Channel: اقتصاد بازار
🔰من شایسته این تدریس نیستم
✍️دکتر محمدرضا اسلامی
قرار بر این شد که یکی از دروس مقدماتی رشته مهندسی عمران را برای دانشجویانِ سال اول تدریس کنم. عنوان درس این بود:
CE 1210: Introduction to Smart Infrastructure
همچنان که از عنوان مشخص است هدف از این درس ایجاد یک «آشنایی اولیه» برای دانشجوی سال اول است تا که بداند این رشته مهندسی که انتخاب کرده اساسا چیست؟ و چه افقهای کار و اشتغال در آینده دارا خواهد بود؟ و در احداث زیربناهای کشور چه نقشی خواهد داشت؟
مدیر گروه گفت: لطفا خیلی روی بحث سازه مانور نده (!) و درباره گرایشهای دیگر عمران مثل ژئوتکنیک هم برای بچه ها به قدر کافی صحبت کن.
توضیح دادم که مدتهاست درگیر پروژه یا کار ژئوتکنیکی نبوده ام و لذا برای یکی از جلسات کلاس از یک مهندس با «تجربه در صنعت» (و با سابقه ژئوتکنیک) دعوت خواهم کرد.
بدین منظور ایمیلی زدم به خانم دکتر Jennie Watson-Lamprey که مدیرعامل شرکت مهندسین مشاور مطرح SLATE در سانفرانسیسکو است. این شرکت SLATE پروژه های بزرگی در این حوزه دارد. از جمله پروژه های آنها برج ملنیوم است که اخیرا در سانفرانسیسکو کج شده و به خاطر مشکلات ژئوتکنیک، ترکهایی در دیوار و سقف برخی آپارتمانها شکلگرفته و صدها پرونده حقوقی در دادگاه دارد. اکنون شرکت خانم Jennie در حال بررسی اشکالات طراحیِ مشاور قبلی این پروژه است که ببینند درکجا اشتباه شده و چطور می شود راهکاری برای تقویت فونداسیون برج داد. عملا شرکت ایشان درگیر کارهایی در این سطح و تراز است.
وقتی ایمیل دعوتنامه را فرستادم بلافاصله با پاسخ جالب خانم Jennie مواجه شدم. نوشته بود:
«سلام محمدرضا؛ وای که چقدر خوشحال شدم از اینکه دیدم به یاد من بوده ای. باورم نمیشه که من رو در خاطر داشتی. راستش خیلی مشتاقم که در این کلاس، تدریس درباره ژئوتکنیک داشته باشم ولی من شایسته این تدریس نیستم چون که چندسالی هست که عمدتا درگیر امور مدیریتِ شرکت مهندسی مشاور هستم و عملا من دیگه چندان آدم فنی ای محسوب نمی شوم. بنابراین پیشنها می کنم که مدیر فنی شرکت ما (آقای Nathaniel Wagner) این تدریس را انجام دهد.»
جمله ای که نوشته بود دقیقا این بود:
I would do a disservice to your students to accept.
قدری جا خوردم.
کنجکاو شدم و مجددا رفتم و رزومه خانم Jennie را بررسی کردم. بله درست است! ایشان لیسانس را در دانشگاه کلومبیا بوده، و سپس کارشناسی ارشد و دکترای ژئوتکنیک را از دانشگاه برکلی گرفته (یکی از بهترین دپارتمانهای ژئوتکنیک دنیا) ولی با وجود این سابقه، به دلیل اینکه مدتی است که عمدتا درگیر کارهای مدیریتی است خودش را «شایسته» تدریس (آنهم فقط یک جلسه!) در کلاس درس نمی داند.
واقعا به فکر فرو رفتم. آیا من هم با خودم همین قدر صادق هستم؟ آیا من هم اگر فردی متخصص تر/شایسته تر از خودم وجود داشته باشد، از پذیرفتنِ کار امتناع خواهم کرد؟
آیا من هم جرأت دارم اینقدر به صراحت و مکتوب بنویسم که شایسته ی فلان کار نیستم؟
یا اینکه بلافاصله چنگ می اندازم که کار را روی هوا بگیرم؟ و از هر فرصتی برای مطرح شدن استفاده خواهم کرد؟…
این فکر ها آمد و رفت.
گفتم: پرینت ایمیل Jennie را می گیرم و یادگاری برای پسرم نگه می دارم. اینکه بداند در دنیا اینگونه انسانهایی هم هستند. فقط آدمهای «شکارگر» در این دنیا نیستند. بلکه حضور دارند آدمهایی که اصول رفتار حرفه ای برایشان مهمتر از بیزینس و شکارگری است.
سه هفته بعد، آن جلسه ی کلاس برگزار شد و مدیر فنی شرکت (یعنی آقای Nathaniel) آمد و به بچه ها درباره مبانی ژئوتکنیک حرف زد. درباره زندگی حرفه ای یک مهندس ژئوتکنیک سخن گفت و توضیح داد که چرا به سمت این حرفه آمده و درآمدش چقدر است و …
رفتارهای توسعه یافته در افراد باعث توسعه یک کشور می شود. وقتی که کسی خودش ، خودش را متخصص و واجد صلاحیت نداند «مسئولیت» قبول نمی کند. از نشانه های توسعه یافتگی این است که برای «علم و تجربه» احترام قائل باشیم. آن کسی که بدون هیچ تجربه فنی سکان مدیریت یک مجموعه عظیم خودروسازی را به عهده می گیرد، شخصیت توسعه نیافته ای دارد. با خودش صادق نیست. او نمی تواند باعث توسعه کشورش شود.
آن استاد دانشگاهی که همزمان با وظایف دانشگاهی (و بجای تمرکز بر تربیت دانشجو و پژوهش) همزمان در چندین شرکت مهاب قدس و سابیر و توانیر و پتروپارس و نظام مهندسی و … سمَت مدیریتی دارد و دائم خارج دانشگاه رفت و آمد دارد، شخصیت توسعه نیافته دارد. او نمی تواند «دانشجویان توسعه آفرین» تربیت کند.
توسعه یک کشور، محصول شخصیتهای توسعه یافته است.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
✍️دکتر محمدرضا اسلامی
قرار بر این شد که یکی از دروس مقدماتی رشته مهندسی عمران را برای دانشجویانِ سال اول تدریس کنم. عنوان درس این بود:
CE 1210: Introduction to Smart Infrastructure
همچنان که از عنوان مشخص است هدف از این درس ایجاد یک «آشنایی اولیه» برای دانشجوی سال اول است تا که بداند این رشته مهندسی که انتخاب کرده اساسا چیست؟ و چه افقهای کار و اشتغال در آینده دارا خواهد بود؟ و در احداث زیربناهای کشور چه نقشی خواهد داشت؟
مدیر گروه گفت: لطفا خیلی روی بحث سازه مانور نده (!) و درباره گرایشهای دیگر عمران مثل ژئوتکنیک هم برای بچه ها به قدر کافی صحبت کن.
توضیح دادم که مدتهاست درگیر پروژه یا کار ژئوتکنیکی نبوده ام و لذا برای یکی از جلسات کلاس از یک مهندس با «تجربه در صنعت» (و با سابقه ژئوتکنیک) دعوت خواهم کرد.
بدین منظور ایمیلی زدم به خانم دکتر Jennie Watson-Lamprey که مدیرعامل شرکت مهندسین مشاور مطرح SLATE در سانفرانسیسکو است. این شرکت SLATE پروژه های بزرگی در این حوزه دارد. از جمله پروژه های آنها برج ملنیوم است که اخیرا در سانفرانسیسکو کج شده و به خاطر مشکلات ژئوتکنیک، ترکهایی در دیوار و سقف برخی آپارتمانها شکلگرفته و صدها پرونده حقوقی در دادگاه دارد. اکنون شرکت خانم Jennie در حال بررسی اشکالات طراحیِ مشاور قبلی این پروژه است که ببینند درکجا اشتباه شده و چطور می شود راهکاری برای تقویت فونداسیون برج داد. عملا شرکت ایشان درگیر کارهایی در این سطح و تراز است.
وقتی ایمیل دعوتنامه را فرستادم بلافاصله با پاسخ جالب خانم Jennie مواجه شدم. نوشته بود:
«سلام محمدرضا؛ وای که چقدر خوشحال شدم از اینکه دیدم به یاد من بوده ای. باورم نمیشه که من رو در خاطر داشتی. راستش خیلی مشتاقم که در این کلاس، تدریس درباره ژئوتکنیک داشته باشم ولی من شایسته این تدریس نیستم چون که چندسالی هست که عمدتا درگیر امور مدیریتِ شرکت مهندسی مشاور هستم و عملا من دیگه چندان آدم فنی ای محسوب نمی شوم. بنابراین پیشنها می کنم که مدیر فنی شرکت ما (آقای Nathaniel Wagner) این تدریس را انجام دهد.»
جمله ای که نوشته بود دقیقا این بود:
I would do a disservice to your students to accept.
قدری جا خوردم.
کنجکاو شدم و مجددا رفتم و رزومه خانم Jennie را بررسی کردم. بله درست است! ایشان لیسانس را در دانشگاه کلومبیا بوده، و سپس کارشناسی ارشد و دکترای ژئوتکنیک را از دانشگاه برکلی گرفته (یکی از بهترین دپارتمانهای ژئوتکنیک دنیا) ولی با وجود این سابقه، به دلیل اینکه مدتی است که عمدتا درگیر کارهای مدیریتی است خودش را «شایسته» تدریس (آنهم فقط یک جلسه!) در کلاس درس نمی داند.
واقعا به فکر فرو رفتم. آیا من هم با خودم همین قدر صادق هستم؟ آیا من هم اگر فردی متخصص تر/شایسته تر از خودم وجود داشته باشد، از پذیرفتنِ کار امتناع خواهم کرد؟
آیا من هم جرأت دارم اینقدر به صراحت و مکتوب بنویسم که شایسته ی فلان کار نیستم؟
یا اینکه بلافاصله چنگ می اندازم که کار را روی هوا بگیرم؟ و از هر فرصتی برای مطرح شدن استفاده خواهم کرد؟…
این فکر ها آمد و رفت.
گفتم: پرینت ایمیل Jennie را می گیرم و یادگاری برای پسرم نگه می دارم. اینکه بداند در دنیا اینگونه انسانهایی هم هستند. فقط آدمهای «شکارگر» در این دنیا نیستند. بلکه حضور دارند آدمهایی که اصول رفتار حرفه ای برایشان مهمتر از بیزینس و شکارگری است.
سه هفته بعد، آن جلسه ی کلاس برگزار شد و مدیر فنی شرکت (یعنی آقای Nathaniel) آمد و به بچه ها درباره مبانی ژئوتکنیک حرف زد. درباره زندگی حرفه ای یک مهندس ژئوتکنیک سخن گفت و توضیح داد که چرا به سمت این حرفه آمده و درآمدش چقدر است و …
رفتارهای توسعه یافته در افراد باعث توسعه یک کشور می شود. وقتی که کسی خودش ، خودش را متخصص و واجد صلاحیت نداند «مسئولیت» قبول نمی کند. از نشانه های توسعه یافتگی این است که برای «علم و تجربه» احترام قائل باشیم. آن کسی که بدون هیچ تجربه فنی سکان مدیریت یک مجموعه عظیم خودروسازی را به عهده می گیرد، شخصیت توسعه نیافته ای دارد. با خودش صادق نیست. او نمی تواند باعث توسعه کشورش شود.
آن استاد دانشگاهی که همزمان با وظایف دانشگاهی (و بجای تمرکز بر تربیت دانشجو و پژوهش) همزمان در چندین شرکت مهاب قدس و سابیر و توانیر و پتروپارس و نظام مهندسی و … سمَت مدیریتی دارد و دائم خارج دانشگاه رفت و آمد دارد، شخصیت توسعه نیافته دارد. او نمی تواند «دانشجویان توسعه آفرین» تربیت کند.
توسعه یک کشور، محصول شخصیتهای توسعه یافته است.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
🔰کآرام جانم میرود!
حکایت تلخ مهاجرت در ابعاد گسترده
✍️ امیر ناظمی
مواجهه با واقعیت: مواجهه با چالشها در ایران امروز، اغلب به انکار واقعیت میانجامد. چشم بستن بر مسالهها و پنهان کردن چالشها، اگرچه برای کوتاهمدت احساس آرامش میدهد، اما منافع بلندمدت را به همان اندازه تخریب میکند.
انکار واقعیت هم در میان سیاستگذاران و هم بنگاهها تبدیل به یک تیپ رفتاری شده است. گویی با حرف نزدن یا کاری نکردن، در خصوص مشکل میتوان مشکل را حل کرد. اما برای حل مساله، ابتدا باید واقعیت را، هرچند تلخ باشد، پذیرفت تا حل آن امکانپذیر شود.
یکی از چالشهای این روزهای بخش خصوصی و از جمله اکوسیستم استارتآپی ایران، موضوع مهاجرت است. مهاجرت در ایران ابعاد گستردهای یافته است و به نظر میرسد این چالش برای دههها گریبانگیر ایران خواهد بود، صرف نظر از اینکه نظام حکمرانی چه تغییراتی پیدا کند. به همین دلیل شرکتها باید این مساله را به عنوان یک پیشفرض بپذیرند و برای کاهش آسیبهای آن سازوکارهایی طراحی نمایند.
در ادامه دو سازوکار به بنگاهها در خصوص مهاجرت پیشنهاد شده است.
مهاجرت آونگی
تجربه کشورهای بلوک شرق پس از فروپاشی شوروی و به طور خاص روسیه، نشان داد که مهاجرت میان نیروهای علمی و فناوری را باید به عنوان یک اصل پذیرفت و کمتر سیاستی میتواند مانع از آن شود. با پذیرش این واقعیت، راهحل اصلی بهرهگیری از منافع این واقعیت و کاهش آسیبهای آن است.
شرکتها و مراکز علمی، بر این اساس تلاش داشتند تا مهاجرت را تبدیل به «مهاجرت آونگی» کنند به نحوی که فرد مهاجر، تمایل به حفظ ارتباط با کشور و شرکت خود داشته باشد و تلاش کنند تا او را در «چرخه خدمت و تولید» کشور یا بنگاه خود حفظ کنند.
بر اساس این دیدگاه نیروی مهاجر هر استارتآپ میتواند به عنوان یک نیروی فریلنسر یا مشاور یا پارهوقت، نوعی از همکاری با داخل را تجربه کند. به این ترتیب سازوکارهایی برای شکلدهی به همکاری میتواند منافع زیر را ایجاد کند:
▪️انتقال تجربهها و دانش بهروز: شامل دانش فنی و مدیریتی
▪️پایش محیط: فرد مهاجر بیش از هر کسی به کسبوکار شما آشناست و میتواند بهتر از هر کسی در خصوص گسترش و بینالمللیشدن استارتآپ شما ارزیابی داشته باشد.
▪️بینالمللیشدن: نیروی مهاجر شما میتواند به ثبت و ایجاد شاخه بینالمللی شما کمک کند.
▪️کمک به سایر مهاجران: مهاجرت برای مهاجر نیز تجربه سختی است. ایجاد گروههای حمایتی (برای مهاجران کسانی که تمایل به مهاجرت دارند) خود یک کنش اجتماعی ارزشمند است. شرکت یا استارتآپ شما میتواند پشتیبان همان چیزی باشد که از آن میترسد!
باید در چشمان ترسهایتان زل برنید، تا موفق شوید. بپذیرید تصمیم دیگران برای مهاجرت، دست شما نیست.
همزاد جهانی شما
شرکتها و استارتآپها اغلب این پیشفرض را دارند که ابتدا در جامعه خود موفق شوند و سپس به سمت بینالمللیشدن حرکت کنند. اما واقعیت آن است که آنها میتوانید از همان ابتدا نیز به صورت موازی نسخهی دیگری از خود را به صورت جهانی خلق کنند، که آن را «همزاد جهانی» مینامیم.
همزاد جهانی دقیقا مشابه با کسبوکاری نیست که در ایران ایجاد شده است، بلکه مدل کسبوکار (BM) همزاد جهانی، بر اساس ویژگیهای بازار هدفش، نیاز به تغییراتی دارد. البته این تغییرات و هزینهای که دارند، نسبت به ارزشی که ایجاد میکنند، بسیار اندک نیست. این که تا چه حد یک کسبوکار بتواند BM مناسبی برای «همزاد جهانی» خود تدوین کنند، میزان موفقیتاش را تعیین میکند. تدوین یک مدل کسبوکار مناسب که بتواند با کمترین تغییراتی نسبت به مدل فعلی کسبوکار، در بازاری بینالمللی موفق باشد، البته سخت است، و وابسته به خلاقیت. اما امکانپذیر نیز هست.
به این منظور لازم است تا در معماری محصولات و خدمات نیز ملاحظاتی در نظر گرفته شود، از جمله معماری مدولار. مدولار بودن استفاده از هر ماژول را در هر دو محصول اصلی و همزاد جهانی امکانپذیر میکند.
تجویز راهبردی: چالشهای سخت، راهحلهای سخت
اینکه در برابر یک چالش هیچ کاری نکنیم و صرف به غرزدن بسنده کنیم، یعنی ما هم تبدیل به بخشی از انکار واقعیت شدهایم. به جای غر زدن و افسوس خوردن در برابر شرایط باید به دنبال راههایی برای رشد خود و توانمندسازی دیگران باشیم. هر دو راهحل پیشنهادشده سخت و پرزحمت است. اما اگر راهحل سادهتری برای این چالش بزرگ ندارید، پس باید دست به کار شوید. پس به جای نادیدهانگاری یا مرثیهسرایی بهتر است راهی بسازید، که ویژگی بنگاههای موفق، همین ساختنهاست.
شاید باید در پس هر سفر خداحافظی به فرودگاه، زیر لب خواند: ای کاروان آهسته ران/کآرام جانم میرود. هر مهاجری آرام جان این سرزمین است و شاید شعر ما،
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
حکایت تلخ مهاجرت در ابعاد گسترده
✍️ امیر ناظمی
مواجهه با واقعیت: مواجهه با چالشها در ایران امروز، اغلب به انکار واقعیت میانجامد. چشم بستن بر مسالهها و پنهان کردن چالشها، اگرچه برای کوتاهمدت احساس آرامش میدهد، اما منافع بلندمدت را به همان اندازه تخریب میکند.
انکار واقعیت هم در میان سیاستگذاران و هم بنگاهها تبدیل به یک تیپ رفتاری شده است. گویی با حرف نزدن یا کاری نکردن، در خصوص مشکل میتوان مشکل را حل کرد. اما برای حل مساله، ابتدا باید واقعیت را، هرچند تلخ باشد، پذیرفت تا حل آن امکانپذیر شود.
یکی از چالشهای این روزهای بخش خصوصی و از جمله اکوسیستم استارتآپی ایران، موضوع مهاجرت است. مهاجرت در ایران ابعاد گستردهای یافته است و به نظر میرسد این چالش برای دههها گریبانگیر ایران خواهد بود، صرف نظر از اینکه نظام حکمرانی چه تغییراتی پیدا کند. به همین دلیل شرکتها باید این مساله را به عنوان یک پیشفرض بپذیرند و برای کاهش آسیبهای آن سازوکارهایی طراحی نمایند.
در ادامه دو سازوکار به بنگاهها در خصوص مهاجرت پیشنهاد شده است.
مهاجرت آونگی
تجربه کشورهای بلوک شرق پس از فروپاشی شوروی و به طور خاص روسیه، نشان داد که مهاجرت میان نیروهای علمی و فناوری را باید به عنوان یک اصل پذیرفت و کمتر سیاستی میتواند مانع از آن شود. با پذیرش این واقعیت، راهحل اصلی بهرهگیری از منافع این واقعیت و کاهش آسیبهای آن است.
شرکتها و مراکز علمی، بر این اساس تلاش داشتند تا مهاجرت را تبدیل به «مهاجرت آونگی» کنند به نحوی که فرد مهاجر، تمایل به حفظ ارتباط با کشور و شرکت خود داشته باشد و تلاش کنند تا او را در «چرخه خدمت و تولید» کشور یا بنگاه خود حفظ کنند.
بر اساس این دیدگاه نیروی مهاجر هر استارتآپ میتواند به عنوان یک نیروی فریلنسر یا مشاور یا پارهوقت، نوعی از همکاری با داخل را تجربه کند. به این ترتیب سازوکارهایی برای شکلدهی به همکاری میتواند منافع زیر را ایجاد کند:
▪️انتقال تجربهها و دانش بهروز: شامل دانش فنی و مدیریتی
▪️پایش محیط: فرد مهاجر بیش از هر کسی به کسبوکار شما آشناست و میتواند بهتر از هر کسی در خصوص گسترش و بینالمللیشدن استارتآپ شما ارزیابی داشته باشد.
▪️بینالمللیشدن: نیروی مهاجر شما میتواند به ثبت و ایجاد شاخه بینالمللی شما کمک کند.
▪️کمک به سایر مهاجران: مهاجرت برای مهاجر نیز تجربه سختی است. ایجاد گروههای حمایتی (برای مهاجران کسانی که تمایل به مهاجرت دارند) خود یک کنش اجتماعی ارزشمند است. شرکت یا استارتآپ شما میتواند پشتیبان همان چیزی باشد که از آن میترسد!
باید در چشمان ترسهایتان زل برنید، تا موفق شوید. بپذیرید تصمیم دیگران برای مهاجرت، دست شما نیست.
همزاد جهانی شما
شرکتها و استارتآپها اغلب این پیشفرض را دارند که ابتدا در جامعه خود موفق شوند و سپس به سمت بینالمللیشدن حرکت کنند. اما واقعیت آن است که آنها میتوانید از همان ابتدا نیز به صورت موازی نسخهی دیگری از خود را به صورت جهانی خلق کنند، که آن را «همزاد جهانی» مینامیم.
همزاد جهانی دقیقا مشابه با کسبوکاری نیست که در ایران ایجاد شده است، بلکه مدل کسبوکار (BM) همزاد جهانی، بر اساس ویژگیهای بازار هدفش، نیاز به تغییراتی دارد. البته این تغییرات و هزینهای که دارند، نسبت به ارزشی که ایجاد میکنند، بسیار اندک نیست. این که تا چه حد یک کسبوکار بتواند BM مناسبی برای «همزاد جهانی» خود تدوین کنند، میزان موفقیتاش را تعیین میکند. تدوین یک مدل کسبوکار مناسب که بتواند با کمترین تغییراتی نسبت به مدل فعلی کسبوکار، در بازاری بینالمللی موفق باشد، البته سخت است، و وابسته به خلاقیت. اما امکانپذیر نیز هست.
به این منظور لازم است تا در معماری محصولات و خدمات نیز ملاحظاتی در نظر گرفته شود، از جمله معماری مدولار. مدولار بودن استفاده از هر ماژول را در هر دو محصول اصلی و همزاد جهانی امکانپذیر میکند.
تجویز راهبردی: چالشهای سخت، راهحلهای سخت
اینکه در برابر یک چالش هیچ کاری نکنیم و صرف به غرزدن بسنده کنیم، یعنی ما هم تبدیل به بخشی از انکار واقعیت شدهایم. به جای غر زدن و افسوس خوردن در برابر شرایط باید به دنبال راههایی برای رشد خود و توانمندسازی دیگران باشیم. هر دو راهحل پیشنهادشده سخت و پرزحمت است. اما اگر راهحل سادهتری برای این چالش بزرگ ندارید، پس باید دست به کار شوید. پس به جای نادیدهانگاری یا مرثیهسرایی بهتر است راهی بسازید، که ویژگی بنگاههای موفق، همین ساختنهاست.
شاید باید در پس هر سفر خداحافظی به فرودگاه، زیر لب خواند: ای کاروان آهسته ران/کآرام جانم میرود. هر مهاجری آرام جان این سرزمین است و شاید شعر ما،
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
"امروز اینجا هستم تا به شما بگویم که دنیای غرب در خطر است"
🔰 سخنرانی خاویر میلی، رئیسجمهور آرژانتین در اجلاس داووس
"نئومارکسیست ها توانسته اند عقل سلیم دنیای غرب را به خدمت بگیرند و این را با تصاحب رسانهها، فرهنگ و دانشگاهها به دست آورده اند"
...
"مورد آرژانتین یک اثبات تجربی است از این که مهم نیست چقدر ثروتمند باشید یا از نظر منابع طبیعی چقدر داشته باشید، یا جمعیت شما چقدر ماهر یا تحصیل کرده باشد، یا چقدر طلا در بانک مرکزی داشته باشید.
اگر تدابیری اتخاذ شود که مانع کارکرد آزاد بازارها، رقابت آزاد و نظام آزاد قیمت شود، اگر مانع تجارت شوید، اگر به داراییهای شخصی حملهور شوید، تنها سرنوشت ممکن فقر است.
امروزه، دولتها برای کنترل هر جنبهای از زندگی افراد، نیازی به کنترل مستقیم ابزار تولید ندارند، [بلکه] با ابزارهایی مانند چاپ پول، بدهی، یارانه، کنترل نرخ بهره، کنترل قیمت و وضع مقررات برای اصلاحِ -به اصطلاح- شکست بازار، آنها میتوانند زندگی و سرنوشت میلیونها نفر را کنترل کنند..."
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازا…
🔰 سخنرانی خاویر میلی، رئیسجمهور آرژانتین در اجلاس داووس
"نئومارکسیست ها توانسته اند عقل سلیم دنیای غرب را به خدمت بگیرند و این را با تصاحب رسانهها، فرهنگ و دانشگاهها به دست آورده اند"
...
"مورد آرژانتین یک اثبات تجربی است از این که مهم نیست چقدر ثروتمند باشید یا از نظر منابع طبیعی چقدر داشته باشید، یا جمعیت شما چقدر ماهر یا تحصیل کرده باشد، یا چقدر طلا در بانک مرکزی داشته باشید.
اگر تدابیری اتخاذ شود که مانع کارکرد آزاد بازارها، رقابت آزاد و نظام آزاد قیمت شود، اگر مانع تجارت شوید، اگر به داراییهای شخصی حملهور شوید، تنها سرنوشت ممکن فقر است.
امروزه، دولتها برای کنترل هر جنبهای از زندگی افراد، نیازی به کنترل مستقیم ابزار تولید ندارند، [بلکه] با ابزارهایی مانند چاپ پول، بدهی، یارانه، کنترل نرخ بهره، کنترل قیمت و وضع مقررات برای اصلاحِ -به اصطلاح- شکست بازار، آنها میتوانند زندگی و سرنوشت میلیونها نفر را کنترل کنند..."
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازا…
🔰واقعیت ناممکن
افسانه دلارزدایی از اقتصاد ایران واقعیت دارد؟
✍️سیاوش نقشینه
چهره ماندگار نظام بانکی
پیشنهاد زدودن دلار آمریکا از اقتصاد کشور که هدف از آن کنترل روند افزایشی نرخ دلار و جلوگیری از رشد تورم از طریق بریدن بند ناف اقتصاد کشور از دلار عنوان میشود، خارج از ادبیات پولی و اقتصادی کنونی است و حذف دلار با چنین بهانههایی تنها یک رفتار سیاسی پرهزینه برای کشور به همراه خواهد داشت؛ چراکه افزایش نرخ ارز منحصر به دلار آمریکا نیست و همه ارزهای قابل معامله در کشور را دربر میگیرد.
چنانچه این پیشنهاد از جانب مطرحکنندگان خود جنبه اجرایی کارآمد و مبانی منطقی پولی-اقتصادی داشته باشد، با توجه به روند همیشگی افزایش نرخ تمامی ارزها در برابر ریال ایران طی چهار دهه گذشته، میبایست براساس همان مبنا که رای بر حذف دلار میدهد، ارززدایی کامل (شامل یورو، درهم، یوآن، روبل و...) از اقتصاد ایران صورت بگیرد که نتیجه واضح آن چیزی جز مسدود کردن همین امکانات محدود و در دسترس کشور نیست.
از سوی دیگر، با همان دلایل پیشگفته، نمیتوان انتظار داشت تورم کشور را با دلارزدایی تحت کنترل قرار داد و از روند روبه رشد آن جلوگیری کرد. نرخ کالاها و خدمات مختلف، همچون نرخ ارزها تحت تاثیر عواملی دیگر و همگی تابع عوامل پولی و انتظارات تورمی جامعه هستند. کشوری که در طول چند دهه تورم دورقمی را تجربه کرده است و این امر موجب کاهش ارزش پول ملی کشور و کاهش قدرت خرید مردم شده است، بههیچ وجه با اعمال سیاست دلارزدایی در مهار تورم موفق نخواهد بود.
تجارت فردا
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
افسانه دلارزدایی از اقتصاد ایران واقعیت دارد؟
✍️سیاوش نقشینه
چهره ماندگار نظام بانکی
پیشنهاد زدودن دلار آمریکا از اقتصاد کشور که هدف از آن کنترل روند افزایشی نرخ دلار و جلوگیری از رشد تورم از طریق بریدن بند ناف اقتصاد کشور از دلار عنوان میشود، خارج از ادبیات پولی و اقتصادی کنونی است و حذف دلار با چنین بهانههایی تنها یک رفتار سیاسی پرهزینه برای کشور به همراه خواهد داشت؛ چراکه افزایش نرخ ارز منحصر به دلار آمریکا نیست و همه ارزهای قابل معامله در کشور را دربر میگیرد.
چنانچه این پیشنهاد از جانب مطرحکنندگان خود جنبه اجرایی کارآمد و مبانی منطقی پولی-اقتصادی داشته باشد، با توجه به روند همیشگی افزایش نرخ تمامی ارزها در برابر ریال ایران طی چهار دهه گذشته، میبایست براساس همان مبنا که رای بر حذف دلار میدهد، ارززدایی کامل (شامل یورو، درهم، یوآن، روبل و...) از اقتصاد ایران صورت بگیرد که نتیجه واضح آن چیزی جز مسدود کردن همین امکانات محدود و در دسترس کشور نیست.
از سوی دیگر، با همان دلایل پیشگفته، نمیتوان انتظار داشت تورم کشور را با دلارزدایی تحت کنترل قرار داد و از روند روبه رشد آن جلوگیری کرد. نرخ کالاها و خدمات مختلف، همچون نرخ ارزها تحت تاثیر عواملی دیگر و همگی تابع عوامل پولی و انتظارات تورمی جامعه هستند. کشوری که در طول چند دهه تورم دورقمی را تجربه کرده است و این امر موجب کاهش ارزش پول ملی کشور و کاهش قدرت خرید مردم شده است، بههیچ وجه با اعمال سیاست دلارزدایی در مهار تورم موفق نخواهد بود.
تجارت فردا
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
🔰مقایسه دستمزد ایران با دنیا
نتایج بررسی های جاب ویژن که یک سایت استخدام و کاریابی است، نشان میدهد که در سال 2021، ایران با میانگین حقوق دریافتی 5هزار دلار در سال و قدرت برابری خرید 20هزار دلاری در سال، رتبه 75 در دنیا را دارد.
در این سال قدرت خرید متوسط حقوق ایران از برخی کشورهای منطقه مانند عربستان و ترکیه پایینتر بوده و از کشورهای پرجمعیت مانند هند و چین بالاتر است.
این محاسبه بر اساس سهم حقوق از تولید ناخالص ملی به جمعیت شاغلان هر کشور انجام شده است.
همچنین برای مقایسه قدرت خرید حقوق بین کشورهای مختلف، از شاخص PPP استفاده شده که این شاخص هزینه خرید یک سبد کالایی مشخص در هر کشور را نسبت به هزینه خرید آن سبد در آمریکا نشان میدهد.
علاوه بر این گفته شده است که 75درصد از افراد جهان در کشورهایی زندگی میکنند که قدرت خرید متوسط حقوق در آنها کمتر از ایران است.
علاوه بر این، 4درصد از جمعیت دنیا در کشورهای با قدرت خرید متوسط حقوق نزدیک به ایران (تا 10درصد بالاتر از ایران) زندگی میکنند و در نهایت قدرت خرید متوسط حقوق 21درصد از جمعیت دنیا از ایران بیشتر است.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
نتایج بررسی های جاب ویژن که یک سایت استخدام و کاریابی است، نشان میدهد که در سال 2021، ایران با میانگین حقوق دریافتی 5هزار دلار در سال و قدرت برابری خرید 20هزار دلاری در سال، رتبه 75 در دنیا را دارد.
در این سال قدرت خرید متوسط حقوق ایران از برخی کشورهای منطقه مانند عربستان و ترکیه پایینتر بوده و از کشورهای پرجمعیت مانند هند و چین بالاتر است.
این محاسبه بر اساس سهم حقوق از تولید ناخالص ملی به جمعیت شاغلان هر کشور انجام شده است.
همچنین برای مقایسه قدرت خرید حقوق بین کشورهای مختلف، از شاخص PPP استفاده شده که این شاخص هزینه خرید یک سبد کالایی مشخص در هر کشور را نسبت به هزینه خرید آن سبد در آمریکا نشان میدهد.
علاوه بر این گفته شده است که 75درصد از افراد جهان در کشورهایی زندگی میکنند که قدرت خرید متوسط حقوق در آنها کمتر از ایران است.
علاوه بر این، 4درصد از جمعیت دنیا در کشورهای با قدرت خرید متوسط حقوق نزدیک به ایران (تا 10درصد بالاتر از ایران) زندگی میکنند و در نهایت قدرت خرید متوسط حقوق 21درصد از جمعیت دنیا از ایران بیشتر است.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
🔰 چطور یک مکتب اقتصادی کل علم اقتصاد را تسخیر کرد؟
وقتی هاجون چانگ در سال ۱۹۸۶ برای خواندن اقتصاد از کرۀ جنوبی به بریتانیا رفت، مهمترین چیزی که آزارش میداد، فرهنگ غذایی بهشدت بسته و محافظهکارانۀ انگلیسیها بود. غذاهای انگلیسی کمتنوع و بدمزه بودند و به سختی میشد رستورانی پیدا کرد که سبک دیگری از غذا را ارائه دهد. در عوض در دانشگاه با معرکۀ آرای جالبتوجهی بین مکاتب اقتصادی مختلف مواجه بود که دربارۀ هر موضوعی با هم وارد کارزارهای فکری میشدند و به علم اقتصادی پویایی میدادند.
چانگ که طی این سالها به استاد اقتصاد برجستهای تبدیل شده است، گمان میکند امروز داستان برعکس شده. فرهنگ غذایی انگلستان متنوع و رنگارنگ شده است، ولی علم اقتصاد تقریباً بهطور کامل به انحصار یک شیوۀ فکری درآمده است.
