TG Telegram Group Link
Channel: جامعه شناسی آموزش و پرورش
Back to Bottom
💢پوپولیسم و انتخابات

✍🏻سیدحمیدرضا رضوی
۲۴خرداد ۱۴۰۰

🔸تجربه نشان داده است که سیاستمداران ایرانی بیشتر پوپولیست هستند. شعارهایی مانند «نفت را سر سفره تان می‌آوریم!» یا «هم چرخ اقتصاد بچرخد هم سانتریفیوژها بچرخد!» یا همین الان که قرار است «همه شاغل و صاحب خانه شوند، اعتیاد ریشه کن گردد، ریال از دلار پیشی بگیرد، فیلترها رفع شود و....»

🔸از آنجایی که عوام‌گرایان و عوام‌فریبان، خواسته‌های مردم را با صدایی بلندتر بازگو می‌کنند، باب میل مردم حرف می‌زنند و شعار می‌دهند، از لابه‌لای این حرف‌ها می‌توان ذائقه‌ی اکثریت مردم را شناسایی کرد.

🔸پوپولیست چیزی می‌گوید که برای مردم دوست‌داشتنی باشد.
با یک نگاه سرانگشتی به شعارها و سخنان نامزدهای ریاست جمهوری، مشخص است که خواست و میل مردم را به خوبی می‌دانند!

هیچ کس نمی‌گوید یا جرات نمی‌کند بگوید فضای مجازی و اینترنت باید محدود شود!

کسی از گشت ارشاد حمایت نمی کند. حداکثر در این زمینه موضعی انفعالی اتخاذ می‌کند.

در خصوص بانوان همه متفق القول هستند که باید در جامعه بیشتر نقش آفرینی کنند.

حقوق اقلیت ها و قومیت ها مهم شمرده می‌شود.

حتی جالب است به بی‌اعتمادی مردم نسبت به حاکمیت معترف هستند!

روابط بین المللی و رفع تحریم‌ها(که گفته می‌شد بی اثر و شکست خورده است!) در دستور کار همه شان است.

🔹علاوه بر این، مکرر همدیگر را متهم به دروغگویی و فساداقتصادی می‌کنند. چون می‌دانند برای مردم کاملا باورپذیر است!

🔺حال سوال این است، با اینکه حرف و خواسته‌ی مردم را می‌دانند، چرا اغلب برخلاف آن عمل کرده‌اند؟
به نظر شما چنین شعارهایی ناشی از عوام‌گرایی است یا عوام‌فریبی؟
آیا مردم باز هم می‌توانند به چنین وعده‌هایی اعتماد کنند؟

@Sociology_Of_Education
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تماشای این انیمیشن معناگرا را به شما پیشنهاد می‌دهم. لطفا درباره ی مفهوم آن و برداشت شخصی تان تفکر کنید. برداشت تان را برای من بفرستید تا همه آن را بخوانیم.
نام انیمیشن: Dinner for new
برداشت شخصی خودم را هم به زودی خواهم نوشت.

سیدحمیدرضا رضوی
@Sociology_Of_Education
جامعه شناسی آموزش و پرورش
تماشای این انیمیشن معناگرا را به شما پیشنهاد می‌دهم. لطفا درباره ی مفهوم آن و برداشت شخصی تان تفکر کنید. برداشت تان را برای من بفرستید تا همه آن را بخوانیم. نام انیمیشن: Dinner for new برداشت شخصی خودم را هم به زودی خواهم نوشت. سیدحمیدرضا رضوی @Sociology_Of_Education
💢برداشت من از انیمیشن Dinner for new

✍🏻سیدحمیدرضا رضوی
۳۱ خرداد ۱۴۰۰

معنا در ذهن ماست، نه در جای دیگر!
از این ویدیو، هرکسی برداشت خاص خودش را خواهد داشت
و اما برداشت من اینگونه است:

فیلم با یک جمله از برتولت برشت آغاز می‌شود:
آنان که سیر هستند، با گرسنگان سخن می‌گویند، از فرداهای شگفت انگیزی که خواهد آمد...

گویا این اتاق، یک کشور است.
عده ای دور میز قدرت نشسته اند. با اشتهای سیری ناپذیر در حال خوردن منابع و سرمایه های آن کشور هستند.
رشته ی فساد آنها را مسلوب الاراده و همه را با هم یکی کرده است.

طمع! -آن مرد چاق- مرتب در حال تشویق و خدمت رسانی به آنهاست.

مردم عادی همچون گربه هایی ضعیف، به ریزه خواری راضی بوده و بر سر همان لقمه های اندک با یکدیگر نزاع می کنند. یک چیزکی باشد که بخورند، صدایشان در نمی آید.

تا اینکه رفته رفته وضع عوض می شود. بین شکم سیران، جنگ قدرت آغاز می شود. به جان هم می افتند. اینجاست که یک گربه(مانند رهبر یک جریان) جرات می کند به روی میز بپرد! پشت سر او بقیه ی گربه ها هم می آیند.

اتحاد شکل می‌ گیرد. این گربه ها در کنار هم ببری شده اند که قدرت سرنگونی هر میزی را دارد.

اندکی بعد، دیگر نه خبری از خوک هاست، نه گربه ها، نه غذاها!
تنها چیزی که از بین نرفته، طمع است! او در گوشه ی اتاق نشسته. و صرفا برای مدت کوتاهی خاموش است. اما در نهایت نیز این اتحاد، این قدرت فوق العاده، قربانی طمع می شود!

از دل آن دوباره گربه هایی پدید می‌ آیند. وقتی به اتاق دیگری می‌روند، عده ای از همان گربه ها، قدرت گرفته، بزرگ و شبیه خوک ها شده و سر سفره می نشینند، و عده ای دیگر ریزه خوار باقی می مانند.

و این گونه است که افراد عوض می شوند، نام ها تغییر می کنند، اما وضع همان است، این بار به نفع عده ای دیگر.
شاید می خواهد به ما بگوید تا ساختارها، تا فرهنگ تغییر نکند، در بر همین پاشنه می چرخد، ولو با تغییر در نفرات.


@sociology_of_Education
💢آسیب‌شناسی پدیده خروج نخبگان از کشور

✍🏻عزیز مزرعه
رییس اداره ی آوپ شهرستان حمیدیه ی خورستان
فعال اجتماعی و رسانه

۱۸ مرداد ۱۴۰۰

موضوع خروج نخبگان و نیروهای متخصص از کشور به‌عنوان یک پدیده اجتماعی که محصول عوامل اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعه ایران مطرح است، بر فرآیندهای رشد و توسعه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی اثرات زیانباری بر جای گذشته است.
با توجه به اینکه به گواهی آمارها، سالانه 5 میلیون دلار از سرمایه کشور به ازای خروج هر نخبه از کشور از دست می رود، دستیابی به انگیزه های خروج نخبگان از کشور و شناسایی عوامل موثر بر خروج نخبگان از کشور و بررسی راهکارهای اجرایی و عملی و کنترل خروج نخبگان از کشور بیش از پیش ضروری است. هدف این یادداشت مقایسه دلایل خروج نخبگان از کشور و مقایسه آن با خروج نخبگان از ادرات آموزش است. نتایج نشان می دهد با اعمال سیاست کاهش تنش در روابط خارجی نمی توان بر نرخ خروج نخبگان تاثیر چندانی گذاشت و تعداد آنها را کاهش داد. بنابراین طبق صحبت های سورنا ستاری، معاون فناوری و علمی رئیس جمهور به مسوولین بلندپایه دولتی پیشنهاد دادیم جهت ایجاد مهاجرت معکوس ، ضمن رعایت شایسته سالاری در انتصاب افراد در مشاغل علمی، مدیریتی و حاکمیت، نسبت به بهبود امنیت شغلی و وضعیت اشتغال نخبگان اقدام شود. کشورهای مترقی مشکلات نخبگان را خوب می شناسند و راه حل های مناسب ارائه می کنند. متاسفانه در کشور ما به علم و معلمی بی‌توجهی می شود و از همه دردناک تر این بی توجهی به برنامه ریزان آموزش و پرورش و کادر اداری نمایان تر است.
به‌طوری‌که آن قدر که در رسانه‌ها مثلاً از خوانندگان، هنرپیشه‌ها و ورزشکاران تجلیل می‌کنند، به چهره‌های ماندگار علمی، استادان برجسته و معلمان و مبتکران و مخترعان و… احترام و اهمیت داده نمی‌شود. حتی کارگردان که صحنه گردان و پشت صحنه فیلم است چه برنامه های مجللی گرفته می شود. مردم ما حتی با آهنگسازان فیلم ها آشنا هستند اما با مخترعین و مبتکرین و نویسندگان خود آشنا نیستند.
بی‌توجهی به پژوهش یکی دیگر از این عوامل است. یکی از عواملی که دانشجویان بسیاری را به خارج از کشور می‌کشاند، عامل امکانات تحصیلی ـ تحقیقی و اعطای کمک‌های تحصیلی و رفاهی است. در سال‌های پس از انقلاب ایران، تعداد دانشگاه‌های داخل کشور بدون هیچ گونه برنامه تدوین شده یا تناسب رشته‌ها با مشاغل، گسترش یافته‌اند و توجه بیشتر به سمت معیارهای کمّی تا کیفی بود.
به روز نبودن اطلاعات، استفاده از روش‌های سنتی و قدیمی و ابزارهای غیراستاندارد، پایین بودن سطح تحقیقات و پژوهش در مراکز علمی، عدم هماهنگی بین تحقیقات و کاربرد آنها، تخصیص بودجه ناکافی به امر تحقیق و پژوهش و گسترش و ترویج مدرک گرایی، از عوامل دیگری هستند که بیشترین نارضایتی و دل‌آزردگی را در بین دانشجویان، به دنبال داشته‌است.
عوامل اقتصادی مسلّما یکی از عوامل اساسی است که اکثر فرزانگان را جذب کشورهای دیگر می‌کند. وقتی که میزان حقوق یک متخصص در خارج، ده‌ها برابر حقوق همان شخص در ایران است، مسلماً بعضی از متخصصان به فکر مهاجرت به آن کشور خواهند بود.
موضوع خروج نخبگان از آموزش و پرورش، شباهت های زیادی به خروج نخبگان از کشور دارد. هم از لحاظ اقتصادی هم اجتماعی و فرهنگی، زیرا بحثی تحت عنوان شایسته سالاری مطرح نخواهد بود. مغز متفکری که باید برای مدارس هم برنامه ریزی کند، هم مدیریت و دانش آموزان را هدایت کند و هم در شرایط بسیار بد اقتصادی قرار داده شده، نیرویی که نه تابستان دارد و نه زمستان، نیرویی که در شرایط بسیار سخت کرونا تعطیل نبود. هم ساعات اضافه کار آن را کاهش دادند. بر این اساس در آینده نه چندان دور ادارات آموزش و پرورش از افراد شایسته خالی خواهد شد. بنابراین وزارت آموزش و پرورش و مجلس شورای اسلامی باید تدابیر لازم را اتخاذ کنند تا مبادا این بخش از جامعه از چرخه توسعه و ترقی عقب بماند.


@Sociology_of_Education
💢نظریه سکسکه

✍🏻عزیز مزرعه
رئیس اداره آموزش و پرورش حمیدیه خوزستان

۲۷ مرداد ۱۴۰۰

تلویزیون جمهوری اسلامی چندین بار یک فیلم تربیتی آموزشی هندی بنام سکسکه پخش می کند

ناینا ماتور(رانی موکرجی) یک معلم است که به نشانگان توره مبتلاست و پدر و مادرش سالها قبل از هم طلاق گرفته‌اند ناینا در ۵ سال گذشته موفق به پیدا کردن شغل نشده‌است تا اینکه مدرسه معتبر سنت نکتکر او را برای معلمی می‌پذیرد. او برای تدریس به کلاس ۹f فرستاده می‌شود، ناینا به خاطر بیماری اش مرتب سکسکه می‌کند و دانش آموزان صدای او را تقلید می‌کنند و او را مسخره می‌کنند.

پس از چند روز ناینا متوجه می‌شود که همه دانش آموزان کلاس ۹f از افراد فقیر و زاغه‌نشین هستند و وقتی شهرداری زمین‌های این منطقه را برای ساخت مدرسه خریده‌است این دانش آموزان را بورسیه کرده‌است. هیچ‌کدام از دانش آموزان کلاس‌های دیگر که افرادی مرفه هستند با ۹f دوست نمی‌شوند و آن‌ها منزوی شده‌اند. دانش آموزان ۹f علاقه ای به درس خواندن ندارند و تاکنون چندین معلم را فراری داده‌اند آن‌ها برای ناینا هم مدام مزاحمت ایجاد می‌کنند. آقای وادیا معلم کلاس ۹a است مدام او و دانش آموزان ۹f را به چالش می‌کشد.

سرانجام ناینا موفق می‌شود با روش‌های تعاملی شیطنت شاگردانش را مهار کند و آن‌ها را ترغیب به درس خواندن کند در نهایت دانش آموزان ۹f با پشت سرگذاشتن سایر دانش آموزان تبدیل به کلاس برتر می‌شوند. سپس آن‌ها متهم به تقلب می‌شوند ولی آقای وادیا می‌فهمد که این کار یکی از دانش آموزان خودش بوده‌است و دانش آموزان کلاس ۹f بی گناه هستند، آقای وادیا همه تقصیرات را به گردن می‌گیرد و ۹f کلاس برتر می‌شود.

در نهایت همه کلاس‌ها از سبک موفق ناینا ماتور در تدریس پیروی می‌کنند

من تخصصی در تحلیل یا نقد فیلم ها یا سریال ندارم فقط اطلاع دارم در سینمای بالیوود آثاری به چشم می‌خورد که علاوه بر خلاقیت در کارگردانی قدرت خاصی در نویسندگی و سوژه نیز وجود دارد؛ فیلم‌هایی که علاوه بر جنبه‌های هنری اثر، حس انسان دوستی را در بشر زنده نگه داشته و امیدواری را در مخاطبین خود پدیدار می‌کند. سینمای بالیوود از این دست آثار بسیار دارد و این فیلم یک نمونه باشکوه از این چنین آثاری است.

در سال‌های اخیر بالیوود، در عرصه تربیتی کودکان در مدارس فعالیت‌های قابل تحسینی داشته و در این خصوص تاثیرات خیلی خوبی روی مخاطب‌های خود گذاشته است. این فیلم مانند فیلم ستاره‌های روی زمین و فیلم سینمایی سه احمق، ازجمله تلاش‌های بالیوود در عرصه فرهنگ‌سازی صحیح در زمینه تربیت کودکان و آموزش و پرورش است. فیلم سکسکه، جنبه ی آموزش رفتاری بسیار خوبی دارد؛ از این رو که ساختار بد آموزش در مدارس و سرکوب استعداد های دانش‌آموزان در برخی کشور ها نظیر هند را هدف قرار داده است.

جملات و کلمات کلیدی که در این داستان الهام بخش شنیده می شود من بعنوان معلم که حدود سی سال در این حرفه مشغول بودم از عمق وجود می شنیدم و مانند تازیانه ای بر جسم و روح مرا نوازش می کرد و از آن بعنوان

"نظریه سکسکه" یادم می کنم که می تواند منشا تحول در نظام آموزشی واقع گردد
اعترافی دردناک از یک معلم:
می گوید وقتی بچه بودم فکر می کردم معلم بودن سخت ترین کار آدماست اما دیروز بعد از بیست سال درس دادن فهمیدم دانش آموز بودن سختر از معلم بودن.
با هر یه اشتباه از دانش آموز نمره کم میشه اما با اشتباه درس دادن از نمره هیچ معلمی کم نمیشه.
یاددادن راحته اما یاد گرفتن خیلی سخته

خانم ناینا ماتور با بازی “رانی موکرجی” تلاش می کند که بزرگترین نقطه ضعف خود را به نقطه قوت خود تبدیل می کند. ناینا ماتور که با یک اختلال عصبی مواجه هست (سندروم توره)، مدام سکسکه می‌کند. و این نقطه ضعف خود را به نقطه قوت خود تبدیل می کند و به شاگردان خود می گوید با نقطه ضعف خود دوست بشوید نقطه ضعف واقعی تیک یا سکسکه نیست بلکه نقطه ضعف واقعی ترس از ضعف ها و عدم باور خود است.تبدیل نقطه ضعف به نقطه قوت یا بحران به فرصت مهارتی است که فرزندان ما در مدارس و دانشگاهها باید بیاموزند و سریع در مقابل مشکلات کم نیاورند وآستانه تحمل آنان بالا رود.

مطرح کردن این موضوع بعنوان نظریه به این معنی است که امکان تطبیق واجرا شدن دارد فقط می طلبد جامعه شناسان روی چگونگی اجرای این موضوع بحث و گفتگو کنند.

@Sociology_of_Education
عرض سلام و احترام
سپاس ویژه از همراهان و اساتیدی که برای ما مطلب می فرستند، نقد میکنند و پیشنهاد می دهند.

🙏🏻💐
💢كدام گفت‌وگو فايده دارد؟

✍🏻زنده یاد رضا بابایی
پاییز ۱۳۹۲

پس از سال‌ها گفت‌وگو و مناظره و مباحثه با ديگران به اين نتيجهٔ تلخ رسيده‌ام که «دليل» و «برهان» و «ادب»، و حتي «سند» و «مدرک» کمترين تأثير را در تغيير افکار آدم‌ها دارد. ذهن و باورهای ما تحت تأثير عوامل ديگری است. مهم‌ترين عامل، شخصيت اخلاقی ما است. اين عامل است که ما را در برابر انديشه‌ای خاضع يا سرکش می‌کند. شخصيت اخلاقی آدم‌ها در بستری از شرايط خانوادگی و اجتماعی و برخی خصلت‌های فردی و عوامل درونی شکل می‌گيرد و تأثيرگذاری بر اين عوامل، فوق العاده زمان‌بر و دشوار است.
هر کسی با ترازوی خود به ميدان بحث و گفت‌وگو می‌آيد. شما سخنی می‌گوييد که در ترازوی شما، وزن سنگينی دارد، اما در ترازوی او، کم‌وزن است. در نتيجه، شما ناباورانه متوجه می‌شويد که هر چه گفته‌ايد، در او اثری نگذاشته است؛ چون برای او وزنی نداشته است. پس دليل شما مهم نيست؛ مهم ميزان و ترازويی است که طرف مقابل براي وزن‌کشی دلايل شما با خود آورده است. از طرف ديگر، ترازوی هر کس، همان شخصيت او است و گرفتن ترازوی کسی از دستش، يعنی بی‌شخصيت کردن او، و معمولا کسی به‌‌آسانی تن به اين وضعيت نمی‌دهد. بنابراين شايد بهترين راه برای تأثيرگذاری بر ديگران، گفت‌وگوی خستگی‌ناپذير دربارهٔ ترازوها و شاخص‌ها است. يعني بحث را بايد از سطح به اعماق برد تا شايد نتيجه‌ای بدهد. البته اين شيوهٔ گفت‌وگو، فقط از عهدهٔ کسانی برمی‌آيد که اولا شاخص‌ها را بشناسند و ثانيا روش دفاع از آنها را بلد باشند.
البته همهٔ اين حرف‌ها در جايی معنا دارد که پای منافع مادی در ميان نباشد و هر دو سوی گفت‌وگو، فقط انگيزهٔ علمی يا فرهنگی داشته باشند.

منبع
کانال «یادداشت‌ها»، جهت آرشیو نوشته‌ها و اطلاع‌رسانی دربارۀ چاپ آثار استاد رضا بابایی، توسط خانوادۀ ایشان اداره می‌شود.

@reza_babaei
🔰 برساخت عبارت علم بهتر است یا ثروت؟
✍️عادل سجودی

🔹 قبل از اینکه به موضوع فوق بپردازم، نیاز می دانم در مورد واژه برساخت توضیح دهم. متفکران پست مدرن واژه برساخت رامترادف با کلمه سرنگونی یا واژگونی می دانند. با این وجود من واژه برساخت را معادل با عبارت به زیرسوال بردن یا به چالش کشیدن بکار می گیرم.

🔸 معلمان و اساتید در دهه ۶۰ و ۷۰ با قاطعیت از عبارت علم بهتر از ثروت دفاع می کردند. در آن زمان اگر دانش آموزی ثروت را بهتر از علم بیان می‌کرد، مورد غضب معلمان بود و احتمالا دانش آموز تنبل لقب می گرفت. اما اکنون به راستی معلمان یا اساتید چه نظری راجع به علم بهتر است یا ثروت دارند؟

🔹 در خیابان قدم می زدم به مغازه ها توجه می کردم. اکثر مغازه ها دفتر مشاوره املاک بودند. غالب افرادی که در مشاوره املاک مشغول به کار هستند به دو دسته تقسیم می‌شوند. دسته اول جوانان و دسته دوم بازنشستگان و افرادی که املاکی را به عنوان شغل ثانویه انتخاب کردند. شاید اگر درآمدشان را بنویسم، تصور کنید دچار توهم شده ام. اما این گونه نیست در بدترین حالت، از معامله املاکی ها ،بیش از ۱۰۰ میلیون سود حاصل می شود. برای املاکی شدن نیاز نیست، ۲۵ سال در مدرسه و دانشگاه برای کسب دانش تلاش کرد. بلکه در زمان کوتاه می ‌توان در این شغل مهارت کسب کرد. به عبارت دیگر در مشاغلی مانند مشاوره املاک فرد در زمان کوتاه می تواند درآمد سرشاری را به دست بیاورد. در اینجا صرفا برای مثال شغل املاکی را نام بردم. همچنان که در مشاغلی مانند فوتبال، دلالی در محصولات صعنتی و کشاورزی سود گزافی وجود دارد.

🔸 باتوجه به تورم مدرک تحصیلی وبیکاری گسترده فارغ تحصیلان دانشگاهی، امروزه مفهوم علم به چالش کشیده می شود.


امروزه افرادی که علم را بهتر از ثروت می‌دانند مورد نکوهش قرار می گیرند. به راستی چرا اینگونه است؟

مفاهیم یا عبارات در ماهیت بدتر یا بهتر، زشت یا زیبا ، خوب یا بد، شر یا خیر، قوی یا ضعیف و....نیستند. مفاهیم بر اساس بسترهای اجتماعی و فرهنگی معنا پیدا می کند نه بر اساس قضاوت های ارزشی. بنابراین ارجحیت مفهوم علم یا ثروت یا هر مفهومی دیگر وابسته به بسترهای اجتماعی و فرهنگی و متقضیات زمان و مکان است.

«اگرمی پسندید، به اشتراک بگذارید»


🔸جامعه شناسی گیلان🔸
@GILsociologist 🆔
💢چرا "علم بهتر است یا ثروت؟"
✍🏼سیدحمیدرضا رضوی
9 مهر 1400

🔸چندی پیش به سوال "علم بهتر است یا ثروت؟" فکر می کردم.
با خودم گفتم اصلا چرا باید چنین پرسشی مطرح شود؟ این دو مفهوم نقیض یا متضاد هم نیستند. شما می توانید بپرسید چاقی بهتر است یا لاغری؟ زیرا این دو با هم جمع نمی شوند. چاقِ لاغر و یا لاغرِ چاق نداریم! اما بین علم و ثروت یا عالم و ثروت مند بودن، چنین رابطه ای برقرار نیست. ما هم عالمِ ثروتمند داریم و هم جاهلِ فقیر! و طبیعی است که عالم فقیر و جاهل ثروتمند هم داشته باشیم.

🔸بنابراین این تضاد، یک تضاد فلسفی نیست! اگرچه مواجهه ی با آن قطعا منوط به جهت گیری های فلسفی ما خواهد بود. حالا سوال اصلی اینجاست که پس اصلا چرا چنین سوالی مطرح شده است؟

🔸پاسخ اجمالی من این است که شرایط موجود اجتماعی(بخوانید ساختار اجتماعی)، بعضا افراد را مجبور به انتخاب بین این دو می کند. در نتیجه ممکن است شما بر سر یک دوراهی قرار بگیرید، بین علم یا ثروت! و بپرسید که کدام بهتر است؟ همین شرایط است که جمعیت های عالمانِ کم ثروت و ثروتمندانِ کم علم را پدید می آورد(بخوانید قشربندی اجتماعی). و باز این سوال مطرح می شود که حضور در کدام گروه بهتر است؟

🔸بنابراین تضاد بین علم و ثروت یک تضاد اجتماعی است، نه فلسفی. پس این سوال نه به شکلی فلسفی که باید به شکلی اجتماعی صورت بندی شود. هر جامعه ای می تواند با جوامع دیگر، با گذشته یا آینده اش متفاوت باشد. شاید برخی سوالات فلسفی را بتوان مطلق مطرح کرد و مطلق پاسخ داد، اما سوالات فرهنگی یا اجتماعی اینگونه نیستند.

🔸ساختارها و معانی حاصل برساخت های اجتماعی هستند. در نتیجه تضاد بین علم و ثروت، خود این پرسش و پاسخ های احتمالی همگی برساخت هایی اجتماعی محسوب می شوند. بنابراین به سوالات و پاسخ های بنیادی تری می رسیم. مانند اینکه چرا در ایران معاصر علم و ثروت تا این حد رودرروی هم قرار گرفته اند؟

@Sociology_Of_Education
💢مشکلات آموزش و پرورش و راههای برون رفت از آن

✍🏻عزیز مزرعه
رئیس اداره آموزش و پرورش حمیدیه
۱ دی ۱۴۰۰

آموزش وپرورش ویترین یک جامعه است اگر این ویترین زیبا و جذاب باشد مي تواند منشأ خیلی از تحولات مثبت بشود
این موضوع را نه اینکه چون‌ معلم هستم مطرح می کنم بلکه چون علاقمند هستم کشورم ترقی پيدا کند زیرا ترقی در آموزش و پرورش یعنی جلوگیری می شود آز هزینه های فراوان در مسائل آموزشی و تربیتی.

مشکلات آموزش و پرورش را می توان در سه بخش تقسیم کرد :

۱. فضاهای آموزشی ۲. نیروی انسانی ۳. محتوا و امکانات درخصوص فضاهای آموزشی می‌توان گفت که مدارس موجود شایسته این نسل پویا و کنجکاو نیست اکنون مدارس ما نماد فقر و بدبختی هستند اگر از من سوال شود که‌ شکل و شمایل مدارس چگونه باید باشد می گویم مدارس را به پارک و فضا های با نشاط تبدیل کنید خانه های دانش آموزان زیباتر از مدارس است لذا آن جاذبه و انگیزه لازم برای رفتن به مدرسه وجود ندارد نه رنگ و روی مناسب نه سرویس های بهداشتی مناسب نه آزمایشگاه و کارگاه مناسب نه فضای ورزشی واب خوری و نه حتی صندلی مناسب وجود دارد بعضی از مناطق و روستاها و حاشیه ها مدرسه ندارند یا اگر دارند که نه خدمتگزار نه سرایداری وجود دارد می‌توان به این قضایا توجه ویژه صورت بگیرد و همانقدر که به فضاهای نظامی و امنیتی و دانشگاهی توجه می شود به فضاهای آموزشی باید توجه بشود
در خصوص نیروی انسانی باید گفت ما برای شیمی و فیزیک نیرو تربیت کردیم ولی
برای مدیریت نیرو تربیت نکردیم و خیلی از آسیب ها بخاطر سئو مدیریت است.
معلمین مناطق محروم و روستاها انگیزه ای برای رفتن ندارند بخاطر اینکه نه حق روستا داده می‌شود نه سرویس ایاب و ذهاب و حتی از لحاظ حقوقی هم امکانات ویژه‌ای برای ایجاد انگیزه معلمان و دبیران در مناطق محروم و دور اختصاص داده نشده
معلمین که زمانی که عملکرد مثبتی دارند ارزشیابی اینها هیچ تاثیری روی مسائل مالی ندارد یعنی معلم خوب و بد هیچ تفاوتی ندارد
سوم بحث محتوایی که خیلی از مدارس ما محتوای کتاب های درسی ربطی به وضعیت منطقه وجود ندارد مثلا منطقه کشاورزی است ولی کتاب‌ها صحبتی در خصوص کشاورزی ندارد یا عشایری در مورد تله کابین و وسایل صنعتی و تولید ماشین صحبت می شود که در آن به نوعی دانش آموز را تشویق می‌کنند به مهاجرت یا در بعضی از مناطق رشته ریاضی وجود ندارد همه یا انسانی می روند یا تجربی خوب چطور انتظار داریم توی منطقه پزشکی یا معلم یا حقوق‌دان داشته باشیم حتی در هنرستان های ما رشته‌هایی که به درد نمیخورد تعریف می‌کنند امکانات لازم هم وجود ندارد یا رشته خیاطی یا انیمیشن با حسابداری
منطقه ای که در امکانات اوليه مانده و پول نیست اینهمه حسابدار و خياط به‌ درد چی می خورد
لازم است رشته‌های جدیدی با امکانات عالی و حتی بعضی از شرکت‌ها باید این دانش آموزان هنرستانی را بورسیه کنند که ایجاد انگیزه بشود تا بتوانیم در این زمینه وارد عمل باشیم.

@sociology_of_Education
یک عکس
یک دنیا حرف ...

جامعه شناسی آموزش و پرورش
@Sociology_of_Education
💢 چه بگویم؟

این روزها آنقدر خبرهای تلخ و نا امیدکننده از هر گوشه ای به گوش می رسد، که گاهی نه فرصتی و نه انگیزه ای برای واکنش نشان دادن باقی نمی ماند!

برای مثال در همین چند روز خبر اخراج سه تن از اساتید دانشگاه های کشور پشت سر هم ....

▪️دکتر محمدفاضلی دانشگاه شهید بهشتی
▪️دکتر آرش اباذری دانشگاه شریف
▪️دکتر رضا امیدی دانشگاه تهران

بماند اخطارها و اخراج های موقتی که از بعضی با خبرم (اما بنا بر مصلحت خود آن اساتید از نام بردن معذورم) و از بسیاری دیگر بی خبر!


اگر کسی بپرسد چه انگیزه ای داری که بنویسی؟ می گویم هیچ! فقط می نویسم تا کمی سبک تر شوم...

✍🏻سیدحمیدرضا رضوی
@Sociology_Of_Education
💢دودِ تنگ‌نظریِ آموزش عالی در چشم آموزش‌و‌پرورش

✍🏻 یادداشت اختصاصی دکتر محمود مهرمحمدی، عضو محترم کانال و شورای عالی آموزش‌‌و‌پرورش، درباره اخراج اساتید از دانشگاه


🔸 آنچه امروز پیش از دستور در شورایعالی آموزش و پرورش مطرح کردم:

📌 موضوع عرض من تامل بر التهاب اجتماعی ناشی از اخراج چند تن از استادان دانشگاه است. این اقدام قهرا هزینه‌ی سنگینی برای نظام دارد. چون تئوریسین انقلاب به دنبال رسمیت بخشیدن به کرسی مارکسیسم در دانشکده‌ی الهیات بود و ما اکنون اندیشه‌های مسلمانانی که مثل ما فکر نمی‌کنند را بر نمی‌تابیم. اما من به عنوان عضو شورایعالی مایلم حساسیت شورا را به این نکته جلب بکنم که همه اخراجی‌ها یا کسانی که بوروکراسی آموزش عالی عذرشان را به هر دلیلی خواسته است از حوزه‌ی علوم انسانی هستند.

📌 به گمان من این اتفاق اقبال به رشته‌های علوم انسانی در آموزش‌و‌پرورش را نیز کم‌رنگ‌تر هم خواهد کرد.
دود این اتفاقات مستقیما به چشم آموزش‌وپرورش هم می‌رود و استعدادهای برتر ما عطای علوم‌انسانی را به لقایش می بخشند.
در این میان نام یکی از این سه نفر برای شورایعالی به‌عنوان مرجع سیاستگذاری در آموزش‌و‌پرورش بیشتر جلب توجه می‌کند. چون او جامعه‌شناسی است که تمرکزش بر عدالت آموزشی است. همان معضلی که از آن با عنوان فقدان دسترسی برابر آحاد دانش‌آموزان به فرصت‌های آموزشی با کیفیت نیز نام‌برده می‌شود و آثار و تبعات اجتماعی ویرانگر آن بر کسی پوشیده نیست. چنین شخصیتی باید بطور ویژه مورد حمایت نهادها و افرادی که نسبت به نظام تعلیم‌وتربیت دغدغه دارند قرار بگیرد.

📌 شورایعالی از این منظر باید نسبت به این رخدادها حساس باشد و تبعات این تصمیمات را به تصمیم‌گیرندگان گوشزد نماید.

محمود مهرمحمدی
۴ بهمن ۱۴۰۰

* تیتر یادداشت از مدیر کانال. 👇🏻👇🏻 است.
یادگیرنده مادام‌العمر باشیم:
@TeacherasLLL
💢متن ارسالیِ یکی از همراهان کانال


✍️مجتبی اسلامی

ارزشیابی توصیفی از منطق دیالکتیک و زبان تفسیری ریشه میگیرد در مقابل ارزشیابی کمی که از منطق صوری نشات می‌گیرد.

ارزشیابی کمی که پیرو کالایی شدن اشیاء، همه چیز را به اعداد تقلیل می‌دهد، با ارزشیابی‌ای که با زبان توصیفی-تفسیری و با کنش ارزشیاب، در جهت رفع نقص‌ها یا ارتقاء‌ مثبتات، انجام می‌شود تفاوت دارد.

ارزشیابی توصیفی با نگاهی کلی‌گرا به فرایند شخص ارزشیابی شده در طول‌ زمان یادگیری، او را با زبانی که قدری ابهام دارد و راه را برای تفسیر زبانی ارزشیاب و شخص ارزشیابی شده، باز می‌گذارد (مانند خوب یا نیاز به تلاش و...) از ارزشیابی او در لحظه (مانند یک ساعت امتحان) پرهیز می‌کند.


برای ارزشیاب توصیفی، عمل ارزشیابی صرفا به تفسیر ختم نمی‌شود بلکه با عملکرد خودش در جهت ترقی شخص ارزشیابی شده، فرایند ارزشیابی را در نظر و در عمل هدایت می‌کند و حکم قطعیِ "این است و جز این نیست" در ارزشیابی او جایی ندارد.

@Sociology_Of_Education
آموزش چقدر در احساس «شادی» موثر است؟

@Sociology_Of_Education
به بهانه‌ی تبریک روز معلم

✍🏻مرحوم رضا بابایی

انسان‌ها به دو گونه معلم نیاز دارند: معلم‌های کاهنده و معلم‌های افزاینده. کاهندگان، بیش از آنکه بیاموزانند، آموزش‌های پیشین را می‌ستُرند و می‌کَنند. آنان غلط‌ها را نشان می‌دهند، بر خطاها انگشت می‌گذارند، جان‌های انباری را سبک‌بار و رودخانۀ جامعه را لایروبی می‌کنند. سپس نوبت به افزایندگان می‌رسد که آموزه‌های نو بیاورند و اندیشه‌های بکر بیافرینند. بدون معلم‌های کاهنده، از درۀ حماقت و بلاهت بیرون نمی‌آییم و بدون معلم‌های افزاینده، به هیچ قله‌ای نمی‌رسیم.
مُزد معلم‌های کاهنده، خون دل است و بدنامی و اتهامات رنگارنگ و فقر و مرگ آهسته. این گروه از آموزگاران، نه جایی استخدام می‌شوند، نه جیره و مواجب دارند و نه حرمت و احترام. آنان، به جرم کاستن و کندن، آماج تیر ابلهان و شمشیر ابله‌سواران و نیزۀ بلاهت‌پرستانند. هیچ روزی از سال، به نام ایشان نیست؛ اما آینده بر گردۀ زخمی آنان سوار است.
💢پدر فرهنگ نوین ایران

✍🏻 محسن ذکااسدی

سال ۱۲۴۱ شمسی مکتب‌ خانه‌ ای در محله چَرَنداب تبریز

نام مکتب‌ دار سید غضنفر وزیری بود. پسری به نام حمزه درس را بلد نبود. سید غضنفر شلاق و فلک را آماده کرد. عبارت مورد علاقه خودش را زیر لب خواند: «احمق‌ الرِجال، معلم‌ الاطفال.» و به صدای بلند گفت:

«خب جناب میرزا حمزه شما هیچ‌ کدام از درس‌ های چهارشنبه را حاضر نکرده‌ اید. بنابراین بنده مجبورم مانند هر شنبه شما را فلک کنم.»

– آقا سید ببخشید.

سید غضنفر بچه‌ ها را نگاه کرد. میرزا حسن بود. خلیفه کلاس.

+ بله حسن؟

– آقا سید ممکن است حمزه را ببخشید؟

+ نه حسن

– آقا سید اگر من ضمانت او را بکنم چه؟

+ چه ضمانتی؟

– هفته دیگر درسش را حاضر باشد.

+ اگر حاضر نباشد؟

– من را فلک کنید.

ضمانت پذیرفته شد. آن هفته سید غضنفر درس مَفعولٌ‌ به و مفعولٌ فیه را در کلاس شرح داد. حسن تمام هفته با حمزه کار کرد و همه‌ چیز را بارها برایش توضیح داد. اما حمزه که روخوانی هم بلد نبود چه‌ طور می‌ توانست مفعولٌ فیه را برای مکتب‌ دار توضیح دهد؟ شنبه بعد حسن فلک شد و از خلیفه بودن برکنار، اما تا پایان آن سال حمزه به اندازه حسن صرف و نحو بلد بود. حمزه آن صبح شنبه را هرگز از خاطر نبرد که ترکه‌ های آلبالو به کف پای حسن می‌ خوردند. حسن گریه نمی‌ کرد اما حمزه گریه می‌ کرد. من حاضر نکرده بودم. حسن فلک شد. ای شنبه ناراضی. سید غضنفر دائم می‌ گفت احمق‌ الرجال و ترکه را محکم‌ تر می‌ کوبید.

تا پایان سال هر صبح حسن، که بعد ها شد « *میرزا حسن رشدیه* » زودتر به مکتب‌ خانه می‌ آمد و درس را به شاگردان یاد می‌ داد.


پی‌نوشت:

حسن رشدیه پایه‌گذار آموزش‌وپرورش نو و موسس اولین مدارس نوین در ایران است. تا پیش از او، مکتب خانه محل آموزش کودکان و نوجوانان بود.

او در سال ۱۲۲۹ (یا ۱۲۳۱) در محلهٔ چرنداب تبریز به دنیا آمد. و در سال ۱۳۲۲ در قم درگذشت.


@Sociology_Of_Education
سلام بر همراهان گرامی

ابتدا بابت فعالیت کم کانال از شما پوزش می‌طلبم.🙏🏻💐

چند وقتی است که گرفتاری هایم زیاد شده.
البته به خیر و خوشی(در همین روزها نو رسیده ای خواهم داشت.😍 به زودی در این خصوص بیشتر با شما گفت‌و‌گو خواهم داشت.)

گاهی سخنی بود، اما زمانی برای نوشتن نبود. گاهی زمان بود اما فراغ اندیشه نبود.و گاهی نیز هر دو!
امیدوارم زین پس بتوانم بیشتر در کنار شما عزیزان باشم.

با تقدیم بهترین احترام ها
سیدحمیدرضا رضوی
🙏🏻💐
💢یک تجربه‌ی شخصی در مورد قضاوت!

✍🏻سیدحمیدرضا رضوی

🔸احتمالا برایتان پیش آمده که فکر کنید در مورد اتفاق خاصی باید نظر داشته باشید. نظراتی که عموما دارای بار ارزشی هستند.

مثلا فلان بازیگر کار درستی کرد یا نه؟
حرفش صحیح بود یا غلط؟
در این جدل تو حق را به کدام می دهی؟
این بهتر است یا آن؟ و ....

چنین شرایطی بارها و بارها برای من هم پیش آمده است. در خصوص چگونگی مواجهه با این شرایط تاملاتی داشتم و به نتایجی رسیدم که با شما به اشتراک می گذارم. خوشحال می‌شوم نظرات شما عزیزان را هم بدانم و در صورت نیاز منتشر نمایم. 🙏🏻💐


🔸به صورت خلاصه باید بگویم از نظر من قضاوت امری است پیچیده، دشوار و خطیر. به همین دلیل برای قضاوت در هر مسندی(قاضی، حَکَم، معلم و ....) نیازمند زمان مناسب، اطلاعات کافی و قبول مسئولیت هستیم. علاوه بر اینها قضاوت نیازمند دانش و تجربه است.

در نتیجه منطقی نمی‌دانم که بخواهم چنین کار دشواری را بدون آنکه مجبور باشم، بارها و بارها تکرار کنم!

مثلا زمانی که دوتا از همسایه ها با هم دچار مشکل می شوند، و من در جایگاهی نیستم که بخواهم کنشی انجام دهم(نه مدیر ساختمان هستم، نه قدیمی ساختمان و نه بزرگتر و نه ....) اصلا لزومی نمی بینم که بخواهم قضاوتی داشته باشم.

🔸وقتی دقیق تر نگاه کردم، متوجه شدم نیمی(یا حتی بیشتر) از اتفاقاتی که من را در موقعیت قضاوت قرار می دهند، اصلا اهمیتی در زندگی من ندارند. به عبارت ساده تر اصلا به من ربطی ندارند!

چند وقتی است در این شرایط اول از خودم می پرسم:
اگر بدونی درسته یا غلط، بدونی حق با کیه، بتونی قضاوت کنی و .... تاثیری توی زندگیت داره؟ کار خاصی بعدش انجام میدی؟ و ...

اگر پاسخ مثبت بود، سعی می‌کنم در حد توانم به یک نتیجه برسم. در غیر این‌ صورت اصلا زحمت بررسی و نتیجه‌گیری رو به خودم تحمیل نمی‌کنم.


⁉️ به نظر شما چنین نگاهی چه فواید و چه اشکالاتی دارد؟ شما این دیدگاه را می‌پسندید یا خیر؟

🙏🏻💐
@Sociology_Of_Education
👈«مسمومیت دانش‌آموزان، یا شادی دانش‌آموزان، کدام‌یک برای رسیدگی و توقف و سرعت عمل؛ محل رسیدگی است؟»

🔻رخداد نخست

✍️ درمیانه‌ی #اعتراضات_اخیر_سال۱۴۰۱ با رخداد تکرار شونده و نگران‌کننده‌ی #مسمومیت_دانش‌آموزان_دبیرستانی_شهر_قم، مواجه شدیم. اخبار متناقض و مبهم است، برخی متولیان آن را انکار می‌کنند و بعضی آن‌را در‌حال بررسی. از‌سوی دیگر مادران و پدران دانش‌آموزان، معترض، نگران و کماکان منتظر پاسخ‌گویی مسئولان متولی هستند.

🔴 مروری بر این رخداد را در گزارش خبری زیر، بخوانید👇
https://www.jamejamdaily.ir/Newspaper/item/169832

🟠 اظهارنظر بالاترین مقام آموزش و پرورش را در خبر زیر ملاحظه نمایید 👇

https://hamshahrionline.ir/x8kcc

🔻رخداد دوم

✍️ خبری کوتاه توجهم را جلب کرد: پخش آهنگ در کلاس، اخراج معلم و لغو مجوز مدرسه را رقم زد.
مدیر کل آموزش و پرورش مازندران:
به‌دنبال پخش آهنگ مبتذل توسط معلم یک مدرسه در شهرستان قائمشهر برخورد اداری لازم انجام شد و ضمن قطع همکاری با وی، به احتمال زیاد مجوز فعالیت مدرسه نیز لغو خواهد شد/
https://irna.ir/xjLMgH

🔵 چند پرسش مهم:

مسمومیت دانش‌آموزان، یا شادی دانش‌آموزان، کدام‌یک برای رسیدگی و توقف و سرعت عمل؛ محل رسیدگی است؟

آیا تهیه‌ی کلیپی با ترانه‌ای عامیانه با
#گویش_محلی که محتوایش برای دانش‌آموزان مناسب هم نباشد، نیازمند این سرعت و شدت عمل مسئولان متولی است؟ #اخراج_معلم جوان و شوک وارده بر او، خبر#لغو_مجوز_مدرسه، تذکر کتبی به مدیر، خبر تعطیلی و بسته شدن مدرسه، استرس و #اضطراب_بیکاری شاغلان این واحد آموزشی از شنیدن خبر تعطیلی، #اضطراب_و_نگرانی_کودکان_دانش‌آموز از تعطیلی احتمالی مدرسه‌شان که لحظاتی با معلم‌شان در آن شادی کردند، اضطراب و نگرانی خانواده‌های دانش‌آموزان و شاغلان مدرسه از خبر تعطیلی ناگهانی و ...

تناسب رخدادها و واکنش‌ به آن‌ها، چگونه تدبیر می‌شود؟

کدام عقل سلیم و کارشناسانه و تخصص‌محوری در حوزه‌ی
#حقوق_شهروندی، #سلامت_روان_جامعه، و #مدیریت_بحران؛ در پس این دو رخداد، نهفته است؟


✍️ فریبا نظری
۲۷بهمن ۱۴۰۱


https://hottg.com/Sociologyofsocialgroups
HTML Embed Code:
2024/04/19 17:09:34
Back to Top