آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
461. همانطور که قبلا" نوشتیم کار روزانه از مجموع کارلازم و کاراضافی تشکیل شده است. «اگر کارلازمِ کارگرِ ريسندهيي 6 ساعت و کار اضافياش هم برابر 6 ساعت باشد. بنابراين درجهي استثمار نيروي کار چند درصد است؟»
462.اگر نرخ استثمار يا درجه استثمار 100 در صد باشد. اين نرخ نشان ميدهد که دو جزء سازندهي کار روزانه، يعني مدت زمان کار لازم و مدت زمان کار اضافي با هم ...
Anonymous Quiz
93%
1. برابرند
7%
2. برابر نيستند
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
#تاريخ_معاصر_ايران (56) (از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357) @amookhtan #حافظه_تاريخي #فصل_يکم #نگاهي_کوتاه_به_عصر_قاجار ادامه جنبش کارگري عصر قاجار و رضاشاه «1. جنبش [مستقل] کارگري ايران با پيدايش حزب کمونيست ايران وارد مرحلهيي نوين شد. کادرهاي اصلي…
#تاريخ_معاصر_ايران (57)
(از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357)
@amookhtan
#حافظه_تاريخي
#فصل_يکم
#نگاهي_کوتاه_به_عصر_قاجار
جنبش کارگري دوران محمدرضاشاه
خسرو شاکري در مقاله «نهضت کارگري ايران: پيشرو در قيام، بيبهره از نتايج»، در روزنامه آيندهگان سال 1358، ادامه مبارزات کارگران را بعد از شهريور 1320 بدون نام بردن از يوسف افتخاري در زمان رضاخان و فرزندش محمدرضاشاه، بیان ميدارد:
پس از شهريور 1320 و فرار رضاخان از ايران فعاليت سنديکايي در ايران از سر گرفته شد. اما متأسفانه به علت عدم مطالعهي کمبودها و تجربيات مثبت و منفي گذشته، جنبش سنديکايي پس از شهريور 20 باز ميبايست راه طفوليتي را از سر ميگذراند. آزاديهاي نسبي آن دوران به رشد کمّي اتحاديههاي کارگري کمک فراوان نمود. اولين جشن ماه مه در سال 1324 خورشيدي در تهران و شهرستانها با عظمت زيادي برگزار شد.
اتحاديههاي پراکنده و کارگري در همان سال در شوراي متحدهي مرکزي کارگران ايران گردهم آمدند. فشار روزافزون اعتصابي کارگران، که بهويژه در دوران سخت جنگ بيش از هر طبقهي اجتماعي بار سنگيني نبرد ضدفاشيسم در ايران را به دوش داشتند، طبقهي حاکمهي ايران را به وحشت انداخت. اينان در زير فشار وابستهي کارگري دولت کارگري انگلستان در تهران که معتقد به انجام يک سلسله رفرمهاي اجتماعي بود، اولين قانون کار ايران را به تصويب رساندند، اما اين قانوني نبود که تأمينکنندهي منافع آني کارگران در آن زمان باشد.
مبارزه همچنان ادامه مييافت و نهتنها در جهت تأمين منافع صنفي خود کارگران، بل همچنين بهمنظور جلوگيري از تجديد آزاديهاي دموکراتيک در جامعه، ارتجاع به منظور سرکوب فکري کار کارگران در کنار سرکوب پليسي، دست به مانور تازهيي زد و با ايجاد سنديکاهاي «زرد» تحت رهبر کارگران با سابقهيي چون «مهندس خسرو هدايت» و «مهندس شريف امامي» کوشيد کارگران ايران را از مبارزهي جدي بازدارد، در اين دوران عليرغم سياستهاي نادرست رهبري حزب توده که جنبش کارگري ايران را وسيلهي خود قرار داده بود، کارگران ايران به دستآوردهاي زيادي نائل شدند. پس از کودتاي 28 مرداد و سرکوب همهي نيروها و گروههاي مترقي جنبش سنديکايي ايران نيز مجددا" دچار ازهمپاشيدهگي شد، اما مبارزات پراکندهي کارگران ايران همچنان ادامه يافت تا سرانجام در سال گذشته [1357] با رشد و انکشاف خود نقش تعيينکنندهيي در سرنگوني رژيم ضدکارگري پهلوي ايفا کرد.
جنبش کارگري ايران که نطفههاي اصلي آن نخست در خارج مرزهاي ايران در کنار چاههاي نفت باکو بسته شد، در طول عمر نزديک به 80 سال خود سهم مهمي در مبارزات ضدامپرياليستي- ضدارتجاعي مردم ايران ايفا کرده است. اين جنبش به ضعفها و کمبودهاي زيادي نيز دچار بوده است. از آن جملهاند؛ عدم تداوم سازماني آن، که بيشک مانع انکشاف کيفي آن تا آن حد شد که نتوانسته است رهبري نهضت ضدامپرياليستي را به دست گيرد و اين امر خود ناشي از سرکوب مداوم بيرحمانهي آن به دست حکومت جبار پهلوي بوده است.
تجربيات تلخ و شيرين نسلهاي پيشين کارگري ايران به نسلهاي بعدي و کنوني منتقل نشدهاند يا کاملا" و به نحوي مؤثر انتقال نيافتهاند. مطالعهي جدي در جزئيات تجربيات گذشته و همچنين شناخت همهجانبهي تجربهي جنبش جهاني کارگري، دستاوردها و شکستهاي آن ميتواند به جنبش نوين کارگري ايران اعتلا و کيفتي تازه ببخشد.
(«نهضت کارگري ايران: پيشرو در قيام، بيبهره از نتايج» نوشته خسرو شاکري در ۱۶ ارديبهشت ۱۳۵۸ در روزنامهي آيندگان.)
ادامه دارد
@amookhtan
(از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357)
@amookhtan
#حافظه_تاريخي
#فصل_يکم
#نگاهي_کوتاه_به_عصر_قاجار
جنبش کارگري دوران محمدرضاشاه
خسرو شاکري در مقاله «نهضت کارگري ايران: پيشرو در قيام، بيبهره از نتايج»، در روزنامه آيندهگان سال 1358، ادامه مبارزات کارگران را بعد از شهريور 1320 بدون نام بردن از يوسف افتخاري در زمان رضاخان و فرزندش محمدرضاشاه، بیان ميدارد:
پس از شهريور 1320 و فرار رضاخان از ايران فعاليت سنديکايي در ايران از سر گرفته شد. اما متأسفانه به علت عدم مطالعهي کمبودها و تجربيات مثبت و منفي گذشته، جنبش سنديکايي پس از شهريور 20 باز ميبايست راه طفوليتي را از سر ميگذراند. آزاديهاي نسبي آن دوران به رشد کمّي اتحاديههاي کارگري کمک فراوان نمود. اولين جشن ماه مه در سال 1324 خورشيدي در تهران و شهرستانها با عظمت زيادي برگزار شد.
اتحاديههاي پراکنده و کارگري در همان سال در شوراي متحدهي مرکزي کارگران ايران گردهم آمدند. فشار روزافزون اعتصابي کارگران، که بهويژه در دوران سخت جنگ بيش از هر طبقهي اجتماعي بار سنگيني نبرد ضدفاشيسم در ايران را به دوش داشتند، طبقهي حاکمهي ايران را به وحشت انداخت. اينان در زير فشار وابستهي کارگري دولت کارگري انگلستان در تهران که معتقد به انجام يک سلسله رفرمهاي اجتماعي بود، اولين قانون کار ايران را به تصويب رساندند، اما اين قانوني نبود که تأمينکنندهي منافع آني کارگران در آن زمان باشد.
مبارزه همچنان ادامه مييافت و نهتنها در جهت تأمين منافع صنفي خود کارگران، بل همچنين بهمنظور جلوگيري از تجديد آزاديهاي دموکراتيک در جامعه، ارتجاع به منظور سرکوب فکري کار کارگران در کنار سرکوب پليسي، دست به مانور تازهيي زد و با ايجاد سنديکاهاي «زرد» تحت رهبر کارگران با سابقهيي چون «مهندس خسرو هدايت» و «مهندس شريف امامي» کوشيد کارگران ايران را از مبارزهي جدي بازدارد، در اين دوران عليرغم سياستهاي نادرست رهبري حزب توده که جنبش کارگري ايران را وسيلهي خود قرار داده بود، کارگران ايران به دستآوردهاي زيادي نائل شدند. پس از کودتاي 28 مرداد و سرکوب همهي نيروها و گروههاي مترقي جنبش سنديکايي ايران نيز مجددا" دچار ازهمپاشيدهگي شد، اما مبارزات پراکندهي کارگران ايران همچنان ادامه يافت تا سرانجام در سال گذشته [1357] با رشد و انکشاف خود نقش تعيينکنندهيي در سرنگوني رژيم ضدکارگري پهلوي ايفا کرد.
جنبش کارگري ايران که نطفههاي اصلي آن نخست در خارج مرزهاي ايران در کنار چاههاي نفت باکو بسته شد، در طول عمر نزديک به 80 سال خود سهم مهمي در مبارزات ضدامپرياليستي- ضدارتجاعي مردم ايران ايفا کرده است. اين جنبش به ضعفها و کمبودهاي زيادي نيز دچار بوده است. از آن جملهاند؛ عدم تداوم سازماني آن، که بيشک مانع انکشاف کيفي آن تا آن حد شد که نتوانسته است رهبري نهضت ضدامپرياليستي را به دست گيرد و اين امر خود ناشي از سرکوب مداوم بيرحمانهي آن به دست حکومت جبار پهلوي بوده است.
تجربيات تلخ و شيرين نسلهاي پيشين کارگري ايران به نسلهاي بعدي و کنوني منتقل نشدهاند يا کاملا" و به نحوي مؤثر انتقال نيافتهاند. مطالعهي جدي در جزئيات تجربيات گذشته و همچنين شناخت همهجانبهي تجربهي جنبش جهاني کارگري، دستاوردها و شکستهاي آن ميتواند به جنبش نوين کارگري ايران اعتلا و کيفتي تازه ببخشد.
(«نهضت کارگري ايران: پيشرو در قيام، بيبهره از نتايج» نوشته خسرو شاکري در ۱۶ ارديبهشت ۱۳۵۸ در روزنامهي آيندگان.)
ادامه دارد
@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
462.اگر نرخ استثمار يا درجه استثمار 100 در صد باشد. اين نرخ نشان ميدهد که دو جزء سازندهي کار روزانه، يعني مدت زمان کار لازم و مدت زمان کار اضافي با هم ...
463.تا قبل از حاکميت کامل شيوهي توليد سرمايهداري سوژهها (توليدکنندهگان) با ابزار (ابژه)کاري که در اختيار داشتند، فرايند توليد را به سرانجام ميرساندند. اما با ظهور و حاکميت شيوهي توليد سرمايهداري تغييراتي در فرايند بالا رخ داد. آن تغییرات چه بود؟
Anonymous Quiz
22%
1. کارگران (سوژهها) بر ابزار کار (ابژهها)، در فرايند توليد محصولات، فرمان ميرانند.
78%
2. ابزار کار (ابژهها)، بر کارگران (سوژهها)، در فرايند توليد کالا، فرمان ميراند.
Forwarded from نقد اقتصاد سیاسی
بهمناسبت اول ماه مه، روز جهانی کارگر
__________
قدرتِ کسب امتیازات واقعی از سرمایه است که به طبقهی کارگر برای استراتژی سیاسی اهمیت بسیار میبخشد. البته، این واقعیت که کارگران هم اکثریت را در هر جامعهی سرمایهداری تشکیل میدهند و هم بهطور نظاممند مورد استثمار قرار میگیرند، موقعیت آنها را مبرمتر میکند. ترکیب الزام اخلاقی و نیروی استراتژیک چیزی است که طبقهی کارگر را در کانون سیاست سوسیالیستی قرار میدهد.
__________
👈متن کامل
__________
قدرتِ کسب امتیازات واقعی از سرمایه است که به طبقهی کارگر برای استراتژی سیاسی اهمیت بسیار میبخشد. البته، این واقعیت که کارگران هم اکثریت را در هر جامعهی سرمایهداری تشکیل میدهند و هم بهطور نظاممند مورد استثمار قرار میگیرند، موقعیت آنها را مبرمتر میکند. ترکیب الزام اخلاقی و نیروی استراتژیک چیزی است که طبقهی کارگر را در کانون سیاست سوسیالیستی قرار میدهد.
__________
👈متن کامل
@amookhtan
🔴هر آلمانی به طور متوسط سالانه ۶۰ تکه لباس میخرد. به گفته وزارت محیط زیست آلمان، از میان این لباسهای نو ۴۰ درصد آنها هرگز و یا بسیار به ندرت استفاده میشوند. مصرفگرایی نتیجه صنعت مد سریع یا همان Fast-Fashion است.
صنعت مد سریع را اینطور میتوان فهمید که هر تولیدکننده بزرگ لباس سالیانه ۲۴ کلکسیون مختلف تولید میکند. تنها در نتیجه این میزان تولید، حمل و نقل محصولات و سپس استفاده آنها که شامل شستن، خشک کردن و اتو زدن میشود، سالیانه بیش از ۸۵۰ میلیون تن دی اکسید کربن تولید میشود./ دویچه وله
@amookhtan
🔴هر آلمانی به طور متوسط سالانه ۶۰ تکه لباس میخرد. به گفته وزارت محیط زیست آلمان، از میان این لباسهای نو ۴۰ درصد آنها هرگز و یا بسیار به ندرت استفاده میشوند. مصرفگرایی نتیجه صنعت مد سریع یا همان Fast-Fashion است.
صنعت مد سریع را اینطور میتوان فهمید که هر تولیدکننده بزرگ لباس سالیانه ۲۴ کلکسیون مختلف تولید میکند. تنها در نتیجه این میزان تولید، حمل و نقل محصولات و سپس استفاده آنها که شامل شستن، خشک کردن و اتو زدن میشود، سالیانه بیش از ۸۵۰ میلیون تن دی اکسید کربن تولید میشود./ دویچه وله
@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
#تاريخ_معاصر_ايران (57) (از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357) @amookhtan #حافظه_تاريخي #فصل_يکم #نگاهي_کوتاه_به_عصر_قاجار جنبش کارگري دوران محمدرضاشاه خسرو شاکري در مقاله «نهضت کارگري ايران: پيشرو در قيام، بيبهره از نتايج»، در روزنامه آيندهگان سال 1358،…
#تاريخ_معاصر_ايران (58)
(از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357)
@amookhtan
#حافظه_تاريخي
#فصل_يکم
#نگاهي_کوتاه_به_عصر_قاجار
جنبش کارگري دوران محمدرضاشاه
الف:ضربات حزب توده بر جنبش مستقل کارگران
يوسف افتخاري در زندان در کنار تقي اراني، که هر دو مخالف حاکميت استالين در شوروي هستند، تجربيات خوبي در زندان کسب ميکند. او در آنجا همچنان بر جنبش مستقل کارگران که استالين مخالف آن بود، پافشاري ميکند، جاسوسان ايراني استالين برآشفته ميشوند و بر وي ميتازند.
افتخاري بعد از آزادي از زندان، در شهريور 1320، در برابر تودهييها دليل ميآورد که «آنها که کمينترن را منحل کردند و بزرگترين سازمان جهاني سرخ کارگران را از بين بردند، چهگونه ميخواهند در ايران کارگران را سازمان دهند»! او درخواست پيوستن به حزب توده و همکاري با رضا روستا را رد ميکند. چندي به کارگري ميپردازد. چندي به همراه رفقايي به شهرستانها سفر ميکند و به ارزيابي شرايط ميپردازد. سرانجام در تبريز به برپايي هستههاي کارگري ميپردازد. يوسف در سال 1321 در کنفرانسي با شرکت کارگران پيشرو تهران، «اتحاديه کارگران و برزگران» را بنياد مينهد.
از فعاليتهاي ديگر افتخاري براي بار دوم، همراه با علي اميد روانه اهواز ميشوند تا با بازسازي سازمانهاي کارگري در جنوب، کارگران نفت را سازماندهي کنند، آنها تشکيلات کارگری تهران را به رحيم همداد و عليزاده و ديگران ميسپارند. و زماني هم که راهي تبريز ميشود، دفتر «اتحاديه کارگران و برزگران» را در دست پليس ميبيند، و به ياري کارگران، پليسها را خلع سلاح و دفتر را بازپس ميگيرند.
با گسترش فعاليتهاي حزب توده به کمک نيروهاي شوروي در آذربايجان و تهران، فشار بر اتحاديههاي مستقل کارگران ساخته شده توسط افتخاري و دوستاناش از طرف تودهييها افزايش مييابد. در نتيجه، فعالين همراه يوسف يکي پس از ديگري تحت تاثير اين فشارها، و وعده وعيدهاي حزب توده که در آن «نوالهها» ميچرخيد، از او جدا و به حزب توده ميپيوندند.
در سال 1324 به شکايت رضا روستا و عبدالصمد کامبخش عليه افتخاري، وي را به فرمانداري نظامي ميکشانند. اين بار از توطئهي بازداشت ميگريزد.
مدرسه سرّي آموزشهاي سياسي، صنفي کارگران تاسيس شده درسال 1307، توسط افتخاري، در سال 1325 به وسيلهي چماقداران حزب توده به آتش کشيده ميشود: «چون اهالي آبادان براي تأسيس اين مدرسه زحماتي کشيده و خساراتي را متحمل شده بودند، لذا علاقهي مخصوصي به حفظ آن نشان ميدادند. متأسفانه اين مدرسهي تاريخي و مورد علاقه اهالي آبادان را اعضاي [حزب] توده در اعتصاب 1325 يعني در روز تاريخي 23 تير آتش زده کاملا" سوزاندند. اين آتش قلب اهالي آبادان را سوزاند. آبادانيها هرگز آن را فراموش نخواهند کرد.»
از طرف ديگر فشار بر يوسف افتخاري توسط دولت شاهنشاهي قوامالسلطنه که به تقويت حزب دمکرات، و تأسيس «اتحاديه زرد» کارگري به نام «اسکي» به رهبري خسرو هدايت مشغول شده بود، افزايش يافت. آنها خواستار برچيدن تشکيلات کارگرياش بودند. به بيان يوسف، «تشکيلاتشان» در واقع تشکيلات کارگري نبود. يک عده لات از قبيل قزلباش، بيوک صابر و حسن عرب و بعضي افراد شرور کارخانهها را هم جمع کرده بود. در خيابان پهلوي هم يک جايي را گرفته بودند. کوشش کردند که ما با اسکي متحد شويم. خسرو هدايت به دفعات نزد من آمد و گفت آخر در دنيا چه ميخواهي؟ اگر تشکيلات ميخواهي که ما داريم، قدرت هم با ما است. ولي ما حاضر نشديم. اين دفعه قضيه برعکس شده بود، فشار از طرف قوام و دولت و اسکي و به اصطلاح دست راستيها شروع شده...»
يکي ديگر از مخالفتهای _نه «اختلافات» آنطوري که م.چلنگريان بيان ميدارد_ حزب توده با تشکيلاتهاي کارگري مستقل به رهبري يوسف و باقر امامي داشته این بوده است که آنها حق ندارند اعتصابهای کارگری راه بیاندازند:
«بحث آزادي اعتصاب بود. افتخاري و همرزمانش در اتحاديهي مزبور،به شدت از حق آزادي اعتصاب براي بهبود وضعيت فلاکتبارِ کارگران دردوران جنگ تأکيد داشتند و در تهران و آذربايجان بر اين اصل مانور ميدادند. درحالي که فعالين کارگري تودهيي،[به دستور سران حزب توده] به شدت اين خط را نقد کرده و آن را ضربهيي به جبههي ضد فاشيستي [در جنگ دوم جهاني] در ايران ميدانستند.»(م.چلنگريان: فرزندان سليمان ميرزا جلد يکم:88)
و باز هم يکي ديگر از مخالفتهاي شديد حزب توده با یوسف،، عدم حضور يوسف افتخاري به عنوان نماينده تشکيلات مستقل کارگري در مجامع بينالمللي مانند «سازمان جهاني کار» بود. حزب توده به کمک دولت شوروي موانع فراواني براي عدم حضور افتخاري در «سازمان جهاني کار» ايجاد کرد، اما در نهايت موفق نشد. يوسف در سازمان جهاني کار، به مبارزه پيگير و سرسختانه خود با سران حزب توده ادامه ميدهد.
(از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357)
@amookhtan
#حافظه_تاريخي
#فصل_يکم
#نگاهي_کوتاه_به_عصر_قاجار
جنبش کارگري دوران محمدرضاشاه
الف:ضربات حزب توده بر جنبش مستقل کارگران
يوسف افتخاري در زندان در کنار تقي اراني، که هر دو مخالف حاکميت استالين در شوروي هستند، تجربيات خوبي در زندان کسب ميکند. او در آنجا همچنان بر جنبش مستقل کارگران که استالين مخالف آن بود، پافشاري ميکند، جاسوسان ايراني استالين برآشفته ميشوند و بر وي ميتازند.
افتخاري بعد از آزادي از زندان، در شهريور 1320، در برابر تودهييها دليل ميآورد که «آنها که کمينترن را منحل کردند و بزرگترين سازمان جهاني سرخ کارگران را از بين بردند، چهگونه ميخواهند در ايران کارگران را سازمان دهند»! او درخواست پيوستن به حزب توده و همکاري با رضا روستا را رد ميکند. چندي به کارگري ميپردازد. چندي به همراه رفقايي به شهرستانها سفر ميکند و به ارزيابي شرايط ميپردازد. سرانجام در تبريز به برپايي هستههاي کارگري ميپردازد. يوسف در سال 1321 در کنفرانسي با شرکت کارگران پيشرو تهران، «اتحاديه کارگران و برزگران» را بنياد مينهد.
از فعاليتهاي ديگر افتخاري براي بار دوم، همراه با علي اميد روانه اهواز ميشوند تا با بازسازي سازمانهاي کارگري در جنوب، کارگران نفت را سازماندهي کنند، آنها تشکيلات کارگری تهران را به رحيم همداد و عليزاده و ديگران ميسپارند. و زماني هم که راهي تبريز ميشود، دفتر «اتحاديه کارگران و برزگران» را در دست پليس ميبيند، و به ياري کارگران، پليسها را خلع سلاح و دفتر را بازپس ميگيرند.
با گسترش فعاليتهاي حزب توده به کمک نيروهاي شوروي در آذربايجان و تهران، فشار بر اتحاديههاي مستقل کارگران ساخته شده توسط افتخاري و دوستاناش از طرف تودهييها افزايش مييابد. در نتيجه، فعالين همراه يوسف يکي پس از ديگري تحت تاثير اين فشارها، و وعده وعيدهاي حزب توده که در آن «نوالهها» ميچرخيد، از او جدا و به حزب توده ميپيوندند.
در سال 1324 به شکايت رضا روستا و عبدالصمد کامبخش عليه افتخاري، وي را به فرمانداري نظامي ميکشانند. اين بار از توطئهي بازداشت ميگريزد.
مدرسه سرّي آموزشهاي سياسي، صنفي کارگران تاسيس شده درسال 1307، توسط افتخاري، در سال 1325 به وسيلهي چماقداران حزب توده به آتش کشيده ميشود: «چون اهالي آبادان براي تأسيس اين مدرسه زحماتي کشيده و خساراتي را متحمل شده بودند، لذا علاقهي مخصوصي به حفظ آن نشان ميدادند. متأسفانه اين مدرسهي تاريخي و مورد علاقه اهالي آبادان را اعضاي [حزب] توده در اعتصاب 1325 يعني در روز تاريخي 23 تير آتش زده کاملا" سوزاندند. اين آتش قلب اهالي آبادان را سوزاند. آبادانيها هرگز آن را فراموش نخواهند کرد.»
از طرف ديگر فشار بر يوسف افتخاري توسط دولت شاهنشاهي قوامالسلطنه که به تقويت حزب دمکرات، و تأسيس «اتحاديه زرد» کارگري به نام «اسکي» به رهبري خسرو هدايت مشغول شده بود، افزايش يافت. آنها خواستار برچيدن تشکيلات کارگرياش بودند. به بيان يوسف، «تشکيلاتشان» در واقع تشکيلات کارگري نبود. يک عده لات از قبيل قزلباش، بيوک صابر و حسن عرب و بعضي افراد شرور کارخانهها را هم جمع کرده بود. در خيابان پهلوي هم يک جايي را گرفته بودند. کوشش کردند که ما با اسکي متحد شويم. خسرو هدايت به دفعات نزد من آمد و گفت آخر در دنيا چه ميخواهي؟ اگر تشکيلات ميخواهي که ما داريم، قدرت هم با ما است. ولي ما حاضر نشديم. اين دفعه قضيه برعکس شده بود، فشار از طرف قوام و دولت و اسکي و به اصطلاح دست راستيها شروع شده...»
يکي ديگر از مخالفتهای _نه «اختلافات» آنطوري که م.چلنگريان بيان ميدارد_ حزب توده با تشکيلاتهاي کارگري مستقل به رهبري يوسف و باقر امامي داشته این بوده است که آنها حق ندارند اعتصابهای کارگری راه بیاندازند:
«بحث آزادي اعتصاب بود. افتخاري و همرزمانش در اتحاديهي مزبور،به شدت از حق آزادي اعتصاب براي بهبود وضعيت فلاکتبارِ کارگران دردوران جنگ تأکيد داشتند و در تهران و آذربايجان بر اين اصل مانور ميدادند. درحالي که فعالين کارگري تودهيي،[به دستور سران حزب توده] به شدت اين خط را نقد کرده و آن را ضربهيي به جبههي ضد فاشيستي [در جنگ دوم جهاني] در ايران ميدانستند.»(م.چلنگريان: فرزندان سليمان ميرزا جلد يکم:88)
و باز هم يکي ديگر از مخالفتهاي شديد حزب توده با یوسف،، عدم حضور يوسف افتخاري به عنوان نماينده تشکيلات مستقل کارگري در مجامع بينالمللي مانند «سازمان جهاني کار» بود. حزب توده به کمک دولت شوروي موانع فراواني براي عدم حضور افتخاري در «سازمان جهاني کار» ايجاد کرد، اما در نهايت موفق نشد. يوسف در سازمان جهاني کار، به مبارزه پيگير و سرسختانه خود با سران حزب توده ادامه ميدهد.
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
#تاريخ_معاصر_ايران (57) (از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357) @amookhtan #حافظه_تاريخي #فصل_يکم #نگاهي_کوتاه_به_عصر_قاجار جنبش کارگري دوران محمدرضاشاه خسرو شاکري در مقاله «نهضت کارگري ايران: پيشرو در قيام، بيبهره از نتايج»، در روزنامه آيندهگان سال 1358،…
ادامه دارد
@amookhtan
@amookhtan
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴طبقهی حاکمِ سرمایهدار شایستهی حکمرانی نیست. سرمایهداری باید برود. چارهای جز سوسیالیسم وجود ندارد. اگر این اتفاق نیافتد، بربریتِ واقعیِ اجتماعی و-محیطزیستی دور از ذهن نیست. سرمایهداری تنها زمانی خواهد رفت که توسط پرولتاریا سرنگون شود. راه دیگری وجود ندارد. پرولتاریا تنها نیرویی است که میتواند سرمایهداری را با رهبریِ تولیدکنندگانِ کوچکمقیاس و تودههای تحت ستم سرنگون کند. هیچ طبقهی دیگری برای رهبری انقلاب وجود ندارد. مبارزهی انقلابیِ پرولتری باید مبارزه برای اصلاحات را بهمثابهی بخشی از مبارزهی انقلابی شامل شود. سوسیالیسم/کمونیسم چیزی فراتر از برابریطلبی یا چند سیاستِ پشتیبانی از کارگران است. مبارزه برای سوسیالیسم به چیزی بیش از مبارزه برای اصلاحات نیاز دارد. این امر نیازمند یک حزب سیاسی پرولتاریا است که آگاهِ طبقاتی باشد. مانیفست، آنهنگام که بهدرستی فهم شود، میتواند نقشی کلیدی در ارتقای آگاهیِ طبقاتی پرولتری ایفا کند. این یک سلاحِ کلیدی در ایجاد یک جنبش برای دموکراسیِ سوسیالیستیِ جهانی، جامعهای از اجتماعِ آزادِ تولیدکنندگانِ مستقیم است.
منبع:https://wp.me/p2GDHh-7IX
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴طبقهی حاکمِ سرمایهدار شایستهی حکمرانی نیست. سرمایهداری باید برود. چارهای جز سوسیالیسم وجود ندارد. اگر این اتفاق نیافتد، بربریتِ واقعیِ اجتماعی و-محیطزیستی دور از ذهن نیست. سرمایهداری تنها زمانی خواهد رفت که توسط پرولتاریا سرنگون شود. راه دیگری وجود ندارد. پرولتاریا تنها نیرویی است که میتواند سرمایهداری را با رهبریِ تولیدکنندگانِ کوچکمقیاس و تودههای تحت ستم سرنگون کند. هیچ طبقهی دیگری برای رهبری انقلاب وجود ندارد. مبارزهی انقلابیِ پرولتری باید مبارزه برای اصلاحات را بهمثابهی بخشی از مبارزهی انقلابی شامل شود. سوسیالیسم/کمونیسم چیزی فراتر از برابریطلبی یا چند سیاستِ پشتیبانی از کارگران است. مبارزه برای سوسیالیسم به چیزی بیش از مبارزه برای اصلاحات نیاز دارد. این امر نیازمند یک حزب سیاسی پرولتاریا است که آگاهِ طبقاتی باشد. مانیفست، آنهنگام که بهدرستی فهم شود، میتواند نقشی کلیدی در ارتقای آگاهیِ طبقاتی پرولتری ایفا کند. این یک سلاحِ کلیدی در ایجاد یک جنبش برای دموکراسیِ سوسیالیستیِ جهانی، جامعهای از اجتماعِ آزادِ تولیدکنندگانِ مستقیم است.
منبع:https://wp.me/p2GDHh-7IX
@amookhtan
نقد اقتصاد سیاسی
درسهای فکری و سیاسی «مانیفست» برای زمانهی ما / راجو جِی. داس / ترجمهی شیما مقدسی
بهمناسبت اول ماه مه، روز جهانی کارگر: ما اکنون در زمانهای زندگی میکنیم (زمانهی پساحقیقت) که در آن تحت حملاتی که جناحِ راست به تفکرِ عقلانی دارد، مردم از ایدههای مبتنی بر خِرد و شواهد دست میکش…
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
463.تا قبل از حاکميت کامل شيوهي توليد سرمايهداري سوژهها (توليدکنندهگان) با ابزار (ابژه)کاري که در اختيار داشتند، فرايند توليد را به سرانجام ميرساندند. اما با ظهور و حاکميت شيوهي توليد سرمايهداري تغييراتي در فرايند بالا رخ داد. آن تغییرات چه بود؟
464.سرمايه کاراضافي رااختراع نکرده است.هرجا بخشي از جامعه،انحصار وسايل توليد را در اختيار داشته باشد، کارگر، آزاد يا غيرآزاد، بايد به زمان کارلازم براي تامين زندهگي خود، مقداري زمان کاراضافي [هم] بيافزايد تا وسيلهي معاش صاحب وسايل توليد را ايجاد کند.
Anonymous Quiz
80%
1. درست است.
20%
2. درست نیست.
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
#تاريخ_معاصر_ايران (58) (از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357) @amookhtan #حافظه_تاريخي #فصل_يکم #نگاهي_کوتاه_به_عصر_قاجار جنبش کارگري دوران محمدرضاشاه الف:ضربات حزب توده بر جنبش مستقل کارگران يوسف افتخاري در زندان در کنار تقي اراني، که هر دو مخالف…
#تاريخ_معاصر_ايران (59)
(از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357)
@amookhtan
#حافظه_تاريخي
#فصل_يکم
#نگاهي_کوتاه_به_عصر_قاجار
جنبش کارگري دوران محمدرضاشاه
الف:ضربات حزب توده بر جنبش مستقل کارگران
به رهنمود کرملين، به يوسف افتخاري، با وجود آمادهگي کامل براي سفر به پاريس، اجازه سوار شدن به هواپيما داده نميشود تا نمايندهگان حزب توده که منصوب مسکو بودند، راهي اروپا شوند.
افتخاري، اما با تلاش زياد، به فرانسه ميرود و در آنجا نقش مخرب و ضد کارگري حزب توده را افشاء ميکند و در بازگشت به تهران پس از دو ماه، تشکيلات خود را در يغما ميبيند. تلاشش به جايي نميرسد. او را در خيابان ميربايند و بدون غذا و آب نهُ شبانه روز، در زندان حزب توده محبوس ميشود. يوسف گفته بود، «صد رحمت به زندان رضاخان، که در آنجا ميتوانست، آب و غذا بخورد!» سه نفر ديگر از اعضاي اتحاديه کارگري يوسف افتخاري توسط حزب توده ربوده و زنداني شدند.
فشار بر سازمانهاي مستقل کارگري و دهقاني از طرف حزب توده شديدتر از هميشه ادامه مييابد. در همين روزها،[1325] لويي سايان رئيس سازمان جهاني کار به تهران ميآيد. و يوسف به ديدن او ميرود و از شرايط سخت کارگران و اتحاديهيي که در هراس از حزب توده و دولت زير زميني شدهاند ميگويد. تشکيلات خوزستان نيز زير ضربات تودهييها قرار ميگيرد که در نهايت حزب توده در ميدان مبارزهي طبقاتي ضد کارگرياش پيروز ميشود!
محمود طوقي (1) اما در رابطه با يوسف افتخارى تا اندازهيي حقايق را اين چنين بيان ميدارد: «اما به راستى حق با كه بود؟ افتخارى يا حزب توده؟ در دو زمينه[چرا دو زمينه؟] حق با افتخارى بود و حزب به خطا بود. 1. پيشبينى ديكتاتورى در شوروى و 2. اتحاديههاى مستقل كارگرى.
محاكمات مسكو و اعدام بلشويکهاى قديمى نشانههاى محكمى براى يوسـف افتخـارى بود كه اين سرآغاز ديكتاتورى در شوروى است. و اين درحالى بود كه رهبـران حـزب كمونيست ايران مثل سلطانزاده، تئوريسين نامدار حزب، مرتضا علـوى، ذره، حسـابى، به همراه ديگر رهبران حزب كمونيست شـوروى در زيـر شـكنجههـاى وحشـيانه بـراي رئيس امنيهخانه استالين به جاسوسى براى امپرياليستها اعتراف مـىكردنـد و بـه عنـوان خائن كشته مىشدند. در بين نيروهاى چپ در ايران از حزب كمونيست گرفته تا گـروه 53 نفر، تنها افتخارى با دقتى شگرف توانست از لابلاى تبليغات جهانى شوروى بفهمـد كه داستان به گونهاى ديگر است. چپ در ايران يک عذرخواهى تاريخى بـه يوسـف افتخـارى بدهكار است. بابت اتهام تروتسكيست بودن او.» (محمود طوقي:تاريخ مختصر حزب توده ايران 1320-1358: 44)
بنابراين افتخاري از ابتداي 1330 تا پايان زندهگي پرافتخارش در جنبش کارگري حضور ندارد و در حقيقت تا سال 1368، در انزوا به سر ميبرد. در انقلاب 1357، هم از حضور او در فعاليتهاي سياسي و کارگري اطلاع نداريم. سال 1368، به گفتوگو با کاوه بيات و مجيد تفرشي مينشيند و مجال مييابد تا تنها گوشههايي از خاطرات دوران سپري شده خود را بازگويد.
او همچنان به جنبش مستقل کارگران ايران وفادار ميماند و بر دشمنان طبقهي کارگر ايران مانند حزب توده با همان نگرش قبلي خود اصرار ميورزد. با همهي آرزوها و اميدها، در حاليکه به پيروزي و رهايي کارگران وفادار ماند، در سال ۱۳۶۹ مصاحبهيي داشته است که ميگويد؛ ۸۸ سال دارد و خاطرات او در سال ۱۳۷۰ منتشر ميشود اما وي کتاباش را نميبيند. يوسف افتخاري افتخار جنبش مستقل کارگران ايران، در اوائل سا ل ۱۳۷۰ در تهران درگذشت. يادش گرامي باد.
ادامه دارد
@amookhtan
(1): محمود طوقي در متني اينترنتي تحت نام «تاريخ مختصر حزب توده ايران 1320-1358»، ساخته شدن حزب توده توسط سازمانهاي اطلاعاتي و امنيتي روسيه شوروي استاليني را از قلم ميگيرد، و هيچگونه اشارهيي به کارهاي تحقيقي گسترده و مستدلي که خسرو شاکري انجام داده است نميکند و تشکيل حزب توده را به رهنمودهاي استالين بيربط ميداند:«تشكيل حزب توده هيچ ربطى به رهنمودهاى كمينترن[استاليني] و استالين نـدارد.» (محمود طوقي:تاريخ مختصر حزب توده ايران 1320-1358: ص8)
(از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357)
@amookhtan
#حافظه_تاريخي
#فصل_يکم
#نگاهي_کوتاه_به_عصر_قاجار
جنبش کارگري دوران محمدرضاشاه
الف:ضربات حزب توده بر جنبش مستقل کارگران
به رهنمود کرملين، به يوسف افتخاري، با وجود آمادهگي کامل براي سفر به پاريس، اجازه سوار شدن به هواپيما داده نميشود تا نمايندهگان حزب توده که منصوب مسکو بودند، راهي اروپا شوند.
افتخاري، اما با تلاش زياد، به فرانسه ميرود و در آنجا نقش مخرب و ضد کارگري حزب توده را افشاء ميکند و در بازگشت به تهران پس از دو ماه، تشکيلات خود را در يغما ميبيند. تلاشش به جايي نميرسد. او را در خيابان ميربايند و بدون غذا و آب نهُ شبانه روز، در زندان حزب توده محبوس ميشود. يوسف گفته بود، «صد رحمت به زندان رضاخان، که در آنجا ميتوانست، آب و غذا بخورد!» سه نفر ديگر از اعضاي اتحاديه کارگري يوسف افتخاري توسط حزب توده ربوده و زنداني شدند.
فشار بر سازمانهاي مستقل کارگري و دهقاني از طرف حزب توده شديدتر از هميشه ادامه مييابد. در همين روزها،[1325] لويي سايان رئيس سازمان جهاني کار به تهران ميآيد. و يوسف به ديدن او ميرود و از شرايط سخت کارگران و اتحاديهيي که در هراس از حزب توده و دولت زير زميني شدهاند ميگويد. تشکيلات خوزستان نيز زير ضربات تودهييها قرار ميگيرد که در نهايت حزب توده در ميدان مبارزهي طبقاتي ضد کارگرياش پيروز ميشود!
محمود طوقي (1) اما در رابطه با يوسف افتخارى تا اندازهيي حقايق را اين چنين بيان ميدارد: «اما به راستى حق با كه بود؟ افتخارى يا حزب توده؟ در دو زمينه[چرا دو زمينه؟] حق با افتخارى بود و حزب به خطا بود. 1. پيشبينى ديكتاتورى در شوروى و 2. اتحاديههاى مستقل كارگرى.
محاكمات مسكو و اعدام بلشويکهاى قديمى نشانههاى محكمى براى يوسـف افتخـارى بود كه اين سرآغاز ديكتاتورى در شوروى است. و اين درحالى بود كه رهبـران حـزب كمونيست ايران مثل سلطانزاده، تئوريسين نامدار حزب، مرتضا علـوى، ذره، حسـابى، به همراه ديگر رهبران حزب كمونيست شـوروى در زيـر شـكنجههـاى وحشـيانه بـراي رئيس امنيهخانه استالين به جاسوسى براى امپرياليستها اعتراف مـىكردنـد و بـه عنـوان خائن كشته مىشدند. در بين نيروهاى چپ در ايران از حزب كمونيست گرفته تا گـروه 53 نفر، تنها افتخارى با دقتى شگرف توانست از لابلاى تبليغات جهانى شوروى بفهمـد كه داستان به گونهاى ديگر است. چپ در ايران يک عذرخواهى تاريخى بـه يوسـف افتخـارى بدهكار است. بابت اتهام تروتسكيست بودن او.» (محمود طوقي:تاريخ مختصر حزب توده ايران 1320-1358: 44)
بنابراين افتخاري از ابتداي 1330 تا پايان زندهگي پرافتخارش در جنبش کارگري حضور ندارد و در حقيقت تا سال 1368، در انزوا به سر ميبرد. در انقلاب 1357، هم از حضور او در فعاليتهاي سياسي و کارگري اطلاع نداريم. سال 1368، به گفتوگو با کاوه بيات و مجيد تفرشي مينشيند و مجال مييابد تا تنها گوشههايي از خاطرات دوران سپري شده خود را بازگويد.
او همچنان به جنبش مستقل کارگران ايران وفادار ميماند و بر دشمنان طبقهي کارگر ايران مانند حزب توده با همان نگرش قبلي خود اصرار ميورزد. با همهي آرزوها و اميدها، در حاليکه به پيروزي و رهايي کارگران وفادار ماند، در سال ۱۳۶۹ مصاحبهيي داشته است که ميگويد؛ ۸۸ سال دارد و خاطرات او در سال ۱۳۷۰ منتشر ميشود اما وي کتاباش را نميبيند. يوسف افتخاري افتخار جنبش مستقل کارگران ايران، در اوائل سا ل ۱۳۷۰ در تهران درگذشت. يادش گرامي باد.
ادامه دارد
@amookhtan
(1): محمود طوقي در متني اينترنتي تحت نام «تاريخ مختصر حزب توده ايران 1320-1358»، ساخته شدن حزب توده توسط سازمانهاي اطلاعاتي و امنيتي روسيه شوروي استاليني را از قلم ميگيرد، و هيچگونه اشارهيي به کارهاي تحقيقي گسترده و مستدلي که خسرو شاکري انجام داده است نميکند و تشکيل حزب توده را به رهنمودهاي استالين بيربط ميداند:«تشكيل حزب توده هيچ ربطى به رهنمودهاى كمينترن[استاليني] و استالين نـدارد.» (محمود طوقي:تاريخ مختصر حزب توده ايران 1320-1358: ص8)
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
464.سرمايه کاراضافي رااختراع نکرده است.هرجا بخشي از جامعه،انحصار وسايل توليد را در اختيار داشته باشد، کارگر، آزاد يا غيرآزاد، بايد به زمان کارلازم براي تامين زندهگي خود، مقداري زمان کاراضافي [هم] بيافزايد تا وسيلهي معاش صاحب وسايل توليد را ايجاد کند.
465.«ارزش آن بخش از سرمايه كه به وسايل توليد، يعني مادهي خام، مادهي كمكي و ابزارهاي كار تبديل ميشود، دستخوش هيچ تغيير كميّ در فرايند توليد نميشود. به اين دليل، آن را بخش ثابت سرمايه يا به اختصار سرمايهي ثابت (c) مينامم» این متن ...
Anonymous Quiz
30%
1. درست نیست.
70%
2. درست است.
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴«حال اگر آن طرح فضلفروشانهی اعتصاب اعتراضی را که بهطور ساختگی و با فرمانِ احزاب و اتحادیههای کارگری برپا میشوند، رها کنیم و به تصویر زنده از جنبش مردم برگردیم که با انرژی ابتدایی، و برخاسته از انباشِتِ تضادهای طبقاتی و شرایط سیاسی پامیگیرند – جنبشی که هم بهلحاظ سیاسی و همچنین اقتصادی به مبارزات تودهای و اعتصابات تودهای میانجامد – آشکار میشود که وظیفهی سوسیال دموکراسی تدارک تکنیکی و هدايت اعتصابات تودهای نیست، بلکه اولین و مهمترین وظیفهاش، رهبری سیاسیِ کل جنبش است.» (رزا، اعتصاب تودهای، ص ۴۰)
منبع:https://wp.me/p2GDHh-7Ja
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴«حال اگر آن طرح فضلفروشانهی اعتصاب اعتراضی را که بهطور ساختگی و با فرمانِ احزاب و اتحادیههای کارگری برپا میشوند، رها کنیم و به تصویر زنده از جنبش مردم برگردیم که با انرژی ابتدایی، و برخاسته از انباشِتِ تضادهای طبقاتی و شرایط سیاسی پامیگیرند – جنبشی که هم بهلحاظ سیاسی و همچنین اقتصادی به مبارزات تودهای و اعتصابات تودهای میانجامد – آشکار میشود که وظیفهی سوسیال دموکراسی تدارک تکنیکی و هدايت اعتصابات تودهای نیست، بلکه اولین و مهمترین وظیفهاش، رهبری سیاسیِ کل جنبش است.» (رزا، اعتصاب تودهای، ص ۴۰)
منبع:https://wp.me/p2GDHh-7Ja
@amookhtan
نقد اقتصاد سیاسی
نقش، جایگاه و اهمیت اعتراضات خودانگیختهی تودهای / یوسف کهن
بهمناسبت اول ماه مه، روز جهانی کارگر: چرا بهرغم اعتراضات فزاینده، تغییری در شرایط وخامتبار رخ نمیدهد؟ چرا دولت و کارفرمایان به مطالبات آنان وقعی نمینهند؟… بخش اعظم کُنشگران کارگری و فعا…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #دیاپازون
🔴دیاپازون (به فرانسوی: diapason، به انگلیسی: tuning fork)، وسیلهای فلزیست دارای دو شاخه که انتهای آنها به یک پایهٔ مشترک وصل شدهاست. با وارد شدن ضربه به شاخههای آن، دیاپازون به ارتعاش درمیآید و امواج صوتی در یک بسامد (فرکانس) خاص تولید میکند. بسامدِ هر دیاپازون ثابت است و به پدیدهٔ تشدید مربوط است.
@amookhtan
🔴دیاپازون (به فرانسوی: diapason، به انگلیسی: tuning fork)، وسیلهای فلزیست دارای دو شاخه که انتهای آنها به یک پایهٔ مشترک وصل شدهاست. با وارد شدن ضربه به شاخههای آن، دیاپازون به ارتعاش درمیآید و امواج صوتی در یک بسامد (فرکانس) خاص تولید میکند. بسامدِ هر دیاپازون ثابت است و به پدیدهٔ تشدید مربوط است.
@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
#تاريخ_معاصر_ايران (59) (از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357) @amookhtan #حافظه_تاريخي #فصل_يکم #نگاهي_کوتاه_به_عصر_قاجار جنبش کارگري دوران محمدرضاشاه الف:ضربات حزب توده بر جنبش مستقل کارگران به رهنمود کرملين، به يوسف افتخاري، با وجود آمادهگي کامل…
#تاريخ_معاصر_ايران (60)
(از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357)
@amookhtan
#حافظه_تاريخي
#فصل_يکم
#نگاهي_کوتاه_به_عصر_قاجار
جنبش کارگري دوران محمدرضاشاه
الف:ضربات حزب توده بر جنبش مستقل کارگران
اکنون در ادامه به خاطرات سران حزب توده ميپردازيم که ببينيم در مورد يوسف افتخاري چه فرمايش کردهاند. نفرت پراکني اردشير آوانسيان و دوستاناش در زندان عليه يوسف افتخاري سبب شد که دکتر اراني در آن شرايط سخت زندان که براي او فراهم کرده بودند، واکنش نشان دهد: «دکتر اراني روي تکه کاغذي از زندان موقت نوشت: رفقا يوسف افتخاري رفيق بسيار خوب ماست. از آن مرد ارمني بهپرهيزيد.» (نصرتالله جهانشاهلويافشار: سرگذشت ما و بيگانگان:80)
«از ميان «کوتيو» گذراندهگان آقايان يوسف افتخاري و رحيم همداد، خوب درس خوانده بودند، هم سواد سياسي داشتند و هم به وضع ميهنشان آشنا بودند، از اين گذشته کارگر نيز بودند و توان دادن تشکيلات [کارگري] و ادارهي آن را نيز داشتند. آنها يکي از کارگران را که در آبادان با آنان آشنا شده بودند به نام علي اميد (1) که در ميان کارگران و زندان، گاندي ناميده ميشد با اصول مارکسيسم و سياست آشنا کرده بودند.» (پيشين:127)
به گفتهي جهانشاهلو «از زندانيان قبل از 53 نفر فقط يوسف افتخاري و رحيم همداد و يکي دو نفر ديگر، کمونيست و باسواد بودند، بقيه سواد سياسي نداشتند. بسياري از آنها دانسته يا ندانسته نقش جاسوس بيگانه را بازي ميکردند که سردستهي اين کمسوادان و روسپرستها، اردشير آوانسيان بود که در زندان براي تظاهر، پوشاکي همانند روسها ميپوشيد و براي خود به تبعيت از استالين کنيهي فولاد برگزيده بود. ...آوانسيان با اين همه گردن ميگرفت و خود را کمونيست ناب ميپنداشت و به ديگر کمونيستها، هر يک نارسايي نسبت ميداد. از آن ميان، يوسف افتخاري و رحيم همداد و علي اميد و عطاالله را تروتسکيست ميناميد. چون در آن زمان روزهاي داغ خودکامهگي استالين و تار و مار ساختن کمونيستهاي لنيني بود و برچسبي در آن زمان خطرناکتر از تروتسکيست نبود.» (پيشين:128)
«آقايان يوسف افتخاري و رحيم همداد و علي اميد که پس از اعتصاب بزرگ و همهگاني نفت جنوب بازداشت شده بودند پس از اينکه روز نخست هر سه شکنجه شدند تا واپسين روز که در زندان بودند(شهريور1320) نزديک 11 سال کوچکترين اظهاري که پليس بتواند از آن بهرهبرداري کند، نکردند. همواره در بازپرسيها تکرار کردند که کارگران نفت به سبب مزد کم اعتصاب کردند و هيچگونه انگيزش ديگري در کار نبود. از اينرو اداره سياسي و مختاري [رکنالدين مختاري رئيس شهرباني وقت] تصميم گرفتند که چون ترکها کج دنده و لجوجاند بايد از آنها با زبان نرم و پند و اندرز اقرار گرفت.»(پيشين:27)
ادامه دارد
@amookhtan
(1): از ويژهگيهاي علي اميد اين بود كه از آغاز ورود به زندان تا پايان دوره زندان و رهائي در سال 1320 با همان لباسي كه دستگير شده بود، زندان را بسر آورد. لباسش به اندازهاي وصله و پينه خورده بود كه ديگر رنگ اصلياش قابل تشخيص نبود. به همين خاطر در زندان او را عباس گاندي [علي گاندي] ميناميدند. پليس با وجود اين كه از جيب علي اميد مدرك حزبياش را بدست آورده بود اما او هيچگاه تعلق اين مدرك به خودش را نپذيرفته بود. او مقاومت شاياني در بازجويي كرده بود و پليس نتوانسته بود هيچگونه اطلاعاتي از او بدست آورد. روزي علي اميد در زندان ميوهاي از درخت حياط زندان چيده و ميخورد و جناب دكتر مرتضي يزدي با پرخاش فرياد كشيده و در كمال بيشرمي ميگويد كه چرا با چيدن ميوهها و خوردن آنها زيبايي درخت را از بين ميبري. او سيلي محكمي به علي اميد ميزند و به او ناسزا ميگويد. صداي او به اندازهاي بلند ميشود كه در تمام زندان شنيده ميشود. امامي ميگفت علي اميد كه سالها از خوردن ميوه محروم شده بود روزي بوي خيار نوبر به مشاماش خورد و از هوش رفت و كسي پيدا نشد كه حتا تكهيي خيار تعارفاش كند و يا برايش دل بسوزاند.(خاطرات آلبرت سهرابيان)
(از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357)
@amookhtan
#حافظه_تاريخي
#فصل_يکم
#نگاهي_کوتاه_به_عصر_قاجار
جنبش کارگري دوران محمدرضاشاه
الف:ضربات حزب توده بر جنبش مستقل کارگران
اکنون در ادامه به خاطرات سران حزب توده ميپردازيم که ببينيم در مورد يوسف افتخاري چه فرمايش کردهاند. نفرت پراکني اردشير آوانسيان و دوستاناش در زندان عليه يوسف افتخاري سبب شد که دکتر اراني در آن شرايط سخت زندان که براي او فراهم کرده بودند، واکنش نشان دهد: «دکتر اراني روي تکه کاغذي از زندان موقت نوشت: رفقا يوسف افتخاري رفيق بسيار خوب ماست. از آن مرد ارمني بهپرهيزيد.» (نصرتالله جهانشاهلويافشار: سرگذشت ما و بيگانگان:80)
«از ميان «کوتيو» گذراندهگان آقايان يوسف افتخاري و رحيم همداد، خوب درس خوانده بودند، هم سواد سياسي داشتند و هم به وضع ميهنشان آشنا بودند، از اين گذشته کارگر نيز بودند و توان دادن تشکيلات [کارگري] و ادارهي آن را نيز داشتند. آنها يکي از کارگران را که در آبادان با آنان آشنا شده بودند به نام علي اميد (1) که در ميان کارگران و زندان، گاندي ناميده ميشد با اصول مارکسيسم و سياست آشنا کرده بودند.» (پيشين:127)
به گفتهي جهانشاهلو «از زندانيان قبل از 53 نفر فقط يوسف افتخاري و رحيم همداد و يکي دو نفر ديگر، کمونيست و باسواد بودند، بقيه سواد سياسي نداشتند. بسياري از آنها دانسته يا ندانسته نقش جاسوس بيگانه را بازي ميکردند که سردستهي اين کمسوادان و روسپرستها، اردشير آوانسيان بود که در زندان براي تظاهر، پوشاکي همانند روسها ميپوشيد و براي خود به تبعيت از استالين کنيهي فولاد برگزيده بود. ...آوانسيان با اين همه گردن ميگرفت و خود را کمونيست ناب ميپنداشت و به ديگر کمونيستها، هر يک نارسايي نسبت ميداد. از آن ميان، يوسف افتخاري و رحيم همداد و علي اميد و عطاالله را تروتسکيست ميناميد. چون در آن زمان روزهاي داغ خودکامهگي استالين و تار و مار ساختن کمونيستهاي لنيني بود و برچسبي در آن زمان خطرناکتر از تروتسکيست نبود.» (پيشين:128)
«آقايان يوسف افتخاري و رحيم همداد و علي اميد که پس از اعتصاب بزرگ و همهگاني نفت جنوب بازداشت شده بودند پس از اينکه روز نخست هر سه شکنجه شدند تا واپسين روز که در زندان بودند(شهريور1320) نزديک 11 سال کوچکترين اظهاري که پليس بتواند از آن بهرهبرداري کند، نکردند. همواره در بازپرسيها تکرار کردند که کارگران نفت به سبب مزد کم اعتصاب کردند و هيچگونه انگيزش ديگري در کار نبود. از اينرو اداره سياسي و مختاري [رکنالدين مختاري رئيس شهرباني وقت] تصميم گرفتند که چون ترکها کج دنده و لجوجاند بايد از آنها با زبان نرم و پند و اندرز اقرار گرفت.»(پيشين:27)
ادامه دارد
@amookhtan
(1): از ويژهگيهاي علي اميد اين بود كه از آغاز ورود به زندان تا پايان دوره زندان و رهائي در سال 1320 با همان لباسي كه دستگير شده بود، زندان را بسر آورد. لباسش به اندازهاي وصله و پينه خورده بود كه ديگر رنگ اصلياش قابل تشخيص نبود. به همين خاطر در زندان او را عباس گاندي [علي گاندي] ميناميدند. پليس با وجود اين كه از جيب علي اميد مدرك حزبياش را بدست آورده بود اما او هيچگاه تعلق اين مدرك به خودش را نپذيرفته بود. او مقاومت شاياني در بازجويي كرده بود و پليس نتوانسته بود هيچگونه اطلاعاتي از او بدست آورد. روزي علي اميد در زندان ميوهاي از درخت حياط زندان چيده و ميخورد و جناب دكتر مرتضي يزدي با پرخاش فرياد كشيده و در كمال بيشرمي ميگويد كه چرا با چيدن ميوهها و خوردن آنها زيبايي درخت را از بين ميبري. او سيلي محكمي به علي اميد ميزند و به او ناسزا ميگويد. صداي او به اندازهاي بلند ميشود كه در تمام زندان شنيده ميشود. امامي ميگفت علي اميد كه سالها از خوردن ميوه محروم شده بود روزي بوي خيار نوبر به مشاماش خورد و از هوش رفت و كسي پيدا نشد كه حتا تكهيي خيار تعارفاش كند و يا برايش دل بسوزاند.(خاطرات آلبرت سهرابيان)
@amookhtan
🔴 #روز_جهاني_کارگر_خجسته_باد🌹🌹🌹
طبقهي کارگر در جامعهي سرمايهداري داراي کدام ويژگي است که عموم نيروهاي سياسي باورمند به تفکرات مارکس و انگلس، اين همه بر آن تأکيد ميکنند؟
طبقهي کارگر اين قدرت را دارد، به يک دليل ساده- سرمايهداران فقط زماني ميتوانند سود خود را به دست آورند که کارگران هر روز سر کار حاضر شوند، و اگر از اين کار خودداري کنند، سود يکشبه کم ميشود. و تنها چيزي که توجه کارفرمايان را به خود جلب ميکند توقف جريان پول است.
اقداماتي مانند اعتصاب نهتنها اين پتانسيل را دارد که سرمايهداران خاصي را به زانو درآورد، بلکه ميتواند تأثيري بسيار فراتر و لايهبهلايه بر ديگر نهادهايي که مستقيم يا غيرمستقيم به آنها وابسته هستند- از جمله دولت- داشته باشد.
اين توانايي درهمشکستن کل سيستم، فقط با امتناع از کار، به کارگران نيرويي ميدهد که هيچ گروه ديگري در جامعه بهجز خود سرمايهداران آن را ندارد.
به همين دليل است که اگر تغيير اجتماعي مترقي مستلزم غلبه بر مخالفت سرمايهداري است- و ما در طي سه قرن آموختهايم که چنين است- سازماندهي کارگران به گونهاي که بتوانند از اين قدرت استفاده کنند از اهميت اساسي برخوردار است.
بنابراين کارگران نهتنها يک گروه اجتماعي هستند که بهطور نظاممند در جامعهي مدرن تحت ستم و استثمار قرار ميگيرند، بلکه آنها گروهي هستند که بهترين موقعيت را براي اعمال تغييرات واقعي و گرفتن امتياز از مرکز اصلي قدرت- بانکداران و صنعتگراني که سيستم را اداره مي کنند- دارند.
آنها گروهي هستند که هر روز با سرمايهداران در تماساند و بهعنوان بخشي از هستيشان، در کشمکشي هميشگي با آنها قرار دارند. آنها تنها گروهي هستند که اگر بخواهند زندگي خود را بهبود بخشند، بايد مسئوليت سرمايه را برعهده بگيرند. پيرامون ما هيچ نيروي منطقيتر ديگري براي سازماندهي يک جنبش سياسي وجود ندارد.
منبع: https://wp.me/p2GDHh-7IN
@amookhtan
🔴 #روز_جهاني_کارگر_خجسته_باد🌹🌹🌹
طبقهي کارگر در جامعهي سرمايهداري داراي کدام ويژگي است که عموم نيروهاي سياسي باورمند به تفکرات مارکس و انگلس، اين همه بر آن تأکيد ميکنند؟
طبقهي کارگر اين قدرت را دارد، به يک دليل ساده- سرمايهداران فقط زماني ميتوانند سود خود را به دست آورند که کارگران هر روز سر کار حاضر شوند، و اگر از اين کار خودداري کنند، سود يکشبه کم ميشود. و تنها چيزي که توجه کارفرمايان را به خود جلب ميکند توقف جريان پول است.
اقداماتي مانند اعتصاب نهتنها اين پتانسيل را دارد که سرمايهداران خاصي را به زانو درآورد، بلکه ميتواند تأثيري بسيار فراتر و لايهبهلايه بر ديگر نهادهايي که مستقيم يا غيرمستقيم به آنها وابسته هستند- از جمله دولت- داشته باشد.
اين توانايي درهمشکستن کل سيستم، فقط با امتناع از کار، به کارگران نيرويي ميدهد که هيچ گروه ديگري در جامعه بهجز خود سرمايهداران آن را ندارد.
به همين دليل است که اگر تغيير اجتماعي مترقي مستلزم غلبه بر مخالفت سرمايهداري است- و ما در طي سه قرن آموختهايم که چنين است- سازماندهي کارگران به گونهاي که بتوانند از اين قدرت استفاده کنند از اهميت اساسي برخوردار است.
بنابراين کارگران نهتنها يک گروه اجتماعي هستند که بهطور نظاممند در جامعهي مدرن تحت ستم و استثمار قرار ميگيرند، بلکه آنها گروهي هستند که بهترين موقعيت را براي اعمال تغييرات واقعي و گرفتن امتياز از مرکز اصلي قدرت- بانکداران و صنعتگراني که سيستم را اداره مي کنند- دارند.
آنها گروهي هستند که هر روز با سرمايهداران در تماساند و بهعنوان بخشي از هستيشان، در کشمکشي هميشگي با آنها قرار دارند. آنها تنها گروهي هستند که اگر بخواهند زندگي خود را بهبود بخشند، بايد مسئوليت سرمايه را برعهده بگيرند. پيرامون ما هيچ نيروي منطقيتر ديگري براي سازماندهي يک جنبش سياسي وجود ندارد.
منبع: https://wp.me/p2GDHh-7IN
@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
465.«ارزش آن بخش از سرمايه كه به وسايل توليد، يعني مادهي خام، مادهي كمكي و ابزارهاي كار تبديل ميشود، دستخوش هيچ تغيير كميّ در فرايند توليد نميشود. به اين دليل، آن را بخش ثابت سرمايه يا به اختصار سرمايهي ثابت (c) مينامم» این متن ...
466.«من آن ارزش اضافييي را كه با افزايش كار روزانه توليد ميشود، ارزش اضافي مطلق مينامم. در مقايسه با آن، آن ارزش اضافييي را که ازكاهشِ مدت زمان كار لازم و از تغيير متناظر درطولهاي مربوطهي دو بخشِ زمان كار روزانه حاصل ميشود،ارزش اضافي نسبي مينامم.»
Anonymous Quiz
79%
1. درست است.
21%
2. درست نیست.
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
نقد برنامه گوتا 2020.pdf
نقش_کار_در_گذار_از_ميمون_به_انسان_2020.pdf
133.7 KB
🔴#کتاب_بخوانيم(59)
کتاب خواندن به زندهگی انگيزه ميدهد و مغز را طوري تحريک ميکند که تماشاي تلويزيون يا گوشدادن به راديو نميتواند اين کار را انجام بدهد؛ چون مغز درگير شده و اصطلاحا" ورزش ميکند.
اگر هر شب به جاي تماشاي تلويزيون، پانزده دقيقه مطالعه کنيد، سالي حدود پانزده کتاب را ميخوانيد! اگر روزي پانزده دقيقه ادبيات کلاسيک بخوانيد، در مدت هفت سال، صد کتاب بزرگ ادبيات کلاسيک خواندهايد! اينگونه تبديل به يکي از باسوادترين افراد نسل خود ميشويد! همه اينها با پانزده دقيقه مطالعه قبل از خواب حاصل ميشود!
به قول يک نويسنده؛ قبل از صبحتکردن فکر کنيد! و قبل از فکرکردن مطالعه کنيد! آدمي که نميخواند، يا کم ميخواند، يا فقط پرت و پلا ميخواند، بيگمان اختلالي در بيان خواهد داشت. اين آدم بسيار حرف ميزند، اما اندک ميگويد؛ زيرا واژگاناش براي بيان آنچه در دل دارد، بسنده نيست.
ما سخن گفتن درست، پر مغز، سنجيده و زيرکانه را از ادبيات و تنها از ادبيات خوب ميآموزيم. بقول برتولت برشت: «براي آنان كه بخواهند ياد بگيرند، هرگز دير نيست.»
ادامه دارد
@amookhtan
کتاب خواندن به زندهگی انگيزه ميدهد و مغز را طوري تحريک ميکند که تماشاي تلويزيون يا گوشدادن به راديو نميتواند اين کار را انجام بدهد؛ چون مغز درگير شده و اصطلاحا" ورزش ميکند.
اگر هر شب به جاي تماشاي تلويزيون، پانزده دقيقه مطالعه کنيد، سالي حدود پانزده کتاب را ميخوانيد! اگر روزي پانزده دقيقه ادبيات کلاسيک بخوانيد، در مدت هفت سال، صد کتاب بزرگ ادبيات کلاسيک خواندهايد! اينگونه تبديل به يکي از باسوادترين افراد نسل خود ميشويد! همه اينها با پانزده دقيقه مطالعه قبل از خواب حاصل ميشود!
به قول يک نويسنده؛ قبل از صبحتکردن فکر کنيد! و قبل از فکرکردن مطالعه کنيد! آدمي که نميخواند، يا کم ميخواند، يا فقط پرت و پلا ميخواند، بيگمان اختلالي در بيان خواهد داشت. اين آدم بسيار حرف ميزند، اما اندک ميگويد؛ زيرا واژگاناش براي بيان آنچه در دل دارد، بسنده نيست.
ما سخن گفتن درست، پر مغز، سنجيده و زيرکانه را از ادبيات و تنها از ادبيات خوب ميآموزيم. بقول برتولت برشت: «براي آنان كه بخواهند ياد بگيرند، هرگز دير نيست.»
ادامه دارد
@amookhtan
HTML Embed Code: