TG Telegram Group Link
Channel: آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
Back to Bottom
@mookhtan
🔴#حافظه_تاریخی

🔴ارتش ناپلئون شهر ينا [در آلمان] را مورد حمله قرار داده بود. در 13 اکتبر 1806 شهر ينا به دست ناپلئون تصرف شد. هگل [که در ينا بود] درباره اين رويداد به دوست و حامي خود با اين کلمات به ستايش [از متجاوز] قهرماني ناپلئون مي‌پردازد:

«من امپراتور- آن روح جهان- را ديدم که به بازديد شهر اسب مي‌راند؛ در اين لحظه به راستي از چنين شخصيتي احساس غريبي داشتم، سوار بر اسبي يگانه، به نقطه‌ي معيني خيره شده بود، ولي او به زودي به سراسر جهان دست مي‌يابد و بر آن فرمان مي‌راند.»

يک هفته بعد، روز 20 اکتبر 1806، خانه‌ي او [هگل] به دست سربازان ارتش مهاجم به تاراج رفت. ديگر نه از تدريس شش ماهه زمستاني و نه از مقام آموزشي در دانشگاه ينا خبري بود.
@mookhtan

📚مکتب‌هاي فلسفي از دوران باستان تا امروز؛ ص542 ترجمه و ✍️: پرويز بابايي
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
#تاريخ_معاصر_ايران (40) (از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357) @amookhtan #حافظه_تاريخي #فصل_يکم #نگاهي_کوتاه_به_عصر_قاجار #جنبش_زنان_در_عصر_قاجار_و_پهلوي ماهرخ گوهرشناس (1871-1938) در سال 1911/1290، علارغم فشارها و مخالفت‌هاي اطراف‌يان، مدرسه‌ي «ترقي»…
#تاريخ_معاصر_ايران (41)

(از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357)
@amookhtan
#حافظه_تاريخي
#فصل_يکم
#نگاهي_کوتاه_به_عصر_قاجار

#جنبش_زنان_در_عصر_قاجار_و_پهلوي

مريم حسين‌خواه در مقاله‌اي به‌نام «فمينيست‌هاي مشروطه‌خواه، پايه‌گذاران جنبش زنان در ايران» مي‌نويسد: «بعد از پيروزي انقلاب مشروطه، زنان در نتايج انقلاب سهيم نشدند و نه تنها حق رأي نيافتند و قوانيني به نفع آن‌ها تصويب نشد، بل‌که هم‌چنان در زير چادر نگه داشته شدند. ...تاج‌السلطنه، دختر ناصرالدين‌شاه قاجار، در خاطرات خود، وضعيت زنان در آن دوره را اين‌طور توصيف مي‌کند: «افسوس که زنان ايراني از نوع انسان مجزا شده و جزو بهايم و وحوش هستند، و صبح تا شام در يک محبس نااميدانه زنده‌گي مي‌کنند، و دچار يک فشارهاي سخت و بدبختي‌هاي ناگواري، عمر مي‌گذرانند ... زنده‌گي زن‌هاي ايراني از دو چيز ترکيب شده: در موقع بيرون آمدن و گردش کردن: هياکل موحش سياه عزا، و در موقع مرگ: کفن‌هاي سفيد.»

جنبش ضعيف زنان عصر مشروطه تحت تاثير شرايط انقلابي به‌وجود آمده «اتحاديه‌ي غيبي نسوان» که سياسي‌ترين انجمن زنان در آن دوره بود تشکيل دادند. که تشکلي بود با گرايش‌هاي انقلابي، که خواستار به رسميت شناخته شدن حقوق زنان و برابري حقوق سياسي و اجتماعي زنان و مردان از سوي مجلس بود. اين تشکل در نخستين اعلان عمومي‌اش که مهرماه ۱۲۸۶ خورشيدي در روزنامه‌ي نداي وطن منتشر شد، با انتقاد از وضع اداره‌ي کشور، اعلام کرده بود:

«چهل روز هم کار را به دست ما زن‌ها واگذارند، و به شرط آن که عار نداشته باشند ... ما وکلا را انتخاب مي‌کنيم. وزرا را انتخاب مي‌کنيم. قانون را تصحيح مي‌کنيم. حکام را تعيين مي‌کنيم ... ريشه‌ي ظلم و استبداد را از بيخ مي‌کنيم. انبارهاي جو و گندم متمولين را مي‌شکنيم. کمپاني براي نان قرار مي‌دهيم، خزانه‌هاي وزراء را که از خون خلق جمع و در سردآب‌ها گرد کرده‌اند بيرون مي‌آوريم. بانک ملي را برپا مي‌کنيم. عثماني را عقب مي‌نشانيم. اسراي قوچان را عودت به خانه‌هاي خود مي‌دهيم. قنوات شهري را صحيح مي‌کنيم و آب سالم به مردم مي‌خورانيم. کوچه و خيابان‌ها را تنظيف مي‌کنيم. ... همين‌قدر عرض مي‌کنم که زن‌ها مي‌توانند آن‌چه را که مي‌خواهند»( ژانت‌آفاري:انقلاب‌مشروطه‌ي‌‌ايران:254)

علاوه بر اين، چنان که نشريه‌ي فرانسوي‌زبان نگاهي به دنياي اسلام در بهمن ۱۲۸۵ گزارش داده بود، ۱۵۰ زن در تبريز جمعيتي براي مبارزه با «رسوم قديمي مضر و مخالف ترقي» تشکيل داده بودند.

هنگامي که «دبستان دوشيزه‌گان» از سوي بي‌بي خانم استرآبادي، در سال ۱۲۸۵ راه‌اندازي شد، درس خواندن زنان به قدري غريب بود که اين دبستان را فاحشه‌خانه مي‌ناميدند و بارها به آن حمله شد. اين مدرسه از همان روزهاي اول با مخالفت متعصبان مذهبي روبه‌رو شد، به‌طوري که يکي از روحانيون در شاه عبدالعظيم بالاي منبر رفت و فرياد زد: «بر آن مملکت بايد گريست که در آن دبستان دوشيزه‌گان باز شده است.» مردم هم زار زار گريستند!!!

در محله‌ي بي‌بي‌ خانم هم فردي به نام سيدعلي شوشتري ورقه‌اي چاپ کرد که در آن نوشته بود: «اين دبستان دوشيزه‌گان که بي‌بي خانم افتتاح کرده است، اين زن مفاسد دينيه دارد، در منزلش تار مي‌زنند و اجتماع هنرمندان است.»

اين تکفيرنامه‌ي بي‌بي‌ خانم را ورقه‌اي يک شاهي مي‌فروختند و اوباش محله را براي حمله به مدرسه تحريک مي‌کردند. بي‌بي خانم براي محافظت از مدرسه‌اش پيش وزير معارف رفت، اما وزير گفت که از او کاري ساخته نيست. بي‌بي خانم پاسخ داد: «من زني لچک به سر هستم و از مدرسه‌ام دفاع مي‌کنم. چه‌گونه است که شما وزير اين مملکت هستيد و نمي‌توانيد آن را اداره کنيد؟ با علني شدن انجمن‌هاي زنان و پا گرفتن مدارس دخترانه، زنان گام بعدي خود را برداشتند و مجله‌هاي زنان را منتشر کردند. حضور زنان و مسائل زنان در مطبوعات اما از چند سال پيش‌تر آغاز شده بود. نخست، اغلب مردان روشن‌فکر و مشروطه‌خواه بودند که مقاله‌هايي در دفاع از تحصيل زنان و حمايت از مدارس دخترانه و انجمن‌هاي زنان مي‌نوشتند.
ادامه دارد
@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
#تاريخ_معاصر_ايران (41) (از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357) @amookhtan #حافظه_تاريخي #فصل_يکم #نگاهي_کوتاه_به_عصر_قاجار #جنبش_زنان_در_عصر_قاجار_و_پهلوي مريم حسين‌خواه در مقاله‌اي به‌نام «فمينيست‌هاي مشروطه‌خواه، پايه‌گذاران جنبش زنان در ايران» مي‌نويسد:…
#تاريخ_معاصر_ايران (42)

(از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357)
@amookhtan
#حافظه_تاريخي
#فصل_يکم
#نگاهي_کوتاه_به_عصر_قاجار

#جنبش_زنان_در_عصر_قاجار_و_پهلوي

اما کم‌کم و به ويژه پس از مشروطه‌ي دوم [۱۲۸۸-۹۰]، زنان بيش‌تري از طريق نشرياتي هم‌چون ايران نو ارگان حزب دموکرات و نداي وطن صداي‌شان را بلند ‌کردند، و سردبيران مطبوعات نزديک به متجددان مشروطه‌خواه نيز گاه صفحه‌هايي را به نويسنده‌گان زن اختصاص مي‌دادند، و در فاصله‌ي سال‌هاي ۱۲۸۴ تا ۱۲۹۴ حدود ۳۰ زن در مطبوعات ايران مي‌نوشتند. يکي از اين زنان در سال ۱۲۸۶، در شماره‌ي ۷۰ روزنامه‌ي نداي وطن، نوشته بود:

«اگرچه زن هستيم و به قول آقايان ناقص‌العقل، و رديف بشر محسوب نمي‌شويم، از مرحمت پدران‌مان هم که فضل و کمالي نداريم، ولي نادان در هر طبقه هست ... امروز بر احدي پوشيده نيست که هر بيوه‌زن به اين مجلس حق دارد. ما امروز حقوق خودمان را مي‌خواهيم ... همين قدر عرض مي‌کنم، زن‌ها مي‌توانند آن‌چه را که مي‌خواهند.»

از سال ۱۲۹۳ به بعد، شاهد فعاليت‌ انجمن‌ها و نشرياتي هستيم که به صورتي صريح‌تر و راديکال‌تر در رابطه با حقوق زنان فعاليت مي‌کنند و خواسته‌هايي هم‌چون رفع حجاب، استقلال اقتصادي زنان، جلوگيري از ازدواج دختران زير ۱۵ سال و آزادي زنان دارند. شهناز آزاد و همسرش ابوالقاسم آزاد از جمله فعالان اين دوره بودند که با تشکيل «گروه بانوان و بانوئيان ايران» در سال ۱۲۹۳ به صراحت دفاع از حقوق زنان را سرلوحه‌ي کار خود قرار داده بودند.

شهناز آزاد هم‌چنين در سال ۱۲۹۹، هنگامي که ۱۹ سال بيش‌تر نداشت، نشريه‌ي نامه‌ي بانوان را در تهران منتشر کرد،‌ نشريه‌اي که فقط نوشته‌هاي زنان را منتشر مي‌کرد و، با نوشتن اين‌که "اين روزنامه براي بيداري و رستگاري زنان بي‌چاره و ستم‌کش ايران است"، خط و مشي فمينيستي‌اش را از آغاز مشخص کرده بود. انتشار نامه‌ي بانوان پس از ۱۱ ماه به دليل مشکلات مالي متوقف شد، و پس از آن شهناز آزاد و ابوالقاسم آزاد در سال ۱۳۰۲ «مجمع کشف حجاب» را در راستاي فعاليت‌هاي پيشين‌شان در رابطه با مخالفت با حجاب راه‌اندازي کردند. اين مجمع اما بيش‌تر از يک سال دوام نياورد. فعاليت در مخالفت با حجاب در آن سال‌ها نيز يکي از خطوط قرمز حکومت بود، و راه‌اندازي اين مجمع منجر به بازداشت و تبعيد ابوالقاسم آزاد و تعطيلي «مجمع کشف حجاب» شد. اما ابوالقاسم آزاد، که دل در گروي ارتقاي وضعيت زنان داشت، نااميد نشد و در بهمن ۱۳۰۴ «جمعيت هم‌دلان» را راه‌اندازي کرد.

در همين دوره بود که صديقه دولت‌آبادي، از تأثيرگذارترين فعالان زن، اقدام به راه‌اندازي نشريه‌ي زبان زنان کرد. اولين شماره‌ي زبان زنان، که مي‌توان آن را نخستين نشريه‌ي فمينيستي زنان در ايران دانست، در سال ۱۲۹۸ در اصفهان منتشر شد. زنان روزنامه‌نگار در زبان زنان از همان ابتدا، با جديت از آموزش و استقلال اقتصادي زنان حمايت مي‌کردند، درباره‌ي تساوي ميان زن و مرد و حق رأي زنان مي‌نوشتند، به صراحت در مخالفت با حجاب قلم مي‌زدند، و در عين حال در رابطه با مسائل سياسي روز جامعه نيز اظهار نظر مي‌کردند.

ادامه دارد
@amookhtan
🔴مدل استاندارد ذرات بنيادي

براي مدتي طولاني، باور غالب بر اين بود که اتم بنياديترين ذره است و همه چيز از آن ساخته مي‌شود.
سپس فهميديم که خود اتم در واقعيت از ذرات کوچکتري ساخته شده است: پروتون و نوترون که در هسته اتم قرار دارند، و الکترون که دور هسته اتم مي‌چرخد. اما امروز مي‌دانيم که حتي پروتون و نوترون را هم مي‌شود به ذرات کوچکتري تقسيم کرد.
در کل، ۱۷ ذره بنيادي کشف شده است که وقتي تحت تاثير نيروهاي مختلف با يکديگر تعامل مي‌کنند، تمامي جهاني را که مي‌شناسيم برمي‌سازند.
@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
🔴مدل استاندارد ذرات بنيادي براي مدتي طولاني، باور غالب بر اين بود که اتم بنياديترين ذره است و همه چيز از آن ساخته مي‌شود. سپس فهميديم که خود اتم در واقعيت از ذرات کوچکتري ساخته شده است: پروتون و نوترون که در هسته اتم قرار دارند، و الکترون که دور هسته اتم…
@amookhtan

🔴مدل استاندارد ذرات بنيادي

براي مدتي طولاني، باور غالب بر اين بود که اتم بنياديترين ذره است و همه چيز از آن ساخته مي‌شود.
سپس فهميديم که خود اتم در واقعيت از ذرات کوچکتري ساخته شده است: پروتون و نوترون که در هسته اتم قرار دارند، و الکترون که دور هسته اتم مي‌چرخد. اما امروز مي‌دانيم که حتي پروتون و نوترون را هم مي‌شود به ذرات کوچکتري تقسيم کرد.

در کل، ۱۷ ذره بنيادي کشف شده است که وقتي تحت تاثير نيروهاي مختلف با يکديگر تعامل مي‌کنند، تمامي جهاني را که مي‌شناسيم برمي‌سازند.
اين گروه ۱۷ گانه ذرات و نيروهاي بينشان با نام مدل استاندارد شناخته مي‌شوند.

ذره‌هاي مدل استاندارد به دو خانواده اصلي تقسيم مي‌شوند: فرميون‌ها و بوزون‌ها.
فرميون‌ها آجرهايي اند که همه چيزهاي جهان با آن‌ها ساخته مي‌شوند. آن‌ها مانند تکه‌هاي لگويي اند که بنا به نحوه ترکيب اتم‌هاي گوناگون را مي‌سازند.
در کل ۱۲ فرميون داريم که به ۶ کوارک و ۶ لپتون تقسيم مي‌شوند. به بيان ديگر: همه موادي که مي‌شناسيم از ترکيب‌هاي گوناگون کوارک‌ها و لپتون‌ها ساخته شده‌اند.

بوزون‌ها ذراتي اند که نيروهاي تعاملي ميان فرميون‌ها را با خود حمل مي‌کنند. در کل پنج نوع بوزون داريم که هر کدام يکي از سه نيرو بنيادي را که باعث تعامل ماده مي‌شوند حمل مي‌کنند:
۱. گلوئون که حامل نيروي هسته‌اي قوي است که کوارک‌ها را به هم مي‌چسباند؛

۲ و ۳. بوزون دبليو و بوزون زد که حامل نيروي هسته‌اي ضعيف اند و باعث مي‌شوند که هسته يک اتم در فرايند واپاشي به گونه ديگري از اتم تبديل شود؛

۴. فوتون‌ها که نيروي الکترومغناطيس را حمل مي‌کنند.

يک نيروي چهارمي هم هست که شايد از همه معروفتر باشد: جاذبه.

اما جاذبه در مقياس زيراتمي چنان ضعيف است که مي‌توان تاثيرش را به ميزان خوبي ناديده گرفت، براي همين بخشي از مدل استاندارد نيست.

در نتيجه، ما تقريبا مدل استاندارد را کامل کرده‌ايم:

خانواده فرميون‌ها در تعامل با خانواده بوزون‌ها جهان را برمي‌سازند.
اما هنوز راجع به بوزون پنجم حرف نزده‌ايم... بوزون هيگز.

بوزون هيگز چيست؟

با ۱۲ فرميون و ۴ بوزون، ما ۱۶ تا از ۱۷ تکه مدل استاندارد را در دست داريم.
تنها چيزي که غايب است تکه‌اي است که مدل را تکميل مي‌کند: بوزون هيگز.

بوزون هيگز مستلزم پاسخ دادن به يک پرسش کليدي است: ذراتي مانند کوراک و لپتون جرمي دارند که با آن ماده تشکيل مي‌دهند. اما چه چيزي به اين ذرات جرم مي‌بخشد؟

پاسخ اين پرسش را بايد در سازوکار هيگز جست، محيطي نامرئي که تمامي جهان را احاطه مي‌کند و به تمام ذراتي که از آن مي‌گذرند جرم مي‌دهد.
بوزون‌هاي هيگز در اين سازوکار هيگز قرار دارند و جرم ذراتي که ماده را تشکيل مي‌دهند از همين ناشي مي‌شود.

فرانک کلوز، پروفسور فيزيک نظري در دانشگاه آکسفورد، مي‌گويد «کشف بوزون هيگز به ما نشان داد که ما در چيزي شگفت غوطه مي‌خوريم، و آن چيز شگفت همان سازوکار هيگز است.»

۱. دانش ما از ذرات بنيادي را که همه چيز را مي‌سازند تکميل کرد. به گفته او «بالاخره ما همه ذراتي را که اتم‌هاي ما را مي‌سازند شناخته‌ايم، از جمله نسبتشان با ذرات ديگر.»

۲. ذره‌اي کشف شد که با ذرات ديگر متفاوت بود. بوزون هيگز نه شبيه الکترون است و نه شبيه پروتون، و مسئول نوعي برهم‌کنش مشخص است که به وجود جرم در اين ذرات منجر مي‌شود. به بيان ديگر، بوزون هيگز آن تکه کليدي است که براي ما توضيح مي‌دهد ذرات ديگر چرا چنين اند.

منبع: https://bbc.in/4awT2dR

@amookhtan
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي

🔴@amookhtan



بعضی ها میگویند《هر کتابی به یک بار خواندنش می ارزد》.این حرف چرند است.در دنیا آنقدر کتاب خوب داریم که عمر ما برای خواندن نصف نصف آنها هم کافی نیست.از میان کتابها باید خوبها را انتخاب کنیم.کتابهایی را انتخاب کنیم که به پرسشهای جوراجور ما جوابهای درست میدهد،علت اشیاء و حوادث و پدیده ها را شرح میدهد،ما را با اجتماع خودمان و ملتهای دیگر آشنا میکنند و ناخوشیهای اجتماعی را به ما می‌شناساند.کتابهایی که ما را فقط سرگرم می‌کنند و فریب میدهند،به درد پاره کردن و سوختن میخورند.

صمد بهرنگی


@amookhtan


@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
#تاريخ_معاصر_ايران (42) (از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357) @amookhtan #حافظه_تاريخي #فصل_يکم #نگاهي_کوتاه_به_عصر_قاجار #جنبش_زنان_در_عصر_قاجار_و_پهلوي اما کم‌کم و به ويژه پس از مشروطه‌ي دوم [۱۲۸۸-۹۰]، زنان بيش‌تري از طريق نشرياتي هم‌چون ايران نو ارگان حزب…
#تاريخ_معاصر_ايران (43)

(از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357)
@amookhtan
#حافظه_تاريخي
#فصل_يکم
#نگاهي_کوتاه_به_عصر_قاجار

#جنبش_زنان_در_عصر_قاجار_و_پهلوي

يکي ديگر از اولين انجمن‌هاي زنان که ديدگاه چپ داشت «جمعيت سعادت نسوان» بود. اين انجمن سال ۱۳۰۰ از سوي روشنک نوع‌دوست، جميله صديقي، سکينه شبرنگ، و اورانوس پارياب براي به‌دست آوردن حقوق سياسي و اجتماعي زنان در رشت تأسيس شد. اين جمعيت در خارج از گيلان مورد حمايت و پشتيباني اشخاص و احزاب واقع گردي، جرايد تهران مخصوصا" «توفان» به رهبري فرخي يزدي، حمايت مي‌کردند. حسين ضياء و حيدرعمواوغلي از طرف حزب کمونيست ايران الهام‌دهنده‌ي جمعيت نسوان بودند. برگزاري نخستين مراسم هشت مارس، روز جهاني زن، و هم‌چنين انتشار مجله‌ي پيک سعادت نسوان در سال‌هاي حکومت پهلوي از جمله فعاليت‌هاي اين انجمن بود. حتا «جمعيت نسوان وطن‌خواه ايران»، که از تأثير‌گذارترين و فمينيستي‌ترين انجمن‌هاي زنان در دوران مشروطه بود، از سوي زناني تأسيس شد که بسياري از آن‌ها گرايش چپ داشتند.

اما جنبش مستقل زنان در دوران رضا شاه زوال يافت. در سال ۱۳۰۴، هنگامي که رضاخان، با انحلال حکومت قاجار، قدرت را در دست گرفت فقط «جمعيت نسوان وطن‌خواه» در تهران و جمعيت «پيک سعادت نسوان» در رشت فعال بودند. يک سال بعد، شماري از اعضاي جوان و راديکال‌تر «جمعيت نسوان وطن‌خواه» انشعاب کرده و جمعيت «بيداري زنان» را با خط مشي کمونيستي و با هدف مبارزه با بي‌سوادي زنان راه‌اندازي کردند. در سال ۱۳۰۶ نيز «جمعيت انقلاب نسوان» در شيراز از سوي دختر ۱۸ ساله‌اي به نام زندخت شيرازي راه‌اندازي شد و تلاش براي رفع حجاب را سرلوحه‌‌ي فعاليت‌هايش قرار داد. بعد از يکي دو سال از سوي حکومت رضاخان ديکتاتور، منحل شدند. هايده مغيثي نوشته: «رضا شاه حتا تحمل فعاليت زناني را نيز که بر اصلاحات او صحه مي‌گذاردند، اما خواستار تغييرات اساسي‌تر بوده و بعضي سياست‌هاي دولت را تأييد نمي‌کردند، نداشت.»

بازداشت اعضاي جمعيت «پيک سعادت نسوان» و توقف فعاليت‌هاي آن از سوي دولت در سال ۱۳۱۰ سويه‌ي آشکارتر سرکوب جنبش مستقل زنان در دوران رضا شاه بود که تا پايان حکومت او ادامه داشت. سازمان‌هاي مستقل زنان در دوران حکومت رضا شاه عمر کوتاهي داشتند، اما به نظر مي‌رسد اين انجمن‌ها، که اغلب آن‌ها گرايش‌هاي چپ داشتند، جدي‌تر از پيشينيان‌شان در پي تساوي حقوق زنان و مطالبات فمينيستي بودند، و با صراحت بيش‌تري از برابري حقوق زنان دفاع مي‌کردند.

در سال ۱۳۰۸ شش زني که از سال ۱۳۰۲ در شيراز داوطلب معلمي در مدارس دخترانه شده‌ بودند، تصميم گرفتند رنگ چادرهاي خود را عوض کنند: چادرهايي از پارچه‌ي تافته سينه‌کفتري [به‌ رنگ قوس و قزح] دوختند و يک روز به منزلي در خارج از شهر رفتند و از آن‌جا چادرها را به سر کردند و پياده به سوي شهر آمدند. اگر متعصبين مذهبي جلوي آن‌ها را مي‌گرفتند، چه جوابي داشتند؟ جواب اين بود: منظور شما چادر است. چه‌کار داريد که چادر ما چه رنگ است؟ اين جواب در ذهن جوان آن‌ها خود يک کشف حجاب مقدماتي بود. تا اواسط خيابان زند آمدند، ناگهان خيابان شلوغ شد و مردم هجوم آوردند و آن‌ها را سنگ‌سار کردند. هرکدام با سر و دست شکسته از طرفي فرار کردند و به خانه‌هاي خود پناه بردند و چادرها [رنگي] را در صندوق‌ها مخفي کردند.

فعالان حقوق زنان در دوره‌ي رضاخان هم‌چنان به دنبال خواسته‌هايي بودند که از دوره‌ي مشروطه در فهرست مطالبات‌شان قرار داشت: آموزش، تغيير قوانين خانواده، رفع حجاب، و حق رأي. فعالان زن پس از راه‌اندازي مدارس دولتي دخترانه، براي گسترش اين مدارس، راه‌يابي دختران به دبيرستان و دانش‌گاه، و هم‌چنين آموزش زنان بزرگ‌سال بي‌سواد تلاش مي‌کردند. اين تلاش‌ها که با سياست‌هاي رضاخان براي "ادغام زنان در زنده‌گي اجتماعي و پرورش مادران تحصيل‌کرده براي بهبود چشم‌انداز نسل‌هاي آينده" هم‌زمان شده بود، در اين دوره نيز موفقيت‌آميز بود و منجر به افزايش مدارس دولتي دخترانه و بيش‌تر شدن تعداد زنان باسواد در تهران و شهرهاي ديگر شد. براي مثال، تعداد دختران با مدرک تحصيلي ششم ابتدايي از ۳ دختر در سال ۱۲۹۱ به ۵۶۶۷ دختر در سال ۱۳۲۱ رسيد، و تعداد زنان باسواد تهران از ۹ هزار تن در سال ۱۳۰۱ به ۶۸ هزار تن در سال ۱۳۱۸ افزايش يافت. سد راه‌يابي زنان به آموزش عالي نيز در اين دوره شکسته شد، به گونه‌اي که در سال تحصيلي ۱۳۱۵-۱۶، ۸۰ زن وارد دانش‌سراي عالي شدند، و در سال ۱۳۲۳ زنان ۲۸ درصد دانش‌جويان کل کشور بودند.👇👇👇
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
#تاريخ_معاصر_ايران (42) (از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357) @amookhtan #حافظه_تاريخي #فصل_يکم #نگاهي_کوتاه_به_عصر_قاجار #جنبش_زنان_در_عصر_قاجار_و_پهلوي اما کم‌کم و به ويژه پس از مشروطه‌ي دوم [۱۲۸۸-۹۰]، زنان بيش‌تري از طريق نشرياتي هم‌چون ايران نو ارگان حزب…
👆👆👆👇👇👇👇
شکستن اين سدها اما آسان نبود، اشرف‌الملوک مصاحب، يکي از نخستين دانش‌جويان زن در رشته‌ي پزشکي، ماجراي ورودش به دانش‌گاه را اين‌طور تعريف مي‌کند: «وقتي دبيرستانم تمام شد، پرسيدم که آيا دخترها مي‌توانند تحصيل بالا بکنند؟ گفتند فقط مدرسه‌ي مامايي دخترها را مي‌پذيرد ... رفتم مدرسه‌ي مامايي بيمارستان اميراعلم ... سه سال دوره‌ي مامايي را خواندم اما ناراحت بودم ... اين بود که به وزارت فرهنگ آن‌موقع مراجعه کرديم ... چند تا خانم بوديم ... تقريبا" بيست نفر جمع شديم و به وزارت فرهنگ نامه نوشتيم که ما مي‌خواهيم طب بخوانيم. وزارت فرهنگ بعد از يک سال به ما جواب داد و گفتند متأسفانه اين موقع شما هنوز نمي‌توانيد وارد دانش‌گاه طب شويد. ولي بعد گويا به عرض رضا شاه رساندند که خوب است دانشکده طب دخترانه هم بشود، و او گفته بود که قبول کنيد ... اين‌طور بود که سال ۱۳۱۸ ما وارد دانشکده‌ي طب شديم.»( مريم حسين‌خواه:«زوال جنبش مستقل زنان در دوران رضا شاه )

ادامه دارد
@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
#تاريخ_معاصر_ايران (43) (از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357) @amookhtan #حافظه_تاريخي #فصل_يکم #نگاهي_کوتاه_به_عصر_قاجار #جنبش_زنان_در_عصر_قاجار_و_پهلوي يکي ديگر از اولين انجمن‌هاي زنان که ديدگاه چپ داشت «جمعيت سعادت نسوان» بود. اين انجمن سال ۱۳۰۰ از…
#تاريخ_معاصر_ايران (44)

(از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357)
@amookhtan
#حافظه_تاريخي
#فصل_يکم
#نگاهي_کوتاه_به_عصر_قاجار

#جنبش_زنان_در_عصر_قاجار_و_پهلوي

بنابراين زماني که به عصر پهلوي وارد مي‌شويم، اوضاع اجتماعي، سياسي، اقتصادي ايران دچار تغييراتي مي‌شوند، که ماحصل اين تغييرات نه به نفع مردمان رنج ديده، بل‌که به نفع طبقه حاکمه پهلوي مي‌شود. رضاخان و رضاشاه مهره‌يي بيش نبود. او واقعا" مهره آيرون سايد بود، او آمده بود که منافع استراتژيک انگليسي‌ها را تامين کند. و گرنه براي رهايي از قيد و بند خرافات و فقر و جهل، بايد دست به ريشه مي‌برد. ريشه چه بود؟ تغيير شيوه‌ي توليد فئودالي به تغيير شيوه‌ي توليد سرمايه‌داري بود. اما رضاخان و رضاشاه براي اين کار ساخته و پرداخته نشده بود.

تغييرات اندکي که در طول بيست ساله حاکميت رضاشاه در ايران رخ داد، در مقايسه با کشور ترکيه به رهبري هم‌زاد خودش، يعني کمال آتاتورک، چيز چشم‌گيري نبود.

آزاده شعباني مي‌نويسد؛ «اما مدرنيزاسيون از بالا و تحميلي پهلوي اول، به‌شدت در استحاله‌ي نقش زن در سپهر عمومي تأثيرگذار بود. اگر ما امروزه شاهد سلطه‌ي قدرت، بر بدن زن هستيم، برخلاف پروپاگانداي رسانه‌هاي سلطنت‌طلب، تنها محدود به سلطه‌ي جمهوري اسلامي بعد از انقلاب نيست بل‌که از ابتداي مدرنيزاسيون از بالاي پهلوي اول آغاز شد. ما پيش از حجاب اجباري شاهد کشف حجاب اجباري بوديم. زن از ابتداي دوره‌ي پهلوي و با يک خوانش ارتجاعي از مدرنيزاسيون، توسط پهلوي‌ها، تبديل به ابژه‌ي جنسي شد، ملکه اعتضادي از رؤساي شهرنو که در کودتا نقش پررنگي داشت که بود؟ يک زن تحصيل‌کرده در غرب که تحت تأثير خوانش ارتجاعي پهلوي‌ها از غرب و از مدرن‌شدن، استفاده‌ي ابزاري از بدن زنان و کالا کردن تن زن را در مرکز توجه قرار دارد و تجارت بر مبناي تن زن را پي گرفت.

پهلوي اول و دوم برخلاف پروپاگانداي رسانه‌ها، نه‌تنها مدرن و باشکوه و پررنگ و لعاب نبود بل‌که سپهري عمومي مترقي تازه‌تأسيس در ايران را در نطفه خفه کردند.»( - https://pecritique.com/2023/08/19/)

اما بعد از بيرون راندن رضاشاه توسط دو دولت امپرياليستي انگليسي‌ و شوروي در سال 1320 تا مقطع کودتاي 28 مرداد 1332، به دليل سيطره‌ي مزدوري حزب توده، عملا" از فعاليت‌هاي زنان جلوگيري مي‌شود و حتا در انتخابات فرمايشي مجلسين هم شرکت داده نمي‌شوند. به طوري که « در دوران آزادي‌هاي نسبي سياسي [1320تا 1332]، دنباله‌روي از سياست‌هاي حزب[توده]، از آن‌جمله سياست متناقضِ آن نسبت به دولتِ ملي دکتر مصدق، فرصت‌ مناسب براي بسيج‌ِ زنان در حمايت از تغييراتِ اساسي در حقوقِ زنان توسط تشکيلات زنان، را به هدر داد. ناگفته نماند که مصدق نيز که اساساً سياستمداري سکولار و تجددطلب و مخالف تلاش روحانيت براي کسب قدرت سياسي و مداخله‌ي آنان در امور اجرايي دولت بود، براي حفظ ائتلاف با افراد و احزاب مذهبي و حفظ جناح سنتي جبهه ملي و روحانيون متنفذ به رهبري آيت-الله کاشاني، از دادن حق رأي به زنان خودداري کرد. آيت‌الله کاشاني اعلام کرده بود «دولت بايد از حق رأي زنان جلوگيري کند تا آنها در خانه مانده و به وظيفه‌ي حقيقي خود، يعني پرورش کودکان بپردازند. ... به‌دنبال مستحکم‌شدن قدرت شاه و پروژه‌ي اصلاحاتِ تحت عنوان «انقلاب سفيد»، زمينه‌ي تغيير و تحولات گسترده‌ي اقتصادي، سياسي و طبقاتي فراهم آمد. زنان نيز با کسب حق رأي، ورود بيش‌تر به مدارس، دانشگاه‌ها و اشتغال در نهاد‌هاي دولتي و خصوصي، از آن بهره‌مند شدند. اما شکل و شيوه‌ي نابسامان اين تحولات، افزايش فاصله‌ي طبقاتي، و از همه مهم‌تر نبود دموکراسي، آزادي‌هاي سياسي و تداوم سرکوب همه‌جانبه‌ي حقوق دموکراتيک مردم، به افزايش و گسست عميق‌تر اکثريت جامعه از رژيم انجاميد.


ادامه دارد
@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
#تاريخ_معاصر_ايران (44) (از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357) @amookhtan #حافظه_تاريخي #فصل_يکم #نگاهي_کوتاه_به_عصر_قاجار #جنبش_زنان_در_عصر_قاجار_و_پهلوي بنابراين زماني که به عصر پهلوي وارد مي‌شويم، اوضاع اجتماعي، سياسي، اقتصادي ايران دچار تغييراتي مي‌شوند،…
#تاريخ_معاصر_ايران (45)

(از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357)
@amookhtan
#حافظه_تاريخي
#فصل_يکم
#نگاهي_کوتاه_به_عصر_قاجار

#جنبش_زنان_در_عصر_قاجار_و_پهلوي

رشد سريع روابط سرمايه‌داري و توسعه‌ي سريع صنايع، سهم زنان در کلِ جمعيت فعال اقتصادي را افزايش داد و پيش از انقلاب به رقم 14.8 درصد و سهم شاغلين زن در بخش دولتي به حدود ۲۰ درصد رسيد. همراه با رشد صنايع، درصد زنانِ طبقه‌ي کارگر صنعتي نيز رو به گسترش گذاشت. البته با توجه به تقسيم جنسيتي کار، اکثر کارمندان و کارگران زن در مشاغل معيني نظير خدمات بهداشتي، آموزشي و دفتري و در مورد کارگران عمدتا" در صنايع نساجي شاغل بودند.

افزايش رشد اقتصادي ايران و سرمايه‌گذاري‌هاي داخلي و خارجي با افزايش سريع طبقه‌ي متوسط و بهبود نسبي حقوق و امکانات و افزايش فعاليت‌هاي اجتماعي زنان همراه بود. «شوراي عالي جمعيت‌هاي زنان»، متشکل از هفده گروه کوچک زنان تحصيل‌کرده‌ي اقشار بالا و مياني طبقه‌ي متوسط، که با اجتناب از درگيري با مسايل حساس غير مجاز سياسي، امکان ادامه‌ي حيات يافته بودند، در جهتِ افزايش دسترسي زنان به آموزش، اشتغال و پيش‌برد سياست‌هاي جنسيتي مورد نظرِ رژيم تشکيل شد. اين شورا تحت حمايت اشرف پهلوي، قدرت‌مندترين زن ايران در آن زمان اداره مي‌شد و چند سال بعد در ۱۳۴۵ با نام «سازمان زنان» فعاليت خود را گسترش داد. همانند دوره‌ي پيشين، سياست‌هاي دولت در زمينه‌ي تساوي حقوق زنان، در زدودن پاره‌اي تبعيضات جنسيتي بسيار مثبت بود.

از مهم‌ترين اصلاحات در اين دوره که علي‌رغم مقاومت سرسختانه‌ي نيرو‌هاي محافظه‌کار که در ۱۳۴۲ به شورش و سرکوب خونين دولتي انجاميد، عبارت بود ازحق رأي زنان و پاره‌اي تغييرات در مقررات مربوط به طلاق، حضانت کودکان و تعدد زوجات که سرانجام در شکل «قانون حمايت خانواده» در سال ۱٣٤٧ از تصويب مجلس گذشت. هرچند مواد موجود در قانون مدني مثلا" طلاق که بر اساس احکام اسلامي به‌طور يکجانبه حقّ مرد است تغيير نکرد، اما منوط به تصميم دادگاه شد و زن و مرد هر دو مي¬توانستند براي طلاق به دادگاه دادخواست دهند. در سال ۱٣۵٤ قيموميت قانوني زن نسبت به فرزندان در صورت مرگ پدر نيز به تصويب رسيد. تعدد زوجات ممنوع نشد، اما محدود و مشروط به رضايت همسر اول و اجازه‌ي دادگاه شد. مسئله‌ي مُتعه يا ازدواج موقت در قانون حمايت خانواده مسکوت ماند.

اين رفرم‌هاي قانوني، همراه با گسترش آموزش دختران، عمدتا" در شهرها و افزايش دسترسي زنان به آموزش دانشگاهي و اشتغال، بيانگر پيشرفت‌هاي نسبي محسوسي در موقعيت زنان بود. هرچند که با توجه به افزايش قابل‌توجه درآمد نفت و امکانات موجود مالي و انساني رژيم اين پيشرفت‌ها محدود بود. مثلا هرچند مي‌توان گفت پيشرفت در زمينه‌ي آموزش مهم‌ترين دستاورد زنان از توسعه‌ي اقتصادي و مدرنيزاسيون ايران بود، اما ناموزوني آموزش زنان و مردان در شهر و روستا ادامه يافت.

در زمينه‌ي اشتغال هرچند درصد سهم زنان در کل شاغلين کشور از 3.9 درصد در ۱٣٣۵ به 13.7 درصد در ۱٣٤۵ افزايش يافت، اما با توجه به افزايش جمعيت در اين سال‌ها و رشد صنعتي سريع ايران از آغاز دهه‌ي ۱٣٤٠ و گسترش بخش خدمات و دستگاه دولت، بسيار کند بود. بگذريم که حاصل توسعه‌ي صنعتي ايران مهاجرت وسيع مردان روستايي به شهرها و در نتيجه افزايش فشارهاي فيزيکي و روحي براي کل خانواده، به‌خصوص زنان بود.» https://wp.me/p2GDHh-4BE

از طرف ديگر، حاکميت شديدا" پليسي و استبدادي محمدرضاشاه که عمدتا" از طريق سازمان ساواک انجام مي‌گرفت، زمينه‌هاي لازم براي رشد و آگاهي طبقاتي و آزادي‌خواهانه زنان را در نطفه خفه کرد.

« رژيم با بسيج زنان در جهت سياست‌هاي خود و دولتي‌کردن مبارزات حقوقي زنان، و عدم تحمل جنبش¬هاي غيرمذهبي ملي‌گرايانه، سوسياليستي و فمينيستي، هم مبارزات حقوقي زنان و فمينيسم را بي‌اعتبار کرد وهم ظهور پوپوليسم اسلامي را به‌عنوان تنها بديل رژيم خود تسهيل کرد. »(پیشین)


ادامه دارد
@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
#تاريخ_معاصر_ايران (45) (از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357) @amookhtan #حافظه_تاريخي #فصل_يکم #نگاهي_کوتاه_به_عصر_قاجار #جنبش_زنان_در_عصر_قاجار_و_پهلوي رشد سريع روابط سرمايه‌داري و توسعه‌ي سريع صنايع، سهم زنان در کلِ جمعيت فعال اقتصادي را افزايش داد و پيش…
#تاريخ_معاصر_ايران (46)

(از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357)
@amookhtan
#حافظه_تاريخي
#فصل_يکم
#نگاهي_کوتاه_به_عصر_قاجار

ادامه جنبش کارگري عصر قاجار و رضاشاه

همان‌طور که قبلا" نوشتیم در اواخر عصر قاجار، تحت تاثیر شرایط اقتصادی تحمیلی توسط دو کشور امپریالیستی روس و انگليس، اقتصاد خوداتکایی فئودالیسم رو به زوال رفت چرا که قادر به رقابت با کالای ارزان وارداتی نبود، در نتیجه دهقانان ايراني عملا" از کشت و رزع مقداري زمين نامرغوب فئودال، خلع ید و گرفتار فقر، بي‌کاري، و تنگ‌دستي شديدي شدند. از طرف ديگر رشد اقتصادي و افزايش امکانات رفاهي در مراکز صنعتي قفقاز روسيه، سبب رشد سريع مهاجرت ايراني‌ها به قفقاز گرديد. زيرا روسيه از لحاظ تکنولوژي بسيار پيش‌رفته‌تر از ايران آن زمان، بود و سه ميليون کارگر صنعتي داشت. و نيز پاي‌گاه جنبش شورايي کارگران روسيه در کارخانه‌ها بود. اما هشتاد درصد جمعيت ايران را دهقانان تشکیل می‌دادند که تحت سيطره‌ي فئودال‌ها و چادرنشين بودند.

کارخانه‌هايي که چه قبل و چه بعد از جنگ جهاني اول در ايران تأسيس مي‌شد، تحت فشار سياست‌هاي امپرياليستي انگليس و روسيه با ورشکسته‌گي روبه‌رو مي‌شدند. توليدات اين کارخانه‌ها قدرت رقابت با کالاهاي خارجي را نداشت و ورشکست و تعطيل مي‌شدند. در نتيجه بسياري از اين کارگران بي‌کار شده راهي مراکز صنعتي روسيه از جمله قفقاز و به‌خصوص معادن نفت باکو مي‌شدند. سرمايه‌داري روسيه در حال رشد و توسعه بود و برخلاف سرمايه‌داري تازه متولد شده ايران که قدرت جذب نيروي کار آزادشده از روستا را نداشت، از اين نيروي کار فوق‌العاده ارزان استقبال مي‌کردند.

در سال 1900/1279 تعداد ايرانيان مقيم روسيه در حدود 100 هزار نفر برآورد شده است. در سال 1913/1292 عده‌ي آن‌ها پنج برابر و به 500 هزار نفر رسيد، که اکثريت عظيمي از آن‌ها دهقانان و کارگران ساده بودند. «اين مهاجران عمدتا" نيروي کار‌ِ يدي و فاقد مهارت بودند. براي همين، غالبا"در مشاغل خدماتي به کار گرفته مي‌شدند. افرادي که به حمالي، سبزي‌فروشي، ترياک‌فروشي، دلاکي، بنايي، چاي‌فروشي، آش‌پزي، کيسه‌کشي، جامه‌داري، آسياباني، چاه‌کني، کوره‌پزي، کيک‌پزي، پالان‌دوزي، زغال‌فروشي، زغال‌اخته‌فروشي، ليمونادفروشي و بقالي مشغول بودند.»(مجله ملانصرالدين:20 اوت1907،شماره 33:ص3)

«اغلب اين مهاجران با نازل‌ترين دستمزدها براي کارفرمايان قفقازي کار مي‌کنند که در پرداخت همان دستمزدهاي نازل هم بهانه‌تراشي مي‌شد.»(ملانصرالدبن:18 اوت 1906:شماره20:ص6) در حقيقت شمار بسياري از آن‌ها در شرايط دشوار و با دستمزد بسيار کمي کار مي‌کردند. از طرف ديگر عده‌ي کمي از کارگران داراي تخصص بودند که در صنايع نفت مشغول به کار بودند به‌طوري که «در سال 1903/1282 کارگران ايراني نفت باکو قريب هفت هزار نفر بود و اين عده 22 درصد مجموع کارگران باکو را تشکيل مي‌داد.»(ايوانف: انقلاب مشروطيت ايران:35)

باکو مرکز صنعتي مهمي بود که شهرت بين‌المللي داشت و صحنه‌ي اعتصاب‌هاي عظيم کارگري در زمان انقلاب 1905 روسيه شد. همين موقعيت کارگري باکو بود که بعدها زمينه‌ي لازم را براي خلق ادبيات کارگري مانند رمان نينا نوشته ثابت رحمان را فراهم کرد. اين جنبش بر کارگران‌ ايراني نيز تاثير گذاشت. در اعتصاب‌هاي 1906/1285 در معادن و کارخانه‌هاي سرب الله‌وردي در ارمنستان، 2500 نفر از کارگران‌ ايراني آذربايجاني هسته‌ي اوليه‌ي اعتصاب‌ها را تشکيل داده بودند. در مقطع 1905-1907/1284-1286، بيش از ۱۲۵ هزار کارگر ايراني دائمي در مراکز صنعتي و بازرگاني قفقاز کار مي‌کردند. تعداد زيادي از پيش‌روترين کارگران ايراني به صفوف حزب سوسيال‌دموکرات‌ کارگري روسيه پيوسته بودند.

در اواخر 1905/1284 حکومت تزار هزاران ايراني را به زور از باکو اخراج نمود، اما چون نياز به کارگران مهاجر در قفقاز زياد بود، هربار که حکومت روسيه مي‌خواست رفت و آمد در مرزها را کنترل کند با اعتراض‌هاي داخلي کارفرمايان محلي مواجه مي‌شد. بيش‌تر کارگران‌ ايراني مقيم روسيه کارگران‌ فصلي بودند که پيوندشان را با شهر و روستاي محل تولد خود حفظ مي‌کردند و مهاجر دائمي به حساب نمي‌آمدند. اين امر عامل مهمي در انتشار ايده‌هاي انقلابي از روسيه به ايران بود، که خود زمينه‌هاي لازم عيني براي جنبش‌هاي اعتراضي شهري و روستايي و ترويج ايده‌هاي جديد و نو بودند. بسياري از اين کارگران‌ عضو تشکيلات همت و عدالت در ايران بودند که نقش مهمي در انقلاب مشروطه‌ي ايران بازي کردند. آشنايي با انديشه‌هاي بلشويک‌ها در روسيه توسط کارگران‌ مهاجر ايراني و نيز آشنايي با ايده‌هاي بورژوايي غرب، نقش آن‌ها را برجسته کرد.
ادامه دارد
@amookhtan
@amookhtan
🔴چرا سوسیالیسم؟
آلبرت اینشتین

آیا صلاح است کسی که در مسائل اقتصادی و اجتماعی متخصص نیست در موضوع سوسیالیسم اظهار نظر کند؟ من به چند دلیل معتقدم که اینطور است.

اجازه بدهید نخست این پرسش را از نقطه نظر دانش علمی بررسی کنیم. ممکن است به نظر برسد که هیچ تفاوت روش شناختی اساسی بین نجوم و اقتصاد وجود ندارد: در هر دو زمینه، دانشمندان سعی می کنند قوانین کلی قابل قبول را برای گروه محدودی از پدیده ها کشف کنند تا ارتباط بین این پدیده ها را تا حد امکان به روشنی قابل درک کنند. اما در حقیقت، چنان تفاوت های روش شناختی وجود دارد. کشف قوانین کلی در حوزه اقتصاد با این شرایط دشوار می شود که پدیده های اقتصادی مشاهده شده اغلب تحت تأثیر عوامل بسیاری قرار می گیرند که ارزیابی جداگانه آنها بسیار دشوار است. علاوه بر این، یک واقعیت شناخته شده این است که که تجربیات گردآوری شده از آغاز دوره ای که تاریخ تمدن بشری نامیده می شود عمدتاً تحت تاثیر عواملی که به هیچ وجه ماهیت صرفاً اقتصادی ندارند قرار داشته و توسط آنها محدود شده است. به عنوان مثال، اکثر دولت های بزرگ در تاریخ، موجودیت خود را مدیون فتوحات خویش بوده اند. مردمان فاتح خود را از نظر قانونی و اقتصادی به عنوان طبقه ممتاز در سرزمین فتح شده تثبیت می کردند. آنها مالکیت زمین را در انحصار خود گرفته و روحانیون هم نظر خود را منصوب می کردند. روحانیونی که آموزش و پرورش را کنترل می کردند، تقسیم طبقاتی جامعه را به یک نهاد دائمی تبدیل کرده و سیستمی از ارزشها را ایجاد می کردند که از آن پس (عمدتاً ناخودآگاه) مردم را در رفتارهای اجتماعی خود هدایت می کرد.

متن کامل در آدرس زیر:👇👇👇
🔴https://telegra.ph/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%B3%D9%88%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87-%DB%8C-%D8%A2%D9%84%D8%A8%D8%B1%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%B4%D8%AA%DB%8C%D9%86-%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87-%DB%8C-%D8%B1--%D9%85%D9%87%D8%B1%D8%A2%D8%B1%D8%A7-%D9%88-%D9%85--%D9%81%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%AF%DB%8C-04-16
@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
#تاريخ_معاصر_ايران (46) (از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357) @amookhtan #حافظه_تاريخي #فصل_يکم #نگاهي_کوتاه_به_عصر_قاجار ادامه جنبش کارگري عصر قاجار و رضاشاه همان‌طور که قبلا" نوشتیم در اواخر عصر قاجار، تحت تاثیر شرایط اقتصادی تحمیلی توسط دو کشور امپریالیستی…
#تاريخ_معاصر_ايران (47)

(از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357)
@amookhtan
#حافظه_تاريخي
#فصل_يکم
#نگاهي_کوتاه_به_عصر_قاجار

ادامه جنبش کارگري عصر قاجار و رضاشاه

«قيام‌ها و اعتصاب‌هاي کارگران در صنعت شيلات گيلان، که در کنترل ليانوزوف، تاجر ارمني_روسي بود، در سال1873/1252، آغاز شد. در همين سال ليانوزوف قراردادي با حکومت ايران امضاء کرده و حق بهره‌برداري از کل صنعت شيلات را در جنوب درياي خزر به دست آورده بود. انزلي مهم‌ترين بندر ايراني درياي خزر بود و با کارگاه‌هاي کشتي‌سازي و آهنگري، دست‌کش‌دوزي‌ها و چکمه‌دوزي‌ها، کلبه‌هايي که خواب‌گاه مردان بود، و خانه‌هاي چوبي راحتي که قطعات‌اش در استراخان [گرگان] پيش‌ساخته شده بود، بيش‌تر به يک مستعمره‌ي اروپايي شبيه بود. در همين انزلي بود که ماهي‌گيران اعتصاب کردند.

در نوامبر 1906/آبان 1285، سه هزار کارگر، تلگراف‌خانه‌ي شهر را اشغال کردند. طي هفته‌هاي بعد تلگراف‌هايي به مجلس فرستادند و خواهان خاتمه دادن به قرارداد ليانوزوف و نيز بدرفتاري‌هاي مقامات محلي شدند. ماهي‌گيران شکايت داشتند که در مقابل کار خود مزد ناچيزي مي‌گيرند، و صيدي که حق آن‌هاست و بايد کمک معاش آن‌ها باشد، توسط حاکم انزلي ضبط مي‌شود. حاکم انزلي سردار منصور بود که به خانواده‌ي اُمشه، يکي از دو خانواده‌ي متنفذ انزلي، تعلق داشت. سردار منصور اداره‌ي گمرک گيلان را از حکومت مرکزي اجاره کرده بود و درآمد سالانه‌اش از محل گمرک و منابع ديگر بيش از صد هزارتومان بود. کارگران اداره‌ي گمرک را تصرف، و عده‌‌يي را از ميان خودشان مسئول دفاتر کردند و به بررسي حساب‌ها پرداختند. هدف‌شان تعيين ميزان دقيق صادرات ماهي و بررسي بند و بست‌هاي مسئولان ارمني گمرک و کارکنان ليانوزوف بود.

اين ماهي‌گيران در اعتصاب خود از پشتيباني عده‌اي ديگر نيز برخوردار بودند. مردم در گرگان اموال ليانوزوف را ويران، و در رشت و انزلي کالاهاي روسي را تحريم کردند. ماهي‌گيران انزلي از انجمن مجاهدين انزلي نيز کمک‌هايي دريافت مي‌کردند.» (ژانت‌آفاري:انقلاب‌ مشروطه‌ي ‌ايران:206-207)

بيژن جزني معتقد است که «جنبش کارگري در ايران در سال‌هاي 1906 تا 1909/1285 تا 1288، هنوز به وجود نيامده بود.» او سپس در ادامه‌ي مبحث جنبش کارگري مي‌نويسد: «لکن بايد توجه داشت که در اين دوره کارگران کارخانه‌ها با اين‌که قليل بودند در انقلاب شرکت کردند و به خصوص در تبريز نقش نسبتا" قابل توجهي داشتند. وجود هفت هزار کارگر ايراني در باکو بزرگ‌ترين رقم کارگران ايران است و اين گروه آن‌چنان کارشان با سوسيال‌دموکرات‌ها پيوسته است که قسمتي از نيروهاي اين گروه در آذربايجان و ساير نواحي به شمار مي‌رفتند.»(بيژن جزني:انقلاب مشروطيت ايران:199-120)‌

در سال 1906/1285کارگران چاپ‌خانه‌هاي تهران نخستين اتحاديه‌ي کارگري ايران را تشکيل دادند. در سال 1907/1286، جنبش اعتصابي کارگران و کارمندان ايران آغاز گرديد. در ماه مارس 1907 اعتصاب عمومي تلگراف‌چي‌ها که درخواست اضافه دستمزد و مطالبات ديگري داشتند، درگرفت. در سال 1908/ 1287 چندين بار در موسسات ماهي‌گيري ليانوزوف در بحر خزر، عصيان و اعتصابات کارگري به وقوع پيوست که براي سرکوبي آن‌ها مقامات دولتي مجبور شدند که دسته‌هاي قزاق ايراني اعزام کنند. در طي سال‌هاي 1908-1910/1287-1289، کارگران بندر انزلي، باربران و قايق‌رانان اعتصاب کردند. در تهران درشکه‌چي‌ها، کارگران چاپ‌خانه‌ها، کارکنان ترامواها و کارمندان وزارت‌خانه‌ها در اعتصابات شرکت جستند. (ايوانف: انقلاب مشروطيت ايران: ص49)

در ژوئن 1910/ خرداد 1289، کارگران‌ صنعت چاپ همه‌ي روزنامه‌هاي مهم تهران، که خود از طريق همين روزنامه‌ها [مانند روزنامه ايران ‌نو] به جنبش‌هاي کارگري اروپا و آموزه‌هاي کارل مارکس و فردريش انگلس؛ [کاپيتال و مانيفست حزب کمونيست]، آشنا شده بودند، دست به اعتصاب عمومي زدند و تشکيل يک اتحاديه را اعلام کردند، که نشريه‌يي به‌نام «اتفاق کارگران» را انتشار مي‌دادند. آغاز جنبش کارگري در ايران را اغلب همين اعتصاب کارگران‌ صنعت چاپ دانسته‌اند. روزنامه تايمز لندن با احساسي آميخته به احترام از سطح بالاي شعور سياسي و اقتصادي چاپ‌گران تهران سخن گفت و مطالبات آن‌ها را منتشر کرد:
HTML Embed Code:
2024/04/18 04:09:06
Back to Top