Channel: بنویس :)
ایدههای امروز همه درباره گرگینههان!🐺🔥
۱✨ پلیس محلی جدیداً گرگینهها رو استخدام میکنه. تو، یه گرگینهی جوان، پرونده قبول کردی اما نمیدونستی خودت رو توی چه هچلی انداختی...
۲✨ همه میدونن در ماه کامل از ترس گرگینهها نباید بیرون باشن. شخصیت اصلی یک بار ماشینش پنچر شد و دیر رسید. اون شب فهمید مردم از گرگینهها نباید بترسن، از چیزایی که گرگینهها در برابرش محافظتشون میکنن باید بترسن!
۳✨ درباره شخصیتی بنویس که کل زندگیش تنها بوده و هیچ دوستی نداشته. اما بعد از اینکه پس از حادثهای به گرگینه تبدیل میشه، زندگیش فرق میکنه! حالا جزوی از یک گله و خانوادهست.
۴✨ یه گربه خیابونی دیدی که عادی به نظر نمیرسه... نمیدونستی که مردم توی ماه کامل فقط به گرگ تبدیل نمیشن! گربینه داریم، ببرینه، حتی خرسینه!
۵✨ درباره عکسی که بالای پست فرستاده شد، بنویسید.
🔮• چند کلمه برای نوشتن دربارهشون:
° روح وحشیاش
° قرص درخشان ماه
° تنها در جنگل
° آزادیِ برهنگی
° خوی حیوانی
✏️ @benevis_s
۱✨ پلیس محلی جدیداً گرگینهها رو استخدام میکنه. تو، یه گرگینهی جوان، پرونده قبول کردی اما نمیدونستی خودت رو توی چه هچلی انداختی...
۲✨ همه میدونن در ماه کامل از ترس گرگینهها نباید بیرون باشن. شخصیت اصلی یک بار ماشینش پنچر شد و دیر رسید. اون شب فهمید مردم از گرگینهها نباید بترسن، از چیزایی که گرگینهها در برابرش محافظتشون میکنن باید بترسن!
۳✨ درباره شخصیتی بنویس که کل زندگیش تنها بوده و هیچ دوستی نداشته. اما بعد از اینکه پس از حادثهای به گرگینه تبدیل میشه، زندگیش فرق میکنه! حالا جزوی از یک گله و خانوادهست.
۴✨ یه گربه خیابونی دیدی که عادی به نظر نمیرسه... نمیدونستی که مردم توی ماه کامل فقط به گرگ تبدیل نمیشن! گربینه داریم، ببرینه، حتی خرسینه!
۵✨ درباره عکسی که بالای پست فرستاده شد، بنویسید.
🔮• چند کلمه برای نوشتن دربارهشون:
° روح وحشیاش
° قرص درخشان ماه
° تنها در جنگل
° آزادیِ برهنگی
° خوی حیوانی
✏️ @benevis_s
📝|• #پرسش_شما
سلام دوستان
سوال داشتم راجب اینکه وقتی قراره یسری شخصیت باهوش و مبهم تو داستانم داشته باشم و نامحسوس از چشم یکیشون داستان رو درباره شخصیت اصلی نقل میکنم چطور میتونم خودمو بزارم جاشون و طی روند داستان همچی رو حتی تا پایان شبیه سرنخ نگه دارم؟ یجورایی میخوام خط داستانیم خیلی صریح نباشه و ذهن خواننده بیشتر به چالش کشیده بشه. با همه اینا هم شخصیت اصلی داستانمم خیلی پرحرف و ساده و نفهمه.
🌈- نظرتون رو در بخش دیدگاهها بنویسید. اگه میخواید ناشناس باشه، این لینک ناشناسه.
🌈- شما هم اگه پرسشی داشتین، برای لینک ناشناس بفرستین.
✏️ @benevis_s
سلام دوستان
سوال داشتم راجب اینکه وقتی قراره یسری شخصیت باهوش و مبهم تو داستانم داشته باشم و نامحسوس از چشم یکیشون داستان رو درباره شخصیت اصلی نقل میکنم چطور میتونم خودمو بزارم جاشون و طی روند داستان همچی رو حتی تا پایان شبیه سرنخ نگه دارم؟ یجورایی میخوام خط داستانیم خیلی صریح نباشه و ذهن خواننده بیشتر به چالش کشیده بشه. با همه اینا هم شخصیت اصلی داستانمم خیلی پرحرف و ساده و نفهمه.
🌈- نظرتون رو در بخش دیدگاهها بنویسید. اگه میخواید ناشناس باشه، این لینک ناشناسه.
🌈- شما هم اگه پرسشی داشتین، برای لینک ناشناس بفرستین.
✏️ @benevis_s
هیچگاه انسان همقد یک اتفاق بزرگ نشده است. به شانهی واقعه هم نمیرسیده. پدر من در سال چهلودو از مسکو دفاع میکرد. این را که بخشی از تاریخ بوده ده سال بعدش فهمید. از کتابها، فیلمها. و چیزی که خودم به یاد میآورم این بود: در سنگر نشسته بودم. تیراندازی میکردم. انفجاری رخ داد. با انفجار خاک رویم ریخت. پرستارها مرا نیمهجان از آنجا بیرون کشیدند و همین. و در همان روزها زنم مرا ترک کرد.
👤| سوتلانا الکسیویچ
📝| جنگ چهره زنانه ندارد
🕊| #دیالوگ
✏️ @benevis_s
👤| سوتلانا الکسیویچ
📝| جنگ چهره زنانه ندارد
🕊| #دیالوگ
✏️ @benevis_s
@benevis_s.مرگ.یزدگرد.pdf
16.7 MB
#کتاب 📚
🌀 نام: مرگ یزدگرد
🌀 نویسنده: بهرام بیضایی
نمایشنامه برگرفته از داستانِ یزدگردِ سوّم است که از جنگِ مسلمانان به مرو میگریزد و در آسیابی پناه میگیرد. داستان از زبانِ آسیابان و زنِ آسیابان و دخترشان بیان میشود و همه روایتها با هم تفاوت دارد.
سالِ ۱۳۶۰ بیضایی فیلمی هم از این نمایشنامه ساخت.
«...پس یزدگرد به سوی مرو گریخت و به آسیابی درآمد. آسیابان او را در خواب به طمع زر و مال بکشت…»
✏️ @benevis_s
🌀 نام: مرگ یزدگرد
🌀 نویسنده: بهرام بیضایی
نمایشنامه برگرفته از داستانِ یزدگردِ سوّم است که از جنگِ مسلمانان به مرو میگریزد و در آسیابی پناه میگیرد. داستان از زبانِ آسیابان و زنِ آسیابان و دخترشان بیان میشود و همه روایتها با هم تفاوت دارد.
سالِ ۱۳۶۰ بیضایی فیلمی هم از این نمایشنامه ساخت.
«...پس یزدگرد به سوی مرو گریخت و به آسیابی درآمد. آسیابان او را در خواب به طمع زر و مال بکشت…»
✏️ @benevis_s
📝|• #پرسش_شما
سلام.
میخواستم تجربهی بچهها رو بدونم در این زمینه که وقتی مدت زیادی از نوشتنِ مستمرتون گذشته چطور میتونین اون نثر سابق رو برگردونین؟
من خیلی تلاش میکنم اما حس میکنم اون نثری که قبلا داشتم و ازش واقعا راضی بودم دیگه قرار نیست برگرده. نوشتن الانم زمین تا آسمون با قبلی فرق داره. ضعیفتره.
🌈- نظرتون رو در بخش دیدگاهها بنویسید. اگه میخواید ناشناس باشه، این لینک ناشناسه.
🌈- شما هم اگه پرسشی داشتین، برای لینک ناشناس بفرستین.
✏️ @benevis_s
سلام.
میخواستم تجربهی بچهها رو بدونم در این زمینه که وقتی مدت زیادی از نوشتنِ مستمرتون گذشته چطور میتونین اون نثر سابق رو برگردونین؟
من خیلی تلاش میکنم اما حس میکنم اون نثری که قبلا داشتم و ازش واقعا راضی بودم دیگه قرار نیست برگرده. نوشتن الانم زمین تا آسمون با قبلی فرق داره. ضعیفتره.
🌈- نظرتون رو در بخش دیدگاهها بنویسید. اگه میخواید ناشناس باشه، این لینک ناشناسه.
🌈- شما هم اگه پرسشی داشتین، برای لینک ناشناس بفرستین.
✏️ @benevis_s
مهم: تمام مثالها از راوی غیرقابل اعتماد، پایان اثر را لو میدهند.
🌊|• فیلم «غرفهٔ دکتر کالیگری»:
🌊|•یکی از اولین نمونههای راوی غیرقابل اعتماد در سینما، فیلم اکسپرسیونیستی آلمانی به نام غرفهٔ دکتر کالیگری است که سال ۱۹۲۰ ساخته شدهاست. در پایان این فیلم مشخص میشود که فرانسیسِ راوی، یک بیمار روانی در یک آسایشگاه روانی است و فلشبکهایی که بیشتر فیلم را تشکیل میدهند به وضوح توهمات اوست.
🌳|• فیلم «راشامون»:
🌳|•در فیلم راشامون (۱۹۵۰)، فیلمی جنایی به کارگردانی آکیرا کوروساوا، از چندین راوی به منظور روایت داستان چگونگی مرگ یک سامورایی استفاده میشود. هر راویِ شاهد ماجرا، همان داستان مرگ سامورایی را از دید خود تعریف میکند. روایتهای مختلف مربوط به مرگ سامورایی در جزئیات بسیار با هم متفاوت هستند؛ و راویهای داستان ادعاهای متفاوتی دربارهٔ چگونگی مرگ سامورایی میکنند مثلاً اینکه سامورایی به قتل رسیده یا اینکه خودکشی کرده یا اینکه تصادفی مرده است. فیلم روایتی را به عنوان روایت موثق و معتبر از میان روایات مختلف انتخاب نمیکند در نتیجه تمامی روایات به یک اندازه محتمل و معتبر باقی میمانند.
🌾|• فیلم «فارست گامپ»:
🌾|•کاراکتر اصلی داستان زندگی خود را روایت میکند و در روند روایت این داستان ساده لوحانه و به اشتباه شرکت کامپیوتری اپل را به عنوان یک شرکت میوه و ترهبار به بینندهها معرفی میکند. او همچنین بیان میکند که پدر جنی خیلی با جنی و خواهرهایش مهربان است چون «پدر جنی همیشه جنی و خواهراش رو بوس میکنه و بدنشون رو لمس میکنه» .
🌕|• رمان «پرواز بر فراز آشیانهٔ فاخته»:
🌕|•چیف در این کتاب دچار بیماری اسکیزوفرنی است و روایت او از وقایع معمولاً همراه با توهماتی مانند کوچک یا بزرگ شدن افراد، ریختن لجن از دیوارها، یا ربوده شدن و درمان بابانوئل توسط مستخدمین آسایشگاه روانی است.
🔥|• کمیک «بتمن: جوک مرگبار»:
🔥|•در کمیک بتمن با نام بتمن: جوک مرگبار، جوکر که ضدقهرمان داستان است داستان زندگی ترحمانگیز خود که موجب شده تا او به یک قاتل روانی تبدیل شود را به یاد میآورد. با اینکه ورژن جوکر از داستان زندگی خودش با در نظر گرفتن داستانهای مربوط به جوکر در سری داستان مصور بتمن، نامحتمل نیست، جوکر در پایان داستان جوک مرگبار بیان میکند که خودش هم از صحت داستان مطمئن نیست.
🍓|• کتاب «باشگاه مشتزنی»:
🍓|•راویهای غیرقابلاعتماد در هیچ کتاب دیگری بهاندازه این کتاب با پیچوخمهای داستانی دستبهدست هم ندادهاند. هنگامی که راوی بینام و بیخواب با تایلر داردن مرموز ملاقات میکند، این دو مرد یک باشگاه مشتزنی زیرزمینی راهاندازی میکنند. پیچوخمهای داستانی مثل ضربات مشت فاش میسازند که هر دو شخصیت به کلی غیرقابل اعتمادند .
✏️ @benevis_s
🌊|• فیلم «غرفهٔ دکتر کالیگری»:
🌊|•
🌳|• فیلم «راشامون»:
🌳|•
🌾|• فیلم «فارست گامپ»:
🌾|•
🌕|• رمان «پرواز بر فراز آشیانهٔ فاخته»:
🌕|•
🔥|• کمیک «بتمن: جوک مرگبار»:
🔥|•
🍓|• کتاب «باشگاه مشتزنی»:
🍓|•
✏️ @benevis_s
بنویس :)
📚|• هنری جیمز 📘|• هنری جیمز در اواخر قرن نونزدهم میلادی زندگی میکرد. او در طول عمر خود بیش از 20 رمان ارزنده ارائه کرد. 📗|• هنری جیمز چندین داستان کوتاه و نمایشنامه زیبا در طول عمر نوشته است. سبک قلم جیمز بسیار منحصر به فرد بود و همواره در متنهای خود شوخ…
📚|• ویرجینیا وولف
📘|• ویرجینیا وولف اواخر عمر خود را در جنگ جهانی سپری کرد. او توانست آثار بسیار خواندنی و زیبایی را از خود به یادگار بگذارد.
📗|• او در دنیایی جنگ زنده، نابرابر و لبریز از غم و اندوه بزرگ شده بود. به همین دلیل نیز آثار او بوی واقعیت و تلخی حقیقت دارند.
📒|• با وجود اینکه آثار او بسیار تاثیرگذار بودند، تنها به خاطر تلخی بیش از حد کنار گذاشته شدند.
📙|• کمیته اهدای جوایز نوبل تصور میکرد که لازم نیست ادبیات همراه این حجم از ناراحتی و اندوه باشد.
📕|• وولف تا مرحله کاندیداتوری نوبل نیز پیش رفت اما هیچ گاه نتوانست به آن دست پیدا کند.
✏️ @Benevis_s
📘|• ویرجینیا وولف اواخر عمر خود را در جنگ جهانی سپری کرد. او توانست آثار بسیار خواندنی و زیبایی را از خود به یادگار بگذارد.
📗|• او در دنیایی جنگ زنده، نابرابر و لبریز از غم و اندوه بزرگ شده بود. به همین دلیل نیز آثار او بوی واقعیت و تلخی حقیقت دارند.
📒|• با وجود اینکه آثار او بسیار تاثیرگذار بودند، تنها به خاطر تلخی بیش از حد کنار گذاشته شدند.
📙|• کمیته اهدای جوایز نوبل تصور میکرد که لازم نیست ادبیات همراه این حجم از ناراحتی و اندوه باشد.
📕|• وولف تا مرحله کاندیداتوری نوبل نیز پیش رفت اما هیچ گاه نتوانست به آن دست پیدا کند.
✏️ @Benevis_s
جملهی آخر کتاب...
🌵|• شخصیت اصلی پلی به دنیایی فراموششده پیدا کرده. جملهی آخر داستان چیه؟
🥀|• اگه داستانت درباره بچه کوچکی باشه که با ستاره دنبالهدار آرزو میکنه، جملهی آخرش رو چی مینوشتی؟
🪻|• اگه شخصیت اصلی مجبور بود بهترین دوستش رو بکشه، جملهی آخر داستان چی میشد؟
✏️ @benevis_s
🌵|• شخصیت اصلی پلی به دنیایی فراموششده پیدا کرده. جملهی آخر داستان چیه؟
🥀|• اگه داستانت درباره بچه کوچکی باشه که با ستاره دنبالهدار آرزو میکنه، جملهی آخرش رو چی مینوشتی؟
🪻|• اگه شخصیت اصلی مجبور بود بهترین دوستش رو بکشه، جملهی آخر داستان چی میشد؟
✏️ @benevis_s
۱✨ تو دستراستِ شرور داستانی و قدرت واقعی امپراتوری جناییش دستته. بدون تو به هیچجا نمیرسید. بنابراین، وقتی قهرمان بالاخره دستگیرش میکنه، اوضاع هیچ تفاوتی نکرده.
۲✨ تو جاودانی. پیر نمیشی، زخم برنمیداری. انسانی معمولی هستی که دختر ایزد مرگ عاشقش شده.
۳✨ تو یه پرستاری و جایی که کار میکنی یه گربه هست که شب قبل از مرگِ هر بیمار میره پیشش. امشب گربه تنهات نمیذاره.
۴✨ درباره عکسی که بالای پست فرستاده شد، بنویسید.
🔮• چند کلمه برای نوشتن دربارهشون:
° بیزار از زندگی
° آخرین آغوش
° زبان سرخ، سرِ سبز
° داندان
° دلی چرکین
✏️ @benevis_s
۲✨ تو جاودانی. پیر نمیشی، زخم برنمیداری. انسانی معمولی هستی که دختر ایزد مرگ عاشقش شده.
۳✨ تو یه پرستاری و جایی که کار میکنی یه گربه هست که شب قبل از مرگِ هر بیمار میره پیشش. امشب گربه تنهات نمیذاره.
۴✨ درباره عکسی که بالای پست فرستاده شد، بنویسید.
🔮• چند کلمه برای نوشتن دربارهشون:
° بیزار از زندگی
° آخرین آغوش
° زبان سرخ، سرِ سبز
° داندان
° دلی چرکین
✏️ @benevis_s
بنویس :)
1🥀| «هم خبر خوب دارم برات هم خبر بد. خبر بد، توی جهنمی. خبر خوب، مجازات نمیشی. خودِ مجازاتی.» ~•~•~•~•~•~•~•~•~• 2🥀| «میخوام نازش کنم.» «متوجهی که یه اژدهاست جلوته؟» «اژدهاییه که قراره نازش کنم.» 📚 #Writing_Prompt ✏️ @benevis_s
1🥀| «فکر میکردم ایزد عشق ظاهر دیگهای داشته باشه.»
پیرزن چروکیده خندید و گفت: «دخترم رو میگی، ایزد شور و شهوت. من ایزد عشقام، عزیزم.»
~•~•~•~•~•~•~•~•~•
2🥀| «خندهداره... اینکه چه جنگها بهخاطر صلح پیش اومده.»
📚 #Writing_Prompt
✏️ @benevis_s
پیرزن چروکیده خندید و گفت: «دخترم رو میگی، ایزد شور و شهوت. من ایزد عشقام، عزیزم.»
~•~•~•~•~•~•~•~•~•
2🥀| «خندهداره... اینکه چه جنگها بهخاطر صلح پیش اومده.»
📚 #Writing_Prompt
✏️ @benevis_s
گاهی وامواژهها، بدون هیچ دخالت و دستوری، همانطور که وارد زبان شدهاند، بیسروصدا راهشان را میکشند و میروند؛ نمونهاش کلمهی فرانسوی «بیسترو»، به معنی «غذاخوری کوچکی که عمدتاً خوراکهای ساده و میانوعده و نوشیدنیهای الکلی دارد».
این کلمه چند دهه در گفتار و نوشتار فارسی کاربرد داشت و امروزه (در پی تحولات اجتماعی) چنان متروک است که گویی نه خانی آمده و نه خانی رفته!
❇️ «تمدن اروپایی بر روی سهپایهای ایستاده که یک پایهاش بیسترو است، پایهی دوم کلیسا و پایهی سوم فاحشهخانه.» (در خدمت و خیانت روشنفکران، جلال آلاحمد، ۱۳۴۸)
❇️ «یکی، دو ساعتی را با تماشای بروبچههایی که در یک بیسترو فوتبالدستی بازی میکردند گذراندم.» (زندگی در پیش رو، رومن گاری، ترجمهی لیلی گلستان، ۱۳۵۹)
منبع: حسین جاوید✍
✏️ @benevis_s
این کلمه چند دهه در گفتار و نوشتار فارسی کاربرد داشت و امروزه (در پی تحولات اجتماعی) چنان متروک است که گویی نه خانی آمده و نه خانی رفته!
❇️ «تمدن اروپایی بر روی سهپایهای ایستاده که یک پایهاش بیسترو است، پایهی دوم کلیسا و پایهی سوم فاحشهخانه.» (در خدمت و خیانت روشنفکران، جلال آلاحمد، ۱۳۴۸)
❇️ «یکی، دو ساعتی را با تماشای بروبچههایی که در یک بیسترو فوتبالدستی بازی میکردند گذراندم.» (زندگی در پیش رو، رومن گاری، ترجمهی لیلی گلستان، ۱۳۵۹)
منبع: حسین جاوید✍
✏️ @benevis_s
فریاد زد: «تو یه هیولایی! بدترین نوع هیولا، چون فقط نمیکُشی بقیه رو هم به قاتلهایی مثل خودت تبدیل میکنی.»
«دیدگاهت ایراد داره. طعمه همیشه شکارچی رو به شکل هیولا میبینه. به چشم غزال، شیر یه موجود پلیده. به چشم موش، عقاب تجسم شیطانه.» یک قدم جلوتر آمد، هنوز معاون کشیش را محکم نگه داشته بود. «تو میخوای عقاب باشی یا موش، روئَن؟ به آسمون پر میکشی یا سرآسیمه فرار میکنی؟ چون امروز فقط همین دو گزینه پیشِ روته.»
👤| نیل شوسترمن
📚| داس مرگ
🕊| #دیالوگ
✏️ @benevis_s
«دیدگاهت ایراد داره. طعمه همیشه شکارچی رو به شکل هیولا میبینه. به چشم غزال، شیر یه موجود پلیده. به چشم موش، عقاب تجسم شیطانه.» یک قدم جلوتر آمد، هنوز معاون کشیش را محکم نگه داشته بود. «تو میخوای عقاب باشی یا موش، روئَن؟ به آسمون پر میکشی یا سرآسیمه فرار میکنی؟ چون امروز فقط همین دو گزینه پیشِ روته.»
👤| نیل شوسترمن
📚| داس مرگ
🕊| #دیالوگ
✏️ @benevis_s
بنویس :)
📚|• ویرجینیا وولف 📘|• ویرجینیا وولف اواخر عمر خود را در جنگ جهانی سپری کرد. او توانست آثار بسیار خواندنی و زیبایی را از خود به یادگار بگذارد. 📗|• او در دنیایی جنگ زنده، نابرابر و لبریز از غم و اندوه بزرگ شده بود. به همین دلیل نیز آثار او بوی واقعیت و تلخی…
📚|• جان آپدایک
📘|• شاید بسیاری از ما جان آپدایک را با کتاب فرار کن خرگوش بشناسیم. او بیش از 20 رمان خواندنی و 12 مجموعه داستان کوتاه برای ما به یادگار گذاشته.
📗|• جان نوشتههایی را از خود بر جای گذاشته که چندین بار برنده بهترین رمان سال شدند. برخی این کتابها از نظر روانشناسی بسیار ارزشمند هستند.
📒|• او درباره موضوعات جنجالی همانند سیاست و ادیان مینوشت و هیچ حد و مرزی را در نظر نداشت. به همین دلیل شاید آثار او باب میل بسیاری از منتقدان نباشد.
📙|• با وجود قلم شیوا و بیپروا، او هیچگاه نتوانست به جایزه نوبل ادبیات دست پیدا کند. کمیته اهدای جوایز نوبل بر این باور بودند که او خیلی بیپروا، خیلی آمریکاییدوست و خیلی مردسالار است.
📕|• همچنین در آثار خود بدون هیچگونه سانسوری از روابط جنسی صحبت میکند که این برای کمیته نوبل اصلا قابل قبول نیست. با این حال او توانست دو بار برنده جایزه مهم پولیتزر شود.
✏️ @Benevis_s
📘|• شاید بسیاری از ما جان آپدایک را با کتاب فرار کن خرگوش بشناسیم. او بیش از 20 رمان خواندنی و 12 مجموعه داستان کوتاه برای ما به یادگار گذاشته.
📗|• جان نوشتههایی را از خود بر جای گذاشته که چندین بار برنده بهترین رمان سال شدند. برخی این کتابها از نظر روانشناسی بسیار ارزشمند هستند.
📒|• او درباره موضوعات جنجالی همانند سیاست و ادیان مینوشت و هیچ حد و مرزی را در نظر نداشت. به همین دلیل شاید آثار او باب میل بسیاری از منتقدان نباشد.
📙|• با وجود قلم شیوا و بیپروا، او هیچگاه نتوانست به جایزه نوبل ادبیات دست پیدا کند. کمیته اهدای جوایز نوبل بر این باور بودند که او خیلی بیپروا، خیلی آمریکاییدوست و خیلی مردسالار است.
📕|• همچنین در آثار خود بدون هیچگونه سانسوری از روابط جنسی صحبت میکند که این برای کمیته نوبل اصلا قابل قبول نیست. با این حال او توانست دو بار برنده جایزه مهم پولیتزر شود.
✏️ @Benevis_s
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#میم📝
نه فقط واسه کتاب خودت، خیلی کتابهای دیگه هم هستن که هرچی زور بزنی نمیتونی بگی دقیقاً درباره چیه🥲
✏️ @benevis_s
نه فقط واسه کتاب خودت، خیلی کتابهای دیگه هم هستن که هرچی زور بزنی نمیتونی بگی دقیقاً درباره چیه🥲
✏️ @benevis_s
HTML Embed Code: