمیکند بلکه تهمانده اعتماد مردم به دستگاههای رسمی را از بین میبرد.
جدا از این نوع اقدامات رسمی و اداری، بهعنوان یک نهاد علمی، مسئولان کشور را به ریشهیابی این اتفاق و اتفاقات پیاپی دعوت میکنیم. ما بر این باوریم که این یک اتفاق موردی نیست بلکه نتیجه اجتنابناپذیر رویکردها و سیاستهایی است که به تحولات اجتماعی بیاعتناست. فیلم های متعددی که از برخوردهای گشت ارشاد با زنان و دختران در فضای عمومی منتشر شده است، حاکی از برخوردهای خشن، آن هم در ملاء عام است. ما به مدارک معتبر دسترسی نداریم که بدانیم در سالنهای گشت ارشاد چه گذشته و میگذرد ولی نمیتوانیم خوشبین باشیم که در غیاب چشم ناظر عمومی، برخورد ماموران با زنان و دختران گرفتار، متفاوت از رفتاری باشد که در ملاءعام انجام میشود. یکی از مهمترین ریشههای این نوع برخوردهای خشن زبانی و بدنی را باید در فاصله فزاینده بین ارزشهای حاکمیت با ارزشها و هنجارهای عمومی جامعه جستجو کرد. هر چه این فاصله بیشتر میشود و نهادها و دستگاههای تبلیغاتی، فرهنگی و آموزشی در پر کردن این فاصله ناتوانتر و ناکارآمدتر میشوند، میل به کاربرد روشهای قهری برای کاهش این فاصله بیشتر میشود.
امروز سطح نارضایتی عمومی از شیوه اداره کشور بالاتر از گذشته است. مردم در تامین نیازهای اساسی خود درمانده شدهاند و هر روز سطح معیشتی آنان نازلتر می شود. جامعه ما درگیر مشکلاتی چون فقر و فساد فراگیر و گسترده، بیکاری و تورم مهارگسیخته، ناکارآمدی در اداره امور، بحران زیستمحیطی و مانند آن است. اکثریت مردم از این وضعیت ناراضیاند و به انحاء مختلف آن را ابراز کرده اند. آثار این وضعیت را میتوان در پدیدههایی مانند گرایش به مهاجرت به ویژه در بین نسل جوان و تحصیلکرده مشاهده کرد. افکار عمومی با این پرسش بدون پاسخ درگیر است که چرا مسئولان به جای آن که همت و منابع خود را مصروف حل این نوع مشکلات کنند، مسائل فرعی مثل کنترل حجاب را در اولویت گذاشتهاند که نهتنها رافع مشکلات موجود نیست، بلکه سطح تنش و ناامنی روانی در بین کثیری از زنان و دختران و خانوادههای آنان را افزایش میدهد. متاسفانه مسئولان و دستگاههای مسئول این نوع دغدغهها و پرسشهای افکار عمومی را پاسخ نمیدهند.
ادامه این مطلب را روی وب سایت انجمن جامعه شناسی ایران بخوانید.
yun.ir/diebw9
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
www.isa.org.ir
انجمن جامعه شناسی ایران - بیانیه انجمن جامعهشناسی ایران درباره حوادث منجر به بروز اندوه و خشم عمومی
⭕️ سوخت عاطفی جریانهای اعتراضی/جنبشهای اجتماعی معمولا ترکیبی از امید و خشم است. اگر راههای اثربخشیشان باز باشد، «امیدوارانه»تر و «امیدبخش»تر و پیشبینیپذیرتر و بالندهتر میشوند؛ و اگر صدایشان شنیده نشود، راههای مسالمتآمیز بروزشان بسته شود و سرکوب خشن شوند «خشمگینتر» میشوند و حتی اگر سرکوب موقت شوند مطالباتشان برقرار میماند. بهرسمیتشناسی و پاسخگویی موثر به مطالبات بهحقِ جنبشها تنها راه پایدارِ پیشگیری از انباشت خشم و نفرت و نارضایتی و خیزشهای بعدی است. سرکوب و نامرئیسازیِ موقتِ مطالبات واقعا موجود و فراگیر، حتی اگر کاملا ممکن بود، گذشته از اینکه ناقض حقوق اساسی شهروندان است، ابلهانه هم هست و فقط انتخاب حکمرانانِ کوتهبین است.
@jalaeipour
@jalaeipour
⭕️ جناب صداوسیما! امشب اولین شبی بود که در این ماهها مخاطب صداوسیما بودم و برای اولین بار بود که بین دیدن دو کانال (گفتگوی سعید شریعتی و جلیل محبی در شبکه ۴ و گفتگوی غلامحسین کرباسچی و عبدالله گنجی در شبکهٔ خبر) مردد بودم. فراهمسازی بستر گفتگوی آزاد و نکات و نقدهای صریح و بعضا رادیکالی که طرح شد گامی مثبت و تشویقکردنی و از وظایف صداوسیمایی است که از منابع عمومی تغذیه میکند و باید شمولگرا و تکثرپذیر و ملی عمل کند. تازه امشب فقط مردان اصلاحطلب و اصولگرا نماینده داشتند و نمایندههای گروههای متکثر دیگر جامعهٔ ما، از جمله خودِ زنان معترض به اجبار حجاب و گشت ارشاد، متاسفانه حاضر نبودند. باور کنید اگر رویهٔ امشب را به نحو پایدار ادامه دهید و حتی گشودگی بیشتری نشان دهید و هراس از پذیرش تکثر و آزادی بیان را کنار بگذارید، ظرف چند هفته مخاطبتان افزایش مرئی پیدا میکند و مخاطب رسانههای وابسته به پول دولتهای دیگر و مبلغ سلطنت و مجاهدین خلق ریزش معنادار میکنند. متاسفانه امید ندارم چنین کنید، ولی اگر بکنید به سرعت سرمایهای که برای کشور میسازد و بازخورد مثبتش را میبینید.
@jalaeipour
@jalaeipour
🔰هشتگ برای_ایران از زندان اوین
✍🏻محمدرضا جلائیپور
🔸برای زنان که حتی در زندان هم قربانی تبعیض جنسیتیاند و در ضوابط تماس تلفنی و همه امکاناتِ محیط زندان و شرایط حبس به نحوه معناداری وضعیت سختتری از مردان زندانی دارند.
🔸برای صفا و نجابت نگاه هموطنِ ۲۵ سالهای که در قرنطینۀ زندان اوین دوستم شد و چنان فقير بود كه تنها براى اينكه مدتى در زندان غذا و سرپناه و امنيت داشته باشد، بزه خرد كرده بود و داستان زندگىاش تا صبح خواب را از چشمم ربود.
🔸براى زندانيان بىکسی که چنان قربانیِ نابرابری و فقر خشناند که همین زندانی که برای ما مجازات گناه ناکرده است، برای آنها خواستنی است و نمیخواهند آزاد شوند.
🔸برای بغض و اشک سیامک نمازی وقتی گفت بعد از هفت سال زندانِ سخت به مثابۀ گروگان و ابزار معامله، حس کسی را دارد که مادر خودش (ایران) که عمری مهر فرزندیاش را دیده او را کالای فروختنی میبیند و نامادریاش (آمریکا) گویی ارزش بیشتری برای زندگیاش قائل است و چه غمی بر دلش آوار شده وقتی برایش روشن شد که تنها این نامادری است که شاید برای آزادیاش تلاش کند و نه مادر خودش.
🔸براى حس توصيفناپذیر نگاه احمدرضا جلالی که گرچه پنج سال گذشته زیر حکم اعدام است و بارها از صداوسیما شنیده که به زودی اعدام میشود، جدیتاش در ورزش و مطالعه از امثال ما که امید بالاتر زندگی و آزادی داریم بیشتر است.
🔸برای عشق هومن جوکار به یوز ایرانی که نه فقط در سالها تلاش مؤثرش قبل از زندان برای پیشگیری از انقراضاش، که حتی در طرح یوز زیبای دوخته شده بر ملافهای که در اتاقِ زندان آویزان کرده هم جلوهگری میکند.
🔸براى اثر دست اميرحسين خالقىِ نازنين بر كتابهای طبقهبندی شده و عناوینِ ردیفهای کتابخانه اندرزگاه ۴ زندان اوین که برآمده از همان دلسوزی، ایران دوستی و ذوقی است که سالها در بیابانهای ایران نثارِ گونههای رو به انقراضِ حیات وحش شده بود.
🔸برای گلدانهای سر حال کتابخانۀ زندان که حاصلِ توجه و مراقبت فعال محیط زیستِ درجه یکی چون طاهر قدیریان است.
🔸براى حال خوب و گرمايى كه دستپختِ کمنظیر و خدمات مدام سام رجبی برای همبندیهایش خلق میکند و نشان از ذوق یک عاشق طبیعت دارد.
🔸براى خندۀ معصومانه و شوق يادگيرى و زندگىجوییِ علی یونسی و امیرحسین مرادی، نخبگان المپیادی جوانی که سختی بازداشت طولانی در سلولهای بند ۲۰۹ هم زائلش نکرده است.
🔸براى معرفت و دستوپابهخیری مهدی محمودیان که در اوین هم هوای همه را دارد و دلگرمی و دستگیر بیپناهترین زندانیان است.
🔸برای آرامش، متانت، دانش، مقاومت و دستپخت عالی سعید مدنی که بیدریغ نثار همبندیهایش میشود.
🔸برای وکلای حقوق بشری که نه فقط برای دفاع از حقوق اساسی ایرانیان زندانی شدهاند، که حتی در اوین هم با حوصلهای شگفتانگیز پناه و مشاور حقوقیِ زندانیان فرودست و مدافع حقوق اساسیشاناند.
🔸براى خير رسانىهای محمد حبیبی که نه فقط در تلاش مدنی پایدارش برای افزایش کیفیت آموزش عمومی و کاهش نابرابری آموزشی و بهبود کیفیت زندگی معلمانِ فرزندانِ ما ایرانیان، که حتی در طول چندبار زندان هم متوقف نمیشود و بعداز آزادیهایش هم مشمول همبندیانِ زندانیاش میشود. برای او که چنان به نابرابری حساس است که حتی در زندان هم دلش نمیآید در خوراک و زحمات روزمره پیشپاافتاده از فرودستترین زندانیان متمایز باشد.
🔸براى حساسيت اسماعيل عبدى به ظلم و مقاومتش در برابر هر مصداقى از آن در حبس طولانىاش، و حتى در حد مقاومت در برابر اجبار ناروای پوشیدن لباس زندان در ملاقاتها. براى او كه با تقديم بهترين سالهای زندگیاش و تحمل ندیدن فرزند در دوران زندان، عدالت آموزشی را برای فرزندانِ هموطنانش طلب میکند.
🔸براى سينماگران زندانى كه به جاى خلق فيلمهای پرتوفیق در بیرون زندان، تخیلشان در فضای تنگِ سلولها طرحِ سکانسهای فیلمهای بعدیشان را میزند.
🔸براى کسانی که در زندان غریبانه فوت میکنند، قبل از آن که تکلیف قضاییشان روشن شده باشد و کسی دادشان را ستانده باشد.
🔸براى همه زندانيانى كه براى طلب و تمهيدِ اعتلاى ايران و بهروزىِ ايرانيان از طریق قانونى و خشونتپرهیز اینجا اند و در هواخوری بند به تنها چیزی که از بالای دیوار بلند زندان معلوم است خیره میماند: پرچم ایران.
🔺محمدرضا جلائیپور
۷مهر ۱۴۰۱
زندان اوین
✍🏻محمدرضا جلائیپور
🔸برای زنان که حتی در زندان هم قربانی تبعیض جنسیتیاند و در ضوابط تماس تلفنی و همه امکاناتِ محیط زندان و شرایط حبس به نحوه معناداری وضعیت سختتری از مردان زندانی دارند.
🔸برای صفا و نجابت نگاه هموطنِ ۲۵ سالهای که در قرنطینۀ زندان اوین دوستم شد و چنان فقير بود كه تنها براى اينكه مدتى در زندان غذا و سرپناه و امنيت داشته باشد، بزه خرد كرده بود و داستان زندگىاش تا صبح خواب را از چشمم ربود.
🔸براى زندانيان بىکسی که چنان قربانیِ نابرابری و فقر خشناند که همین زندانی که برای ما مجازات گناه ناکرده است، برای آنها خواستنی است و نمیخواهند آزاد شوند.
🔸برای بغض و اشک سیامک نمازی وقتی گفت بعد از هفت سال زندانِ سخت به مثابۀ گروگان و ابزار معامله، حس کسی را دارد که مادر خودش (ایران) که عمری مهر فرزندیاش را دیده او را کالای فروختنی میبیند و نامادریاش (آمریکا) گویی ارزش بیشتری برای زندگیاش قائل است و چه غمی بر دلش آوار شده وقتی برایش روشن شد که تنها این نامادری است که شاید برای آزادیاش تلاش کند و نه مادر خودش.
🔸براى حس توصيفناپذیر نگاه احمدرضا جلالی که گرچه پنج سال گذشته زیر حکم اعدام است و بارها از صداوسیما شنیده که به زودی اعدام میشود، جدیتاش در ورزش و مطالعه از امثال ما که امید بالاتر زندگی و آزادی داریم بیشتر است.
🔸برای عشق هومن جوکار به یوز ایرانی که نه فقط در سالها تلاش مؤثرش قبل از زندان برای پیشگیری از انقراضاش، که حتی در طرح یوز زیبای دوخته شده بر ملافهای که در اتاقِ زندان آویزان کرده هم جلوهگری میکند.
🔸براى اثر دست اميرحسين خالقىِ نازنين بر كتابهای طبقهبندی شده و عناوینِ ردیفهای کتابخانه اندرزگاه ۴ زندان اوین که برآمده از همان دلسوزی، ایران دوستی و ذوقی است که سالها در بیابانهای ایران نثارِ گونههای رو به انقراضِ حیات وحش شده بود.
🔸برای گلدانهای سر حال کتابخانۀ زندان که حاصلِ توجه و مراقبت فعال محیط زیستِ درجه یکی چون طاهر قدیریان است.
🔸براى حال خوب و گرمايى كه دستپختِ کمنظیر و خدمات مدام سام رجبی برای همبندیهایش خلق میکند و نشان از ذوق یک عاشق طبیعت دارد.
🔸براى خندۀ معصومانه و شوق يادگيرى و زندگىجوییِ علی یونسی و امیرحسین مرادی، نخبگان المپیادی جوانی که سختی بازداشت طولانی در سلولهای بند ۲۰۹ هم زائلش نکرده است.
🔸براى معرفت و دستوپابهخیری مهدی محمودیان که در اوین هم هوای همه را دارد و دلگرمی و دستگیر بیپناهترین زندانیان است.
🔸برای آرامش، متانت، دانش، مقاومت و دستپخت عالی سعید مدنی که بیدریغ نثار همبندیهایش میشود.
🔸برای وکلای حقوق بشری که نه فقط برای دفاع از حقوق اساسی ایرانیان زندانی شدهاند، که حتی در اوین هم با حوصلهای شگفتانگیز پناه و مشاور حقوقیِ زندانیان فرودست و مدافع حقوق اساسیشاناند.
🔸براى خير رسانىهای محمد حبیبی که نه فقط در تلاش مدنی پایدارش برای افزایش کیفیت آموزش عمومی و کاهش نابرابری آموزشی و بهبود کیفیت زندگی معلمانِ فرزندانِ ما ایرانیان، که حتی در طول چندبار زندان هم متوقف نمیشود و بعداز آزادیهایش هم مشمول همبندیانِ زندانیاش میشود. برای او که چنان به نابرابری حساس است که حتی در زندان هم دلش نمیآید در خوراک و زحمات روزمره پیشپاافتاده از فرودستترین زندانیان متمایز باشد.
🔸براى حساسيت اسماعيل عبدى به ظلم و مقاومتش در برابر هر مصداقى از آن در حبس طولانىاش، و حتى در حد مقاومت در برابر اجبار ناروای پوشیدن لباس زندان در ملاقاتها. براى او كه با تقديم بهترين سالهای زندگیاش و تحمل ندیدن فرزند در دوران زندان، عدالت آموزشی را برای فرزندانِ هموطنانش طلب میکند.
🔸براى سينماگران زندانى كه به جاى خلق فيلمهای پرتوفیق در بیرون زندان، تخیلشان در فضای تنگِ سلولها طرحِ سکانسهای فیلمهای بعدیشان را میزند.
🔸براى کسانی که در زندان غریبانه فوت میکنند، قبل از آن که تکلیف قضاییشان روشن شده باشد و کسی دادشان را ستانده باشد.
🔸براى همه زندانيانى كه براى طلب و تمهيدِ اعتلاى ايران و بهروزىِ ايرانيان از طریق قانونى و خشونتپرهیز اینجا اند و در هواخوری بند به تنها چیزی که از بالای دیوار بلند زندان معلوم است خیره میماند: پرچم ایران.
🔺محمدرضا جلائیپور
۷مهر ۱۴۰۱
زندان اوین
Forwarded from امتداد
☑️جنبش سرکوبِناپذیرِ هیبریدی
✍🏻امتداد-محمدرضا جلائىپور
✔️ادعای این متن این است که جنبشی که در پی فاجعه مرگ مهسا امینی و با محوریت شعار «زن، زندگی، آزادی» و جوانان و خصوصا دهه هشتادى شكل گرفت و در ماه گذشته در فضاى آنلاین و خيابان جلوههای متکثری یافت، یک جنبش اجتماعی سرکوب ناپذیر و هیبریدی است.
🔹چرا سرکوبناپذیر است؟
♦️لااقل به دلیل ترکیب چهار ویژگی زیر:
✔️اولا، این ویژگی که این جنبش در طلب بازپسگیری «زندگی» است. محوریتِ زندگیجویی، آزادیهای اجتماعی و حقوق زنان در این جنبش امکان مقاومت و پیشروی در زندگی روزمره و انواع فضاهای عمومی را به حامیانش میدهد و اساسا سرکوبناپذیر است.
✔️ثانیا، این ویژگی که بیسر و سازمان است. جریانی که رهبر و تشکل و سازمانِ هدایتگر ندارد، اساسا قابل سرکوب متمرکز نیست. نه رهبری دارد که محصور شود، نه حزب هدایتگری که ممنوعالفعالیت شود و نه سخنگویان بانفوذی که بازداشت شوند این جنبش، جنبش No body هاست.
✔️ثالثا، ویژگیِ فراطبقاتى، فرامنطقهای و پوشش گستردهٔ جغرافیاییاش که سرکوب متمرکز کاملش را ناممکن میکند. صرف نظر از مجموع تعدادِ معترضان خیابانی در این جنبش، تعداد و پراکندگیِ شهرهای درگیر، گسترهٔ مناطق و محلات هر شهر و طیفِ نهادهای مدنی و صنفی و گروههای مرجعِ مطالبهگر در این جنبش بیشتر از جنبشهای گذشته است و سطح پوشش فراطبقاطی و فرامنطقهایِ ویژهای به آن داده است.
✔️رابعا، این ویژگی که اکثر شهروندان ایران از مطالبهٔ محوری آن -طلب زندگی و حقوق مدنى زنان- حمايت مىکنند. اگر حقوق و آزادیهای اساسی شهروندان مورد مطالبهٔ اقلیت باشد، بعضا قابل سرکوب توسط حاکمیت است؛ گرچه وظیفهٔ هر حاکمیتِ عدالتورزی همیشه صیانت از حقوق و آزادیهای اساسی است. اما وقتی این حقوق اساسیِ شهروندی مطالبه اکثریت میشود، دیگر قابل سرکوب نیست و مادامی که پاسخ نگیرد و محقق نشود جنبشِ مطالبهاش میتواند زنده بماند و در هر فرصت جدیدی خیزش کند.
✔️بر اساس نظرسنجیهای معتبر داخلی و خارجی چند سالی است که بیش از ۵۰ درصد کل ایرانیان، بیش از ۷۵ درصد کل ساکنان تهران و شهرهای بزرگ و اکثریت قاطع گروهای مرجع (به ویژه دانشگاهیان، روزنامهنگاران، متنفذان رسانههای اجتماعی، روشنفکران، هنرمندان، ورزشکاران و فعالان حقوق مدتی) مخالف اجبار حجاب و گشت ارشاد شدهاند. تغییرات جمعیتشناختی، فناورانه، اجتماعی و فرهنگی هم در کنار انباشت نارضیاتیهای اقتصادی و افزایش فقر، نابرابری و مطالبات معوقهٔ سیاسی، قدرتِ بسیجگریِ مطالبهگرانِ عدالت جنسیتی و آزادیهای اجتماعی را بیشتر کرده است. در چنین بستری مادامی که به مطالبات معترضان کنونی پاسخ مؤثر داده نشود، التهاب و تنش این منازعه برقرار میماند.
🔹چرا هیبریدی است؟
✔️از حیث روش و هدف هژمونیِ جنبشهای ۵۷ و بهار عربی «انقلابی» بود و هژمونیِ جنبشهای ۷۶ و ۷۸ «اصلاحطلبانه/رفورمیستی» بود، اما جنبش اخیر «هیبریدی» است؛ یعنی از حیث روش و هدف ترکیبی از دو دسته نیروها است: هم یک مولفه رفرمیستی (خشونتپرهیز، قانونی و تدریجیگرا) دارد و هم یک مولفه انقلابی (معطوف به تغییر ساختاری، دفعیگرا، غیرملتزم به قانون و غیرخشونتپرهیز). جلوهٔ بخشِ اصلاحگرا در موج چند میلیونیِ آنلاین چهار روز اول (از جمله جریان اینستاگرامیِ «کثافت گشت ارشاد را جمع کنید» و «نه به اجبار حجاب» و بخش بزرگی از میلیونها هشتگ مهسا امینی)، اکثر تجمعهای دانشجویی، بیانیههای تعداد زیادی از تشکلهای صنفی، مدنی و علمی (از کانون صنفی معلمان تا نویسندگان کتاب کودک، مستندسازان و انجمن جامعه شناسی ایران) بیانیههای جبهه اصلاحات ایران و احزاب اصلاحطلب و مواضع طیف گستردهای از هنرمندان، ورزشکاران و چهرههای سیاسی و دانشگاهی دیده شد. جلوهٔ بخش انقلابی هم در بسیاری از تجمعهای خیابانی با شعارهای رادیکال و انقلابی در دهها شهر کشور و دهها نقطهٔ تهران، تجمعهای اعتراضی ایرانیان خارج از کشور در دهها شهر و تعدادی از شبکههای ماهوارهای دیده میشود.
🔹سرنوشت جنبشِ سرکوبناپذیر هیبریدی چه میشود؟
✔️با توجه به دو ویژگیِ سرکوبناپذیری و هیبریدی بودن این جنش، فرجامش بیش از هر عامل دیگری به نحوهٔ واکنش حاکمیت به آن بستگی دارد. بسته به نوع این واکنش، شاید بخش اصلاحگرای این جنبش تقویت شود، شاید بخش انقلابیاش غالب شود و شاید به سمت اصقلاب (refolution) حرکت کند.
🔹متن کامل
#امتداد
@emtedadnet
✍🏻امتداد-محمدرضا جلائىپور
✔️ادعای این متن این است که جنبشی که در پی فاجعه مرگ مهسا امینی و با محوریت شعار «زن، زندگی، آزادی» و جوانان و خصوصا دهه هشتادى شكل گرفت و در ماه گذشته در فضاى آنلاین و خيابان جلوههای متکثری یافت، یک جنبش اجتماعی سرکوب ناپذیر و هیبریدی است.
🔹چرا سرکوبناپذیر است؟
♦️لااقل به دلیل ترکیب چهار ویژگی زیر:
✔️اولا، این ویژگی که این جنبش در طلب بازپسگیری «زندگی» است. محوریتِ زندگیجویی، آزادیهای اجتماعی و حقوق زنان در این جنبش امکان مقاومت و پیشروی در زندگی روزمره و انواع فضاهای عمومی را به حامیانش میدهد و اساسا سرکوبناپذیر است.
✔️ثانیا، این ویژگی که بیسر و سازمان است. جریانی که رهبر و تشکل و سازمانِ هدایتگر ندارد، اساسا قابل سرکوب متمرکز نیست. نه رهبری دارد که محصور شود، نه حزب هدایتگری که ممنوعالفعالیت شود و نه سخنگویان بانفوذی که بازداشت شوند این جنبش، جنبش No body هاست.
✔️ثالثا، ویژگیِ فراطبقاتى، فرامنطقهای و پوشش گستردهٔ جغرافیاییاش که سرکوب متمرکز کاملش را ناممکن میکند. صرف نظر از مجموع تعدادِ معترضان خیابانی در این جنبش، تعداد و پراکندگیِ شهرهای درگیر، گسترهٔ مناطق و محلات هر شهر و طیفِ نهادهای مدنی و صنفی و گروههای مرجعِ مطالبهگر در این جنبش بیشتر از جنبشهای گذشته است و سطح پوشش فراطبقاطی و فرامنطقهایِ ویژهای به آن داده است.
✔️رابعا، این ویژگی که اکثر شهروندان ایران از مطالبهٔ محوری آن -طلب زندگی و حقوق مدنى زنان- حمايت مىکنند. اگر حقوق و آزادیهای اساسی شهروندان مورد مطالبهٔ اقلیت باشد، بعضا قابل سرکوب توسط حاکمیت است؛ گرچه وظیفهٔ هر حاکمیتِ عدالتورزی همیشه صیانت از حقوق و آزادیهای اساسی است. اما وقتی این حقوق اساسیِ شهروندی مطالبه اکثریت میشود، دیگر قابل سرکوب نیست و مادامی که پاسخ نگیرد و محقق نشود جنبشِ مطالبهاش میتواند زنده بماند و در هر فرصت جدیدی خیزش کند.
✔️بر اساس نظرسنجیهای معتبر داخلی و خارجی چند سالی است که بیش از ۵۰ درصد کل ایرانیان، بیش از ۷۵ درصد کل ساکنان تهران و شهرهای بزرگ و اکثریت قاطع گروهای مرجع (به ویژه دانشگاهیان، روزنامهنگاران، متنفذان رسانههای اجتماعی، روشنفکران، هنرمندان، ورزشکاران و فعالان حقوق مدتی) مخالف اجبار حجاب و گشت ارشاد شدهاند. تغییرات جمعیتشناختی، فناورانه، اجتماعی و فرهنگی هم در کنار انباشت نارضیاتیهای اقتصادی و افزایش فقر، نابرابری و مطالبات معوقهٔ سیاسی، قدرتِ بسیجگریِ مطالبهگرانِ عدالت جنسیتی و آزادیهای اجتماعی را بیشتر کرده است. در چنین بستری مادامی که به مطالبات معترضان کنونی پاسخ مؤثر داده نشود، التهاب و تنش این منازعه برقرار میماند.
🔹چرا هیبریدی است؟
✔️از حیث روش و هدف هژمونیِ جنبشهای ۵۷ و بهار عربی «انقلابی» بود و هژمونیِ جنبشهای ۷۶ و ۷۸ «اصلاحطلبانه/رفورمیستی» بود، اما جنبش اخیر «هیبریدی» است؛ یعنی از حیث روش و هدف ترکیبی از دو دسته نیروها است: هم یک مولفه رفرمیستی (خشونتپرهیز، قانونی و تدریجیگرا) دارد و هم یک مولفه انقلابی (معطوف به تغییر ساختاری، دفعیگرا، غیرملتزم به قانون و غیرخشونتپرهیز). جلوهٔ بخشِ اصلاحگرا در موج چند میلیونیِ آنلاین چهار روز اول (از جمله جریان اینستاگرامیِ «کثافت گشت ارشاد را جمع کنید» و «نه به اجبار حجاب» و بخش بزرگی از میلیونها هشتگ مهسا امینی)، اکثر تجمعهای دانشجویی، بیانیههای تعداد زیادی از تشکلهای صنفی، مدنی و علمی (از کانون صنفی معلمان تا نویسندگان کتاب کودک، مستندسازان و انجمن جامعه شناسی ایران) بیانیههای جبهه اصلاحات ایران و احزاب اصلاحطلب و مواضع طیف گستردهای از هنرمندان، ورزشکاران و چهرههای سیاسی و دانشگاهی دیده شد. جلوهٔ بخش انقلابی هم در بسیاری از تجمعهای خیابانی با شعارهای رادیکال و انقلابی در دهها شهر کشور و دهها نقطهٔ تهران، تجمعهای اعتراضی ایرانیان خارج از کشور در دهها شهر و تعدادی از شبکههای ماهوارهای دیده میشود.
🔹سرنوشت جنبشِ سرکوبناپذیر هیبریدی چه میشود؟
✔️با توجه به دو ویژگیِ سرکوبناپذیری و هیبریدی بودن این جنش، فرجامش بیش از هر عامل دیگری به نحوهٔ واکنش حاکمیت به آن بستگی دارد. بسته به نوع این واکنش، شاید بخش اصلاحگرای این جنبش تقویت شود، شاید بخش انقلابیاش غالب شود و شاید به سمت اصقلاب (refolution) حرکت کند.
🔹متن کامل
#امتداد
@emtedadnet
«خرقِ عاداتِ زندان»
بخش ۱ از ۲
✍🏻محمدرضا جلائىپور
(منتشر شده در روزنامه اعتماد)
روزهاى اول تجربهٔ زندان، روزهای شکستنِ اجباریِ بسیاری از عاداتِ بیرون از زندان و جایگزین شدن عادات جدیدِ زندان است. این روزهای اول، به خاطر محیط و اقتضائات و محدودیتهای زندان، شاید موثرتر از هر تجربهٔ دیگری در زندگی میتواند عاداتی را که داشتهایم و بعضا توجه خودآگاهی به آن نداشتهایم به ما بشناساند و آموزگار خودشناسیِ کمنظیری در این زمینه شود. کسانی که فراتر از عادت، به هر چیزی اعتیاد داشتهاند (از مخدرات تا حتی بالشتشان) بزرگترین سختی و حتی شکنجهٔ دوران بازداشت انفرادىشان همین ترکِ اجباری اعتیادهایشان است. (اگر فعال مدنی و سیاسی هستید تلاش کنید به هیچ چیزی معتاد نشوید تا اگر ناعادلانه بازداشت انفرادی شدید کمتر اذیت شوید.)
شخصاً فعالانی را میشناسم که انواعی از اعتیاد و عادات قبلی، انفرادی را برایشان تحملناپذیر کرد و منجر به اعتراف دروغ شد.
خوشبختانه به چیز یا رفتاری اعتیاد نداشتم اما از حیث عاداتی که در زندان میشکنند، تجربهٔ بازداشتهای انفرادیام در ۸۸ و ۹۸ و ۹۷ با تجربهٔ کنونیِ اولین زندانِ عمومیام کاملاً متفاوت بود.
مثلاً در بازداشتهای انفرادی چند ماههٔ قبلی فهمیدم که به چيزهايی مثل ديدنِ دور (بیش از چند متر که در انفرادی ممکن نیست)، قهوهٔ صبحگاهی، متنخوانیِ روزانه، موسیقی، نوشتافزار، دیدنِ روزانهٔ خود در آینه (در انفرادی شاید ماهها خودتان را نبینید)، دانستن ساعت، نشستن بر صندلی، دوستی، مکالمهٔ روزانه با غریبه و آشنا، طبیعت، بوی خوش، لبخند و خنده،
رسانه، امکان انتخابِ خوراک و پوشش و تنوع رنگ در پوشش، امکان انتخاب زمانِ پیشپاافتادهترین برنامههای روزانه (حتی زمان حمام)، خوردنِ روزانهٔ شیرینی، داستانخوانی یا فیلمبینی لااقل چند روز یکبار، دسترسی به کتابخانهٔ کاغذی و دیجیتالِ شخصیام، معاشرتِ گروهی چندروز یکبار، خندهٔ جمعی، دیدار و آغوش عزیزانِ دل، تاریکی (انفرادی همیشه یک چراغ روشن است و هیچ موقعِ شبانه روز تاریکی را تجربه نمیکنید)، خوردنِ روزانهٔ سبزیجات و میوه و آبِ خنک و… عادت و حتی حدی از وابستگی داشتهام و تا قبل از محرومیت از آنها در انفرادی نسبت به این عادات خودآگاهی کافی نداشتهام. بعد از آزادی هم قدرشان را بیشتر میدانستم.
در تجربهٔ زندان عمومیِ کنونی هم کشف کردم که به چیزهایی از جمله لااقل چند ساعت خلوت و تنهایی روزانه و حریم شخصی (که در زندان عمومی وجود ندارد)، محبت و ابراز عاطفهٔ عاشقانهٔ روزی چند بار به همسرم سمانه، جستجوی گوگل و امکان اتصال فوری و روزی دهها بار به گنجینیهٔ آنلاین دانش و اطلاعات بشری به زبانهای فارسی و انگلیسی، گفتوگو با دوستان و همکارانِ فرهیخته و همعلاقه در جلسات منظم، تنیس با دوستم امیرحسین، تایپ روزانه پشتِ لپتاپ یا گوشی هوشمند (به جای خودکار و کاغذ)، امکان داشتنِ حافظهٔ دیجیتال اکسترنال از طریق ثبت ویدیو و عکس و یادداشت در نوتپد و ضبط صدا با گوشی هوشمند، خبرخوانی از منابع متکثر، شنیدن روزانه چند ساعت کتاب صوتی باکیفیت و پادکستِ غنی حینِ ورزش، تردد و کارهای روزمره، داشتن وسایل بهداشتی شخصی، امکان انتخاب زمان خواب، مراقبه و تماشاگرى و غَرقگی در طبیعت، دیدار منظم خواهرزاده و برادرزادههای دوستداشتنیام، دیدن ماه و آسمان شب (هواخوریِ روبازِ زندان صرفاً روزها باز است)، امکان اظهار نظر دربارهٔ مسائل عمومی و فعالیت داوطلبانهٔ جمعی برای بهبود زندگی جمعی، دیدن بازخوردِ فوری محتوایی که آنلاین منتشر میکنی، امکان انتخاب موسیقی با کیفیتِ دلخواه و شنیدنش در زمان دلخواه و … عادت و تا حدی وابستگی داشتهام و بعد از آزادی بیش از قبل برایشان شاکر خواهم بود و از امکان تجربهشان لذت بیشتری میبرم.
ادامه در پست بعد👇
@jalaeipour
بخش ۱ از ۲
✍🏻محمدرضا جلائىپور
(منتشر شده در روزنامه اعتماد)
روزهاى اول تجربهٔ زندان، روزهای شکستنِ اجباریِ بسیاری از عاداتِ بیرون از زندان و جایگزین شدن عادات جدیدِ زندان است. این روزهای اول، به خاطر محیط و اقتضائات و محدودیتهای زندان، شاید موثرتر از هر تجربهٔ دیگری در زندگی میتواند عاداتی را که داشتهایم و بعضا توجه خودآگاهی به آن نداشتهایم به ما بشناساند و آموزگار خودشناسیِ کمنظیری در این زمینه شود. کسانی که فراتر از عادت، به هر چیزی اعتیاد داشتهاند (از مخدرات تا حتی بالشتشان) بزرگترین سختی و حتی شکنجهٔ دوران بازداشت انفرادىشان همین ترکِ اجباری اعتیادهایشان است. (اگر فعال مدنی و سیاسی هستید تلاش کنید به هیچ چیزی معتاد نشوید تا اگر ناعادلانه بازداشت انفرادی شدید کمتر اذیت شوید.)
شخصاً فعالانی را میشناسم که انواعی از اعتیاد و عادات قبلی، انفرادی را برایشان تحملناپذیر کرد و منجر به اعتراف دروغ شد.
خوشبختانه به چیز یا رفتاری اعتیاد نداشتم اما از حیث عاداتی که در زندان میشکنند، تجربهٔ بازداشتهای انفرادیام در ۸۸ و ۹۸ و ۹۷ با تجربهٔ کنونیِ اولین زندانِ عمومیام کاملاً متفاوت بود.
مثلاً در بازداشتهای انفرادی چند ماههٔ قبلی فهمیدم که به چيزهايی مثل ديدنِ دور (بیش از چند متر که در انفرادی ممکن نیست)، قهوهٔ صبحگاهی، متنخوانیِ روزانه، موسیقی، نوشتافزار، دیدنِ روزانهٔ خود در آینه (در انفرادی شاید ماهها خودتان را نبینید)، دانستن ساعت، نشستن بر صندلی، دوستی، مکالمهٔ روزانه با غریبه و آشنا، طبیعت، بوی خوش، لبخند و خنده،
رسانه، امکان انتخابِ خوراک و پوشش و تنوع رنگ در پوشش، امکان انتخاب زمانِ پیشپاافتادهترین برنامههای روزانه (حتی زمان حمام)، خوردنِ روزانهٔ شیرینی، داستانخوانی یا فیلمبینی لااقل چند روز یکبار، دسترسی به کتابخانهٔ کاغذی و دیجیتالِ شخصیام، معاشرتِ گروهی چندروز یکبار، خندهٔ جمعی، دیدار و آغوش عزیزانِ دل، تاریکی (انفرادی همیشه یک چراغ روشن است و هیچ موقعِ شبانه روز تاریکی را تجربه نمیکنید)، خوردنِ روزانهٔ سبزیجات و میوه و آبِ خنک و… عادت و حتی حدی از وابستگی داشتهام و تا قبل از محرومیت از آنها در انفرادی نسبت به این عادات خودآگاهی کافی نداشتهام. بعد از آزادی هم قدرشان را بیشتر میدانستم.
در تجربهٔ زندان عمومیِ کنونی هم کشف کردم که به چیزهایی از جمله لااقل چند ساعت خلوت و تنهایی روزانه و حریم شخصی (که در زندان عمومی وجود ندارد)، محبت و ابراز عاطفهٔ عاشقانهٔ روزی چند بار به همسرم سمانه، جستجوی گوگل و امکان اتصال فوری و روزی دهها بار به گنجینیهٔ آنلاین دانش و اطلاعات بشری به زبانهای فارسی و انگلیسی، گفتوگو با دوستان و همکارانِ فرهیخته و همعلاقه در جلسات منظم، تنیس با دوستم امیرحسین، تایپ روزانه پشتِ لپتاپ یا گوشی هوشمند (به جای خودکار و کاغذ)، امکان داشتنِ حافظهٔ دیجیتال اکسترنال از طریق ثبت ویدیو و عکس و یادداشت در نوتپد و ضبط صدا با گوشی هوشمند، خبرخوانی از منابع متکثر، شنیدن روزانه چند ساعت کتاب صوتی باکیفیت و پادکستِ غنی حینِ ورزش، تردد و کارهای روزمره، داشتن وسایل بهداشتی شخصی، امکان انتخاب زمان خواب، مراقبه و تماشاگرى و غَرقگی در طبیعت، دیدار منظم خواهرزاده و برادرزادههای دوستداشتنیام، دیدن ماه و آسمان شب (هواخوریِ روبازِ زندان صرفاً روزها باز است)، امکان اظهار نظر دربارهٔ مسائل عمومی و فعالیت داوطلبانهٔ جمعی برای بهبود زندگی جمعی، دیدن بازخوردِ فوری محتوایی که آنلاین منتشر میکنی، امکان انتخاب موسیقی با کیفیتِ دلخواه و شنیدنش در زمان دلخواه و … عادت و تا حدی وابستگی داشتهام و بعد از آزادی بیش از قبل برایشان شاکر خواهم بود و از امکان تجربهشان لذت بیشتری میبرم.
ادامه در پست بعد👇
@jalaeipour
«خرقِ عاداتِ زندان»
بخش ۲ از ۲
✍🏻محمدرضا جلائىپور
(منتشر شده در روزنامه اعتماد)
در کنار چنین عادات دلپذیری که با زندان میشکنند و مهمترین هزینهٔ زندانی شدن اند، عادات نامطلوبی هم هستند که زندان میشکند. در تجربهٔ کنونی خواستنیترین خرقِ عادتی که با زندان تجربه کردم قطع همهمهٔ بلاوقفه و مدام آنلاین و هیاهوی دیجیتال و ارتباطات و رسانههای الکترونیک است و آرامش و تمرکز بیشتری که میآورد. به خصوص وقتی مثل چند روز گذشته توالی تعطیلاتِ رسمی حتی روزنامهٔ کاغذی را هم از منابع خبری زندان حذف میکند، سطحی از سکوت و کنترل ذهن ممکن میشود که چنان دلپذیر است که حس میکنی برای تداومش حتی بعد از آزادی هم بهتر است ساعات اتصال به اینترنت و در معرضِ هیاهوی خبر و اطلاعات و در دسترس تماس دیگران بودن را محدود و کنترل شده نگه داری.
مقایسهٔ اکنون و قبل از زندان برایم ملموستر میکند كه همهمهٔ آنلاین و هیاهوی رسانههای اجتماعی و ماهوارهای، اگر کنترل نشود، واقعاً برای بهداشت روانی و بهباشی معنوی مضر است و برای دریافت خبر به میزان لازم، محدودسازیِ ساعاتِ مجاز روزانه برای خبرخوانی و اکتفا به دو سه منبع با کیفیتِ معتبرِ کمهیاهوی خبر، هم تأثیر ملموسی بر افزایش رضایت و تمرکز و آرامش ذهنیمان دارد و هم قدرت ذهنی و زمان بیشتری را برای متمرکز شدن بر آنچه به خود و دیگران خیر و لذت بیشتری میرساند آزاد میکند. مگر نه این است که زندگی خوبتر محصول شناسایی و ساختنِ عادات خوب و بالندهٔ بیشتر و شناسایی و شکستن عادات مخرب است؟
زندان اوین
۱۵ مهر ۱۴۰۱
🔻توضیح:
🔺مطالبی که در مدت زندان در اینستاگرام و کانال تلگرام محمدرضا جلائيپور نقل شده از طریق تماس تلفنی (که در اختیار همه زندانیان بند عمومی است) منتقل شده است.
🔺امید که علاوه بر زندان عمومی در همه بازداشتگاهها نیز امکان تماس تلفنی منظم برقرار شود.
@jalaeipour
بخش ۲ از ۲
✍🏻محمدرضا جلائىپور
(منتشر شده در روزنامه اعتماد)
در کنار چنین عادات دلپذیری که با زندان میشکنند و مهمترین هزینهٔ زندانی شدن اند، عادات نامطلوبی هم هستند که زندان میشکند. در تجربهٔ کنونی خواستنیترین خرقِ عادتی که با زندان تجربه کردم قطع همهمهٔ بلاوقفه و مدام آنلاین و هیاهوی دیجیتال و ارتباطات و رسانههای الکترونیک است و آرامش و تمرکز بیشتری که میآورد. به خصوص وقتی مثل چند روز گذشته توالی تعطیلاتِ رسمی حتی روزنامهٔ کاغذی را هم از منابع خبری زندان حذف میکند، سطحی از سکوت و کنترل ذهن ممکن میشود که چنان دلپذیر است که حس میکنی برای تداومش حتی بعد از آزادی هم بهتر است ساعات اتصال به اینترنت و در معرضِ هیاهوی خبر و اطلاعات و در دسترس تماس دیگران بودن را محدود و کنترل شده نگه داری.
مقایسهٔ اکنون و قبل از زندان برایم ملموستر میکند كه همهمهٔ آنلاین و هیاهوی رسانههای اجتماعی و ماهوارهای، اگر کنترل نشود، واقعاً برای بهداشت روانی و بهباشی معنوی مضر است و برای دریافت خبر به میزان لازم، محدودسازیِ ساعاتِ مجاز روزانه برای خبرخوانی و اکتفا به دو سه منبع با کیفیتِ معتبرِ کمهیاهوی خبر، هم تأثیر ملموسی بر افزایش رضایت و تمرکز و آرامش ذهنیمان دارد و هم قدرت ذهنی و زمان بیشتری را برای متمرکز شدن بر آنچه به خود و دیگران خیر و لذت بیشتری میرساند آزاد میکند. مگر نه این است که زندگی خوبتر محصول شناسایی و ساختنِ عادات خوب و بالندهٔ بیشتر و شناسایی و شکستن عادات مخرب است؟
زندان اوین
۱۵ مهر ۱۴۰۱
🔻توضیح:
🔺مطالبی که در مدت زندان در اینستاگرام و کانال تلگرام محمدرضا جلائيپور نقل شده از طریق تماس تلفنی (که در اختیار همه زندانیان بند عمومی است) منتقل شده است.
🔺امید که علاوه بر زندان عمومی در همه بازداشتگاهها نیز امکان تماس تلفنی منظم برقرار شود.
@jalaeipour
🔴 پرسشهایی در اجابتِ دعوتِ رئیس قوهٔ قضائیه
✍🏼 محمدرضا جلائیپور
(این متن در ۱۹ مهر ۱۴۰۱ در بند ۴ زندان اوین نوشته شده است.)
رئیس قوهٔ قضاییه در تاریخ ۱۸ مهر ۱۴۰۱ در بخشی از سخنانش خطاب به همه جریانها و گروههای سیاسی و افرادی از عموم مردم که سوال انتقاد و اعتراضی دارند گفته است: «آمادگی استماع نقطه نظرات و انتقادات و پیشنهادات آنها را از طریق گفتوگو دارم و قطعاً چنانچه اشتباه و ضعفی از ناحیه ما وجود داشته باشد از نقطهنظرات ارائه شده در راستای رفع آنها استفاده میکنیم و هیچ ابایی از اصلاح و رفع ضعف نداریم. دو مقولهٔ اعتراض و اغتشاش باید تفکیک شود.» در اجابت فراخوان و اعلام آمادگی رئیس قوه قضاییه در ادامه پرسشهایی را طرح میکنم و باور دارم پاسخگویی به چنین پرسشهایی میتواند نشانه عملی جدیّت در دعوت به گفتوگو و تمهید اصلاحات قضایی باشد و پرهیز از پاسخگویی، گواه عدم جدیت در این دعوت است. برای هر یک از موارد زیر از مصادیق دقیق معتبر و جزئی قابل ذکر هستند:
🔸 اگر فراتر از شعار حساب معترض خشونتپرهیز را از اغتشاشگر جدا میدانید و نقد و اعتراض را حق شهروندی، چرا بسیارند شهروندانی که به خاطر نقد و اعتراض خشونتپرهیز اکنون بازداشت شدهاند؟ (مثلاً یکی از همبندیهای اخیر ما که صرفاً برای یک پست اینستاگرامی درباره مرحوم مهسا امینی بازداشت شده است.)
🔸 چرا علیرغم تصویب و ابلاغ قانون جرم سیاسی (صرف نظر از همه نقدهایی که به کلیات و جزئیات آن وارد است) هنوز قریب به اتفاق متهمان سیاسی و مدنی را متهم امنیتی محسوب میکنید و دادگاههایشان بدون حضور خبرنگاران متکثر و هیئت منصفه برگزار میشود؟
🔸 چرا تقریباً همه پروندههای موسوم به امنیتی (شامل متهمان سیاسی و مدنی) در دادگاههای بدوی و تجدید نظر تنها به چند قاضی خاص ارجاع میشود و نه به قضات مشهور به بیطرفی و با اعتبار بیشتر؟ اشخاصی که خوشنام نیستند و حتی در شبکه قضات کشور مشهورند به تبعیت محض از ضابطان و صدور شدیدترین احکام، عدم انصاف، بیدقتی حقوقی و نداشتن پروای عدالت.
🔸 چرا کسانی که در اجتماع خیابانی یا برای فعالیتهای مدنی و سیاسی بازداشت میشوند، اغلب در ابتدا برای مدت طولانی، بازداشت انفرادی میشوند؟ اگر تحقیقی ضروری است، چرا دوره بازداشت موقت مثل بسیاری از کشورها به ۴۸ ساعت محدود نمیشود؟ چرا کیفیت بازجوییها در دوره بازداشت موقت در این حد پایین است و تلاش بازجوها اغلب از جنس فشار غیرقانونی، غیراخلاقی و به منظور پروندهسازی است؟
🔸 چرا سلول انفرادی، چشمبند، نداشتن کتاب، محدودیت در هواخوری و حمام و تغذیه و حتی تماس ساده تلفنی با خانواده برای نگرانیشان و ... که همه مصادیقی از شکنجه سفید و بعضاً در قوانین کنونی ایران هم غیرقانونی است، در دوره بازداشت موقت برچیده نمیشوند؟ چرا در دوره بازداشت موقت حق دسترسی به وکیل دلخواه تقریباً هیچ وقت تامین نمیشود؟
🔸 چرا همچنان اجازه میدهید اعتراف تلویزیونی تحت فشار از بازداشت شدگان و زندانیان ضبط و پخش شود که هم غیرعادلانه است و هم غیرقانونی؟ آن هم بعد از چند دهه تجربه اعترافگیریِ بیحاصل که موجب سلب اعتماد عمومی شده و رسواییهای چون ماجرای مازیار ابراهیمی به بار آورده است.
🔸 چرا برای بهبود شرایط زندانهای غیر از اوین در تهران و زندانهای شهرستانها که وضعیت بسیار بدتری از اوین دارند (و متاسفانه چندان مورد توجه رسانهها هم نیستند) و بعضاً شرایط حبس در آنها مادونشان انسانی است گام موثری برداشته نمیشود؟ چرا ضرب و شتم زندانیان، کیفیت بسیار بدِ غذا، وضعیت بهداشتی اسفبار، کمبود شدید فضا و تراکم زیاد زندانیان، گاهی بیامکاناتیهایی در حد نداشتن در حمام و دستشویی و آب گرم و برخورد بعضاً غیرمحترمانه و تحقیرآمیز افسرنگهبانها و کارکنان زندان با زندانی در بسیاری از زندانهای شهرستانها دغدغه قوة قضاییه نبوده است؟ آیا این که زندانیان این زندانها برخلاف اوین عموماً از اقشار فرودست و بیصدا هستند نقشی در این کم توجهی و عدم تلاش کافی برای انسان سازی شرایط حبسشان داشته است؟
🔸 چرا تبعیض دستگاه قضایی در مواجهه با زندانیان بعضاً در حدی است که به طور مثال مجرمی که به اعتراف خودش برای حمله مسلحانه ابتدا به اعدام محکوم شده و در زندان هم به شرارت شناخته میشود و بعداً حکمش به پنج سال و سپس به دو سال شکست، چند روز پیش از پایان حکمش به مرخصی (با پابند) رفت، اما مثلاً به فعال شریف محیط زیست که به شهادت وزارت اطلاعات مجرم نبوده و حتی در زندان هم به نجابت و حسن رفتار و قانونمداری مشهور است بعد از پنج سال حبس غیرعادلانه گفته میشود برای مرخصی باید صبر کند؟
متن کامل پرسشها را بخوانید.
✍🏼 محمدرضا جلائیپور
(این متن در ۱۹ مهر ۱۴۰۱ در بند ۴ زندان اوین نوشته شده است.)
رئیس قوهٔ قضاییه در تاریخ ۱۸ مهر ۱۴۰۱ در بخشی از سخنانش خطاب به همه جریانها و گروههای سیاسی و افرادی از عموم مردم که سوال انتقاد و اعتراضی دارند گفته است: «آمادگی استماع نقطه نظرات و انتقادات و پیشنهادات آنها را از طریق گفتوگو دارم و قطعاً چنانچه اشتباه و ضعفی از ناحیه ما وجود داشته باشد از نقطهنظرات ارائه شده در راستای رفع آنها استفاده میکنیم و هیچ ابایی از اصلاح و رفع ضعف نداریم. دو مقولهٔ اعتراض و اغتشاش باید تفکیک شود.» در اجابت فراخوان و اعلام آمادگی رئیس قوه قضاییه در ادامه پرسشهایی را طرح میکنم و باور دارم پاسخگویی به چنین پرسشهایی میتواند نشانه عملی جدیّت در دعوت به گفتوگو و تمهید اصلاحات قضایی باشد و پرهیز از پاسخگویی، گواه عدم جدیت در این دعوت است. برای هر یک از موارد زیر از مصادیق دقیق معتبر و جزئی قابل ذکر هستند:
🔸 اگر فراتر از شعار حساب معترض خشونتپرهیز را از اغتشاشگر جدا میدانید و نقد و اعتراض را حق شهروندی، چرا بسیارند شهروندانی که به خاطر نقد و اعتراض خشونتپرهیز اکنون بازداشت شدهاند؟ (مثلاً یکی از همبندیهای اخیر ما که صرفاً برای یک پست اینستاگرامی درباره مرحوم مهسا امینی بازداشت شده است.)
🔸 چرا علیرغم تصویب و ابلاغ قانون جرم سیاسی (صرف نظر از همه نقدهایی که به کلیات و جزئیات آن وارد است) هنوز قریب به اتفاق متهمان سیاسی و مدنی را متهم امنیتی محسوب میکنید و دادگاههایشان بدون حضور خبرنگاران متکثر و هیئت منصفه برگزار میشود؟
🔸 چرا تقریباً همه پروندههای موسوم به امنیتی (شامل متهمان سیاسی و مدنی) در دادگاههای بدوی و تجدید نظر تنها به چند قاضی خاص ارجاع میشود و نه به قضات مشهور به بیطرفی و با اعتبار بیشتر؟ اشخاصی که خوشنام نیستند و حتی در شبکه قضات کشور مشهورند به تبعیت محض از ضابطان و صدور شدیدترین احکام، عدم انصاف، بیدقتی حقوقی و نداشتن پروای عدالت.
🔸 چرا کسانی که در اجتماع خیابانی یا برای فعالیتهای مدنی و سیاسی بازداشت میشوند، اغلب در ابتدا برای مدت طولانی، بازداشت انفرادی میشوند؟ اگر تحقیقی ضروری است، چرا دوره بازداشت موقت مثل بسیاری از کشورها به ۴۸ ساعت محدود نمیشود؟ چرا کیفیت بازجوییها در دوره بازداشت موقت در این حد پایین است و تلاش بازجوها اغلب از جنس فشار غیرقانونی، غیراخلاقی و به منظور پروندهسازی است؟
🔸 چرا سلول انفرادی، چشمبند، نداشتن کتاب، محدودیت در هواخوری و حمام و تغذیه و حتی تماس ساده تلفنی با خانواده برای نگرانیشان و ... که همه مصادیقی از شکنجه سفید و بعضاً در قوانین کنونی ایران هم غیرقانونی است، در دوره بازداشت موقت برچیده نمیشوند؟ چرا در دوره بازداشت موقت حق دسترسی به وکیل دلخواه تقریباً هیچ وقت تامین نمیشود؟
🔸 چرا همچنان اجازه میدهید اعتراف تلویزیونی تحت فشار از بازداشت شدگان و زندانیان ضبط و پخش شود که هم غیرعادلانه است و هم غیرقانونی؟ آن هم بعد از چند دهه تجربه اعترافگیریِ بیحاصل که موجب سلب اعتماد عمومی شده و رسواییهای چون ماجرای مازیار ابراهیمی به بار آورده است.
🔸 چرا برای بهبود شرایط زندانهای غیر از اوین در تهران و زندانهای شهرستانها که وضعیت بسیار بدتری از اوین دارند (و متاسفانه چندان مورد توجه رسانهها هم نیستند) و بعضاً شرایط حبس در آنها مادونشان انسانی است گام موثری برداشته نمیشود؟ چرا ضرب و شتم زندانیان، کیفیت بسیار بدِ غذا، وضعیت بهداشتی اسفبار، کمبود شدید فضا و تراکم زیاد زندانیان، گاهی بیامکاناتیهایی در حد نداشتن در حمام و دستشویی و آب گرم و برخورد بعضاً غیرمحترمانه و تحقیرآمیز افسرنگهبانها و کارکنان زندان با زندانی در بسیاری از زندانهای شهرستانها دغدغه قوة قضاییه نبوده است؟ آیا این که زندانیان این زندانها برخلاف اوین عموماً از اقشار فرودست و بیصدا هستند نقشی در این کم توجهی و عدم تلاش کافی برای انسان سازی شرایط حبسشان داشته است؟
🔸 چرا تبعیض دستگاه قضایی در مواجهه با زندانیان بعضاً در حدی است که به طور مثال مجرمی که به اعتراف خودش برای حمله مسلحانه ابتدا به اعدام محکوم شده و در زندان هم به شرارت شناخته میشود و بعداً حکمش به پنج سال و سپس به دو سال شکست، چند روز پیش از پایان حکمش به مرخصی (با پابند) رفت، اما مثلاً به فعال شریف محیط زیست که به شهادت وزارت اطلاعات مجرم نبوده و حتی در زندان هم به نجابت و حسن رفتار و قانونمداری مشهور است بعد از پنج سال حبس غیرعادلانه گفته میشود برای مرخصی باید صبر کند؟
متن کامل پرسشها را بخوانید.
Telegraph
پرسشهایی در اجابتِ دعوتِ رئیس قوه قضائیه
(این متن را محمدرضا جلائیپور در ۱۹ مهر ۱۴۰۱، در بند ۴ زندان اوین نوشته است.) رئیس قوه قضاییه در تاریخ ۱۸ مهر ۱۴۰۱ در بخشی از سخنانش خطاب به همه جریانها و گروههای سیاسی و افرادی از عموم مردم که سوال انتقاد و اعتراضی دارند گفته است: «آمادگی استماع نقطه نظرات…
🔹 در یک دنیای موازی، بعد از پیروزی دلچسب دو بر صفر ایران بر ولز، حکمرانان این درایت را میداشتند که از این فرصت طلایی برای ترمیم شکافهای نگرانکنندهٔ دو ماه گذشته استفاده کنند و امروز میگفتند: «کاش خانوادههای داغدارِ دو ماه گذشته و همهٔ ایرانیانی که از شدت خشم و نارضایتیهای ناشی از نقض حقوق اساسیشان حامی این پیروزی نبودند هم در این شادی شریک شوند و قصد داریم قدمهایی برداریم که حکمرانیمان ملّیتر، دموکراتیکتر و تکثرپذیرتر شود.» و در گام اول همین امروز وریا غفوری، خبرنگاران، سینماگران و همهٔ معترضانِ خشونتپرهیزِ بازداشت شده در در دوماه گذشته آزاد میشدند و امروز و امشب تمام ایرانیان با همهٔ تکثرشان در پوشش و سبک زندگی در کنار هم، هرچند اندک، شادی میکردند.
پیغام تلفنی محمدرضا جلائیپور از زندان اوین، ۴ آذر ۱۴۰۱
پیغام تلفنی محمدرضا جلائیپور از زندان اوین، ۴ آذر ۱۴۰۱
🔴 نامه جمعی از پژوهشگران علوم اجتماعی و فعالان مدنی برای آزادی محمدرضا جلائیپور
به گزارش پایگاه خبری "صبح ما" جمعی از پژوهشگران علوم اجتماعی و فعالان مدنی در نامه ای خواستار آزادی محمدرضا جلائیپور شدند. متن نامه به شرح زیر است:
🔺جناب آقاى حجتالاسلام محسنی اژهای
رياست محترم قوه قضاييه جمهوری اسلامی ایران
🔸محمدرضا جلائیپور، از جوانان نخبه علمی و خوشفکر و فعالان مدنی ایراندوست، خوشسابقه و قانونمدار متاسفانه در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ با بازداشت غیرمنتظره و بدون احضار، برای اجرای حکمی که ناعادلانه صادر شده است، به زندان اوین برده شد، بیآنکه در واقع کوچکترین جرمی مرتکب شده باشد.
🔸اشخاصی که با محمدرضا جلائیپور آشنایی دارند اغلب او را به شرافت، سلامت نفس، سوابق علمی و پژوهشی در دانشگاههای تهران، لندن، آکسفورد و هاروارد و نخبگی علمی میشناسند که در نوشتههای باکیفیت و مسالهمحور او و حتی کسب رتبه یک کنکور سراسری و مدال طلای المپیاد هم جلوهگر بوده است.
ما نیز پژوهشها و نوشتههای روشنگر و فعالیتهای امیدبخش او را در جهت کاهش انواع نابرابری، بهبود سیاستگذاری اجتماعی، بسط عدالت و ارتقای زندگیِ هموطنانش به ویژه آسیبپذیرترین اقشار تحت تبعیض ارزشمند میدانیم. همان اهدافی که سه عموی شهیدش در راه آنها جان فدا کردند.
🔸نادرستی آشکار اتهامات مندرج در حکم صادره، این شائبه را ایجاد میکند که ضابطان در جهت اهداف سیاسی تنگنظرانه خود از اهرم قضایی استفاده کردهاند. علاوه بر این، زندانی کردنِ امثال محمدرضا جلائیپور که به کیفیت نوشتهها، انصاف، اصلاحجویی، خشونتپرهیزی و قانونمداری شناخته شدهاند، امید به گشایش را میکاهد و بر خشم و نارضایتی میافزاید.
پرونده محمدرضا جلائیپور از مصادیق روشن نقض این گفتهٔ خود شماست که «باید مانع مداخله ناموجه و فراقانونیِ ضابطان در فرایند دادرسی شد» و «اصلاحگری و انتقاد حق شهروندی است». اگر پژوهشگران فاضل و مصلحانِ خشونتپرهیز و قانونمداری همچون او زندانی باشند، ادعای اصلاحات قضایی قابل باور نیست.
🔸ما، جمعی از اساتید، دانشجویان و پژوهشگران علوم اجتماعی، فعالان مدنی و شهروندان ایران، از قوه قضاییه خواستاریم با اعاده دادرسی در این پرونده و حصول اطمینان از عدم مداخله عدالتسوز ضابطان، هرچه سریعتر زمینه دادرسی عادلانه برای این شهروند خوب ایران را فراهم کند، چه آنکه در ماهها و سالهای پیش رو کشورمان به شدت به حضور، پژوهشها، روشنگری و فعالیتهای مسئولانه امثال محمدرضا جلائیپور نیازمند است.
متن نامه و نام امضا کنندگان
به گزارش پایگاه خبری "صبح ما" جمعی از پژوهشگران علوم اجتماعی و فعالان مدنی در نامه ای خواستار آزادی محمدرضا جلائیپور شدند. متن نامه به شرح زیر است:
🔺جناب آقاى حجتالاسلام محسنی اژهای
رياست محترم قوه قضاييه جمهوری اسلامی ایران
🔸محمدرضا جلائیپور، از جوانان نخبه علمی و خوشفکر و فعالان مدنی ایراندوست، خوشسابقه و قانونمدار متاسفانه در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ با بازداشت غیرمنتظره و بدون احضار، برای اجرای حکمی که ناعادلانه صادر شده است، به زندان اوین برده شد، بیآنکه در واقع کوچکترین جرمی مرتکب شده باشد.
🔸اشخاصی که با محمدرضا جلائیپور آشنایی دارند اغلب او را به شرافت، سلامت نفس، سوابق علمی و پژوهشی در دانشگاههای تهران، لندن، آکسفورد و هاروارد و نخبگی علمی میشناسند که در نوشتههای باکیفیت و مسالهمحور او و حتی کسب رتبه یک کنکور سراسری و مدال طلای المپیاد هم جلوهگر بوده است.
ما نیز پژوهشها و نوشتههای روشنگر و فعالیتهای امیدبخش او را در جهت کاهش انواع نابرابری، بهبود سیاستگذاری اجتماعی، بسط عدالت و ارتقای زندگیِ هموطنانش به ویژه آسیبپذیرترین اقشار تحت تبعیض ارزشمند میدانیم. همان اهدافی که سه عموی شهیدش در راه آنها جان فدا کردند.
🔸نادرستی آشکار اتهامات مندرج در حکم صادره، این شائبه را ایجاد میکند که ضابطان در جهت اهداف سیاسی تنگنظرانه خود از اهرم قضایی استفاده کردهاند. علاوه بر این، زندانی کردنِ امثال محمدرضا جلائیپور که به کیفیت نوشتهها، انصاف، اصلاحجویی، خشونتپرهیزی و قانونمداری شناخته شدهاند، امید به گشایش را میکاهد و بر خشم و نارضایتی میافزاید.
پرونده محمدرضا جلائیپور از مصادیق روشن نقض این گفتهٔ خود شماست که «باید مانع مداخله ناموجه و فراقانونیِ ضابطان در فرایند دادرسی شد» و «اصلاحگری و انتقاد حق شهروندی است». اگر پژوهشگران فاضل و مصلحانِ خشونتپرهیز و قانونمداری همچون او زندانی باشند، ادعای اصلاحات قضایی قابل باور نیست.
🔸ما، جمعی از اساتید، دانشجویان و پژوهشگران علوم اجتماعی، فعالان مدنی و شهروندان ایران، از قوه قضاییه خواستاریم با اعاده دادرسی در این پرونده و حصول اطمینان از عدم مداخله عدالتسوز ضابطان، هرچه سریعتر زمینه دادرسی عادلانه برای این شهروند خوب ایران را فراهم کند، چه آنکه در ماهها و سالهای پیش رو کشورمان به شدت به حضور، پژوهشها، روشنگری و فعالیتهای مسئولانه امثال محمدرضا جلائیپور نیازمند است.
متن نامه و نام امضا کنندگان
Telegraph
نامه جمعی از پژوهشگران علوم اجتماعی و فعالان مدنی برای آزادی محمدرضا جلائیپور
🔺جناب آقاى حجتالاسلام محسنی اژهای رياست محترم قوه قضاييه جمهوری اسلامی ایران 🔸محمدرضا جلائیپور، از جوانان نخبه علمی و خوشفکر و فعالان مدنی ایراندوست، خوشسابقه و قانونمدار متاسفانه در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ با بازداشت غیرمنتظره و بدون احضار، برای اجرای…
Forwarded from فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
⭕️بیانیه جمعی از فعالان مدنی و سیاسی، پزشکان، دانشگاهیان و اصحاب فرهنگ و هنر کشور برای آزادی فوری دکتر فرهاد میثمی
✅بهنام خدای رنگین کمان
📌تصویر تکاندهنده و در عین حال حاکی از صلابت و ارادهای که در روزهای اخیر از بدن تکیده دکتر فرهاد میثمی منتشر شد، هر انسانِ باوجدانی را بهشدت متأثر و نگران سلامتی این مرد آزاده میکند. عکسی که همچون بسیاری از نوشتهها و اقدامات او در سالهای گذشته، گواهِ روحی بزرگ، ارادهای شریف و ”قدرت بیقدرتان” برای مطالبهی خشونتپرهیزِ حقوق و آزادیهای اساسیِ ایرانیان است. او رنجِ اعتصاب غذای طولانی را هم برای اهدافی به تن خریده است که هیچیک برای خود وی نیست و همه، مطالباتی دیگردوستانه، به حق و برای خیر همگانی است.
📌ما جمعی از فعالان مدنی و سیاسی ایران، بهشدت نگران سلامتی و جان آقای میثمی هستیم و ضمن حمایت از مطالبات حقِ او، مصرانه و فروتنانه از وی درخواست میکنیم اعتصاب غذایش را بشکند و اعلام میکنیم: ”فرهاد عزیز! صدای شریفِ اعتصاب و اعتراضِ تو را یک ملت شنید و اکنون مسئولیت جمعی ما و دیگران است که این مطالبات را زنده نگه داریم و برای تسریع تحققشان بکوشیم. وجود مبارک و زندگیِ پرخیر تو از سرمایههای ارزشمند جامعهی ایران است و حفظش مسئولیت جمعی ما و خود شما”.
📌مسئولیت دستگاه قضایی است که آقای میثمی را فورا آزاد کند و این ظلم طولانی در حق او را پایان دهد. یادآور میشویم که محاکمه و زندان طویلالمدت دکتر فرهاد میثمی برای اعلام اعتراض مدنی و خشونتپرهیزش به تحمیلِ حجاب غیرعادلانه بوده است. جامعه ما بیش از قبل به تلاشهای مسئولانه و آموزههای ارزشمند فرهاد میثمی در دفاع خشونتپرهیز از عدالت و آزادی نیازمند است.
🆔@MostafaTajzadeh
✅بهنام خدای رنگین کمان
📌تصویر تکاندهنده و در عین حال حاکی از صلابت و ارادهای که در روزهای اخیر از بدن تکیده دکتر فرهاد میثمی منتشر شد، هر انسانِ باوجدانی را بهشدت متأثر و نگران سلامتی این مرد آزاده میکند. عکسی که همچون بسیاری از نوشتهها و اقدامات او در سالهای گذشته، گواهِ روحی بزرگ، ارادهای شریف و ”قدرت بیقدرتان” برای مطالبهی خشونتپرهیزِ حقوق و آزادیهای اساسیِ ایرانیان است. او رنجِ اعتصاب غذای طولانی را هم برای اهدافی به تن خریده است که هیچیک برای خود وی نیست و همه، مطالباتی دیگردوستانه، به حق و برای خیر همگانی است.
📌ما جمعی از فعالان مدنی و سیاسی ایران، بهشدت نگران سلامتی و جان آقای میثمی هستیم و ضمن حمایت از مطالبات حقِ او، مصرانه و فروتنانه از وی درخواست میکنیم اعتصاب غذایش را بشکند و اعلام میکنیم: ”فرهاد عزیز! صدای شریفِ اعتصاب و اعتراضِ تو را یک ملت شنید و اکنون مسئولیت جمعی ما و دیگران است که این مطالبات را زنده نگه داریم و برای تسریع تحققشان بکوشیم. وجود مبارک و زندگیِ پرخیر تو از سرمایههای ارزشمند جامعهی ایران است و حفظش مسئولیت جمعی ما و خود شما”.
📌مسئولیت دستگاه قضایی است که آقای میثمی را فورا آزاد کند و این ظلم طولانی در حق او را پایان دهد. یادآور میشویم که محاکمه و زندان طویلالمدت دکتر فرهاد میثمی برای اعلام اعتراض مدنی و خشونتپرهیزش به تحمیلِ حجاب غیرعادلانه بوده است. جامعه ما بیش از قبل به تلاشهای مسئولانه و آموزههای ارزشمند فرهاد میثمی در دفاع خشونتپرهیز از عدالت و آزادی نیازمند است.
🆔@MostafaTajzadeh
Telegram
attach 📎
قسمت سوم-بهار به شادی و غم
Radio papiliouo
🔹مجموعهای از رادیو پاپی لو
به ترتیب:
۱-والس نوروزی- احمد عاشورپور
۲-مجموعه کلاه قرمزی- ایرج طهماسب
۳-قطعه بخند-گروه بمرانی
۴-بهاریه- متن و صدای محمد صالح اعلاء
۶-قطعه والس چمن-گروه ایندو
۷-بهاریه -متن و صدای پریوش نظریه
۸-قطعه دوستت دارم - سهیل نفیسی و شعر خوانی احمد شاملو
۹- سکانس فیلم شیدا - کمال تبریزی
۱۰- قطعه پرواز تهران شیراز - گروه دال
۱۱-خوانش و شعر معشوق جان به بهار آغشته -رضا براهنی
۱۲-قطعه از هوش می- محسن نامجو
۱۳-قطعه بهار غم آلود- سجاد افشاریان (بازخوانی بهار غم آلود عماد رام)
۱۴-بهاریه- صابر ابر
۱۵-قطعه باهار باهار-تورج شعبانخانی
۱۶-بهاریه - متن و صدای احمدرضا احمدی
۱۷-قطعه بهار دلکش -محمدرضا شجریان
۱۸-بهاریه- متن و صدای مهدیار لطفی
۱۹- قطعه گل پامچال - اجرای گروه رستاک
۲۰- شعر ارغوان - شعر و صدای هوشنگ ابتهاج
۲۱-قطعه ارغوان - علیرضا قربانی
.🆔 @majaal_online
به ترتیب:
۱-والس نوروزی- احمد عاشورپور
۲-مجموعه کلاه قرمزی- ایرج طهماسب
۳-قطعه بخند-گروه بمرانی
۴-بهاریه- متن و صدای محمد صالح اعلاء
۶-قطعه والس چمن-گروه ایندو
۷-بهاریه -متن و صدای پریوش نظریه
۸-قطعه دوستت دارم - سهیل نفیسی و شعر خوانی احمد شاملو
۹- سکانس فیلم شیدا - کمال تبریزی
۱۰- قطعه پرواز تهران شیراز - گروه دال
۱۱-خوانش و شعر معشوق جان به بهار آغشته -رضا براهنی
۱۲-قطعه از هوش می- محسن نامجو
۱۳-قطعه بهار غم آلود- سجاد افشاریان (بازخوانی بهار غم آلود عماد رام)
۱۴-بهاریه- صابر ابر
۱۵-قطعه باهار باهار-تورج شعبانخانی
۱۶-بهاریه - متن و صدای احمدرضا احمدی
۱۷-قطعه بهار دلکش -محمدرضا شجریان
۱۸-بهاریه- متن و صدای مهدیار لطفی
۱۹- قطعه گل پامچال - اجرای گروه رستاک
۲۰- شعر ارغوان - شعر و صدای هوشنگ ابتهاج
۲۱-قطعه ارغوان - علیرضا قربانی
.🆔 @majaal_online
HTML Embed Code: