TG Telegram Group Link
Channel: زیبآی لعنتی
Back to Bottom
همتای چشمای تو رو
ندیده به چشم آسمون
ای چشم و ابرو ناز من
تو چشم خیس من بمون
هم مثل لب های تو رو
جز سیب سرخ غرق خون
ندیده هیچ کی بی نشون
قدر یه بوسه بام بخون
آواز عشق و آرزو
با این اسیر نیمه جون
یه لحظه ام از رو جنون
قلبمو از خودت بدون
#میم_منتظر
#جنون
دریای سرخن اون لبات ، غرق نفس هاتم
موهات مثه نخلای مست تو دل باده
موهاتو می بندی میرم تو بند دلتنگی
موهاتو وقتی وا کنی دلشوره آزاده
#مبتلانویس
#لبات
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فقط تو حرفامو میفهمی😢
حنجرتو بوسیده انگاری مَلَک
که اینجوری توی صدات مخدره
محو تو میشم با چشای بسته که
رد صدات از تو دل من بگذره
یه جوری زیر و رو شده روح و دلم
با لرزش زیر و بم صدای تو
که خاک روی‌ قلب من شسته ‌شده
بین حریر گرم خنده های تو
#حریر
#زمهریر
#میم_منتظر
تو باشی همه چی سر جاشه حتی قلبم
#میم_منتظر
تسلیم یعنی شعر من در پیش چشمانت
تصویر یعنی شعر تو در قاب چشمانم
من عهد بستم تا ابد شعری به زیباییت
جایی نمیبینم نمی خواهم نمی‌خوانم
#میم_منتظر
#تسلیم
بوسه ها داغند اشعار لبانت داغ تر
چشم هایت از جواهر ها کمی براق تر
دشت موهای تو پر گل از خیالم باغ تر
ساقی سیمین رخ زر ناب سیمین ساق تر
#میم_منتظر #ساقی
خوشا به حال کسی که
چون کار‌ او به لبانت
کشیده شعر بنوشد
و از خیال تن تو
میان رخت لطیفت
ردای شعر بپوشد
#میم_منتظر
#ردا
لبت آن لاله ی سرخی که باید چید با آداب
و چشمان بلوری منعکس در آب چون مهتاب
و شعر از چشم های مست تو سرچشمه میگیرد
و هر مصرع غزل می گردد از عطر حضورت ناب
#میم_منتظر
#آداب
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آرزوی یک لحظه ی پیش تو بودن....💔
تو تیکه ی بزرگ قلبمی که جا گذاشتمش
که حتی راضیم به اینکه باشه تو دلم کمش
تو آرزوی مخفی تو قلب کل شعرمی
حوای لعنتی که آرزومه باشم آدمش
#میم_منتظر
#حوای_لعنتی
ولی یه روزی
میون چشمات
یه دسته شعر
جنون می کارم
ولی یه روزی
عشق تو میشم
رو دست دنیا
حسرت میذارم
که هیچ کی غیره
دل دیوونم
صاحب قلبت
غیرم نباشه
اونجا دقیقا
آخر دنیاس
که عشق نابت
تو سینه جاشه
#میم_منتظر
#یه_روزی
خواب دیدم بهم میگه :
دلم یه چیزی میخاد
اما نمیدونم چی
ولی من بهش گفتم
دقیقا میدونم چی میخوام
سرمو بذارم رو پات
چشامو ببندم
با دستای لطیف و زنونت
گونمو نوازش کنی
و گرمی نفساتو رو صورتم حس کنم
وقتی داری خیز میگیری
که لباتو به لبام نزدیک کنی
و یه معجزه عین بوسه بینمون
اتفاق بیافته
#میم_منتظر
#زیب_آ_ی_لعنتی
مرز میون لمس دستای تو و من بود
اون لحظه هایی که به پست چی نامه می دادم
مثل یه چای داغ تو دست دلت بودم
انقدر احساسم نکردی از تب افتادم
#میم_منتظر
#پستچی
تو رو با خاک ملائک آفریدن و منو
با یه مشت گِله پر از سنگ سیاه
اینه که تو انقَدَر ماهی ولی
من شدم یه راز تلخ دل نخواه
تو رو با روح خدا قلم زدن
ریشه های منو با خاک جنون
ولی هر جور که شده تو دل شعر
منو یه تیکه غم از خودت بدون
#میم_منتظر
#یه_تیکه_غم
HTML Embed Code:
2024/04/19 18:42:21
Back to Top