تا دهۀ ۱۹۷۰، علم اقتصاد را طیف متنوعی از «مکاتب» فرا گرفته بود. اگر بخواهیم فقط مهمترینها را نام ببریم، عبارتاند از کلاسیک، نئوکلاسیک، کِینزی، توسعهگرا، اتریشی، شومپیتری، نهادگرا، و رفتارگرا که هر یک حاوی دیدگاهها و روشهای پژوهشِ متفاوتی بودند. این مکاتب اقتصادی -یا رویکردهای گوناگون به اقتصاد- دیدگاههای متمایزی داشتند؛ به این معنی که دارای ارزشهای اخلاقی و جهتگیریهای سیاسی مغایر با هم بودند، و در همان حال نحوۀ عملکرد اقتصاد را نیز به شیوههای متفاوت میفهمیدند.
گاهی، مکاتب اقتصادی متعارض در «تقابلهای مرگبار» روبهروی هم قرار میگرفتند. مثلاً اتریشیها در مقابل مارکسیستها در دهۀ ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰، یا کِینزیها در مقابل نئوکلاسیکها در دهۀ ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰. در مواقع دیگر، روابط متقابلشان صلحجویانهتر بود و طی گفتگوها و آزمایشهای علمی استدلالهایشان را قویتر میکردند.
اما، از دهۀ ۱۹۸۰، اقتصاد وضعیت غذای بریتانیایِ قبل از دهۀ ۱۹۹۰ را پیدا کرده است. یک سنت، یعنی اقتصاد نئوکلاسیک، تنها گزینۀ موجود در منو است. مانند سایر مکاتب، این مکتب هم نقاط قوت خود را دارد؛ همچنین دارای محدودیتهایی جدی است. غلبۀ اقتصاد نئوکلاسیک دلایل مختلفی دارد. بخشی از آنها به عواملی آکادمیک مثل سیطرۀ روزافزون ریاضیات در اقتصاد برمیگردد، اما برخی هم غیرآکادمیک است. در واقع «سیاست زور» نیز بهطور جدی در شکلگیری این پیشرفت نقش داشته است.
بیمیلی ذاتی مکتب نئوکلاسیک به زیر سؤال بردنِ توزیع درآمد، ثروت و قدرت، که زیربنای همۀ نظمهای اجتماعی و اقتصادی موجود هستند، آن را مقبولِ نخبگان حاکم کرده است.
اقتصاد نئوکلاسیک امروزه چنان مسلط است که اصطلاح «اقتصاد» مترادف با آن شده است. طوری که امروزه تعداد اندکی از اقتصاددانان نئوکلاسیک، حتی وجود مکاتب دیگر را به رسمیت میشناسند، تصدیق شایستگیهای فکری آنها که جای خود دارد. آنها میگویند برخی ایدهها، مانند اقتصاد مارکسیستی، «اصلاً اقتصاد محسوب نمیشوند». و اندک دیدگاههای مفیدِ دیگر مکاتب نیز قبلاً در همین اقتصاد نئوکلاسیک، ادغام شدهاند. حرف این نیست که اقتصاد نئوکلاسیک بد است، مسئله این است که تسلط صرفاً یک مکتب اقتصادی بد است.
سیطرۀ کامل یک نوع مکتب اقتصادی، نهتنها تأثیر بدی روی علم اقتصاد میگذارد، بلکه برای زندگی ما نیز مضر است، چرا که نظریۀ اقتصادی حاکم هنجارهای فرهنگی را نیز شکل میدهد. مثلاً با تسلط اقتصاد نئوکلاسیک که تصور میکند انسانها خودخواه هستند، رفتار خودخواهانه عادی شده است و افرادی که به شیوهای نوعدوستانه عمل میکنند بهعنوان «آدمهای سادهلوح» مورد تمسخر قرار میگیرند، اما اگر نظریههای اقتصادی رفتارگرا یا نهادگرا حاکم بودند، معتقد میشدیم که انسانها انگیزههای پیچیدهای دارند که خودخواهی فقط یکی از آنهاست.
آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «چرا رستوران علم اقتصاد اين روزها فقط يک غذا دارد؟» که در شمارۀ بیستوهشتم فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی منتشر شده است. این مطلب در تاریخ ۱۳ آبان۱۴۰۲ در وبسایت ترجمان نیز بارگذاری شده است. این مطلب نوشتۀ هاجون چانگ است و شهریار سرفلاح آن را ترجمه کرده است.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
وقتی هاجون چانگ در سال ۱۹۸۶ برای خواندن اقتصاد از کرۀ جنوبی به بریتانیا رفت، مهمترین چیزی که آزارش میداد، فرهنگ غذایی بهشدت بسته و محافظهکارانۀ انگلیسیها بود. غذاهای انگلیسی کمتنوع و بدمزه بودند و به سختی میشد رستورانی پیدا کرد که سبک دیگری از غذا را ارائه دهد. در عوض در دانشگاه با معرکۀ آرای جالبتوجهی بین مکاتب اقتصادی مختلف مواجه بود که دربارۀ هر موضوعی با هم وارد کارزارهای فکری میشدند و به علم اقتصادی پویایی میدادند.
چانگ که طی این سالها به استاد اقتصاد برجستهای تبدیل شده است، گمان میکند امروز داستان برعکس شده. فرهنگ غذایی انگلستان متنوع و رنگارنگ شده است، ولی علم اقتصاد تقریباً بهطور کامل به انحصار یک شیوۀ فکری درآمده است.
تا دهۀ ۱۹۷۰، علم اقتصاد را طیف متنوعی از «مکاتب» فرا گرفته بود. اگر بخواهیم فقط مهمترینها را نام ببریم، عبارتاند از کلاسیک، نئوکلاسیک، کِینزی، توسعهگرا، اتریشی، شومپیتری، نهادگرا، و رفتارگرا که هر یک حاوی دیدگاهها و روشهای پژوهشِ متفاوتی بودند. این مکاتب اقتصادی -یا رویکردهای گوناگون به اقتصاد- دیدگاههای متمایزی داشتند؛ به این معنی که دارای ارزشهای اخلاقی و جهتگیریهای سیاسی مغایر با هم بودند، و در همان حال نحوۀ عملکرد اقتصاد را نیز به شیوههای متفاوت میفهمیدند.
گاهی، مکاتب اقتصادی متعارض در «تقابلهای مرگبار» روبهروی هم قرار میگرفتند. مثلاً اتریشیها در مقابل مارکسیستها در دهۀ ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰، یا کِینزیها در مقابل نئوکلاسیکها در دهۀ ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰. در مواقع دیگر، روابط متقابلشان صلحجویانهتر بود و طی گفتگوها و آزمایشهای علمی استدلالهایشان را قویتر میکردند.
اما، از دهۀ ۱۹۸۰، اقتصاد وضعیت غذای بریتانیایِ قبل از دهۀ ۱۹۹۰ را پیدا کرده است. یک سنت، یعنی اقتصاد نئوکلاسیک، تنها گزینۀ موجود در منو است. مانند سایر مکاتب، این مکتب هم نقاط قوت خود را دارد؛ همچنین دارای محدودیتهایی جدی است. غلبۀ اقتصاد نئوکلاسیک دلایل مختلفی دارد. بخشی از آنها به عواملی آکادمیک مثل سیطرۀ روزافزون ریاضیات در اقتصاد برمیگردد، اما برخی هم غیرآکادمیک است. در واقع «سیاست زور» نیز بهطور جدی در شکلگیری این پیشرفت نقش داشته است.
بیمیلی ذاتی مکتب نئوکلاسیک به زیر سؤال بردنِ توزیع درآمد، ثروت و قدرت، که زیربنای همۀ نظمهای اجتماعی و اقتصادی موجود هستند، آن را مقبولِ نخبگان حاکم کرده است.
اقتصاد نئوکلاسیک امروزه چنان مسلط است که اصطلاح «اقتصاد» مترادف با آن شده است. طوری که امروزه تعداد اندکی از اقتصاددانان نئوکلاسیک، حتی وجود مکاتب دیگر را به رسمیت میشناسند، تصدیق شایستگیهای فکری آنها که جای خود دارد. آنها میگویند برخی ایدهها، مانند اقتصاد مارکسیستی، «اصلاً اقتصاد محسوب نمیشوند». و اندک دیدگاههای مفیدِ دیگر مکاتب نیز قبلاً در همین اقتصاد نئوکلاسیک، ادغام شدهاند. حرف این نیست که اقتصاد نئوکلاسیک بد است، مسئله این است که تسلط صرفاً یک مکتب اقتصادی بد است.
سیطرۀ کامل یک نوع مکتب اقتصادی، نهتنها تأثیر بدی روی علم اقتصاد میگذارد، بلکه برای زندگی ما نیز مضر است، چرا که نظریۀ اقتصادی حاکم هنجارهای فرهنگی را نیز شکل میدهد. مثلاً با تسلط اقتصاد نئوکلاسیک که تصور میکند انسانها خودخواه هستند، رفتار خودخواهانه عادی شده است و افرادی که به شیوهای نوعدوستانه عمل میکنند بهعنوان «آدمهای سادهلوح» مورد تمسخر قرار میگیرند، اما اگر نظریههای اقتصادی رفتارگرا یا نهادگرا حاکم بودند، معتقد میشدیم که انسانها انگیزههای پیچیدهای دارند که خودخواهی فقط یکی از آنهاست.
آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «چرا رستوران علم اقتصاد اين روزها فقط يک غذا دارد؟» که در شمارۀ بیستوهشتم فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی منتشر شده است. این مطلب در تاریخ ۱۳ آبان۱۴۰۲ در وبسایت ترجمان نیز بارگذاری شده است. این مطلب نوشتۀ هاجون چانگ است و شهریار سرفلاح آن را ترجمه کرده است.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
🔰 چرا هدایت نقدینگی به سمت تولید بی معینه
✍️ پویا ناظران
در این پست خواهیم دید که چرا تعبیر «هدایت نقدینگی به سمت تولید» یک تعبیر بیمعنیه.
مقدمتا به داراییها و تعهدات یک شرکت فکر کنیم. هر شرکت داراییهایی داره که از به کار گرفتنشون درآمدزایی میکنه. متناسبا، هر شرکت تعهداتی داره. برخی از این تعهدات از جنس بدهی هستند و برخی از جنس سهام. شرکت از محل عوایدش اول بدهیش رو پرداخت میکنه و بعد از محل عواید مازاد، سود سهام میده. بدهی و سهام، از این جهت که ادعایی هستند بر عواید یک شرکت، مشابه هستند، ولی از این جهت که بدهی اولویت داره متفاوت هستند. ریسک کمتر بدهی نسبت به سهام هم بخاطر همین تفاوته.
وقتی سهام شرکتی رو در بورس معامله میکنید، دارایی شرکت کم و زیاد نمیشه، بلکه صرفا سهام دست به دست میشه. دارایی شرکت فقط در زمان انتشار اولیه سهام افزایش پیدا میکنه. وقتی شرکتی بدهی منتشر میکنه هم همینطوره. در زمان انتشار اولیه بدهی، دارایی شرکت افزایش پیدا میکنه، اما بعد که بدهی دست به دست میشه، اثری بر وضعیت مالی شرکت نداره.
نقدینگی، بدهی نظام بانکیه. پول ما، بدهی نظام بانکی به ماست، و به همین دلیل هم بابتش سود دریافت میکنیم. وقتی نظام بانکی به گیرنده تسهیلات، مثلا یک کارگاه تولیدی، اعتبار میده، این دو بدهی متقابل ایجاد میکنند؛ گیرنده تسهیلات به بانک بدهکار میشه و بانک گواهی بدهیش رو به گیرنده تسهیلات میده. به اون گواهی بدهی میگیم پول. یعنی پول در زمان اعطای اعتبار بانکی خلق میشه، چون پول همون بدهی نظام بانکیه.
در پی گرفتن اعتبار، کارگاه تولیدی پول رو خرج میکنه و مواد اولیه میخره. بعد از تولید محصول، اون رو میفروشه و پول رو از بازار پس میگیره. حالا میتونه با پس دادن پول به بانک، در واقع بدهی بانک رو بهش پس بده تا بدهی خودش رو از بانک پس بگیره. بدین وسیله، اون حساب بدهی متقابل صاف میشه. در زمان خلق نقدینگی، اعتبار بانکی وارد فعالیت تولیدی میشه و چرخهای تولید رو به گردش درمیاره. اما بعد از اون، هر چقدر این نقدینگی دست به دست بشه، اثری بر فعالیت تولیدی بنگاهی که اعتبار گرفته بود نداره.
از این جهت، رفتار پول عین رفتاریست که بالاتر در سهام و بدهی شرکتها دیدیم. همونطور که معامله سهام در بازار ثانویه بورس به افزایش دارایی شرکتها منجر نمیشه، دست به دست شدن نقدینگی هم اعتباری به فعالیت تولیدی نمیده. از این حیث تعبیر «هدایت نقدینگی به سمت تولید» بی معنیه. نقدینگی فقط در زمان خلق شدن میتونه وارد تولید بشه. پس در واقع «هدایت اعتبار به سمت تولید» یک تعبیر معنی داره.
اما برای اینکه اعتبار به سمت تولید هدایت بشه نه به سمت رانت، ساز و کارهای دقیقی لازمه. یک راه، سپردن هدایت اعتبار به دست دولته. منتها دولت در این نیم قرن، امالفساد اقتصاد کشور بوده. چنین دولتی اعتبار رو جز به سوی رانت هدایت نمیکنه. اما کشورهای دیگه هم از هدایت اعتبار توسط دولت نفعی نبردن. در دهههای اخیر، کشورهای توسعه یافته به نظامات دقیقی در بازارهای مالی و بانکیشون رسیدن که باعث میشه بانکها و شرکتهای سرمایه گذاری خصوصی، اعتبار رو به سمت فعالیتهای تولیدی مفید هدایت کنند.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
✍️ پویا ناظران
در این پست خواهیم دید که چرا تعبیر «هدایت نقدینگی به سمت تولید» یک تعبیر بیمعنیه.
مقدمتا به داراییها و تعهدات یک شرکت فکر کنیم. هر شرکت داراییهایی داره که از به کار گرفتنشون درآمدزایی میکنه. متناسبا، هر شرکت تعهداتی داره. برخی از این تعهدات از جنس بدهی هستند و برخی از جنس سهام. شرکت از محل عوایدش اول بدهیش رو پرداخت میکنه و بعد از محل عواید مازاد، سود سهام میده. بدهی و سهام، از این جهت که ادعایی هستند بر عواید یک شرکت، مشابه هستند، ولی از این جهت که بدهی اولویت داره متفاوت هستند. ریسک کمتر بدهی نسبت به سهام هم بخاطر همین تفاوته.
وقتی سهام شرکتی رو در بورس معامله میکنید، دارایی شرکت کم و زیاد نمیشه، بلکه صرفا سهام دست به دست میشه. دارایی شرکت فقط در زمان انتشار اولیه سهام افزایش پیدا میکنه. وقتی شرکتی بدهی منتشر میکنه هم همینطوره. در زمان انتشار اولیه بدهی، دارایی شرکت افزایش پیدا میکنه، اما بعد که بدهی دست به دست میشه، اثری بر وضعیت مالی شرکت نداره.
نقدینگی، بدهی نظام بانکیه. پول ما، بدهی نظام بانکی به ماست، و به همین دلیل هم بابتش سود دریافت میکنیم. وقتی نظام بانکی به گیرنده تسهیلات، مثلا یک کارگاه تولیدی، اعتبار میده، این دو بدهی متقابل ایجاد میکنند؛ گیرنده تسهیلات به بانک بدهکار میشه و بانک گواهی بدهیش رو به گیرنده تسهیلات میده. به اون گواهی بدهی میگیم پول. یعنی پول در زمان اعطای اعتبار بانکی خلق میشه، چون پول همون بدهی نظام بانکیه.
در پی گرفتن اعتبار، کارگاه تولیدی پول رو خرج میکنه و مواد اولیه میخره. بعد از تولید محصول، اون رو میفروشه و پول رو از بازار پس میگیره. حالا میتونه با پس دادن پول به بانک، در واقع بدهی بانک رو بهش پس بده تا بدهی خودش رو از بانک پس بگیره. بدین وسیله، اون حساب بدهی متقابل صاف میشه. در زمان خلق نقدینگی، اعتبار بانکی وارد فعالیت تولیدی میشه و چرخهای تولید رو به گردش درمیاره. اما بعد از اون، هر چقدر این نقدینگی دست به دست بشه، اثری بر فعالیت تولیدی بنگاهی که اعتبار گرفته بود نداره.
از این جهت، رفتار پول عین رفتاریست که بالاتر در سهام و بدهی شرکتها دیدیم. همونطور که معامله سهام در بازار ثانویه بورس به افزایش دارایی شرکتها منجر نمیشه، دست به دست شدن نقدینگی هم اعتباری به فعالیت تولیدی نمیده. از این حیث تعبیر «هدایت نقدینگی به سمت تولید» بی معنیه. نقدینگی فقط در زمان خلق شدن میتونه وارد تولید بشه. پس در واقع «هدایت اعتبار به سمت تولید» یک تعبیر معنی داره.
اما برای اینکه اعتبار به سمت تولید هدایت بشه نه به سمت رانت، ساز و کارهای دقیقی لازمه. یک راه، سپردن هدایت اعتبار به دست دولته. منتها دولت در این نیم قرن، امالفساد اقتصاد کشور بوده. چنین دولتی اعتبار رو جز به سوی رانت هدایت نمیکنه. اما کشورهای دیگه هم از هدایت اعتبار توسط دولت نفعی نبردن. در دهههای اخیر، کشورهای توسعه یافته به نظامات دقیقی در بازارهای مالی و بانکیشون رسیدن که باعث میشه بانکها و شرکتهای سرمایه گذاری خصوصی، اعتبار رو به سمت فعالیتهای تولیدی مفید هدایت کنند.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
🔰ققنوس به جای همای سعادت
(به یاد زلزله و سونامی توهوکو)
✍️ محمدرضا اسلامی
زلزله (most powerful earthquake ever recorded) قوی ترین زلزله ثبت شده در تاریخ معاصر کشور ژاپن بود. ظرف مدت کمتر از ۶ دقیقه سیصد و شصت میلیارد دلار ویرانی و خرابی در ژاپن به بار آمد.
در مدت کمتر از ۳۶۰ ثانیه کشور ژاپن بیش از ۳۶۰ میلیارد دلار از منابع خود را از دست داد. ساختمانها و تاسیسات شهری ویران شد، بیش از ۲۰ هزار نفر کشته شدند و بیش از ۲۵ میلیون تُن آوار در شهرها بر زمین ماند.
اگر به تعبیر دکتر محمد فاضلی فرض کنیم که کل تاسیسات صنعت برق ایران (شامل همه نیروگاهها و شبکه برق) معادل ۶۵ تا ۷۵ میلیارد دلار باشد، ظرف مدت ۳۶۰ ثانیه خسارتی به اندازه بیش از ۵ برابرِ «کل صنعت برق ایران» به کشور ژاپن وارد آمد.
مرحوم شینزو آبه کشور را در چنین شرایطی تحویل گرفت و در چنین شرایطی کشور را اداره کرد.
البته ۳۶۰ میلیارد دلار برای کشورهای نفتی شاید عددی «قابل درک» نباشد چون نفت را استخراج می کنند و می فروشند و پول را اینگونه می فهمند. اما در ژاپن که هیچ منابع زیرزمینی وجود ندارد، هر «یک دلار» باید تولید شود، در اصطلاح Make Money شود. دلار باید Make شود. دلار استخراج کردنی نیست بلکه «ساختنی» است.
ولی چالش اصلی شینزو آبه آن ۳۶۰ میلیارد دلار خسارت/ویرانی نبود، بلکه چالش اصلی او مساله بحران عجیب و وحشتناک نیروگاه هسته ای فوکوشیما بود.
نیروگاهی که آلودگی هسته ای آن می توانست کل منطقه را آلوده کند و کشور را به خاک سیاه بنشاند.
بعد از انفجار دوم در این نیروگاه هسته ای، خارجی های مقیم ژاپن شروع به ترک کشور کردند و این اثر خیلی بدی روی روحیه مردم ژاپن داشت. اینکه برند ژاپن در دنیا داشت مترادف می شد با آلودگی هسته ای. اینها ابعاد حیرت آور بحرانی است که شینزو آبه با آن مواجه بود.
ژاپن سرزمین سکوت است و کم گویی.
شینزو آبه هم از همان قبیله بود و اهل پرگویی نبود. در چنین شرایطی پایِ کار ایستاد. همچون ققنوس برخاستن بجای «انتظار» سایه همای سعادت کشیدن.
بحران دیگری که شینزو آبه بعد از این زلزله/سونامی با آن مواجه بود مترادف بود با بحران صادرات کشور ژاپن.
همچنان که گفته شد «دلار» در ژاپن باید ساخته شود. لذا تویوتا، هوندا، هیتاچی و … باید صادرات داشته باشند تا دلار «وارد مملکت» بشود. اما به دلیل زلزله و خاموش شدن نیروگاههای هسته ای، برقِ کافی برای واحدهای صنعتی نبود که بتوانند قطعه/محصول تولید کنند و «صادرات» کم شد.
امکان صادرات همچون گذشته نبود و در این رهگذر شرکتهایی مثل توشیبا و سونی آسیبهای شدیدی متحمل شدند.
ژاپن هنوز از آسیبهای اقتصادی زلزله توهوکو کمر راست نکرده بود که بحران کرونا رخ داد و شینزو آبه درگیر اداره اقتصاد در آن شرایط شد.
زلزله و سونامی ۱۱ مارچ ۲۰۱۱ توهوکو درسهای زیادی داشت. از منظر مهندسی زلزله و شریانهای حیاتی، مهمترین درس زلزله این بود که «نیروگاه هسته ای برای یک کشور زلزله خیز» منبع مطمئنی برای تامین انرژی نیست.
اما درس دیگر این زلزله از منظر مدیریتی بحث تاب آوری یک کشور در سطح کلان است. ژاپن توانست که از آن بحران چندلایه (همآیندی بحرانها) برخیزد به دلیل اینکه «بخش خصوصی توانمند» در ژاپن قادر به تولید ثروت است.
وجود ده ها برند بین المللی در ژاپن این اجازه را به شینزو آبه داد که در آن شرایط بحرانی دست به اصلاحات اقتصادی (در اصطلاح: آبه نومیکس Abenomics) بزند. دلار را خردمندانه گران کند و ین را ارزان کند و نهایتا کشور را از لبه تیغ عبور دهد.
تاب آوری ژاپن در آن رویداد عظیم ناشی از حضور دولت خرمند و بخش خصوصی قوی بود. دولت ی که مستظهر به وجود شرکتهایی مثل تویوتا، پاناسونیک و … بود. دولت، بدون وجود بخش خصوصیِ «واقعی» مفهوم ندارد و بخش خصوصی هم بدون حضور رهبران خردمند، «خُرد» می شود.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
(به یاد زلزله و سونامی توهوکو)
✍️ محمدرضا اسلامی
زلزله (most powerful earthquake ever recorded) قوی ترین زلزله ثبت شده در تاریخ معاصر کشور ژاپن بود. ظرف مدت کمتر از ۶ دقیقه سیصد و شصت میلیارد دلار ویرانی و خرابی در ژاپن به بار آمد.
در مدت کمتر از ۳۶۰ ثانیه کشور ژاپن بیش از ۳۶۰ میلیارد دلار از منابع خود را از دست داد. ساختمانها و تاسیسات شهری ویران شد، بیش از ۲۰ هزار نفر کشته شدند و بیش از ۲۵ میلیون تُن آوار در شهرها بر زمین ماند.
اگر به تعبیر دکتر محمد فاضلی فرض کنیم که کل تاسیسات صنعت برق ایران (شامل همه نیروگاهها و شبکه برق) معادل ۶۵ تا ۷۵ میلیارد دلار باشد، ظرف مدت ۳۶۰ ثانیه خسارتی به اندازه بیش از ۵ برابرِ «کل صنعت برق ایران» به کشور ژاپن وارد آمد.
مرحوم شینزو آبه کشور را در چنین شرایطی تحویل گرفت و در چنین شرایطی کشور را اداره کرد.
البته ۳۶۰ میلیارد دلار برای کشورهای نفتی شاید عددی «قابل درک» نباشد چون نفت را استخراج می کنند و می فروشند و پول را اینگونه می فهمند. اما در ژاپن که هیچ منابع زیرزمینی وجود ندارد، هر «یک دلار» باید تولید شود، در اصطلاح Make Money شود. دلار باید Make شود. دلار استخراج کردنی نیست بلکه «ساختنی» است.
ولی چالش اصلی شینزو آبه آن ۳۶۰ میلیارد دلار خسارت/ویرانی نبود، بلکه چالش اصلی او مساله بحران عجیب و وحشتناک نیروگاه هسته ای فوکوشیما بود.
نیروگاهی که آلودگی هسته ای آن می توانست کل منطقه را آلوده کند و کشور را به خاک سیاه بنشاند.
بعد از انفجار دوم در این نیروگاه هسته ای، خارجی های مقیم ژاپن شروع به ترک کشور کردند و این اثر خیلی بدی روی روحیه مردم ژاپن داشت. اینکه برند ژاپن در دنیا داشت مترادف می شد با آلودگی هسته ای. اینها ابعاد حیرت آور بحرانی است که شینزو آبه با آن مواجه بود.
ژاپن سرزمین سکوت است و کم گویی.
شینزو آبه هم از همان قبیله بود و اهل پرگویی نبود. در چنین شرایطی پایِ کار ایستاد. همچون ققنوس برخاستن بجای «انتظار» سایه همای سعادت کشیدن.
بحران دیگری که شینزو آبه بعد از این زلزله/سونامی با آن مواجه بود مترادف بود با بحران صادرات کشور ژاپن.
همچنان که گفته شد «دلار» در ژاپن باید ساخته شود. لذا تویوتا، هوندا، هیتاچی و … باید صادرات داشته باشند تا دلار «وارد مملکت» بشود. اما به دلیل زلزله و خاموش شدن نیروگاههای هسته ای، برقِ کافی برای واحدهای صنعتی نبود که بتوانند قطعه/محصول تولید کنند و «صادرات» کم شد.
امکان صادرات همچون گذشته نبود و در این رهگذر شرکتهایی مثل توشیبا و سونی آسیبهای شدیدی متحمل شدند.
ژاپن هنوز از آسیبهای اقتصادی زلزله توهوکو کمر راست نکرده بود که بحران کرونا رخ داد و شینزو آبه درگیر اداره اقتصاد در آن شرایط شد.
زلزله و سونامی ۱۱ مارچ ۲۰۱۱ توهوکو درسهای زیادی داشت. از منظر مهندسی زلزله و شریانهای حیاتی، مهمترین درس زلزله این بود که «نیروگاه هسته ای برای یک کشور زلزله خیز» منبع مطمئنی برای تامین انرژی نیست.
اما درس دیگر این زلزله از منظر مدیریتی بحث تاب آوری یک کشور در سطح کلان است. ژاپن توانست که از آن بحران چندلایه (همآیندی بحرانها) برخیزد به دلیل اینکه «بخش خصوصی توانمند» در ژاپن قادر به تولید ثروت است.
وجود ده ها برند بین المللی در ژاپن این اجازه را به شینزو آبه داد که در آن شرایط بحرانی دست به اصلاحات اقتصادی (در اصطلاح: آبه نومیکس Abenomics) بزند. دلار را خردمندانه گران کند و ین را ارزان کند و نهایتا کشور را از لبه تیغ عبور دهد.
تاب آوری ژاپن در آن رویداد عظیم ناشی از حضور دولت خرمند و بخش خصوصی قوی بود. دولت ی که مستظهر به وجود شرکتهایی مثل تویوتا، پاناسونیک و … بود. دولت، بدون وجود بخش خصوصیِ «واقعی» مفهوم ندارد و بخش خصوصی هم بدون حضور رهبران خردمند، «خُرد» می شود.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
Telegram
اقتصاد بازار
📙 بهترین تحلیل های اقتصاد ایران
📈 رصد و تحلیل بازارهای مالی
اقتصادبازار
Www.eghtesadebazar.ir
ادمین:
@MajidMohagheghian
تعرفه تبلیغات:
@Eghtesadbazar2
آدرس این کانال در ایتا:
https://eitaa.com/EghtesadeBazar
http://hottg.com/itdmcbot?start=eghtesadbazar
📈 رصد و تحلیل بازارهای مالی
اقتصادبازار
Www.eghtesadebazar.ir
ادمین:
@MajidMohagheghian
تعرفه تبلیغات:
@Eghtesadbazar2
آدرس این کانال در ایتا:
https://eitaa.com/EghtesadeBazar
http://hottg.com/itdmcbot?start=eghtesadbazar
🔰 خسارت بزرگتر
اسرائیل یک بار کنسولگری ما رو زد.
الان بیش از یک هفته هست که با فضا سازی رسانه ای و انتشار اخبار فیک و امروز و فردا کردن برای حمله ایران ، لطمه بزرگتری رو داره به اقتصاد کشور میزنه !
اقایان تصمیم گیر ، همینطور که نگاهتان به میدان عمل و استراتژی های نظامی هست ، یکسری رسانه ها از خلا رسانه ای ایجاد شده در سکوت و بی واکنشی شما استفاده کردند و لطمه بزرگتری به اقتصاد کشور زدند !
حمله دمشق قطعا خسارت داشته و خون شهید ایرانی ریخته شده که خسارت کمی نیست !
اما خسارت بزرگتر الان بیش از یکهفته هست که داره به اقتصاد کشور وارد میشه.
قیمت دلار با انتشار چند تصویر از آسمان ایران و اسرائیل و چند اظهار نظر از رسانه های خارجی که اکثرا فیک هستند ، شبانه بالا میره.
اکثر تولیدکننده ها کالا عرضه نمیکنند به هوای تغییر قیمت ها !
بازار سرمایه هرروز صبح یکبار جنگ رو پیشخور میکنه و آب میره !
این ها موشک های اسرائیل و امریکا نیست که وسط اقتصاد کشور خورده؟ باور کنید این وضعیتی که بیش از یکهفته هست داره اتفاق میوفته در اقتصاد کشور برای اونها دستاوردی بزرگتر از موشکی هست که زدند !
فقط کافیه فضای رسانه ای رو رصد کنید. هرشب یکسری خبر فیک میاد در مورد پاسخ ایران ، فرداش هم روز از نو روزی از نو ! مجددا دلار بالا میره و بازار ها ملتهب میشه.
عمدا نمیگذارند تب این موضوع بخوابه، چون دارند لطمه اصلی رو به اقتصاد کشور میزنند !
جناب آقایان تصمیم گیر ، ترور اصلی در حوزه اقتصادی داره اتفاق میوفته.
کنار عملیات میدانی ، نیم نگاهی به بازی رسانه ای و اقتصاد کشور داشته باشید...
✍️ نقل از کانال سینا سلیمانی
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
اسرائیل یک بار کنسولگری ما رو زد.
الان بیش از یک هفته هست که با فضا سازی رسانه ای و انتشار اخبار فیک و امروز و فردا کردن برای حمله ایران ، لطمه بزرگتری رو داره به اقتصاد کشور میزنه !
اقایان تصمیم گیر ، همینطور که نگاهتان به میدان عمل و استراتژی های نظامی هست ، یکسری رسانه ها از خلا رسانه ای ایجاد شده در سکوت و بی واکنشی شما استفاده کردند و لطمه بزرگتری به اقتصاد کشور زدند !
حمله دمشق قطعا خسارت داشته و خون شهید ایرانی ریخته شده که خسارت کمی نیست !
اما خسارت بزرگتر الان بیش از یکهفته هست که داره به اقتصاد کشور وارد میشه.
قیمت دلار با انتشار چند تصویر از آسمان ایران و اسرائیل و چند اظهار نظر از رسانه های خارجی که اکثرا فیک هستند ، شبانه بالا میره.
اکثر تولیدکننده ها کالا عرضه نمیکنند به هوای تغییر قیمت ها !
بازار سرمایه هرروز صبح یکبار جنگ رو پیشخور میکنه و آب میره !
این ها موشک های اسرائیل و امریکا نیست که وسط اقتصاد کشور خورده؟ باور کنید این وضعیتی که بیش از یکهفته هست داره اتفاق میوفته در اقتصاد کشور برای اونها دستاوردی بزرگتر از موشکی هست که زدند !
فقط کافیه فضای رسانه ای رو رصد کنید. هرشب یکسری خبر فیک میاد در مورد پاسخ ایران ، فرداش هم روز از نو روزی از نو ! مجددا دلار بالا میره و بازار ها ملتهب میشه.
عمدا نمیگذارند تب این موضوع بخوابه، چون دارند لطمه اصلی رو به اقتصاد کشور میزنند !
جناب آقایان تصمیم گیر ، ترور اصلی در حوزه اقتصادی داره اتفاق میوفته.
کنار عملیات میدانی ، نیم نگاهی به بازی رسانه ای و اقتصاد کشور داشته باشید...
✍️ نقل از کانال سینا سلیمانی
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
🔰داستانِ «منطقه خاكستری»
✍️ رشتهتوییتی از آرش رئیسینژاد
دکترای روابط بینالملل
زمانی که قدرتی بزرگ، وارد حوزۀ نفوذ سنتیِ قدرتی متوسط میشود، یک شیوۀ رویارویی برای طرفِ ضعیفتر آن است که از درگیری مستقیم با قدرت نیرومندتر پرهیز کرده و هزینۀ حضورش را زیاد کند. وضعیتی که به مداخلهگرِ خارجی، ضربه زده و هزینه تحمیل کند؛ وضعیتی مبهم و خاکستری!
منطقۀ خاکستری، برخلاف نام آن که تصوری از فضای عینی را تداعی میکند، تعریفی جغرافیایی نیست؛ بلکه یک استراتژی مبتنی بر مزایای ژئوپلیتیکی است. منطقۀ خاکستری در میانۀ وضعیتِ جنگ و صلح جای گرفته؛ جایگاهی در میانۀ طیفی که آغاز آن «رقابت» و انتهای آن «جنگ» دارد.
نکته کلیدی اینکه در استراتژی منطقۀ خاکستری، هدف اصلی شکستِ دشمن در میدانِ نبردِ مستقیم و جنگِ تام و همهجانبه نیست، بلکه هدفِ اصلی، قلمروسازی است. قلمروسازی به معنای دستیابی به فضای ویژۀ جغرافیایی، کنترل و بازسازماندهی شیوۀ نظارت بر آن در راستای پیشبُردِ منافع، بدون مواجهه نظامی گسترده!
کشوری که بنیانِ استراتژی امنیتی خود را بر پایۀ منطقۀ خاکستری قرارداده باید از آستانۀ تحملِ رقیبِ نیرومندتر نگذرد. چرا که درگیرشدن در جنگِ تام و همهجانبه، زیان و خسرانی است سهمگین.
پرهیز از جنگ تام، یادآور سخنِ سان تزو است: «پیروزی بر دشمن، بدون درگیر شدن در جنگ، بهترین استراتژی است!»
[جمهوری اسلامی] ایران از ۲۰۰۳ [میلادی] کوشیده تا با تکیه بر شبکهای از گروههای نظامی - سیاسیِ عمدتاً شیعی بر توانِ مانوردهی خود در منطقه بیفزاید؛ استراتژی که پس از بهارِ عربی بیش از پیش گسترش یافت. گو اینکه تهران آن را استراتژی دفاعی میبیند، غرب اما آن را استراتژی تهاجمیِ ایران برای تسلط بر منطقه میخواند.
بنیان این شبکه که آن را "محور مقاومت" مینامند، بر اتحادِ یک دولت با گروههای غیردولتی استوار است. در واقع، حزب الله [لبنان]، حماس و انصار الله [یمن] گروههای نیابتی (proxy) ایران نیستند، بلکه متحدینِ غیر دولتی (non state ally) آن هستند. رابطۀ تهران با این گروهها رابطۀ دستوری بالا به پایین نیست!
این استراتژی در جغرافیایی به نام محدودۀ منطقۀ خاکستری بکار برده شده که معمولاً منطبق با دولتهای درمانده (Failed State) است.
اگر روسیه خود در ایجاد این محدوده، نقش مستقیم داشته (اوکراین)، ایران در محدودهای (عراق - افغانستان - سوریه - لبنان - یمن) حضور یافته که آمریکا در ایجادش دخالت داشته [است.]!
تکیه بر شبکۀ متحدینِ غیردولتی بر توانِ مانوردهی منطقهای ایران افزوده و مهمترین ابزار بازدارندگی و ظرفیتِ نامتقارنِ وادارندگی بوده، به گونهای که ایران را کشوری با استراتژی دفاعی مبتنی بر نسل چهارم جنگ کرده [است]. از این رو، تمایل به ریسکِ سنجیده در غرب آسیا در راستای منطقۀ خاکستری است!
چیرگی نظامیگری اما باعث شده تا ایران، حوزه نفوذ را عمقِ استراتژیک خود بخواند. کشور با اقتصادِ دستوری و تحریمها نتوانسته دستاوردهایش در منطقه را ترجمۀ اقتصادی کند و با استراتژی اقتصادی، قلمروسازی خود را تثبیت کند؛ اقدامی که میتوانست به درجۀ بالاتری از امنیتِ پایدار بینجامد.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
✍️ رشتهتوییتی از آرش رئیسینژاد
دکترای روابط بینالملل
زمانی که قدرتی بزرگ، وارد حوزۀ نفوذ سنتیِ قدرتی متوسط میشود، یک شیوۀ رویارویی برای طرفِ ضعیفتر آن است که از درگیری مستقیم با قدرت نیرومندتر پرهیز کرده و هزینۀ حضورش را زیاد کند. وضعیتی که به مداخلهگرِ خارجی، ضربه زده و هزینه تحمیل کند؛ وضعیتی مبهم و خاکستری!
منطقۀ خاکستری، برخلاف نام آن که تصوری از فضای عینی را تداعی میکند، تعریفی جغرافیایی نیست؛ بلکه یک استراتژی مبتنی بر مزایای ژئوپلیتیکی است. منطقۀ خاکستری در میانۀ وضعیتِ جنگ و صلح جای گرفته؛ جایگاهی در میانۀ طیفی که آغاز آن «رقابت» و انتهای آن «جنگ» دارد.
نکته کلیدی اینکه در استراتژی منطقۀ خاکستری، هدف اصلی شکستِ دشمن در میدانِ نبردِ مستقیم و جنگِ تام و همهجانبه نیست، بلکه هدفِ اصلی، قلمروسازی است. قلمروسازی به معنای دستیابی به فضای ویژۀ جغرافیایی، کنترل و بازسازماندهی شیوۀ نظارت بر آن در راستای پیشبُردِ منافع، بدون مواجهه نظامی گسترده!
کشوری که بنیانِ استراتژی امنیتی خود را بر پایۀ منطقۀ خاکستری قرارداده باید از آستانۀ تحملِ رقیبِ نیرومندتر نگذرد. چرا که درگیرشدن در جنگِ تام و همهجانبه، زیان و خسرانی است سهمگین.
پرهیز از جنگ تام، یادآور سخنِ سان تزو است: «پیروزی بر دشمن، بدون درگیر شدن در جنگ، بهترین استراتژی است!»
[جمهوری اسلامی] ایران از ۲۰۰۳ [میلادی] کوشیده تا با تکیه بر شبکهای از گروههای نظامی - سیاسیِ عمدتاً شیعی بر توانِ مانوردهی خود در منطقه بیفزاید؛ استراتژی که پس از بهارِ عربی بیش از پیش گسترش یافت. گو اینکه تهران آن را استراتژی دفاعی میبیند، غرب اما آن را استراتژی تهاجمیِ ایران برای تسلط بر منطقه میخواند.
بنیان این شبکه که آن را "محور مقاومت" مینامند، بر اتحادِ یک دولت با گروههای غیردولتی استوار است. در واقع، حزب الله [لبنان]، حماس و انصار الله [یمن] گروههای نیابتی (proxy) ایران نیستند، بلکه متحدینِ غیر دولتی (non state ally) آن هستند. رابطۀ تهران با این گروهها رابطۀ دستوری بالا به پایین نیست!
این استراتژی در جغرافیایی به نام محدودۀ منطقۀ خاکستری بکار برده شده که معمولاً منطبق با دولتهای درمانده (Failed State) است.
اگر روسیه خود در ایجاد این محدوده، نقش مستقیم داشته (اوکراین)، ایران در محدودهای (عراق - افغانستان - سوریه - لبنان - یمن) حضور یافته که آمریکا در ایجادش دخالت داشته [است.]!
تکیه بر شبکۀ متحدینِ غیردولتی بر توانِ مانوردهی منطقهای ایران افزوده و مهمترین ابزار بازدارندگی و ظرفیتِ نامتقارنِ وادارندگی بوده، به گونهای که ایران را کشوری با استراتژی دفاعی مبتنی بر نسل چهارم جنگ کرده [است]. از این رو، تمایل به ریسکِ سنجیده در غرب آسیا در راستای منطقۀ خاکستری است!
چیرگی نظامیگری اما باعث شده تا ایران، حوزه نفوذ را عمقِ استراتژیک خود بخواند. کشور با اقتصادِ دستوری و تحریمها نتوانسته دستاوردهایش در منطقه را ترجمۀ اقتصادی کند و با استراتژی اقتصادی، قلمروسازی خود را تثبیت کند؛ اقدامی که میتوانست به درجۀ بالاتری از امنیتِ پایدار بینجامد.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
🔰دیکتاتوری که مسئولیت نمیپذیرفت
✍️ سعید معدنی
در سال ۱۹۶۹ میلادی در چنین روزی یعنی دهم شهریور مصادف با اول سپتامبر، افسر ۲۷ سالهای به نام معمر قذافی(۱۹۴۲-۲۰۱۱) در غیاب پادشاه - محمد ادریس سنوسی - که در مسافرت خارج از کشور به سر میبرد، کودتای آرامی کرد و به قدرت رسید. قذافی ۴۲ سال حکومت کرد و از درآمد سرشار نفت در یک کشور با جمعیت شش میلیونی رفاه نسبی برای مردمش و البته ثروت و امکانات فراوانی برای ده فرزندش تدارک دید تا جایی که مثلا یکی از فرزنداناش سهامدار باشگاه یوونتوس ایتالیا بود.
قذافی با تأثیرپذیری از جمال عبدالناصر دست به این کودتا زد. اگر مثل عبدالناصر کوتاه حکومت می کرد شاید با آن جوانی و کاریزمای بالا نزد مردم لیبی، الان به یکی از اسطورههای عرب و آفریقا تبدیل شده بود. اما تقدیر آن بود که او ۴۲ سال یک حاکم مادامالعمر بیرقیب باشد. مثل همهی رهبران مادامالعمر از فیدل کاسترو گرفته تا استالین و.... از کاریزماتیک بودناش بتدریج کاسته شود و روز به روز در نزد مردماش منفور و منفورتر گردد. در این ۴۲ سال او حاکم مطلق بود اما به دروغ میگفت من اینجا یک شهروند عادی هستم و نصیحتگر کارگزاران. وی از سال کودتا ۱۹۶۹ تا سال ۱۹۷۷ رئیس کشور لیبی بود. بعد از آن از فرماندهی کناره گیری کرد و مدعی شد که فقط" رهبر برادرانه" و یک "نماد ملی" برای لیبی است! اما دروغی بیش نبود. در همه امور دخالت میکرد. نه تنها خود بلکه هشت فرزند پسرش نیز قدرتهای کوچک در دل لیبی داشتند. البته برخیشان بدتر از سایر برادران بودند و واحدهای نظامی جهت سر کوب معترضان ترتیب داده بودند.
در ابتدای حکومت قذافی، غرب و بویژه آمریکا سعی کردند حالت بیطرفی و حتی حمایتی را از دولت جدید لیبی داشته باشند. اما کمکم لیبی به سوی شوروی کمونیست چرخید و سعی داشت تا حکومت ترکیبی از سوسیالیسم و اسلام با محوریت عرب و آفریقا ارائه دهد. خلاصه دولت لیبی مثل شخصیت بیثبات رهبرشان ملغمهای از همه چیز بود اما هیچ چیز نبود. در نهایت یک حکومت دیکتاتوری متموّل بود. در ه کشوری کودتایی، قیامی، انقلابی، ترور و هر چیزی از این دست اتفاق میافتاد. در پیی ردپایی از لیبی بودند که در بسیاری از اتفاقات این شک پر بیراه نبود!
اگر چه مردم لیبی به خاطر جمعیت کم و درآمد سرشار نفت غالباً از رفاه خوبی برخوردار بودند، اما جولان فرزندان و اقوام قذافی در کشور و دست گشادهشان در ظلم و فساد و برتری که زاییده حکومتهای با ماهیت حاکمان مادامالعمر است، نفس مردم را بریده بود. بسیاری از مخالفان در ملاء عام اعدام شدند. حتی برخی از اعدام ها مستقیما" از تلویزیون پخش میشد. کلاً یک دیکتاتوری تمام عیار بود. همچنین به خاطر حضور لیبیی قذافی در بخشی از شورشها و ترورها در جهان، مردم این کشور در نزد جهانیان تروریست خوانده میشدند. لذا شهروندان لیبیایی در جهان و بویژه کشورهای غربی، از این عنوان خجل و احساس حقارت میکردند. البته در ده سال آخر حکومت، قذافی تصمیم گرفت رفتار خود را با دنیای خارج تعدیل و با غرب تنشزدایی کند. تا حدودی هم پیش رفت حتی صنایع هستهای را تعطیل و اجازه داد نمایندگان سازمانهای بینالمللی، جهت بازرسی به سایتهای هستهای بیایند. ولی دیگر دیر شده بود.
در نهایت در سال ۲۰۱۱ در جریان جنبش موسوم به "بهار عربی" بخت از این رهبر ۶۹ ساله برگشت و در مهر ماه ۱۳۹۰ شمسی توسط مردم دستگیر شد و در خیابان به شکل فجیع و منزجرکننده توسط شورشگران انقلابی به قتل رسید و جسدش در بیابانی نامعلوم دفن شد. همچنین دو یا سه تن از پسراناش هم کشته شدند. از آنجا که قذافی بسیاری از رهبران منتقد و مخالف را خانه نشین، تبعید و یا به قتل رسانده بود. وقتی کشته شد، رهبر قدرتمندی که اکثریت مردم بپذیرند، وجود نداشت. لذا کشور دریک جنگ خانمانسوز داخلی درگیر شد که هنوز بعد بعد ۱۲ سال به صلح و ثبات نرسیده است. برخی از دیکتاتورها با خیانتهایشان آینده مردمشان را هم نابود میکنند.
اول سپتامبر ۱۹۶۹ آغازی بر پایان یک حاکم دیکتاتور با حکومت طولانی ۴۲ ساله بود که می توانست بهتر پایان یابد. اما معمولا اکثریت حاکمان از تاریخ عبرت نمیگیرند.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
✍️ سعید معدنی
در سال ۱۹۶۹ میلادی در چنین روزی یعنی دهم شهریور مصادف با اول سپتامبر، افسر ۲۷ سالهای به نام معمر قذافی(۱۹۴۲-۲۰۱۱) در غیاب پادشاه - محمد ادریس سنوسی - که در مسافرت خارج از کشور به سر میبرد، کودتای آرامی کرد و به قدرت رسید. قذافی ۴۲ سال حکومت کرد و از درآمد سرشار نفت در یک کشور با جمعیت شش میلیونی رفاه نسبی برای مردمش و البته ثروت و امکانات فراوانی برای ده فرزندش تدارک دید تا جایی که مثلا یکی از فرزنداناش سهامدار باشگاه یوونتوس ایتالیا بود.
قذافی با تأثیرپذیری از جمال عبدالناصر دست به این کودتا زد. اگر مثل عبدالناصر کوتاه حکومت می کرد شاید با آن جوانی و کاریزمای بالا نزد مردم لیبی، الان به یکی از اسطورههای عرب و آفریقا تبدیل شده بود. اما تقدیر آن بود که او ۴۲ سال یک حاکم مادامالعمر بیرقیب باشد. مثل همهی رهبران مادامالعمر از فیدل کاسترو گرفته تا استالین و.... از کاریزماتیک بودناش بتدریج کاسته شود و روز به روز در نزد مردماش منفور و منفورتر گردد. در این ۴۲ سال او حاکم مطلق بود اما به دروغ میگفت من اینجا یک شهروند عادی هستم و نصیحتگر کارگزاران. وی از سال کودتا ۱۹۶۹ تا سال ۱۹۷۷ رئیس کشور لیبی بود. بعد از آن از فرماندهی کناره گیری کرد و مدعی شد که فقط" رهبر برادرانه" و یک "نماد ملی" برای لیبی است! اما دروغی بیش نبود. در همه امور دخالت میکرد. نه تنها خود بلکه هشت فرزند پسرش نیز قدرتهای کوچک در دل لیبی داشتند. البته برخیشان بدتر از سایر برادران بودند و واحدهای نظامی جهت سر کوب معترضان ترتیب داده بودند.
در ابتدای حکومت قذافی، غرب و بویژه آمریکا سعی کردند حالت بیطرفی و حتی حمایتی را از دولت جدید لیبی داشته باشند. اما کمکم لیبی به سوی شوروی کمونیست چرخید و سعی داشت تا حکومت ترکیبی از سوسیالیسم و اسلام با محوریت عرب و آفریقا ارائه دهد. خلاصه دولت لیبی مثل شخصیت بیثبات رهبرشان ملغمهای از همه چیز بود اما هیچ چیز نبود. در نهایت یک حکومت دیکتاتوری متموّل بود. در ه کشوری کودتایی، قیامی، انقلابی، ترور و هر چیزی از این دست اتفاق میافتاد. در پیی ردپایی از لیبی بودند که در بسیاری از اتفاقات این شک پر بیراه نبود!
اگر چه مردم لیبی به خاطر جمعیت کم و درآمد سرشار نفت غالباً از رفاه خوبی برخوردار بودند، اما جولان فرزندان و اقوام قذافی در کشور و دست گشادهشان در ظلم و فساد و برتری که زاییده حکومتهای با ماهیت حاکمان مادامالعمر است، نفس مردم را بریده بود. بسیاری از مخالفان در ملاء عام اعدام شدند. حتی برخی از اعدام ها مستقیما" از تلویزیون پخش میشد. کلاً یک دیکتاتوری تمام عیار بود. همچنین به خاطر حضور لیبیی قذافی در بخشی از شورشها و ترورها در جهان، مردم این کشور در نزد جهانیان تروریست خوانده میشدند. لذا شهروندان لیبیایی در جهان و بویژه کشورهای غربی، از این عنوان خجل و احساس حقارت میکردند. البته در ده سال آخر حکومت، قذافی تصمیم گرفت رفتار خود را با دنیای خارج تعدیل و با غرب تنشزدایی کند. تا حدودی هم پیش رفت حتی صنایع هستهای را تعطیل و اجازه داد نمایندگان سازمانهای بینالمللی، جهت بازرسی به سایتهای هستهای بیایند. ولی دیگر دیر شده بود.
در نهایت در سال ۲۰۱۱ در جریان جنبش موسوم به "بهار عربی" بخت از این رهبر ۶۹ ساله برگشت و در مهر ماه ۱۳۹۰ شمسی توسط مردم دستگیر شد و در خیابان به شکل فجیع و منزجرکننده توسط شورشگران انقلابی به قتل رسید و جسدش در بیابانی نامعلوم دفن شد. همچنین دو یا سه تن از پسراناش هم کشته شدند. از آنجا که قذافی بسیاری از رهبران منتقد و مخالف را خانه نشین، تبعید و یا به قتل رسانده بود. وقتی کشته شد، رهبر قدرتمندی که اکثریت مردم بپذیرند، وجود نداشت. لذا کشور دریک جنگ خانمانسوز داخلی درگیر شد که هنوز بعد بعد ۱۲ سال به صلح و ثبات نرسیده است. برخی از دیکتاتورها با خیانتهایشان آینده مردمشان را هم نابود میکنند.
اول سپتامبر ۱۹۶۹ آغازی بر پایان یک حاکم دیکتاتور با حکومت طولانی ۴۲ ساله بود که می توانست بهتر پایان یابد. اما معمولا اکثریت حاکمان از تاریخ عبرت نمیگیرند.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
🔰 تورم، فشار هزینه و پول
✍️ دکتر تیمور رحمانی
برخی از تحلیلگران اقتصادی کشور به تورم فشار هزینه و به افزایش نرخ ارز متاثر از وجود تحریمها به عنوان عامل تورم بالای اقتصاد ایران اشاره میکنند.
یک نتیجه نگرانکننده که از این نوع تحلیل حاصل میشود، آن است که تورم خارج از کنترل ماست و عوامل بیرونی آن را شکل میدهد و بهتر است ما تمرکز خود را بر تولید قرار دهیم.
به همین دلیل، از نظر این عده قلیل تحلیلگران هرگونه تلاش سیاستگذار پولی برای کنترل تورم از طریق ترمز گذاشتن بر نرخ رشد نقدینگی بهعنوان عاملی برای ایجاد محدودیت در تامین مالی تولید و لذا عاملی برای رکود تلقی میشود بدون آنکه اثر محسوسی در تورم به جای بگذارد.
موضوع دیگری که روی آن تاکید میشود، آن است که عامل اصلی ورای تورم بالای کنونی اقتصاد ایران، تحریمها است که از طریق فشار بر نرخ ارز و افزایش هزینه تمامشده تجارت خارجی، اسباب تورم میشود.
دلیل جهش تورمی به دنبال تحریمها آن است که اقتصاد ایران همواره دارد از طریق تصمیمات منجر به رشد بالای نقدینگی، فراتر از توان تولید کالاها و خدمات تقاضا ایجاد میکند و از طریق توسل به رانت منابع طبیعی و واردات مانع اثر محسوس تورمی آن میشود و هرگاه تحریم تشدید میشود، توان توسل به رانت منابع طبیعی برای کنترل تورم از دست میرود و لذا تورم بالای ناشی از تصمیمات ایجاد تقاضای متکی به منابع بانکی و رشد نقدینگی رخ میدهد.
تحریمها و پیامدهای آن سبب گرفتاریهایی میشود که ما تلاش میکنیم آن گرفتاریها را با توسل به خلق پول برطرف کنیم و آنگاه سازوکارهایی فعال میشوند که نیروی تورمی موجود را نهتنها تداوم میبخشند، بلکه تشدید میکنند...
سرمقاله دنیای اقتصاد
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
✍️ دکتر تیمور رحمانی
برخی از تحلیلگران اقتصادی کشور به تورم فشار هزینه و به افزایش نرخ ارز متاثر از وجود تحریمها به عنوان عامل تورم بالای اقتصاد ایران اشاره میکنند.
یک نتیجه نگرانکننده که از این نوع تحلیل حاصل میشود، آن است که تورم خارج از کنترل ماست و عوامل بیرونی آن را شکل میدهد و بهتر است ما تمرکز خود را بر تولید قرار دهیم.
به همین دلیل، از نظر این عده قلیل تحلیلگران هرگونه تلاش سیاستگذار پولی برای کنترل تورم از طریق ترمز گذاشتن بر نرخ رشد نقدینگی بهعنوان عاملی برای ایجاد محدودیت در تامین مالی تولید و لذا عاملی برای رکود تلقی میشود بدون آنکه اثر محسوسی در تورم به جای بگذارد.
موضوع دیگری که روی آن تاکید میشود، آن است که عامل اصلی ورای تورم بالای کنونی اقتصاد ایران، تحریمها است که از طریق فشار بر نرخ ارز و افزایش هزینه تمامشده تجارت خارجی، اسباب تورم میشود.
دلیل جهش تورمی به دنبال تحریمها آن است که اقتصاد ایران همواره دارد از طریق تصمیمات منجر به رشد بالای نقدینگی، فراتر از توان تولید کالاها و خدمات تقاضا ایجاد میکند و از طریق توسل به رانت منابع طبیعی و واردات مانع اثر محسوس تورمی آن میشود و هرگاه تحریم تشدید میشود، توان توسل به رانت منابع طبیعی برای کنترل تورم از دست میرود و لذا تورم بالای ناشی از تصمیمات ایجاد تقاضای متکی به منابع بانکی و رشد نقدینگی رخ میدهد.
تحریمها و پیامدهای آن سبب گرفتاریهایی میشود که ما تلاش میکنیم آن گرفتاریها را با توسل به خلق پول برطرف کنیم و آنگاه سازوکارهایی فعال میشوند که نیروی تورمی موجود را نهتنها تداوم میبخشند، بلکه تشدید میکنند...
سرمقاله دنیای اقتصاد
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
Forwarded from نرخنامه (پول،طلا،ارز،مسکن،بازار های مالی)
ما در نوسانات بازار همراه شما هستیم 😎💪
آموزش و تحلیل بازارهای مالی 💵💣
و بهروز ترین اخبار و تغییرات لحظهای بازار ارز / ارز دیجیتال / سکه و طلا / خودرو / مسکن و ... 🚘🏠💰💸
با نرخنامه همیشه چند قدم جلو باش🫵
✅️ @NerkhNameh2024
آموزش و تحلیل بازارهای مالی 💵💣
و بهروز ترین اخبار و تغییرات لحظهای بازار ارز / ارز دیجیتال / سکه و طلا / خودرو / مسکن و ... 🚘🏠💰💸
با نرخنامه همیشه چند قدم جلو باش🫵
✅️ @NerkhNameh2024
🔰از سایه در آمدن ژنرال ها
در باب حمله ایران به اسرائیل
✍️ امیرحسین خالقی
نویسنده یادداشت اکونومیست می گوید حمله دیشب ایران به اسرائیل را باید یک درام آرام (در مقابل یک حمله برق آسا) نامید و اینکه ایرانی نیت غافلگیری و آسیب جدی نداشته اند. اما معتقد است ایرانی ها با حمله 3 اشتباه مرتکب شدند: 1. با وجود اطلاع رسانی قبلی، حمله با حدود 300 پهپاد و موشک به خاک کشوری دیگر هیچ رقمه نمادین به حساب نمی آید و با توجه به نتایج نظامی آن تصویر خوبی از توان بازدارندگی ایران به نمایش نگذاشت.
2. اسرائیل دوباره توانست حمایت حامیان و همسایگان خود (امریکا، بریتانیا، فرانسه و حتی اردن و عربستان) را برای دفاع از خود جلب کند؛ چندین کشور در مهار حمله دیشب مشارکت جدی داشتند که دستاوردی برای نتانیاهوی منفور به حساب می آید.
3. ماجرای غزه و پیروزی های ایران و پروکسی هایش در شش ماه گذشته به درجاتی به حاشیه رفت و دیگر حرفی از منع فروش سلاح به اسرائیل که قبلا مطرح بود شنیده نمی شود. اسرائیل ظاهرا می تواند به درجاتی تصویر بسیار منفی این روزهای خود نزد همپیمانان را ترمیم کند.
واکنش اسرائیل چه خواهد بود؟
پاسخ ساده نیست؛ اسرائیلی ها از یک حمله تمام عیار تا صبر کردن برای فرصت حمله مناسب سخن گفته اند و البته هیچ یک از حامیان او هم نمی خواهند شاهد جنگی باشند و تنش در خاورمیانه بالا بگیرد. اما راستش را بخواهید حدس می زنیم آتشی که 7 اکتبر روشن شد به این زودی ها خاموش نمی شود و یحتمل باید منتظر موجی از حملات آشکار و پنهان در سطوح مختلف در آینده نه چندان دور باشیم که البته اصلا خبر خوبی نیست، شباهت های اوضاع ما با عراق بین جنگ اول و دوم خلیج فارس هر آدمی را می ترساند؛ امیدوارم که ایران بماند، والله اعلم.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
در باب حمله ایران به اسرائیل
✍️ امیرحسین خالقی
نویسنده یادداشت اکونومیست می گوید حمله دیشب ایران به اسرائیل را باید یک درام آرام (در مقابل یک حمله برق آسا) نامید و اینکه ایرانی نیت غافلگیری و آسیب جدی نداشته اند. اما معتقد است ایرانی ها با حمله 3 اشتباه مرتکب شدند: 1. با وجود اطلاع رسانی قبلی، حمله با حدود 300 پهپاد و موشک به خاک کشوری دیگر هیچ رقمه نمادین به حساب نمی آید و با توجه به نتایج نظامی آن تصویر خوبی از توان بازدارندگی ایران به نمایش نگذاشت.
2. اسرائیل دوباره توانست حمایت حامیان و همسایگان خود (امریکا، بریتانیا، فرانسه و حتی اردن و عربستان) را برای دفاع از خود جلب کند؛ چندین کشور در مهار حمله دیشب مشارکت جدی داشتند که دستاوردی برای نتانیاهوی منفور به حساب می آید.
3. ماجرای غزه و پیروزی های ایران و پروکسی هایش در شش ماه گذشته به درجاتی به حاشیه رفت و دیگر حرفی از منع فروش سلاح به اسرائیل که قبلا مطرح بود شنیده نمی شود. اسرائیل ظاهرا می تواند به درجاتی تصویر بسیار منفی این روزهای خود نزد همپیمانان را ترمیم کند.
واکنش اسرائیل چه خواهد بود؟
پاسخ ساده نیست؛ اسرائیلی ها از یک حمله تمام عیار تا صبر کردن برای فرصت حمله مناسب سخن گفته اند و البته هیچ یک از حامیان او هم نمی خواهند شاهد جنگی باشند و تنش در خاورمیانه بالا بگیرد. اما راستش را بخواهید حدس می زنیم آتشی که 7 اکتبر روشن شد به این زودی ها خاموش نمی شود و یحتمل باید منتظر موجی از حملات آشکار و پنهان در سطوح مختلف در آینده نه چندان دور باشیم که البته اصلا خبر خوبی نیست، شباهت های اوضاع ما با عراق بین جنگ اول و دوم خلیج فارس هر آدمی را می ترساند؛ امیدوارم که ایران بماند، والله اعلم.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
🔰 تغییر چشمانداز صندوق بینالمللی پول از اقتصاد ایران و جهان
صندوق بینالمللی پول (IMF) با اعلام این که اقتصاد جهانی به طور شگفتانگیزی توانسته عملکرد خود را همزمان با سیاستهای مبارزه با تورم حفظ کند، پیشبینی کرد رشد اقتصادی جهان در سال ۲۰۲۴ هم مانند ۲۰۲۳، ۳٫۲ درصد خواهد بود، ۰٫۱ واحد درصد بالاتر از پیشبینی این نهاد در ژانویه و ۰٫۳ واحد درصد بیشتر از پیشبینی اکتبر ۲۰۲۳.
رشد اقتصادی ایران در سال گذشته ۴٫۷ درصد برآورد شده اما برای سالهای ۲۰۲۴ و ۲۰۲۵، به ترتیب رشد اقتصادی ۳٫۳ و ۳٫۱ درصدی پیشبینی شده است. بنابراین پیشبینی رشد ایران در سال پیش رو ۰٫۴ واحد درصد و برای سال ۲۰۲۵، ۰٫۱ واحد درصد کم شده است. صندوق بینالمللی پول علت این کاهش چشمانداز رشد را کندشدن رشد اقتصاد غیرنفتی و درآمد نفتی ایران اعلام کرده است.
عواملی مثل هزینه تأمین مالی همچنان بالا، اثرات بلندمدت همهگیری کووید-۱۹، جنگ روسیه و اوکراین، رشد ضعیف بهرهوری و کاهش پیوستگی اقتصادی کشورها باعث شدهاند سرعت احیای اقتصاد جهانی نسبت به مشابههای تاریخی پایینتر باشد.
این نهاد بینالمللی پیشبینی میکند تورم متوسط کشورها از ۶٫۸ درصد در ۲۰۲۳، به ۵٫۹ درصد در سال ۲۰۲۴ و ۴٫۵ درصد در سال بعد کاهش یابد، با نظر به این که کشورهای توسعهیافته زودتر از کشورهای در حال توسعه و بازارهای نوظهور به تورمهای هدف خود بازگردند.
صندوق بینالمللی پول نسبت به ریسکهای متعدد اقتصاد جهانی خوشبینتر از گذشته است. گزارش این نهاد ادعا میکند این ریسکها تا حدی تعدیل شدهاند. همزمان که ریسکهای آسیبزنندهای مثل شوکهای قیمتی ناشی از تنشهای بینالمللی و نوسانات ارزیِ ناشی از تفاوت سرعت کاهش تورم کشورها در پیشاند، اتفاقاتی مثل بودجههای انبساطیتر از پیشبینی گزارش، کاهش سریعتر تورم (مثلاً به خاطر دست بازتر بانکهای مرکزی در شرایط تداوم افزایش مشارکت در بازار کار) و رشد بیشتر بهرهروی تحت تأثیر هوش مصنوعی و اصلاحات ساختاری قویتر میتوانند وضعیت اقتصادی دو سال آینده دنیا را بهتر از چشمانداز فعلی IMF کند.
فردای اقتصاد
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
صندوق بینالمللی پول (IMF) با اعلام این که اقتصاد جهانی به طور شگفتانگیزی توانسته عملکرد خود را همزمان با سیاستهای مبارزه با تورم حفظ کند، پیشبینی کرد رشد اقتصادی جهان در سال ۲۰۲۴ هم مانند ۲۰۲۳، ۳٫۲ درصد خواهد بود، ۰٫۱ واحد درصد بالاتر از پیشبینی این نهاد در ژانویه و ۰٫۳ واحد درصد بیشتر از پیشبینی اکتبر ۲۰۲۳.
رشد اقتصادی ایران در سال گذشته ۴٫۷ درصد برآورد شده اما برای سالهای ۲۰۲۴ و ۲۰۲۵، به ترتیب رشد اقتصادی ۳٫۳ و ۳٫۱ درصدی پیشبینی شده است. بنابراین پیشبینی رشد ایران در سال پیش رو ۰٫۴ واحد درصد و برای سال ۲۰۲۵، ۰٫۱ واحد درصد کم شده است. صندوق بینالمللی پول علت این کاهش چشمانداز رشد را کندشدن رشد اقتصاد غیرنفتی و درآمد نفتی ایران اعلام کرده است.
عواملی مثل هزینه تأمین مالی همچنان بالا، اثرات بلندمدت همهگیری کووید-۱۹، جنگ روسیه و اوکراین، رشد ضعیف بهرهوری و کاهش پیوستگی اقتصادی کشورها باعث شدهاند سرعت احیای اقتصاد جهانی نسبت به مشابههای تاریخی پایینتر باشد.
این نهاد بینالمللی پیشبینی میکند تورم متوسط کشورها از ۶٫۸ درصد در ۲۰۲۳، به ۵٫۹ درصد در سال ۲۰۲۴ و ۴٫۵ درصد در سال بعد کاهش یابد، با نظر به این که کشورهای توسعهیافته زودتر از کشورهای در حال توسعه و بازارهای نوظهور به تورمهای هدف خود بازگردند.
صندوق بینالمللی پول نسبت به ریسکهای متعدد اقتصاد جهانی خوشبینتر از گذشته است. گزارش این نهاد ادعا میکند این ریسکها تا حدی تعدیل شدهاند. همزمان که ریسکهای آسیبزنندهای مثل شوکهای قیمتی ناشی از تنشهای بینالمللی و نوسانات ارزیِ ناشی از تفاوت سرعت کاهش تورم کشورها در پیشاند، اتفاقاتی مثل بودجههای انبساطیتر از پیشبینی گزارش، کاهش سریعتر تورم (مثلاً به خاطر دست بازتر بانکهای مرکزی در شرایط تداوم افزایش مشارکت در بازار کار) و رشد بیشتر بهرهروی تحت تأثیر هوش مصنوعی و اصلاحات ساختاری قویتر میتوانند وضعیت اقتصادی دو سال آینده دنیا را بهتر از چشمانداز فعلی IMF کند.
فردای اقتصاد
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
🔰 عربستان سعودی به دنبال فناوری چینی
✍️النور الکات (فایننشال تایمز)
مسعود یوسفحصیرچین
عربستان سعودی به دنبال این است که با استفاده از دلارهای نفتیاش صنعت فناوری داخلیاش را تقویت کند و در ازای معاملاتی بسیار بزرگ، از شرکتهای چینی پیشرو در زمینۀ فناوری میخواهد در این پادشاهی حوزۀ خلیج فارس سرمایهگذاری کنند.
علیبابا وسنستایم از شرکتهای چینی مهمی هستند که طی سه سال گذشته در ازای سرمایهگذاریهای مشترک در عربستان سعودی، قراردادهایی به ارزش صدها میلیون دلار با این کشور بستهاند.
به گفتۀ پنج فرد مطلع، از جمله مدیران صندوقهای سرمایهگذاری، کارآفرینان و مشاوران حوزۀ فناوری که روی توافقها کار میکنند، سرمایهگذاران سعودی روز به روز شروط سختگیرانهتری را برای تأمین مالی مطرح میکنند.
در مواردی، شرکتهای چینی باید تخصص فنیشان را با همکاران سعودیشان به اشتراک بگذارند.
یکی از مشاوران چینی که به شرکتهای این کشور دربارۀ گرفتن پول از عربستان سعودی مشاوره میدهد گفت «میخواهند شرکت و مهندسان شما استعدادهای آنان را آموزش دهد. انتظاراتی دارند.»
تلاش این کشور پادشاهی برای دستیابی به شرکتهای فناوری جهانی و ارتقای اقتصادش و تنوع بخشیدن به منابع درآمدش و دور شدن از اتکای به نفت، با افت و تضعیف فروش شرکتهای فناوری چینی همراه شده که برای سرمایهگذاری و درآمدهای جدید به خاورمیانه رو کردهاند.
راهبرد چین بازتاب شیوۀ یک دهه پیش دولتهای محلی چین نسبت به شرکتهای خارجی است که در ازای آموزش تیمهای محلی و سرمایهگذاری به آنان اجازه میدادند به بازار دستیابی داشته باشند.
به گفتۀ دو منبع مطلع، گروه هوش مصنوعی سنستایم برندۀ پروژۀ بلندپروازانۀ این پادشاهی برای ساخت کلانشهر آیندهنگرانۀ نئوم شده است.
این قرارداد در حالی بسته شده است که سنستایم با افت ارزش سهام و کاهش درآمد از کسبوکار اصلیاش، نظارت داخلی، مواجه است. سنستایم گفت این شرکت «فعالانه در نئوم مشارکت داشته است.»
در ماه اکتبر، گروه رانندگی خودکار چینی Pony.ai در ازای توافقی مبنی بر اینکه این شرکت مقرهای منطقهای پژوهش و توسعه و تولیدش را در عربستان سعودی مستقر کند، ده میلیون دلار از صندوق سرمایهگذاری نئوم به دست آورد.
علیبابا کلاد در سال 2022 و از طریق سرمایهگذاری مشترک با گروه مخابراتی سعودی که در زمینۀ پروژههای 5جی با هواوی همکاری داشته است، وارد بازار سعودی شد و به «تقویت همکاری» در پژوهش در زمینۀ فناوری متعهد شد.
معاملات سعودی با گروههای فناوری چینی مفادی برای محافظت از سرمایهگذاریشان دارد.
در سال 2022، سنستایم 207 میلیون دلار از شرکت سعودی هوش مصنوعی دریافت کرد که در مالکیت صندوق سرمایهگذاری دولتی این کشور، صندوق سرمایهگذاری عمومی، است تا سرمایهگذاری مشترکی برای توسعۀ راه حلهای هوش مصنوعی در خاورمیانه انجام دهد. سنستایم گفت این همکاری باعث «تقویت جوانان محلی، انتقال دانش و نوآوریهایی مهم در هوش مصنوعی» خواهد شد.
بر اساس شرایط این معامله، اگر پس از هفده سال شرکت سعودی هوش مصنوعی نتواند عرضۀ عمومی شود یا خریداری برایش پیدا نشود، سنستایم باید آن را بخرد.
چندین سرمایهگذار چینی گفتند هنگام تأسیس صندوقهای خطرپذیر، همتایان سعودیشان تنها به این شرط سرمایهگذاری میکردند که 30 درصد مبالغ جدید در پروژههای درون این پادشاهی سرمایهگذاری شود.
به گفتۀ سه مدیر صندوق چینی، این اقدامات با نگرشهای سه دهه پیش متفاوت است.
یک سرمایهگذار چینی ریسکپذیر که به دنبال تأسیس صندوقی در خاورمیانه بوده است گفت «قبلتر، سرمایهداران ریسکپذیر، بدون هیچ نام و ردی چک سفید میگرفتند. حالا خیلی سختتر است.»
به گفتۀ بعضی از تحلیلگران صنعتی، عربستان سعودی همچنین شرکتهای فناوری خارجی را به سوی توسعۀ صنعت هوش مصنوعی نوظهور این کشور هدایت میکند و مشغول «دستچین کردن» بهترین شرکتها از سیلیکون ولی تا شنژن است.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
✍️النور الکات (فایننشال تایمز)
مسعود یوسفحصیرچین
عربستان سعودی به دنبال این است که با استفاده از دلارهای نفتیاش صنعت فناوری داخلیاش را تقویت کند و در ازای معاملاتی بسیار بزرگ، از شرکتهای چینی پیشرو در زمینۀ فناوری میخواهد در این پادشاهی حوزۀ خلیج فارس سرمایهگذاری کنند.
علیبابا وسنستایم از شرکتهای چینی مهمی هستند که طی سه سال گذشته در ازای سرمایهگذاریهای مشترک در عربستان سعودی، قراردادهایی به ارزش صدها میلیون دلار با این کشور بستهاند.
به گفتۀ پنج فرد مطلع، از جمله مدیران صندوقهای سرمایهگذاری، کارآفرینان و مشاوران حوزۀ فناوری که روی توافقها کار میکنند، سرمایهگذاران سعودی روز به روز شروط سختگیرانهتری را برای تأمین مالی مطرح میکنند.
در مواردی، شرکتهای چینی باید تخصص فنیشان را با همکاران سعودیشان به اشتراک بگذارند.
یکی از مشاوران چینی که به شرکتهای این کشور دربارۀ گرفتن پول از عربستان سعودی مشاوره میدهد گفت «میخواهند شرکت و مهندسان شما استعدادهای آنان را آموزش دهد. انتظاراتی دارند.»
تلاش این کشور پادشاهی برای دستیابی به شرکتهای فناوری جهانی و ارتقای اقتصادش و تنوع بخشیدن به منابع درآمدش و دور شدن از اتکای به نفت، با افت و تضعیف فروش شرکتهای فناوری چینی همراه شده که برای سرمایهگذاری و درآمدهای جدید به خاورمیانه رو کردهاند.
راهبرد چین بازتاب شیوۀ یک دهه پیش دولتهای محلی چین نسبت به شرکتهای خارجی است که در ازای آموزش تیمهای محلی و سرمایهگذاری به آنان اجازه میدادند به بازار دستیابی داشته باشند.
به گفتۀ دو منبع مطلع، گروه هوش مصنوعی سنستایم برندۀ پروژۀ بلندپروازانۀ این پادشاهی برای ساخت کلانشهر آیندهنگرانۀ نئوم شده است.
این قرارداد در حالی بسته شده است که سنستایم با افت ارزش سهام و کاهش درآمد از کسبوکار اصلیاش، نظارت داخلی، مواجه است. سنستایم گفت این شرکت «فعالانه در نئوم مشارکت داشته است.»
در ماه اکتبر، گروه رانندگی خودکار چینی Pony.ai در ازای توافقی مبنی بر اینکه این شرکت مقرهای منطقهای پژوهش و توسعه و تولیدش را در عربستان سعودی مستقر کند، ده میلیون دلار از صندوق سرمایهگذاری نئوم به دست آورد.
علیبابا کلاد در سال 2022 و از طریق سرمایهگذاری مشترک با گروه مخابراتی سعودی که در زمینۀ پروژههای 5جی با هواوی همکاری داشته است، وارد بازار سعودی شد و به «تقویت همکاری» در پژوهش در زمینۀ فناوری متعهد شد.
معاملات سعودی با گروههای فناوری چینی مفادی برای محافظت از سرمایهگذاریشان دارد.
در سال 2022، سنستایم 207 میلیون دلار از شرکت سعودی هوش مصنوعی دریافت کرد که در مالکیت صندوق سرمایهگذاری دولتی این کشور، صندوق سرمایهگذاری عمومی، است تا سرمایهگذاری مشترکی برای توسعۀ راه حلهای هوش مصنوعی در خاورمیانه انجام دهد. سنستایم گفت این همکاری باعث «تقویت جوانان محلی، انتقال دانش و نوآوریهایی مهم در هوش مصنوعی» خواهد شد.
بر اساس شرایط این معامله، اگر پس از هفده سال شرکت سعودی هوش مصنوعی نتواند عرضۀ عمومی شود یا خریداری برایش پیدا نشود، سنستایم باید آن را بخرد.
چندین سرمایهگذار چینی گفتند هنگام تأسیس صندوقهای خطرپذیر، همتایان سعودیشان تنها به این شرط سرمایهگذاری میکردند که 30 درصد مبالغ جدید در پروژههای درون این پادشاهی سرمایهگذاری شود.
به گفتۀ سه مدیر صندوق چینی، این اقدامات با نگرشهای سه دهه پیش متفاوت است.
یک سرمایهگذار چینی ریسکپذیر که به دنبال تأسیس صندوقی در خاورمیانه بوده است گفت «قبلتر، سرمایهداران ریسکپذیر، بدون هیچ نام و ردی چک سفید میگرفتند. حالا خیلی سختتر است.»
به گفتۀ بعضی از تحلیلگران صنعتی، عربستان سعودی همچنین شرکتهای فناوری خارجی را به سوی توسعۀ صنعت هوش مصنوعی نوظهور این کشور هدایت میکند و مشغول «دستچین کردن» بهترین شرکتها از سیلیکون ولی تا شنژن است.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
🔰 پایان عصر شبکههای اجتماعی؟
مقاله اکونومیست
«شبکههای اجتماعی دیگر چندان اجتماعی نیستند»؛ این ایده یادداشتی است که هفتهنامه اکونومیست منتشر کرد که خلاصه آن را میخوانید:
بیش از ۲۰ سال از زمانی که فیسبوک متولد شد و دنیای جدیدی را خلق کرد، گذشت؛ اما حالا پس از ۲۰ سال از فراگیر شدن شبکههای اجتماعی، آنها دستخوش دگرگونی عمیقی شدهاند که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. جادوی عجیب شبکههای اجتماعی آنلاین ترکیب تعاملات شخصی با ارتباطات جمعی بود. اکنون این ترکیب، دوباره به دو قسمت تقسیم شده است. حالا مشاهده آخرین وضعیت دوستان در شبکههای اجتماعی جای خود را به ویدیوهایی از افراد غریبه داده است که شبیه تلویزیون است.
پستهای عمومی به طور فزایندهای به گروههای بسته در پیامرسانها منتقل میشود. شبکههای اجتماعی در حال تحول هستند و همین امر اکنون مشکلاتی را ایجاد کرده است. از سال ۲۰۲۰، سهم آمریکاییهایی که میگویند از انتشار مطالب مربوط به زندگی روزانهشان به صورت آنلاین لذت میبرند از ۴۰ درصد به ۲۸ درصد کاهش یافته است.
از زمان تغییر جهت شبکه به سمت سرگرمی، اخبار تنها ۳ درصد از آنچه مردم آن میبینند را تشکیل میدهد. در سراسر شبکههای اجتماعی، تنها ۱۹ درصد از بزرگسالان داستانهای خبری را به اشتراک میگذارند که در مقایسه با سال ۲۰۱۸ کاهش ۲۶ درصدی داشته است.
چراغهای «میدان شهر دیجیتال» در حال خاموش شدن است. البته برخی از نتایج این اتفاق خوشایند است. فعالان سیاسی میگویند که برای جلب نظر گروههای خصوصی در پلتفرمهایی نظیر واتساپ یا تلگرام، باید پیامهای خود را ملایمتر کنند. یک پست تحریکآمیز که ممکن است در توئیتر بهخوبی لایک بگیرد، ممکن است در گروه واتساپی والدین مدرسه دافعه ایجاد کند.
اکنون بهنظر میرسد که گروههای تلگرامی یا واتساپی، برای سلامت روان نوجوانان مناسبتر باشد چرا که زندگیشان در فضای عمومی مورد تجزیه و تحلیل دیگران قرار نمیگیرد.علاوه بر این، پیامرسانهایی نظیر واتساپ و تلگرام از این جهت مفیدترند که پستها را بر اساس ترتیب زمانی نشان میدهند نه بر اساس الگوریتمی که ایجاد هیجان کند و این نیز برای سلامت روان بهتر است.
به نظر میرسد الگوریتمهای شبکه باز (توئیتر و اینستاگرام) با هوش مصنوعی و بر مبنای رفتار کاربران هدایت میشوند، افراطیترین ویدیوها را پخش میکنند تا واکنش مخاطب را بگیرند.
در گذشته، برای اینکه چیزی در یک شبکه اجتماعی وایرال شود، مردم مجبور بودند آن را به اشتراک بگذارند اما اکنون آنها آن را صرفاً با تماشا کردن یک ویدئو، به وایرال شدن آن کمک میکنند، زیرا الگوریتمهای شبکههای اجتماعی به محتوایی که بیشترین تعامل را جذب میکند، پاداش می دهد.
این شرایط جدید به کسانی مانند تاجران اطلاعات نادرست، سود خواهد رساند چرا که آنها بهتر میتوانند از مخاطب واکنش بگیرند.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
مقاله اکونومیست
«شبکههای اجتماعی دیگر چندان اجتماعی نیستند»؛ این ایده یادداشتی است که هفتهنامه اکونومیست منتشر کرد که خلاصه آن را میخوانید:
بیش از ۲۰ سال از زمانی که فیسبوک متولد شد و دنیای جدیدی را خلق کرد، گذشت؛ اما حالا پس از ۲۰ سال از فراگیر شدن شبکههای اجتماعی، آنها دستخوش دگرگونی عمیقی شدهاند که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. جادوی عجیب شبکههای اجتماعی آنلاین ترکیب تعاملات شخصی با ارتباطات جمعی بود. اکنون این ترکیب، دوباره به دو قسمت تقسیم شده است. حالا مشاهده آخرین وضعیت دوستان در شبکههای اجتماعی جای خود را به ویدیوهایی از افراد غریبه داده است که شبیه تلویزیون است.
پستهای عمومی به طور فزایندهای به گروههای بسته در پیامرسانها منتقل میشود. شبکههای اجتماعی در حال تحول هستند و همین امر اکنون مشکلاتی را ایجاد کرده است. از سال ۲۰۲۰، سهم آمریکاییهایی که میگویند از انتشار مطالب مربوط به زندگی روزانهشان به صورت آنلاین لذت میبرند از ۴۰ درصد به ۲۸ درصد کاهش یافته است.
از زمان تغییر جهت شبکه به سمت سرگرمی، اخبار تنها ۳ درصد از آنچه مردم آن میبینند را تشکیل میدهد. در سراسر شبکههای اجتماعی، تنها ۱۹ درصد از بزرگسالان داستانهای خبری را به اشتراک میگذارند که در مقایسه با سال ۲۰۱۸ کاهش ۲۶ درصدی داشته است.
چراغهای «میدان شهر دیجیتال» در حال خاموش شدن است. البته برخی از نتایج این اتفاق خوشایند است. فعالان سیاسی میگویند که برای جلب نظر گروههای خصوصی در پلتفرمهایی نظیر واتساپ یا تلگرام، باید پیامهای خود را ملایمتر کنند. یک پست تحریکآمیز که ممکن است در توئیتر بهخوبی لایک بگیرد، ممکن است در گروه واتساپی والدین مدرسه دافعه ایجاد کند.
اکنون بهنظر میرسد که گروههای تلگرامی یا واتساپی، برای سلامت روان نوجوانان مناسبتر باشد چرا که زندگیشان در فضای عمومی مورد تجزیه و تحلیل دیگران قرار نمیگیرد.علاوه بر این، پیامرسانهایی نظیر واتساپ و تلگرام از این جهت مفیدترند که پستها را بر اساس ترتیب زمانی نشان میدهند نه بر اساس الگوریتمی که ایجاد هیجان کند و این نیز برای سلامت روان بهتر است.
به نظر میرسد الگوریتمهای شبکه باز (توئیتر و اینستاگرام) با هوش مصنوعی و بر مبنای رفتار کاربران هدایت میشوند، افراطیترین ویدیوها را پخش میکنند تا واکنش مخاطب را بگیرند.
در گذشته، برای اینکه چیزی در یک شبکه اجتماعی وایرال شود، مردم مجبور بودند آن را به اشتراک بگذارند اما اکنون آنها آن را صرفاً با تماشا کردن یک ویدئو، به وایرال شدن آن کمک میکنند، زیرا الگوریتمهای شبکههای اجتماعی به محتوایی که بیشترین تعامل را جذب میکند، پاداش می دهد.
این شرایط جدید به کسانی مانند تاجران اطلاعات نادرست، سود خواهد رساند چرا که آنها بهتر میتوانند از مخاطب واکنش بگیرند.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
🔰 مرگ، گشایندهی درهاست
✍️ محمدحسین باقی
در دورانی که مائو بر مسند قدرت بود و عنان چین را در دست داشت، چهرههای برجستهای مانند چوئن لای و دنگ شیائوپینگ هم در سطوح میانی و بالای قدرت ایفای نقش میکردند؛ هرچند زیر سایهی مائو. در روایت «عِزرا ووگل» آمده است که مائو فردی دمدمیمزاج بود و در «لحظه» فرد را از عرش به فرش میرساند و بالعکس. در یکی از این لحظات بود که دنگ ناگهان خلع و سه سال به جیانگشی تبعید شد تا هم با اندیشههای مائو بیشتر آشنا شود (یعنی مجبور به مطالعهی آثار مائو شود) و هم به خودانتقادی بپردازد و دریابد که اشتباهاتش در کجا بوده و چه کرده که به کام «صدر مائو» خوش نیامده است.
در چنین شرایطی، شخصیتهای سیاسی دستبهعصا حرکت میکردند و هر اقدامی را میبایست با اندیشههای مائو تطبیق میدادند مبادا با اندیشههای ناب «صدر مائو» زاویه داشته باشد. اندیشههای مائو همواره ملاک و معیاری بود که تمام طرحهای توسعهای و تمام فرامین اداری باید به محک آن زده میشد و اگر این طرحها سر سوزنی با آن اندیشهها اختلاف داشت، یا دور انداخته میشدند یا با مسئولان مربوطه برخورد میشد (تبعید یا کار اجباری).
با درگذشت چوئن لای و به قدرت رسیدن دنگ، مائو همچنان بر جریان امور نظارت داشت. او برای فرار از طرحهای ویرانگرانهی خود اختیاراتی به دنگ داده بود و دنگ هم برای جلب رضایت مائو چارهای نداشت جز اینکه راه میانهای از لابلای اندیشههای ارباب بیابد تا هم دل «صدر» شاد شود و هم راهی برای توسعهی چین و برونرفت از بنبست توسعه بیابد.
در نهایت، مرگ مائو پرنده را از قفس آزاد کرد و بندهایی که او بر پای چین زده بود یکییکی باز شد. مائو و اندیشههایش به «صندوقچه»ی تاریخ سپرده شدند. چینیها تمایلی به گشودن این صندوقچه ندارند زیرا برایشان یادآور خاطرات شوم انقلاب فرهنگی و کشتارهایی بود که در آن دوران رخ داده بود. فقط در یک مورد یعنی طرح «جهش بزرگ روبهجلو»ی مائو نزدیک به سی میلیون نفر کشته شدند.
مرگومیرهای مربوط به راهپیمایی بزرگ، قحطیهای گسترده، تبعیدهای منجر به مرگ، اردوگاههای کار اجباری و ... بماند.
شاید مرگ بتواند راهگشا باشد و برخی اندیشههای ویرانگر را برای همیشه به بایگانی تاریخ بسپارد.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
✍️ محمدحسین باقی
در دورانی که مائو بر مسند قدرت بود و عنان چین را در دست داشت، چهرههای برجستهای مانند چوئن لای و دنگ شیائوپینگ هم در سطوح میانی و بالای قدرت ایفای نقش میکردند؛ هرچند زیر سایهی مائو. در روایت «عِزرا ووگل» آمده است که مائو فردی دمدمیمزاج بود و در «لحظه» فرد را از عرش به فرش میرساند و بالعکس. در یکی از این لحظات بود که دنگ ناگهان خلع و سه سال به جیانگشی تبعید شد تا هم با اندیشههای مائو بیشتر آشنا شود (یعنی مجبور به مطالعهی آثار مائو شود) و هم به خودانتقادی بپردازد و دریابد که اشتباهاتش در کجا بوده و چه کرده که به کام «صدر مائو» خوش نیامده است.
در چنین شرایطی، شخصیتهای سیاسی دستبهعصا حرکت میکردند و هر اقدامی را میبایست با اندیشههای مائو تطبیق میدادند مبادا با اندیشههای ناب «صدر مائو» زاویه داشته باشد. اندیشههای مائو همواره ملاک و معیاری بود که تمام طرحهای توسعهای و تمام فرامین اداری باید به محک آن زده میشد و اگر این طرحها سر سوزنی با آن اندیشهها اختلاف داشت، یا دور انداخته میشدند یا با مسئولان مربوطه برخورد میشد (تبعید یا کار اجباری).
با درگذشت چوئن لای و به قدرت رسیدن دنگ، مائو همچنان بر جریان امور نظارت داشت. او برای فرار از طرحهای ویرانگرانهی خود اختیاراتی به دنگ داده بود و دنگ هم برای جلب رضایت مائو چارهای نداشت جز اینکه راه میانهای از لابلای اندیشههای ارباب بیابد تا هم دل «صدر» شاد شود و هم راهی برای توسعهی چین و برونرفت از بنبست توسعه بیابد.
در نهایت، مرگ مائو پرنده را از قفس آزاد کرد و بندهایی که او بر پای چین زده بود یکییکی باز شد. مائو و اندیشههایش به «صندوقچه»ی تاریخ سپرده شدند. چینیها تمایلی به گشودن این صندوقچه ندارند زیرا برایشان یادآور خاطرات شوم انقلاب فرهنگی و کشتارهایی بود که در آن دوران رخ داده بود. فقط در یک مورد یعنی طرح «جهش بزرگ روبهجلو»ی مائو نزدیک به سی میلیون نفر کشته شدند.
مرگومیرهای مربوط به راهپیمایی بزرگ، قحطیهای گسترده، تبعیدهای منجر به مرگ، اردوگاههای کار اجباری و ... بماند.
شاید مرگ بتواند راهگشا باشد و برخی اندیشههای ویرانگر را برای همیشه به بایگانی تاریخ بسپارد.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
🔰 روند تورم ایران از نگاه بانک جهانی
پیر شدن تدریجی جمعیت کشور، مهاجرت چشمگیر کارمندان با مهارت و نرخ کاهشی تولد، نهتنها بر چشمانداز رشد اثرگذار است بلکه سیستم بازنشستگی که همین حالا هم درحال تقلاست را تحت فشار قرار میدهد.
چالشهای بخش مالی، ازجمله سرمایه کم در بخش بانکی و کمبود نقدینگی، نیز چشمانداز رشد ناشی از بخش خصوصی را محدود کرده است.
به گفته بانک جهانی، اقتصاد ایران در سال گذشته (۲۰۲۴-۲۰۲۳) حدود ۵.۱ درصد رشد داشته که عمدتا ناشی از بخش نفت و خدمات بوده است. ارزش افزوده بخش نفت در سال گذشته بیش از ۱۷ درصد رشد داشته که ناشی از رونق بازار جهانی و موفقیت در بازاریابی صادرات نفت از جمله از طریق تخفیف قیمتی بوده است. بخش غیرنفتی نیز رشد قوی ۳.۸ درصدی را نشان داده است که سبب شده اشتغال در سه ماهه سوم سال گذشته به سطح پیش از کرونا باز گردد، چرا که ایجاد اشتغال حدود ۳ درصد رشد کرد و نرخ بیکاری به کمترین رکورد خود یعنی ۷.۶ درصد رسید.
با وجود کاهش اندک تورم در یازده ماهه ۲۴-۲۰۲۳ تورم همچنان بالای ۴۰ درصد باقی ماند. تحلیلگران بانک جهانی، کاهش تورم را به کاهش انتظارات تورمی، تقویت امید به پیشرفت گفتگوهای هستهای و سیاست پولی انقباضی نسبت دادهاند.
تورم کل و تورم هسته ایران در این دوره به ترتیب ۴۱.۶ و ۴۱.۴ درصد بودهاند که دلایل اصلی آن قیمتهای بالای مواد غذایی و هزینههای مسکن بوده است. برای مهار تورم، بانک مرکزی ایران اقداماتی را آغاز کرده است، ازجمله محدود کردن رشد ترازنامه بانکی، افزایش ذخایر الزامی برای بانکهای پرخطر و افزایش سپرده و سود بین بانکی.
در فاصله سالهای ۲۱-۲۰۲۰ و ۲۳-۲۰۲۲ با بهبود اقتصاد، فقر کاهش داشته است. در طول دو سال، فقر - که با خط فقر ۶.۸۵ دلار امریکا سنجیده میشود- به طور کــلی ۷.۴ درصد کاهش داشته است و در ۲۳-۲۰۲۲ بـــه حدود ۲۲ درصــد رسیده است. به طوری که ۶.۵ میلیون نفر از مردم از فقر رها شدهاند. برای خط فقر ۳.۶۵ دلاری درآمدهای متوسط پایین، فقر تا ۲.۲ واحد درصد کاهش یافته و به ۳.۸ درصد رسیده است.
براساس پیشبینی بانک جهانی، رشد تولید ناخالص داخلی واقعی ایران از سال ۲۰۲۴ تا ۲۰۲۶ به طور متوسط ۲.۸ درصد خواهد بود. انتظار میرود افزایش اولیه در تولید نفت و صادرات در ۲۰۲۳ با اثر سرریز مشابهی در بخش غیرنفتی تاحد زیادی کاهش یابد. عواملی، چون کاهش تقاضای جهانی، ادامه تحریمها، کمبود انرژی، محدودیتهای نقدینگی، کمبود سرمایهگذاری و تنشهای ژئوپولتیک نیز بیشتر به این چشمانداز کمک میکند.
در حالی که انتظار میرود تورم بیشتر کاهش یابد، همچنان در سطح بالایی خواهد ماند. با وجود برنامههای دولت برای تجمیع بودجه در سال جاری، انتظار میرود فشارهای مالی ادامه یابد که منجر به کمبودهای مالی شده و به مخارج خارج از بودجه اضافه میکند. همچنین انتظار میرود به دنبال کاهش قیمت کالاهای پایه و افزایش رقابت جهانی در بازارهای مهم، مازاد حساب جاری ایران به تدریج کاهش یابد.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
پیر شدن تدریجی جمعیت کشور، مهاجرت چشمگیر کارمندان با مهارت و نرخ کاهشی تولد، نهتنها بر چشمانداز رشد اثرگذار است بلکه سیستم بازنشستگی که همین حالا هم درحال تقلاست را تحت فشار قرار میدهد.
چالشهای بخش مالی، ازجمله سرمایه کم در بخش بانکی و کمبود نقدینگی، نیز چشمانداز رشد ناشی از بخش خصوصی را محدود کرده است.
به گفته بانک جهانی، اقتصاد ایران در سال گذشته (۲۰۲۴-۲۰۲۳) حدود ۵.۱ درصد رشد داشته که عمدتا ناشی از بخش نفت و خدمات بوده است. ارزش افزوده بخش نفت در سال گذشته بیش از ۱۷ درصد رشد داشته که ناشی از رونق بازار جهانی و موفقیت در بازاریابی صادرات نفت از جمله از طریق تخفیف قیمتی بوده است. بخش غیرنفتی نیز رشد قوی ۳.۸ درصدی را نشان داده است که سبب شده اشتغال در سه ماهه سوم سال گذشته به سطح پیش از کرونا باز گردد، چرا که ایجاد اشتغال حدود ۳ درصد رشد کرد و نرخ بیکاری به کمترین رکورد خود یعنی ۷.۶ درصد رسید.
با وجود کاهش اندک تورم در یازده ماهه ۲۴-۲۰۲۳ تورم همچنان بالای ۴۰ درصد باقی ماند. تحلیلگران بانک جهانی، کاهش تورم را به کاهش انتظارات تورمی، تقویت امید به پیشرفت گفتگوهای هستهای و سیاست پولی انقباضی نسبت دادهاند.
تورم کل و تورم هسته ایران در این دوره به ترتیب ۴۱.۶ و ۴۱.۴ درصد بودهاند که دلایل اصلی آن قیمتهای بالای مواد غذایی و هزینههای مسکن بوده است. برای مهار تورم، بانک مرکزی ایران اقداماتی را آغاز کرده است، ازجمله محدود کردن رشد ترازنامه بانکی، افزایش ذخایر الزامی برای بانکهای پرخطر و افزایش سپرده و سود بین بانکی.
در فاصله سالهای ۲۱-۲۰۲۰ و ۲۳-۲۰۲۲ با بهبود اقتصاد، فقر کاهش داشته است. در طول دو سال، فقر - که با خط فقر ۶.۸۵ دلار امریکا سنجیده میشود- به طور کــلی ۷.۴ درصد کاهش داشته است و در ۲۳-۲۰۲۲ بـــه حدود ۲۲ درصــد رسیده است. به طوری که ۶.۵ میلیون نفر از مردم از فقر رها شدهاند. برای خط فقر ۳.۶۵ دلاری درآمدهای متوسط پایین، فقر تا ۲.۲ واحد درصد کاهش یافته و به ۳.۸ درصد رسیده است.
براساس پیشبینی بانک جهانی، رشد تولید ناخالص داخلی واقعی ایران از سال ۲۰۲۴ تا ۲۰۲۶ به طور متوسط ۲.۸ درصد خواهد بود. انتظار میرود افزایش اولیه در تولید نفت و صادرات در ۲۰۲۳ با اثر سرریز مشابهی در بخش غیرنفتی تاحد زیادی کاهش یابد. عواملی، چون کاهش تقاضای جهانی، ادامه تحریمها، کمبود انرژی، محدودیتهای نقدینگی، کمبود سرمایهگذاری و تنشهای ژئوپولتیک نیز بیشتر به این چشمانداز کمک میکند.
در حالی که انتظار میرود تورم بیشتر کاهش یابد، همچنان در سطح بالایی خواهد ماند. با وجود برنامههای دولت برای تجمیع بودجه در سال جاری، انتظار میرود فشارهای مالی ادامه یابد که منجر به کمبودهای مالی شده و به مخارج خارج از بودجه اضافه میکند. همچنین انتظار میرود به دنبال کاهش قیمت کالاهای پایه و افزایش رقابت جهانی در بازارهای مهم، مازاد حساب جاری ایران به تدریج کاهش یابد.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
🔰 خط قرمز
فروش رژ لب چگونه به شاخصی برای یک اقتصاد بحرانزده تبدیل شد؟
✍️الهام حمیدی
وقتی صحبت از تحلیلهای اقتصادی میشود در کنار انواع و اقسام تحلیلهای تکنیکال، فاندامنتال و بررسی شاخصها و آمارها، رویکردهای نامتعارفی از تحلیلگران میبینیم که در نوع خودشان بسیار جالب توجه هستند. آنها برای پیشبینی وضعیت اقتصادی به شاخصهای عجیب و کمتر شنیدهشدهای متوسل میشوند که شاید بهتنهایی معتبر نباشند، ولی در کنار سایر شاخصها میتوانند تحلیل نسبتاً دقیقی از وضعیت اقتصادی ارائه دهند. یکی از آنها شاخص رژ لب یا پدیده رژ لب (Lipstick Effect) است.
نام این شاخص را اولینبار لئونارد لودر، مالک و مدیر برند لوازم آرایش استی لودر، پیشنهاد کرد. در سال 2001 که اقتصاد آمریکا در حال ورود به دوران رکود بود، آمار فروش محصولات آرایشی این برند و بهخصوص فروش رژ لبهای آن ناگهان بالا رفت. تحلیل لئونارد از مشاهده این روند این بود که برخلاف اینکه مصرفکنندگان در زمان بحران مالی در خریدهای غیرضروری بسیار محتاطانه عمل میکنند اما حاضرند برای تجملات مقرونبهصرفه، پول خرج کنند.
او مدعی شد که میزان فروش محصولاتی مانند رژ لب میتواند بهتنهایی شاخصی برای محک زدن شرایط اقتصادی باشد؛ هرچه اقتصاد بیثباتتر، فروش لوازم آرایش بهخصوص رژ لب بیشتر. البته با نگاهی به پیشینه تاریخی فروش لوازم آرایش میبینیم که شاید فرضیه لودر چندان هم بیراه نباشد، زیرا در بحرانهای اقتصادی سالهای قبل، مانند بحران اقتصادی دهه 30 یا رکود دهه 90 فروش این محصولات بیشتر شده بود.
📌تجارت فردا
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
فروش رژ لب چگونه به شاخصی برای یک اقتصاد بحرانزده تبدیل شد؟
✍️الهام حمیدی
وقتی صحبت از تحلیلهای اقتصادی میشود در کنار انواع و اقسام تحلیلهای تکنیکال، فاندامنتال و بررسی شاخصها و آمارها، رویکردهای نامتعارفی از تحلیلگران میبینیم که در نوع خودشان بسیار جالب توجه هستند. آنها برای پیشبینی وضعیت اقتصادی به شاخصهای عجیب و کمتر شنیدهشدهای متوسل میشوند که شاید بهتنهایی معتبر نباشند، ولی در کنار سایر شاخصها میتوانند تحلیل نسبتاً دقیقی از وضعیت اقتصادی ارائه دهند. یکی از آنها شاخص رژ لب یا پدیده رژ لب (Lipstick Effect) است.
نام این شاخص را اولینبار لئونارد لودر، مالک و مدیر برند لوازم آرایش استی لودر، پیشنهاد کرد. در سال 2001 که اقتصاد آمریکا در حال ورود به دوران رکود بود، آمار فروش محصولات آرایشی این برند و بهخصوص فروش رژ لبهای آن ناگهان بالا رفت. تحلیل لئونارد از مشاهده این روند این بود که برخلاف اینکه مصرفکنندگان در زمان بحران مالی در خریدهای غیرضروری بسیار محتاطانه عمل میکنند اما حاضرند برای تجملات مقرونبهصرفه، پول خرج کنند.
او مدعی شد که میزان فروش محصولاتی مانند رژ لب میتواند بهتنهایی شاخصی برای محک زدن شرایط اقتصادی باشد؛ هرچه اقتصاد بیثباتتر، فروش لوازم آرایش بهخصوص رژ لب بیشتر. البته با نگاهی به پیشینه تاریخی فروش لوازم آرایش میبینیم که شاید فرضیه لودر چندان هم بیراه نباشد، زیرا در بحرانهای اقتصادی سالهای قبل، مانند بحران اقتصادی دهه 30 یا رکود دهه 90 فروش این محصولات بیشتر شده بود.
📌تجارت فردا
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗hottg.com/EghtesadBazar
HTML Embed Code: