TG Telegram Group Link
Channel: سوفیا
Back to Bottom
Forwarded from بایگانی
#سخنرانی
#کاوه_بهبهانی

🔸 آیا مأمور معذور است؟

🎙 کاوه بهبهانی

📌 مرداد ماه ۱۳۹۸

منبع: کانون فکر آرکه

۵۸ دقیقه و ۳۴ ثانیه

🔻🔻🔻
راستش «خود» یا «من» یک دروغ فلسفی است. آدمی چه «خودی» دارد؟ کدام «من»؟ آن تولۀ ناراضیِ طلبکار با این نرّۀ راضیِ شاکی چه شباهتی دارد؟ چه باوری، چه آرزویی، چه رؤیایِ مشترکی در سر هردوشان هست؟ و تازه شباهت داشته باشند، چرا باید به آن شباهت بگویم «خود»؟ چرا باید «خود» را به آن فروبکاهم؟ 

«من» که‌ام؟ کدامیک از این دو نفر خودِ من است؟ و اصلاً از بین این‌همه «من» که گاه و بیگاه در من بروز می‌کنند کدامشان «من» است؟ «من» سرِ کلاس درس، «من» نزد یار، «من» در جمع دوستان یک مهمانی، «من» توی اتاقِ خواب و «من‌های» دیگر. یا شاید منِ دیگری پساپشتِ همۀ این «من‌ها»ست؟ این «من‌ها» هم «منی» دارند؟ «منِ من»؟ «زین دوهزاران من و ما/ ای عجبا این چه منم؟» نکند «من» هزارتویی از «من‌ها»ست؟

اما کار آدمی اینطور راه نمی‌افتد. ما باید فرض کنیم که «منی»، «خودی» یا «خویشتنی» داریم، که به‌قدر کافی منسجم و «عاقل» است تا بتوانیم با دیگران مراوده کنیم. «من» یا «خود»، فرضی بی‌محتواست. فرض می‌کنیم هست و منسجم و یکپارچه‌اش می‌کنیم برای اینکه کارِمان راه بیفتد و دچارِ اسکیزوفرنیِ جمعیِ فرهنگی نشویم و شهریت یا مدنیت یا تمدن بسازیم.
 
این «منِ» فرضیِ منسجم و معقول، به‌قولِ فیلسوف‌ها «مفروض صوری» (formal postulate) است؛ مفروض است یعنی وجودش را فرض کرده‌ایم، صوری  است یعنی محتوایش را با زندگی زیسته‌مان، با قصه‌هایی که از خودمان برای گفتن داریم پُر می‌کنیم. چه کسی آن را پُر می‌کند؟ نکند باید «منِ من؟» را هم مفروض بگیریم؟

من که‌ام؟ قصه‌هایی که برای گفتن دارم. و کیست که نداند قصه «فکت» یا واقعیت نیست، فسانه و «فیکشن» است. فرض می‌کنم «خویشتنی» دارم که راوی این قصه‌هاست. «خویشتنی» که نه بدنش در گذر زمان یکسان می‌ماند، نه همۀ محتوای ذهنی‌اش.  (کیت وینسِلت تایتانیک را مقایسه کنید با کیتِ این اواخر، البته هردو به‌نحوی زیبا هستند، ولی بدنِ یکسانی ندارند)

فیلسوفان گفته‌اند (السدِر مک‌اینتایر فیلسوف معاصر اسکاتلندی) که «انسان حیوان قصه‌گوست». قصۀ اصلی اینکه ناگزیریم فرض کنیم نخِ تسبیحی «من»‌های بسیار را یکپارچه می‌کند. مجبوریم. می‌فهمید؟ مجبوریم!

از بین دروغ‌های بسیاری که برای رسیدن به مدنیّت و تمدن ساخته‌ایم یکی همین «خود» است. دروغی که از آن گریزی نیست.

حالا وقتش رسیده که این «من» یا «خود» را عزیز هم بداریم.
منتشر شد
منتشر شد
Forwarded from بایگانی
#گفتگو
#کاوه_بهبهانی

🔸 ابعاد مختلف اخلاق تکاملی (دگرگشتی)

🎙 کاوه بهبهانی

منبع: اسکای گراویتی

یک ساعت و ۲ دقیقه

🔻🔻🔻
.
غربیان روز چهاردهم فوریه را روز والنتاین نامیده‌اند. به‌افتخارِ عشق یا به‌افتخارِ عشاق.

به روایتی اسم این روز برگرفته از نام یک قدیس رُمی است به نام قدیس والنتاین یا والنتینوس که از زندگی او چندان نمی‌دانیم و مقاتیل مسیحیِ گوناگون افسانه‌هایی در باب والنتینوس‌های مختلف گفته‌اند.

از مشهورترین این روایت‌ها این است که در قرن سوم پس از میلاد مسیح، روم که تقریباً همه‌ی نواحی اروپا را تسخیر کرده بود، امپراتوری قدرتمند و ثروتمندی ساخته بود. در این اوضاع سربازان حکومتی کار در ارتش را رها می‌کردند و در پی تشکیل خانواده بودند. کلادیوس دوم، موسوم به کلادیوس ستمکار، نگران بود لشکریانش با ازدواج کردن و تشکیل خانواده نتوانند به‌خوبی به وظایف نظامی خود عمل کنند. او علیه حق ازدواج سربازان لشکر، قانونی وضع کرد. اما والنتاین قدیس در کلیسای خودش قانون امپراتور را زیر پا می‌گذاشت و در آنجا مخفیانه برای ازدواج سربازان با دلبرکانشان خطبه‌ی عقد می‌خواند و دلدار و دلداده را به هم می‌رساند.

اما از قرار معلوم، از قرن هجده رایج شد که در این روز، عشاق گل و شکلات و کارت‌های تبریک به دلبرکان هدیه دهند. رسمی که از انتهای دهه‌ی 80 شمسی در کشور ما نیز باب شد. والنتاین اما در روزگار ما تجلی‌گاه سالروز عقدِ رسمیِ بازار است با دوشیزۀ ناشزۀ عشق. برای پی‌بردن به اینکه چه بلایی بر سر عشق آمد باید به والنتاین خیره نگریست.

سرنوشتِ عشق رمانتیک، که اساساً عشق بازارآلوده‌ی مدرن را برنمی‌تافت و به‌جای خواندن آیات عشق از دفتر عقل، در پیِ معاشقه‌های پرشوکتِ شورمندانه و خردگریزانه بود، این شد که درگیر مناسبات بازار شود و نهایتِ این بازارآلودگی در روز والنتاین هویداست: روزی که در آن نه معاشقۀ دل و دلدار، که هم‌بستری پُرسروصدایِ عشق با بازار است که تماشا دارد.

به‌راستی از عشق به‌جز همین مناسکِ مسخره چه برجا مانده؟ والنتاین را البته باید تبریک گفت! ولی به عالیجناب بازار، آن‌هم محضِ ازالۀ بکارت عشق.
این ضابطۀ اخلاقی را در نظر بگیرید: اگر بتوانم کار خوب و پسندیده‌ای انجام دهم باید بسنجم که در این راه کار بد و ناپسند دیگری نکنم که بدیِ آن به خیری که آن کارِ خوب به بار می‌آورد نیرزد. مثلاً نباید برای محبت کردن به کسی از کس دیگری پول بدزدم. من  اسم این ضابطه را می‌گذارم «اصلِ ارزش‌شناختی (یا آکسیولوژیکِ) سنجش». اصل است؛ یعنی در بنای فکریِ من بداهت دارد. اگر قبولش ندارید به خواندن ادامه ندهید!  

طبق اصلِ ارزش‌شناختی سنجش اگر از مظلومان عالم دفاع کنم ولی در این راه کام نظام استبداد را برآورم، آن دفاع به این کام‌بخشی نمی‌ارزد و نباید چنان کرد. این امر به‌ویژه وقتی صحیح است که سخن من تأثیر چندانی در حال آن مظلومان نکند.

ظلم ما را برآشفته می‌کند ولی گاه، اخلاق (اصلِ ارزش‌شناختیِ سنجش) حکم می‌کند که مُهر بر لب زده باید خون خورد و خاموش بود. چرا؟ چون البته که ناله (حتی بی‌تأثیر) برای مظلوم پسندیده است و آدمی حق آه کشیدن دارد، ولی نه وقتی که ناله‌اش کام‌بخشِ ظالم دیگری شود.

در این حال و روزِ انضمامی که من در آن دم می‌زنم ناله کردن هم حساب و کتابِ خودش را دارد. اصلِ سنجش این را اقتضا می‌کند و چون اصل سنجش اقتضا می‌کند این کار (یعنی ناله کردن بر حال مظلوم، وقتی پیامدش این باشد که مغاکِ میان لویاتان و مردم (یا مازادِ مردم) را به بدون آنکه لویاتان گامی برداشته باشد رفو کند و از این رهگذر کام استبداد را برآورد) اخلاقاً کاری نادرست است.

جان کلام: «اگر بتوانم کار نیکی کنم، ولی در این راه ناچار شوم کارِ بدی کنم که این بدیِ بر آن نیکی بچربد، اخلاقاً نباید آن کار نیک را کرد». آه بی‌اثر (یا با تأثیر ناچیز) که کام استبداد را برآورد، چیزی را فدا می‌کند که بیشتر از آن آه اهمیت اخلاقی دارد: کامِ استبداد را شیرین می‌کند. پس این آه کشیدن اخلاقاً مُجاز نیست.
Forwarded from جرعه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
♦️کاوه بهبهانی برخی از مغالطاتِ فرگشت را برمی‌شمرد🔺

مشاهده در یوتیوب

@joreah_journal

www.instagram.com/joreah_journal
در کپشن قبل نوشتم که «اگر بتوانم کار نیکی کنم، ولی در این راه ناچار شوم کار بدی کنم که این بدی بر آن نیکی بچربد، اخلاقاً نباید آن کار نیک را کرد» (اسم این ضابطه را گذاشتم اصل ارزش‌شناختی) و بعد مصداقی برای آن آوردم: «آه بی‌اثر (یا با تأثیر ناچیز) که کام استبداد را برآورد، چیزی را فدا می‌کند که بیشتر از آن آه اهمیت اخلاقی دارد: کام استبداد را شیرین می‌کند.»

کسانی بر من تاختند که «به اصطلاح فیلسوفی» و «به اصطلاح روشنفکری» لفاظی رذیلانه می‌کند و دون همت است و با ظلم سرِ آشتی دارد و چه و چه‌ها. البته حساسیت این دوستان «به اصطلاح» ظلم‌ستیز را می‌ستایم. اما یک نکتۀ فیلسوفانه بگویم اجازت است؟

یک راه (راه نظری) برای رد کردن سخن من این است که اصل ارزش‌شناختی مورد بحث را رد کنند (که منتقدان چنین نکردند و از نابختیاری فحاشی هم در این راه کمک نمی‌کند. دشنام کاری است و برهان کار دیگری).

اما راه نیک و صواب دیگری هم هست (راه عملی): مؤثر کردنِ آن آه و ناله‌ها و زنجموره‌ها؛ دست‌برداشتن از خودارضایی مبارزاتی (اسلکتیویسم) و عرضۀ ایده‌های خلاقانه برای مؤثر کردنِ مبارزه با ظلم در عین کام ندادن به استبداد. یکی مثلاً اینکه شربت شیرین شهادت در دسترس است.

ولی راه ساده‌تر مبارزۀ هپروتی و مَجازی و بی‌اثر از پسِ پشت اسکرین‌های پُرتلاءلو است و در دل شبکه‌ای که به هزار زحمت سدّ سانسور را شکسته‌اند تا واردش شوند. 

ژان ژاک روسو (در «گفتاری درباب نابرابری») معتقد بود روشنگری سرشت آدمی را فاسد و منحط کرده؛ یک دلیلش این بود که در ایام «خوشِ» گذشته ترحم و دلسوزیِ غریزی بر تفکر و حسابگری تقدم داشت. ترحم و دلسوزی در آن روزهای «طلایی» به جایگاه کسی در رنج است بستگی نداشت. کافی بود بدانیم موجود دیگری رنج می‌برد تا دلمان برای او بسوزد. اما او می‌گوید انسان وارد مرحلۀ تباهِ فکرورزی [حسابگری] (state of reflection) شده و دیگر بی‌حساب برای کسی دل نمی‌سوزاند. 

شاید توصیف روسو درست باشد. من اما بر ایام گذشته غبطه نمی‌خورم. آنچه هست اینکه وارد مرحلۀ تازه‌تری شده‌ایم: مرحلۀ ترحمِ نمایشی. دیگر عواطف ظلم‌ستیزِ بشری آن خصلت برانگیزانندۀ خود را ندارند. کافی است ادای دلسوزی درآورید تا هم خودتان باور کنید ظلم‌ستیزید و هم دیگران! به مرحلۀ نمایش‌گریِ بی‌حساب خوش آمدید!
مصاحبه پست مدرنیسم.pdf
3.8 MB
گفت‌وگو با ماهنامۀ کوچه (حلقۀ مطالعاتی دریچه) دربارۀ ریشه‌های پسامدرنیسم.
@sokhanranihaa
@sokhanranihaa
🔊فایل صوتی

🎙 اخلاق انتخابات

👤 کاوه_بهبهانی

🔅پیوند(های) اخلاق و سیاست لایه‌لایه و پیچیده است. سیاست بدون تأملات اخلاقی صرفاً جولانگاهِ قدرت‌های وحشی و برهنه است. در جلسۀ "اخلاقِ انتخابات" از این خواهم گفت که مشارکت در انتخابات، حتی در جوامع کاملاً دموکراتیک، به‌لحاظ اخلاقی وظیفۀ شهروندان نیست و حتی قوی‌تر از این گاه شهروندان، حتی در جوامع کاملاً دموکراتیک، اخلاقاً موظف‌اند در انتخابات مشارکت نکنند.


.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @Sedanet
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Forwarded from جرعه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
♦️کاوه بهبهانی در خصوص جامعه دو قطبی و نقشِ قانون در آن سخن می‌گوید🔺

مشاهده در یوتیوب

@joreah_journal

www.instagram.com/joreah_journal
Forwarded from بایگانی
#سخنرانی
#کاوه_بهبهانی
#حسین_دباغ

🔸 قانون‌گذاری در رویارویی با دوقطبی‌ها

🎙 کاوه بهبهانی
🎙 حسین دباغ

منبع: انجمن علمی ایرانی حقوق اساسی

دو ساعت و ۲۷ دقیقه

🔻🔻🔻
پنهان مشو که روی تو بر ما مبارک است
نظاره‌ی تو بر همه جان‌ها مبارک است

یک لحظه سایه از سر ما دورتر مکن
دانسته‌ای که سایه‌ی عنقا مبارک است

بر خاکیان جمال بهاران خجسته باد
بر ماهیان طپیدن دریا مبارک است

هر دل که با هوای تو امشب شود حریف
او را یقین بدان تو که فردا مبارک است

نوروز جشن همبستگی ملی مبارک

با امید فردای لبریز از زنانگی و زندگی و آزادی
HTML Embed Code:
2024/04/20 04:43:32
Back to Top