Channel: نشر حکمت کلمه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
برای کتاب اسب فقدان با حضور حافظ موسوی و ایلیاد موسوی، جلسهای تدارک دیدیم و همزمان سه کتاب شعر تازهمان را هم با شعرخوانی شاعرانشان معرفی کردیم.
آقای حافظ موسوی و ایلیاد موسوی صحبتهایی شنیدنی و قابل تأملی پیرامون کتاب مطرح کردند.
ممنون از همهی دوستانی که آمدند و حضور گرمشان شوقی دوباره در ما دمید. سپاس ویژه از آرش نعمتی مدید مؤسسه فرهنگی اوسان، مجموعه فرهنگی کاف کتاب و تمام عوامل خوبشان، نسرین کیایی و عکاس خوب و صبور جلسه تمنای گرامی.
فیلم شعرخوانی صالح عطایی را ببینیم و بشنویم از کتاب اسب فقدان
#نشر_حکمت_کلمه
#با_سیمرغ_واژها
#خواندنی_ها_کم_نیست
#شعر #شعر_ترکی #ترجمه #شعر_فارسی
آقای حافظ موسوی و ایلیاد موسوی صحبتهایی شنیدنی و قابل تأملی پیرامون کتاب مطرح کردند.
ممنون از همهی دوستانی که آمدند و حضور گرمشان شوقی دوباره در ما دمید. سپاس ویژه از آرش نعمتی مدید مؤسسه فرهنگی اوسان، مجموعه فرهنگی کاف کتاب و تمام عوامل خوبشان، نسرین کیایی و عکاس خوب و صبور جلسه تمنای گرامی.
فیلم شعرخوانی صالح عطایی را ببینیم و بشنویم از کتاب اسب فقدان
#نشر_حکمت_کلمه
#با_سیمرغ_واژها
#خواندنی_ها_کم_نیست
#شعر #شعر_ترکی #ترجمه #شعر_فارسی
عکسهایی از جلسهی روز بهاری شعر حکمت کلمه
با همراهی مؤسسه اوسان
مجموعهی کاف کتاب
مدیر و اجرای نسرین کیایی
و عکاسی تینا دلنواز
#نشر_حکمت_کلمه
با همراهی مؤسسه اوسان
مجموعهی کاف کتاب
مدیر و اجرای نسرین کیایی
و عکاسی تینا دلنواز
#نشر_حکمت_کلمه
عکسهایی از جلسهی روز بهاری شعر حکمت کلمه
با همراهی مؤسسه اوسان
مجموعهی کاف کتاب
مدیر و اجرای نسرین کیایی
و عکاسی تینا دلنواز
#نشر_حکمت_کلمه
با همراهی مؤسسه اوسان
مجموعهی کاف کتاب
مدیر و اجرای نسرین کیایی
و عکاسی تینا دلنواز
#نشر_حکمت_کلمه
در تمام این سالها هیچکس در فضای مجازی چنین بیدریغ و پر مهر حامی ما نبوده است:
فیلم و هنر فاخر
فیلم و هنر فاخر ۲
گروه کایه دو سینما
و همینطور کانالهای
صدای داستان
آستاراخان کافه
سَدا
بافههای رنج
این کانالهای پر بربار و خوب را حمایت کنید.
#نشر_حکمت_کلمه
فیلم و هنر فاخر
فیلم و هنر فاخر ۲
گروه کایه دو سینما
و همینطور کانالهای
صدای داستان
آستاراخان کافه
سَدا
بافههای رنج
این کانالهای پر بربار و خوب را حمایت کنید.
#نشر_حکمت_کلمه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به مناسبت روز بزرگداشت استاد سخن شعر فارسی حضرت سعدی
تقدیم به دوستداران شعر پارسی
برانداز بیخی که خار آورد
درختی بپرور که بار آورد
کسی را بده پایه مهتران
که بر کهتران سر ندارد گران
درون فروماندگان شاد کن
ز روز فروماندگی یاد کن ...
🌿🌿🌿
دل دوستان جمع بهتر که گنج
خزینه تهی به که مردم به رنج
مدر پرده کس به هنگام جنگ
که باشد تو را در پرده ننگ.
با صدای سپیده نصرتی
#نشر_حکمت_کلمه
@hekmatkalame
تقدیم به دوستداران شعر پارسی
برانداز بیخی که خار آورد
درختی بپرور که بار آورد
کسی را بده پایه مهتران
که بر کهتران سر ندارد گران
درون فروماندگان شاد کن
ز روز فروماندگی یاد کن ...
🌿🌿🌿
دل دوستان جمع بهتر که گنج
خزینه تهی به که مردم به رنج
مدر پرده کس به هنگام جنگ
که باشد تو را در پرده ننگ.
با صدای سپیده نصرتی
#نشر_حکمت_کلمه
@hekmatkalame
Forwarded from اندر امیدواری... (فریاد ناصری)
الگوی ترس: خواهی نشوی رسوا...
همهمان شنیدهایم که والدین و معلمان در برابر دانشآموزان و دانشجویان یک گزاره دارند: درس بخوان. درست را بخوان، که اگر نخوانی بیچاره میشوی، اما آیا تا به حال شنیدهاید که بگویند چطور بخوان؟ چگونه بخوان؟ مثلا میشود ریاضی را مثل فارسی خواند؟ فارسی را مثل شیمی خواند؟ این خواندن نباید تکلیفش روشن شود؟ درست شبیه نماز را برپا دارست که بعدها شده است بخوان. یا تقریبا دیگر مد شده است که تلویزیون نبین. تلویزیون دیدن تصور آدمی گیج و گول را میسازد. اگر بپرسی چرا نبینم؟ در بهترین حالت به شما میگویند: تلویزیون مغزت را خراب میکند. یا تلویزیون شست و شوی مغزی میدهد یا تلویزیون خنگت میکند.
این گزارهها نخست، متکی به ترسند: درس نخواندن مساوی است با بدبخت و بیچاره شدن. تلویزیون دیدن مساوی است با خنگ و گیج و گول شدن و فریب خوردن. این اتکا به ترس و ترس دادن و ترسخورده کردن از ویژگیهای بارز فرهنگ ماست از همان کودکی والدین و اجتماع چون میخواهد کنترل کند، نه مدیریت و هدایت، شروع میکنند به ترساندن که اگر نخوابی: لولو خوره میآید تو را میخورد.
دیگر اینکه این گزارهها نمیگویند که چطور درس بخوانم؟ مگر درس یکیاست؟ مگر همهچیز را میشود یک جور خواند؟ اگر منظورشان از خواندن، یادگرفتن است که هر درس و مهارت و فنی را باید یک جور آموخت. تابهحال شنیدهاید کسی از روشهای متفاوت خواندن ریاضی و فارسی بگوید؟ نهایتش اینکه بگویند: درسهای حفظی و درسهای غیرحفظی. یا تلویزیون دیدن، آیا نباید پرسید که اگر تلویزیون و فیلمها و برنامههایش میتواند کسی را گیج کند، پس این آدمها را هر روایت و قصه و داستانی میتواند از راه به در کند؟ بهتر نیست به افراد بیاموزیم هر حکایت و تصویر و فیلم و گفتهای، قصد و مراد و هدفی دارد و به او بیاموزیم که به جای ترسیدن مقاصد هر سخنی و هر حرفی را پیدا کند؟
به این مثل دقت کنید: خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو. اول ترساندن و دوم راه نشان دادن. گزارههای بسیار دیگری داریم که در ظاهری متفاوت و خیرخواهانه میترسانند مثلاً قناعت از تجارت بهتر است. تعطیلات عید که کرمان بودم از باغ شازده تا کرمان مسافر مردی خوشمجلس شدیم که طاقت سکوت نداشت. گفت حرف بزنیم. گفتم بزنیم. گفت بگو که چه چیزی از چه چیزی بهتر است؟ چیزی گفتم که ساختار نمایش را میدانستم، او برای شنیدن نپرسیده بود که بیشتر برای گفتن پرسیده بود. گفت که قناعت از تجارت بهترتره. بعد قصهها گفت از کسانی که قناعت نکردند و بیچاره شدند و آنها که قناعت کردند و زندگی آسودهای داشتند.
این گزارهها و مثلها شاید برای زمانی بود که راهها درست و درمان نبود. امنیت نبود. وسیله و اسباب سفر نبود. امکانهای ارتباطی نبود. پس هر فرهنگ و جامعهای برای حفظ افرادش در محدودهی خودش چنین الگوهایی را ترویج میکرد که افراد جایی نروند و همانجا که هستند بمانند. البته مثال نقض هم داریم که حکایتی جرات و جسارت را تشویق میکند. ما فعلا سعی میکنیم کمو بهدست بگیریم و خوب و بد را از هم جدا کنیم و آنچه امروزهروز به کارمان میآید را نگه داریم و باقی را در موزهی فرهنگی خود نگه داریم.
#فریاد_ناصری
@andaromidvari
همهمان شنیدهایم که والدین و معلمان در برابر دانشآموزان و دانشجویان یک گزاره دارند: درس بخوان. درست را بخوان، که اگر نخوانی بیچاره میشوی، اما آیا تا به حال شنیدهاید که بگویند چطور بخوان؟ چگونه بخوان؟ مثلا میشود ریاضی را مثل فارسی خواند؟ فارسی را مثل شیمی خواند؟ این خواندن نباید تکلیفش روشن شود؟ درست شبیه نماز را برپا دارست که بعدها شده است بخوان. یا تقریبا دیگر مد شده است که تلویزیون نبین. تلویزیون دیدن تصور آدمی گیج و گول را میسازد. اگر بپرسی چرا نبینم؟ در بهترین حالت به شما میگویند: تلویزیون مغزت را خراب میکند. یا تلویزیون شست و شوی مغزی میدهد یا تلویزیون خنگت میکند.
این گزارهها نخست، متکی به ترسند: درس نخواندن مساوی است با بدبخت و بیچاره شدن. تلویزیون دیدن مساوی است با خنگ و گیج و گول شدن و فریب خوردن. این اتکا به ترس و ترس دادن و ترسخورده کردن از ویژگیهای بارز فرهنگ ماست از همان کودکی والدین و اجتماع چون میخواهد کنترل کند، نه مدیریت و هدایت، شروع میکنند به ترساندن که اگر نخوابی: لولو خوره میآید تو را میخورد.
دیگر اینکه این گزارهها نمیگویند که چطور درس بخوانم؟ مگر درس یکیاست؟ مگر همهچیز را میشود یک جور خواند؟ اگر منظورشان از خواندن، یادگرفتن است که هر درس و مهارت و فنی را باید یک جور آموخت. تابهحال شنیدهاید کسی از روشهای متفاوت خواندن ریاضی و فارسی بگوید؟ نهایتش اینکه بگویند: درسهای حفظی و درسهای غیرحفظی. یا تلویزیون دیدن، آیا نباید پرسید که اگر تلویزیون و فیلمها و برنامههایش میتواند کسی را گیج کند، پس این آدمها را هر روایت و قصه و داستانی میتواند از راه به در کند؟ بهتر نیست به افراد بیاموزیم هر حکایت و تصویر و فیلم و گفتهای، قصد و مراد و هدفی دارد و به او بیاموزیم که به جای ترسیدن مقاصد هر سخنی و هر حرفی را پیدا کند؟
به این مثل دقت کنید: خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو. اول ترساندن و دوم راه نشان دادن. گزارههای بسیار دیگری داریم که در ظاهری متفاوت و خیرخواهانه میترسانند مثلاً قناعت از تجارت بهتر است. تعطیلات عید که کرمان بودم از باغ شازده تا کرمان مسافر مردی خوشمجلس شدیم که طاقت سکوت نداشت. گفت حرف بزنیم. گفتم بزنیم. گفت بگو که چه چیزی از چه چیزی بهتر است؟ چیزی گفتم که ساختار نمایش را میدانستم، او برای شنیدن نپرسیده بود که بیشتر برای گفتن پرسیده بود. گفت که قناعت از تجارت بهترتره. بعد قصهها گفت از کسانی که قناعت نکردند و بیچاره شدند و آنها که قناعت کردند و زندگی آسودهای داشتند.
این گزارهها و مثلها شاید برای زمانی بود که راهها درست و درمان نبود. امنیت نبود. وسیله و اسباب سفر نبود. امکانهای ارتباطی نبود. پس هر فرهنگ و جامعهای برای حفظ افرادش در محدودهی خودش چنین الگوهایی را ترویج میکرد که افراد جایی نروند و همانجا که هستند بمانند. البته مثال نقض هم داریم که حکایتی جرات و جسارت را تشویق میکند. ما فعلا سعی میکنیم کمو بهدست بگیریم و خوب و بد را از هم جدا کنیم و آنچه امروزهروز به کارمان میآید را نگه داریم و باقی را در موزهی فرهنگی خود نگه داریم.
#فریاد_ناصری
@andaromidvari
HTML Embed Code: