Channel: زیر سقف آسمان
♦️آثار ارزشمند دکتر ساسان حبیبوند عزیز
✍ حسن محدثیی گیلوایی
۲۹ فروردین ۱۴۰۴
دیشب رسیدم خانه و دیدم که هدایای دوست عزیز و ارجمند ام دکتر ساسان حبیبوند رسیدند؛ هدایای ارزشمندی که در چند روز گذشته منتظرشان بودم.
دکتر حبیبوند متخصص حوزهی روانشناسی و مولویشناسی هستند و من وقتی در بارهی اندیشهی مولوی کار میکردم، با آثارشان آشنا شدم و از آنها آموختم و استفاده کردم و به برخی از آنها در کار خود ارجاع دادم.
حالا میتوانم کتابهای این برادر عزیز فرهیخته را بخوانم و بیشتر استفاده کنم. فردا هم قرار است یک برنامهی زنده در بارهی موضوع مهم قدرت مردم در یوتیوب با هم برگزار کنیم.
مخاطبان ارجمندی که هنوز در یوتیوب کانال ندارند، میتوانند زودتر اقدام کنند تا فردا در خدمتشان باشیم.
استاد عزیز سپاسگزار ام و به وجودتان و دوستیتان افتخار میکنم و بسیار خرسندم که میتوانم از آثارتان بهره ببرم!
در ضمن از نشر طرحواره، ناشر این کتابها، به خاطر ارسال آنها بسیار تشکر میکنم!
#ساسان_حبیبوند
@NewHasanMohaddesi
✍ حسن محدثیی گیلوایی
۲۹ فروردین ۱۴۰۴
دیشب رسیدم خانه و دیدم که هدایای دوست عزیز و ارجمند ام دکتر ساسان حبیبوند رسیدند؛ هدایای ارزشمندی که در چند روز گذشته منتظرشان بودم.
دکتر حبیبوند متخصص حوزهی روانشناسی و مولویشناسی هستند و من وقتی در بارهی اندیشهی مولوی کار میکردم، با آثارشان آشنا شدم و از آنها آموختم و استفاده کردم و به برخی از آنها در کار خود ارجاع دادم.
حالا میتوانم کتابهای این برادر عزیز فرهیخته را بخوانم و بیشتر استفاده کنم. فردا هم قرار است یک برنامهی زنده در بارهی موضوع مهم قدرت مردم در یوتیوب با هم برگزار کنیم.
مخاطبان ارجمندی که هنوز در یوتیوب کانال ندارند، میتوانند زودتر اقدام کنند تا فردا در خدمتشان باشیم.
استاد عزیز سپاسگزار ام و به وجودتان و دوستیتان افتخار میکنم و بسیار خرسندم که میتوانم از آثارتان بهره ببرم!
در ضمن از نشر طرحواره، ناشر این کتابها، به خاطر ارسال آنها بسیار تشکر میکنم!
#ساسان_حبیبوند
@NewHasanMohaddesi
Forwarded from Akademi (Akademi واحد آموزش/ ثبت نام)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گزیدهای از کارگاه مقاله نویسی
دکتر حسن محدثی
به منظور پیش ثبتنام کارگاه مقاله نویسی بهار ۱۴۰۳ میتوانید از روشهای زیر اقدام بفرمایید:
پیام به واحد آموزش (تلگرام): @toAkademi
ارسال نام و نام خانوادگی و شماره موبایل به شمارهی: 09391796923
تکمیل فرم در سایت آکادمی: https://toakademi.com/ldmn
شبکههای اجتماعی آکادمی:
تلگرام: hottg.com/toAkademi_channel
یوتیوب: https://www.youtube.com/@toAkademi
اینستاگرام: instagram.com/toAkademi
.
دکتر حسن محدثی
به منظور پیش ثبتنام کارگاه مقاله نویسی بهار ۱۴۰۳ میتوانید از روشهای زیر اقدام بفرمایید:
پیام به واحد آموزش (تلگرام): @toAkademi
ارسال نام و نام خانوادگی و شماره موبایل به شمارهی: 09391796923
تکمیل فرم در سایت آکادمی: https://toakademi.com/ldmn
شبکههای اجتماعی آکادمی:
تلگرام: hottg.com/toAkademi_channel
یوتیوب: https://www.youtube.com/@toAkademi
اینستاگرام: instagram.com/toAkademi
.
Forwarded from ساسان حبیبوند
🔺 تا چهار ساعت دیگر👇👇
🌀 «قدرت مردم»
لایو مشترک در یوتیوب
- مردم چه نقشی در ظهور و تداوم نظامهای سیاسی دارند؟
- کدامیک بازیگر اصلی است، مردم یا حکومت؟
- چرا باوجود جابجایی افراد و نظامها، وضعیت کلی جوامع تغییر چندانی نمیکند؟
در لایو مشترک پیش رو، با دوست گرامیام دکتر محدثی عزیز به واکاوی این موضوعات خواهیم پرداخت.
گفتگو در یوتیوب برگزار خواهد شد و امکان پرسش و پاسخ وجود دارد.
لطفاً همراه باشید 😊
زمان:
پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
ساعت ۱۶.۰۰ بهوقت تهران
لینک یوتیوب من👇👇
https://www.youtube.com/@sasanhabibvand
لینک یوتیوب استاد محدثی 👇👇
https://www.youtube.com/@A_seeker_from_east
🌀 «قدرت مردم»
لایو مشترک در یوتیوب
- مردم چه نقشی در ظهور و تداوم نظامهای سیاسی دارند؟
- کدامیک بازیگر اصلی است، مردم یا حکومت؟
- چرا باوجود جابجایی افراد و نظامها، وضعیت کلی جوامع تغییر چندانی نمیکند؟
در لایو مشترک پیش رو، با دوست گرامیام دکتر محدثی عزیز به واکاوی این موضوعات خواهیم پرداخت.
گفتگو در یوتیوب برگزار خواهد شد و امکان پرسش و پاسخ وجود دارد.
لطفاً همراه باشید 😊
زمان:
پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
ساعت ۱۶.۰۰ بهوقت تهران
لینک یوتیوب من👇👇
https://www.youtube.com/@sasanhabibvand
لینک یوتیوب استاد محدثی 👇👇
https://www.youtube.com/@A_seeker_from_east
♦️ «قدرت مردم»
لایو مشترک در یوتیوب
- مردم چه نقشی در ظهور و تداوم نظامهای سیاسی دارند؟
- کدامیک بازیگر اصلی است، مردم یا حکومت؟
- چرا با وجود جابهجایی افراد و نظامها، وضعیت کلی جوامع تغییر چندانی نمیکند؟
در لایو مشترک پیش رو، با دوست گرامیام دکتر ساسان حبیبوند عزیز به واکاوی این موضوعات خواهیم پرداخت.
گفتگو در یوتیوب برگزار خواهد شد و امکان پرسش و پاسخ وجود دارد.
لطفاً همراه باشید 😊
زمان:
پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
ساعت ۱۶.۰۰ بهوقت تهران
لینک یوتیوب ساسان حبیبوند👇👇
https://www.youtube.com/@sasanhabibvand
لینک یوتیوب حسن محدثیی گیلوایی 👇👇
https://www.youtube.com/@A_seeker_from_east
#قدرت_مردم
#ساسان_حبیبوند
@NewHasanMohaddesi
لایو مشترک در یوتیوب
- مردم چه نقشی در ظهور و تداوم نظامهای سیاسی دارند؟
- کدامیک بازیگر اصلی است، مردم یا حکومت؟
- چرا با وجود جابهجایی افراد و نظامها، وضعیت کلی جوامع تغییر چندانی نمیکند؟
در لایو مشترک پیش رو، با دوست گرامیام دکتر ساسان حبیبوند عزیز به واکاوی این موضوعات خواهیم پرداخت.
گفتگو در یوتیوب برگزار خواهد شد و امکان پرسش و پاسخ وجود دارد.
لطفاً همراه باشید 😊
زمان:
پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
ساعت ۱۶.۰۰ بهوقت تهران
لینک یوتیوب ساسان حبیبوند👇👇
https://www.youtube.com/@sasanhabibvand
لینک یوتیوب حسن محدثیی گیلوایی 👇👇
https://www.youtube.com/@A_seeker_from_east
#قدرت_مردم
#ساسان_حبیبوند
@NewHasanMohaddesi
♦️عذرخواهی از مخاطبان
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۳۰ فروردین ۱۴۰۳
به دلیل مشکلات فنی موفق به برگزاریی لایو در یوتیوب نشدیم. زمان برگزاریی آن را مجددا خدمتتان اعلام میکنیم و از شما برای برگزار نشدن این جلسه عذرخواهی میکنیم!
#قدرت_مردم
@NewHasanMohaddesi
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۳۰ فروردین ۱۴۰۳
به دلیل مشکلات فنی موفق به برگزاریی لایو در یوتیوب نشدیم. زمان برگزاریی آن را مجددا خدمتتان اعلام میکنیم و از شما برای برگزار نشدن این جلسه عذرخواهی میکنیم!
#قدرت_مردم
@NewHasanMohaddesi
♦️لینک مطالب در بارهی کورش
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۳۱ فروردین ۱۴۰۳
در آبان ۱۴۰۲ بحث من در بارهی کورش از چند استوری در بارهی «اعمال قدرت به نام خدا یا خدایان در تاریخ: تفسیری متفاوت از گلنوشتهی کورش» آغاز شد. سپس دوست عزیز من دکتر مسعود وفائی از من در این باره پرسشهایی کرد و من در پاسخ به پرسشهای وی این بحث را آغازیدم.
اینک لینک مطالب نوشته شده را تا این لحظه تقدیم میکنم و در روزهای آینده این بحث را ادامه میدهم و تکمیل میکنم. 👇👇👇
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9545
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9546
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9547
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9548
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9554
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9555
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9556
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9557
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9558
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9562
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9563
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9564
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9565
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9567
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9568
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9571
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9572
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9640
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9641
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9642
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9644
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9645
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9646
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9647
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9648
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9652
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9653
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9654
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9655
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9668
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9675
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9696
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9697
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9760
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9774
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9785
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9802
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9911
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9912
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9913
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9914
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9915
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9946
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9947
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9948
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9949
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9967
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9969
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10033
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10034
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10035
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10486
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10487
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10490
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10491
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10510
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10573
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10574
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10583
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10584
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10585
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10629
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10631
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10632
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10633
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10634
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10635
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10636
ادامه دارد. 👇👇👇
#کورش
#جنگجوی_جهانگشا
@NewHasanMohaddesi
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۳۱ فروردین ۱۴۰۳
در آبان ۱۴۰۲ بحث من در بارهی کورش از چند استوری در بارهی «اعمال قدرت به نام خدا یا خدایان در تاریخ: تفسیری متفاوت از گلنوشتهی کورش» آغاز شد. سپس دوست عزیز من دکتر مسعود وفائی از من در این باره پرسشهایی کرد و من در پاسخ به پرسشهای وی این بحث را آغازیدم.
اینک لینک مطالب نوشته شده را تا این لحظه تقدیم میکنم و در روزهای آینده این بحث را ادامه میدهم و تکمیل میکنم. 👇👇👇
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9545
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9546
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9547
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9548
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9554
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9555
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9556
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9557
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9558
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9562
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9563
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9564
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9565
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9567
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9568
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9571
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9572
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9640
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9641
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9642
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9644
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9645
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9646
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9647
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9648
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9652
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9653
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9654
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9655
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9668
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9675
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9696
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9697
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9760
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9774
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9785
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9802
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9911
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9912
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9913
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9914
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9915
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9946
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9947
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9948
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9949
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9967
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9969
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10033
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10034
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10035
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10486
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10487
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10490
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10491
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10510
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10573
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10574
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10583
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10584
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10585
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10629
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10631
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10632
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10633
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10634
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10635
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10636
ادامه دارد. 👇👇👇
#کورش
#جنگجوی_جهانگشا
@NewHasanMohaddesi
Telegram
زیر سقف آسمان
♦️پرسشهایی در بارهی کورش پادشاه هخامنشی
✍ دکتر مسعود وفائی
۱۱ آبان ۱۴۰۲
🔸توضیح: بعد از انتشار چند استوری در بارهی کورش و بهرهگیریی سیاسیی او از دین، دوست عزیز ام آقای دکتر وفائی این پرسشها را مطرح کرده است.
"سوال بنده از دکتر محدثی این است که …
✍ دکتر مسعود وفائی
۱۱ آبان ۱۴۰۲
🔸توضیح: بعد از انتشار چند استوری در بارهی کورش و بهرهگیریی سیاسیی او از دین، دوست عزیز ام آقای دکتر وفائی این پرسشها را مطرح کرده است.
"سوال بنده از دکتر محدثی این است که …
♦️در بارهی کورش / ۶۰
نسبت خدا و خیابان در جهان باستان /۱
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۳۱ فروردین ۱۴۰۳
بعد از دیوید هیوم، افراد زیادی در بارهی مقایسهی ادیان توحیدی و ادیان چندخداپرستانه از نظر مداراگریی دینی و همپذیریی دینی سخن گفته اند که شرح آرای یکایک آنان بیرون از مقصود ما است. همینقدر دانستیم که جهان باستان جهان غلبهی فرهنگهای دینیی چندخداپرستانه است و در دورهی متأخرتر آن برخی گرایشهای دینیی توحیدی از دل فرهنگ چندخداپرستی ظهور میکند. در واقع، ظهور گرایش دینیی توحیدی وقتی میتواند تحقق یابد که در میان خدایان متعدد یک خدای بزرگ و خالق برتر ظهور کرده باشد و پیرامون او خدایان کوچکتر و کماهمیتتری وجود داشته باشد.
تا اینجا میبایست روشن شده باشد که در بارهی تاریخ و پدیدههای تاریخی، سخن گفتن بر مبنای ایدهئولوژی و خیالپردازی معتبر نیست. تاریخنویسان ملیگرا در صد سال اخیر (تقریبا از ۱۳۰۳ تا ۱۴۰۳) بهطور مداوم تاریخ ایران را تحریف کرده اند و به دروغپردازی مشغول بوده اند و همچنان در این امر فعّال اند. مهم نیست که آنان استاد دانشگاه تهران اند یا استاد دانشگاه کالیفرنیا. این تعیین کننده نیست که نوع مدرکشان چیست و از کجا مدرکشان را أخذ کرده اند. آنچه تعیینکننده است نوع استدلالها و شواهدی است که عرضه میکنند. تاریخنویسی بر اساس ایدهئولوژی و احساسات و تخیّل، معتبر نیست و آنچه به نام تاریخ ایران یا تاریخ اسلام در ایران به ما عرضه شده، آکنده از تحریف و دروغ است. گوردون چایلد بهدرستی مینویسد:
«به علت نبودن مقیاس نمیتوان زشتیها و معایب را در وضع حقیقیشان دید. چه بسا که ما از بدبختی، بیماری، و زشتیی که سیستم کارخانه بر پرولتاریا تحمیل میکرد خوب با خبر باشیم، اما با کمال تعجب دربارة وضع واقعی اکثریت دهقانان و کارگران معدن و زحمتکشان قرنهای پیش بسیار اندک میدانیم. در حالی که ما از اصناف پیشهوران شهری -که در واقع یک طبقة نسبتاً کوچک و برخوردار بود- بسی چیزها میدانیم، جرئت نمیکنیم زندگی یک رعیت قرون وسطایی را صادقانه تصویر کنیم و کمتر از آن زندگی بردة رومی یا یونانی را. وقتی از صفحات یک منشور قرون وسطایی یا خطابة باستانی برقی از حقیقت میجهد، چشمهای احساساتیها از وحشت از حدقه درمیآید. پس در مجموع ما میتوانیم بر ارقام خود متکی باشیم» (چایلد، ۲۵۳۷: ۱۹؛ انسان خود را میسازد. ترجمهی احمد کریمی حکاک و محمد هلاتائی. تهران: شرکت سهامی کتابهای جیبی، چاپ سوم).
به همین ترتیب، من هم میگویم صرفنظر از اینکه چند قرن به ما دروغ گفته و چند قرن تاریخ ما را تحریف کرده اند، بر اساس شواهد و دلایل خود در بارهی تاریخ و جامعهی ایران داوری خواهیم کرد و استدلالهای خود را عرضه خواهیم نمود و چندان به انبوه احساساتی که در این میانه از جوانب مختلف فوران میکند (و کم هم نبوده)، اعتنایی نخواهیم کرد.
علاوه بر آنچه در بارهی چندخداپرستی در جهان باستان گفته شد، جهان باستان همچنین جهان تسلط نوع خاصّی از شکلبندیی اجتماعی است: قبیله. حکومتهای کوچک و محلی نیز معمولاً از اتحادیهی قبایل پدید میآمدند. زندهگی بر مبنای معیشت دامدارانه و کشاورزانه در این منطقه اغلب کنار هم وجود داشته است. حاکم هر منطقه فرمانروای یک اتحادیهی قبایل بوده است و از طریق لشکرکشی به مناطق همسایه بهتدریج قلمروی فرمانروایی اش بزرگ و بزرگتر میشده و از طریق غارت و دستیابی به منابع جدید، هم بهلحاظ اقتصادی غنیتر میشده و هم میتوانسته نیروی کار بیشتری را فراهم آورد و سربازان بیشتری را برای حملات بعدی مهیّا سازد و رفتهرفته قلمروی خود را گسترش دهد و یک امپراتوری بنا کند. هویت هر فردی با قبیله اش تعریف میشده است. چیزی به نام فردیت در چنین جهانی وجود نداشته است. تعلّق به قبیله و تعصّب بدان مهمترین عامل همبستهگی در باهمستانهای جهان باستان بوده است.
لاجرم چیزی که در چنین جهانی نمیتوانسته اصلاً مطرح باشد، حقوق بشر بوده است. چهگونه میتوان از حقوق بشر در جهانی سخن گفت که هنوز در آن فردیّت وجود ندارد؟! دینپژوهان مختلف روشن ساخته اند که با ظهور ادیان توحیدی بود که نخستین شکل از فردیّت زاده شد: فردیّت اخلاقی. ادیان توحیدی وقتی از مسؤولیّت آدمی در برابر خداوند سخن گفتند، فردیّت اخلاقی را معنا بخشیدند. در ادیان توحیدی بود که قصاص و مجازات فرد خاطی جدای از قبیله اش مطرح شد. قصاص اگر قبل از آن معنا هم داشت، قبیلهای بود. قبیلهی فرد خاطی میبایست تاوان خطای عضو اش را میداد. اما ادیان توحیدی قصاص فرد خاطی را مطرح کردند. میدانیم که دین توحیدی، در مقیاس هزارهها، پدیدهای بسیار متأخّر است و هنوز هم ادیان چندخداپرستانه در برخی از مناطق جهان وجود دارند.
ادامه👇👇
#کورش
#عصر_بندهگی
#اسطورهی_کورش
#جنگجوی_جهانگشا
@NewHasanMohaddesi
نسبت خدا و خیابان در جهان باستان /۱
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۳۱ فروردین ۱۴۰۳
بعد از دیوید هیوم، افراد زیادی در بارهی مقایسهی ادیان توحیدی و ادیان چندخداپرستانه از نظر مداراگریی دینی و همپذیریی دینی سخن گفته اند که شرح آرای یکایک آنان بیرون از مقصود ما است. همینقدر دانستیم که جهان باستان جهان غلبهی فرهنگهای دینیی چندخداپرستانه است و در دورهی متأخرتر آن برخی گرایشهای دینیی توحیدی از دل فرهنگ چندخداپرستی ظهور میکند. در واقع، ظهور گرایش دینیی توحیدی وقتی میتواند تحقق یابد که در میان خدایان متعدد یک خدای بزرگ و خالق برتر ظهور کرده باشد و پیرامون او خدایان کوچکتر و کماهمیتتری وجود داشته باشد.
تا اینجا میبایست روشن شده باشد که در بارهی تاریخ و پدیدههای تاریخی، سخن گفتن بر مبنای ایدهئولوژی و خیالپردازی معتبر نیست. تاریخنویسان ملیگرا در صد سال اخیر (تقریبا از ۱۳۰۳ تا ۱۴۰۳) بهطور مداوم تاریخ ایران را تحریف کرده اند و به دروغپردازی مشغول بوده اند و همچنان در این امر فعّال اند. مهم نیست که آنان استاد دانشگاه تهران اند یا استاد دانشگاه کالیفرنیا. این تعیین کننده نیست که نوع مدرکشان چیست و از کجا مدرکشان را أخذ کرده اند. آنچه تعیینکننده است نوع استدلالها و شواهدی است که عرضه میکنند. تاریخنویسی بر اساس ایدهئولوژی و احساسات و تخیّل، معتبر نیست و آنچه به نام تاریخ ایران یا تاریخ اسلام در ایران به ما عرضه شده، آکنده از تحریف و دروغ است. گوردون چایلد بهدرستی مینویسد:
«به علت نبودن مقیاس نمیتوان زشتیها و معایب را در وضع حقیقیشان دید. چه بسا که ما از بدبختی، بیماری، و زشتیی که سیستم کارخانه بر پرولتاریا تحمیل میکرد خوب با خبر باشیم، اما با کمال تعجب دربارة وضع واقعی اکثریت دهقانان و کارگران معدن و زحمتکشان قرنهای پیش بسیار اندک میدانیم. در حالی که ما از اصناف پیشهوران شهری -که در واقع یک طبقة نسبتاً کوچک و برخوردار بود- بسی چیزها میدانیم، جرئت نمیکنیم زندگی یک رعیت قرون وسطایی را صادقانه تصویر کنیم و کمتر از آن زندگی بردة رومی یا یونانی را. وقتی از صفحات یک منشور قرون وسطایی یا خطابة باستانی برقی از حقیقت میجهد، چشمهای احساساتیها از وحشت از حدقه درمیآید. پس در مجموع ما میتوانیم بر ارقام خود متکی باشیم» (چایلد، ۲۵۳۷: ۱۹؛ انسان خود را میسازد. ترجمهی احمد کریمی حکاک و محمد هلاتائی. تهران: شرکت سهامی کتابهای جیبی، چاپ سوم).
به همین ترتیب، من هم میگویم صرفنظر از اینکه چند قرن به ما دروغ گفته و چند قرن تاریخ ما را تحریف کرده اند، بر اساس شواهد و دلایل خود در بارهی تاریخ و جامعهی ایران داوری خواهیم کرد و استدلالهای خود را عرضه خواهیم نمود و چندان به انبوه احساساتی که در این میانه از جوانب مختلف فوران میکند (و کم هم نبوده)، اعتنایی نخواهیم کرد.
علاوه بر آنچه در بارهی چندخداپرستی در جهان باستان گفته شد، جهان باستان همچنین جهان تسلط نوع خاصّی از شکلبندیی اجتماعی است: قبیله. حکومتهای کوچک و محلی نیز معمولاً از اتحادیهی قبایل پدید میآمدند. زندهگی بر مبنای معیشت دامدارانه و کشاورزانه در این منطقه اغلب کنار هم وجود داشته است. حاکم هر منطقه فرمانروای یک اتحادیهی قبایل بوده است و از طریق لشکرکشی به مناطق همسایه بهتدریج قلمروی فرمانروایی اش بزرگ و بزرگتر میشده و از طریق غارت و دستیابی به منابع جدید، هم بهلحاظ اقتصادی غنیتر میشده و هم میتوانسته نیروی کار بیشتری را فراهم آورد و سربازان بیشتری را برای حملات بعدی مهیّا سازد و رفتهرفته قلمروی خود را گسترش دهد و یک امپراتوری بنا کند. هویت هر فردی با قبیله اش تعریف میشده است. چیزی به نام فردیت در چنین جهانی وجود نداشته است. تعلّق به قبیله و تعصّب بدان مهمترین عامل همبستهگی در باهمستانهای جهان باستان بوده است.
لاجرم چیزی که در چنین جهانی نمیتوانسته اصلاً مطرح باشد، حقوق بشر بوده است. چهگونه میتوان از حقوق بشر در جهانی سخن گفت که هنوز در آن فردیّت وجود ندارد؟! دینپژوهان مختلف روشن ساخته اند که با ظهور ادیان توحیدی بود که نخستین شکل از فردیّت زاده شد: فردیّت اخلاقی. ادیان توحیدی وقتی از مسؤولیّت آدمی در برابر خداوند سخن گفتند، فردیّت اخلاقی را معنا بخشیدند. در ادیان توحیدی بود که قصاص و مجازات فرد خاطی جدای از قبیله اش مطرح شد. قصاص اگر قبل از آن معنا هم داشت، قبیلهای بود. قبیلهی فرد خاطی میبایست تاوان خطای عضو اش را میداد. اما ادیان توحیدی قصاص فرد خاطی را مطرح کردند. میدانیم که دین توحیدی، در مقیاس هزارهها، پدیدهای بسیار متأخّر است و هنوز هم ادیان چندخداپرستانه در برخی از مناطق جهان وجود دارند.
ادامه👇👇
#کورش
#عصر_بندهگی
#اسطورهی_کورش
#جنگجوی_جهانگشا
@NewHasanMohaddesi
♦️در بارهی کورش / ۶۱
نسبت خدا و خیابان در جهان باستان /۲
✍️حسن محدثی
۳۱ فروردین ۱۴۰۳
دلیری و جنگجویی تنها یکی از ضرورتهای زندهگی در اغلب اجتماعات جهان باستان بوده است؛ خواه برای دفاع از سرزمین خود و خواه برای حمله به سرزمینهای دیگر. از این رو، همهی شهرها نیازمند موانعی برای جلوگیری تهاجم مهاجمان بود؛ حصارها و دیوارهای قطور بلند و خاکریزهای بلند، و گاه خندقهای پهن پرآب. برخی شکلگیریی جنگها در دوران باستان را به رواج کشاورزی و نیز استخراج فلزات بهنحو جدی مرتبط میدانند. کشاورزی، مازادی اقتصادی فراهم کرد و فلزات به ساختن سلاحهای پیشرفتهتر و کارآمدتر کمک کردند. از سوی دیگر، کشورگشایی راهی بود برای تقویت بنیهی اقتصادیی حکومتها. اما در ایران باستان این امر لزوماً منجر به بهبود کیفیّت زندهگیی ایرانیان نمیشد بلکه آنان اغلب تأمینکنندهی نیروی جنگی و اقتصاد جنگی بوده اند. جنگها اگر هم نفعی داشته، بیشتر برای حاکمان و اشراف بوده است. گوردن چایلد در بارهی برخی از کارکردهای جنگها در جهان باستان میگوید:
«جنگ بیش از هر عامل دیگر، برتری مس یا مفرغ سخت و بادوام را بر چخماق و سنگ شکننده آشکار ساخت، و نیز کاربرد رزمافزارها فرصتهایی استثنایی برای افراد برجسته بهوجود آورد که شهامت و لیاقت رهبری خود را بروز داده و از این راه اعتبار و قدرتی کسب کنند. جنگ بدینسان عامل مؤثری در برآمدن سرکردگان و سرانجام پادشاهانی بود که قدرت دنیوی مؤثری در اختیارشان قرار می گرفت. بالاخره پدیدة جنگ به کشف بزرگی نیز انجامید و آن اینکه انسان را نیز همچون حیوان میتوان زیر فرمان آورد. میتوان دشمن مغلوب را به جای کشتن اسیر کرده و در قبال بازپسگرداندن زندگی، به کارش واداشت. این کشف را از نظر اهمیت با اهلی کردن حیوانات برابر دانستهاند. در هر حال، تا ابتدای دوران تاریخی، بردگی شالودة صنایع قدیمی و وسیلة قاطعی در اندوختن سرمایه بود. اسیران زنجیری، که بهگمان بسیار محکوم به بردگی بودهاند، بر بعضی از کهنترین الواح منقوش (مهردار) بینالنهرین نشان داده شده و سابقة تاریخی آنها همپایة قدمت صحنههای نبرد است» (همان: ۱۸۳).
همچنین میتوانیم از یک نظام اشرافیی حاکمیتی در ایران باستان سخن بگوییم که از باج و خراجی که از کشاورزان دریافت میکرد، بهرهمند میشد.
فرهنگ دینی در چنین جهانی عمدتاً چندخداپرستانه بوده است. خدای بزرگ در هر باهمستانی، مشروعیّتبخش حکومت در آنها بوده است. کارگزاران دینیی معابد خدایان و بهویژه خدای بزرگ مورد حمایت حاکمان بوده اند و حکومت آنان را نیز مشروعیّت میبخشیده اند؛ مگر اینکه حاکم به خدایان و معابد دیگری روی میآورده و آنها را ترجیح میداده است (مثل مورد نبونعید در بابل).
رالف لینتون در بارهی باورمندیی مردم در تمدّن سومری به اهمیّت حفظ خدای بزرگ سومری در جنگها، نکتهی مهمی میگوید که میتواند در مورد نحوهی فتح بابل توسّط سپاهیان کورش روشنگر باشد:
«پیکرة خدای اصلی هر شهر اهمیت فوقالعاده داشت و به چنگ آوردن آن هنگام جنگ بزرگترین نشانة پیروزی محسوب میشد زیرا اعتقاد هر دو طرف غالب و مغلوب بر این بود که چون خدای شهر به دست دشمن اسیر گردد؛ دیگر، مردم مغلوب شدة آن شهر را قدرت قیام و طغیان باقی نمیماند، یا احتمال آن بسیار کم خواهد شد. به همین سبب قوم فاتح پیکرة خدای اسیر شده را در کمال اکرام و احترام نگهداری میکرد» (لینتون، ۱۳۸۸: ۳۸۹؛ سیر تمدن، ترجمهی پرویز مرزبان، نشر علمی و فرهنگی، چاپ چهارم).
این فقره بهخوبی توضیح میدهد که همکاریی کاهنان ناراضیی بابلی با سپاهیان کورش چه نقش بزرگی در سقوط بابل ایفا کرده است و چه مبادلهی راهبردیی تعیینکنندهای بین دو طرف (کاهنان بابلی و سپاهیان کورش) صورت گرفته است. کارگزاران دینی در شهرهای سومری و بابلی یک قطب قدرت اجتماعی و اقتصادی بوده اند و در پیوند با حاکمان، به قدرت سیاسیی زمانه نیز پشتگرم میشده اند:
«در هر شهر، چندین خدا مورد پرستش بود ولی نیایش و توجه اصلی پرستندگان به سوی یک خدای بزرگ، و یا در بعضی موارد یک الاهة بزرگ معطوف بود که در حقیقت حافظ و مالک اصلی شهر محسوب میشد. کاهنان آن خدای بزرگ، صاحب برگزیدهترین مقامهای روحانی بودند؛ در حالی که خدایان دیگر در معابد کوچکتر و به توسط کاهنانی پایین مرتبهتر مورد ستایش قرار میگرفتند. [...] همچنانکه محوطة زیگورات بر ساختمانهای شهر مشرف بود پرستشگاه خدای بزرگ نیز بر زندگی فکری و اقتصادی شهرنشینان تسلط داشت. این معبد با آن دستگاه عریض و طویلش، قسمت بزرگی از ثروت جامعه را به خود اختصاص میداد. خدای شهر مالک همة زمینهای آن بود و بنابراین عشریة هر نوع عواید زمینی از بابت نرخ اجارة زمین در حق وی تأدیه میشد» (همان: ۳۹۲-۳۹۱).
ادامه👇👇👇
#کورش
#اسطورهی_کورش
#جنگجوی_جهانگشا
@NewHasanMohaddesi
نسبت خدا و خیابان در جهان باستان /۲
✍️حسن محدثی
۳۱ فروردین ۱۴۰۳
دلیری و جنگجویی تنها یکی از ضرورتهای زندهگی در اغلب اجتماعات جهان باستان بوده است؛ خواه برای دفاع از سرزمین خود و خواه برای حمله به سرزمینهای دیگر. از این رو، همهی شهرها نیازمند موانعی برای جلوگیری تهاجم مهاجمان بود؛ حصارها و دیوارهای قطور بلند و خاکریزهای بلند، و گاه خندقهای پهن پرآب. برخی شکلگیریی جنگها در دوران باستان را به رواج کشاورزی و نیز استخراج فلزات بهنحو جدی مرتبط میدانند. کشاورزی، مازادی اقتصادی فراهم کرد و فلزات به ساختن سلاحهای پیشرفتهتر و کارآمدتر کمک کردند. از سوی دیگر، کشورگشایی راهی بود برای تقویت بنیهی اقتصادیی حکومتها. اما در ایران باستان این امر لزوماً منجر به بهبود کیفیّت زندهگیی ایرانیان نمیشد بلکه آنان اغلب تأمینکنندهی نیروی جنگی و اقتصاد جنگی بوده اند. جنگها اگر هم نفعی داشته، بیشتر برای حاکمان و اشراف بوده است. گوردن چایلد در بارهی برخی از کارکردهای جنگها در جهان باستان میگوید:
«جنگ بیش از هر عامل دیگر، برتری مس یا مفرغ سخت و بادوام را بر چخماق و سنگ شکننده آشکار ساخت، و نیز کاربرد رزمافزارها فرصتهایی استثنایی برای افراد برجسته بهوجود آورد که شهامت و لیاقت رهبری خود را بروز داده و از این راه اعتبار و قدرتی کسب کنند. جنگ بدینسان عامل مؤثری در برآمدن سرکردگان و سرانجام پادشاهانی بود که قدرت دنیوی مؤثری در اختیارشان قرار می گرفت. بالاخره پدیدة جنگ به کشف بزرگی نیز انجامید و آن اینکه انسان را نیز همچون حیوان میتوان زیر فرمان آورد. میتوان دشمن مغلوب را به جای کشتن اسیر کرده و در قبال بازپسگرداندن زندگی، به کارش واداشت. این کشف را از نظر اهمیت با اهلی کردن حیوانات برابر دانستهاند. در هر حال، تا ابتدای دوران تاریخی، بردگی شالودة صنایع قدیمی و وسیلة قاطعی در اندوختن سرمایه بود. اسیران زنجیری، که بهگمان بسیار محکوم به بردگی بودهاند، بر بعضی از کهنترین الواح منقوش (مهردار) بینالنهرین نشان داده شده و سابقة تاریخی آنها همپایة قدمت صحنههای نبرد است» (همان: ۱۸۳).
همچنین میتوانیم از یک نظام اشرافیی حاکمیتی در ایران باستان سخن بگوییم که از باج و خراجی که از کشاورزان دریافت میکرد، بهرهمند میشد.
فرهنگ دینی در چنین جهانی عمدتاً چندخداپرستانه بوده است. خدای بزرگ در هر باهمستانی، مشروعیّتبخش حکومت در آنها بوده است. کارگزاران دینیی معابد خدایان و بهویژه خدای بزرگ مورد حمایت حاکمان بوده اند و حکومت آنان را نیز مشروعیّت میبخشیده اند؛ مگر اینکه حاکم به خدایان و معابد دیگری روی میآورده و آنها را ترجیح میداده است (مثل مورد نبونعید در بابل).
رالف لینتون در بارهی باورمندیی مردم در تمدّن سومری به اهمیّت حفظ خدای بزرگ سومری در جنگها، نکتهی مهمی میگوید که میتواند در مورد نحوهی فتح بابل توسّط سپاهیان کورش روشنگر باشد:
«پیکرة خدای اصلی هر شهر اهمیت فوقالعاده داشت و به چنگ آوردن آن هنگام جنگ بزرگترین نشانة پیروزی محسوب میشد زیرا اعتقاد هر دو طرف غالب و مغلوب بر این بود که چون خدای شهر به دست دشمن اسیر گردد؛ دیگر، مردم مغلوب شدة آن شهر را قدرت قیام و طغیان باقی نمیماند، یا احتمال آن بسیار کم خواهد شد. به همین سبب قوم فاتح پیکرة خدای اسیر شده را در کمال اکرام و احترام نگهداری میکرد» (لینتون، ۱۳۸۸: ۳۸۹؛ سیر تمدن، ترجمهی پرویز مرزبان، نشر علمی و فرهنگی، چاپ چهارم).
این فقره بهخوبی توضیح میدهد که همکاریی کاهنان ناراضیی بابلی با سپاهیان کورش چه نقش بزرگی در سقوط بابل ایفا کرده است و چه مبادلهی راهبردیی تعیینکنندهای بین دو طرف (کاهنان بابلی و سپاهیان کورش) صورت گرفته است. کارگزاران دینی در شهرهای سومری و بابلی یک قطب قدرت اجتماعی و اقتصادی بوده اند و در پیوند با حاکمان، به قدرت سیاسیی زمانه نیز پشتگرم میشده اند:
«در هر شهر، چندین خدا مورد پرستش بود ولی نیایش و توجه اصلی پرستندگان به سوی یک خدای بزرگ، و یا در بعضی موارد یک الاهة بزرگ معطوف بود که در حقیقت حافظ و مالک اصلی شهر محسوب میشد. کاهنان آن خدای بزرگ، صاحب برگزیدهترین مقامهای روحانی بودند؛ در حالی که خدایان دیگر در معابد کوچکتر و به توسط کاهنانی پایین مرتبهتر مورد ستایش قرار میگرفتند. [...] همچنانکه محوطة زیگورات بر ساختمانهای شهر مشرف بود پرستشگاه خدای بزرگ نیز بر زندگی فکری و اقتصادی شهرنشینان تسلط داشت. این معبد با آن دستگاه عریض و طویلش، قسمت بزرگی از ثروت جامعه را به خود اختصاص میداد. خدای شهر مالک همة زمینهای آن بود و بنابراین عشریة هر نوع عواید زمینی از بابت نرخ اجارة زمین در حق وی تأدیه میشد» (همان: ۳۹۲-۳۹۱).
ادامه👇👇👇
#کورش
#اسطورهی_کورش
#جنگجوی_جهانگشا
@NewHasanMohaddesi
♦️در بارهی کورش/ ۶۲
نسبت خدا و خیابان در جهان باستان /۳
✍️حسن محدثی
۳۱ فروردین ۱۴۰۳
بنابراین، در جهان باستان رابطهای دو سویه بین کارگزاران دینی و کارگزاران سیاسی شکل گرفت و ما شاهد نوعی خدماتدهیی متقابل بین آنها هستیم. کارگزاران دینی به حکومتهای زمانه مشروعیّت بخشیدند و از سوی دیگر، از آنها انواع پشتیبانیهای اقتصادی و سیاسی را دریافت کرده اند. بنابراین، میتوانیم بگوییم که در جهان باستان ادیان مستقر در خدمت حکومتها بوده اند و حکومتها نیز پشتیبان دین مستقر گشته اند. هر جا که حاکمان، دین مستقر را مورد حمایت قرار ندادند (لطفاً به فرق دین مستقر و مذاهب و فرقههای فاقد رسمیّت و قدرت اجتماعی-سیاسیی بالا و نیز جنبشهای دینی توجّه داشته باشید!)، کارگزاران دین مستقر اشکالی از واگرایی به حکومت را بروز داده اند و نمونهی نبونعید در بابل یکی از مصادیق مهمِّ آن است.
گوردن چایلد در بارهی پشتیبانیی حکومتها از کارگزاران دینی مینویسد:
"خدایان و معابدشان از بحرانها گذر کردند و کاهنان توانستند موجودیت خود را، علیرغم آنچه بر سازمانهای اجتماعی دیگر رفت، حفظ کنند. در دورههای بعدی تاریخ هم وضع چنین است. تاریخ بابل از تغییر و تبدیلهای پیدرپی دودمانهای پادشاهی و یورش بیگانگان و فتح متوالی این سرزمین سخن میگوید. گاه در گیرودار این حوادث معبدها غارت و خراب میشدند اما پادشاه جدید یا فاتح پیروز با دوبارهسازی و غنی کردن معبدهای شهر از درآمدهای تازه، خداپرستی و قدرت خود را نشان میداد. اسکندر مقدونی، به سال ۳۲۳ ق.م. با دوباره ساختن معبد بزرگ بابلی اساگیلا خاطرة فتح آسیاییاش را پایدار کرد" (چایلد، ۲۵۳۷: ۲۰۶-۲۰۵).
همین وضعیت کم و بیش در ایران باستان و ایران قرون میانه و ایران کنونی نیز وجود دارد. در واقع، نسبت خدا (امر مقدّس و متعال) و خیابان (نماد نظم اجتماعی-سیاسی) نسبتی قدیمی است و اختصاص به امروز ندارد. در طول تاریخ ایران، کارگزاران دین مستقر و کارگزاران سیاسی با هم همکاری کرده اند. گاهی نیز کارگزاران دینی از نظر اجتماعی چنان قوی و نیرومند شده اند که حکومت را بهدست گرفته اند و درهمآمیختهگی بین دین و حکومت به نهایت خود رسیده است. نیروی سیاسی و نیروی دینی در جهان باستان اغلب پیوند تنگاتنگی با هم داشته اند:
"پس از ۳۰۰۰ ق. م. متون نوشتهای، تصویری از سازمان اقتصادی و اجتماعی سومر و آکاد بهدست میدهند. این سرزمین به پانزده یا بیست دولتشهر تقسیم شده است که هر یک از لحاظ سیاسی خودمختار، اما دارای یک فرهنگ مادی، یک زبان و یک مذهب مشترک میباشند و از لحاظ اقتصادی تا حد زیادی بههم وابستهاند. مرکز هر شهر "تمنوس" مقدس یا ارگی بود که معبدهای خدای شهر و خدایان دیگر را در بر داشت. نخست در نمایشهای هیجانانگیزی که مضمونشان مرگ و زندگی گیاهان و بذرافشانی و برداشت خرمن بود مراسمی جادویی برگزار میشد که هدف از آنها به زیر فرمان درآوردن رشد نباتات بود. خدا در این مراسم مظهر نیروهای جادویی بود. بازیگرانی که نشانة دانه و باروری جادویی آن بودند، نقش خدایی را ایفا میکردند که نیروهای جادویی را به فرمان خود داشت. مظهر آن نیروی جادویی که بشر در پی رام کردنش بود خدایی بود که میبایست بهوسیلة بندگانش دلجویی و آرام شود" (همان: ۲۰۷-۲۰۶).
کارگزاران دینی در چنین جامعهای علاوه بر اینکه از پشتیبانیی سیاسیی حاکمان بهرهمند بودند، یک قدرت اقتصادیی برجسته هم بودند:
"به هر حال هر خدایی یک مسکن زمینی، معبد شهر، ثروت مادی، خدمه و گروه کاهنان را در اختیار دارد. در واقع قدیمترین اسناد خواندنی که از بینالنهرین بهدست آمدهاند حاوی حسابهای درآمد معبد میباشند که بهوسیلة کاهنان نگهداری میشدند. این اسناد نشان میدهند که معبد نه تنها مرکز زندگی مذهبی شهر بلکه هستة تراکم سرمایه بوده است. معبد چون بانک بزرگی کار میکند و خدا سرمایهدار عمدة زمین است» (همان: ۲۰۷).
بحث در بارهی مقایسهی عملکرد دین توحیدی و دین چندخداپرستانه در جهان باستان ناقص خواهد بود اگر که در بارهی تهاجمی بودن و طرد خشونتبار اغیار دینی در فرهنگ دینیی توحیدی از یک سو و پذیرا بودن اغیار دینی در فرهنگ دینیی چندخداپرستانه و مسالمتآمیزیی این فرهنگ از سوی دیگر، سخن نگویم. پیش از این، از میل به جهانگستریی دین توحیدی سخن گفته ام و نمونهی اسلامیی آن را کم و بیش همه میشناسیم و با تاریخ آن آشنا هستیم. من مایل ام از نمونهی مسیحی یاد کنم که ظاهرا به دین عشق و صلح و صفا معروف شده است. ببینیم نوع مواجههی چندخداپرستان و مسیحیان آغازین با هم چهگونه بوده و کدام مسالمت نشان داده و کدام خشونت کرده و تهاجمی رفتار نموده است.
مارک بلوخ در بارهی نحوهی مواجههی مردم شمال اروپا با مسیحیّت و آموزههای دینی و خدای خالق اش نکات جالبی مینویسد و ...
ادامه👇
#کورش
@NewHasanMohaddesi
نسبت خدا و خیابان در جهان باستان /۳
✍️حسن محدثی
۳۱ فروردین ۱۴۰۳
بنابراین، در جهان باستان رابطهای دو سویه بین کارگزاران دینی و کارگزاران سیاسی شکل گرفت و ما شاهد نوعی خدماتدهیی متقابل بین آنها هستیم. کارگزاران دینی به حکومتهای زمانه مشروعیّت بخشیدند و از سوی دیگر، از آنها انواع پشتیبانیهای اقتصادی و سیاسی را دریافت کرده اند. بنابراین، میتوانیم بگوییم که در جهان باستان ادیان مستقر در خدمت حکومتها بوده اند و حکومتها نیز پشتیبان دین مستقر گشته اند. هر جا که حاکمان، دین مستقر را مورد حمایت قرار ندادند (لطفاً به فرق دین مستقر و مذاهب و فرقههای فاقد رسمیّت و قدرت اجتماعی-سیاسیی بالا و نیز جنبشهای دینی توجّه داشته باشید!)، کارگزاران دین مستقر اشکالی از واگرایی به حکومت را بروز داده اند و نمونهی نبونعید در بابل یکی از مصادیق مهمِّ آن است.
گوردن چایلد در بارهی پشتیبانیی حکومتها از کارگزاران دینی مینویسد:
"خدایان و معابدشان از بحرانها گذر کردند و کاهنان توانستند موجودیت خود را، علیرغم آنچه بر سازمانهای اجتماعی دیگر رفت، حفظ کنند. در دورههای بعدی تاریخ هم وضع چنین است. تاریخ بابل از تغییر و تبدیلهای پیدرپی دودمانهای پادشاهی و یورش بیگانگان و فتح متوالی این سرزمین سخن میگوید. گاه در گیرودار این حوادث معبدها غارت و خراب میشدند اما پادشاه جدید یا فاتح پیروز با دوبارهسازی و غنی کردن معبدهای شهر از درآمدهای تازه، خداپرستی و قدرت خود را نشان میداد. اسکندر مقدونی، به سال ۳۲۳ ق.م. با دوباره ساختن معبد بزرگ بابلی اساگیلا خاطرة فتح آسیاییاش را پایدار کرد" (چایلد، ۲۵۳۷: ۲۰۶-۲۰۵).
همین وضعیت کم و بیش در ایران باستان و ایران قرون میانه و ایران کنونی نیز وجود دارد. در واقع، نسبت خدا (امر مقدّس و متعال) و خیابان (نماد نظم اجتماعی-سیاسی) نسبتی قدیمی است و اختصاص به امروز ندارد. در طول تاریخ ایران، کارگزاران دین مستقر و کارگزاران سیاسی با هم همکاری کرده اند. گاهی نیز کارگزاران دینی از نظر اجتماعی چنان قوی و نیرومند شده اند که حکومت را بهدست گرفته اند و درهمآمیختهگی بین دین و حکومت به نهایت خود رسیده است. نیروی سیاسی و نیروی دینی در جهان باستان اغلب پیوند تنگاتنگی با هم داشته اند:
"پس از ۳۰۰۰ ق. م. متون نوشتهای، تصویری از سازمان اقتصادی و اجتماعی سومر و آکاد بهدست میدهند. این سرزمین به پانزده یا بیست دولتشهر تقسیم شده است که هر یک از لحاظ سیاسی خودمختار، اما دارای یک فرهنگ مادی، یک زبان و یک مذهب مشترک میباشند و از لحاظ اقتصادی تا حد زیادی بههم وابستهاند. مرکز هر شهر "تمنوس" مقدس یا ارگی بود که معبدهای خدای شهر و خدایان دیگر را در بر داشت. نخست در نمایشهای هیجانانگیزی که مضمونشان مرگ و زندگی گیاهان و بذرافشانی و برداشت خرمن بود مراسمی جادویی برگزار میشد که هدف از آنها به زیر فرمان درآوردن رشد نباتات بود. خدا در این مراسم مظهر نیروهای جادویی بود. بازیگرانی که نشانة دانه و باروری جادویی آن بودند، نقش خدایی را ایفا میکردند که نیروهای جادویی را به فرمان خود داشت. مظهر آن نیروی جادویی که بشر در پی رام کردنش بود خدایی بود که میبایست بهوسیلة بندگانش دلجویی و آرام شود" (همان: ۲۰۷-۲۰۶).
کارگزاران دینی در چنین جامعهای علاوه بر اینکه از پشتیبانیی سیاسیی حاکمان بهرهمند بودند، یک قدرت اقتصادیی برجسته هم بودند:
"به هر حال هر خدایی یک مسکن زمینی، معبد شهر، ثروت مادی، خدمه و گروه کاهنان را در اختیار دارد. در واقع قدیمترین اسناد خواندنی که از بینالنهرین بهدست آمدهاند حاوی حسابهای درآمد معبد میباشند که بهوسیلة کاهنان نگهداری میشدند. این اسناد نشان میدهند که معبد نه تنها مرکز زندگی مذهبی شهر بلکه هستة تراکم سرمایه بوده است. معبد چون بانک بزرگی کار میکند و خدا سرمایهدار عمدة زمین است» (همان: ۲۰۷).
بحث در بارهی مقایسهی عملکرد دین توحیدی و دین چندخداپرستانه در جهان باستان ناقص خواهد بود اگر که در بارهی تهاجمی بودن و طرد خشونتبار اغیار دینی در فرهنگ دینیی توحیدی از یک سو و پذیرا بودن اغیار دینی در فرهنگ دینیی چندخداپرستانه و مسالمتآمیزیی این فرهنگ از سوی دیگر، سخن نگویم. پیش از این، از میل به جهانگستریی دین توحیدی سخن گفته ام و نمونهی اسلامیی آن را کم و بیش همه میشناسیم و با تاریخ آن آشنا هستیم. من مایل ام از نمونهی مسیحی یاد کنم که ظاهرا به دین عشق و صلح و صفا معروف شده است. ببینیم نوع مواجههی چندخداپرستان و مسیحیان آغازین با هم چهگونه بوده و کدام مسالمت نشان داده و کدام خشونت کرده و تهاجمی رفتار نموده است.
مارک بلوخ در بارهی نحوهی مواجههی مردم شمال اروپا با مسیحیّت و آموزههای دینی و خدای خالق اش نکات جالبی مینویسد و ...
ادامه👇
#کورش
@NewHasanMohaddesi
♦️در بارهی کورش/ ۶۳
نسبت خدا و خیابان در جهان باستان /۴
✍️حسن محدثی
۳۱ فروردین ۱۴۰۳
میگوید آنان به مذهب سرزمینهای فتح شده همچون غنیمت مینگریستند:
"خود شرک، وسیله میشد که اقبال به یک دین جدید، آسانتر صورت گیرد. اندیشة مردی که هرگز با دیدی انتقادی و تحقیقی به مسائل نگاه نکرده هست، ماوراءالطبیعه را از هر کجا که باشد، بهندرت انکار میکند. مثلا خود مسیحیان را در نظر بگیریم اگر آنها حاضر نبودند خدایان فرقههای گوناگون بتپرست را ستایش کنند، علیالقاعده بدان جهت نبود که آنها را باور نداشتند، بلکه برعکس آنها را اهریمنان و شیاطین خطرناکی میدانستند که به هر حال از خالق یگانة خودشان، ضعیفتر بودند. و نیز متقابلاً، بر اساس متون متعددی که به ما رسیده است، شمالیها در نخستین مراحل آشنایی با مسیح و قدیسهای او، آموختند که با آنها همچون ارواح خدایی ولی بیگانه، رفتار نمایند و اگر قرار بود با این ارواح، مخالفتی کنند یا آنها را دست بیندازند، این کار حتما میبایست با کمک خدایان سنتی ایشان صورت میگرفت. معذالک، قدرت مسیحیان در نظر شمالیها آنقدر بود که یک انسان هوشمند میبایست از آنان میترسید و حتی در برخی شرایط صلاح در این بود که آنها را خشمگین نکنند و به حکم احتیاط به جادوی سحرآمیز و مرموز آنها احترام هم بگذارند. در یکی از قصههای مکتوب، بخشی هست که نشان میدهد در سال ۸۶۰، یک وایکینگ خدانشناس، به امید درمان بیماریش، برای قدیس سن ریکویه نذر میکرده است. همچنین یکی از امیران ایسلندی با آنکه علناً به دین مسیح درآمده بود، اما به مناسبتهای مختلف، برای جلب حمایت خدای ثور، همچنان به مناسک قدیمی و آبا و اجدادی خود ادامه میداد. پس، رسیدن به مرحلة شناخت خدای مسیحیان بهعنوان قدرت اصلی و منحصر بهفرد، مادام که میتوانست با این صفات، مورد قبول مردم واقع شود، امر آسانی بوده است. البته نباید فراموش کرد جنگهای پایانناپذیر، که تنها در مدت آتشبس یا مذاکرة صلح متوقف میشد نیز، در رواج مسیحیت نقش موثری ایفا کرده است. بسیار اتفاق میافتاد که جنگجویان نورمن، در بازگشت از جنگ، مذهب را بهعنوان بخشی از غنایم و دستآوردهای خود به همراه میآوردند. حتی دو تن از پادشاهان بزرگ نروژ، به پادشاهان مسیحی شده شهرت یافتند" (بلوخ، ۱۳۶۳: ۶۶-۶۵؛ جامعه فئودالی. ترجمهی بهزاد باشی. تهران: نشر آگاه، چاپ اول).
اما مواجههی مسیحیان آغازین با چندخداپرستان برنامهریزی شده و حسابشده و آمرانه بوده است. آنها برنامهی مسیحیسازیی آمرانه و خشونتبار را برای حذف و ریشهکنیی چندخداپرستی، آغاز کردند و به انجام رساندند. بلوخ تصوّر میکند چنین حرکتی بهنحو ناگهانی به ذهن برخی مسیحیان آغازین خطور کرده است، در حالی که چنین ویژهگیای از اقتضائات ادیان توحیدی است. آیا نمیتوان گفت: بهنظر میرسد او از اتّحاد محتمل کارگزاران دینی و کارگزاران سیاسی در پس این برنامهی مسیحیسازیی آمرانه غفلت میکند؟ بلوخ مینویسد:
"ظاهرا، خیلی ناگهانی، به ذهن کارولینژینها اینطور خطور کرده بود که تلاش برای ریشهکنی شرک، وظیفة مقدس و قهری هر شاهزاده مسیحی است. وظیفهای که با خون آنها عجین شده و مطمئنترین وسیلة استقرار و سیطرة قدرت آنان بر دنیایی است که مقدر شده بود تحت لوای یک دین واحد، متحد شود. این طرز تلقی، در مورد امپراطوران بزرگ ژرمن، میراثداران سنتهای کارولینژین نیز صدق میکرد. در واقع پس از آنکه خود آلمان بهطور کامل به دین جدید درآمد، ژرمنها بهطور طبیعی متوجه ژرمنهای شمال شدند. به ابتکار لوئی پرهیزکار، مبلغین مذهبی به راه افتادند تا انجیل را برای سوئدیها و دانمارکیها موعظه کنند" (همان: ۶۸-۶۷).
اما ماجرا برای مسیحیسازیی چندخداپرستان، به این سادهگی نبود و "در آن زمان این مرکز، یک کلیسای سراسری و بدون معاونت بود در حالیکه فراتر از مرزهای اسکاندیناوی و اسلاو، سرزمین عظیمتر از آن بود که این کلیسا بتواند بهتنهایی آن را بپوشاند و در انجام ماموریت خود، پیروز گردد" (همان: ۶۸). لاجرم بار دیگر در تاریخ، کارگزاران دینی به کارگزاران سیاسی متوسّل شدند تا دیندارسازیی آمرانه را تحقّق بخشند و اتّحاد دو نهاد دین و سیاست دو باره شکل گرفت.
میبینیم که دیندارسازیی آمرانه بههیچوجه جدید نیست و اختصاص به ایران کنونی هم ندارد بلکه بارها در تاریخ بشر رخ داده و کارگزاران دینیی ادیان گوناگون در جای جای جهان بارها چنین پروژهای را دنبال کرده و در حیات دینیی جامعه مداخله کرده اند و کوشش داشته اند کیفیّت زیست دینیی مردمان را تغییر دهند و دینداریی مردم را بهنحوی شکل دهند و هدایت کنند که مورد پسند آنان بوده است. بهشتیسازیی آمرانهی مردم برخلاف تصوّر ما، بههیچوجه امر تازهای در تاریخ بشر نیست. پیاده کردن طرح قدسیی جامعه امری قدیمی است:
ادامه👇👇👇
#کورش
@NewHasanMohaddesi
نسبت خدا و خیابان در جهان باستان /۴
✍️حسن محدثی
۳۱ فروردین ۱۴۰۳
میگوید آنان به مذهب سرزمینهای فتح شده همچون غنیمت مینگریستند:
"خود شرک، وسیله میشد که اقبال به یک دین جدید، آسانتر صورت گیرد. اندیشة مردی که هرگز با دیدی انتقادی و تحقیقی به مسائل نگاه نکرده هست، ماوراءالطبیعه را از هر کجا که باشد، بهندرت انکار میکند. مثلا خود مسیحیان را در نظر بگیریم اگر آنها حاضر نبودند خدایان فرقههای گوناگون بتپرست را ستایش کنند، علیالقاعده بدان جهت نبود که آنها را باور نداشتند، بلکه برعکس آنها را اهریمنان و شیاطین خطرناکی میدانستند که به هر حال از خالق یگانة خودشان، ضعیفتر بودند. و نیز متقابلاً، بر اساس متون متعددی که به ما رسیده است، شمالیها در نخستین مراحل آشنایی با مسیح و قدیسهای او، آموختند که با آنها همچون ارواح خدایی ولی بیگانه، رفتار نمایند و اگر قرار بود با این ارواح، مخالفتی کنند یا آنها را دست بیندازند، این کار حتما میبایست با کمک خدایان سنتی ایشان صورت میگرفت. معذالک، قدرت مسیحیان در نظر شمالیها آنقدر بود که یک انسان هوشمند میبایست از آنان میترسید و حتی در برخی شرایط صلاح در این بود که آنها را خشمگین نکنند و به حکم احتیاط به جادوی سحرآمیز و مرموز آنها احترام هم بگذارند. در یکی از قصههای مکتوب، بخشی هست که نشان میدهد در سال ۸۶۰، یک وایکینگ خدانشناس، به امید درمان بیماریش، برای قدیس سن ریکویه نذر میکرده است. همچنین یکی از امیران ایسلندی با آنکه علناً به دین مسیح درآمده بود، اما به مناسبتهای مختلف، برای جلب حمایت خدای ثور، همچنان به مناسک قدیمی و آبا و اجدادی خود ادامه میداد. پس، رسیدن به مرحلة شناخت خدای مسیحیان بهعنوان قدرت اصلی و منحصر بهفرد، مادام که میتوانست با این صفات، مورد قبول مردم واقع شود، امر آسانی بوده است. البته نباید فراموش کرد جنگهای پایانناپذیر، که تنها در مدت آتشبس یا مذاکرة صلح متوقف میشد نیز، در رواج مسیحیت نقش موثری ایفا کرده است. بسیار اتفاق میافتاد که جنگجویان نورمن، در بازگشت از جنگ، مذهب را بهعنوان بخشی از غنایم و دستآوردهای خود به همراه میآوردند. حتی دو تن از پادشاهان بزرگ نروژ، به پادشاهان مسیحی شده شهرت یافتند" (بلوخ، ۱۳۶۳: ۶۶-۶۵؛ جامعه فئودالی. ترجمهی بهزاد باشی. تهران: نشر آگاه، چاپ اول).
اما مواجههی مسیحیان آغازین با چندخداپرستان برنامهریزی شده و حسابشده و آمرانه بوده است. آنها برنامهی مسیحیسازیی آمرانه و خشونتبار را برای حذف و ریشهکنیی چندخداپرستی، آغاز کردند و به انجام رساندند. بلوخ تصوّر میکند چنین حرکتی بهنحو ناگهانی به ذهن برخی مسیحیان آغازین خطور کرده است، در حالی که چنین ویژهگیای از اقتضائات ادیان توحیدی است. آیا نمیتوان گفت: بهنظر میرسد او از اتّحاد محتمل کارگزاران دینی و کارگزاران سیاسی در پس این برنامهی مسیحیسازیی آمرانه غفلت میکند؟ بلوخ مینویسد:
"ظاهرا، خیلی ناگهانی، به ذهن کارولینژینها اینطور خطور کرده بود که تلاش برای ریشهکنی شرک، وظیفة مقدس و قهری هر شاهزاده مسیحی است. وظیفهای که با خون آنها عجین شده و مطمئنترین وسیلة استقرار و سیطرة قدرت آنان بر دنیایی است که مقدر شده بود تحت لوای یک دین واحد، متحد شود. این طرز تلقی، در مورد امپراطوران بزرگ ژرمن، میراثداران سنتهای کارولینژین نیز صدق میکرد. در واقع پس از آنکه خود آلمان بهطور کامل به دین جدید درآمد، ژرمنها بهطور طبیعی متوجه ژرمنهای شمال شدند. به ابتکار لوئی پرهیزکار، مبلغین مذهبی به راه افتادند تا انجیل را برای سوئدیها و دانمارکیها موعظه کنند" (همان: ۶۸-۶۷).
اما ماجرا برای مسیحیسازیی چندخداپرستان، به این سادهگی نبود و "در آن زمان این مرکز، یک کلیسای سراسری و بدون معاونت بود در حالیکه فراتر از مرزهای اسکاندیناوی و اسلاو، سرزمین عظیمتر از آن بود که این کلیسا بتواند بهتنهایی آن را بپوشاند و در انجام ماموریت خود، پیروز گردد" (همان: ۶۸). لاجرم بار دیگر در تاریخ، کارگزاران دینی به کارگزاران سیاسی متوسّل شدند تا دیندارسازیی آمرانه را تحقّق بخشند و اتّحاد دو نهاد دین و سیاست دو باره شکل گرفت.
میبینیم که دیندارسازیی آمرانه بههیچوجه جدید نیست و اختصاص به ایران کنونی هم ندارد بلکه بارها در تاریخ بشر رخ داده و کارگزاران دینیی ادیان گوناگون در جای جای جهان بارها چنین پروژهای را دنبال کرده و در حیات دینیی جامعه مداخله کرده اند و کوشش داشته اند کیفیّت زیست دینیی مردمان را تغییر دهند و دینداریی مردم را بهنحوی شکل دهند و هدایت کنند که مورد پسند آنان بوده است. بهشتیسازیی آمرانهی مردم برخلاف تصوّر ما، بههیچوجه امر تازهای در تاریخ بشر نیست. پیاده کردن طرح قدسیی جامعه امری قدیمی است:
ادامه👇👇👇
#کورش
@NewHasanMohaddesi
♦️در بارهی کورش/ ۶۴
نسبت خدا و خیابان در جهان باستان /۵
✍️حسن محدثی
۳۱ فروردین ۱۴۰۳
"حقیقتا هم سلوک پادشاهان و امیران درجه اول، خود عامل تعیینکنندهای محسوب میشد و اتفاقا کلیسا هم بر این نکته واقف بود و برای جلب حمایت ایشان از هیچ کوششی فروگذار نمیکرد. جلب چنین حمایتی، در این مرحله امری حیاتی محسوب میشد. زیرا بهموازات افزایش تعداد مسیحیان بر اثر پیروزیهای پشت سر هم، اینک مسیحیان خود را رویاروی کفاری مشاهده میکردند که متوجه خطر شده و مصمم به مقاومت و آغاز مبارزه شده بودند. این شرایط موجب شد که هر دو گروه عمده مسیحیان، بهطور روزافزونی به قدرت جابرانهای متکی شوند که از سوی پادشاهان -عموما هم با خشونت بسیار- اعمال میشد. وانگهی، بدون حمایت سلطنت، گسترش شبکه وسیع اسقفنشینها و دیرها چگونه میسر میشد و مسیحیت بدون آن شبکه چگونه میتوانست نظام روحانی خود را حفظ کرده و به زیرینترین لایههای جامعه رخنه کند ؟" (همان: ۶۹).
در طیی چنین فرآیندی بود که مسیحیت به دین رسمیی امپراتوریی روم بدل شد. اما در ایران نیز در همان زمان، رقابت بین کارگزاران دینیی مانوی و کارگزاران دینیی زردشتی برای کسب حمایت سیاسی به نفع کارگزاران دینیی زردشتی داشت به سرانجام خود نزدیک میشد و بالاخره دین زردشتی به دین رسمیی حکومت ساسانی بدل شد و پیوند میان کارگزاران دینیی زردشتی و کارگزاران سیاسیی ساسانی برقرار شد و دین زردشتی، به دین دولتی بدل گردید و تعقیب و شکنجهی غیر زردشتیان به اوج خود رسید. نیبرگ در این باره مینویسد:
"اکنون به مرحلهی قطعی سیاست دینی ساسانی رسیدهایم و در نتیجه به تاریخ مجموعهی اوستایی. آیین مانوی یک نسل پیش از این در دربار ساسانیان بطور قاطعانه برافتادن و پیگیری مانویها هنوز به پایان نرسیده بود. پیروی همگان از دین زردشتی در همه کشور فرمان داده میشود؛ پادشاه میافزاید که با همهی نیرو بر ضد هر دین بدی میخواهد بجنگد. اینها سخنان پوچی نیستند؛ در زمان فرمانروایی شاپور دوم نیروهای دولتی سختترین و ناهنجارترین پیگردهای مسیحیان را با شتاب هر چه بیشتر انجام دادند. همانند کامل پیشآمدهای دولت ساسانی اوضاع دولت رم است در زمان دیوکلتیان، که از نظر تدبیر سیاسی پیگرد بزرگ مسیحیان را به راه انداخته بود؛ ولی سیاست شاپور دوم بر ضدّ مسیحیان بیگمان به اندازهی بسیار در جهت ضدّیت با رم بود؛ چه مسیحیّت با کنستانتین بزرگ موقعیت مناسبی بهدست آورده بود. با این اقدامات منفی هنوز کاری نشده بود؛ شاپور دوم به برنامهی پایدار کردن دین زردشتی که اردشیر در نظر گرفته بود، واقعیت بخشید" (نیبرگ، ۱۳۸۳: ۴۴۵-۴۴۴؛ دینهای ایران باستان. ترجمهی سیفالدین نجمآبادی. کرمان: دانشگاه شهید باهنر، چاپ اول).
نبرد دینی در زمان ساسانیان به اوج خود رسیده بود. بین کارگزاران دینی دوگانهباور زردشتی و کارگزاران ادیان توحیدی کشمکشهای متعددی در گرفت. کریستنسن در بارهی کشمکش شدید بین یهودیان و زردشتیان در زمان سلطنت پیروز نوشته است:
"در زمان سلطنت پیروز یهودیان گرفتار قتل و آزار شدند و سبب آن انتشار این خبر بود که یهود دو تن از موبدان زرتشتی را زنده پوست کندهاند. این کشتار ظاهرا در شهر اصفهان، که آنوقت هم مثل امروز مسکن جماعت کثیری از بنیاسرائیل بود، شدت فوقالعاده یافت" (کریستنسن، ۱۳۶۸: ۳۹۳).
بدین ترتیب، دولتی شدن دین زردشتی، شرایط زندهگی را برای پیروان دیگر ادیان بسیار دشوار نمود. درست است که دین زردشتی دینی دوگانهباور بود و کاملا توحیدی نبود اما در عهد ساسانیان خصوصیاتی کم و بیش مشابه بروز داد و در مقابله با پیروان ادیان دیگر و از بین بردن آنها یکی از سیاهترین صفحات تاریخ دین را رقم زد. اوج این خشونت دینی را در زمان یک روحانیی بسیار برجستهی زردشتی به نام کرتیر که چهار کتیبه از او باقی مانده است، میتوان دید:
"کرتیر در کشتار همگانی مانویان که در زمان بهرام دوم در سال ۲۷۲ م. روی داد، پیروزی یافت و بنابراین تصمیم گرفت که به حساب عیسویان نیز برسد، ضمن سنگنبشتههای پهلوی او در سرمشهد، نقش رستم و نقش رجب همه جا از اندک کردن مرزهای کوشش و تبلیغ دیگر کیشها و کشتار و از بین بردن و نابودسازی دینهای دیگر سخن بهمیان میآورد؛ کتیبه کعبه زرتشت نمونه خوبی است که کرتیر در آن شرح مفصلی از کارهای خود را بیان میکند، او شرح میدهد که چگونه بهدست او دین زرتشت پابرجا گردیده است، کرتیر همچنین افتخار میکند که او برای تقویت پایههای دین، مؤمنین ادیان دیگر را زیر فشار گذاشته و میگوید: آنها که پیرو مکتب شیاطین بودند و به وسیله من و از ترس من از دین برگشته و به خدایان عقیدهمند شدند، او مفتخر هست که پیروان دین یهود، ساسانا (بوداییان)، برهمانان (هندوها)، نصرانیان و زندیقان (طرفداران مانی) را نابود کرده است"
...
ادامه👇👇
#کورش
@NewHasanMohaddesi
نسبت خدا و خیابان در جهان باستان /۵
✍️حسن محدثی
۳۱ فروردین ۱۴۰۳
"حقیقتا هم سلوک پادشاهان و امیران درجه اول، خود عامل تعیینکنندهای محسوب میشد و اتفاقا کلیسا هم بر این نکته واقف بود و برای جلب حمایت ایشان از هیچ کوششی فروگذار نمیکرد. جلب چنین حمایتی، در این مرحله امری حیاتی محسوب میشد. زیرا بهموازات افزایش تعداد مسیحیان بر اثر پیروزیهای پشت سر هم، اینک مسیحیان خود را رویاروی کفاری مشاهده میکردند که متوجه خطر شده و مصمم به مقاومت و آغاز مبارزه شده بودند. این شرایط موجب شد که هر دو گروه عمده مسیحیان، بهطور روزافزونی به قدرت جابرانهای متکی شوند که از سوی پادشاهان -عموما هم با خشونت بسیار- اعمال میشد. وانگهی، بدون حمایت سلطنت، گسترش شبکه وسیع اسقفنشینها و دیرها چگونه میسر میشد و مسیحیت بدون آن شبکه چگونه میتوانست نظام روحانی خود را حفظ کرده و به زیرینترین لایههای جامعه رخنه کند ؟" (همان: ۶۹).
در طیی چنین فرآیندی بود که مسیحیت به دین رسمیی امپراتوریی روم بدل شد. اما در ایران نیز در همان زمان، رقابت بین کارگزاران دینیی مانوی و کارگزاران دینیی زردشتی برای کسب حمایت سیاسی به نفع کارگزاران دینیی زردشتی داشت به سرانجام خود نزدیک میشد و بالاخره دین زردشتی به دین رسمیی حکومت ساسانی بدل شد و پیوند میان کارگزاران دینیی زردشتی و کارگزاران سیاسیی ساسانی برقرار شد و دین زردشتی، به دین دولتی بدل گردید و تعقیب و شکنجهی غیر زردشتیان به اوج خود رسید. نیبرگ در این باره مینویسد:
"اکنون به مرحلهی قطعی سیاست دینی ساسانی رسیدهایم و در نتیجه به تاریخ مجموعهی اوستایی. آیین مانوی یک نسل پیش از این در دربار ساسانیان بطور قاطعانه برافتادن و پیگیری مانویها هنوز به پایان نرسیده بود. پیروی همگان از دین زردشتی در همه کشور فرمان داده میشود؛ پادشاه میافزاید که با همهی نیرو بر ضد هر دین بدی میخواهد بجنگد. اینها سخنان پوچی نیستند؛ در زمان فرمانروایی شاپور دوم نیروهای دولتی سختترین و ناهنجارترین پیگردهای مسیحیان را با شتاب هر چه بیشتر انجام دادند. همانند کامل پیشآمدهای دولت ساسانی اوضاع دولت رم است در زمان دیوکلتیان، که از نظر تدبیر سیاسی پیگرد بزرگ مسیحیان را به راه انداخته بود؛ ولی سیاست شاپور دوم بر ضدّ مسیحیان بیگمان به اندازهی بسیار در جهت ضدّیت با رم بود؛ چه مسیحیّت با کنستانتین بزرگ موقعیت مناسبی بهدست آورده بود. با این اقدامات منفی هنوز کاری نشده بود؛ شاپور دوم به برنامهی پایدار کردن دین زردشتی که اردشیر در نظر گرفته بود، واقعیت بخشید" (نیبرگ، ۱۳۸۳: ۴۴۵-۴۴۴؛ دینهای ایران باستان. ترجمهی سیفالدین نجمآبادی. کرمان: دانشگاه شهید باهنر، چاپ اول).
نبرد دینی در زمان ساسانیان به اوج خود رسیده بود. بین کارگزاران دینی دوگانهباور زردشتی و کارگزاران ادیان توحیدی کشمکشهای متعددی در گرفت. کریستنسن در بارهی کشمکش شدید بین یهودیان و زردشتیان در زمان سلطنت پیروز نوشته است:
"در زمان سلطنت پیروز یهودیان گرفتار قتل و آزار شدند و سبب آن انتشار این خبر بود که یهود دو تن از موبدان زرتشتی را زنده پوست کندهاند. این کشتار ظاهرا در شهر اصفهان، که آنوقت هم مثل امروز مسکن جماعت کثیری از بنیاسرائیل بود، شدت فوقالعاده یافت" (کریستنسن، ۱۳۶۸: ۳۹۳).
بدین ترتیب، دولتی شدن دین زردشتی، شرایط زندهگی را برای پیروان دیگر ادیان بسیار دشوار نمود. درست است که دین زردشتی دینی دوگانهباور بود و کاملا توحیدی نبود اما در عهد ساسانیان خصوصیاتی کم و بیش مشابه بروز داد و در مقابله با پیروان ادیان دیگر و از بین بردن آنها یکی از سیاهترین صفحات تاریخ دین را رقم زد. اوج این خشونت دینی را در زمان یک روحانیی بسیار برجستهی زردشتی به نام کرتیر که چهار کتیبه از او باقی مانده است، میتوان دید:
"کرتیر در کشتار همگانی مانویان که در زمان بهرام دوم در سال ۲۷۲ م. روی داد، پیروزی یافت و بنابراین تصمیم گرفت که به حساب عیسویان نیز برسد، ضمن سنگنبشتههای پهلوی او در سرمشهد، نقش رستم و نقش رجب همه جا از اندک کردن مرزهای کوشش و تبلیغ دیگر کیشها و کشتار و از بین بردن و نابودسازی دینهای دیگر سخن بهمیان میآورد؛ کتیبه کعبه زرتشت نمونه خوبی است که کرتیر در آن شرح مفصلی از کارهای خود را بیان میکند، او شرح میدهد که چگونه بهدست او دین زرتشت پابرجا گردیده است، کرتیر همچنین افتخار میکند که او برای تقویت پایههای دین، مؤمنین ادیان دیگر را زیر فشار گذاشته و میگوید: آنها که پیرو مکتب شیاطین بودند و به وسیله من و از ترس من از دین برگشته و به خدایان عقیدهمند شدند، او مفتخر هست که پیروان دین یهود، ساسانا (بوداییان)، برهمانان (هندوها)، نصرانیان و زندیقان (طرفداران مانی) را نابود کرده است"
...
ادامه👇👇
#کورش
@NewHasanMohaddesi
♦️در بارهی کورش/ ۶۵
نسبت خدا و خیابان در جهان باستان /۶
✍️حسن محدثی
۳۱ فروردین ۱۴۰۳
(عباس برومند اعلم، ۱۳۸۸: ۶۰؛ نقش کرتیر در تحولات آیین زرتشت در عهد ساسانیان. مجلهی فروغ وحدت، سال پنجم، شمارهی ۱۸، صص ۶۱-۵۵).
از خصایل بسیار مهم دین توحیدی، ارایهی یک چتر نسبتا فراگیرتر است. دین توحیدی این امکان را فراهم میکند که مردم از اقوام و ملل و رنگها و فرهنگهای مختلف زیر عَلَم یک خدای واحد سینه بزنند و در ذيل اقتدار مقدس او متحد شوند. اما این عامگرایی تام و تمام نیست و در حقیقت، عامگراییی دین توحیدی، نوعی خاصگراییی عقیدتی است و همهی بشریت را دربرنمیگیرد و پوشش نمیدهد؛ مگر آنکه به خدای دین توحیدی ایمان بیاورند و به شریعت اش ملتزم گردند.
همین ویژهگیی عامگراییی نسبی در اسلام سبب شد که "ولا"ی اعتقادی که نوعی همبستهگیی دینیی عامگرایانهتر است، جایگزین "ولا"ی قبیلهای شود و حصار اجتماعیی بیناقبیلهای کم و بیش فرو ریزد و همه در امّت واحد یکپارچه شوند.
بدون شک، اسلام بدون داشتن چنین خصلتی، نمیتوانست بر آن تفرق قبیلهای بهطور نسبی چیره گردد. جمال جوده از وجود انواع ولاء در نزد عربان یاد میکند و بر آن است که "گستردهترین شکل ولاء، نزد عربِ پیش از اسلام، "حلف" بود. حلف، پیمان یا قراردادی است که میان چند طرف که قصد تعاون و همیاری میان خود دارند منعقد میشود" (جوده، ۱۳۸۲: ۲۲؛ اوضاع اجتماعی-اقتصادی موالی در صدر اسلام. ترجمهی مصطفی جباری و مسلم زمانی. تهران: نشر نی، چاپ اول).
او مینویسد پیامبر اسلام نخست از ولای حلف برای متحد کردن افراد و ساختن امت بهره گرفت:
"پیامبر (ص) از مفهوم "ولاء حلف" برای متحد کردن نخستین گروه مسلمانان بهره گرفت" (همان: ۶۵).
اما سرانجام عامگراییی بیشتر چنین ولایی، با تبدیل آن به ولایی اعتقادی از بین رفت و محدودتر شد:
"پیامبر (ص)، پس از این، اعلام فرمود که "همپیمانی" یا "موالاه" با غیرمسلمانان جایز نیست؛ با وجود اینکه ایشان در ابتدا بر این موافقت کرده بود و آن وقتی بود که یهود خواست تا در دفاع از مدینه با مسلمانان همکاری و مشارکت کنند و این کار باعث شد تا نزد مسلمانان دیدگاهی نو در تعریف و مشخص کردن ولائی بهوجود آید که بر پایه و بنیان "عقیده" یا پذیرش اسلام استوار بود و یاری و تعاون آن کس که زیر پرچم اسلام نمیزیست جایز نبود" (همان: ۷۲-۷۱).
برخی بر آن اند که در بعضی شرایط تاریخی، عامگراییی دین توحیدی میتوانست برای امپراتوریها بهمنزلهی چسب اجتماعیی کارآمدتر کارکرد داشته باشد. چارلز دیویس به خصلت عامگرایی در ادیان توحیدی پرداخته. او بر آن است که در مرحلهی پیدایش تمدنهای اولیه، ادیان توحیدی چنین عامگراییای را بروز داده اند:
"این مرحله با پیدایی سازمان سیاسی متمرکز، چه در شکل پادشاهی چه در شکل دولت-شهر، و ظهور ساختار طبقاتی جامعه مشخص شده است. در این مرحله، نقشهای اجتماعی همراه با هنجارهای حاکم بر آنها، آگاهانه از کنشهای ملموس جدا شدند، بهطوری که هویّت عرفنگر یا هویّت نقشها بهطور کلی امکانپذیر شد. حال نظم اجتماعی یک ساختار قدرتمند که به مشروعیّت نیاز داشت. برداشتی توجیهآمیز از نظم اجتماعی در روایتهای دینی و تقدیس کردن آن از طریق مناسک، مشروعیّت آن را تامین میکرد. تمایزی بین اجتماعی دینی و سیاسی ایجاد نشده بود، و در نتیجه هویّت دینی منطبق بر هویّت سیاسی بود. این هویّتی عرفنگر بود، مبتنی بر همنوایی با نظم اجتماعی مستقر یا سنّتی و طالب اجرای فرمانبرانهی نقشهای تعیینشده در آن. عبور موفقیتآمیز از هویت عرفنگر در دورهی تمدّنهای بزرگ یا امپراتوریهای عظیم همراه با پیدایی ادیان جهانشمول [عام] ممکن شد. ادیان جهانشمول [عام] بهویژه ادیان توحیدی، مرحلهی جدیدی از تکامل اجتماعی را مشخص میسازد، زیرا آنها به شکلگیری هویّتی شخصی جدا از همهی نقشها و هنجارهای ملموس رهنمون شدند. اجتماع دینی دیگر بر اجتماع سیاسی منطبق نبود، بلکه بالقوّه اجتماعی عام [جهانشمول] بود که مردم تحت رژیمهای مختلف را پذیرا میشد. بنابراین، هویت شخصی از تعیّن حصرگرایانهی ناشی از هنجارها و نقشهای یک جامعهی خاص رهایی یافت. در یکتاپرستی، شخص به میزانی که در حضور خداوند قرار میگرفت، دارای هویّت دانسته میشد و، بنابراین، در رابطهی با خداوند، بهطور کامل بهعنوان یک فرد شکل میگرفت" (دیوس، ۱۳۸۷: ۲۸۱- ۲۸۰؛ دین و ساختن جامعه: جستارهایی در الهیات اجتماعی. ترجمهی حسن محدثی و حسین بابالحوائجی. تهران: نشر یادآوران، چاپ اول).
اما مشکل اساسی آنجا بود که ادیان توحیدی در عمل نتوانستند این عامگرایی را به سطح بالاتری ارتقا دهند و تمامیی بشریت را صرفنظر از دیانتشان با یکدیگر پیوند دهند؛ اگر چه در برخی از آنها چنین آموزهها و ایدههایی را میتوان یافت.
👇
#کورش
@NewHasanMohaddesi
نسبت خدا و خیابان در جهان باستان /۶
✍️حسن محدثی
۳۱ فروردین ۱۴۰۳
(عباس برومند اعلم، ۱۳۸۸: ۶۰؛ نقش کرتیر در تحولات آیین زرتشت در عهد ساسانیان. مجلهی فروغ وحدت، سال پنجم، شمارهی ۱۸، صص ۶۱-۵۵).
از خصایل بسیار مهم دین توحیدی، ارایهی یک چتر نسبتا فراگیرتر است. دین توحیدی این امکان را فراهم میکند که مردم از اقوام و ملل و رنگها و فرهنگهای مختلف زیر عَلَم یک خدای واحد سینه بزنند و در ذيل اقتدار مقدس او متحد شوند. اما این عامگرایی تام و تمام نیست و در حقیقت، عامگراییی دین توحیدی، نوعی خاصگراییی عقیدتی است و همهی بشریت را دربرنمیگیرد و پوشش نمیدهد؛ مگر آنکه به خدای دین توحیدی ایمان بیاورند و به شریعت اش ملتزم گردند.
همین ویژهگیی عامگراییی نسبی در اسلام سبب شد که "ولا"ی اعتقادی که نوعی همبستهگیی دینیی عامگرایانهتر است، جایگزین "ولا"ی قبیلهای شود و حصار اجتماعیی بیناقبیلهای کم و بیش فرو ریزد و همه در امّت واحد یکپارچه شوند.
بدون شک، اسلام بدون داشتن چنین خصلتی، نمیتوانست بر آن تفرق قبیلهای بهطور نسبی چیره گردد. جمال جوده از وجود انواع ولاء در نزد عربان یاد میکند و بر آن است که "گستردهترین شکل ولاء، نزد عربِ پیش از اسلام، "حلف" بود. حلف، پیمان یا قراردادی است که میان چند طرف که قصد تعاون و همیاری میان خود دارند منعقد میشود" (جوده، ۱۳۸۲: ۲۲؛ اوضاع اجتماعی-اقتصادی موالی در صدر اسلام. ترجمهی مصطفی جباری و مسلم زمانی. تهران: نشر نی، چاپ اول).
او مینویسد پیامبر اسلام نخست از ولای حلف برای متحد کردن افراد و ساختن امت بهره گرفت:
"پیامبر (ص) از مفهوم "ولاء حلف" برای متحد کردن نخستین گروه مسلمانان بهره گرفت" (همان: ۶۵).
اما سرانجام عامگراییی بیشتر چنین ولایی، با تبدیل آن به ولایی اعتقادی از بین رفت و محدودتر شد:
"پیامبر (ص)، پس از این، اعلام فرمود که "همپیمانی" یا "موالاه" با غیرمسلمانان جایز نیست؛ با وجود اینکه ایشان در ابتدا بر این موافقت کرده بود و آن وقتی بود که یهود خواست تا در دفاع از مدینه با مسلمانان همکاری و مشارکت کنند و این کار باعث شد تا نزد مسلمانان دیدگاهی نو در تعریف و مشخص کردن ولائی بهوجود آید که بر پایه و بنیان "عقیده" یا پذیرش اسلام استوار بود و یاری و تعاون آن کس که زیر پرچم اسلام نمیزیست جایز نبود" (همان: ۷۲-۷۱).
برخی بر آن اند که در بعضی شرایط تاریخی، عامگراییی دین توحیدی میتوانست برای امپراتوریها بهمنزلهی چسب اجتماعیی کارآمدتر کارکرد داشته باشد. چارلز دیویس به خصلت عامگرایی در ادیان توحیدی پرداخته. او بر آن است که در مرحلهی پیدایش تمدنهای اولیه، ادیان توحیدی چنین عامگراییای را بروز داده اند:
"این مرحله با پیدایی سازمان سیاسی متمرکز، چه در شکل پادشاهی چه در شکل دولت-شهر، و ظهور ساختار طبقاتی جامعه مشخص شده است. در این مرحله، نقشهای اجتماعی همراه با هنجارهای حاکم بر آنها، آگاهانه از کنشهای ملموس جدا شدند، بهطوری که هویّت عرفنگر یا هویّت نقشها بهطور کلی امکانپذیر شد. حال نظم اجتماعی یک ساختار قدرتمند که به مشروعیّت نیاز داشت. برداشتی توجیهآمیز از نظم اجتماعی در روایتهای دینی و تقدیس کردن آن از طریق مناسک، مشروعیّت آن را تامین میکرد. تمایزی بین اجتماعی دینی و سیاسی ایجاد نشده بود، و در نتیجه هویّت دینی منطبق بر هویّت سیاسی بود. این هویّتی عرفنگر بود، مبتنی بر همنوایی با نظم اجتماعی مستقر یا سنّتی و طالب اجرای فرمانبرانهی نقشهای تعیینشده در آن. عبور موفقیتآمیز از هویت عرفنگر در دورهی تمدّنهای بزرگ یا امپراتوریهای عظیم همراه با پیدایی ادیان جهانشمول [عام] ممکن شد. ادیان جهانشمول [عام] بهویژه ادیان توحیدی، مرحلهی جدیدی از تکامل اجتماعی را مشخص میسازد، زیرا آنها به شکلگیری هویّتی شخصی جدا از همهی نقشها و هنجارهای ملموس رهنمون شدند. اجتماع دینی دیگر بر اجتماع سیاسی منطبق نبود، بلکه بالقوّه اجتماعی عام [جهانشمول] بود که مردم تحت رژیمهای مختلف را پذیرا میشد. بنابراین، هویت شخصی از تعیّن حصرگرایانهی ناشی از هنجارها و نقشهای یک جامعهی خاص رهایی یافت. در یکتاپرستی، شخص به میزانی که در حضور خداوند قرار میگرفت، دارای هویّت دانسته میشد و، بنابراین، در رابطهی با خداوند، بهطور کامل بهعنوان یک فرد شکل میگرفت" (دیوس، ۱۳۸۷: ۲۸۱- ۲۸۰؛ دین و ساختن جامعه: جستارهایی در الهیات اجتماعی. ترجمهی حسن محدثی و حسین بابالحوائجی. تهران: نشر یادآوران، چاپ اول).
اما مشکل اساسی آنجا بود که ادیان توحیدی در عمل نتوانستند این عامگرایی را به سطح بالاتری ارتقا دهند و تمامیی بشریت را صرفنظر از دیانتشان با یکدیگر پیوند دهند؛ اگر چه در برخی از آنها چنین آموزهها و ایدههایی را میتوان یافت.
👇
#کورش
@NewHasanMohaddesi
♦️در بارهی کورش/ ۶۶
نسبت خدا و خیابان در جهان باستان /۷
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
بنابراین، بار دیگر و از راهی دیگر، یعنی یا توجه به سیر فرهنگ دینیی بشر، درمییابیم که حقوق بشر نمیتوانسته است در عصر باستان وجود داشته باشد، زیرا مسبوق به تحقق عالیترین نوع عامگرایی بوده است. حقوق بشر از مواهب دوران مدرن است، اگر چه بشر مدرن نتوانسته هنوز بهتمامی آن را تحقق باشد و هنوز بهنظر میرسد بعضی از برخی دیگر بشرتر اند.
همچنین به تفاوت بنیادی بین مداراگریی دینیی مدرن و مداراگریی دینی در عصر باستان پی میبریم. مداراگریی دینی در عصر مدرن مسبوق به عالیترین نوع عامگرایی است. در این نوع مداراگری، بشر صرف نظر از هر خصیصهای واجد حقوق است. در مقام نظر، انسان فراتر از ملیت و جنسیت و نژاد و عقیده و طبقه واجد حقوقی برابر با دیگران است. چنین عامگراییای هرگز در تاریخ باستان وجود نداشته و نمیتوانسته وجود داشته باشد.
مداراگریی دینی در فرهنگ چندخداپرستانهی عصر باستان مداراگریای خدایانمحور بوده است. چندخداپرستان به خاطر حرمتی که به خدایان و نیروهای مقدس مینهاده اند و ارج و قدرتی که آنها در نزدشان داشتند و نیز به خاطر نوع متفاوتی از جامعهپذیریی دینیشان، نسبت به اغیار دینی اهل مدارا بوده اند.
اما مدارای دینی در عصر مدرن، انسانمحور است. اینکه بشر به این مرحله نایل شود که آدمی صرف نظر از عقیده واجد حرمت است، نیازمند شکلگیری و رواج اندیشهی اومانیستی بوده است.
شاید بتوان گفت عامگراییی دین توحیدی که در واقع نوعی خاصگراییی اعتقادی بوده و نیز اندیشههای عرفانی، بستری تاریخی برای عامگراییی اومانیستی فراهم کرده اند؛ بدین معنا که فروریزیی اعتبار اجتماعیی نهاد دین در قرون اخیر، امکان نوعی فراگشت transposition را فراهم ساخته است و راهی برای عبور از تنگناهای فکریی عصر دینی گشوده است. این موضوعی نیازمند بررسی است. عامگراییای که تفکر عرفانی در گذشته پدید آورد، هرگز نتوانسته بود فراگیر شود و به تفکری جهانی بدل شود و اعتباری عام یابد. انقلاب آمریکا و سپس انقلاب فرانسه با پسزمینهی فرهنگیی اومانیستی توانستند ایدهی حقوق بشر را جهانی سازند.
برخی از الحاد در عصر باستان سخن میگویند. اما بهنظر میرسد الحاد یا خداناپرستی پدیدهای مدرن است. بهنظر میرسد انسان در عصر ماقبل مدرن بهنحوی از انحا خداپرست بوده است. خداناپرستی محصول عبور از عصر دینیی بشر بوده است؛ عصری که به قول ماکس وبر در آن افسونزدایی از فرهنگ و زندهگی دستکم در برخی قلمروها کم و بیش تحقق یافته است.
اکنون با بحث از نسبت خدا و خیابان در عصر باستان، جای آن دارد که به دِینی که ایران باستان به میراث سومری دارد، بپردازم و آنگاه بر چندخداپرستی در ایران باستان متمرکز شوم و بعد از آن نسبت چندخداپرستی و مداراگریی دینی را در رهبریی یک جنگجوی جهانگشای چندخداپرست دیگر -چنگیزخان- بکاوم و آنگاه این اثر را به پایان ببرم.
ادامه👇👇👇
#کورش
#اسطورهی_کورش
#جنگجوی_جهانگشا
@NewHasanMohaddesi
نسبت خدا و خیابان در جهان باستان /۷
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
بنابراین، بار دیگر و از راهی دیگر، یعنی یا توجه به سیر فرهنگ دینیی بشر، درمییابیم که حقوق بشر نمیتوانسته است در عصر باستان وجود داشته باشد، زیرا مسبوق به تحقق عالیترین نوع عامگرایی بوده است. حقوق بشر از مواهب دوران مدرن است، اگر چه بشر مدرن نتوانسته هنوز بهتمامی آن را تحقق باشد و هنوز بهنظر میرسد بعضی از برخی دیگر بشرتر اند.
همچنین به تفاوت بنیادی بین مداراگریی دینیی مدرن و مداراگریی دینی در عصر باستان پی میبریم. مداراگریی دینی در عصر مدرن مسبوق به عالیترین نوع عامگرایی است. در این نوع مداراگری، بشر صرف نظر از هر خصیصهای واجد حقوق است. در مقام نظر، انسان فراتر از ملیت و جنسیت و نژاد و عقیده و طبقه واجد حقوقی برابر با دیگران است. چنین عامگراییای هرگز در تاریخ باستان وجود نداشته و نمیتوانسته وجود داشته باشد.
مداراگریی دینی در فرهنگ چندخداپرستانهی عصر باستان مداراگریای خدایانمحور بوده است. چندخداپرستان به خاطر حرمتی که به خدایان و نیروهای مقدس مینهاده اند و ارج و قدرتی که آنها در نزدشان داشتند و نیز به خاطر نوع متفاوتی از جامعهپذیریی دینیشان، نسبت به اغیار دینی اهل مدارا بوده اند.
اما مدارای دینی در عصر مدرن، انسانمحور است. اینکه بشر به این مرحله نایل شود که آدمی صرف نظر از عقیده واجد حرمت است، نیازمند شکلگیری و رواج اندیشهی اومانیستی بوده است.
شاید بتوان گفت عامگراییی دین توحیدی که در واقع نوعی خاصگراییی اعتقادی بوده و نیز اندیشههای عرفانی، بستری تاریخی برای عامگراییی اومانیستی فراهم کرده اند؛ بدین معنا که فروریزیی اعتبار اجتماعیی نهاد دین در قرون اخیر، امکان نوعی فراگشت transposition را فراهم ساخته است و راهی برای عبور از تنگناهای فکریی عصر دینی گشوده است. این موضوعی نیازمند بررسی است. عامگراییای که تفکر عرفانی در گذشته پدید آورد، هرگز نتوانسته بود فراگیر شود و به تفکری جهانی بدل شود و اعتباری عام یابد. انقلاب آمریکا و سپس انقلاب فرانسه با پسزمینهی فرهنگیی اومانیستی توانستند ایدهی حقوق بشر را جهانی سازند.
برخی از الحاد در عصر باستان سخن میگویند. اما بهنظر میرسد الحاد یا خداناپرستی پدیدهای مدرن است. بهنظر میرسد انسان در عصر ماقبل مدرن بهنحوی از انحا خداپرست بوده است. خداناپرستی محصول عبور از عصر دینیی بشر بوده است؛ عصری که به قول ماکس وبر در آن افسونزدایی از فرهنگ و زندهگی دستکم در برخی قلمروها کم و بیش تحقق یافته است.
اکنون با بحث از نسبت خدا و خیابان در عصر باستان، جای آن دارد که به دِینی که ایران باستان به میراث سومری دارد، بپردازم و آنگاه بر چندخداپرستی در ایران باستان متمرکز شوم و بعد از آن نسبت چندخداپرستی و مداراگریی دینی را در رهبریی یک جنگجوی جهانگشای چندخداپرست دیگر -چنگیزخان- بکاوم و آنگاه این اثر را به پایان ببرم.
ادامه👇👇👇
#کورش
#اسطورهی_کورش
#جنگجوی_جهانگشا
@NewHasanMohaddesi
Forwarded from تهرنگ
📌 #دوره_های_بهار_ته_رنگ
«جامعهشناسی مناسک جمعی در ایران»
با آرمان ذاکری
📌 جامعهی ایران درحال بیدینتر شدن است یا دیندارتر شدن؟ اقبال به مناسک و نمادهای دینی درحال کاهش است یا افزایش؟ چه رابطهای میان دین، سیاست و اقتصاد وجود دارد؟ در عصر حضور همزمان بنیادگرایی دینی، اسلامهراسی، دینِ مردمان عادی، مردمان بیدین و ضعیف شدن روشنفکری دینی، مناسک جمعی کدام جریان را تقویت میکنند؟ مردمان معمولی و بهویژه فرودستان چه رابطهای با مناسک جمعی برقرار میکنند؟
ازحیث نظری مدافعان نظریههای سکولاریزاسیون مدعی بودهاند با پیشرفت فرآیندهای مدرنیزاسیون و عقلانیسازی، دین از جوامع عقبنشینی خواهد کرد، «افسونزدایی از جهان» رخ خواهد داد و «سایبان مقدس»، از بالای سر بشریت کنار خواهد رفت. این نظریات در سه دههی گذشته مباحث بسیاری برانگیختهاند. برخی دیگر متفکرین از «افسونزایی مجدد جهان» یا «سکولارزدایی از جهان» در پایان قرنِ بیستم سخن گفتهاند. این مناقشات تا به آن حد گسترش یافته که دایرهالمعارف جامعهشناسی دین بهسرپرستی برایان ترنر، یکی از فصول خود را با نام «از سکولاریزاسیون تا بازقدسی شدن» به همین نزاعها اختصاص داده.
در ایران نیز در نگاه اول بهگواه نظرسنجیهای ملی معتبر انجامشده در دو دههی گذشته، اکثریت مردم احساس کردهاند جامعه بهسمت بیدینتر شدن میرود. این احساس را افراد بسیاری در زندگی روزمرهی خود نیز حس میکنند. جدا شدن امر قدسی از اخلاق مدعای برخی پژوهشهاست. برخی از پژوهشگران از ورود جامعهی ایران به دوران پسادینی سخن گفتهاند و برخی جامعهشناسانِ دین از «احیاء دین عامه» یا «فربهی مناسکی» یا افزایش اقبال به زیارت و عزاداری. آخرین موج پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان، انجامشده در سال ۱۴۰۲ حکایت از این میکند که حدود ۵۸درصد از پاسخگویان خیلیزیاد یا زیاد تمایل دارند در پیادهروی اربعین شرکت کنند. بهظاهر تناقضی میان واقعیتِ اجتماعی و احساس بخش بزرگی از مردم وجود دارد. این تناقض را چگونه میتوان توضیح داد؟
ممکنشدنِ توضیح این تناقض در گرو فهم علل فراز و فرود مناسک جمعی و نگاه تاریخیـاجتماعی به تحولات مناسک است. مطالعهی اجتماعی مناسک جمعی از آن رو اهمیت دارد که این مناسک از مهمترین راههای رؤیتپذیر کردن دین و تولید قدرت نمادین برای دین در جامعهاند. درعینحال به نظر میرسد برای مدتزمانی قابل توجه، هم در مطالعات نظری و هم در تحقیقات تجربیِ جامعهشناسی دین، تمرکز بر مطالعات پدیدارشناسانه و توجه به فهمِ ابعاد نمادین دین، مطالعۀ همزمان پیوندهای دین و اقتصاد و سیاست را به حاشیه برده است. در حالی که مناسک جمعی(در رأس آنها عزاداری و زیارت) و تصورات جمعی از نمادهای دینی در پیوند با تحولات اجتماعی تغییر میکنند. تلاش من در این دوره توضیح منطقِ این تغییرات است. برای فهم منطق این تغییرات باید «امر تام اجتماعی» را مطالعه کرد. برای نیل به این هدف چهار مقطع زمانی را مطالعه خواهیم کرد. تمرکز من بر ایرانِ دورۀ معاصر خواهد بود. این چهار مقطع به این دلیل انتخاب شدهاند که بهگواه شواهد تاریخی، نقاط عطفی در اوجگیری اقبال به مناسک جمعی بودهاند و عبارتند پس از شکستهای خارجی و بروز قحطیها و شیوع پیاپی طاعون و وبا در ابتدای قرن دوازده شمسی، پس از اشغال ایران و سقوط رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰، پس از اصلاحات ارضی در سال ۱۳۴۰ و پس از شدتگرفتن بحرانهای اقتصادی در میانهی دههی ۸۰ شمسی.
با مطالعهی این نقاط عطف تلاش میکنیم همزمانیِ پدیدهها و روندهای متعارض در جامعه را با توجه به تأثیرگذاری متقابل دین، سیاست و اقتصاد بر روی هم توضیح دهیم.
___
◼️ روزهای برگزاری:
این دوره چهارشنبهها، بهصورت حضوری برگزار میشود.
___
⏱ زمان برگزاری:
ساعت ۱۸ تا ۲۰
___
📍مکان برگزاری:
مؤسسهی فرهنگیهنری تهرنگ
واقع در خیابان ویلا.
___
☎️برای اطلاعات بیشتر با شمارهی ۰۹۹۱۲۸۲۰۷۹۷ در تماس باشید.
📲 همچنین میتوانید برای برقراری ارتباط با مؤسسهی فرهنگیهنری تهرنگ روی تلگرام یا در دایرکت پیام بگذارید.
https://hottg.com/TahrangInst
📌 #دوره_های_بهار_ته_رنگ
«جامعهشناسی مناسک جمعی در ایران»
با آرمان ذاکری
📌 جامعهی ایران درحال بیدینتر شدن است یا دیندارتر شدن؟ اقبال به مناسک و نمادهای دینی درحال کاهش است یا افزایش؟ چه رابطهای میان دین، سیاست و اقتصاد وجود دارد؟ در عصر حضور همزمان بنیادگرایی دینی، اسلامهراسی، دینِ مردمان عادی، مردمان بیدین و ضعیف شدن روشنفکری دینی، مناسک جمعی کدام جریان را تقویت میکنند؟ مردمان معمولی و بهویژه فرودستان چه رابطهای با مناسک جمعی برقرار میکنند؟
ازحیث نظری مدافعان نظریههای سکولاریزاسیون مدعی بودهاند با پیشرفت فرآیندهای مدرنیزاسیون و عقلانیسازی، دین از جوامع عقبنشینی خواهد کرد، «افسونزدایی از جهان» رخ خواهد داد و «سایبان مقدس»، از بالای سر بشریت کنار خواهد رفت. این نظریات در سه دههی گذشته مباحث بسیاری برانگیختهاند. برخی دیگر متفکرین از «افسونزایی مجدد جهان» یا «سکولارزدایی از جهان» در پایان قرنِ بیستم سخن گفتهاند. این مناقشات تا به آن حد گسترش یافته که دایرهالمعارف جامعهشناسی دین بهسرپرستی برایان ترنر، یکی از فصول خود را با نام «از سکولاریزاسیون تا بازقدسی شدن» به همین نزاعها اختصاص داده.
در ایران نیز در نگاه اول بهگواه نظرسنجیهای ملی معتبر انجامشده در دو دههی گذشته، اکثریت مردم احساس کردهاند جامعه بهسمت بیدینتر شدن میرود. این احساس را افراد بسیاری در زندگی روزمرهی خود نیز حس میکنند. جدا شدن امر قدسی از اخلاق مدعای برخی پژوهشهاست. برخی از پژوهشگران از ورود جامعهی ایران به دوران پسادینی سخن گفتهاند و برخی جامعهشناسانِ دین از «احیاء دین عامه» یا «فربهی مناسکی» یا افزایش اقبال به زیارت و عزاداری. آخرین موج پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان، انجامشده در سال ۱۴۰۲ حکایت از این میکند که حدود ۵۸درصد از پاسخگویان خیلیزیاد یا زیاد تمایل دارند در پیادهروی اربعین شرکت کنند. بهظاهر تناقضی میان واقعیتِ اجتماعی و احساس بخش بزرگی از مردم وجود دارد. این تناقض را چگونه میتوان توضیح داد؟
ممکنشدنِ توضیح این تناقض در گرو فهم علل فراز و فرود مناسک جمعی و نگاه تاریخیـاجتماعی به تحولات مناسک است. مطالعهی اجتماعی مناسک جمعی از آن رو اهمیت دارد که این مناسک از مهمترین راههای رؤیتپذیر کردن دین و تولید قدرت نمادین برای دین در جامعهاند. درعینحال به نظر میرسد برای مدتزمانی قابل توجه، هم در مطالعات نظری و هم در تحقیقات تجربیِ جامعهشناسی دین، تمرکز بر مطالعات پدیدارشناسانه و توجه به فهمِ ابعاد نمادین دین، مطالعۀ همزمان پیوندهای دین و اقتصاد و سیاست را به حاشیه برده است. در حالی که مناسک جمعی(در رأس آنها عزاداری و زیارت) و تصورات جمعی از نمادهای دینی در پیوند با تحولات اجتماعی تغییر میکنند. تلاش من در این دوره توضیح منطقِ این تغییرات است. برای فهم منطق این تغییرات باید «امر تام اجتماعی» را مطالعه کرد. برای نیل به این هدف چهار مقطع زمانی را مطالعه خواهیم کرد. تمرکز من بر ایرانِ دورۀ معاصر خواهد بود. این چهار مقطع به این دلیل انتخاب شدهاند که بهگواه شواهد تاریخی، نقاط عطفی در اوجگیری اقبال به مناسک جمعی بودهاند و عبارتند پس از شکستهای خارجی و بروز قحطیها و شیوع پیاپی طاعون و وبا در ابتدای قرن دوازده شمسی، پس از اشغال ایران و سقوط رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰، پس از اصلاحات ارضی در سال ۱۳۴۰ و پس از شدتگرفتن بحرانهای اقتصادی در میانهی دههی ۸۰ شمسی.
با مطالعهی این نقاط عطف تلاش میکنیم همزمانیِ پدیدهها و روندهای متعارض در جامعه را با توجه به تأثیرگذاری متقابل دین، سیاست و اقتصاد بر روی هم توضیح دهیم.
___
◼️ روزهای برگزاری:
این دوره چهارشنبهها، بهصورت حضوری برگزار میشود.
___
⏱ زمان برگزاری:
ساعت ۱۸ تا ۲۰
___
📍مکان برگزاری:
مؤسسهی فرهنگیهنری تهرنگ
واقع در خیابان ویلا.
___
☎️برای اطلاعات بیشتر با شمارهی ۰۹۹۱۲۸۲۰۷۹۷ در تماس باشید.
📲 همچنین میتوانید برای برقراری ارتباط با مؤسسهی فرهنگیهنری تهرنگ روی تلگرام یا در دایرکت پیام بگذارید.
https://hottg.com/TahrangInst
Telegram
تهرنگ
مؤسسهی فرهنگیهنری تهرنگ اندیشه و خیال
@InstTahrang
@InstTahrang
Forwarded from ابراهیم شفیعی (Ebi shafei)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستند «جنابت» به تاریخچه غسل در ادیان مختلف، بررسی انواع غسل، علل و چرایی انجام غسل، بررسی جامعه آماری از میزان انجام غسل در کشور در میان مردم و بررسی ریشههای انجام غسل و مضرات و محاسن آن در بین مردم میپردازد و مشکلات فقه در روزگار جدید را مورد بررسی قرار میدهد.
عوامل فیلم عبارتند از: تحقیق، نگارش و کارگردان: ابراهیم شفیعی، تهیهکننده: علیرضا ولیپور، مدیر فیلمبرداری: محمد معدنی، صدابردار: سیدجلال سعادتیار، تدوین، ابراهیم شفیعی و سحر برجی حسنکیاده، آهنگساز: اکبر بلالی، طراح پوستر: محمدحسن صفابخش
لینک تماشای فیلم در یوتوب
https://youtu.be/JxCkzWI_Diw?si=dx3e_Io70M5xv91j
عوامل فیلم عبارتند از: تحقیق، نگارش و کارگردان: ابراهیم شفیعی، تهیهکننده: علیرضا ولیپور، مدیر فیلمبرداری: محمد معدنی، صدابردار: سیدجلال سعادتیار، تدوین، ابراهیم شفیعی و سحر برجی حسنکیاده، آهنگساز: اکبر بلالی، طراح پوستر: محمدحسن صفابخش
لینک تماشای فیلم در یوتوب
https://youtu.be/JxCkzWI_Diw?si=dx3e_Io70M5xv91j
Forwarded from تحکیم ملت
♦️ تمیز بین احترام به حق رای و خود رأی
📌جامعه ای بهتر بسازیم
🔻حق رأیدادن یکی از حقوق سیاسی شهروندان است. هر شهروند سه نوع حقوق دارد: مدنی، اجتماعی، سیاسی. حقوق سیاسی شامل حق انتخابکردن و حق انتخابشدن است. حق رأی از جنس امور حقوقی است و به انسانی که شهروند شده است تعلّق میگیرد. مهم نیست این انسان چوپان و کشاورز باشد یا دانشمند هوافضا. هر کدام بهخاطر انسانبودن یک حق رأی خواهند داشت، چون همه در شهروندبودن برابرند.
🔻بحث از حق رأی بحثی حقوقی و نیز سیاسی است و حقوقدانان و عالمان علم سیاست پیشتر از دیگران میتوانند در باب آن نظر بدهند. احترام به حق رأی احترام به حقوق بشر است و عدم احترام بدان میتواند منجر به تضییع حقوق انسانی شود. بنابراین، بر همهی ما الزامی است که به حق رأی انسانها احترام بگذاریم و آن را با همهی توانمان پاس بداریم.همینجا عرض بکنم که از نقدهای قدیمی وارد بر نظامهای دموکراتیک همین است که چرا حق رأی یک بیسواد و بیخبر از مسائل اجتماعی و سیاسی و یک دانشمند مطلع باید برابر باشد. این را برخی از ایرادهای بزرگ دموکراسی ذکر کردهاند. این ایراد البته پاسخهایی نیز دارد که اکنون بدان نمیپردازم.
🔻اما رأی، از اموری حقوقی نیست بلکه از جنس اندیشه و تشخیص و تصمیم و تعلّق است. هر شهروندی که در درون یک جامعهی سیاسی میزید، بر حسب آگاهی و تشخیص و تصمیم و تعلّقاش به کسی یا حزبی رأی میدهد.اما آیا الزامی است که ما به رأی او احترام بگذاریم؟ پاسخ منفی است زیرا ممکن است آگاهی او ناقص باشد یا با تبلیغات سیاسی این یا آن سازمان یا حکومت، رأی و تشخیص او دستکاری شده باشد. شاید تشخیص او اشتباه باشد یا تعلّق او به یک گروه یا حزب یا جریان، تعلقی مسألهدار باشد. شاید او تطمیع یا تهدید شده باشد. شاید او در یک موقعیت فشار هنجارین گیر کرده باشد.
🔻در نظامهای دموکراتیک ما بهعنوان یک شهروند حق داریم آگاهیها و دانشها و تشخیصها و تصمیمها و تعلّقات دیگر شهروندان را مورد نقد و ارزیابی جدی قرار دهیم و در عین حال وظیفه داریم از حق رأی او دفاع کنیم و این دو با هم کاملا سازگار و مکمل هماند.از طریق نقد رأی و نظر و تشخیص و تصمیم و تعلق دیگر شهروندان است که دموکراسی رشد میکند و افراد از فردی با دانش و آگاهی و تشخیص ضعیف و تعلّق نامناسب به فردی با دانش و آگاهی بالاتر و تعلقی شایستهتر ارتقا پیدا میکنند.
🔻در دموکراسی، یک بستر و نیز فرآیند مباحثهی انتقادی از رهگذر وجود رسانههای آزاد و متنوع میان عموم افراد جامعه شکل میگیرد که سرانجام سبب ارتقای همه و ارتقای نظام دموکراتیک میشود.در نظامات دموکراتیک همچنین کسی حق ندارد رأی خود را بفروشد یا رأی خود را واگذار کند، زیرا خرید و فروش رأی و واگذارکردن آن دو مشکل اساسی دارد:
🔻اول به حق رأی دیگران لطمه میزند و اجازه نمیدهد که ساز و کار حق رأی فردی به نتیجهای دستکاری نشده بیانجامد
🔻 دوم مانع از رشد و پویایی فردی شهروند واجد حق رأی و تشخیص و آگاهی میشود و آنها را از روند مباحثهی انتقادی جامعه بیرون نگه میدارد و تبدیل یک شهروند حقوقی به یک شهروند حقیقی را به تعویق میاندازد.
🔻این البته از مشکلات بزرگ دموکراسیها است که همیشه نمیتوانند بهنحو مطلوبی شرایط را برای تبدیل شهروند حقوقی به شهروند حقیقی فراهم کنند. تبلیغات سیاسی نامتوازن و نابرابر و خرید و فروش رأی از عوامل مهم دستکاری برآیند آرا در نظامهای دموکراتیک است. در اینجا لازم است بین سه نوع شهروند بهطور نظری تمایز قائل شوم؛ شهروند صوری، شهروند حقوقی، و شهروند حقیقی.
🔻 شهروند صوری کسی است که در قانون واجد حقوق شهروندی است اما در نظام سیاسی موجود عملا از طریق ساز و کارهایی نظیر نظارت دستگاههای نظارتی و غیرنظارتی دستکم بخشی از حق شهروندی وی سلب شده است و او عملا نمیتواند حقوق شهروندی خود را اِعمال کند.
🔻 شهروند حقوقی کسی است که بهلحاظ قانونی و نیز عملا و بالفعل تمام حقوق شهروندی را واجد است اما خود او واجد شایستگیهای یک شهروند نیست. مثلا کنش اجتماعی و سیاسی او قبیلهای است. او هنوز در درون فرهنگ قبیلهای یا طایفهای یا قومی کنش میکند و در سپهر شهروندی که سپهری عام و جهانشمول است وارد نشده است.
🔻 شهروند حقیقی کسی است که عملا نیز واجد شایستگیهای یک شهروند است و در سپهر شهروندی و مطابق با ارزشهای عام مدنی و سیاسی کنش میکند.
🔻 ما ایرانیان اکنون بهعنوان شهروندان آتی این جامعه، وظیفه داریم از حق رأی همهگان در درون یک نظام دموکراتیک دفاع کنیم و در عین حال حق داریم رأی دیگران را (البته بدون هر گونه تجسس و استنطاق و سرککشیدن به دنیای خصوصی افراد) مورد نقد و ارزیابی قرار دهیم.
🖊حسن محدثی گیلوانی
🆔️@tahkimmelat
📌جامعه ای بهتر بسازیم
🔻حق رأیدادن یکی از حقوق سیاسی شهروندان است. هر شهروند سه نوع حقوق دارد: مدنی، اجتماعی، سیاسی. حقوق سیاسی شامل حق انتخابکردن و حق انتخابشدن است. حق رأی از جنس امور حقوقی است و به انسانی که شهروند شده است تعلّق میگیرد. مهم نیست این انسان چوپان و کشاورز باشد یا دانشمند هوافضا. هر کدام بهخاطر انسانبودن یک حق رأی خواهند داشت، چون همه در شهروندبودن برابرند.
🔻بحث از حق رأی بحثی حقوقی و نیز سیاسی است و حقوقدانان و عالمان علم سیاست پیشتر از دیگران میتوانند در باب آن نظر بدهند. احترام به حق رأی احترام به حقوق بشر است و عدم احترام بدان میتواند منجر به تضییع حقوق انسانی شود. بنابراین، بر همهی ما الزامی است که به حق رأی انسانها احترام بگذاریم و آن را با همهی توانمان پاس بداریم.همینجا عرض بکنم که از نقدهای قدیمی وارد بر نظامهای دموکراتیک همین است که چرا حق رأی یک بیسواد و بیخبر از مسائل اجتماعی و سیاسی و یک دانشمند مطلع باید برابر باشد. این را برخی از ایرادهای بزرگ دموکراسی ذکر کردهاند. این ایراد البته پاسخهایی نیز دارد که اکنون بدان نمیپردازم.
🔻اما رأی، از اموری حقوقی نیست بلکه از جنس اندیشه و تشخیص و تصمیم و تعلّق است. هر شهروندی که در درون یک جامعهی سیاسی میزید، بر حسب آگاهی و تشخیص و تصمیم و تعلّقاش به کسی یا حزبی رأی میدهد.اما آیا الزامی است که ما به رأی او احترام بگذاریم؟ پاسخ منفی است زیرا ممکن است آگاهی او ناقص باشد یا با تبلیغات سیاسی این یا آن سازمان یا حکومت، رأی و تشخیص او دستکاری شده باشد. شاید تشخیص او اشتباه باشد یا تعلّق او به یک گروه یا حزب یا جریان، تعلقی مسألهدار باشد. شاید او تطمیع یا تهدید شده باشد. شاید او در یک موقعیت فشار هنجارین گیر کرده باشد.
🔻در نظامهای دموکراتیک ما بهعنوان یک شهروند حق داریم آگاهیها و دانشها و تشخیصها و تصمیمها و تعلّقات دیگر شهروندان را مورد نقد و ارزیابی جدی قرار دهیم و در عین حال وظیفه داریم از حق رأی او دفاع کنیم و این دو با هم کاملا سازگار و مکمل هماند.از طریق نقد رأی و نظر و تشخیص و تصمیم و تعلق دیگر شهروندان است که دموکراسی رشد میکند و افراد از فردی با دانش و آگاهی و تشخیص ضعیف و تعلّق نامناسب به فردی با دانش و آگاهی بالاتر و تعلقی شایستهتر ارتقا پیدا میکنند.
🔻در دموکراسی، یک بستر و نیز فرآیند مباحثهی انتقادی از رهگذر وجود رسانههای آزاد و متنوع میان عموم افراد جامعه شکل میگیرد که سرانجام سبب ارتقای همه و ارتقای نظام دموکراتیک میشود.در نظامات دموکراتیک همچنین کسی حق ندارد رأی خود را بفروشد یا رأی خود را واگذار کند، زیرا خرید و فروش رأی و واگذارکردن آن دو مشکل اساسی دارد:
🔻اول به حق رأی دیگران لطمه میزند و اجازه نمیدهد که ساز و کار حق رأی فردی به نتیجهای دستکاری نشده بیانجامد
🔻 دوم مانع از رشد و پویایی فردی شهروند واجد حق رأی و تشخیص و آگاهی میشود و آنها را از روند مباحثهی انتقادی جامعه بیرون نگه میدارد و تبدیل یک شهروند حقوقی به یک شهروند حقیقی را به تعویق میاندازد.
🔻این البته از مشکلات بزرگ دموکراسیها است که همیشه نمیتوانند بهنحو مطلوبی شرایط را برای تبدیل شهروند حقوقی به شهروند حقیقی فراهم کنند. تبلیغات سیاسی نامتوازن و نابرابر و خرید و فروش رأی از عوامل مهم دستکاری برآیند آرا در نظامهای دموکراتیک است. در اینجا لازم است بین سه نوع شهروند بهطور نظری تمایز قائل شوم؛ شهروند صوری، شهروند حقوقی، و شهروند حقیقی.
🔻 شهروند صوری کسی است که در قانون واجد حقوق شهروندی است اما در نظام سیاسی موجود عملا از طریق ساز و کارهایی نظیر نظارت دستگاههای نظارتی و غیرنظارتی دستکم بخشی از حق شهروندی وی سلب شده است و او عملا نمیتواند حقوق شهروندی خود را اِعمال کند.
🔻 شهروند حقوقی کسی است که بهلحاظ قانونی و نیز عملا و بالفعل تمام حقوق شهروندی را واجد است اما خود او واجد شایستگیهای یک شهروند نیست. مثلا کنش اجتماعی و سیاسی او قبیلهای است. او هنوز در درون فرهنگ قبیلهای یا طایفهای یا قومی کنش میکند و در سپهر شهروندی که سپهری عام و جهانشمول است وارد نشده است.
🔻 شهروند حقیقی کسی است که عملا نیز واجد شایستگیهای یک شهروند است و در سپهر شهروندی و مطابق با ارزشهای عام مدنی و سیاسی کنش میکند.
🔻 ما ایرانیان اکنون بهعنوان شهروندان آتی این جامعه، وظیفه داریم از حق رأی همهگان در درون یک نظام دموکراتیک دفاع کنیم و در عین حال حق داریم رأی دیگران را (البته بدون هر گونه تجسس و استنطاق و سرککشیدن به دنیای خصوصی افراد) مورد نقد و ارزیابی قرار دهیم.
🖊حسن محدثی گیلوانی
🆔️@tahkimmelat
Telegram
تحکیم ملت
🗞تحکیمِ ملت🗞
🍃 رسانهی خبری_تحلیلی تحکیم ملت بر آن است تا علاوه بر اخبار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی درخصوص فرایندهای دموکراسیسازی درونزا به تولید محتوا بپردازد.
ارتباط با ادمین:
@tahkim__melat
🍃 رسانهی خبری_تحلیلی تحکیم ملت بر آن است تا علاوه بر اخبار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی درخصوص فرایندهای دموکراسیسازی درونزا به تولید محتوا بپردازد.
ارتباط با ادمین:
@tahkim__melat
♦️لینک مطالب در بارهی کورش
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
در آبان ۱۴۰۲ بحث من در بارهی کورش از چند استوری در بارهی «اعمال قدرت به نام خدا یا خدایان در تاریخ: تفسیری متفاوت از گلنوشتهی کورش» آغاز شد. سپس دوست عزیز من دکتر مسعود وفائی از من در این باره پرسشهایی کرد و من در پاسخ به پرسشهای وی این بحث را آغازیدم.
اینک لینک مطالب نوشته شده را تا این لحظه تقدیم میکنم و در روزهای آینده این بحث را ادامه میدهم و تکمیل میکنم. 👇👇👇
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9545
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9546
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9547
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9548
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9554
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9555
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9556
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9557
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9558
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9562
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9563
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9564
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9565
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9567
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9568
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9571
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9572
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9640
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9641
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9642
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9644
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9645
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9646
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9647
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9648
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9652
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9653
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9654
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9655
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9668
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9675
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9696
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9697
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9760
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9774
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9785
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9802
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9911
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9912
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9913
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9914
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9915
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9946
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9947
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9948
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9949
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9967
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9969
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10033
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10034
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10035
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10486
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10487
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10490
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10491
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10510
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10573
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10574
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10583
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10584
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10585
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10629
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10631
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10632
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10633
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10634
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10635
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10636
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10642
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10643
ادامه دارد. 👇👇👇
#کورش
#جنگجوی_جهانگشا
@NewHasanMohaddesi
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
در آبان ۱۴۰۲ بحث من در بارهی کورش از چند استوری در بارهی «اعمال قدرت به نام خدا یا خدایان در تاریخ: تفسیری متفاوت از گلنوشتهی کورش» آغاز شد. سپس دوست عزیز من دکتر مسعود وفائی از من در این باره پرسشهایی کرد و من در پاسخ به پرسشهای وی این بحث را آغازیدم.
اینک لینک مطالب نوشته شده را تا این لحظه تقدیم میکنم و در روزهای آینده این بحث را ادامه میدهم و تکمیل میکنم. 👇👇👇
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9545
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9546
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9547
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9548
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9554
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9555
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9556
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9557
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9558
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9562
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9563
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9564
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9565
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9567
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9568
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9571
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9572
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9640
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9641
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9642
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9644
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9645
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9646
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9647
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9648
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9652
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9653
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9654
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9655
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9668
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9675
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9696
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9697
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9760
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9774
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9785
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9802
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9911
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9912
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9913
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9914
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9915
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9946
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9947
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9948
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9949
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9967
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/9969
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10033
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10034
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10035
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10486
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10487
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10490
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10491
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10510
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10573
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10574
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10583
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10584
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10585
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10629
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10631
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10632
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10633
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10634
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10635
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10636
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10642
https://hottg.com/NewHasanMohaddesi/10643
ادامه دارد. 👇👇👇
#کورش
#جنگجوی_جهانگشا
@NewHasanMohaddesi
Telegram
زیر سقف آسمان
♦️پرسشهایی در بارهی کورش پادشاه هخامنشی
✍ دکتر مسعود وفائی
۱۱ آبان ۱۴۰۲
🔸توضیح: بعد از انتشار چند استوری در بارهی کورش و بهرهگیریی سیاسیی او از دین، دوست عزیز ام آقای دکتر وفائی این پرسشها را مطرح کرده است.
"سوال بنده از دکتر محدثی این است که …
✍ دکتر مسعود وفائی
۱۱ آبان ۱۴۰۲
🔸توضیح: بعد از انتشار چند استوری در بارهی کورش و بهرهگیریی سیاسیی او از دین، دوست عزیز ام آقای دکتر وفائی این پرسشها را مطرح کرده است.
"سوال بنده از دکتر محدثی این است که …
♦️در بارهی کورش/ ۶۷
جنگجوی جهانگشا فرهنگ و تمدن نمیآفریند /۱
✍️حسن محدثی
۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
در عرف تاریخنگاری نحوهای از بیان وجود دارد که نیازمند بررسی و نقد است. چیزی که در تاریخنگاریهای موجود اغلب میبینیم و گمراهکننده و غلطانداز است، ثبت شدن فرهنگ و تمدن به نام جنگجویان جهانگشا و اعقاب و اسلافشان است. وقتی از تمدن هخامنشی، تمدن ساسانی، تمدن اسلامی، و تمدن مغولی و غیره سخن گفته میشود، تمدن و فرهنگ در این موارد به نام جنگجویان جهانگشا یا قوم غالب ثبت و درک میشود. این در حالی است که در تمام این موارد، فرهنگ و تمدن را مردمان تحت تسلط در طیی قرون پدید آورده اند و نه جنگجویان جهانگشا و حاکمان. نقاش فقیری را در نظر بگیرید که از زور فقر پذیرفته بر دیوار معبد و کلیسا و قصری نقشی بیافریند و پولی نصیب اش شود تا خود و خانواده اش را از گرسنهگی نجات دهد و شاعری ایرانی را در نظر بگیرید که در مدح شاه شجاع غزل میسراید و معمار رومی و یونانی را در نظر بگیرید که به اسیری یا به مزدوری گرفته شده و ستونهای تخت جمشید را عَلَم میکند و سنگتراش مصری را بهیاد آورید که صخرههای کوه را نقر میکند تا کتیبهی پادشاه نوشته شود و کاتب و خزانهدار بابلی را بهتصور درآورید که امور اداری یا مالیهی خزانهداریی هخامنشی را در بابل اداره میکند. تمدنها و فرهنگها را این مردمان میآفرینند، نه جنگجویان جهانگشای هخامنشی و مسلمان و مغولی و ترک و غیره.
تاریخنگاران دنیا از امر متکثر سخن میگویند اما زبانشان الزاما منعکسکنندهی این تکثر نیست. آدمی با زبان میاندیشد و این نوع نوشتن در تاریخنگاری آدمی را به سمت و سوی از قبل اندیشیده شدهای سوق میدهد و در نتیجه، این نوع زبان تاریخنگارانه، رهزنی میکند. فرهنگها و تمدنهایی که به نام هخامنشی و ساسانی و اسلامی و مغولی و یونانی و غیره ثبت شده، به دست مردمان متنوع و متکثری ساخته و پرورده شده اند که نه تماما هخامنشی و ساسانی بوده اند و نه تماما مغولی و مسلمان و یونانی. آنها از قبایل و اقوام و ملل و ادیان و مذاهب و خلاصه گروههای اجتماعیی بسیار متنوعی بوده اند که از بخت بد یا خوش در ذيل یک حکومت گرد آمده اند؛ و الا در هیچ جای جهان جنگجویان جهانگشا نه فرهنگ ساخته اند و نه تمدن پدید آورده اند. تازه ما نمیتوانیم بگوییم در ذهن آن نقاش فقیر در بارهی حکومت وقت چه میگذشته و یا چه چیزی را در حین نقاشی با خود زمزمه کرده است.
آری زندهگیی زیستهی آدمیان در زیر سلطهی ارباب قدرت و نیز در زبان تاریخنگارانهای که در خدمت ارباب قدرت و نیروهای سلطه در جامعه و تاریخ است، پنهان میشود یا پنهان نگاه داشته میشود و از یاد میرود!
مورخ مثلا مینویسد هنر هخامنشی یا هنر ساسانی یا هنر اسلامی، و مخاطبان نیز هخامنشیان یا ساسانیان یا مسلمانان را آفرینندهی آن میدانند. اما اگر مورخ بنویسد هنر در دورهی هخامنشیان، هنر در عصر ساسانیان، یا هنر در عصر مسلمانان، معنا بسیار عوض میشود. در تعابیر نخست بین هنر و حکومت یا هنر و دین پیوند وثیقی برقرار میشود و هنر آن دوره به نام حکومت یا دینی معین ثبت و معرفی میشود. اما در گروه دوم تعابیر، دیگر چنین برداشتی مجاز نیست و نمیتوان هنر زمانه را به حکومت یا دینی خاص یا حتا قوم و گروهی خاص نسبت داد. هنر یا فرهنگ یا تمدن هر دوره، از آن همهی مردمان آن دوره است و البته حاکمان و ادیان و اقوام نیز به نسبت سهمشان در شکلگیریی آن دخیل اند. جامعهشناسی میتواند نگاه ما را به تاریخ تصحیح و پالایش کند. ماکس وبر که تعبیر جنگجویان جهانگشا را از او گرفته ام، در بارهی مسلمانان صدر میگوید:
"اسلام در دوره نخست دین جنگجویان جهانگشا بود. اینان ردهای از سلحشوران جهادگر منضبط بودند" (وبر، ۱۳۸۲: ۳۰۵؛ دین، قدرت، جامعه. ترجمهی احمد تدین. تهران: نشر هرمس، چاپ اول).
آنگاه که مورخ از تمدن اسلامی یا هنر اسلامی یا معماریی سخن میگوید، آدمی از خود میپرسد جنگجوی جهانگشا، چهطور میتوانسته چنین چیزی بیافریند یا بپرورد؟ اینجا است که به نظر ام لازم است زبان و بیان ما تغییر کند و ضرورت دارد تعابیر جدیدی بهکار گرفته شود: فرهنگ دورهی مسلمانان، هنر عصر مسلمانان، تمدن در عصر مسلمانان.
تازه در همین معنای اخیر هم، این هنر و فرهنگ و تمدن، بسیاری از عناصر اش برگرفته از اینجا و آنجا است و هرگز نمیتوان در بارهی فرهنگ و تمدن و هنر یک عصر ادعاهایی خلوصگرایانه مطرح کرد و مردمان همان عصر را پرورندهگان تام و تمام آن فرهنگ و هنر و تمدن دانست.
بر این اساس، نکتهی دیگری که لازم است در بارهی ایران باستان بگویم و بر آن تأکید کنم، پدیدهای به نام تأثیر بینالنهرینی است. صاحبنظران گوناگونی که در بارهی ایران باستان پژوهش کرده اند، از این تأثیر سخن گفته اند.
#کورش
@NewHasanMohaddesi
جنگجوی جهانگشا فرهنگ و تمدن نمیآفریند /۱
✍️حسن محدثی
۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
در عرف تاریخنگاری نحوهای از بیان وجود دارد که نیازمند بررسی و نقد است. چیزی که در تاریخنگاریهای موجود اغلب میبینیم و گمراهکننده و غلطانداز است، ثبت شدن فرهنگ و تمدن به نام جنگجویان جهانگشا و اعقاب و اسلافشان است. وقتی از تمدن هخامنشی، تمدن ساسانی، تمدن اسلامی، و تمدن مغولی و غیره سخن گفته میشود، تمدن و فرهنگ در این موارد به نام جنگجویان جهانگشا یا قوم غالب ثبت و درک میشود. این در حالی است که در تمام این موارد، فرهنگ و تمدن را مردمان تحت تسلط در طیی قرون پدید آورده اند و نه جنگجویان جهانگشا و حاکمان. نقاش فقیری را در نظر بگیرید که از زور فقر پذیرفته بر دیوار معبد و کلیسا و قصری نقشی بیافریند و پولی نصیب اش شود تا خود و خانواده اش را از گرسنهگی نجات دهد و شاعری ایرانی را در نظر بگیرید که در مدح شاه شجاع غزل میسراید و معمار رومی و یونانی را در نظر بگیرید که به اسیری یا به مزدوری گرفته شده و ستونهای تخت جمشید را عَلَم میکند و سنگتراش مصری را بهیاد آورید که صخرههای کوه را نقر میکند تا کتیبهی پادشاه نوشته شود و کاتب و خزانهدار بابلی را بهتصور درآورید که امور اداری یا مالیهی خزانهداریی هخامنشی را در بابل اداره میکند. تمدنها و فرهنگها را این مردمان میآفرینند، نه جنگجویان جهانگشای هخامنشی و مسلمان و مغولی و ترک و غیره.
تاریخنگاران دنیا از امر متکثر سخن میگویند اما زبانشان الزاما منعکسکنندهی این تکثر نیست. آدمی با زبان میاندیشد و این نوع نوشتن در تاریخنگاری آدمی را به سمت و سوی از قبل اندیشیده شدهای سوق میدهد و در نتیجه، این نوع زبان تاریخنگارانه، رهزنی میکند. فرهنگها و تمدنهایی که به نام هخامنشی و ساسانی و اسلامی و مغولی و یونانی و غیره ثبت شده، به دست مردمان متنوع و متکثری ساخته و پرورده شده اند که نه تماما هخامنشی و ساسانی بوده اند و نه تماما مغولی و مسلمان و یونانی. آنها از قبایل و اقوام و ملل و ادیان و مذاهب و خلاصه گروههای اجتماعیی بسیار متنوعی بوده اند که از بخت بد یا خوش در ذيل یک حکومت گرد آمده اند؛ و الا در هیچ جای جهان جنگجویان جهانگشا نه فرهنگ ساخته اند و نه تمدن پدید آورده اند. تازه ما نمیتوانیم بگوییم در ذهن آن نقاش فقیر در بارهی حکومت وقت چه میگذشته و یا چه چیزی را در حین نقاشی با خود زمزمه کرده است.
آری زندهگیی زیستهی آدمیان در زیر سلطهی ارباب قدرت و نیز در زبان تاریخنگارانهای که در خدمت ارباب قدرت و نیروهای سلطه در جامعه و تاریخ است، پنهان میشود یا پنهان نگاه داشته میشود و از یاد میرود!
مورخ مثلا مینویسد هنر هخامنشی یا هنر ساسانی یا هنر اسلامی، و مخاطبان نیز هخامنشیان یا ساسانیان یا مسلمانان را آفرینندهی آن میدانند. اما اگر مورخ بنویسد هنر در دورهی هخامنشیان، هنر در عصر ساسانیان، یا هنر در عصر مسلمانان، معنا بسیار عوض میشود. در تعابیر نخست بین هنر و حکومت یا هنر و دین پیوند وثیقی برقرار میشود و هنر آن دوره به نام حکومت یا دینی معین ثبت و معرفی میشود. اما در گروه دوم تعابیر، دیگر چنین برداشتی مجاز نیست و نمیتوان هنر زمانه را به حکومت یا دینی خاص یا حتا قوم و گروهی خاص نسبت داد. هنر یا فرهنگ یا تمدن هر دوره، از آن همهی مردمان آن دوره است و البته حاکمان و ادیان و اقوام نیز به نسبت سهمشان در شکلگیریی آن دخیل اند. جامعهشناسی میتواند نگاه ما را به تاریخ تصحیح و پالایش کند. ماکس وبر که تعبیر جنگجویان جهانگشا را از او گرفته ام، در بارهی مسلمانان صدر میگوید:
"اسلام در دوره نخست دین جنگجویان جهانگشا بود. اینان ردهای از سلحشوران جهادگر منضبط بودند" (وبر، ۱۳۸۲: ۳۰۵؛ دین، قدرت، جامعه. ترجمهی احمد تدین. تهران: نشر هرمس، چاپ اول).
آنگاه که مورخ از تمدن اسلامی یا هنر اسلامی یا معماریی سخن میگوید، آدمی از خود میپرسد جنگجوی جهانگشا، چهطور میتوانسته چنین چیزی بیافریند یا بپرورد؟ اینجا است که به نظر ام لازم است زبان و بیان ما تغییر کند و ضرورت دارد تعابیر جدیدی بهکار گرفته شود: فرهنگ دورهی مسلمانان، هنر عصر مسلمانان، تمدن در عصر مسلمانان.
تازه در همین معنای اخیر هم، این هنر و فرهنگ و تمدن، بسیاری از عناصر اش برگرفته از اینجا و آنجا است و هرگز نمیتوان در بارهی فرهنگ و تمدن و هنر یک عصر ادعاهایی خلوصگرایانه مطرح کرد و مردمان همان عصر را پرورندهگان تام و تمام آن فرهنگ و هنر و تمدن دانست.
بر این اساس، نکتهی دیگری که لازم است در بارهی ایران باستان بگویم و بر آن تأکید کنم، پدیدهای به نام تأثیر بینالنهرینی است. صاحبنظران گوناگونی که در بارهی ایران باستان پژوهش کرده اند، از این تأثیر سخن گفته اند.
#کورش
@NewHasanMohaddesi
♦️در بارهی کورش/ ۶۸
جنگجوی جهانگشا فرهنگ و تمدن نمیآفریند /۲
✍️حسن محدثی
۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
بنابراین، تمدنهای شکل گرفته در فلات ایران در جهان باستان بسیار متأثر از تمدنهای بینالنهرینی و دیگر تمدنهای منطقه بوده اند و ادعاهای خاصگرایانه و خلوصگرایانه در بارهی میراث فرهنگیی به جای مانده از ایران باستان، بیشتر تحریفها و فریبکاریهایی اند که از ایدهیولوژیهای ملیگرایانه و باستانگرایانه نشأت گرفته اند.
گوردون چایلد از سه کانون تمدن قدیمی یاد میکند که تمدنهای بعدی مدیون آنها هستند: مصر، سومر، و حوضهی رود سند:
"از ۳۰۰۰ تا ۲۰۰۰ ق. م. تمدنهای مفرغکار در کرت، سرزمین اصلی یونان، تروا در داردانل، حوضه رود کوبان در شمال قفقاز، فلات آسیای صغیر، فلسطین و سوریه، ایران و بلوچستان بهوجود آمدند. البته هر یک از این تمدنها ویژگیهایی دارد، اما همه آنها آنقدر وجوه مشترک محسوس با تمدنهای مصر، سومر یا حوضه رود سند یا یکی از مراکز دومین دارند که دین آنان به کانونهای کهنتر تمدن بیچون و چرا است. این تمدنهای دوم و سوم اصیل نیستند، بلکه نتیجه گزینش سنتها، عقاید و روشهایی هستند که از کانونهای قدیمتر به اینان رسیدهاند" (چایلد، ۲۵۳۷: ۲۳۷).
بهراستی، ریشههای این میزان از دِین تمدنی و فرهنگیی ایران باستان به تمدن سومر چیست؟ پاسخ من این است که تمدن و فرهنگ از رهگذر جهانگشایی پدید نمیآیند. جهانگشایی و برپا ساختن یک امپراتوری ممکن است در طیی چند دهه با نبوغ نظامی و مدیریتی تحقق یابد، اما تمدن و فرهنگ به قرنها کار و تلاش در سایهی صلح و امنیت و آرامش نیاز دارد. جنگجوی جهانگشا نه تمدن میآفریند و نه فرهنگ. او حداکثر کاری که میکند این است: ثروت و انباشت اقتصادیی دیگران را در یکجا گرد میآورد و سپس در جنگ (کورش) یا در رختخواب (چنگیز) میمیرد و آن را به ارث میگذارد.
فرهنگ و تمدن بعد از این فتحها و جهانگشاییها و در طیی قرون پرورده میشوند و بعد تحولات و پیشرفتهای مادی و غیر مادی مثلا در عصر هخامنشی ظاهر میشوند (چایلد، ۱۳۸۷: ۲۹۱، آریاییها: پژوهشی در ریشههای هندو-اروپایی. ترجمهی محمدتقی فرامرزی. تهران: نشر نگاه، چاپ دوم). بر این اساس است که چایلد در بارهی آریاییها میگوید: "دستکم میتوان گفت که آنها فقط ویرانگر نبودند" (همان: ۲۸۹).
مردمان خادم و زیردست جنگجوی جهانگشا نیز هنوز به آن حد از فرهیختهگی نایل نشده اند که بتوانند فرهنگ ملل مغلوب را بهتمامی از آن خود کنند. این است که گوردون چایلد بهدرستی میگوید:
"در این جریان نشر تمدن، فرهنگ به زوال گرایید. مردمی که فنون تازهای آموختند مستعدند که آنها را خامدستانه بهکار برند چرا که مهارت تنها در زمانی دراز و با تمرین و انضباط بهدست میآید. از سوی دیگر تمدن برتر بهتمامی آن مورد قبول مردمان دیگر نمیافتد چرا که مردم از این فرهنگ جدید، تنها به عناصر معدودی نیازمندند و هم آنها را میتوانند جذب کنند. فیالمثل میتوان معلومات لازم برای استخراج و ذوب فلزات را فرا گرفت و سنگ معدن کافی برای رزمافزارسازی بهدست آورد بیآنکه نوشتن را آموخت یا سازمان تجاری که به نوشتن نیازمند باشد بهوجود آورد. بدینسان تمدنهای گوناگونی پدید میآیند که به درجات مختلف با معیارهای تمدن نخستین اختلاف دارند و این تمدنها همواره در اطراف کانونهای اولیه به وجود آمدهاند" (چایلد، ۲۵۳۷: ۲۳۷).
چایلد این سخنان را در بارهی تمدنهایی میگوید که نام ایران نیز در میان آنها است: "این تمدنهای دوم و سوم اصیل نیستند، بلکه نتیجه گزینش سنتها، عقاید و روشهایی هستند که از کانونهای قدیمتر به اینان رسیدهاند" (همان: ۲۳۷).
چرا سخن چایلد پذیرفتنی بهنظر میرسد؟ من پاسخ قانعکننده را در سخنان کلمان هوار مییابم؛ آنجا که او در بارهی فاتحان هخامنشیی بابل و زبان ایران باستان میگوید:
"زبانی هند و اروپایی با نمودی کهنه است که پیوندهایی با زبان سانسکریت وداها داشت. بسیار محتمل است که زبان ایران باستان در عهد پادشاهی داریوش، اگر نه زبان خود پادشاه دستکم زبان ایرانیان بود. درباریان و اشراف بدین زبان تکلم میکردند، اما در خدمات عمومی این زبان بکار نمیرفت. ادارات بیگمان از زبان آرامی استفاده میکردند، زیرا ایرانیان برای امپراتوری پهناوری که کورش بنیان نهاده بود، شهربانان و فرماندهان نظامی داشتند، نه دبیران یا کارکنان اداری تابع. از این رو آنها ناگزیر وابسته به کارمندانی بودند که در بلاد مغلوب کار میکردند، یعنی "عناصری که آنها بههنگام در دست گرفتن اداره بابل یافته بودند" و احتمالا همین کارکنان کشوری بودند که از خط میخی الفبای سی و شش حرفی را ابداع کردند که عناصر سازنده خط فارسی بود" (هوار، ۱۳۷۹: ۲۲؛ ایران و تمدن ایرانی. ترجمهی حسن انوشه. تهران: امیر کبیر، چاپ سوم).
#کورش
@NewHasanMohaddesi
جنگجوی جهانگشا فرهنگ و تمدن نمیآفریند /۲
✍️حسن محدثی
۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
بنابراین، تمدنهای شکل گرفته در فلات ایران در جهان باستان بسیار متأثر از تمدنهای بینالنهرینی و دیگر تمدنهای منطقه بوده اند و ادعاهای خاصگرایانه و خلوصگرایانه در بارهی میراث فرهنگیی به جای مانده از ایران باستان، بیشتر تحریفها و فریبکاریهایی اند که از ایدهیولوژیهای ملیگرایانه و باستانگرایانه نشأت گرفته اند.
گوردون چایلد از سه کانون تمدن قدیمی یاد میکند که تمدنهای بعدی مدیون آنها هستند: مصر، سومر، و حوضهی رود سند:
"از ۳۰۰۰ تا ۲۰۰۰ ق. م. تمدنهای مفرغکار در کرت، سرزمین اصلی یونان، تروا در داردانل، حوضه رود کوبان در شمال قفقاز، فلات آسیای صغیر، فلسطین و سوریه، ایران و بلوچستان بهوجود آمدند. البته هر یک از این تمدنها ویژگیهایی دارد، اما همه آنها آنقدر وجوه مشترک محسوس با تمدنهای مصر، سومر یا حوضه رود سند یا یکی از مراکز دومین دارند که دین آنان به کانونهای کهنتر تمدن بیچون و چرا است. این تمدنهای دوم و سوم اصیل نیستند، بلکه نتیجه گزینش سنتها، عقاید و روشهایی هستند که از کانونهای قدیمتر به اینان رسیدهاند" (چایلد، ۲۵۳۷: ۲۳۷).
بهراستی، ریشههای این میزان از دِین تمدنی و فرهنگیی ایران باستان به تمدن سومر چیست؟ پاسخ من این است که تمدن و فرهنگ از رهگذر جهانگشایی پدید نمیآیند. جهانگشایی و برپا ساختن یک امپراتوری ممکن است در طیی چند دهه با نبوغ نظامی و مدیریتی تحقق یابد، اما تمدن و فرهنگ به قرنها کار و تلاش در سایهی صلح و امنیت و آرامش نیاز دارد. جنگجوی جهانگشا نه تمدن میآفریند و نه فرهنگ. او حداکثر کاری که میکند این است: ثروت و انباشت اقتصادیی دیگران را در یکجا گرد میآورد و سپس در جنگ (کورش) یا در رختخواب (چنگیز) میمیرد و آن را به ارث میگذارد.
فرهنگ و تمدن بعد از این فتحها و جهانگشاییها و در طیی قرون پرورده میشوند و بعد تحولات و پیشرفتهای مادی و غیر مادی مثلا در عصر هخامنشی ظاهر میشوند (چایلد، ۱۳۸۷: ۲۹۱، آریاییها: پژوهشی در ریشههای هندو-اروپایی. ترجمهی محمدتقی فرامرزی. تهران: نشر نگاه، چاپ دوم). بر این اساس است که چایلد در بارهی آریاییها میگوید: "دستکم میتوان گفت که آنها فقط ویرانگر نبودند" (همان: ۲۸۹).
مردمان خادم و زیردست جنگجوی جهانگشا نیز هنوز به آن حد از فرهیختهگی نایل نشده اند که بتوانند فرهنگ ملل مغلوب را بهتمامی از آن خود کنند. این است که گوردون چایلد بهدرستی میگوید:
"در این جریان نشر تمدن، فرهنگ به زوال گرایید. مردمی که فنون تازهای آموختند مستعدند که آنها را خامدستانه بهکار برند چرا که مهارت تنها در زمانی دراز و با تمرین و انضباط بهدست میآید. از سوی دیگر تمدن برتر بهتمامی آن مورد قبول مردمان دیگر نمیافتد چرا که مردم از این فرهنگ جدید، تنها به عناصر معدودی نیازمندند و هم آنها را میتوانند جذب کنند. فیالمثل میتوان معلومات لازم برای استخراج و ذوب فلزات را فرا گرفت و سنگ معدن کافی برای رزمافزارسازی بهدست آورد بیآنکه نوشتن را آموخت یا سازمان تجاری که به نوشتن نیازمند باشد بهوجود آورد. بدینسان تمدنهای گوناگونی پدید میآیند که به درجات مختلف با معیارهای تمدن نخستین اختلاف دارند و این تمدنها همواره در اطراف کانونهای اولیه به وجود آمدهاند" (چایلد، ۲۵۳۷: ۲۳۷).
چایلد این سخنان را در بارهی تمدنهایی میگوید که نام ایران نیز در میان آنها است: "این تمدنهای دوم و سوم اصیل نیستند، بلکه نتیجه گزینش سنتها، عقاید و روشهایی هستند که از کانونهای قدیمتر به اینان رسیدهاند" (همان: ۲۳۷).
چرا سخن چایلد پذیرفتنی بهنظر میرسد؟ من پاسخ قانعکننده را در سخنان کلمان هوار مییابم؛ آنجا که او در بارهی فاتحان هخامنشیی بابل و زبان ایران باستان میگوید:
"زبانی هند و اروپایی با نمودی کهنه است که پیوندهایی با زبان سانسکریت وداها داشت. بسیار محتمل است که زبان ایران باستان در عهد پادشاهی داریوش، اگر نه زبان خود پادشاه دستکم زبان ایرانیان بود. درباریان و اشراف بدین زبان تکلم میکردند، اما در خدمات عمومی این زبان بکار نمیرفت. ادارات بیگمان از زبان آرامی استفاده میکردند، زیرا ایرانیان برای امپراتوری پهناوری که کورش بنیان نهاده بود، شهربانان و فرماندهان نظامی داشتند، نه دبیران یا کارکنان اداری تابع. از این رو آنها ناگزیر وابسته به کارمندانی بودند که در بلاد مغلوب کار میکردند، یعنی "عناصری که آنها بههنگام در دست گرفتن اداره بابل یافته بودند" و احتمالا همین کارکنان کشوری بودند که از خط میخی الفبای سی و شش حرفی را ابداع کردند که عناصر سازنده خط فارسی بود" (هوار، ۱۳۷۹: ۲۲؛ ایران و تمدن ایرانی. ترجمهی حسن انوشه. تهران: امیر کبیر، چاپ سوم).
#کورش
@NewHasanMohaddesi
HTML Embed Code: