TG Telegram Group Link
Channel: Art Cafe
Back to Bottom
در رگ گردنم غوطه ور شو
تا خدا
تو را، کنار من بجـا بیاورد؛
زیر پایِ رویاهایم
بنشیند
اشاره کند به جای خالیِ تو
و در گوشم بخواند:
این "بی او"  بودن
از تو بعید است؛
مرا محکوم کند
به مرور روزهایی
که در دلم نقش بسته ای
و بی هوا
در آغوشت به خواب می روم؛
آنگاه
مبشران رهایی
در طواف عاشقانه هایم
" مرا" دوباره از نو
از تو
عمیق تر به دنیا می آورند....


#بهـــاره‌طــــلایــی


🌺@sedayman_shearman🌺
http://baharetalaei.blogfa.com
چشم
از چشمان لبریز از ترس کودک
می دزدم
گونه هایش خیس شده اند
درست مثل پیشانی من
چقدر سخت است
برای یک شاعر
خون مردم را توی شیشه کردن

#حمیدرضا_اقبالدوست
#روز_علوم_آزمایشگاهی

30 فروردین روز آزمایشگاه گرامی باد
اقا بوی عرق ندید ناموصن ؛ عطر خیلی مهمه تو شخصیت
‍ شما را نمی دانم
اما من نقاب های زیادی دارم…
نقاب «زنی خوشبخت»
در جمع فامیل
«زنی با رو بنده»
در مناسبت های مذهبی
«زنی روشنفکر»
در گالری ها
«زنی مرفه»
در بازارچه
«زنی متمدن»
زمانی که در کافه سیگار روشن می کنم
«زنی با رژلب قرمز»
در رویاهای ممنوعه
«زنی با کفش های پاشنه بلند»
شبی که به کنسرت می روم
و
«روسپی»
در تختخواب شب جمعه

فقط زمانی «خودم» هستم که
پشت درهای بسته
«تنها»
یا «داد» می زنم یا زار

#ناشناس
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
.
‏+ ترسناک ترین اندوه؟
- غمی که به سکوت وادارت کنه.
Audio
#اپیزود۶
#پادکست_شبانه🌙
#صبر
گوینده :سپیده پورحنیفه 🎙

@SepidehPourhanifeh
روزگار را مزه مزه که می‌کنی دهانت ترش می‌شود. مزه‌اش جوریست که نمی‌توانی برای همیشه کنارش بگذاری، اما هر ثانیه‌اش هم باب میلت نیست. یک روز می‌خندی، خوشبختی توی دست‌هایت هست و فردا مثل چند قطره آب از لای انگشت‌هایت می‌ریزد و تمام می‌شود. آدمی چه می‌کند؟ ادامه می‌دهد.
ديگه حرفى برای گفتن نيست
من رو تو سكوتم تماشا كن
من عاشقت مي مونم هميشه
ولى تو هرچى بود رو حاشا كن

#عليرضا_احمدى
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
سلام بر آن‌ها که روزگار بر آن‌ها سخت گرفت،
اما آن‌ها بر هیچکس سخت نگرفتند...
.
نسل هتل نشین!!!

سی و اندی سال پیش، دخترهای خانه صبح ها زود بیدار میشدند تا قبل از مدرسه رفتن همه جای خانه را رفت و روب کرده باشند و بعد اجازه داشتند راهی مدرسه شوند و پسرها بايد يا صبح زود يا عصر نان و مايحتاج خانه را خريد می كردند و كارهای مردانه را  به كمك پدر خود انجام می دادند.
حالا با نسلی مواجهیم صبح که بیدار می شوند انگار از هتل خانه شان خارج میشوند!چون که والدینش به عنوان مستخدمین "هتل خانه" همه جا را رفت وروب خواهند کرد و با يك تلفن همه چيز درب خانه مهياست.

نسلی که در برابر اتاقی که در آن میخوابد و خانه ای که در آن زندگی میکند وظرفی که در آن غذا میخورد احساس مسئولیت ندارد آیا در آینده برای خانواده اش و یا در برابر سرزمینی که از  آب وخاک آن بهره مند است حس مسئولیت خواهد داشت!!!
برای این نسل، سرزمین همچون هتلی است که میتوان خورد و خوابید و ریخت و پاشید؛ از مواهب طبیعی آن بهره‌مند شد و بعد اگر باب میل نبود آن را ترک کرد....سرزمین هم  مثل خانه برای این نسل، هتل است. بدون احساس مسئولیت نسبت به این آب و خاک و سرزمین اجدادی.....کمی به خود بیاییم و تکانی به خودمان واین نسل هتل نشین بدهیم. فردای این سرزمین نیازمند تک تک فرزندان ماست.

#ناشناس
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
.
خنده‌اش مثلِ ردِّ توت بود و قلبم همچون پيراهنى سفيد.
چرا ترس و دلهره؟! من که عقاید گذشته‌ام، طرز برخوردم، دوستانم، و به طور کلی خودِ گذشته‌ام را به گور سپرده‌ام و چیزی را زندگی خواهم کرد که از شناخت به دست آورده‌ام! دلیلی برای نگرانی وجود ندارد! امّا فرار از گذشته هم کار آسانی نیست! آدمی توانایی ندارد بر گذشته‌اش‌ خط بطلان کشیده و آن را تمام شده بداند! همین است که در گذشته زندگی می‌کند و در گذشته هم می‌میرد!..

#آنقدر_کتاب_نخواندید_تا_مرد
#رضا_هاشمیان_سی_سخت
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
گفتم این روزها اعمال خوب و نیک کمتر دیده می‌شود.»
نفس عمیقی کشید و پاسخ داد: «بله... همینطور است... آدمیزاد فراموش کرده که وظیفۀ اصلی‌اش محبّت و عشق‌ورزی است... حتما متوجّه شده‌اید که اگر در خیابان، شخصی عملِ نیکی انجام دهد، مردم با تعجّب به او خیره می‌شوند! انگار که نیکی کردن، خیلی عجیب‌ و غریب و نایاب شده است.
ما به کجا رسیده‌ایم!؟ و در مقابل، از کنار بی‌رحمی، ناعدالتی، فقر، ابتذال و ظلم ظالمان راحت عبور می‌کنیم، بدون اینکه خمی به ابرو بیاوریم یا برایمان عجیب باشد. عادت کرده‌ایم. بله، عادتمان داده‌اند!

#آنقدر_کتاب_نخواندید_تا_مرد
#رضا_هاشمیان_سی_سخت
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
و چشم عضو مهمی است،
وگرنه زن ها
اینقدر با دقت و رو به آینه
زیرش با مداد خط نمی‌کشیدند!

#حمید_جدیدی
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
‍ ‍ ‌‌تا تو در خانه بودی آب‌های توی ظرف‌ها ریشه میزد، پنجره‌ها رشد می‌کرد، نور دور دست و پاهایمان می‌پیچید، آخر هر ماه همسایه‌مان دست سایه‌ش را می‌گرفت و می‌آمد پشت در خانه‌ی ما، زنگ میزد که بیایید نوبرانه ببرید، ما از پشت پنجره‌ی زیر شیروانی دید میزدیم و می‌خندیدیم که چرا هر بار نمی‌توانیم بفهمیم سبد میوه دست کدامشان است.
ما ساکن خانه‌ای بودیم که هر روز دامن‌ها و دیوار‌هایش کوتاه‌تر میشدند، هر روز نامه داشت، هر روز گربه‌ای در حیاط پشتیش می‌زایید و تو هر شبش گنجشکی خیس و ترسیده را با خود به تختخوابمان می‌آوردی.
من زیر لحاف بزرگ سفیدمان یک تخت‌خواب پُر از خواب‌های گنجشک‌های گمشده در باران دارم. بارانی بپوش و جیب‌هایت را پر از گندم کن، به خانه‌یمان بیا، کاج‌ها باغچه را گم کرده‌اند.

#حاتمه_رحیمی
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
.
ما مجموعه ای از درست می‌شود های پاره پاره‌ایم
Forwarded from ⚘گسترده حمایتی معتبر⚘
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‌‌‌
                   🪟 ایده‌های خلاقانه 🪟

ســـاده ، زیبا ، کاربردی‌

آشپزخانه، پذیرایی و اتاق کودکتان را
با کمترین امکانات،
به یک مکان رویایی تبدیل کنید.
🪚🪚🪚
https://hottg.com/+dOoK8UNwaWFlNGRk
https://hottg.com/+dOoK8UNwaWFlNGRk
           🏠 دکوراسیون، ترفند، دانستنی‌ها
من برایش طبیب بودم:
مردد و لرزان و پر از نمی‌دانم
او اما حکیم می‌خواست:
مطمئن و محکم و سرشار از می‌دانم…

جهان آبستن هیچ حکیمی نبود
همین شد که درد
همخانه‌ی همواره‌اش ماند
درد تنهایی…

#امیدمرجمکی
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
عاشق این دعای آقا نوری ام:
خداوندا!
از عمر غیرمفید دامادهای من کم کن و به عمر مفید دختران من بیفزا:

#نون خ
چشات حس رفتنو داره
احساس روزايى كه دلگيرى
چيزى نميگم چون دلم مى گه
هرچى بگم باز آخرش ميرى

#روزبه_بمانى
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
HTML Embed Code:
2024/04/19 18:19:47
Back to Top